[size=medium]در حدیثى از حضرت مسیح(ع) مىخوانیم: «در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بیل به شكافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمرى براى كار كشاوزى دارد) حضرت مسیح(ع) به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به كنارى انداخت و روى زمین دراز كشید و خوابید، كمى بعد حضرت مسیح(ع) عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده كرد كه پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و كار شد! حضرت مسیح(ع) از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو دیدم، یك بار بیل را به كنار افكندى و روى زمین خوابیدى، اما در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول كار شدى؟!
پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فكر كردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا مىداند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش كنم؟ بیل را به كنار انداختم و بر زمین خوابیدم!
ولى چیزى نگذشت كه این فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه من سالهاى زیادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر كردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مىخواهد و باید براى خود و خانوادهاش تلاش كند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول كار شدم
اخلاق درقران
ایت اله مکارم شیرازی[/size]