صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 12 از 12

موضوع: روشنفكرى حوزوى با تمجيد از بنى اميه!!!

  1. #11
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: روشنفكرى حوزوى با تمجيد از بنى اميه!!!

    به خدا سوگند كه تمام اين گفته ها برگرفته از كعب الاحبار است كه در زمان خلافت عمر، مسلمان شد و از كتاب هاى قديمى يهود، براى عمر نقل حديث مى كرد و عمر، هم به سخنان وى گوش مى داد و هم به مردم اجازه مى داد كه به گفته هاى وى گوش فرا دهند و كعب الاحبار آن چه را از مطالب بى پايه و اساس داشت براى مردم نقل مى كرد، با اين كه اين امّت به سبب فرهنگ غنى اسلامى خود، حتّى به يك حرف اين يهودى نياز نداشتند.

    تفسير ابن كثير، ج 4، ص 19.
    روايات صحابه و تابعين از كعب الاحبار:

    گفتنى است با توجّه به زمينه اى كه عمر بن خطّاب براى كعب الاحبار فراهم كرد، با كمال تأسّف بنا به نقل مزى در كتاب تهذيب الكمال، شخصيّتهاى بزرگى از صحابه و تابعين از وى نقل روايت كرده اند، مانند: الأخنس بن خليفة الضبي، أسلم مولى عمر بن الخطاب، تبيع الحميرى جرير بن جابر الخثعمي، خالد بن معدان، روح بن زنباع، أبو المخارق زهير ابن سالم السلولي، سعيد بن المسيب، شريح بن عبيد، عبد الله بن رباح الأنصارى، عبد الله بن زبير، عبد الله بن ضمرة السلولي، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر بن الخطاب، عبد الله بن غيلان، عبد الرحمان بن مغيث، عطاء بن أبي رباح، مالك ابن أبي عامر الأصبحي، محمد بن عبد الله بن صيفي، مطرف بن عبد الله بن الشخير، معاوية بن أبي سفيان، مغيث بن سمي، ممطور أبو سلام الأسود، همام شيخ لعبد الغفور الواسطي، يزيد بن خمير اليزني، يزيد بن قوذر، أبو إبراهيم الردماني، أبو رافع الصائغ، أبو سعيد الحبراني، أبو مروان الأسلمي والد عطاء بن أبي مروان، أبو هريرة وابن مواهن.

    تهذيب الكمال، ج 24، ص 189.
    عدم روايت علماى اهل سنت از اهل بيت(عليهم السلام) :

    وقتى صاحب كتاب صحيح بخارى از على (عليه السلام) كه از دوران كودكى تا آخرين لحظه حيات پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) ملازم با حضرت بود، در تمام كتابش 29 روايت نقل مى كند،(مقدمة فتح الباري: 476) ولى از ابوهريره كه كمتر از دو سال با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بوده 446 روايت نقل مى كند، (مقدمة فتح الباري: 477) نتيجه بهتر از اين نخواهد بود.

    محمود ابوريه از علماء بزرگ اهل سنت مى گويد: اگر على (عليه السلام) كه بيش از يك سوم قرن، ملازم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بود، و هر روز فقط يك روايت از حضرت فرا مى گرفت، بايد بيش از از 12 هزار روايت از او نقل مى شد. (أبو هريره، ص 128) و حال آن كه همه احاديثى كه اهل سنت در تمام كتب روايى و تفسيرى و تاريخى از على (عليه السلام) نقل كرده اند از مرز 536 روايت تجاوز نمى كند.(أسماء الصحابة الرواة وما لكلّ واحد من العدد، ص 44) ولى آمار روايات ابوهريره در كتب اهل سنت، به 5374 مى رسد.(أسماء الصحابه الرواه وما لكلّ واحد من العدد، ص 37، بتحقيق سيد كسروي حسن ـ تلقيح فهوم الأثر لابن الجوزي، ص 363)

    و همچنين در تمام كتاب صحيح بخارى، از حضرت صديقه طاهره (عليها السلام)، فقط يك روايت نقل شده، ولى از عايشه 242 روايت نقل شده است.(مقدّمه فتح الباري، ص 477)

    از مقداد، فقط 2 روايت، و از سلمان و عمّار هر يك 4 روايت، و از امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) حتى يك روايت هم ذكر نشده; ولى از عبد اللّه عمر 270 روايت و از انس بن مالك 268 روايت نقل شده است.(مقدّمة فتح الباري، ص 475 و 477)

    نتيجه اين عملكرد، يعنى روى گرداني از ثقلين و دور افتادن از اهل بيت(عليهم السلام)، فرو رفتن در روايات اسرائيليات افرادى همانند كعب الاحبار و تميم الدارى مى شود كه چهره نورانى اسلام را مشوه جلوه مى دهد.
    نمونه هايى از اسرائيليات در معتبرترين كتب اهل سنت

    نتيجه روى گرداني از ثقلين و دور افتادن از اهل بيت(عليهم السلام)، فرو رفتن در روايات اسرائيليات افرادى همانند كعب الاحبار و تميم الدارى مى شود كه چهره نورانى اسلام را مشوه جلوه مى دهد.
    فرود آمدن خداوند از عرش به زمين:

    عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم قال: ينزِل اللّه إلى السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل; فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتى يضيء الفجر.

    خداوند هر شب در بخش پايانى شب، به آسمان زمين فرود مى آيد و تا طلوع فجر ندا مى كند: چه كسى است كه مرا بخواند و از من چيزى بخواهد و طلب بخشش كند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمايم.

    صحيح مسلم، ج 2، ص 175ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 435 ـ سنن الترمذي، ج 1، ص277.

    در برخى از روايات آمده «فإذا طلع الفجر صعد إلى عرشه» (فتح البارى، ج 13، ص390) پس از طلوع فجر به عرش مراجعت مى كند.

    شايد روزگارى اين سخنان بى پايه و اساس، مشترى داشت ولى امروز دانش پژوهان عالم به او مى خندند و اين سخن را اسطوره مى دانند، چون با توجه به كرويت زمين در هر لحظه از شبانه روز، در يك نقطه كره زمين، پايان شب و طلوع فجر مى باشد، و اگر خداوند از عرش به زمين آمده باشد، مادامى كه زمين باقى است و شب و روز در چرخش است ديگر به عرش بر نخواهد گشت.

    و روى اين جهت برخى از بزرگان اهل سنت در توجيه اين روايت دچار حيرت و سرگردانى شده اند. (رجوع شود به تفسير القرطبي، ج 4، ص39 ـ فتح البارى، ج 13، ص390)

    البته نتيجه دورى از اهل بيت عصمت و طهارت و بى توجهى به توصيه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در تمسك به ثقلين، سقوط در اين چنين وادى هاى خطرناك است.
    خداوند به صورت نو جوان و مو فرفرى است:

    ابو يعلى از ابن عباس نقل كرده كه پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

    رأيت ربّي عزّ وجلّ، شابّ أمرد جعد قطط، عليه حلية حمراء.

    خداوند را به صورت نو جوانى ديدم كه هنوز موى صورتش در نيامده، سرش پرمو، پيچ پيچ (فرفرى) و داراى زيور و آلات سرخ بود.

    ابو يعلى در كتاب ديگرش گفته: ابوزرعه دمشقى اين روايت را صحيح شمرده ... و أحمد بن حنبل گفته: «هذا حديث رواه الكبّر عن الكبّر، عن الصحابة عن النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) ، فمن شك في ذلك أو في شيء منه فهو جهميّ لا تقبل شهادته ولا يُسلّم عليه، ولا يُعاد في مرضه». اين حديث را بزرگان از بزرگان از صحابه روايت كرده اند و هر كس در صحت اين روايت شك نمايد او جهمى و شهادت او پذيرفته نيست، سلام نبايد به او داد و به هنگام مريضى از وى نبايد عيادت كرد.(طبقات الحنابله، ج3، ص81، ج 82، ط ج مكتبه العبيكان، مكه المكرمه ج جامعة أم القرى، إبطال التأويلات لأبي يعلى، ج1، ص141، ط1 ج مكتبة دار الإمام الذهبي الكويت، 1410 هـ.، إبطال التأويلات، ج1، ص145)
    خداوند با پيامبر (ص) مصافحه مى كند:

    وروى المشبهة عن النبي عليه الصلاة والسلام أنّه قال: لقيني ربي فصافحني وكافحني ووضع يده بين كتفي حتى وجدت برد أنامله.

    مشبهه از پبامبر گرامي (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كنند كه فرمود: با خداوند ملاقات كردم و او با من مصافحه كرد و به بوسه داد و دستش را ميان شانه هاى من نهاد و من سردى انگشتان خدا را احساس كردم.

    الملل والنحل، ج 1، ص 100.
    كرسى در اثر سنگينى خداى وهابيت ناله مى كند:

    سيوطى از طرق مختلف عن عمر نقل مى كند كه زنى خدمت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيد و گفت: دعا كن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) خدا را به عظمت ياد كرد و فرمود: «إنّ كرسيّه وسع السماوات والأرض ، وإنّ له أطيطاً كأطيط الرحل الجديد إذا ركب من ثقله».كرسى خداوند، سراسر آسمان و زمين را فرا گرفته است و هنگامى كه خداوند بر روى كرسى قرار مى گيرد، در اثر سنگينى حق از كرسى ، ناله اى همانند ناله شتر بچه خارج مى شود.(قال السيوطي: وأخرج عبد بن حميد وابن أبي عاصم في السنة والبزار وأبو يعلى وابن جرير وأبو الشيخ والطبراني وابن مردويه والضياء المقدسي في المختارة عن عمر، «أنّ إمرأة أتت النبي صلى الله عليه وسلم فقالت: أدع اللّه أن يدخلني الجنّة ، فعظمّ الرب تبارك وتعالى وقال : «إنّ كرسيّه وسع السماوات والأرض ، وإنّ له أطيطاً كأطيط الرحل الجديد إذا ركب من ثقله». الدر المنثور ج 1 ص 328)

    و هيثمى در كتاب مجمع الزوائد اين روايت را صحيح دانسته است.(قال الهيثمي: رواه البزار ورجاله رجال الصحيح ـ مجمع الزوائد، ج 1، ص 83. وقال أيضاً: رواه أبو يعلى في الكبير ورجاله رجال الصحيح غير عبد اللّه بن خليفه الهمذاني وهو ثقه ـ مجمع الزوائد، ج 10، ص 159)
    رسول خدا قرآن را فراموش مي كند:

    حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ بْنِ مَيْمُون، أَخْبَرَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَنْ هِشَام، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رضى الله عنها قَالَتْ سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم رَجُلاً يَقْرَأُ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ : رَحِمَهُ اللَّهُ، لَقَدْ أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً، أَسْقَطْتُهُنَّ مِنْ سُورَةِ كَذَا وَكَذَا

    رسول خدا شنيدند كه مردي در مسجد قرآن مي خواند ، پس فرمودند خدا فلاني را رحمت كند ; آيه فلان و فلان از سوره فلان را به ياد من آورد ... كه من آن ها را از سوره فلان فراموش كرده بودم !!!

    صحيح البخاري ، ج3 ، ص152، ح 2655 ، كتاب الشهادات، ب 11 ، باب شَهَادَةِ الأَعْمَى.
    پيامبر در حال جنابت نماز مى خواند:

    روى البخارى عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ أُقِيمَتِ الصَّلاَةُ، وَعُدِّلَتِ الصُّفُوفُ قِيَامًا، فَخَرَجَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَمَّا قَامَ فِي مُصَلاَّهُ ذَكَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ فَقَالَ لَنَا : مَكَانَكُمْ. ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَكَبَّرَ فَصَلَّيْنَا مَعَهُ. تَابَعَهُ عَبْدُ الأَعْلَى عَنْ مَعْمَر عَنِ الزُّهْرِيِّ. وَرَوَاهُ الأَوْزَاعِيُّ عَنِ الزُّهْرِيِّ.

    صحيح البخاري، ج 1، ص77، ح 275، كتاب الغسل، باب إذا ذكر في المسجد أنّه جنب ـ صحيح مسلم، ج 1، ص 422، كتاب الصلاه، باب متى يقوم الناس للصلاه ح 157 و 158 .
    پيامبر قصد خودكشي مى كرد:

    وَفَتَرَ الْوَحْىُ فَتْرَةً حَتَّى حَزِنَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَىْ يَتَرَدَّى مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل لِكَىْ يُلْقِىَ مِنْهُ نَفْسَهُ ، تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا . فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الْوَحْىِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ.

    بخاري مي گويد : مدت زماني وحي قطع شد ; تا اينكه - طبق آنچه به ما خبر رسيد - رسول خدا اندوهگين گرديدند به حدي كه هر روز چند بار مي خواستند خود را از بالاي قله كوه ها به پايين پرت كنند.

    پس هر زمان كه مي خواستند خود را به پايين پرت كنند جبريل خود را به او نشان مي داد و مي گفت : اي محمد تو واقعا فرستاده خدا هستي !! پس به همين سبب نگراني حضرت از بين مي رفت و دلش آرام مي گرفت ; اما باز وقتي بعد از چند وقت به او وحي نشد دوباره به دنبال همين كار مي رفت پس وقتي به كوهي مي رسيد جبريل خود را براي او آشكار كرده و همين مطلب را براي او مي گفت.

    بخاري، كتاب التعبير، 2982 و كتاب الانبياء، 3392، كتاب التفسير، 4952، الامام البخاري، 142.
    در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي مي كرد!:

    بخارى در صحيح خود نقل مى نويسد:

    حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِك، قَالَ كَانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِي السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ. قَالَ قُلْتُ لأَنَس أَوَكَانَ يُطِيقُهُ قَالَ كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلاَثِينَ. وَقَالَ سَعِيدٌ عَنْ قَتَادَةَ إِنَّ أَنَسًا حَدَّثَهُمْ تِسْعُ نِسْوَة.

    انس گفت : رسول خدا صلي الله عليه وسلم در يك ساعت از شبانه روز بين يازده زن خويش مي گشت !!! به انس گفتم : آيا او نيروي اين كار را داشت؟ پاسخ داد : در ميان ما صحابه اين چنين مطرح بود، كه به آن حضرت نيروي سي مرد داده شده است !!!

    صحيح بخاري ، ج1، ص71، ح268، كتاب الغسل، ب 12 ، باب إِذَا جَامَعَ ثُمَّ عَادَ، وَمَنْ دَارَ عَلَى نِسَائِهِ فِي غُسْل وَاحِد .

    حال بايد آقايان اهل سنت و مدافعان از صحيح بخارى بيان كنند كه آيا پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) براى صحابه تعريف مى كرد كه من در يك ساعت با 11 تن از همسرانم چنين و چنان مى كنم و يا همسران حضرت اين را نقل مى كردند و يا انس از نزديك شاهد اين قضيه بوده در هر صورت به قدرى موضوع زشت است كه قابل تصور نيست.
    پيامبر در جلوى مردم برهنه و عريان:

    بخارى مى نويسد:

    حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ دِينَار، قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَانَ يَنْقُلُ مَعَهُمُ الْحِجَارَةَ لِلْكَعْبَةِ وَعَلَيْهِ إِزَارُهُ. فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ يَا ابْنَ أَخِي، لَوْ حَلَلْتَ إِزَارَكَ فَجَعَلْتَ عَلَى مَنْكِبَيْكَ دُونَ الْحِجَارَةِ. قَالَ فَحَلَّهُ فَجَعَلَهُ عَلَى مَنْكِبَيْهِ، فَسَقَطَ مَغْشِيًّا عَلَيْهِ، فَمَا رُئِيَ بَعْدَ ذَلِكَ عُرْيَانًا صلى الله عليه وسلم.

    جابر بن عبد اللّه نقل مى كند كه رسول خدا همراه مردم سنگ هاي كعبه را جا به جا مي نمودند در حاليكه لنگي بر تن داشتند ; پس عباس عموي ايشان به ايشان گفت : اي فرزند برادرم اگر اين لنگ را باز كني و آن را بر روي دوشت بگذاري در زير سنگ ( راحت تر خواهي بود ) پس ايشان لنگ را باز كرده و آن را بر روي دوش خود انداخت!!! ; ناگهان بيهوش بر روي زمين افتاد ; پس ديگر بعد از آن كسي حضرت را برهنه نديد !!!

    بخاري ، ج1، ص 96 ، ح364، كتاب الصلاة، ب 8 ، باب كَرَاهِيَةِ التَّعَرِّي فِي الصَّلاَةِ وَغَيْرِهَا.

    وأخرج الترمذي عن عائشة قالت: قدم زيد بن حارثة المدينة ورسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم في بيتي ، فأتاه فقرع الباب ، فقام إليه رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم عرياناً يجرّ ثوبه ، واللّه ما رأيته عرياناً قبله ولا بعده ، فاعتنقه وقبّله. هذا حديث حسن.

    سنن ترمذي، ج 5، ص 76، ح 2732.
    بنى اسرائيل، موسى را لخت و عريان تماشا مى كنند:

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: روشنفكرى حوزوى با تمجيد از بنى اميه!!!

    روى البخاري ومسلم عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه (صلى اللّه عليه وآله): إن موسى كان رجلا حييا ستيرا ... فخلا يوما وحده، فوضع ثيابه على الحجر، ثم اغتسل، فلما فرغ أقبل على ثيابه ليأخذها، وإن الحجر عدا بثوبه فأخذ موسى عصاه وطلب الحجر، فجعل يقول: ثوبي حجر، ثوبي حجر، حتى انتهى الى ملأ من بني إسرائيل فرأوه عريانا، أحسن مما خلق اللّه وأبرأه ممّا يقولون.

    صحيح بخاري، ج 1، ص 73، ح 75، كتاب الغسل باب من اغتسل عريانا وحده في الخلوه ـ صحيح مسلم، ج 1، ص183، كتاب الحيض باب جواز الاغتسال عريانا في الخلوه.
    حضرت موسى سيلى بر صورت عزرائيل مى نوازد:

    قريب به اين اسطوره، قضيّه اى است كه ابوهريره نقل مى كند كه حضرت موسى هنگام قبض روح، چنان سيلى به صورت عزرائيل نواخت كه چشم او از حدقه بيرون پريد، و او به خداوند از دست حضرت موسى شكايت نمود وگفت: اگر موسى مورد عنايت تو نبود، من هم با وى به سختى برخورد مى كردم.

    عن أبي هريرة، قال: أرسل ملك الموت إلى موسى (عليه السلام) فلمّا جاءه صكّه ففقأ عينه، فرجع إلى ربّه فقال أرسلتني إلى عبد لا يريد الموت، قال: فردّ اللّه إليه عينه.

    صحيح مسلم، ج 7، ص100، كتاب الفضائل باب فضائل موسى ـ صحيح بخارى، ج 2، ص92، كتاب الجنائز باب من أحبّ الدفن في الأرض المقدّسه.

    وفي رواية عمّار، فقال: يا ربّ! عبدك موسى فقأ عيني، ولولا كرامته عليك، لشققت عليه.

    فتح الباري ج 6 ص 315.

    شكى نيست كه اين مطالب بى اساس، با منطق قرآن كه حضرت موسى را پيامبر مرسل و مخلص معرفى مى كند، سازگارى ندارد: «وَ اذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيًّا» (مريم/ 51)، «و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده اى پيامبر بود».و با مقام عصمت و جايگاه والاى او نزد خداوند تعالى منافات دارد: «وَ كَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا»، (أحزاب/ 69) «و موسى نزد خدا آبرومند بود».

    و هم‌چنين روايتى كه از ابو هريره نقل كرده‌اند كه در قيامت هرچه از گنهكاران را وارد جهنم مى‌كنند پر نمى‌شود تا آن‌گاه كه خداوند تبارك وتعالى پاى خود را در درون جهنّم مى‌نهد و پر مى شود:

    عن أبى هريرة... يقال لجهنم: هل امتلأت؟ وتقول هل من مزيد؟ فيضع الربّ تبارك وتعالى قدمه عليها فتقول: قطّ قطّ.

    صحيح بخاري، ج 6، ص 48 و ص 224.
    فتاوى زشت مستند به اسرائيليات
    ازدواج مشرقى با مغربى:

    فإذا زوّج الرجل ابنته وهي في المشرق برجل هو وأبوها في المغرب ، ولم يفترقا ليلاً ونهاراً حتى مضت مدّة ستّة أشهر ، فولدت البنت في المشرق ، التحق نسب الولد بالرجل الذي هو وأبوها في المغرب، مع أنّه لا يمكنه الوصول إليها إلاّ بعد سنين متعدّدة ; بل لو حبسه السلطان من حين العقد وقيّده ، وجعل عليه حفظة مدّة خمسين سنة، ثمّ وصل إلى بلد المرأة فرأى جماعة كثيرة من أولادها ، وأولاد أولادها ، إلى عدّة بطون ، التحقوا كلّهم بالرجل الذي لم يقرب هذه المرأة ولا غيرها ألبتة.

    الفقه الإسلامي للزحيلي، ج 7، ص683.
    شير حيوانى موجب رضاع مى شود:

    وأفتى محمد بن إسماعيل البخاري صاحب الصحيح: بأنّ لبن البهيمة ينشر الحرمة ، فلو شرب اثنان أو أكثر من لبن شاة واحدة صاروا إخوة أو أخوات من الرضاعة ... هذه المسألة كانت سبب إخراجه من بخارا.

    المبسوط، ج 30، ص297، ج 1، ص 139.
    حكم شخص يدخل بتمامه في الفرج:

    كتب أحمد بن محمد الصاوي من فقهاء المالكيّة: ... لو دخل شخص بتمامه في الفرج، فلا نصّ عندنا، وقالت الشافعيّة : إن بدأ الدخول بـ «ذكره» اغتسل و إلاّ فلا ... .

    حاشيه الشرح الصغير على أقرب المسالك للصاوي، ج 2، ص 164 ، ط مصر1392، حاشيه الدسوقي على الشرح الكبير، ج 1، ص 5.

    قال عبد الحميد الشَرْوانى نزيل مكّة المكرّمة: ... ولو دخل شخص فرج امرأة وجب عليهما الغسل ولو أدخل ذكره في ذكر آخر وجب الغسل على كلّ منهما كما أفتى به الرملي شيخنا...

    حواشي الشرواني على تحفه المحتاج، ج 1، ص 260 ، كتاب الطهاره، ط. دار إحياء التراث ـ بيروت.
    رجل شقّ ذكره وأدخله في إمرئتين:

    قال عبد الحميد الشَرْواني: لو شقّ ذكره نصفين فأدخل أحدهما في زوجة ، والآخر في زوجة أخري ، وجب عليه الغسل دونهم ... لو أدخل أحدهما في قبلها ، والأخرى في دبرها ، وجب الغسل.

    حواشي الشرواني على تحفه المحتاج، ج 1، ص 259 ، كتاب الطهاره، ط. دار إحياء التراث ـ بيروت.
    حكم رجل دخل في بطن امرأة:

    لو أنّ رجلاً دخل بطن امرأة من أسفل ، فهل يجب عليه الغسل أم لا؟ فأجاب : إنّه لو دخل من رجليه وجب عليه الغسل ، وإذا دخل من جهة الرأس فلا يجب عليه الغسل.

    ما لا يجوز فيه الخلاف لعبد الجليل عيسى، 90.

    هم‌زمان با اجراى سياست «حسبنا كتاب اللّه» و منع از تحديث و نگارش احاديث پيامبر صلى الله عليه وآله و محو آثار مكتوب نبوى، دسيسه سازان بيكار ننشسته، جاى خالى احاديث رسول خدا صلى الله عليه وآله را با نقل خرافات و روايات اسرائيلى پركردند! و مطالب تحريف شده ى كتب آسمانى گذشته را در تفسير قرآن وارد كردند، به طورى كه هم اكنون صدها حديث و داستان از اين دست در مجموعه هاى تفسير اثرى از قول صحابه، تابعين و اتباع تابعين ثبت شده است.
    درخشش فقه اهل بيت (ع) در كشورهاى اسلامى

    با توجه به اين كه در سال‌هاى اخير، در كشورهاى اسلامى مشكلات جامعه بشرى رو به افزايش گذاشته، برخى از دانشمندان و فقهاى روشنفكر اهل سنت دريافته اند كه احاديث صحيح رسيده از پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) در ميان كتب اهل سنت خيلى اندك و غالب فتاواى فقها بر خاسته از قياس و استحسانات عقول بشرى است و اين چنين فقهى نمى تواند پاسخگوى اين مشكلات باشد.

    و از آنجايى كه فرهنگ نورانىِ شيعه، برگرفته از سرچشمه اقيانوس بى كران علوم اهل بيت(عليهم السلام) مى باشد، توانايى پاسخگويى به تمام مشكلات بشرى در همه حوزه هاى سياسى، فرهنگى و اقتصادى دارد، از اين روى فقهاى ژرف انديش اهل سنت، براى حل برخى از معضلات پيچيده جامعه امروزى، نا گزير شدند به سوى علوم اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) توجه كنند و مطابق فقه آل محمد(صلى الله عليه وآله) فتوا صادر كنند، و اينك چند نمونه از موارد را ذكر مى كنيم.(گفتنى است در اين بخش از فايلى كه دوست عزيزم جناب آقاى دكتر بى آزار شيرازى در اختيارم قرار داده بودند، حد اكثر استفاده را بردم.)
    قانون رضاع از يك قطره به 15 بار

    در مقدار رضاع و شيرخوردنى كه موجب محرميت و حرام شدن ازدواج ميان دو كودك شير خوار مى گردد، در نظر بعضى از مذاهب اربعه مانند ، حنفيان و مالكيان و حنبليان، با نوشيدن كمى و لو يك قطره شير، محرميت ايجاد مى گردد واز نظر شافعيان و نظر راجح حنابله پنج بار شيرخوردن عامل محرم شدن دو كودك مى شود.

    ولى در فقه شيعه برخواسته از احاديث اهل بيت(عليهم السلام)، شيرخوارگى بايد به اندازه اى باشد كه باعث رويش گوشت و محكم شدن استخوان كودك گردد و يا از نظر مدت ، يك شبانه روز پشت سر هم و يا از نظر تعداد، پانزده مرتبه باشد.

    شيخ محمود شلتوت رئيس دانشگاه الازهر، نظر شيعه را بر مى گزيند واعلام مى دارد:

    من شخصا دليل شيعه را قويتر دانسته و بر طبق رأى شيعه در اين قسمت فتوى مى دهم.

    مجله رسالة الاسلام، چاپ دار التقريب قاهره ، شماره 2 سال 11 ص 217.

    زيرا عنوان امهات در قرآن: «وَامُّهَاتِكُم اللاتِى اَرضَعْنَكُم» مدتى را مى طلبد كه مفهوم مادرى را براى كودك شيرخوار ايجاد كند و طبيعى است كه با خوردن يك قطره شير يا سه يا پنج نوبت ، عاطفه و شوق مادرى ميان آن دو پديد نمى آيد.

    الفتاوى، نوشته شيخ محمود شلتوت، ص 283 چاپ قاهره، دار الشروق .
    عدول از قانون سه طلاق به يك طلاق

    از نظر پيشوايان مذاهب چهارگانه اگر مردى به زنش بگويد: «من تو را سه طلاقه كرده ام»، سه طلاق محسوب مى شود و ديگر حق رجوع ندارد ولى از نظر فقه اهل بيت(عليهم السلام)، يك طلاق محسوب مى گردد.

    در سال 1929 اين قانون در مصر طبق مذهب شيعه، تغيير يافت و در ماده سوم از قانون شماره 25 ، تصريح شد كه: «طلاقى كه با عدد همراه است چه با لفظ و چه با اشاره، يك طلاق بيشتر محسوب نمى شود».

    اين تغيير از مذهب حنفى به مذهب جعفرى به خاطر مصلحت خانواده و يسر و آسانى بر مردمى است كه دچار چنين طلاقى مى شوند.

    احكام الأسرة ،تأليف محمد مصطفى شلبى، ص 489.

    ماده 90 قانون خانواده اردن تصريح مى كند كه : «طلاق مكرر در مجلس واحد ، يك طلاق محسوب مى شود».

    القرارات الاستئنافيه فى اصول المحاكمات الشرعيه و اصول الدعوى، نوشته قاضى احمد داوود، ج 2 ، ص 912 ، شرح قانون الاحوال الشخصيه الاردنى نوشته: دكتر محمد السرطاوى، ج 2، ص 326.

    و ماده 10 قانون امارات نيز، تصريح مى كند كه: «طلاقهاى پى در پى يا متعدد در يك مجلس يك طلاق محسوب مى شود».
    حداكثر باردارى از دو سال به 9 ماه

    حد اكثر دوران حاملگى از نظر حنفيان دو سال و از نظر مالكيان وشافعيان وحنبليان چهار سال و از نظر ليث بن سعد وعباد بن عوام ، پنج سال واز نظر زهرى هفت سال و اين قول ديگرى از مالك است.

    ولى از نظر فقهاى شيعه حداكثر دوران حاملگى 9 ماه است و بعضى گفته اند 10 ماه و برخى يكسال كامل نه بيشتر.

    در مصر زنانى فاسد، فرزندان نامشروع را به شخص ثروتمند مرده اى نسبت مى دادند و به نظر فقهاى حنفى استناد مى كردند كه حداكثر دوران باردارى تا دو سال است ، وزارت دادگسترى مصر مسئله را به پزشكى قانونى ارجاع داد و پزشكى قانون نظر فقه اماميه را مورد تأييد قرار داد.

    معجم فقه السلف عتره و صحابه و التابعين، تأليف محمد المنتصر الكتانى، ص 262.

    از اين روى در محاكم قضايى مصر، مطابق قانون شماره 25 سال 1929، ماده 15، حداكثر دوران باردارى را كه مطابق فقه اماميه يك سال قرار داده بودند، عمل مى شود.

    الاحوال الشخية، نوشته محمد محيى الدين، ص 474.
    از عدم جواز تا جواز وصيت براى وارث

    از نظر مذاهب اربعه اهل سنت وصيت براى وارث جايز نيست ولى از نظر فقه اهلبيت جايز است.

    قانون وصيت در مصر در ماده 37 سال 1946 ، نظر اهل بيت را پذيرفت و وصيت براى وارث را در حدود ثلث بدون اجازه ورثه اجازه داد.

    الفقه الاسلامى وأدلّته نوشته دكتر وهبه زحيلى ، ج 10، ص 7478.

    شيخ محمد زكريا البرديسى استاد دانشكده دانشگاه قاهره مى گويد: «ما در قوانين جديد خانواده در جواز وصيت براى وارث به مذهب شيعه عمل كرديم و مذاهب چهارگانه تسنن را كه وصيت براى وارث را اجازه نمى داد رها ساختيم ، واين همگام با مصالح مردم در دائره كتاب و سنت است».

    دعوه التقريب قاهره، المجلس الاعلى للشئون الاسلامية 1412 هـ ، ص 241.
    توسعه وقت رمى جمرات

    از نظر جمهور فقهاى مذاهب اربعه وقت رمى جمرات بعد از زوال است واين امر باعث شده كه هر سال به سبب ازدحام جمعيت ميليونى ، عده اى كشته شوند ، عده اى از فقهاء عربستان سعودى بر آن شده اند كه به استناد فقه امام باقر (ع) وقت رمى جمرات را از صبح قرار دهند.

    علامه شيخ زرقاء مى نويسد : «در روز دوم از ايام عيد، جمهور فقهاء برآنند كه وقت رمى از زوال آغاز مى شود و رمى قبل از ظهر صحيح نيست ، ولى در اين مسئله امام باقر محمد بن على از آل البيت (ع) مخالفت كرده اند ... و بنابراين در اين ايام از اول صبح، مى توان رمى كرد و بر مكلف است كه از يكى از مذاهب معتبر هر كدام كه باشد پيروى كند و خداوند از وى مى پذيرد.»

    فتاوى مصطفى الزرقاء، ص 196، به اهتمام مجدى احمد مكى ، چاپ دمشق ، دار القلم ، 1420.

    دكتر عبد الوهاب ابو سليمان عضو كبار العلماء عربستان سعودى مى نويسد: مذهب شيعه زيدى و امامى بنا به نظر امام ابو جعفر الباقر (ع) رمى جمرات را از صبح مى دانند... واين نظر منسجم با مقاصد شريعت مطهره در رفع حرج ، و جلوگيرى از خونريزى ، و حفظ نفوس است.

    مجله البحوث الفقهيّه المعاصره، شماره 49، سال 13، ص 122، شوال - ذيقعده و ذيحجه سال 1421 هـ. ق.

    دكتر قرضاوى رئيس مجمع اتحاديه جهانى علماى مسلمين نيز همين نظريه را داده است.

    مجله المجتمع كويت، شماره 1343، ص 46، سال 1319 هـ.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه