1 - حضرت مهدى در صحاح سته
2 -حضرت مهدى در بعض كتب اهل سنت
بسم اللّه الرحمن الرحيم
1 - حضرت مهدى (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه) در صحاح سته
حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) اينكه مهدى ( ع ) خواهد آمد امرى است كه شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند و حتّى غير مسلمانان نيز در كتابهايشان مژده يك نجات دهنده را در آخرالزّمان به پيروانشان دادهاند .
به عنوان نمونه: در تورات ، اشعياى نبى ، فصل 11 آمده است:
« . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد كرد . . . گرگ با برّه سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم ، و طفل كوچك آنها را خواهد راند . . . در تمامى كوه مقدّس من ضرر و فسادى نخواهند كرد . زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . »
در عهد عتيق ، كتاب مزامير ، مزمور37 ، چنين آمده است:
« . . . زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد . هان! بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود . در مكانش تأمّل خواهى كرد و نخواهد بود ، و امّا حليمان وارث زمين خواهند شد . . . و ميراث آنها خواهد بود تا أبدالآباد . »
درسوره انبياء آيه 105 مىخوانيم:
« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الارضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ .
يعنى: ما در زبور (داود ( ع ) ) نوشتيم كه سرانجام ، وارث زمين بندگان شايسته من خواهند شد . حال يكبار ديگر متن زبور را كه در اين نوشتار آورديم بخوانيد و با اين آيه مقايسه كنيد و ببينيد كه چگونه خداوند اين قسمت از زبور را محفوظ نگه داشت تا آيندگان بدانند كه حكومت زمين سرانجام به دست انسانهاى شايسته خواهد افتاد و سرنوشت افراد شرور و ظالم جز نابودى نيست .
در انجيل لوقا ، فصل12 آمده است:
«كمرهاى خود را بسته ، چراغهاى خود را افروخته بداريد ، و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مىكشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند . خوشابه حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . پس شما نيز مستعدّ باشيد ، زيرا در ساعتى كه گمان نمىبريد پسر انسان مىآيد» .
بر خوانندگان محترم مخفى نيست كه معناى عبارت انجيل لوقا همان انتظار فرج است كه از نظر شيعه منتظر واقعى ظهور امام زمان ( ع ) مانند كسى است كه منتظر آمدن مهمان عزيزى است كه قبلاً خانه راتميز كرده و غذا را آماده مىكند . او نيز خانه دل را از آلايشهاى مادّى تميز كرده و از گناهان مىپرهيزد . معروف را دوست دارد و بدان امر مىكند و از منكر بيزار است (نه بىتفاوت) و از آن نهى مىنمايد و چون منتظر نابودى ظلم است به اندازه توانش با آن مىستيزد . ياور حقّ و عدل و دشمن باطل و جور است . اين است معناى انتظار فرج كه در روايات اهل بيت ( ع ) آن را افضل عبادات شمردهاند .
ترمذى اصل روايت را از رسول گرامى اسلام ( ص ) نقل كرده است كه: «افضل العبادة انتظار الفرج» . ج5 سنن ، ص528 - كتاب الدعوات ، باب 116 - فى انتظار الفرج و غير ذلك ، ح 3571 . امّا قطعاً آنها از اين روايت آنطور كه شيعه معنى مىكند برداشت نمىكنند .
صاحبان صحاح نيز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) رواياتى نقل كردهاند كه ذيلاً مىآيد:
1 - اگر از عمر دنيا بيش از يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مىكند تا آنكه مردى از اهل بيتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمين را از قسط و عدل پر مىكند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .
ب - سنن ابىداود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .
2 - دنيا به پايان نمىرسد تا آنكه مردى از اهل بيتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است . سنن ترمذى ، همان ، ح 2230 .
3 - اگر از عمر روزگار فقط يك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بيتم را مبعوث مىكند كه زمين را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، همان .
روايتهاى مزبور از رسول خدا ( ص ) نقل شده است و معناى آنها - چنانچه خوانندگان محترم نيز متوجّهند - اين است كه خروج مردى از اهل بيت پيامبر ( ع ) حتمى است نه آنكه يك روز از عمر دنيا مانده و او يكروزه دنيا را پر از عدل و داد مىكند .
2 - مهدى ( ع ) از اهل بيت است
روايات قسمت اوّل اين فصل با صراحت مىگويد كه مهدى ( ع ) از اهل بيت رسول خدا ( ص ) مىباشد . حال به روايات ديگرى كه آن حضرت را از اهل بيت مىداند نگاهى مىافكنيم:
1 - «المهدىّ منّا أهل البيت» . سنن ابنماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است:
مهدى از ما اهل بيت است .
2 - پيامبر اكرم ( ص ) فرموده است: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و همانا اهل بيت من بعد از من سختيها ديده و از وطن رانده مىشوند . تا آنكه قومى از ناحيه مشرق پيدا مىشوند كه با آنها پرچمهاى سياه است و طلب خير (و حقّ) مىكنند و به آنها داده نمىشود . آنان مىجنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مىدهند و نمىپذيرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بيتم (يعنى حضرت مهدى ( ع ) ) مىدهند و او آن (يعنى زمين) را پر از قسط و عدل مىكند همانگونه كه ديگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و يخ» . همان ، ص&rlm1366 ، ح 4082 توضيح آنكه روايت فوق به همين مضمون و يا مشابه آن در مصادر شيعه نيز نقل شده است و با توجّه به رواياتى كه درباره قيام مردى از قم در روايات ما آمده ، انقلاب اسلامى ايران به رهبرى حضرت آيةالله خامنهاى حفظهاللَّه به زودى به دست مبارك امام زمان ( ع ) سپرده خواهد شد . انشاءاللَّه .
توجّه به اين نكته لازم است كه زمان ظهور را كسى نمىداند و آنچه كه گفتيم و نقل شده برداشتهائى از روايات اهل بيت ( ع ) است . اميد است كه هرچه زودتر اين امر واقع شود تا دست ظلم متجاوزان قطع و سرزمينهاى اسلامى يكپارچه و مقتدر گشته و قدرتهاى پوشالى ذليل و نابود شوند .
3 - مهدى ( ع ) از فرزندان فاطمه ( س ) است
(المهدى من ولد فاطمه) . همان ، ص1368 ، ح 4086 .
روايت فوق را كه مىفرمايد: «مهدى از فرزندان فاطمه است» امّسلمه از رسول خدا ( ص ) نقل كرده است . همين روايت با همين سند به اين عبارت نيز آمده است:
(المهدىّ من عترتى من ولد فاطمه) . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4284 . يعنى مهدى از عترتم و از فرزندان فاطمه است .
حال با توجّه به آنچه كه گذشت و فهميديم كه صاحبان صحاح (از جمله ابن ماجه) پذيرفتند كه اوّلاً مهدى از اهل بيت رسول خدا ( ص ) بوده و ثانياً از فرزندان فاطمه زهرا ( س ) مىباشد ، به يك روايت از سنن ابن ماجه نظرى مىافكنيم . او از انس بن مالك و انس از رسول خدا ( ص ) چنين روايت مىكند:
(هر چه مىگذرد امور مردم سختتر شده و دنيا به آنان پشت كرده و مردم بخيلتر مىشوند و ساعت (شايد مراد ساعت قيامت باشد نه ساعت ظهور امام زمان ( ع ) چه آنكه براى هر دو زمان ، كلمه ساعت استعمال شده است . ) بر پا نمىشود مگر بر بدترين مردم و مهدى نيست مگر عيسى بن مريم) . ج2 سنن ، ص1340 - كتاب الفتن ، باب شدّة الزّمان ، ح 4039 .
تعجّب است از محدّثى مانند ابن ماجه كه چشم خود را به روى آنچه كه خود نقل كرده ببندد و با نقل اين روايت ، عيسى بن مريم ( ع ) را از اهل بيت و از فرزندان فاطمه ( س ) بداند!
بهترين توجيه اين است كه بگوئيم ديگران اين حديث را به كتاب او افزودند! در اين صورت چه اعتمادى به روايات اهل سنّت! وقتى بشود به صحاح آنها دستبرد زد و حديثى به آن افزود با بقيّه كتابها بهتر مىتوان چنين كرد.
4 - زمينه سازان حكومت حضرت مهدى ( ع )
(يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدى يعنى سلطانه) . همان ص1368 - باب خروج المهدى ، ح 4088 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است: مردمى از مشرق خروج مىكنند و زمينه را براى مهدى ( ع ) (يعنى حكومت او) فراهم مىكنند .
(يخرج رجل من وراء النّهر يقال له الحارث بن حرّاث ، على مقدّمته رجل يقال له منصور ، يوطّىء او يمكّن لآل محمّد ( ( ع ) ) كما مكّنت قريش لرسولاللَّهr وجب على كل مؤمن نصره او قال «اجابته» سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4290 .
على ( ع ) از رسول گرامى اسلام ( ص ) روايت مىكند كه فرمود: مردى از آنطرف رود (شايد مراد ، دجله يا فرات باشد) خروج مىكند كه به او «حارث بن حرّاث» گويند . پيشرو لشگرش مردى است به نام «منصور» كه زمينه را براى حكومت آل محمّد ( ع ) فراهم مىكند همانگونه كه قريش براى رسول خدا ( ص ) كردند . بر هر مؤمنى واجب است او را يارى كند (يا آنكه گفته:) «دعوتش را اجابت كند» .
ظاهراً آنچه كه در قسمت دوم اين فصل گذشت همان است كه در اين قسمت بدان اشاره رفت و آن گروه كه از ناحيه مشرق و يا از آنطرف رود خروج مىكنند به احتمال قريب به يقين اشاره به انقلاب اسلامى ايران دارد و امّا كلمه «حارث» يا «منصور» قطعاً اسم واقعى نيست بلكه «حارث» كسى است كه بذر انقلاب عظيمى را كاشت و پيشرو لشگر هم از جانب خدا يارى مىشود .
5 - نزول حضرت عيسى ( ع ) و امامت حضرت مهدى ( ع )
(كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم) . الف - صحيح بخارى ، ج4 ص205 - كتاب بدء الخلق ، باب نزول عيسى بن مريم ( ع ) .
ب - صحيح مسلم ، ج1 ص 136 - كتاب الايمان ، باب 71 ، ح 244 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) مىفرمايد: چگونه خواهيد بود آنگاه كه پسر مريم در ميان شما بيايد و امام شما از شما باشد!
( . . . فينزل عيسى بن مريمr فيقول اميرهم: تعال صلّ لنا . فيقول: لا . انّ بعضكم على بعض امراء تكرمة اللَّه هذه الامّة) . صحيح مسلم ، همان ص137 ، ح 247 .
اين روايت را ابنماجه نيز اندكى مفصّلتر در ضمن حديثى طولانى كه تقريباً 4 صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده نقل كرده است . (ج2 سنن ، ص1361 - كتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .
يعنى: . . . سپس عيسى بن مريم ( ع ) نازل مىشود . امير آنها به او مىگويد: بيا و براى ما نماز بخوان (يعنى بعنوان امام جماعت) او مىگويد: خير ، همانا بعض از شما بر بعض ديگر امير مىباشيد به خاطر اين كه خداوند اين امّت را گرامى داشته است .
اين دو حديث به خوبى نشان مىدهد كه هنگام نزول عيسىبن مريم ( ع ) امام او كسى ديگر است كه با توجّه به روايات گذشته او جز حضرت مهدى ، صاحب الزّمان صلواتاللَّهعليهوعجّل اللَّه فرجه نيست .
از آنجا كه از روايات گذشته فهميديم كه برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پركردن زمين از عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حكومتى مقتدر و كارگزارانى صالح باشد و اين امرى است كه تقريباً همه فرق مسلمين بدان اعتقاد دارند و نيز از روايات اين قسمت روشن شد كه عيسى بن مريم ( ع ) نيز نازل مىشود و چون امامت و قدرت حكومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مىباشد به ناچار بايد گفت كه حضرت عيسى ( ع ) جهت كمك آن حضرت مىآيد . شايد علّت آن كثرت پيروان مسيحيّت در آن زمان مىباشد كه وقتى حضرت عيسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع ) به نماز بايستد آنان كه از پيروانش طالب حقّند اسلام را زود مىپذيرند .
با اينحال مىبينيم صاحبان صحاح - مخصوصاً بخارى و مسلم - كوشيدهاند كه قدرت حكومت را در آن زمان در اختيار حضرت مسيح ( ع ) قرار دهند و در تمامى اين دو كتاب اسمى از حضرت مهدى ( ع ) نمىبينيم . شايد تصوّر كردند كه اگر چشم خود را ببندند ديگران هم نابينا خواهند ماند ، غافل از آنكه:
«شبپره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نكاهد»
6 - خسف بيداء
از روايات اهل بيت ( ع ) چنين مىفهميم كه دو دسته نشانه براى ظهور امام زمان ( ع ) به وقوع خواهد پيوست . دسته اوّل نشانههاى عامّى كه تا اين زمان مىتوان ادّعا كرد همه آنها به وقوع پيوسته است . دسته دوم معروف است به علائم حتميّه ظهور و آن پنج علامت است:
1 - خروج سفيانى
2 - صيحه آسمانى
3 - كشته شدن نفس زكيّه
4 - خسف بيداء
5 - خروج يمانى
تعبير پنج نشانه فوق به علائم حتميّه ، از خود روايات اتّخاذ شده است .
اهل سنّت مسأله خروج سفيانى و خسف بيداء را در روايات خويش نقل كردهاند .
در فصل بعد كه گفتار بعض دانشمندان اهل سنّت را مىخوانيم از خروج سفيانى نيز سخن خواهيم گفت .
در صحاح ستّه آمدن لشگرى از شام (لشگر سفيانى) و فرو رفتن آنها بين مكّه و مدينه (خسف بيداء) نقل شده است كه ذيلاً اقوال آنها مىآيد . همه اين روايتها از پيامبر اكرم ( ص ) مىباشد:
بخارى مىنويسد: لشگرى به جنگ كعبه مىآيد (قصد كعبه مىكنند) و چون به زمين بى آب و علفى (بيابان يا بيداء) رسيدند در زمين فرو مىروند . . .
مسلم مىنويسد: يك نفر به خانه خدا پناه مىبرد و لشگرى به طرف او مىرود كه در بيابانى فرو مىروند . او در حديث بعد ، از قول ابوجعفر مىنويسد كه قسم خورد آن بيابان در اطراف مدينه است . (انّها لبيداء المدينه) .
ترمذى مىنويسد: مردم از نبرد با اين بيت دست بر نمىدارند تا آنكه گروهى به نبرد مىآيند و چون به بيابانى رسيدند همه آنها در زمين فرو مىروند .
ابن ماجه نيز شبيه آنچه كه ترمذى گفته ، نقل نموده است .
ابوداود اندكى آن را شكافته و چنين روايت مىكند:
هنگامى كه خليفهاى مرد ، اختلافى پديد مىآيد . مردى از اهل مدينه به مكّه مىگريزد . مردمى از اهل مكّه نزد او رفته و با او بين ركن و مقام بيعت مىكنند (در اينجا ابوداود مىنويسد كه آن مرد با اكراه قبول مىكند و اين مطلب نمىتواند صحيح باشد) . لشگرى از شام به سوى او مىرود كه در بيابان بين مكّه و مدينه در زمين فرو مىروند . چون مردم چنين ديدند برگزيدگانى از شام و گروهى از عراق مىآيند و با او بين ركن و مقام بيعت مىكنند . . . او اموال را (عادلانه) تقسيم مىكند و به سنّت پيامبر رفتار مىكند . . .
حاكم در مستدرك روايت ابوداود را اينگونه نقل مىكند:
با مردى از امّتم بين ركن و مقام به عدد اهل بدر (يعنى 313 نفر) بيعت مىشود و از عراق و شام نيز گروهى به كمك مىآيند . پس از آن لشگرى از شام (به جنگ با او) مىروند و چون به بيداء رسيدند در زمين فرو مىروند
چنانچه ملاحظه مىفرماييد در هيچكدام از روايات فوق اسمى از سفيانى نيست و نيز ننوشتهاند كه آنكس كه با او بين ركن و مقام بيعت مىشود كيست . امّا از اينكه ابوداود آن را در كتاب المهدى آورده معلوم مىشود آن مرد حضرت مهدى ( ع ) است .
حاكم در مستدرك روايت ديگرى دارد كه نام سفيانى و فرو رفتن او و لشگرش را در بيابان ذكر مىكند . روايت چنين است:
مردى (به نام سفيانى) از دمشق خروج مىكند و . . . مردى از اهل بيتم (نيز) خروج مىكند . خبر به سفيانى مىرسد . او با لشگرى به سوى او مىرود . . . تا به بيابانى مىرسند و در آنجا فرو مىروند و جز يك نفر كه خبر آن را مىآورد كسى نجات نمىيابد . الف - صحيح بخارى ، ج&3 ص&86 - كتاب البيوع ، باب ما ذكر فى الاسواق .
ب - صحيح مسلم ، ج&4 ص&10 - 2208 ، كتاب الفتن و اشراط السّاعة ، باب الخسف بالجيش الذى يؤمّ البيت ، ح&8 - 4 .
ج - سنن ترمذى ، ج&4 ص&415 - كتاب الفتن ، باب&21 ما جاء فى الخسف ح 2184 .
د - سنن ابنماجه ، ج&2 ص&51 - 1350 ، كتاب الفتن ، باب 30 جيش البيداء ، ح 5 - 4063 .
ه - سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح&4286 .
و - مستدرك حاكم ، ج&4 ص&478 ح 8328 و ص&565 ح&8586 .
تذكر اين نكته لازم است كه حديث دوم حاكم به عنوان حديثى صحيح به همان شرطى كه بخارى و مسلم گفتهاند روايت شده است كه اين دو آن را نقل ننمودند .
از بسيارى از روايات فريقين (شيعه و سنّى) چنين بر مىآيد كه سفيانى در لشگرى كه به سوى «مردى از اهل بيت» - كه همان مهدى موعود(عج) مىباشد - مىفرستد ، خود در آن لشگر نيست و لذا روايت اخير مستدرك ، كه سفيانى را هم جزء كسانى مىداند كه در لشگر مزبور بوده و به زمين فرو مىروند ، نمىتواند صحيح باشد .