صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 15 از 15

موضوع: يادداشت روز كيهان

  1. #11
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جنایت‌های فراموش‌نشدنی (یادداشت روز)
    روزی که امام، عزای بر سیدالشهدا(ع) و پرچم سوگواری را به علم مبارزه تبدیل کرد، کسی فکر نمی‌کرد که این بیرق آسمانی الهام‌بخش، بتواند چنین تحول شگرفی در ملت ما و دیگر آزادگان جهان پدید آورد. امسال که سیزده آبان با شب اول محرم مصادف است بار دیگر پیوند ناگسستنی استکبارستیزی ما با انقلاب پرشور عاشورا تجلی عینی پیدا می‌کند آنها که حسینی‌اند و شور او را در سر دارند به کمالی رسیده‌اند که به راحتی از دیگران متمایز می‌شوند.
    یک نمونه این کمال و شعور را می‌توان در حرکت مردم ایران در سی‌و چهار سال پیش سراغ گرفت. مردم ما از روز نخست آمریکا را دشمن اصلی و به فرموده امام راحل(ره) شیطان بزرگ می‌دانستند اما خیلی‌ها که آن روزها بر مسند موقتی نشسته بودند از این موضع امام خرسند نبودند و پنهانی با آنها مذاکره می‌کردند اما جوانان ما، با شعور و کمال خود کشف کردند که آمریکا در تهران سفارتخانه ندارد! جاسوسخانه‌ای تمام‌عیار و به وسعت تحقیر یک ملت دارد پس شجاعانه لانه جاسوسی را تصرف کردند و جاسوسان را به گروگان گرفتند. اما دنیا سی و چهار سال بعد این راز را فهمید! تازه امروز معلوم شده که آمریکا از کشورهای به ظاهر متحد و دوست هم جاسوسی می‌کند و اتفاقا نشریات برخی کشورهای اروپایی کلمه «لانه جاسوسی» را برای سفارت آمریکا بکار می‌برند!
    زخم کاری فهم مردم ایران بر هیمنه و هژمونی پوشالی آمریکا، روزبه‌روز عمیق‌تر شد و موج بیداری و قیام علیه آمریکا، به سراسر جهان رسید. برای سرکوب ملتی که فقط می‌خواست خودش باشد و کسی در امورش دخالت نکند، آمریکا از هیچ کوششی فروگذار نکرد. آنها روابطشان را با کشور ما قطع کردند و میلیاردها دلار از دارایی‌های ما را بلوکه کردند. همه اینها از آن‌رو بود که ماهیت قیام عاشورایی ما را نمی‌شناختند و فکر می‌کردند با تحریم اقتصادی یا تحمیل جنگ، عقب‌نشینی می‌کنیم، تصور نمی‌کردند که ما همچون مقتدایمان حسین(ع) به استقبال شهادت می‌رویم. آنچه آنها در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب با ملت ما کردند، تاریخی مفصل و عبرت‌آموز است و نشان از آن دارد که آمریکا به معنای واقعی کلمه هر روز توطئه‌ای علیه ما طراحی کرده است. هیچ تفاوتی هم بین جمهوری‌خواه یا دموکراتشان نبود و نیست. اگر در دهه شصت ریگان جمهوری‌خواه در اوج جنگ مردم ما را «وحشی» خطاب کرد، امروز هم در دولت دموکرات‌ها وندی شرمن با وقاحت هرچه تمام‌تر فریب و نیرنگ را جزئی از دی‌ان‌ای مردم ما می‌داند! آن روز امام در پاسخ ریگان فرمود: «وحشی آن است که نمی‌گذارد به او تعدی کنند یا آنکه به ملتها تعدی می‌کند؟ بی‌حساب نباید حرف زد! شما اگر رفراندم کنید بین ملتهای دنیا که امروز وحشی‌ترین ملتها کیست، گمانم اینست که اگر آمریکا به اتفاق‌آرا نباشد، اکثریت است».
    امروز در پاسخ وندی شرمن، بیلبوردهای تبلیغی علیه آمریکا را از سطح شهر جمع‌آوری می‌کنند! به راستی چه چیزی عوض شده که عده‌ای چنین می‌کنند؟! چرا عده‌ای از راهپیمایی سیزده آبان امسال ناراحتند و مستقیم و غیرمستقیم تلاش دارند از برپایی پرشکوه آن جلوگیری کنند؟! آیا بیش از نیم قرن دشمنی آمریکا با ما به پایان رسیده است؟! آیا حمله آمریکا به طبس را فراموش کردید؟! آیا حمله مستقیم به هواپیمای مسافربری در آسمان خلیج‌فارس- که حمله‌ای بی‌سابقه در تاریخ جنگهای جهانی است- فراموش شده است؟! آیا بوش پدر به فرمانده ‌همان ناوی که هواپیمای مسافربری ما را ساقط کرد نشان افتخار نداد؟! نشان افتخار برای کشتن 290 زن و مرد و کودک مسافر! آیا این آمریکا نبود که در زمان کلینتون با تصویب طرح داماتو، سرمایه‌گذاری در ایران را ممنوع کرد؟ آیا جرج‌بوش، ایران را محور شرارت و حامی و صادرکننده تروریسم معرفی نکرد و ما را در صف حمله بعد از عراق و افغانستان قرار نداد؟ اگر همه اینها را فراموش کرده‌اید این را هم فراموش کرده‌اید که اوباما تنها چهار روز پس از مکالمه تلفنی با رئیس‌جمهور محترم کشورمان، در دیدار با نتانیاهو از تشدید تحریم‌ها سخن گفت و اعلام کرد که حتی گزینه نظامی هم روی میز است تا به وسیله آن به ایران فشار بیاوریم!؟ آیا همین دیروز در کنگره آمریکا بحث بر سر وضع جدیدترین تحریم‌ها علیه ایران نبود؟! آیا همین دیروز سناتورها بر افزودن فشارها و تصویب تحریم‌های جدید در صنایع و معادن تأکید نکردند!؟
    یا باید بگوئیم همه اینها دروغ و افسانه است و یا واقعی بودن آنها را بپذیریم. اگر دروغ نیست- که نیست- چه اصراری بر عقب‌نشینی در برابر گردنکشی وقیحانه آنها دارید؟! پس از آن همه دشمنی، تشخیص دست چدنی از دستکش مخملی دشوار است؟! می‌دانیم که دنیای استکبار برای ایجاد انسجام بین مردم خود، دشمنان موهوم و خیالی درست می‌کند و بعد با تبلیغ وسیع و گسترده و صرف میلیاردها دلار سعی در هراساندن مردم از آن و ایجاد نوعی وفاق اجتماعی در برابر آن می‌کند. از حمله موجودات فضایی تا وجود سلاح‌های کشتارجمعی در عراق و... نمونه‌هایی از این ترفند است. ملت ما که نیازی به سناریوسازی ندارد اما به واقع دشمنی آمریکا با مردم ما، عنصر اتحاد و وحدت کلمه یک ملت نیست؟! و آیا حذف این عنصر از جامعه، فرجام خوشی خواهد داشت!؟ یقینا غریو و فریاد مرگ بر آمریکا، مذاکره‌کنندگان ما را پشت هر میز مذاکره‌ای به مراتب قدرتمندتر از آن نشان می‌دهد که قابل بیان باشد! وقتی دشمن به اقتدار و انسجام مردم و مسئولینش پی ببرد، جرأت رجزخوانی و تمسخر مقامات و مسئولانش را به خود نخواهد داد. آیا این تمسخر مقامات دیپلمات ما نیست که آنها ساعتی پس از مذاکره، با لحنی گزنده بگویند تا ایران چنین و چنان نکند و عملا گام‌هایی برای اعتمادسازی! برندارد ما هیچ اقدامی نمی‌کنیم!؟ به راستی فرجام این سخنان چیست و اعتمادسازی چه مفهومی دارد؟ به نظر می‌رسد بهترین راه اعتمادسازی است اما اعتمادسازی در داخل و برای مردمی که به شما اعتماد کرده‌اند. اگر مردم ببینند که هم و غم مسئولینشان، تلاش در راه ساخت ایرانی آباد و مستقل و عزتمند است از جان و دل مایه می‌گذارند و همه سختی‌های این راه پرافتخار را به جان می‌خرند. این برگ برنده ارزشمندی است که در مذاکرات به کارتان خواهد آمد. مردم فراموش نمی‌کنند که تنها چهار سال پیش بود که آمریکایی‌ها برای براندازی رسمی نظام ما مستقیما وارد میدان شدند و فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را طراحی کرده و به صحنه آوردند. شما هم فراموش نکنید! مردم فراموش نمی‌کنند که هفته پیش عده‌ای از بهترین فرزندان این مرز و بوم به دست آنها که از سوی آمریکا حمایت و سازماندهی می‌شوند در مرز سراوان به خاک و خون غلتیدند، شما هم فراموش نکنید! فراموش نکنیم که عباس‌ابن علی «علیهم السلام» چون امان‌نامه شمر را نپذیرفت، سربلند شد و ستاره‌اش بر تارک شهیدان کربلا درخشید وگرنه راه وادادگی و تسلیم هرگز بسته نبوده است اما امام ما فرمود: «اگر بند بند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزند و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم».

    حسین شمسیان
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مواضع حکیمانه رهبری از نگاه حریف
    سخنان 12 آبان رهبرمعظم انقلاب اسلامی با گونه‌ها و روایت‌های مختلف همراه شده است، این سخنان در همه رسانه‌های مهم خارجی منعکس شد در این میان آمریکایی‌ها عمدتا به آن بخش از سخنان دو روز پیش رهبرمعظم انقلاب توجه نشان دادند که مربوط به حمایت از تیم مذاکره‌کننده و پرهیز از تضعیف آن بود. رسانه‌های فرانسوی ضمن آنکه لزوم حمایت از تیم مذاکره‌کننده را برجسته کردند عمدتا روی ابراز بدبینی رهبر معظم انقلاب از مواجهه منطقی غرب با برنامه هسته‌ای ایران خبر دادند. رسانه‌های رژیم صهیونیستی هم ضمن آنکه عدم خوشبینی رهبرمعظم انقلاب به مذاکرات ایران و غرب را بازتاب دادند روی این جمله که «اسرائیل حرام‌زاده است» تمرکز نمودند. رسانه‌های روسیه و چین عمدتا روی عدم خوشبینی ایران به مذاکرات توجه نشان دادند. رسانه‌های عربی محافظه‌کار منطقه - رسانه‌های وابسته به عربستان و... - روی اینکه رهبر ایران به مذاکرات با غرب خوشبین نیست تمرکز نمودند.
    براساس آنچه گفته شد می‌توان گفت که سخنان روز 12 ‌آبان حضرت امام خامنه‌ای - دامت برکاته - در کانون توجهات و تجزیه و تحلیل‌های جهانی قرار گرفته است اما در عین حال در یک جمعبندی از این تجزیه و تحلیل‌ها می‌توان گفت آمریکایی‌ها در عمل از اینکه تیم مذاکره‌کننده ایرانی در داخل ایران به انزوا بروند نگران بوده‌اند و به عبارت دقیق‌تر از اینکه موضوع مذاکره ایران و غرب از متن توجه ایرانیان به حاشیه برود، نگران بوده‌اند و از این رو از آن همه سخنان و بخصوص آن بخش از تحلیل‌های دقیق و موشکافانه که اوضاع غرب و نحوه نگاه ایران به غرب مورد بررسی قرار گرفته است، عبور کردند و به بخشی از پیام که جنبه داخلی داشته توجه نشان داده‌اند بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که آمریکایی‌ها بشدت خود را نیازمند حفظ فضای کنونی که از مذاکرات اوایل مهرماه نیویورک شروع شد و سپس در ژنو امتداد یافت، می‌دانند و روی آن حساس هستند این در حالی است که در طول شش هفته اخیر وانمود می‌شد که این ایران است که به مذاکره احتیاج حیاتی! دارد.
    مواضع اروپایی‌ها بیان‌گر آن است در نگاهشان نسبت به موضوع مذاکرات با آمریکا تفاوت وجود دارد. اروپایی‌ها ضمن آنکه از تضعیف مذاکره‌گرایی ایران ابراز نگرانی کرده‌اند روی بدبینی رهبری نسبت به روند و نتایج مذاکرات هم مانور کرده‌اند این نشان می‌دهد که اروپایی‌ها امیدی به اینکه بتوانند از طریق مذاکره ایران را در شرایط اعطای امتیاز قرار دهند، ندارند از منظر رسانه‌های فرانسوی و انگلیسی، ایران در مذاکره تا آنجا پیش می‌آید که چشم‌انداز نسبتا روشنی از حل و فصل مسایل ببیند و از آنجا که در عمل چنین چشم‌اندازی به وجود نخواهد آمد بنابراین مذاکره‌گرایی در ایران به ضعف خواهد گرائید. این موضع و جمعبندی، امید مذاکره را در اروپا کاهش می‌دهد و همراهی اروپا و آمریکا در این پرونده و روند را با ابهام مواجه می‌گرداند.
    رسانه‌های رژیم‌های محافظه‌کار عرب و رسانه‌های رژیم صهیونیستی عمدتا و بطور نسبتا مشترک روی این نکته که ایران به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات با غرب اعتقاد ندارد، توجه کردند این موضوع نشان می‌دهد که لابی‌های عربی و اسرائیلی امیدی به تمکین کردن ایران به نقشه غرب ندارند و فضای کنونی را نوعی خرید زمان از سوی ایران یا اعطای زمان به ایران از سوی غرب ارزیابی می‌نمایند. جدای از اینکه نارضایتی عربی اسرائیلی اختلافات تاکتیکی و روشی میان آنان و غرب را برملا می‌کند در عین حال نشان می‌دهد که این لابی منفی یکی از دلایل اصلی شکست مذاکرات ایران و غرب به حساب می‌آید. این اصلا طبیعی نیست که دیپلمات‌های مذاکره‌کننده آمریکایی پس از هر مذاکره با ایران بلافاصله به تل‌آویو سفر کرده و پس از سفر فاش می‌کنند که سران رژیم صهیونیستی را در جریان جزئیات مذاکرات ایران و غرب قرار داده و اطمینان آنان را در این روند مذاکراتی جلب کرده‌اند و طبیعی نیست که جان کری پس از بالا گرفتن بحث توافقات اولیه ایران و غرب چندین روز در تل‌آویو به سر برده و پس از آن برنامه سفر به ریاض را دنبال کرده است کاملاً واضح است که وزیر خارجه آمریکا می‌خواهد به آنان اطمینان دهد که در هر توافق منافع ریاض و تل‌آویو در کانون توجه قرار خواهد گرفت. خب با این وصف چطور می‌توان بین منافع این دو رژیم و توافق با ایران جمع کرد؟ در یک صورت این دو موضوع قابل جمع هستند و آن در صورتی است که مذاکره با ایران به تسلیم ایران منجر شود که البته معلوم است که چنین چیزی ممکن نیست سخنان دیروز رهبر معظم انقلاب کار آمریکایی‌ها را دشوار کرد چرا که بار دیگر باید به تل‌آویو باز گردند و اثبات کنند که مذاکره با ایران علیرغم موضع قاطع رهبری ایران و تظاهرات بزرگ 13 آبان تهران و... به تسلیم شدن ایران می‌انجامد که البته نشدنی است.
    اما در مورد سخنان حکیمانه و جامع رهبر معظم انقلاب اسلامی باید به مواردی توجه نمائیم:
    1- در این سخنرانی، رهبر معظم انقلاب اسلامی روی این نکته بطور مستدل تأکید کردند که آمریکا غرق در مشکلات اساسی و لاینحل است و ایران مشکل اساسی ندارد و می‌تواند با یک برنامه‌ریزی از دشواری‌های کنونی اقتصادی عبور کند. این واقعیت بزرگ را نه آمریکایی‌ها و نه اروپایی‌ها نمی‌توانند انکار نمایند چرا که بحران فراگیر آنان چیزی نیست که قابل پنهان کردن باشند. آنان امیدوار بودند که در یک فضای روانی، وضعیت ایران را بحرانی و به تعبیر بعضی از همگنان آنان «در لبه پرتگاه» معرفی نمایند. سخنان تحلیلی و منطقی رهبر معظم انقلاب این انگاره و اینکه چنین انگاره‌ای در ایران به باور تبدیل شده و دولت ایران ناچار است در چارچوب آن حرکت کند را باطل کرد حالا آمریکایی‌ها یک بار دیگر باید داده‌های اطلاعاتی خود را چک کنند چون رهبر معظم انقلاب با صراحت اعلام کرد که وضع ایران به مراتب از وضع آمریکا بهتر است و این نشان می‌دهد که حداقل بخش بزرگ و مؤثری در ایران بر این باور هستند که وضع اقتصادی ایران اگرچه با دشواری‌هایی همراه است ولی در یک جمع‌بندی نهایی چندان دشوار نیست که برای رفع آن نیازمند کوتاه آمدن از مواضع اصولی و بنیادی خود باشد و از آن طرف وضع آمریکا آنقدر خوب نیست که بتواند به تهدیدات خود علیه یک کشور، در درازمدت جامه عمل بپوشاند بنابراین باید از چنین کشوری عبور کرد. در واقع سخنان دو روز پیش امام خامنه‌ای نشان داد که ایران از لطف و قهر آمریکا عبور کرده و اساساً آن را به حساب نمی‌آورد.
    2- در سخنرانی 12 آبان، رهبر معظم انقلاب اسلامی از یک سو بار دیگر اعتماد خود را به تیم هسته‌ای ایران ابراز کرده و با قاطعیت از تضعیف آن پرهیز دادند و جلوی هرگونه حرف و حدیث درباره صلاحیت و حسن عمل تیم هسته‌ای که رهبر معظم انقلاب با لطافت آنان را فرزندان خود و فرزندان ملت ایران نامیدند، گرفتند از سوی دیگر ایشان با اشاره به سوابق مذاکرات ایران و غرب بخصوص تجربه سالهای 82 و 83 با تروئیکای اروپایی هرگونه خوشبینی نسبت به کشورهای غربی طرف مذاکره با ایران را انحراف نامیده و از آن پرهیز دادند. جمع این دو نکته این است که خود مذاکره- در باره برنامه هسته‌ای- مورد تأیید است ولی در این بین اگر خود مذاکره هدف تلقی شود و تیم مذاکره کننده به این مقدار بسنده کرده و آنرا نسخه شفابخش تلقی کند خطا کرده است در واقع جمع این دو نکته این است که جاری شدن یا به بن‌بست رسیدن مذاکرات به محتوای مذاکرات مربوط می‌شود نه به شکل آن. ملت ایران به مذاکره‌کنندگان هسته‌ای اجازه می‌دهند که نحوه مذاکره را هر طور می‌خواهند تنظیم کنند و در این میان اعمال سلیقه‌ خاصی از سوی مذاکره‌کنندگان نباید مورد اعتراض فرد یا گروهی در داخل- که به نظام مربوط باشد- گردد. توجه نظام و مردم روی محتوا، کیفیت و نتایج مذاکرات است. این محتوا و کیفیت بیش از آن که به طرف مذاکره‌کننده ایرانی مربوط باشد به طرف مذاکره‌کننده آمریکایی و فرانسوی و انگلیسی مربوط است چرا که غرب پیشاپیش می‌گوید اگر مذاکرات به فلان نتیجه مشخص که یکسره به نفع غرب است برسد، پای میز می‌آید ولی اگر حاصل کار برای آنان قابل قبول نباشد، حاضر به مذاکره نخواهد بود به عبارت دیگر غرب گویا نمی‌خواهد «توافق» کند بلکه می‌خواهد یک لیست از قبل طراحی شده را به طرف ایرانی ارائه داده و ایران را ملزم کند که پایین این لیست را امضا نماید از این رو رهبر معظم انقلاب می‌فرماید که به چنین نتیجه‌ای خوشبین نیست و البته آن را در حد تجربه‌ای که وحدت نظر ایرانیان پیرامون نحوه پیگیری حقوق مسلم خود را تقویت نماید، مفید می‌داند.
    3- نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب درباره رژیم صهیونیستی فرمودند هم دارای حکمت خاصی بود علی‌الظاهر رژیم تل‌آویو ربطی به پرونده هسته‌ای ایران ندارد چرا که در شکل ظاهر پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان طرف ایران هستند. سخنان دو روز پیش رهبر معظم انقلاب و توجه دادن بحث رژیم صهیونیستی نشان داد که در پرونده هسته‌ای ایران، رژیم غاصب و «حرام‌زاده» اسرائیل، مسئله اصلی است نه از این جهت که بحث هسته‌ای ایران تهدیدی برای اسرائیل باشد و یا این که اسرائیل تهدیدی برای برنامه هسته‌ای ایران باشد. این هر دو بنا به دلایل مشخص منتفی است. رژیم صهیونیستی در این پرونده از این رو موضوعیت پیدا می‌کند که اصل بحث ما و غرب بحث هسته‌ای نیست، بحث هسته‌ای بهانه است. اصلی‌ترین مسئله آمریکا، انگلیس و فرانسه مسئله نفوذ فزاینده ایران در منطقه است که رهبری در بخش مقدماتی سخنان خود آن را تشریح فرمودند. غربی‌ها به وضوح می‌بینند که یک قدرت منطقه‌ای با پرچم‌های «اسلام» و «فلسطین» دارد جایگزین قدرت غرب در منطقه حساس خاورمیانه می‌شود. غرب بر مبنای هزاران سند، رژیم صهیونیستی را پاشنه آشیل قدرت خود در این منطقه و از بین رفتن آن را اعلام رسمی پایان یافتن نفوذ غرب در این منطقه حساس می‌داند و لذا غرب در حاشیه مذاکرات که از متن مهمتر است!- دست آخر به تیم ایرانی می‌گوید مواضع شما درباره اسرائیل برای ما غیرقابل تحمل است و این در حالی است که محو اسرائیل رمز اقتدار اسلام و ایران در این منطقه است.

    سعدالله زارعی
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #13
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شیطان بزرگ زیر پای مردم (یادداشت روز)
    طوفان پرقدرتی که روز سیزدهم آبان در بیش از هفتصد شهر کشورمان برپا شد، آنقدر سهمگین و کوبنده بود که غرب را در شوک و جهان را در حیرت فرو برد! چند هفته تبلیغات رسانه‌ای و آتش‌باری پرحجم رسانه‌ها و محافل سیاسی غرب، کم‌کم امر را بر خودشان هم مشتبه کرده بود که ایران، نیازمند و زمین‌گیر شده و دیگر کسی از آن خروش «مرگ بر آمریکا» را نخواهد شنید! ایران مجبور به عقب‌نشینی از آرمان‌هایش شده و نسل جوان بیش از نیم قرن خیانت و خباثت آمریکایی‌ها را از یاد برده است! آنها در این طمع بودند که بتوانند شکافی بین دولت و مردم و یا بخش‌های مختلف حاکمیت درست کنند و از همان روزنه نفوذ کنند. مطمئن بودند که تبلیغات رسانه‌ای و هیاهوی بوقهای تبلیغاتی‌شان نتیجه داده و دیگر کسی در راهپیمایی سیزده آبان مرگ بر آمریکا را با صدای بلند فریاد نمی‌کند! از دیگر سو، عده‌ای هم در داخل مرگ بر آمریکا را به مخالفت با دولت محترم و منتخب تعبیر می‌کردند و آن را برخلاف سیاست‌های دیپلماتیک دولت نشان می‌دادند! این عده اندک که خود را برتر از مردم و دولت و به نوعی پدرخوانده می‌دانند در رسانه‌های وابسته و زنجیره‌ای چنین القاء و وانمود می‌کردند که وقتی دولت در حال مذاکره با آمریکاست شعار مرگ بر آمریکا یعنی تضعیف دولت! و مدتی این توهم را به زبان‌های مختلف ترویج کردند. آنها بی‌آنکه متوجه باشند با این رفتار، توهینی بزرگ به دولت و خادمان ملت می‌کردند و مرگ بر آمریکا را مساوی مرگ بر سیاستهای دولت نشان می‌دادند!
    اما وقتی یک روز قبل از حماسه تاریخی 13 آبان، رهبر معظم انقلاب در جمع پرشور دانشجویان و دانش‌آموزان، ماهیت پلید آمریکا و خوی خیانت و استکباری‌اش را تشریح کردند و وقتی به دفاع از دولت در موضوع دیپلماسی اخیر و تعیین دقیق مرز آن یعنی موضوع هسته‌ای پرداختند، به ناگاه همه رشته‌های غربی‌ها و آرزومندان داخلی‌شان بر باد رفت و نور خدا بار دیگر چشمهایشان را کور کرد که «یریدون این یطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون» 24 ساعت بعد، بیش از هفتصد شهر کشور شاهد خروش بی‌نظیر و غریو یکپارچه مردم با یک شعار بود «مرگ بر آمریکا». همه آنها که چشمشان به کلام رهبر انقلاب بود آمده بودند، فرقی نمی‌کرد از چه جناحی باشند مقامات دولت قبل و دولت یازدهم آمده بودند، نسل اولی‌ها و نسل آخری‌ها همه آمدند تا یک حقیقت را به رخ جهان بکشند و آن چیزی نبود جز اطاعت امت از اشارت امام راحل(ره) و خلف حاضر او. بسیاری از آنها که دل در گرو انقلاب داشتند و همیشه در همه عرصه‌ها حضور فعال داشتند راهپیمایی امسال مردم در سیزده آبان را بی‌سابقه و بی‌نظیر می‌دانستند. امری که از دید رسانه‌های خارجی هم پنهان نماند و علیرغم بغض و عنادی که همواره داشته و دارند، مجبور به اقرار و اعترافشان کرد. ای.بی.‌سی‌نیوز نوشت: «مردم ایران هر ساله در مقابل سفارت آمریکا (لانه جاسوسی) تجمع می‌کنند اما تظاهرات امسال در نوع خود بزرگترین تظاهرات در مقایسه با سال‌های قبل بود، مردم مرگ بر آمریکا می‌گفتند و تصاویر اوباما و پرچم آمریکا را زیر پاهای خود لگدمال می‌کردند».فاکس‌نیوز که بعنوان رسانه رسمی جنگ‌سالاران آمریکا شناخته می‌شود، نوشت: «تظاهرات مردم ایران به مناسبت 13آبان، بزرگترین راهپیمایی ضد آمریکایی در چند سال اخیر بود» بنگاه خبری آسوشیتدپرس راهپیمایی امسال را پرشورتر از گذشته دانست و واشنگتن‌پست اقرار کرد که شعار مرگ بر آمریکای مردم ایران نشان دهنده وجود تنش و بی‌اعتمادی در رابطه با تهران است. حتی تایمز اسرائیل این راهپیمایی را پرشورتر از همیشه و شعار محوری آن را مرگ بر آمریکا اعلام کرد.
    این گزارش‌ها پرده‌ای از حقیقت روز سیزده آبان در ایران عزیز و مقتدر بود. برای آنها که آرزو داشتند ما را در موضع ضعف و ذلت و آرزومند مذاکره و گدای رابطه ببینند، همه چیز تمام شد و سیلی مردم خواب را از چشمشان پراند. خوابی که با فریادهای مردم به کابوسی وحشتناک بدل شد. اما چه شد که ناگهان چنین شد؟! سال‌ها قبل تحلیلگر غربی گفته بود مردم ایران مردمی غیرقابل پیش‌بینی هستند و ممکن است در لحظه عمل، برخلاف همه تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها عمل کنند! به یقین آنها چون از راز ارتباط امت و امام هیچ نمی‌دانند، هرگز نمی‌توانند حرکت بعدی ملت را پیش‌بینی کنند. یقینا طوفان خشم مردم ایران را باید ناشی از دم ‌مسیحایی رهبر انقلاب در روز دوازدهم آبان دانست که طی آن تکلیف چند چیز را به زیبایی روشن کردند:
    1- اقتدار و موقعیت باثبات ایران در مقابل آمریکا با هزاران میلیارد دلار بدهی و عجز آنها در محاسبه مسائل مالی با انحرافی نزدیک به سی‌هزار میلیارد دلار! همین گزینه کافی بود تا دل‌های آنها را که در هیاهوی تبلیغات اخیر لرزان شده بود آرام کند و آنها را هم که بانی این هیاهو بودند ناامید و سرخورده!
    2- پشتیبانی از تیم دیپلماسی دولت با عنوان «بچه‌های خودمان» که هم به آنها امید داد در داخل از عالیترین حمایت یعنی حمایت رهبر انقلاب برخوردارند.
    3- هشدار به مذاکره‌کنندگان که صحنه را دقیقا و با بصیرت ارزیابی کنند و از فریبی که برخی لبخندهای دیپلماتیک حریف در متن خود دارد برحذر باشند.
    4- تعیین مرز مذاکره موضوع بسیار مهمی بود که خیال مردم را راحت کرد. مدتها بود عده‌ای راه افتاده بودند و دنبال پهن کردن فرش قرمز برای یانکی‌ها بودند و هر شب خواب پنبه دانه می‌دیدند! آنقدر باورشان شده بود که تبلیغات ضد‌آمریکایی در سطح شهر را مانع رویای شیرینشان می‌دانستند! اما تصریح رهبر انقلاب بر اینکه ‌«مذاکره صرفا در موضوع هسته‌ای است ولاغیر» مهر بطلان بر این آرزوها زد. مذاکره‌ای محدود که بی‌سابقه هم نبود و پیش از این در مواردی همچون گروگان‌ها، مسائل عراق و افغانستان اتفاق افتاده و این‌بار برای بحث هسته‌ای چنین مجوزی صادر شده است.
    5- تورق تاریخ پر از خیانت آمریکا به کشورهای جهان و حتی متحدان خودش، نکته‌ای بود که نسل جوان را دیگر بار به ماهیت استکباری و غیرقابل اطمینان آمریکا رهنمون شد و خشم انقلابی آنها را به عرصه آورد.
    6- تاکید مجدد بر غیرقابل اطمینان بودن حریف، و عدم خوش‌بینی به نتیجه مذاکره‌ با آمریکا که به روشنی و با صداقت کامل با مردم و دولتمردان در میان گذاشته شد.
    و اینگونه بود که آمریکا، سیلی دیگری از مردم این مرز و بوم دریافت کرد. حرف همه آنها که حماسه عظیم سیزده آبان را خلق کردند به رهبر انقلاب این بود «این‌ بادهای به غیرت درآمده، تسلیم امر توست که طوفان نمی‌کند».
    سرمایه عظیم این روز و حمایت مردم و رهبر از دولت، سرمایه گرانبهایی است که دولت می‌تواند به عنوان پشتوانه‌ای ارزشمند، در مذاکرات هسته‌ای با شش کشور و عرصه‌های دیگر بر آن تکیه کند و با کار و تلاش و برنامه‌ریزی قدردان این سرمایه و این نعمت الهی باشد.
    حسین شمسیان
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #14
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    قرار این نبودکه...! (یادداشت روز)
    1- برخی از نظریه‌پردازان سیاسی از «مذاکره» با عنوان «بازی میان کف و سقف» یاد می‌کنند و توضیح می‌دهند که در جریان مذاکره هر یک از طرفین تلاش می‌کنند «سقف» مطالبات خود را تا آنجا که ممکن است بالاتر ببرند و در همان حال، خواسته‌های حریف را به «کف» برسانند به گونه‌ای که مرحله بعد از «کف»، زمین‌گیر شدن طرف مقابل را به دنبال داشته باشد. این تعریف از «مذاکره» ترجمان دیگری از همان تعبیر معروف «معامله» یا «بده بستان» است چرا که در انجام یک معامله، هر یک از طرفین می‌کوشند ارزش آنچه می‌دهند یا قرار است بدهند را بالاتر و بهای آنچه می‌ستانند را پائین‌تر نشان بدهند. اگر این تعریف از مذاکره قابل قبول باشد که هست و مذاکره چیزی غیر از بازی میان کف و سقف و معامله و بده بستان نیست، می‌توان و باید نگران بود که چرا در آستانه مذاکرات پیش‌روی ایران و گروه کشورهای 1+5 و قبل از شروع مذاکرات به جای آمادگی برای مقابله جدی با امتیازات مورد ادعای حریف که تمامی آنها - بدون استثناء - غیرقانونی و باج‌خواهانه است، بخشی از فعالیت هسته‌ای قانونی خود را تا سطح نزدیک به توقف پائین آورده‌ایم!
    توضیح آن که یکی از پیشنهادهای حریف در مذاکرات ژنو 2 که به گفته مشترک جان کری وزیر امور خارجه و خانم «وندی شرمن» مذاکره‌کننده ارشد آمریکا می‌تواند، تضعیف و نهایتا توقف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد، پیشنهاد محدود کردن تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز، توقف تولید اورانیوم 20 درصد غنی‌شده و خودداری از نصب و به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته بود. این خواسته‌ها که همراه با چند خواسته غیرقانونی دیگر در مذاکرات ژنو به ایران پیشنهاد شده بود با مخالفت تیم هسته‌ای کشورمان - که قابل تقدیر است - روبرو شده و به همین علت، مذاکرات ژنو 2 بدون دسترسی به توافق، پایان یافته بود.
    اما چند روز بعد از پایان مذاکرات ژنو و یک هفته قبل از آغاز دور بعدی مذاکرات - 29 و 30 آبان/ 20 و 21 نوامبر در ژنو - آقای یوکیا آمانو دبیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران می‌آید و یک روز پس از بازگشت در گزارش فصلی آژانس از توافق «پربار»! با مسئولان هسته‌ای کشورمان خبر می‌دهد. پرداختن به جزئیات بیشتر گزارش فصلی آژانس را به زمان دیگری موکول می‌کنیم و در محدوده این نوشته محدود تنها به بخشی از گزارش یاد شده بسنده می‌کنیم که در آن آقای آمانو تصریح می‌کند «ایران از 3 ماه قبل توسعه فعالیت‌ هسته‌ای خود را متوقف کرده است» و خبر می‌دهد «از 3 ماه قبل تاکنون هیچ قطعه اصلی جدیدی در رآکتور اراک نصب و افزوده نشده و میزان ذخایر اورانیوم با غنای 20 درصد نیز در طول 3 ماه گذشته فقط 5 درصد افزایش داشته است» و می‌افزاید «ایران از 3 ماه قبل تاکنون از نصب و به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته IR2m نیز خودداری ورزیده است».
    حالا یک بار دیگر این بخش از گزارش فصلی آژانس را مرور کنید! چه می‌بینید؟! آیا فعالیت‌های هسته‌ای متوقف شده و یا به شدت کاهش‌یافته‌ای که آقای آمانو در گزارش خود به آن اشاره می‌کند، بخش قابل توجه و با اهمیتی از همان خواسته‌های غیرقانونی و باج‌خواهانه‌ای نیست که گروه 1+5 در مذاکرات ژنو2 به ایران پیشنهاد کرده و با مخالفت جدی تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان روبرو شده و در نتیجه، مذاکرات مورد اشاره بدون توافق به پایان رسیده بود؟! اگر چنین است - که هست - ادامه مذاکرات برای چیست؟! و در حالی که قبل از شروع مذاکرات ژنو3، دست تیم مذاکره‌کننده کشورمان را از برگ‌های برنده‌ای که لازمه حضور در مذاکره است خالی کرده‌ایم، این عزیزان را برای مذاکره و چانه‌زنی درباره کدام بخش از مسائل باقیمانده به ژنو می‌فرستیم؟!
    2- حریف در جریان مذاکرات ژنو 2، از توقف تولید اورانیوم 20 درصد غنی شده، کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز، خودداری از نصب سانتریفیوژهای پیشرفته IR2m، توقف فعالیت راکتور آب سنگین اراک و پیشگیری از نصب قطعات اصلی آن و... به عنوان با اهمیت‌ترین و ضروری‌ترین امتیازات مورد درخواست خود از ایران یاد می‌کرد ولی اکنون که آمانو در گزارش رسمی آژانس به دریافت این امتیازات از ایران تصریح می‌کند، حریف نه فقط در قبال این همه امتیاز برجسته و با اهمیت که مفت و مجانی از ایران به چنگ آورده است کمترین ابراز تشکری نکرده است! بلکه به روال «بازی کف و سقف» بر میزان امتیازات باج‌خواهانه خود نیز افزوده و رجز ناخشنودی هم می‌خواند!
    خدای مهربان بر درجات امام راحل ما(ره) بیفزاید که با نگرانی به مسئولان هشدار می‌داد و درباره هدف نهایی دشمنان می‌فرمود «غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان- به خیال خام خود- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند» حضرت امام(ره) بلافاصله بعد از این هشدار و در همین پیام تأکید می‌فرمایند که «البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی می‌کنیم» و این دقیقاً همان هشدار اخیر حضرت آقا است که در دیدار 12 آبان دانش‌آموزان و دانشجویان بعد از اعلام این نکته که «به مذاکرات جاری خوشبین نیستم» از تیم مذاکره کننده کشورمان با عنوان «فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود می‌باشند» یاد کرده و در همان حال تأکید می‌فرمایند «توصیه من به مسئولان عرصه دیپلماسی و مذاکره این است که مراقب باشید، لبخند فریب‌گرانه دشمن، شما را دچار اشتباه و خطا نکند» و اکنون این سؤال به گونه‌ای جدی از مسئولان محترم عرصه دیپلماسی و مذاکره‌کننده ایران اسلامی در میان است که آیا متوقف کردن بخشی از فعالیت هسته‌ای کشورمان، آنهم فعالیت‌های مورد درخواست باج‌خواهانه حریف در مذاکرات ژنو 2 نشانه به اشتباه افتادن و فریب خوردن از لبخندهای مزورانه دشمن نیست؟!
    3- پیش از این درباره ترفند فریبکارانه «پلیس بد و پلیس خوب» که از سوی آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی در نقش‌های به ظاهر متفاوت و در واقع با یک هدف واحد و از قبل تعریف شده به صحنه آمده است توضیحات مستندی داشته‌ایم و در این مختصر، فقط این پرسش را با مسئولان محترم دیپلماسی کشورمان در میان می‌گذاریم؛ آیا بر این باورید که آمریکا برای جلب نظر ایران اسلامی، پیوندهای ارگانیک خود با اسرائیل را نادیده گرفته و وا می‌نهد؟! بدیهی است پاسخ مثبت به این پرسش تنها می‌تواند برخاسته از ساده‌اندیشی باشد! بنابراین برخی- تاکید می‌شود برخی- از آقایان چرا و با کدام توضیح منطقی، مخالفت‌های آمیخته به لحن عصبانی رژیم صهیونیستی با توافق میان ایران و 5+1 را «واقعی»! تلقی می‌کنند؟! و توجه ندارند که این ترفند برای کسب امتیاز بیشتر در مذاکرات پیش روی است؟ همین دو روز قبل سخنگوی کاخ‌سفید اعلام کرد «اختلاف آمریکا و اسرائیل درباره برنامه هسته‌ای ایران تاکتیکی است» و نتانیاهو در جمع اعضای کابینه رژیم صهیونیستی تاکید کرد «مخالفت ما برای آن است که دوستانمان را متقاعد کنیم تا به توافق بهتری با ایران دست پیدا کنند»! و افزود «این خواسته، شدنی است زیرا ایران تحت فشار قرار دارد»!
    شما عزیزان در پرواز بازگشت از سفر نیویورک بودید که وزارت خارجه آمریکا با صدور یک بیانیه رسمی اعلام کرد «دست به هیچ اقدامی نمی‌زند که برای اسرائیل نگران‌کننده باشد»! «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی آمریکا تصریح می‌کند که «فرانسه کاملا با ما موافق است» و نشریه صهیونیستی تایمز اسرائیل اطمینان می‌دهد که «اختلاف میان آمریکا و اسرائیل بر سر توافق با ایران ماهیت تاکتیکی دارد» و ... آیا هنوز هم تصور می‌فرمائید که آمریکا به خاطر جلب رضایت ایران اسلامی با رژیم‌صهیونیستی و فرانسه اختلاف پیدا کرده است؟!
    4- و بالاخره امتیازاتی که اخیرا با توقف بخش قابل توجهی از فعالیت هسته‌ای کشورمان به حریف داده‌ایم و در گزارش آمانو به آن تصریح شده است، فقط با واژه «باج دادن» قابل توضیح است و این نگرانی جدی را دامن می‌زند که تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان بی‌آن که بخواهند یا متوجه باشند در این اقدام خسارت‌آفرین و غیرقابل توجیه از وسوسه‌های شیطانی اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که در پوشش مشاوره به آنان ارائه شده است، تاثیر پذیرفته باشند. جماعت فتنه‌گر یک بار در فتنه 88 با دست زدن به وطن‌فروشی و خیانت آشکار در پی تسلیم میهن اسلامی به بیگانگان بودند که از ملت بزرگوار ایران تودهنی سختی خوردند، از این روی هرگز دور از انتظار نیست که با نفوذ در نقاط پیرامونی دولت محترم اندیشه خیانت دیگری را در سر داشته باشند.

    حسین شریعتمداری
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #15
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟

    (یادداشت روز)
    حزب‌الله لبنان یک نیروی ملی است یا منطقه‌ای و یا بین‌المللی؟ رفتار حزب‌الله را در کدام چارچوب می‌توان تجزیه و تحلیل کرد و در نهایت آیا حزب‌الله در «جایگاه خود» یک نیروی رو به کمال است یا نقصان؟
    اگر حزب‌الله یک نیروی ملی باشد باید صرفا در چارچوب مسائلی که مستقیما به لبنان مربوط می‌شود عمل کند و دوست و دشمن خود را در چارچوب مرزهای جغرافیایی لبنان تعیین نماید و در مناقشه‌های خارج از مرزهای کشور خود مداخله نداشته باشد. حزب‌الله در قامت لبنانی یک جبهه در مقابل تنها دشمن مرزی این کشور به حساب می‌آید و لذا کارکرد امنیتی و نظامی حزب‌الله، زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کند و یا این کشور را به حمله تهدید نماید. حزب‌الله ملی در محیط داخلی دارای کارکردی اجتماعی و فرهنگی می‌شود و الزاما باید در چارچوب قوانین، سنت‌ها و اصول موضوعه حکومتی عمل کند و هرگونه اقدامی که خارج از چنین چارچوبی باشد، برخلاف فلسفه وجودی حزب‌الله خواهد بود. در این شکل در واقع حزب‌الله یک سازمان خدمات‌رسان اجتماعی به حساب می‌آید که در صورت ضرورت نقشی هم در حوزه امنیتی و نظامی پیدا می‌کند.
    اگر حزب‌الله یک نیروی اقلیمی (منطقه‌ای) باشد باید نقش آن را در چارچوب مسائلی که مستقیما به منطقه مربوط می‌شود، مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد. در این صورت حزب‌الله چه خود یک نیروی اقلیمی به حساب آید و چه بخشی از یک قدرت اقلیمی محسوب شود، نمی‌تواند در حوادث و رخدادهای مهم منطقه‌ای بی‌موضع باشد. قدرت اقلیمی با یک رخداد یا موافق است و یا مخالف و اگر سکوت کند حتما باید توانایی توضیح حکیمانه بودن سکوت خود را داشته باشد وگرنه منفعل دیده و خوانده می‌شود. شرایط انفعال از منظر یک ناظر آگاه، آغاز فروپاشی ارزیابی می‌شود. به عبارت دیگر قدرت اقلیمی بودن به میزان «بسیار زیاد»ی به درجه تحرک و کارآمدی منطقه‌ای آن قدرت برمی‌گردد. در صورتی که حزب‌الله یک قدرت اقلیمی یا بخشی از یک قدرت اقلیمی باشد باید ظرفیت‌های لازم را در حد یک اقدام منطقه‌ای در خود پدید آورد. به این معنا که از جنبه نظامی و امنیتی یک قدرت اقلیمی باید سازوکار ورود به چالش‌های امنیتی منطقه‌ای را داشته باشد. این البته معمولا پس از آن صورت می‌گیرد که یک کشور یا یک جریان جای پای خود را در داخل محکم کرده باشد. به همین دلیل برخلاف روشی که برای ارزیابی یک قدرت ملی اتخاذ می‌شود، ارزیابی یک قدرت منطقه‌ای با سنجش میزان اثرگذاری منطقه‌ای آن انجام می‌شود.
    اگر حزب‌الله یک نیروی بین‌المللی باشد باید نقش آن را در چارچوب فعل و انفعالات بین‌المللی مورد ارزیابی قرار داد. یک نیروی بین‌المللی نمی‌تواند در برابر رخدادهای مهم جهانی موضع نداشته باشد و از تاثیرگذاری بر آن اجتناب نماید البته این به معنای آن نیست که یک قدرت بین‌المللی الزاماً در هر حادثه مهم بین‌المللی مداخله می‌کند. آنچه که یک قدرت بین‌المللی را از یک قدرت اقلیمی یا یک قدرت ملی متمایز می‌کند، داشتن موضع مشخص در قبال رخدادها و روندهای مهم جهانی و توان بالقوه یا بالفعل اثرگذاری بر این روندها و رخدادهاست. بر این اساس اگر حزب‌الله لبنان یک قدرت بین‌المللی و یا بخشی از یک قدرت بین‌المللی است باید در برابر روندها و رخدادهای مهم موضع بگیرد و ما هم باید موضعگیری آن را به رسمیت بشناسیم.
    یکی از نشانه‌ها و شاخص‌های اندازه‌گیری قدرت یک کشور و یا یک نیرو، سطح مخالفت و موافقت با آن است. در برابر یک نیروی ملی معمولا تنها مخالفان ملی قرار دارند و در برابر یک نیروی اقلیمی مخالفان اقلیمی قرار می‌گیرند و علیه یک نیروی بین‌المللی مخالفان و دشمنان بین‌المللی وجود دارد. حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه در یک زمانی که تبلیغات جهانی علیه ایران در اوج بود می‌فرمودند (نقل به مضمون): شما مرتب علیه ایران تبلیغات می‌کنید و انواع هجمه‌ها را علیه ما به راه می‌اندازید بعد هم می‌گوئید ایران چیزی نیست. خب اگر چیزی نیست پس چرا علیه آن اینقدر حرف می‌زنید این معلوم می‌شود که در اینجا اتفاق مهمی افتاده که همه شیاطین به دست و پا افتاده‌اند و به جایی هم نمی‌رسند. این سخن حضرت امام خمینی(ره) به وضوح یک شاخص ارزیابی را در اختیار ما قرار می‌دهد. با این شاخص می‌توانیم بگوئیم اگر حزب‌الله یک قدرت صرفاً ملی است پس چرا آل‌سعود و وابستگان آن در منطقه، این همه علیه آن فعالیت می‌کنند و اگر حزب‌الله تنها یک قدرت ملی یا منطقه‌ای و یا تنها بخشی از یک قدرت ملی و اقلیمی است چرا غربی‌ها این همه علیه حزب‌الله فعالیت می‌نمایند. از سوی دیگر موافقان حزب‌الله و کمک‌رسانان به آن فقط مردم لبنان نیستند بلکه سطحی از مردم در منطقه و در جهان به حزب‌الله کمک می‌رسانند.
    اگر نگاهی به صحنه بیاندازیم درمی‌یابیم که حزب‌الله در محیط ملی با یک دشمن مشخص به نام اسرائيل مواجه است که هنوز هم بخشی از لبنان- مزارع شبعا- را در تصرف خود دارد و بارها به لبنان حمله کرده و حداقل دو بار آن را بطور کامل به اشغال درآورده است. از طرف دیگر حزب‌الله در محیط اقلیمی با دشمنی بنام «تکفیر و وهابیت» مواجه است که بارها تا مرز درگیر کردن حزب‌الله پیش رفته و افراد زیادی از حزب‌الله و مردم هوادار آن را به شهادت رسانده است. از آنجا که تکفیر بر مبنای نفی سایر مذاهب اسلامی و بخصوص نفی پیروان اهل بیت (صلوات‌الله علیهم) بنا شده و قدرت گرفتن خود را تنها در شرایطی امکان‌پذیر می‌داند که نیروهای منطقه‌ای مخالف آن از صحنه‌ خارج شده باشند، رو در روی حزب‌الله به حساب می‌آیند. برای اینکه این مسئله در اندازه خودش دیده شود و با بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی تحریف نگردد، کافی است به رخدادهای 10 سال اخیر نگاه بیندازیم. جریان وابسته به عربستان در سال 1384 با متهم کردن حزب‌الله به طراحی ترور نخست‌وزیر فقید لبنان- رفیق‌حریری که در بهمن ماه 1383 در جریان انفجار خودرویش در حومه غربی بیروت به قتل رسید- سعی کرد اهل سنت لبنان را به جنگ علیه حزب‌الله وادار سازد که البته موفق نشد و حدود یک سال بعد رژیم‌صهیونیستی با این تجزیه و تحلیل غلط که اهل سنت لبنان در حذف حزب‌الله با تل‌آویو همکاری می‌کند، جنگ 33 روزه را به راه انداخت که البته راه به جایی نبرد.
    حدود سه سال بعد در جریان درگیری اردوگاه فلسطینی «نهرالبارد» در استان طرابلس لبنان، عربستان سعی کرد حزب‌الله را با بحران امنیتی مواجه کند. با شروع بحران سوریه، عربستان سعودی در دو استان سنی‌نشین لبنان- طرابلس و صیدا- بار دیگر به یک تحرک علیه حزب‌الله دست زد. در این میان تعداد زیادی هواداران حزب‌الله در این دو استان به شهادت رسیدند ولی این توطئه نیز راه به جایی نبرد. بعدا در جریان نبرد «القصیر» - منطقه حساس شمال استان سوری حمص - همین سعودی‌ها که شعله درگیری را علیه حزب‌الله در لبنان بالا برده بودند، نصرالله را متهم کردند که از نبرد با اسرائیل به نبرد با مسلمانان رسیده است! این دشمنی مداوم سعودی - که از سالها پیش از بحران سوریه و حضور سمبلیک حزب‌الله در این کشور شروع شده - به خوبی بیانگر اقلیمی بودن قدرت حزب‌الله است. کما اینکه دوستداران حزب‌الله و کمک‌رسانی به آن هم ازسطح داخلی فراتر رفته است.
    با این وصف‌ تردیدی در این نیست که چه از منظر توانایی‌های خاص حزب‌الله در اثرگذاری بر مسایل منطقه‌ای و بین‌المللی و چه در منظر حضور حزب‌الله در یک بلوک قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی، حزب‌الله اینک از مرز قدرت اقلیمی هم فراتر رفته است چه رسد به اینکه قدرت ملی دیده شود.
    اما قدرت حزب‌الله در یک روند داخلی شکل گرفته است و نقش‌آفرینی مددرسانان به آن واقعا یک مسئله فرعی و حاشیه‌ای است. حزب‌الله برخلاف تبلیغات آمریکایی و سعودی یک عامل در دست ایران نیست. بله حزب‌الله متحد ایران است ولی رابطه آن با ایران یک رابطه آمر و مامور نیست. حزب‌الله یک نیرویی است که براساس مصالح و مسائلی که تشخیص می‌دهد، عمل می‌کند نه اینکه تشخیص را به یک کشور خارجی محول کرده باشد. حزب‌الله وقتی می‌جنگد با جمعبندی خود می‌جنگد و وقتی دست‌هایش را از روی ماشه برمی‌دارد، خودش به این نتیجه رسیده است. بله از آنجا که در این منطقه دوستان مشترک و دشمنان مشترک وجود دارند، بطور طبیعی دوستان مشترک به مواضع مشترکی درباره دشمنان مشترک می‌رسند. این اشتراک در دوستی و دشمنی خود به خود به درک مشترک می‌رسد و درک مشترک به عمل مشترک منجر می‌گردد. حزب‌الله از جایی دستور نمی‌گیرد و جایی هم به حزب‌الله دستور نمی‌دهد اصولا در جبهه مقاومت کسی نقش امر یا مامور را بازی نمی‌کند. جمهوری اسلامی البته در قلب جبهه مقاومت قرار دارد و رهبر معظم انقلاب اسلامی رهبر واقعی و برگزیده شده این جبهه است ولی این رهبری تشخیص مصالح و مفاسد در بخش‌های مجزای جغرافیای مقاومت را به خود آنان واگذار کرده و آن را درست‌تر می‌داند و از این رو در یک فرایند کلی اجزاء این جبهه از تشخیص و تصمیم یکدیگر پشتیبانی می‌نمایند و لذا اصلا عجیب نیست که حزب‌الله به میزانی که احمدی‌نژاد را قابل اعتماد می‌دانست به روحانی هم اعتماد می‌کند چرا که از نظر حزب‌الله، برگزیده شدن هر یک از این دو یک مسئله داخلی متحد استراتژیک خود است. اما البته بر مبنای قاعده قرآنی «تعاونوا علی‌البّر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان» هیچ یک از اعضای جبهه مقاومت، از اقداماتی که خارج از قواعد و اصول اسلامی، معنوی، اخلاقی و حقوقی باشد حمایت نمی‌کند و هم‌پیمانی، آنان را به حمایت از «اثم وعدوان» وادار نمی‌سازد. در این چارچوب اگر حزب‌الله به کمک متحد استراتژیک خود در سوریه می‌رود این اقدام در عین توجه به اصول و قواعد پذیرفته شده توسط حزب‌الله است کما اینکه حمایت ایران از سوریه در همین چارچوب قابل تجزیه و تحلیل است.
    در نهایت باید گفت حزب‌الله لبنان یک قدرت اقلیمی و بین‌المللی است که به فراخور موقعیت خود به تجزیه و تحلیل رخدادهای مهم منطقه‌ای و بین‌المللی می‌رسد و براساس آن به اقدام خاصی دست می‌زند. حزب‌الله بر خلاف آنچه تبلیغ می‌شود یک قدرت مذهبی-شیعی نیست. بلی اعضای حزب‌الله را شیعیان تشکیل می‌دهند ولی این به معنای شیعی عمل کردن آنان نیست و دقیقا از همین روست که از سوی شهروندان سنی لبنانی و عرب و غیرعرب حمایت می‌شود.
    سعدالله زارعی
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من عرف نفسه فقد عرف ربه
    توسط خادم الزینب در انجمن خداشناسی
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 31-07-2013, 01:10
  2. روشنگري كيهان و پروژه ناشیانه حامیان فتنه!
    توسط golenarges در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2013, 10:14
  3. كشف سه سياره در منطقه قابل سكونت كيهان
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن نجوم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-06-2013, 11:07
  4. زنده باد كدام بهار ؟! (يادداشت روز كيهان)
    توسط golenarges در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-03-2013, 16:18
  5. طلبگی و خود باوری
    توسط javadkhan در انجمن حوزه و روحانیت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-06-2012, 19:34

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه