صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 13 از 13

موضوع: خانه وحی در زير تازيانه های هجوم

  1. #11
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: خانه وحی در زير تازيانه های هجوم

    سليم در ادامه مي نويسد :




    ولما انتهى بعلي عليه السلام إلى أبي بكر انتهره عمر وقال له : بايع ودع عنك هذه الأباطيل فقال عليه السلام له : فإن لم أفعل فما أنتم صانعون ؟ قالوا : نقتلك ذلا وصغارا فقال عليه السلام : إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله . فقال أبو بكر : أما عبد الله فنعم ، وأما أخو رسول الله فما نقر بهذا قال : أتجحدون أن رسول الله صلى الله عليه وآله آخى بيني وبينه ؟ قال : نعم . فأعاد ذلك عليهم ثلاث مرات .




    کتاب سليم بن قيس هلالي ـ به تحقيق اسماعيل انصاري ـ ص 153 ؛ باب قضايا السقيفة علي لسان سلمان الفارسي .




    وقتي علي عليه السلام را نزد ابوبکر بردند ، عمر به صورت اهانت آميزي گفت : « بيعت کن و اين اباطيل را رها کن »!




    علي عليه السلام فرمود : اگر انجام ندهم شما چه خواهيد کرد ؟ گفتند : ترا با ذلت و خواري مي کشيم ! علي عليه السلام فرمود : در اين صورت بنده خدا و برادر پيامبرش را کشته ايد ! ابوبکر گفت : بنده خدا بودن درست است ولي به برادر پيامبر بودنش اقرار نمي کنيم ! علي عليه السلام فرمود : آيا انکار مي کنيد که پيامبر صلي الله عليه و آله بين من و خودش برادري قرار داد ؟ گفتند : «آري» ! و حضرت اين مطلب را سه مرتبه براي ايشان تکرار کرد .




    آلوسي ـ از علماي اهل سنت ـ به نقل از کتاب ابان بن عياش مي گويد :




    أن عمر قال لعلي : بايع أبا بكر رضي الله تعالى عنه قال : إن لم أفعل ذلك ؟ قال : إذا والله تعالى لأضربن عنقك قال : كذبت والله يا ابن صهاك لا تقدر على ذلك أنت ألأم وأضعف من ذلك .




    تفسير الروح المعاني - الآلوسي - ج 3 - ص 124.




    عمر به علي ( عليه السلام ) گفت : با ابوبکر بيعت کن . علي ( عليه السلام ) فرمود : اگر اين کار را نکنم چکار مي کنيد ؟ عمر گفت : قسم به خدا گردنت را مي زنيم . علي ( عليه السلام ) فرمود : قسم به خدا دروغ مي گويي ، اي پسر صهاک تو قدرت چنين کاري نداري و ضعيف تر از آني که بخواهي گردن مرا بزني .




    طبري مي نويسد :




    ... عن زياد بن كليب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علي وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال والله لاحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة فخرج عليه الزبير مصلتا بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه .




    تاريخ الطبري ج 2 ، ص 443 ، حوادث سال 11 ه . ق .




    ... زياد بن کليب گفت : عمر بن خطاب به خانه علي آمد در حاليکه طلحة و زبير و گروهي از مهاجرين در آنجا گرد آمده بودند . عمر گفت : به خدا سوگند خانه را به آتش مي کشم مگر اينکه براي بيعت بيرون بياييد . زبير از خانه بيرون آمد در حاليکه شمشير کشيده بود ، ناگهان پاي او لغزيد و شمشير از ادستش افتاد ، در اين هنگام ديگران بر او هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند .




    ابن قتيبة دينوري از علماي اهل سنت مي نويسد :




    وإن بني هاشم اجتمعت عند بيعة الأنصار إلى علي ابن أبي طالب ، ومعهم الزبير بن العوام ... وإنما كان يعد نفسه من بني هاشم ... وأما علي والعباس بن عبد المطلب ومن معهما من بني هاشم فانصرفوا إلى رحالهم ومعهم الزبير بن العوام ، فذهب إليهم عمر في عصابة فيهم أسيد بن حضير وسلمة بن أسلم ، فقالوا : انطلقوا فبايعوا أبا بكر ، فأبوا ، فخرج الزبير بن العوام رضي الله عنه بالسيف ، فقال عمر رضي الله عنه : عليكم بالرجل فخذوه فوثب عليه سلمة بن أسلم ، فأخذ السيف من يده ، فضرب به الجدار ، وانطلقوا به فبايع وذهب بنو هاشم أيضا فبايعوا ... ثم إن عليا كرم الله وجهه أتى به إلى أبي بكر وهو يقول : أنا عبد الله وأخو رسوله ، فقيل له بايع أبا بكر ، فقال : أنا أحق بهذا الأمر منكم ، لا أبايعكم وأنتم أولى بالبيعة لي ، أخذتم هذا الأمر من الأنصار ، واحتججتم عليهم بالقرابة من النبي صلى الله عليه وسلم ، وتأخذونه منا أهل البيت غصبا ؟ ألستم زعمتم للأنصار أنكم أولى بهذا الأمر منهم لما كان محمد منكم ، فأعطوكم المقادة ، وسلموا إليكم الإمارة ، وأنا احتج عليكم بمثل ما احتججتم به على الأنصار نحن أولى برسول الله حيا وميتا فأنصفونا إن كنتم تؤمنون وإلا فبوءوا بالظلم وأنتم تعلمون . فقال له عمر : إنك لست متروكا حتى تبايع ، فقال له علي : احلب حلبا لك شطره ، واشدد له اليوم أمره يردده عليك غدا . ثم قال : والله يا عمر لا أقبل قولك ولا أبايعه . فقال له أبو بكر : فإن لم تبايع فلا أكرهك ، فقال أبو عبيدة بن الجراح لعلي كرم الله وجهه : يا بن عم إنك حديث السن وهؤلاء مشيخة قومك ، ليس لك مثل تجربتهم ، ومعرفتهم بالأمور ، ولا أرى أبا بكر إلا أقوى على هذا الأمر منك ، وأشد احتمالا واضطلاعا به ، فسلم لأبي بكر هذا الأمر ، فإنك إن تعش ويطل بك بقاء ، فأنت لهذا الأمر خليق وبه حقيق ، في فضلك ودينك ، وعلمك وفهمك ، وسابقتك ونسبك وصهرك . فقال علي كرم الله وجهه : الله الله يا معشر المهاجرين ، لا تخرجوا سلطان محمد في العرب عن داره وقعر بيته ، إلى دوركم وقعور بيوتكم ، ولا تدفعوا أهله عن مقامه في الناس وحقه ، فوالله يا معشر المهاجرين ، لنحن أحق الناس به . لأنا أهل البيت ، ونحن أحق بهذا الأمر منكم ما كان فينا القارئ لكتاب الله ، الفقيه في دين الله ، العالم بسنن رسول الله ، المضطلع بأمر الرعية ، المدافع عنهم الأمور السيئة ، القاسم بينهم بالسوية ، والله إنه لفينا ، فلا تتبعوا الهوى فتضلوا عن سبيل الله ، فتتزدادوا من الحق بعدا . فقال بشير بن سعد الأنصاري : لو كان هذا الكلام سمعته الأنصار منك يا علي قبل بيعتها لأبي بكر ، ما اختلف عليك اثنان .




    الإمامة و السياسة ـ تحقيق زيني ـ ج1 ، ص 17 تا 19 ، باب تخلف سعد بن عبادة رضي الله عنه عن البيعة و باب إباية علي كرم الله وجهه بيعة أبي بكر رضي الله عنهما .




    زماني که انصار با ابوبکر بيعت کردند ، بني هاشم و زبير بن عوام ـ که خود را از بني هاشم به شمار مي آورد ـ دور علي بن ابي طالب جمع شدند ... علي و عباس بن عبدالمطلب ( عموي پيامبر ) و بني هاشم به خانه هايشان ( خانه هاي بني هاشم ) رفتند ، زبير بن عوام هم همراه آنها بود عمر به همراه گروهي که أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم جزء آنها بودند سراغ آنها رفتند و گفتند بياييد با ابوبکر بيعت کنيد . آنها از بيعت با ابوبکر خودداري کردند ، زبير با شمشير از خانه خارج شد ( و به آنها حمله ور شد ) عمر گفت : زبير را بگيريد ، أسيد بن حضير به او حمله کرد و شمشيرش را از دستش گرفت و به ديوار زد سپس او را بردند و با ابوبکر بيعت کرد ، بني هاشم هم آمدند و با ابوبکر بيعت کردند ... سپس علي ( عليه السلام ) را نزد ابوبکر آوردند در حالي که مي گفت : من بنده خدا و برادر رسول خدايم ، به او گفتند با ابوبکر بيعت کن ، علي ( عليه السلام فرمود من به امر خلافت از ابوبکر سزاوارترم و با شما بيعت نمي کنم ( واگر قرار بر بيعت باشد ) شما بايد با من بيعت کنيد . وقتي انصار ادعا کردند که بايد خلافت از آن آنان باشد ، شما در مقابل آنان قرابت و نزديکي با رسول خدا را مطرح کرديد و همين قرابت را مجوز تکيه زدن بر مسند خلافت قلمداد کرديد ، و خلافت را از ما اهل بيت ( نيز ) غصب نموديد . آيا خود را در امر خلافت به صرف اينکه پيامبر از شما بود ( قريشي بود ) بر انصار مقدم نکرديد ؟ آنها هم رهبري جامعه را به شما دادند و خلافت را به شما تسليم کردند . و من هم همان دليلي را که در اخذ خلافت در مقابل انصار به آن تمسک کرديد ، در برابر خودتان اقامه مي کنم : ما در تمامي امور رسول خدا ( اعم از خلافت و غيره ) چه در حال حيات ايشان و چه در زمان وفات ايشان سزاوار تر از ديگرانيم ( زيرا اگر قرابت و نزديکي به رسول خدا ملاک باشد، ما اهل بيت پيامبر از همه مردم به رسول خدا نزديک تر هستيم) . اگر ايمان به خدا داريد در حق ما منصفانه قضاوت کنيد و اگر هم ايمان به خدا نداريد ظلم کنيد در حاليکه مي دانيد اين رفتار شما با ما ظالمانه است . عمر گفت : ما تو را تا زماني که بيعت نکني رها نمي کنيم . علي عليه السلام فرمود : : شيرخلافت را بدوش ، سهم تو محفوظ است و امروز امر خلافت ابوبکر را خوب برايش محکم کن که او بعد از خودش خلافت را به تو برمي گرداند ( و بعد از خودش تو را به خلافت منصوب مي کند ) . سپس فرمود : بخدا قسم اي عمر حرف تو را قبول نمي کنم و با ابوبکر بيعت نمي کنم . ابوبکر گفت : اگر بيعت نمي کني تو را مجبور نمي کنم .




    ابوعبيدة جراح خطاب به حضرت امير عليه السلام گفت : اي پسر عمو سن تو کم است ( حضرت در آن موقع 33 ساله بودند ) و آنها در ميان قوم تو ( قريشي ها ) از تو بزرگترند و تجربه و آگاهي آنها ( نسبت به امر خلافت) از تو بيشتر است و من ابوبکر را در اين امر از تو قوي تر مي دانم پس امر خلافت را به او واگذار کن و اگر در آينده تو زنده ماندي بخاطر فضيلت و برتري ودينداري ، وعلم و فهم ، وسابقه ات در اسلام ونسب تو ودامادي پيامبر اکرم تو براي امر خلافت سزاواري و لياقت آن را داري . سپس علي عليه السلام فرمود : شما را به خدا قسم اي گروه مهاجرين ، خلافت و جانشيني محمد را از خانه او خارج نکنيد و آن را ( به ناحق) از آن خود نکنيد و اهل بيت او از حق واقعيشان و جايگاه اصلي آنهادر ميان مردم ، محروم نکنيد . به خدا قسم اي گروه مهاجرين ما سزاوار ترين مردم به پيامبر خدا هستيم زيرا ما اهل بيت او هستيم و ما از شماها در امر خلافت و جانشيني رسول خدا سزاوارتريم به خدا قسم (در ميان مردم) تلاوت کننده كتاب خدا ، فقيه تر در دين خدا ، وعالم تر به سنت هاي رسول الله ، رسيد گي کننده تر به امر زير دستان ، دور کننده امور بد و منکر از آنها و عادلتر از ما وجود ندارد و مصداق کامل اين امور ما اهل بيت هستيم . پس از هواهاي نفساني پيروي نکنيد که نتيجه آن دوري از مسير الهي و فاصله گرفتن از حق است .




    بشير بن سعد انصاري گفت : يا علي اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعتشان با ابوبکر از تو شنيده بودند همه با تو بيعت مي کردند و حتي ميان دو نفر هم در مورد حقانيت تو اختلاف پيدا نمي شد .




    بعد از هجوم ها دشمنان وقتي ديدند نمي توانند از حضرت امير عليه السلام بيعت بگيرند تصميم گرفتند با تاکتيک جديدي وارد ميدان شوند لذا تصميم گرفتند حضرت را ترور کنند ، و ابو بکر اين مأموريت را به خالد بن وليد داد :




    خالد مأمور به قتل حضرت امير بود

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: خانه وحی در زير تازيانه های هجوم

    سمعاني (از علماي اهل سنت) مي نويسد :




    عباد بن يعقوب الرواجني من أهل الكوفة ، ... مات سنة خمسين ومائتين في شوال ،... قلت روى عنه جماعة من مشاهير الأئمة مثل أبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري ... وروى عنه حديث أبي بكر رضي الله عنه أنه قال : لا يفعل خالد ما أمر به .




    سألت الشريف عمر بن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الأثر فقال : كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليا ثم ندم بعد ذلك فنهى عن ذلك .




    الأنساب - السمعاني - ج 3 - ص 95 ، ذيل ترجمه عباد بن يعقوب الرواجني ، تقديم وتعليق : عبد الله عمر البارودي ، چاپ اول ، سال چاپ :1408 - 1988 م ، ناشر : دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان .




    سمعاني در ترجمه عباد بن يعقوب رواجني مي گويد :




    او از اهل کوفه بود ... در ماه شوال سال 250 ه . ق درگذشت ،...




    سمعاني در ادامه مي گويد :




    جماعتي از علما و ائمه حديث شناس همچون محمد بن اسماعيل بخاري از او روايت نقل کرده اند ...




    از جمله رواياتي که از او نقل شده حديث ابوبکر است که خطاب به خالد بن وليد گفت : خالد آنچه را که به او امر شده انجام ندهد .




    سمعاني مي گويد : در کوفه از استادم شريف عمر بن ابراهيم حسيني در مورد معناي اين حديث پرسيدم ، او گفت : ابوبکر به خالد بن وليد امر کرده بود علي را به قتل برساند سپس از اين کار پشيمان شد و او را از اين عمل نهي کرد .




    غصب فدک




    دشمن وقتي فهميد کشتن علي عليه السلام به صلاح حکومت نيست دست به تاکتيک جديدي زد ، اين بار از راه تحريم اقتصادي جلو آمد و دست به غصب فدک زد ، فدکي که رسول رحمت به امر خداوند عزوجل به صديقه طاهره سلام الله عليها بخشيده بود و چند سال کارگران حضرت زهرا در آنجا مشغول به کار بودند .




    مرحوم طبرسي مي نويسد :




    عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لما بويع أبو بكر واستقام له الأمر على جميع المهاجرين والأنصار بعث إلى فدك من أخرج وكيل فاطمة عليها السلام بنت رسول الله منها ...




    الاحتجاج ـ الطبرسي ـ ج1 ، ص 119 ، باب احتجاج أمير المؤمنين عليه السلام على أبي بكر وعمر لما منعا فاطمة الزهراء سلام الله عليها فدك بالكتاب والسنة .




    از امام صادق روايت شده که فرمود: زماني که تمامي مهاجرين و انصار با ابوبکر بيعت کردند و امر او کاملا به تثبيت رسيد عده اي را فرستاد تا وکيل حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله را از باغ بيرون کند ...




    فاطمة غضبت على أبي بكر




    بخاري مي گويد :

    أن فاطمة غضبت على أبي بكر فهجرته حتى توفيت .




    فاطمه بر ابو بکر غضب کرده پس با از او کناره مي گرفت ( کنايه از قهر) تا اينکه از دنيا رفت




    صحيح البخاري في كتاب الخمس ، باب فرض الخمس : 4 / 504 ، ح 65 12 .









    در جاي ديگر مي گويد :

    أن فاطمة وجدت على أبي بكر فهجرته .




    فاطمه بر ابو بکر غضب کرده پس از او دوري کرد .




    صحيح البخاري ، کتاب المغازي باب غزوة خيبر ، ج 5 :82 ، ح 704 ، وروي ذلك في مسند أحمد ج 1 ، ص 9 ط . م ، و ج1 ، ص 18 ط . ب ، وكفاية الطالب : ص370 باب 99 فضائل فاطمة 3 ، وطبقات ابن سعد ج 8 : 23 ذكر بنات رسول الله 9 - فاطمة - وفيه : فغضبت فاطمة ، وكنز العمال ج 7 : 242 ، ح 18769 .








    رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مهاجمين را لعنت مي کنند




    و إنّي لمّا رأيتها ذکرت ما يصنع بها بعدي ، کأنّي بها و قد دخل الذّل في بيتها و انتُهکَت حُرمتُها و غُصِبَ حقّها و مُنِعَت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنينها و هي تنادي يا محمداه فلا تجاب ...... فتکون أوّل من تلحقني مِن اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة .......اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها ، و ذلل من أذلّها ، و خلّد في نارک من ضرب جنينها حتي ألقت ولدها ، فتقول الملائکة عند ذلک : آمين .




    من هر زمان او را مي بينم ياد آن چيزي مي افتم که بعد از من با وي رخ خواهد داد . انگار که من او را مي بينم که ذلت در خانه وي داخل شده است وحرمتش شکسته شده است و حقش غصب گرديده است و از ارثش محروم گرديده است و پهلويش شکسته شده است و فرزند در شکمش سقط شده است در حاليکه صدا مي زند يا محمداه ولي کسي جواب وي را نمي دهد ... پس او اولين کسي که از خانواده ام به من خواهد پيوست . پس به نزد من مي آيد در حاليکه اندوهگين و سختي کشيده و غمگين است و کشته شده است .




    خداوندا، هر کس را که به او ظلم کرده لعنت کن ، و هر کس حق او را غصب نموده عذاب نما ، و هرکس که او را خوار نموده خوار نما و در عذابت جاودان بدار هر کس را که فرزند او را مورد ضرب قرار داد تا آن را سقط کرد . پس ملائکه مي گويند : آمين




    فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 .

  4. #13
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: خانه وحی در زير تازيانه های هجوم

    حضرت زهرا سلام الله عليها مهاجمين را نفرين مي کند




    فقال عمر لابي بكر ، رضي الله عنهما : انطلق بنا إلى فاطمة ، فإنا قد أغضبناها ، فانطلقا جميعا ، فاستأذنا على فاطمة ، فلم تأذن لهما ، فأتيا عليا فكلماه ، فأدخلهما عليها ، فلما قعدا عندها ، حولت وجهها إلى الحائط ، فسلما عليها ، فلم ترد عليهما السلام ، فتكلم أبو بكر فقال : يا حبيبة رسول الله ! والله إن قرابة رسول الله أحب إلي من قرابتي ، وإنك لاحب إلي من عائشة ابنتي ، " ، ولوددت يوم مات أبوك أني مت ، ولا أبقى بعده ، أفتراني أعرفك واعرف فضلك وشرفك وأمنعك حقك وميراثك من رسول الله ، إلا أني سمعت أباك رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : " لا نورث ، ما تركنا فهو صدقة أرأيتكما إن حدثتكما حديثا عن رسول الله صلى الله عليه وسلم تعرفانه وتفعلان به ؟ قالا : نعم . فقالت : نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول : رضا فاطمة من رضاي ، وسخط فاطمة من سخطى ، فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ، ومن أرضى فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد اسخطني ؟ "قالا : نعم سمعناه من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، قالت : فإني أشهد الله وملائكته انكما أسخطتماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لاشكونكما إليه ، فقال أبو بكر : أنا عائذ بالله تعالى من سخطه وسخطك يا فاطمة ، ثم انتحب أبو بكر يبكي ، حتى كادت نفسه أن تزهق ، وهي تقول : والله لادعون الله عليك في كل صلاة أصليها ، ثم خرج باكيا فاجتمع إليه الناس ، فقال لهم : يبيت كل رجل منكم معانقا حليلته ، مسرورا بأهله ، وتركتموني وما أنا فيه ، لا حاجة لي في بيعتكم ، أقيلوني بيعتي . قالوا : يا خليفة رسول الله ، إن هذا الامر لا يستقيم ، وأنت أعلمنا بذلك ، إنه إن كان هذا لم يقم لله دين ، فقال : والله لو لا ذلك وما أخافه من رخاوة هذه العروة ما بت ليلة ولي في عنق مسلم بيعة ، بعدما سمعت ورأيت من فاطمة . قال : فلم يبايع علي كرم الله وجهه حتى ماتت فاطمة رضي الله عنهما ، ولم تمكث بعد أبيها إلا خمسا وسبعين ليلة .




    پس عمر به ابو بکر گفت که بيا به نزد فاطمه برويم پس بدرستيکه ما وي را غضبناک نموديم پس باهم آمدند از فاطمه اجازه ورود به خانه اش را خواستنداما وي اجازه نداد پس نزد علي رفتند وبا وي صحبت کرده وي ايشان را نزد فاطمه برد ، پس هنگامي که در نزد وي نشستند ، فاطمه روي خود را به سوي ديوار بر گرداند . پس آن دو به فاطمه سلام کردند اما جواب سلام ايشان را نداد . پس ابو بکر گفت اي حبيبه رسول خدا ، قسم به خدا که بستگان رسول خدا نزد من از بستگان خودم محبوب ترند . وقسم به خدا که تو از عائشه در نزد من محبوب تري . و دوست داشتم آن روزي که پدرت از دنيا رفت من نيز مي مردم و بعد از وي زنده نمي ماندم . به من بگو که آيا ممکن است که من فضل و شرف تو را بدانم و تو را از حق و ميراثت محروم کنم !؟ آگاه باش از پدرت شنيديم که گفت ما چيزي به ارث نمي گذاريم . آنچه که باقي گذاشتيم صدقه است .




    پس فاطمه گفت اگر حديثي از رسول خدا براي شما نقل کنم – شما را قسم مي دهم- حق آن را مي شناسيد و به آن عمل مي کنيد؟ گفتند آري گفت شما را قسم مي دهم آيا نشنيديد که رسول خدا فرمود رضاي فاطمه رضاي من است و غضب وي غضب من هرکس وي را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است وهر که اورا راضي کند مرا راضي کرده است؟ گفتند آري اين را از رسول خدا شنيديم .




    پس گفت پس من خدا و ملائکه وي را شاهد ميگيرم که شما دو تن من را غضبناک کرده و راضي ننموديد. وقطعا اگر رسول خدا را ببينم از شما دوتن به وي شکايت خواهم کرد. پس ابو بکر گفت من به خداوند پناه مي برم از غضب رسول خدا و غضب تو اي فاطمه . سپس ابو بکر شروع کرد گريه کردن حتي نزديک بود از گريه جان دهد . وفاطمه زهرا مي گفت قسم به خداوند بعداز هر نمازي که مي خوانم تو را نفرين مي کنم .پس با گريه بيرون رفت . مردم دور وي جمع شدند . پس گفت : هر کدام از شما مردم شب هنگام در کنار همسر خود در حاليکه از خانواده خود خوشحال است به خواب مي رود اما من را با اين وضعيت رها نموديد ، من به بيعت شما احتياج ندارم . بيعت من را باز کنيد . گفتند اي خليفه رسول خدا اين کار (بدون تو) به سر انجام نخواهد رسيد و تو دانا ترين ما به اين کار هستي و اگر چنين شود دين خدا پا بر جا نخواهد ماند . پس گفت قسم به خدا که اگر اين نبود و من از سستي اين طناب نمي ترسيدم شبي را صبح نمي کردم که بيعت مسلماني در گردن من باشد ، بعد از آن چيزي که از فاطمه ديدم و شنيدم . گفت پس علي تا زماني که فاطمه زنده بود بيعت نکرد. و فاطمه بعد از پدرش جز هفتاد و پنج روز زنده نبود .




    الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الشيري: 1 ص 31.




    و اما سبب شهادت ايشان




    منابع اهل سنت




    با کمي دقت و تأمل در روايات شيعه و سني به اين نکته پي مي بريم سبب شهادت ايشان همين آزارها و اذيت ها و سقط جنين ايشان بود . به اين عبارات توجه کنيد :




    قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : و إنّي لمّا رأيتها ذکرت ما يصنع بها بعدي ، کأنّي بها و قد دخل الذّل في بيتها و انتُهکَت حُرمتُها و غُصِبَ حقّها و مُنِعَت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنينها و هي تنادي يا محمداه فلا تجاب ...... فتکون أوّل من تلحقني مِن اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة ...




    فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 .




    من هر زمان او را مي بينم ياد آن چيزي مي افتم که بعد از من با وي رخ خواهد داد . انگار که من او را مي بينم که ذلت در خانه وي داخل شده است وحرمتش شکسته شده است و حقش غصب گرديده است و از ارثش محروم گرديده است و پهلويش شکسته شده است و فرزند در شکمش سقط شده است در حاليکه صدا مي زند يا محمداه ولي کسي جواب وي را نمي دهد ... پس او اولين کسي که از خانواده ام به من خواهد پيوست . پس به نزد من مي آيد در حاليکه اندوهگين و سختي کشيده و غمگين است و کشته شده است .




    مي بينيد که وجود مقدس و مبارک رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بعد از ذکر اين جنايات در حق حضرت زهرا صلوات الله و سلامه عليها تعبير « مقتوله » را در مورد ايشان مي آورند و اين خود صريح در اين است که سبب شهادت ايشان همين جنايات بوده است .




    منابع شيعه :




    در منابع شيعه نيز همانند منابع اهل سنت همين جنايات بعنوان سبب شهادت ام ابيها حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بيان شده است ،البته در بعضي روايات اسم قاتل بيان نشده است ولي در بعض ديگر صراحتا نام قاتل بيان شده است ، ما به عنوان نمونه به چند مورد از اين روايات اشاره مي کنيم :




    بسند معتبر عن الصادق ( ع ) : (. . . وكان سبب وفاتها أن قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسنا ... .




    دلائل الإمامة ص 134، باب حديث فدک ، باب خبر وفاتها و دفنها عليها السلام وما جري لأميرالمؤمنين عليه السلام مع القوم ؛ بحار الأنوار ج 43 ، ص 170، باب 7 حديث رقم 11 .




    از امام صادق عليه السلام به سند معتبر روايت داريم : ... و سبب وفات ايشان آن بود که قنفذ غلام آن مرد با غلاف شمشير و به امر وي ضربتي به حضرت زد ، پس محسن را سقط کرد ...




    [ 840 ] 12 - حدثني محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري ، عن أبيه ، عن علي بن محمد بن سالم ، عن محمد بن خالد ، عن عبد الله بن حماد البصري ، عن عبد الله بن عبد الرحمان الأصم ، عن حماد بن عثمان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : لما أسري بالنبي ( صلى الله عليه وآله ) إلى السماء قيل له : ان الله تبارك وتعالى يختبرك في ثلاث لينظر كيف صبرك ، قال : أسلم لأمرك يا رب ولا قوة لي على الصبر الا بك ، فما هن ، قيل له : … أما الثالثة فما يلقي أهل بيتك من بعدك من القتل ، اما أخوك علي فيلقى من أمتك الشتم والتعنيف والتوبيخ والحرمان والجحد والظلم وآخر ذلك القتل ، فقال : يا رب قبلت ورضيت ومنك التوفيق والصبر ، وأما ابنتك فتظلم وتحرم ويؤخذ حقها غصبا الذي تجعله لها ، وتضرب وهي حامل ، ويدخل عليها وعلى حريمها ومنزلها بغير اذن ، ثم يمسها هوان وذل ثم لا تجد مانعا ، وتطرح ما في بطنها من الضرب وتموت من ذلك الضرب .




    كامل الزيارات - جعفر بن محمد بن قولويه - ص 547 - 548




    هنگامي که پيامبر اکرم به معراج رفتند ( در آسمان) ندايي به ايشان رسيد که ( اي محمد) خداوند تبارک و تعالي تو را سه بار امتحان مي کند تا صبر تو را بيازمايد ، پيامبر عظيم الشأن اسلام عرضه داشتند : پروردگارا من تسليم امر تو هستم و هيچ قوه وقدرتي بر صبر ندارم جز از ناحيه تو ، سپس عرضه داشتند : آن امور کدامند ؟ ندا به ايشان رسيد ... و اما امر سوم : و آن کشتن اهل بيت تو ست که بعد از تو از طرف امتت اتفاق مي افتد ، و اما برادرت « علي » ، او از ناحيه همين امت مورد شتم و جسارت و توهين و ( اتهام ) و توبيخ قرار مي گيرد و او را ( از حقش ) محروم مي کنند و ( حق مسلم ) او را انکار مي کنند و ظلمهاي زيادي در حق او روا مي دارند و در نهايت او را به شهادت مي رسانند ، حضرت رسول صلى الله عليه وآله عرضه داشت : خداوندا تمامي اينها را قبول کردم و ( به رضاي ) راضي هستم و توفيق و صبر در برابر اين مصائب از تو مي طلبم ، اما دختر تو: پس به وي ظلم خواهد شد و او را از حقش محروم مي کنند و حقي را که تو براي وي قرار مي دهي غصب خواهند کرد ؛ و او را در زمان بارداري مورد ضرب و شتم قرار مي دهند ؛ و بدون اجازه وي در خانه و حريمش وارد خواهند شد ؛ سپس هتک حرمت و خواري و ذلت را خواهد چشيد و راهي براي جلو گيري از آن پيدا نخواهد کرد ؛ و آنچه در شکم دارد در اثر ضربه سقط خواهد شد و وي در اثر همين ضربه خواهد مرد .









    شيخ مفيد در اختصاص نقل مي کند :




    * ( حديث فدك ) * أبو محمد ، عن عبد الله بن سنان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وجلس أبو بكر مجلسه بعث إلى وكيل فاطمة صلوات الله عليها فأخرجه من فدك فأتته فاطمة عليها السلام فقالت : يا أبا بكر ادعيت أنك خليفة أبي وجلست مجلسه وأنك بعثت إلى وكيلي فأخرجته من فدك وقد تعلم أن رسول الله الله صلى الله عليه و آله صدق بها علي وأن لي بذلك شهودا … فقال علي عليه السلام لها : ائت أبا بكر وحده فإنه أرق من الآخر وقولي له : ادعيت مجلس أبي وأنك خليفته وجلست مجلسه ولو كانت فدك لك ثم استوهبتها منك لوجب ردها علي فلما أتته وقالت له ذلك ، قال : صدقت ، قال : فدعا بكتاب فكتبه لها برد فدك ، فقال : فخرجت والكتاب معها ، فلقيها عمر فقال : يا بنت محمد ما هذا الكتاب الذي معك ، فقالت : كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك ، فقال : هلميه إلي ، فأبت أن تدفعه إليه ، فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت ( 1 ) ثم أخذ الكتاب فخرقه فمضت ومكثت خمسة وسبعين يوما مريضة مما ضربها عمر ، ثم قبضت .




    الاختصاص - الشيخ المفيد - ص 183 – 185 ؛ ( 1 ) " نقفت " على بناء المجهول أي كسر من لطم عمر .








    ... امام صادق عليه السلام فرمودند : وقتي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از دنيا رفتند و ابو بکر به جاي ايشان تکيه زد ، کسي را به نزد نماينده فاطمه زهرا صلوات الله عليها در فدک فرستاد و او را از آنجا بيرون کرد . پس فاطمه عليها السلام به نزد وي آمده و فرمودند : اي ابو بکر ادعاي جانشيني پدرم را کردي و در جاي وي نشستي ؛ و به نزد نماينده من فرستاده و او را از فدک بيرون کرده اي در حالي که مي داني که پدرم آن را به من بخشيده بود ( و فدک از‌ آن من است ) و من براي اين مطلب شاهد نيز دارم ... پس علي عليه السلام به ايشان فرمود : به نزد خود ابو بکر برو (وقتي که او تنهاست) پس بدرستيکه او از آن ديگري( عمر) سست تر است . و به او بگو ادعاي جايگاه پدرم را کرده اي و گفته اي جانشين او هستي و در جاي او نشسته اي و اگر فدک براي تو بود و من آن را از تو مي خواستم باز هم بايد آن را به من مي دادي ( از باب احترام ). پس وقتي فاطمه زهرا سلام الله عليها به نزد وي رفته و اين کلمات را فرمودند ، ابوبکر گفت : راست مي گويي ؛ پس کاغذي خواست و در آن در مورد باز گرداندن فدک به فاطمه زهرا عليها السلام نوشت .




    پس حضرت صادق عليه السلام فرمودند : حضرت فاطمه ( سلام الله عليها )بيرون آمدند و نوشته همراه ايشان بود . پس عمر ايشان را ديد و گفت : اي دختر محمد اين کتابي ( نوشته ) که همراه توست چيست؟ حضرت فرمودند : اين نوشته ايست که ابو بکر آن را در مورد باز گرداندن فدک براي من نوشته است . پس گفت : آن را به من بده ؛ پس حضرت امتناع فرمودند ؛ پس در حاليکه ايشان به فرزندي به نام محسن بار دار بودند عمر با لگد به ايشان زده ، پس محسن از شکم ايشان سقط شد . سپس سيلي به صورت ايشان زد . چنين است که انگار من وقتي را که گوشواره از گوش ايشان افتاد ، مي بينم . سپس نوشته را گرفته و پاره کرد .




    پس حضرت به همين منوال گذراند و به سبب ضربت عمر هفتاد و پنج روز ، بيمار بودند و سپس از دنيا رفتند .

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه