تضرع در مقابل اولیای الهی، نوعی شرك و پرستش آنها به حساب نمیآید؟ آیا توسل به پیامبر و امامان و حاجت خواستن از آنان، مۆثر دانستن غیرخدا و شرك نیست؟
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هۆُلاءِ شُفَعاۆُنا عِنْدَاللَّهِ» یونس (10)، آیه 18.؛ «و به جاى خدا، چیزهایى را مىپرستند كه نه به آنان زیان مىرساند و نه به آنان سود مىدهد و مىگویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند».
پاسخ این است كه «عبادت»، نهایت ذلت و خضوع، در برابر كسى است كه اعتقاد به الوهیت او داشته باشیم و یا او را فاعل استقلالى و غیر وابسته بدانیم. بنابراین، عبادت دو ركن دارد:
1. نهایت ذلت و خضوع.
2. اعتقاد به الوهیت یا فاعلیت استقلالى و ناوابسته.
هرگاه یكى از این دو ركن نباشد، دیگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمىكند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است كه در مقابل آدم سجده كنند؛ «و یاد كن آنگاه كه فرشتگان را گفتیم: آدم را سجده كنید» بقره (2)، آیه 34.
و یا فرزندان را به نهایت خضوع و تذلل در برابر والدین دستور داده است؛
«و بالهاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو (-(پدر و مادر)-) بگستران» اسراء (17)، آیه 24..
بدیهى است كه این اعمال، عبادت و پرستش غیر خدا محسوب نمىشوند؛ وگرنه، خدا امر به آنها نمىكرد.
توسّل
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مىخواهیم و هنگام دعا، او را به حق اولیایش قسم مىدهیم كه حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مىكرد. متقى هندى، كنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. در چنین روشى، هیچگونه احتمال شرك وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مىدانیم و از اولیاى الهى مىخواهیم بر آمدن حاجت ما از درگاه الهى درخواست كنند.
اعتقاد به ربوبیت و عبادت در برابر سنگ و چوبى كه با دست خود تراشیده بودند، «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»، نشانه شدّت پستى این اعتقاد و عمل است؛ در حالى كه توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت كسانى است كه خداوند به آنان چنین منزلتى داده است
درخواست دعا، نه تنها مۆثر دانستن غیر خدا نیست، بلكه اعتراف به این مطلب است كه تنها حاجت دهنده و مۆثر در عالم هستى، اوست.
در نوع سوم توسّل، به طور مستقیم حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مىكنیم كه این نیز شرك نیست؛ زیرا تأثیرگذارى آنها، به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است و اسباب و واسطههاى فیض، همچنان كه در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مىباشند.
بنابراین، نه توحید در ربوبیت به معناى انكار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطههاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّك به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد؛ بلى، اگر كسى اسباب و واسطههاى فیض را فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مۆثرى در عالم هستى باشد كه خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرك شده است.
بنابراین، توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّك به رابطههاى فیض الهى و اسبابى است كه فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است و در نتیجه، این حاجت خواستن، شرك در ربوبیت نیست؛ همچنان كه تمسّك به سایر اسباب (مثل پزشك و دارو)، شرك در ربوبیت نیست.
از سوى دیگر، چون آنان را «خدا» نمىداند، بلكه تمام افتخار اولیاى الهى این است كه بنده و مخلوق خداوند هستند، شرك در الوهیت (شرك در ذات) هم نیست.
با توجه به آن چه در تبیین مفهوم «عبادت» گذشت، شرك در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است.
بنابراین، هیچكدام از اقسام شرك، بر این نوع از توسّل، صدق نمىكند؛ برخلاف پرستش بتها و شفاعتجویى مشركان كه خداوند درباره آنان مىفرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هۆُلاءِ شُفَعاۆُنا عِنْدَ اللَّهِ» یونس (10)، آیه 18.
این آیه، مشركان را به دو جهت زیر مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است:
1. عبادت و پرستش بتها،
2. اعتقاد به وساطت بتها.
مشركان مكه، اعتقاد به الوهیت بتها نداشتند و آنها را «اللَّه» نمىدانستند؛ زیرا مىگفتند: «هۆُلاءِ شُفَعاۆُنا عِنْدَ اللَّهِ»؛ اما دچار شرك در ربوبیت بودند؛ یعنى، بتها را موجوداتى مىدانستند كه مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثیر و جلب خیر و دفع ضررند و به همین جهت، با قربانى كردن و خضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضایت آنها بودند. در نتیجه، عمل مشركان مكه از دو جهت زیر مورد نكوهش است:
درخواست دعا، نه تنها مۆثر دانستن غیر خدا نیست، بلكه اعتراف به این مطلب است كه تنها حاجت دهنده و مۆثر در عالم هستى، اوست
1. شرك در ربوبیت، 2. شرك در عبادت.
اعتقاد به ربوبیت و عبادت در برابر سنگ و چوبى كه با دست خود تراشیده بودند، «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»، نشانه شدّت پستى این اعتقاد و عمل است؛ در حالى كه توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت كسانى است كه خداوند به آنان چنین منزلتى داده است.
ما اولیاى الهى را نه «اللَّه» مىدانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلكه به نظر ما، هر گونه فاعلیت
و تأثیرگذارى اسباب و واسطههاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
بنابراین، اصل اعتقاد به شفاعت و توسل، مورد سرزنش نیست؛ بلكه اعتقاد به شفاعت كسانى كه خداوند به آنها چنین مقامى عطا نفرمود، آن هم با اعتقاد به استقلال آنها، اشكال دارد؛ ولى اگر خداوند در طول اراده و قدرت خود (نه در عرض آن) به دیگر مخلوقات خویش نیز اختیاراتى بدهد و ما بدون اعتقاد به قدرت استقلالى آنها، به آنان توسل جوییم یا آنها را شفیع قرار دهیم، ربطى به شرك ندارد.
با توجه به توضیحاتى كه داده شد، معناى آیه 3 سوره زمر فهمیده مىشود؛ «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى» زمر (39)، آیه 3.؛ «ما بتها را پرستش مىكنیم؛ به خاطر این كه ما را به خدا نزدیك كنند»؛ زیرا تفاوت كار و اعتقاد آنها با توسل و اعتقاد به شفاعت، در دو مورد زیر است:
اولاً، آنان شفیعها را مىپرستیدند (نَعبُدُهم)؛ در حالى كه پرستش تنها سزاوار خداست.
ثانیاً، به وسیله كسانى به خدا تقرب مىجستند كه خود خداوند آنها را قبول نداشت و از آن نهى كرده بود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها)