اسرائیلیات و خلقت حضرت آدم و حوا(علیهماالسلام)
در حدیثی زاره از امام صادق علیه السلام سۆال کرد: نزد ما مردمانی هستند که میگویند حق تعالی حوا را از دندههای چپ آدم آفرید. امام فرمودند: خداوند از آنچه ایشان میگوید منزّه است. این حرف را کسی میزند که معتقد است خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری را از راهی جز استخوان وی بیافریند و این اعتقاد، راه را بر اعتراض کننده میگشاید که بگوید: اگر حوا از استخوان آدم آفریده شده پس آدم با برخی از اعضای خود نزدیکی کرده!!! این افراد را چه میشود؟ خدا میان ما و ایشان قضاوت کند»
الف) کیفیّت ظاهری آدم
1- از ابوهریره نقل شده است که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند:
«خداوند انسان را آفرید در حالیکه 60 ذراع طول داشت. آنگاه فرمود: برو بر آن دسته از فرشتگان سلام کن و سپس جواب آنان را بشنو که همان تحیّت تو و ذریّه توست. آدم رفت وگفت: سلام علیکم. فرشتگان پاسخ دادند: «السلام علکیم و رحمة الله» و جملهی اخیر یعنی «و رحمة الله» را بر آن افزودند. پس هر که داخل بهشت شود، همانند آدم طول او 60 ذراع است و پیوسته خلق پس از او تا امروز ناقص و کوتاه شدهاند.»[1]
این روایت با مضمونی مشابه در کتاب صحیح بخاری نیز آمده است.[2]
2- از مقاتل بن سلیمان نقل شده است که:
«از ابا عبدالله علیه السلام پرسیدم: قامت آدم و حوا هنگام نزول به زمین چقدر بود؟ فرمود: ما در کتاب علی علیه السلام چنین یافتیم که خدای تعالی وقتی آدم و همسرش را به زمین هبوط داد، دوپای آدم بر کوی صفا و سر آن بالاتر از افق آسمان بود. او از بابت حرارت شدید به خداوند شکایت کرد و خداوند به جبرئیل وحی فرمود که آدم از حرارت آفتاب ناراحت است. پس جبرئیل نگاهی به او افکند و او را فشرد که در نتیجه، طول آدم 70 ذراع و طول حوا 35 ذراع شد.[3]
آفرینش همسر آدم علیه السلام از اجزای وجود خود آدم نبوده بلکه از باقیماندهی گل او صورت گرفته است و این به حقیقت نزدیکتر است، چون زن و مرد هر دو انسانند و باید از یک ماده آفریده شده باشند
نقد احادیث مربوط به کیفیّت ظاهری آدم
روایات اسرائیلی منشأ اسرائیل داشته و عمدتاً ریشه در کتب اهل کتاب و مشخّصاً ریشه در سنّت یهودی دارد. از اینرو با تفحّص در سنّت یهودی میتوان به منشأ روایات فوق که حاکی از خلقت عجیب و غریب آدم علی نبینا و آله و علیه السلام و حواست پی برد.
در تلمود، سنّت شفاهی یهود، آمده است:
« خداوند از تمام مناطق زمین، خاک هایی برگزیده و تودهای انباشته از آنها ساخت و از آن جسمی با دو چهره آفرید؛ به طوری که در یک سو مرد و در طرف دیگر زن قرار داشت؛ سپس آن را از وسط به دو نیم کرد که از یکی آدم و از دیگری همسرش آفریده شد. آدم بسیار قد بلند بود به نحوی که پای در زمین و سر در آسمان داشت و هنگامی که میخوابید سر در مشرق و پا در مغرب داشت و خدا به او توانائی داده بود که تمام دنیا را از ابتدا تا انتها میدید، امّا چون عصیان کرد از طولش کاسته شد تا آنجا که به اندازهی سایر افراد بشر شد.»[4]
علاوه بر این، اینگونه روایات در محک عقلی نیز سربلند بیرون نیامده و شامل اموری هستند که عقل انسان از پذیرش ابا دارد و با دیگر آیات قرآنی نیز سازگار نیست. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
الف) لازمهی شصت ذراع بودن قامت انسان این است که جمجمهی او بیش از دو ذراع باشد. ولی جمجمهی انسانهایی که در حفاریات باستانشناسی پیدا شده است، اختلاف زیادی با جمجمههای انسانهای امروزی ندارد؛ مضاف بر این که در این کاوشات آثاری از انسانهایی که دارای این طول قامت باشند، یافت نشده است.
روایات اسرائیلی منشأی اسرائیل داشته و عمدتاً ریشه در کتب اهل کتاب و مشخّصاً ریشه در سنّت یهودی دارد. از اینرو با تفحّص در سنّت یهودی میتوان به مشأ روایات فوق که حاکی از خلقت عجیب و غریب آدم علی نبینا و آله و علیه السلام و حواست پی برد
همچنین لازمهی 60 ذراع بودن طول انسان این است که به مقتضای تناسب اندام و اعضاء، عرضش 17 ذراغ و یک هفتم ذراع باشد نه هفت ذراع، زیرا معمولاً عرض انسان، دو هفتم طول قامت اوست. این در حالی است که اگر حدیث ابوهریره را بپذیریم، که بیان داشته عرض آدم هفت ذراع بود، لازمهاش آن است که قامت وی 24 ذراع و نیم باشد نه 60 ذراع. در غیر اینصورت انسانی به عرض 4 ذراع و قامت 60 ذراع انسان، ناموزن و بد منظر خواهد شد که دست مصوّر خداوند از خلقت آن به دور است. همانگونه که خداوند در قرآن کریم فرمود: « ولقد خلقنا الأنسان فی أحسن تقویم»[5] یعنی ما انسان را با نیکوترین و متناسبترین قیافه و اندام خلق کردیم.
ب) نکتهی دیگر عدم امکان همزیستی آدم علیه السلام و حوّا با این نوع خلقت نامتناجس است. در برخی احادیث که در بالا هم به آن اشاره شد، طول آدم 70 یا 60 ذراع و طول حوّا 35 ذراع یعنی نصف قد آدم معرّفی شده است. روشن است چنین ناهماهنگی در وضعیّت ظاهری، امکان همزیستی همراه با سکون و آرامشی را فراهم نخواهد آورد. همجنس بودن از جمله شرائط لازم برای دستیابی به آرامش روحی و سکون نفس است. همچنانکه خداوند فرموده است: ««و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها»[6] یعنی و از نشانههای اوست که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید
ب) اسرائیلیّات و خلقت حوا
از ابن عباس روایت شده است که:
«خدا خواب را بر آدم علیه السلام مستولی کرد و آنگاه از یکی از استخوانهای چپ سینهی او، استخوانی را برداشت و جای آن را با گوشت پر کرد؛ در حالی که آدم همچنان در خواب بود و آنگاه از آن استخوان، همسر آدم، حوا را آفرید و او را به صورت یک زن شکل داد تا آدم در کنارش آرامش یابد. چون آدم از خواب برخاست، وی را در کنارش دید، به او گفت: تو گوشت و خون و همسر من هستی و آنگاه به او الفت گرفت.»[7]
همچنین در تفسیر جامع البیان در ذیل آیهی 35 سورهی بقره آمده است:
«هنگامی که شیطان از درگاه رحمت الهی رانده و از بهشت بیرون شد، آدم را در بهشت جای دادند ولی او تنها بود و بدون همسر در بهشت به سر میبرد تا اینکه خواب او را فرا گرفت. وقتی که از خواب برخواست، ناگهان زنی را نشسته بر بالین خود دید که خداوند او را از دندهاش آفریده بود. پرسید: تو کیستی؟ گفت: یک زن، برای چه آفریده شدهای؟ گفت: برای اینکه با من آرامش یابی»[8]
در تفسیر درالمنثور نیز از قول ضحاک آمده است ذیل آیهی 1 سورهی نساء آمده است: «منظور از آیه این است که خداوند حوا را از استخوان پشت آدم که پستترین استخوانهاست، آفرید» و روایتی دیگر علاوه بر همسر آدم علیه السلام، زن ابلیس را نیز آفریده شده از دندهی چپ ابلیس میداند.[9]
نقد و بررسی روایات
1- این مسئله که «حوا» از آخرین دندهی چپ آدم آفریده شده است، سخنی بی اساس است که از برخی روایات اسرائیلی گرفته شده و هماهنگ با مطالبی است که در تورات تحریف شده کنونی آمده است.
ریشهی جعلی این روایات در سفر پیدایش تورات آمده است:
«... و گفت: خداوندِ خدا، که خوب نیست اینکه آدم تنها بوده باشد، پس باید بیافرینیم از برای او یاری و رفیقی که شبیه او باشد... پس انداخت خداوند بر آدم، آسایش خواب را، پس آدم خوابید، پس گرفت پروردگار، استخوان پهلویی از پهلوهای او یعنی بیرون آورد یکی از استخوانها پهلوی او را و پر کرد گوشت به جای آن و آنرا نزد آدم حاضر گردانید و زمانیکه آدم او را دید گفت: این استخوانی است از استخوانهای من و گوشتی از گوشت من...»[10]
در حدیثی زاره از امام صادق علیه السلام سۆال کرد: نزد ما مردمانی هستند که میگویند حق تعالی آدم را از دندههای چپ آدم آفرید. امام فرمودند: خداوند از آنچه ایشان میگوید منزّه است. این حرف را کسی میزند که معتقد است خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری را از راهی جز استخوان وی یبافریند و این اعتقاد، راه را براعتراض کننده میگشاید که بگوید: اگر حوا از استخوان آدم آفریده شده پس آدم با برخی از اعضای خود نزدیکی کرده!!! این افراد را چه میشود؟ خدا میان ما و ایشان قضاوت کند
2- آفرینش همسر آدم علیه السلام از اجزای وجود خود آدم نبوده بلکه از باقیماندهی گل او صورت گرفته است و این به حقیقت نزدیکتر است، چون زن و مرد هر دو انسانند و باید از یک ماده آفریده شده باشند[11]. چنانکه درروایات اسلامی به آن تصریح شده است. از جمله میتوان به این روایت اشاره کرد:
«شخصی از امام محمد باقر علیه السلام پرسید: خداوند حوا را از چه آفرید؟ حضرت فرمودند: مردم در این باره چه میگویند؟ او گفت: میگویند خداوند او را از دندههای آدم آفرید. حضرت فرمودند: دروغ میگویند! آیا خداوند عاجز بود از اینکه وی را از چیز دیگری بیافریند؟
راوی گفت: جانم فدای تو! وی را از چه آفرید؟ امام فرمودند: پدرم از پدارنش به من خبر داد و گفت که پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود است: خداوند تبارک و تعالی یک قبضه از خاک برداشت و با دو دست آنها را مخلوط کرد و از آن آدم را آفرید و آنگاه از قسمت باقی ماندهی خاک، حوا را آفرید.»[12]
همچنین در حدیثی زاره از امام صادق علیه السلام سۆال کرد: نزد ما مردمانی هستند که میگویند حق تعالی آدم را از دندههای چپ آدم آفرید. امام فرمودند: خداوند از آنچه ایشان میگوید منزّه است. این حرف را کسی میزند که معتقد است خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری را از راهی جز استخوان وی یبافریند و این اعتقاد، راه را براعتراض کننده میگشاید که بگوید: اگر حوا از استخوان آدم آفریده شده پس آدم با برخی از اعضای خود نزدیکی کرده!!! این افراد را چه میشود؟ خدا میان ما و ایشان قضاوت کند»[13]
3- اینگونه حکایت برخلاف مشاهده و حس است، زیرا طبق این روایات، دندهی آدم برداشته شد و از آن «حوا» خلق شد. در نتیجه مردان باید یکی دنده کمتر از زنان در طرف چپ خود داشته باشند؛ درحالیکه میدانیم هیچ تفاوتی میان دندههای زن و مرد وجود ندارد و این تفاوت یک افسانهای بیش نیست.[14]
پی نوشت ها :
1 - رمزی، نعنامه، اسرائیلیّات و اثرهای کتب التفسیر، دارالقم، ص71
2 - معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسسرون، ج2، ص 70
3 - جدید الإسلام، علی قلی، ترجمه و شرح سفر پیدایش تورات، باب 32
4 - معرفت، همان و محمد قاسمی، حمید، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهای انبیاء، ص 12
5 - معرفت، همان، ص 114-115
6 - دیاری، محمد تقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص 82
7 - محمد قاسمی، همان، ص 39-38
8- همان، ص43-45
9 - شوشتری، سید محمد تقی، طبری و تفسیر او در بوتهی نقد(پایاننامه)، ص142
10 - معرفت، همان، ص 202
11 - محمد هادی معرفت، همان، ص 129
12 - سیوطی، جلال الدین، تفسیر درالمنثور، ج 1، ص 48 و ابن کثیر، قصص الأنبیاء من القرآن و الأثر، ص 53
13 - نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص 150
14 - جزائری نعمت الله، قصص الأنبیاء، ترجمهی فاظمهی مشایخ، ص 50
زهرا اجلال
منابع :
مجله ترنم وحی
سایت حوزه