تعبیرات ویندایر گاهی به صورتی است که خواننده تصور میکند وی در صدد اصلاح اخلاق فردی و تغییر در رفتار دیگران است؛ اما با کمی دقت درمییابیم وی در صدد تغییر در نگرش و بینش مخاطبان خویش است و با قبول یا ردّ پارهای از باورها، ضابطه جدید عرضه کرده و ارزشهای نوینی معرفی میکند. دایر برای این هدف، از مفاهیمِ رایج اخلاقی سود میجوید.
پاره ای از افراد گمان می کنند که کلمات به کار رفته در بعضی از عرفان های نوظهور در همان معنایی استفاده شده اند که در عرفان اسلامی استعمال شده اند. مثلا تصور می کنند که کلمه وحدت وجود در نوشته های وین دایر به معنای وحدت وجود در آثار ملاصدرا است و یا گمان می کنند دوری از لجاجت که وین دایر به مخاطبین خود توصیه می کند همان پرهیز از مراء است که در روایات اهل بیت وارد شده است. مقایسه بین گفته وین دایر و گفته های معصومین و عرفای مسلمان درباره این دو مفهوم پرده از این راز می گشاید.
ابتذالِ مفاهیم یا تعالی معنوی؟
تعبیرات ویندایر گاهی به صورتی است که خواننده تصور میکند وی در صدد اصلاح اخلاق فردی و تغییر در رفتار دیگران است؛ اما با کمی دقت درمییابیم وی در صدد تغییر در نگرش و بینش مخاطبان خویش است و با قبول یا ردّ پارهای از باورها، ضابطه جدید عرضه کرده و ارزشهای نوینی معرفی میکند. دایر برای این هدف، از مفاهیمِ رایج اخلاقی سود میجوید.
این گونه مفاهیم از آنجا که معادلهای اسلامی دارند برای مخاطبان مسلمان جذابیت دارد و غالباً این مفاهیم را مثبت و متعالی ارزیابی میکنند.
مقایسه معنای مجادله
یکی از این مفاهیم در آثار وین دایر، مجادله در کلام است. پرهیز از مجادله در متون اسلامی هست؛ اما این مفهوم برای دوری از خصیصه منفی «لجاجت» وارد شده است. مجادله یعنی این که انسان بخواهد باور خود را بدون این که حقانیتش روشن باشد، به دیگران تحمیل کند و درصدد غلبه بر دیگران برآید. مجادله در متون اخلاقی اسلام به این لحاظ مذموم معرفی شده که شخص مجادلهگر، انسانی چیرهجو و سلطهگر است و تلاش بر مغلوب نمودن دیگران، رذیلهای نفسانی است که با حقمداری سازگار نیست. از این روست که در حدیثی از امام هادی(علیه السلام) است که در مجادله چیرهجویی است و چیرهجویی باعث قطع ارتباط با دیگران است. (ر.ک: منتخب میزان الحکمه، ری شهری، دارالحدیث، ص 513، حدیث5795)
کلمه وحدت وجود که در آثار وین دایر آمده است نه به معنای وحدت وجود در عرفان اسلامی، بلکه به معنای برهان نظمی است که در کتاب های علمای علم کلام آمده است؛ از این رو در آثار وین دایر ارتباط به خالق هستی مد نظر نیست. همین طور دوری از مجادله و مراء که مورد توصیه و تأکید وین دایر است نه برای حق محوری توصیه شده اند بلکه برای لجاجت بر افکار غلطی است که فرد تصور می کند این افکار کامل و بی نقص اند
ویندایر به دیگران توصیه میکند که از مجادله دوری کنند. وی این مفهوم را نه برای ریشهکنی یک خصلت منفی به نام غلبهجویی و نه برای تغییر عملی در زندگی دیگران پیشنهاد میدهد، بلکه چون التزام به باور و اعتقاد را لازم نمیداند، بحث و مجادله با دیگران را هم کاری لغو میداند و همه را به دوری از گفتوگو و مباحثه دعوت میکند(دقت شود!). البته وی این موضوع را مانند دیگر موضوعات کتابهایش با الهام و معنویت گره میزند و مجادله را مانع دریافت الهام معرفی میکند.(خود حقیقی، ص 203) وی یادآور میشود هیچ نیازی نیست که انسان همه را قانع کند؛ چون ندای درونمان تکلیف ما را روشن کرده است (ندای درونی، ص 148؛ خود حقیقی، ص 194)؛ ندای درون که وی بر آن پای میفشارد برای بینیازی از باور و اندیشه است. از نظر وی انسان با وجود فرمان قلب، نیازی به نظام نظری خاصی ندارد و همینقدر که ندای درون به شما راهی را نشان دهد برای رستگاری کافی است.
مقایسه معنای وحدت وجود
مفهومی دیگری که در آثار ویندایر بارها و بارها تکرار شده مفهوم «وحدت وجود» است. کسانی که بینش قرآنی دارند نیک میدانند که در تفسیر ویندایر از وحدت وجود، نه مفهوم وحدت، خوب تعریف شده و نه موضوع وجود به شایستگی تصویر شده است. آنچه وی بیان کرده بر محور توحید نمیچرخد و با خدامحوری پیوند برقرار نمیکند. نظر او در باب وحدت، بیانی جدید از نظم در جهان هستی است که درک شکل سادهتر آن یعنی انسجام و انتظام در اجزای عالم، برای انسانهای عادی هم آسان است. جدید به این معنا که مثالهای وی به تازگی در علوم تجربی مطرح شده و مصادیقی است که تازه کشف شده است. آنچه ویندایر وحدت وجود نامیده، بیان متکلمین و فلاسفه بر اثبات وجود خداست که از آن به برهان نظم یاد شده است. وحدت قبل از هر چیز، محور لازم دارد. در تفسیر ویندایر از وحدت، هیچ اثری از محوریّت خدا نیست. وی در توضیح وحدت وجود میگوید:
پلکهای چشم ما با وجود ساختار کوچک خود، با تمام بدن هماهنگ عمل میکند و تمام اجزای بدن، ضمن این که خود از نیروی حیات سرشارند، با تمامیّت آدمی که «من» باشد هماهنگ عمل میکنند. یافتههای علمی دانشمندان با میکروسکوپ الکترونی، بر وجود حیات در تمام اجزای موجودات (نه فقط انسان) حکایت دارد؛ ضمن استقلال حیات اجزا، هماهنگی و همسویی با کل نیز آشکار است. تکتک انسانها با همدیگر «پیکره کامل انسانیّت » را تشکیل میدهند. انسانها «من» هایی هستند که در قالبی متحدالشکل به نام «ما» به حیات خود ادامه میدهد. پس باید حقیقتی انکارناپذیر به نام «اصل وحدت وجود» را پذیرفت که در جهان لایتناهی بر سراسر هستی حکومت میکند.( عرفان، ص 138)
تمام اجزای عالم، ضمن اینکه در کار انفرادی خود از نقص و خطا عاری هستند، در همان زمان با ذرات دیگر و با کلّ کائنات هماهنگ و همنوایند و به فواصل زمانی احتیاجی ندارند. پرواز دسته جمعی پرندگان در هوا و پیچ و تاب خوردن آنها به گونهای که انگار به هم متّصلند و از یک جا فرمان میگیرند، شواهدی روشن بر وحدت وجود است.( همان، ص 360)
ویندایر به دیگران توصیه میکند که از مجادله دوری کنند. وی این مفهوم را نه برای ریشهکنی یک خصلت منفی به نام غلبهجویی و نه برای تغییر عملی در زندگی دیگران پیشنهاد میدهد، بلکه چون التزام به باور و اعتقاد را لازم نمیداند، بحث و مجادله با دیگران را هم کاری لغو میداند و همه را به دوری از گفتوگو و مباحثه دعوت میکند(دقت شود!). البته وی این موضوع را مانند دیگر موضوعات کتابهایش با الهام و معنویت گره میزند و مجادله را مانع دریافت الهام معرفی میکند
آنچه برهان نظم در صدد اثبات آن است اثبات خالق است، نه اثبات وحدتِ خالق. آنچه در کلام دایر قابل قبول است، پذیرش خالق کائنات است و از گفته او «وحدت خالق» هم برنمیآید، چه برسد به «وحدت وجود».
نتیجه گیری
کلمه وحدت وجود که در آثار وین دایر آمده است نه به معنای وحدت وجود در عرفان اسلامی، بلکه به معنای برهان نظمی است که در کتاب های علمای علم کلام آمده است؛ از این رو در آثار وین دایر ارتباط به خالق هستی مد نظر نیست. همین طور دوری از مجادله و مراء که مورد توصیه و تأکید وین دایر است نه برای حق محوری توصیه شده اند بلکه برای لجاجت بر افکار غلطی است که فرد تصور می کند این افکار کامل و بی نقص اند. چنین روحیه ای در اسلام نه تنها مطلوب نیست که اصرار بر باطل محسوب می شود. بنابراین نباید ظاهر عبارات و کلمات در عرفان های جدید باعث شود که آن ها را اسلامی فرض کنیم.
حمزه شریفی دوست