نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: وهابیت

  1. #1
    مدیر بازنشسته s.ali آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    994
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض وهابیت

    سوال :معتقدات مذهب حق وهابيت مورد تأييد علما و بزرگان اهل سنّت مي‌باشد و هيچ گونه تعارضي با اساس اسلام ندارد و معتقدات مذهب شيعه را علما قبول ندارند و تأييد نمي‌كنند.


    نوانديشي ديني كه امروز بر سر زبانها افتاده و خوراك پاره‌اي از مطبوعات شده است، پديده جديد و تازه‌اي نيست. در تاريخ، ‌سابقه‌اي ديرينه دارد و تاريخ عقايد و فرهنگ اسلامي بر قدمت آن، گواهي مي‌دهد. پس از درگذشت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اصطلاك فرهنگ اسلامي با انديشه‌هاي وارداتي رومي و ايراني و هندي، پديده نوانديشي در دين، در مجامع علمي قد برافراشت و گروهي تحت عنوان اصلاح‌گران ديني و مبارزه با بدعتها و پيرايه‌ها، مكتب‌هايي را پي ريزي كردند، كه متأسفانه نه تنها به بدعت ستيزي نيانجاميد، بلكه منشأ يك رشته بدعتهاي تازه بر پيكر دين گرديد. برخي كه از دور شاهد جريانها هستند، آنان را مصلح و نوانديش مي‌شمرند، در حالي كه آنان، ‌به حق، مصداق اين آيه مباركه مي‌باشند: «و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض قالوا انّما نحن مصلحون»[1] آن گاه كه به آنان گفته مي‌شود از فساد بپرهيزيد، مي‌گويند ما اصلاحگران هستيم. اخيراً، نوانديشي ديني در قالب «مبارزه با شرك و بدعت» ظهور كرده و از اين عنوان بس زيبا، ‌كه قلب هر موحدي براي آن مي‌طپد، در ترويج برداشت‌هاي شخصي خود بهره گرفته مي‌شود، پايه‌گذار اصلي اين نوع طرز تفكر در قرن هشتم مي‌زيست، و پس از خاموشي موج انديشه‌هاي او، بار ديگر در قرن دوازدهم، فردي احياگر انديشه‌هاي مرده و متروك او گشت، در قرن چهاردهم اسلامي، اين مكتب به عنوان كالاي سياسي از نقطه‌اي به نقطه ديگر صادر مي‌گرديد.[2]



    بهتر است انسان براي قضاوت در مورد چيزي، خوب در پيرامون آن تحقيق و تفحص كند تا يك طرفه به قاضي نرفته باشد و در ناصواب و غلط نيفتد و در مقابل خداوند متعال نيز مأجور باشد.
    در اين شبهه به حقانيت اعتقادات وهابيت و مقبوليت آن نزد علما، اشاره شده است. آيا واقعاً از نظر و عقيده تمام علماء اسلام چه علماء تراز اوّل اهل تسنن اعم از حنبلي، شافعي، مالكي و حنفي و چه علماء تراز اوّل تشيع اطلاع داريدكه چنين ادعايي مي‌كنيد؟
    ما براي آگاهي و اطلاع شما اولاً به بيان بعضي از اعتقادات وهابيت مي‌پردازيم و ثانياً آراء و عقايد عده‌اي از بزرگان علماي اهل سنّت را به همراه برخي از روايات نقل شده در منابع آنها مي‌آوريم تا خود شما دراين مورد منصفانه قضاوت كنيد كه آيا اين عقايد از مقبوليت برخوردار است يا نه؟





    و امّا عقايد وهابيت
    1. توحيد
    محمد بن عبدالوهاب مردم را به توحيد دعوت مي‌كرد، امّا نه آن توحيدي كه قرآن مردم را به آن دعوت مي‌كرد. بلكه به آن توحيدي كه خود درست كرده بود و هر كس آن را قبول مي‌كرد جانش در امان بود و هر كس آن را قبول نمي‌كرد كافر حربي محسوب مي‌شد و مال و جانش هدر بود.[3]
    توحيد موردنظر ابن تيميه نيز آن توحيد مورد نظر قرآن كريم نبود،چرا كه توحيد او، توحيد جسماني بوده كه سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احياناً از آن نيز پايين‌تر مي‌آورد و در حد تعبير خود ابن تيميه «بسان واعظي كه از پله منبري به پله ديگر آن منتقل مي‌شود» او نيز از نقطه‌اي به نقطه ديگر فرو مي‌آيد.[4]



    2. كاستن از مقامات انبياء و اولياي الهي
    در مكتب ابن تيميه، پيامبر و اولياي پاك الهي به صورت يك انسان عادي در مي‌آيند كه پس از مرگ رابطه آنان با امت خود گسسته شده و كمترين سودي به حال امت ندارند.[5]
    فلذاست كه آنها زيارت قبور پاكان، سفر براي زيارت مرقد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بزرگداشت قبور پاكان، توسل به پيامبر و اولياء الهي، شفاعت و درخواست آن از شافعان راستين و تبرك به پيامبر و آثار بازمانده از وي را شرك و بدعت مي‌دانند. وهابيها آن قدر بر اين عقائد خود پافشاري كردند كه حتي با گنبد و بارگاه داشتن مكانهايي كه براي مسلمانان قداست دارد مخالفت كردند و بر اين مخالفت خود ادامه مي‌دهند و به همين خاطر قبه زادگاه پيامبر گرامي اسلام و ابي‌بكر و علي بن ابي‌طالب را خراب كردند حتي به اين هم اكتفا نكرده و قبه زمزم و قبه‌هاي ديگري كه اطراف كعبه بود را خراب نمودند و هنگام خراب كردن آنها به غنا و شادي و آوازه‌خواني و كوبيدن بر طبلها پرداختند.[6]



    3. تكفير مسلمين
    پيامبر گرامي اسلام - صلي الله عليه و اله- با تلاشهاي بي‌وقفه خود، پيوند اخوت در ميان مناديان توحيد پديد آورد و همگان را در مقابل مشركان و كفار بسيج كرد. مسلمانان در پرتو كلمه توحيد و وحدت كلمه توانستند در برابر ضربات سهمگين صليبيان و قساوتهاي ثنويان، ثابت و استوار بمانند، تا آنجا كه دشمن را به كيش خود وارد سازند و از دشمن خوانخوار، مروجي براي آيين خود تربيت كنند. ولي متاسفانه اين وحدت كلمه، به وسيله پايه‌گذار مكتب وهابيت درهم شكست، و در زير آسمان، افتخار مدال اسلام، تنها نصيب گروهي مي‌شود كه مكتب وهابيت را دربست بپذيرند، و در غير اين صورت، از خطيره اسلام بيرون مي‌روند.[7]



    ردّ عقايد وهابيت از كتاب و سنّت
    وقتي به كتاب خدا و سنّت نبي مكرم اسلام مراجعه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه آنچه خدا و رسولش گفته‌اند با آنچه وهابيت مي‌گويد زمين تا آسمان با هم تفاوت دارند.
    1. توحيد
    از افتخارات اسلام، تنزيه حق تعالي از هر نوع جسم و جسمانيات بوده و شعار مسلمانان «ليس كمثله شيء» است. فلاسفه و متكلمان اسلامي، ساليان درازي، به نقد مجَسّمه[8] پرداخته‌اند و در نتيجه آنان را به خطيره اسلام راه ندادند. آنان پيوسته به نقد تورات فعلي پرداختند كه خدا را جسم و جسماني مي‌داند و احياناً از مقام والاي خود، به زمين فرود آمده و وارد خيمه يعقوب مي‌گردد و با او كشتي مي‌گيرد.[9] به خلاف توحيد ابن تيميه كه توحيد جسماني است. به علاوه بسياري از مسلمانان ( به ويژه شيعيان) خدا را پيراسته از جسم و جسمانيت دانسته، و برتر از آن مي‌شمارند كه در مكان خاصي محدود و محاط شود. زيرا آياتي چون «ليس كمثله شيء» و «لم يكن له كفوا احد» با مفهوم روشن خود، آنان را از تشبيه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است. امّا ابن تيميه از آيه مزبور تفسيري ارايه داده كه مخالف آيات فوق، و مستلزم شباهت خداوند به انسانها است.[10]



    2. مقامات انبياء و اولياي الهي و زيارت قبور آنها
    زيارت قبور در سنّت
    در حديثي پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي رفتن به زيارت قبور امر كرده و مي‌فرمايد: «زوروا القبور فانها تذكركم الاخره»[11] به زيارت قبور بشتابيد كه مايه ياد سراي جاويد (آخرت) است.[12] و در جايي ديگر و در سخني ديگر مي‌فرمايد: «زوروا القبور فان لكم فيها عبره»[13] به زيارت قبور برويد زيرا در ان براي شما درس عبرت است.[14]
    با توجه به اين دو سخن شريف پيامبر گرامي اسلام هدف از زيارت قبر گذشتگان به يادآخرت افتادن و درس عبرت گرفتن نه پرستش آنها يا شريك قرار دادن آنها و يا....
    به علاوه حضور در حرم رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ يا جانشينان پاك او نيز علاوه بر تقدير و سپاس از فداكاريها و جانفشانيهاي آنان در هدايت خلق، حكم نوعي بيعت با ايشان را دارد. و در واقع، شخص زائر هنگام زيارت قبر پيامبر و اولياء‌ الهي با آنها پيمان مي‌بندد كه در زندگي، جز راه و رسم آنان، روشي را تعقيب نكند. مسلم در صحيح خود از عايشه نقل مي‌كند كه پيامبر به او چنين فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت خدايت فرمان مي‌دهد كه به زيارت اهل بقيع برويد و براي آنان طلب آمرزش كنيد. عايشه مي‌گويد: از پيامبر پرسيدم چگونه براي آنان طلب آمرزش كنيم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام عليكم اهل الديار من المؤمنين و المسلمين و يرحم الله المستقدمين منا و المستأخرين و انا ان شاء الله بكم لاحقون»؛ درود بر ساكنان مؤمن و مسلمان اين ديار خداوند همه مؤمنان را ـ چه آنها كه قبلا درگذشته‌اند و چه آنها كه بعداً درخواهند گذشت ـ رحمت كند، ‌و ما نيز به خواست خدا به شما خواهيم پيوست.[15]




    زيارت مرقد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ
    الف. روايات
    دارقطني، به طور مستند، از عبدالله بن عمر نقل مي‌كند كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس قبر مرا زيارت كند شفاعت او، بر من لازم مي‌گردد.[16]
    طبراني در معجم كبير و غزالي در احياء علوم از عبدالله بن عمر نقل مي‌كنند كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هركس، صرفا به انگيزه زيارت من به زيارتم بيايد بر من فرض و لازم است كه در روز قيامت شفيع او باشم.[17]
    ب. سخنان علماء
    قاضي عياض مالكي (متوفاي 544) مي‌نويسد: زيارت قبر پيامبر سنتي مورد اتفاق همگان است.[18]
    ابن حجر هيثمي مكي شافعي (متوفاي 973) در استدلال بر استحباب زيارت قبر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دلايلي همچون اجماع متمسك شده و مي‌افزايد مخالفت يك نفر مانند ابن تيميه با اين امر، مضر به اجماع نيست.[19]
    غزالي (متوفاي 505) درباره زيارت قبر پيامبر مي‌گويد پيامبر فرموده است زيارت من در حال ممات، بسان زيارت من در حال حيات است، و هر كس قدرت جسماني و مالي داشته باشد و مرا زيارت نكند، برمن جفا كرده است.[20]




    3. وحدت مسلمين در كتاب و سنّت
    قرآن مجيد، همه جا وحدت كلمه را ستوده و امت اسلام را از تفرقه و پراكندگي برحذر داشته است و مي‌فرمايد:
    «واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا»؛[21] و نيز مي‌فرمايد: «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم».[22]
    فلذاست كه در سيره و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز اتحاد و همبستگي مسلمين پيوسته مورد ستايش و سفارش بوده است و نخستين اقدام پيامبر اسلام در مدينه، اجراي عقد اخوت و برادري ميان دو طائفه بزرگ اوس و خزرج بود. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نيز در كلامي زيبا و شيوا مي‌فرمايد: ‌از جماعت انبوه مسلمين، جدا نشويد كه دست خدا، همراه جماعت است، و از تفرقه بپرهيزيد كه فرد جداشده از جامعه اسلامي، طعمه شيطان است چنان كه گوسفند جدا از گله طعمه گرگ مي‌شود، بعد در ادامه مي‌فرمايد: هر كس به جدايي و تفرقه ميان مسلمان بكوشد او را بكشيد، گرچه من باشم.[23]



    ردّيه‌هاي علما اهل سنّت بر عقايد وهابيت
    حال مي‌پردازيم به معرفي تعدادي از بزرگان اهل سنّت كه در رد اعتقادات مذهب وهابيت كتاب نوشته‌اند.
    1. نخستين رد بر اين مكتب را برادر خود محمد بن عبدالوهاب، شيخ سليمان بن عبدالوهاب، به نام «الصواعق الالهيه» نوشت. او در كتاب مزبور چنين آورد: اموري كه وهابيان آن را موجب شرك و كفر دانسته و بهانه مباح بودن مال و جان مسلمانان مي‌پندارند، در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود. ولي از هيچ يك از ائمه اسلام شنيده و روايت نشده است كه مرتكبين اين اعمال را كافر يا مرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را صادر كرده باشند، يا آن كه بلاد مسلمانان را ـ همانگونه كه اينان مي‌گويند ـ بلاد شرك و دار الكفر بنامند.[24]
    2. عبدالله بن لطيف شافعي، مولف تجريد سيف الجهاد لمدعي الاجتهاد.
    3. عفيف الدين عبدالله بن داود حنبلي، مولف الصواعق و الردود.
    4. محمد بن عبدالرحمن بن عفالق حنبلي، مولف تحكم المقلدين عن ادعي تجديد الدين.
    5. احمد بن علي قباني بصري، مولف رساله‌اي در نقد معتقدات فرزند عبدالوهاب.
    6. شيخ عطاء الله حكي، مولف العارم الهندي في عنق النجدي.[25]
    ردود شيعيان بر وهابيت
    «1. منهج الرشاد لمن اراد السداد، شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفي 1228 ق) نخستين رديه علماي شيعه بر وهابيت است.
    2. الآيات البينات في قمع البدع و الضلالات، شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء
    3. كشف الارتياب عن ابتاع محمد بن عبدالوهاب، سيد محسن عاملي.»[26]
    نظر برخي از علماء اهل سنّت در مورد شيعه و معتقدات او
    1. ابوزهره يكي از علماي اهل سنّت مي‌گويد ساكنان كشور برادر ما ايران شيعه اثني عشري هستند كه داراي فقهي قائم بالذات و ريشه دار مي‌باشند كه فروعي بر اين اصول قرار دارد و قوانين جديد مصر پاره‌اي از آراء خود را از فقه شيعه اثني عشري اقتباس كرده كه از جمله آنها جواز وصيت براي وارث مي‌باشد.[27]
    2. ابن تيميه با همه مخالفتي كه با شيعه مي‌ورزيد و كتاب منهاج السنه را در رد عقايد شيعه نوشته است در همين كتاب، ج 2، ص 360 چنين گفته است كه شيعه دوازده امامي از بعضي فرقه‌هاي ديگر شيعه بمراتب بهترند و در اين فرقه گروه بسياري مسلمان چه از لحاظ حقيقت و واقع و چه از نظر ظاهر وجود دارند كه نه زنديقند و نه منافق.[28]
    در مورد آراء و نظرات ابن تيميه لازم به ذكر است كه او مقيد به پيروي از مذهب فقهي احمد حنبل يا مذاهب ديگر نبود و درباره مسائل مختلف فقهي همان را اختيار مي‌كرد كه خود صحيح مي‌دانست حتي با مخالفتي كه با شيعه داشت در پاره‌اي مسائل از فقه شيعه پيروي مي‌كرد از جمله در مسائل طلاق معتقد بود كه با يك لفظ از قبيل اينكه مرد به زن بگويد (انتِ طالق ثلاثاً) سه طلاق واقع نمي شود. تنها يك طلاق وقوع مي‌يابد. همچنين در كتاب فتاوي الكبري (ج 3، ص 95) كه مجموع فتواهاي ابن تيميه است ازمسائلي سخن رفته است كه وي درباره آنها فتواي مخصوص داشته كه از فتواي ائمه اربعه اهل تسنن بكلي جدا بوده است.[29]
    نتيجه :
    طبق مطالب فوق ثابت مي‌شود كه اولاً عقايد فرقه وهابيت هيچگونه مطابقت و مناسبي با دين راستين اسلام و آيات قرآني و سنّت نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ندارد و ثانياً علماي ديگر مذاهب اسلامي نه تنها با عقايد وهابيت موافق نيستند بلكه بر ردّ آنها كتابهاي متعددي نوشته‌اند. ولي در مورد شيعه اماميه چنين امري صدق نمي‌كند و عقايد آن از آيات قرآني و روايات نبوي و اهل بيت آن حضرت اخذ شده است و ادعاي مطرح شده با واقعيت هيچ تناسبي ندارد.



    مستندات موجود است .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر بازنشسته s.ali آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    994
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: وهابیت

    سوال :شيعيان بدون هيچ مدركي در صلوات بر پيامبر، آل پيامبر را اضافه كرده‌اند.

    واژه «اهل البيت»، تنها دوبار در قرآن كريم، استعمال شده است. يكي درباره حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ هنگامي كه فرشتگان به همسرش گفتند: « رَحْمَه اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».[1] و ديگري درباره اهل بيت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[2] و اين آيه همان آيه معروف به تطهير است و مراد از آن، پنج تن آل عبا هستند.
    مسلمانان، در طول تاريخ، به تبعيّت از قرآن كلمه «اهل بيت» را در مورد خاندان حضرت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ بكار برده‌اند و به طوري اين اصطلاح اختصاصي شد كه استفاده از آن براي معناي ديگري احتياج به قرينه دارد.
    در تفسير الميزان آمده است: «روايات در اين باره از هفتاد عنوان متجاوز است و آنچه اهل سنت نقل كرده‌اند، از روايات شيعه بيشتر است. اهل سنت آن را از چهل طريق، به روايت ام سلمه، عايشه،‌ابي سعيد خدري، سعد، وائله بن اسقع، ابي‌حمرا، ابن عباس، ثوبان غلام حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ، عبدالله بن جعفر بن علي بن ابيطالب و حسن بن علي ـ عليه السلام ـ نقل كرده‌اند. شيعه نيز، آن را بيشتر از سي حديث از حضرت علي ـ عليه السلام ـ ، امام سجاد ـ عليه السلام ـ ، و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ عليهم السلام ـ ، ام سلمه، ابوذر، ابي ليلا، ابي الاسود، عمرو بن ميمون اودي و سعد بن ابي‌وقاص، نقل نموده‌اند.[3]
    آيه 33 سوره احزاب به اتفاق مفسران و انديشمندان اسلام در شأن و مقام والاي اهل بيت پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل گرديده است. برادران اهل سنت نيز روايات فراواني در شأن نزول اين آيه ذكر نموده‌اند، از جمله:
    حاكم نيشابوري در مستدرك مي‌نويسد: «عبدبن جعفر از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ روايت مي‌كند كه آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ هنگامي كه رحمت الهي را در حال نزول ديدند فرمودند: به سوي من بخوانيد، صفيه گفت: چه كسي را؟ فرمود: اهل بيتم را، علي و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ را. آن گاه كه آمدند، آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ عباي خويش را بر روي آنان افكند، سپس دستانش را بالا برده وعرض كرد: خداوندا! اينان اهل بيت من هستند، سپس بر محمد و آل محمد صلوات فرستاد. در اين هنگام خداي حكيم اين آيه را نازل فرمود.[4]
    و از ام سلمه نقل شده كه: «آيه تطهير در خانه من و در حالي كه پنج تن آل عبا در آن بودند، نازل گرديد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ آنان را با عبايي كه بر روي آنان افكند، پوشانيد. سپس عرضه داشت اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا! رجس و پليدي را از آنان دور كن و ايشان را پاك و مطهر گردان.[5]
    و مسلم در كتاب صحيح از يزيد ‌بن حيان عن زيد بن ارقم نقل مي‌كند: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرموده است: من در ميان شما دو گوهر گرانبها به جا مي‌گذارم، كتاب خدا كه ريسمان الهي است و هر كس از آن پيروي كند هدايت مي‌يابد و كسي كه آن را رها كند به گمراهي خواهد رفت. عرضه داشتم آيا همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از اهل بيت مي‌باشند؟ فرمودند: خير، به خدا سوگند زن روزگاري را با مرد است و سپس مرد او را طلاق داده و زن به قوم خود باز مي‌گردد. اهل بيت من كساني هستند كه صدقه را بعد از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ بر خود حرام كرده‌اند.[6]
    و عبدالرحمن بن ابي ليلي گويد: «كعب بن عجره با من روبرو شد، گفت: «آيا هديه‌اي كه از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ گرفته‌ام را به شما هديه كنم؟» گفتم بده. گفت: «از آن بزرگوار سوال كرديم، صلوات بر شما اهل بيت چگونه مي‌باشد؟» فرمود: بگويند: «اللهم صل علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم انك حميد مجيد، اللهم بارك علي محمد و آل محمد كما باركت علي آل ابراهيم انك حميد مجيد. مؤلف اضافه مي‌كند كه اين حديث با همين الفاظ و حروف از الامام محمد بن اسماعيل البخاري نقل شده كه اهل بيت همان آل مي‌باشند.[7]
    و ابوالحمراء خادم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره آيه «و امر اهلك بالصلاه و امطر عليها» مي‌گويد: «پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هميشه (موقع نماز) درب خانه علي و فاطمه ـ عليهما السلام ـ را مي‌زد و مي‌فرمود: «نماز، خدا رحمت كند شما را و آيه 33 سوره احزاب را قرائت مي‌كرد.»[8] البته اگر بخواهيم روايتي كه ذيل اين آيه شريفه در مناقب اهل است را بياوريم مطلب طولاني خواهد، كه به يك مورد براي شاهد بسنده مي‌كنيم:
    قرطبي در تفسير خود روايتي كه در مستدرك حاكم آورده است، و در اينكه صلوات بر آل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بايد باشد، شك نمي‌كند، فقط او در اينكه آل دائره‌اش وسيع است يا نه بحث دارد و مي‌گويد: آل، يعني آل دين او به دليل، آيه شريفه «ادخلوا آل فرعون؛ يعني آل دين موسي ـ عليه السلام ـ» چون او پسر و دختر و پدر و عمي نداشت و همچنين برادر و... بنابراين كسي ايمان ندارد و موحد نيست از آل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نيست، اگر چه با آن بزرگوار قرابت داشته باشد، مثل اباجهل. به همين دليل خداوند فرزند نوح را از اهل او نمي‌داند.[9]
    بنابراين ايشان صلوات بر محمد و آل او را از خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل و قبول دارد، ولي در اينكه چه كساني هستند بحث دارد كه فعلاً به آن نمي‌پردازيم.
    ابي زكريا بن شرف النووي در كتاب خود «التبيان» در موقع ختم قرآن مي‌گويد: «دعاهايي مستحب است و او دعاها را كه بيان مي‌دارد به اين مي‌رسد كه بگويند: اللهم صل و سلم علي سيدنا محمد و علي آل محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم و بارك علي محمد و علي آل محمد كما باركت علي ابراهيم و‌آل ابراهيم في العالين انك حميد مجيد.[10]
    و نووي در شرح مسلم در قسمت كسي كه مي‌خواهد داخل مسجد شود دعاهايي را آورده است و مي‌گويد: «اين قبيل دعا در سنن ابي داود و غيره آمده كه من آن را مفصلا جمع‌آوري كرده‌ام و در كتابي به نام «اذكار» آورده‌ام و آن گاه يكي از آن‌ها را اينگونه ذكر مي‌كند: «اعوذ بالله العظيم و بوجه الكريم و سلطانه من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله اللهم فصل علي محمد و آل محمد و سلم اللهم اغفرلي ذنوبي و افتح لي ابواب رحمتك و في الخروج يقول...».[11]
    روايتي از علي بن حسين ـ عليهم السلام ـ نقل شده كه در مني دعا مي‌كرد تا اينكه رسيد به نعمتهاي خدا و آنها را شكر مي‌كرد و مي‌فرمود: «يا ذا المعروف الذي لاينقض و يا ذالنعم التي لاتحول و لاتزول فصل علي محمد و آل محمد و اغفرلنا و ارحمنا».[12]
    و مؤلف محترم ينابيع الموده لذوي القربي در ج 1، ص 37‌، از جواهر العقدين و الصواعق المحرقه نقل مي‌كند كه از نبي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمود: «صلوات بتراء بر من نفرستيد». سوال كردند يا روسل الله صلوات بتراء چگونه است؟ فرمود ـ صلي الله عليه و آله ـ: شما مي‌گوييد خدايا بر محمد درود فرست، و ساكت مي‌شويد، بلكه بگوييد: خدايا برمحمد درود فرست و بر خاندان او نيز. يا خدايا بر محمد و خاندان او درود بفرست.
    و مرحوم علامه اميني(ره) از امام شافعي شعري مي‌كند كه اينگونه سروده است:
    «يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن انزله
    كفاكم من عظيم القدر إمنكم من لم يصل عليكم لا ملاه له».
    يعني: ‌اي اهل بيت پيامبر خدا دوستي و حب شما از خداوند متعال در قرآني كه بر پيامبرش نازل كرد واجب شده است. و براي قدر و منزلت و عظمت شما همين قدر بس كه كسي كه در نماز بر شما درود نفرست نمازش صحيح نيست و نمازي مورد قبول ندارد. كه در ذيل آن مي‌گويد: شايد نماز صحيح نباشد براي او به دليل قول پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه در نماز درود بر آل او واجب است و يا احتمال دارد كه نماز كامل اداء نكرده باشد.[13]
    و همچنين علامه اميني از كتاب «الصواعق» نقل كرده كه الدار قطني و البيهقي حديثي را نقل كرده‌اند، كه مي‌فرمايد: كسي كه نماز بخواند و برمن و اهل‌بيت من درود نفرست نمازش قبول نيست. و شافعي اين حديث را استناد قول خود مبني بر اينكه، درود بر خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ازواجبات نماز است، همانگونه كه بر خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ واجب است. و همچنين از فخر رازي در تفسيرش نقل كرده كه مي‌گويد: درود بر خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ منصب بزرگي است و به همين دليل اين دعا و درود در خاتمه تشهد در نماز قرار داده شد. كه گفته شده: خدايا بر محمد و خاندان او درود فرست و... . [14]
    پس، لفظ آل محمد ابتكار شيعيان نبود، بلكه از صدر اسلام از زبان مبارك پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ذكر شده و مسلمين هم همانگونه بيان كرده‌اند، كه در كتب روائي و تفسيري و تاريخي اهل سنّت فراوان ديده مي‌شود، و شبهه كننده محترم حتي به يكي از كتب برادران اهل سنّت توجه نداشتندكه اتفاقاً آنان بيشتر بر محمد و آل او درود فرستادن را ذكر كرده‌اند،‌كه اينجا مجال بيان آن نيست. و همانگونه كه بيان شد منبعي در سعه و ضيق آن بحث دارند كه عده‌اي را در آل و خاندان اضافه كنند نه اينكه كسي منكر باشد.
    اينجا روايتي كه (اللهم صلي علي محمد و آل محمد و بارك علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم، و باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم) را كه در كتب روائي و تفسيري برادران اهل سنّت آمده بيان مي‌كنيم تا مشخص شود كه يك نگاه اندك و سطحي حتي به منابع و كمي انصاف حكم مي‌كند كه لفظ «آل» از ابتكارات شيعه نيست بلكه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل و سيره مسلمين گرديده است.
    كتاب المسند امام شافعي، ص 42؛ سند احمد، ج 3، ص 47 و ج 4، ص 118 و ج 5، ص 274 و ج 6، ص 8؛ و سنن الدارمي، ج 1، ص 209؛ و صحيح بخاري، ج 4، ص 118 و ج 6، ص 27 و ج 7، ص 156؛ سند احمد، ج 3، ص 156؛ و صحيح مسلم، ج 2، ص 16؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 292؛ سنن ابن داود، ج 1، ص 221؛ سنن ترمذي، ج 1، ص 301 و ج 5، ص 28؛ و سنن النسائي، ج 3، ص 45؛ مستدرك حاكم، ج 1، ص 268؛ سنن الكبري، ج 1، ص 446؛ مجمع الزوائد، الهيثمي، ج 2، ص 144؛ شرح سنن النسائي، ج 3، ص 45.


    مستندات موجود است

  4. #3
    مدیر بازنشسته s.ali آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    994
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: وهابیت

    سوال : نذر كردن براي قبور ، مانند عمل مشركين در مقابل بت بوده و شرك است!


    در منطق قرآن بزرگترين گناه و زشت‌ترين عمل شرك است. «أن الشرك لظلمٌ عظيم»؛[1] آيا مي‌توان هر عملي را كه مورد پسند ما نباشد شرك به حساب آورد؟ آيا اگر كسي براي قبور نذري نمايد عمل مشركانه انجام داده است. براي پاسخ دقيق و منطقي ابتدا بايد نذر را تعريف كرد وانگهي نسبت فوق را مورد ارزيابي قرار داد.
    الجزيري در تعريف نذر مي‌گويد: «نذر آن است كه مكلف چيزي را كه شارع بر او واجب نكرده است برخود واجب گرداند».[2]
    امام خميني(ره) در تعريف نذر فرموده است:«نذر عبارت از التزام به عملي است كه براي تقرب به خداوند و به صورت مخصوص انجام مي‌شود.»[3]
    پس نذر عملي است كه بايد مقصد اصلي و نهائي آن خداوند باشد اگر كسي نذر كند و براي خداوند قصد نكند نذر او باطل است.[4]
    آيا نذر براي قبور و مجاورين و زائرين قبور، نذر مشروع است يا باطل؟ براي يافتن پاسخ صحيح بايد ميان غايت و مقصد اصلي نذور و جهت منفعت و انتفاع آن تمايز قائل شويم. در اين كه نذر بايد براي خداوند و كسب رضايت و قربت او باشد، ‌ترديدي نيست. آيا مي‌توان به جهت انتفاع نذر اشاره كرد كه مثلاً ثواب ختم قرآن هديه براي صاحبان قبور باشد و پرواضح است كه اصلاً اخلالي در نذر وارد نمي‌كند. زيرا با منطق قرآن و سنت نبوي سازگاري دارد: قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَه قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»؛[5] روشن است كه صدقه يك عمل عبادي است بدون نيت اخلاص به خداوند باطل است. اما خداوند مي‌فرمايد كه صدقات مخصوص فقرا و مساكين است يعني منفعت و مورد مصرف آن نيازمندان و درماندگان‌اند. در جاي ديگر قرآن مي‌گويد: «فقولي أني نذرت للرحمن صوما فلن اكلّم اليوم أنسيّا»؛[6] صدقه مانند نذر بايد به نيت اخلاص و تقرب به خداوند انجام شود. اما اگر مورد مصرف و جهت انتفاع آن براي غير خداوند باشد خللي بر آن وارد نمي‌كند.
    مطابق حديثي از سعد بن عباده نقل شده است كه روزي او از رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسش مي‌كند كه مادرش مرده است كدام صدقه فضيلت بيشتري دارد تا براي مادرش انجام بدهد؟ قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ: الماء قال: ‌فحفرَ بئراً و قال هذا لأم سعد.»[7] پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: آب، پس سعد بن عباده چاهي را حفر كرد و گفت اين براي مادر سعد است. روشن است كه در صدقه غايت و مقصد اصلي خداوند است، ‌اما ثواب ناشي از صدقه را براي مادرش اختصاص داده است. و اگر اين كار، شرك باشد، چطور، مطابق سفارش پيامبر اسلام است و صحابي گران قدري مانند سعد بن عباده، آن را انجام داده است؟
    صدقه و نذر هر دو عمل عبادي است؛ يعني قصد قربت و تقرب به خداوند، از شرايط اصلي آنها است. بنابراين اگر در قرآن، صدقه را براي فقرا و ... اختصاص داده است، براي تعييني جهت انتفاع صدقه است. و الا غايت و مقصد صدقه فقط خداوند متعال است. اگر در حديث منقول از سعد بن عباده، حفر چاه به عنوان صدقه براي مادرش اختصاص داده شده است، صرفاً جهت اهداي ثواب صدقه براي مادرش است. در نذر نيز همين وضعيت موجود است. يعني ميان «لامي» كه براي «غايت» است با لامي كه براي «انتفاع» است، بايد فرق گذاشت. نذر، براي قبور، در واقع بيانگر جهت انتفاع است. ولي غايت و مقصد اصلي خداوند متعال است. وقتي قصد يك مسلمان از نذر در كنار قبور، اين باشد كه ثوابي براي آنها عائد و واصل شود، نه تنها عمل مشركانه نيست، بلكه عمل موحّدانه است. به همين جهت «العزامي» در رد شبهه ابن تيميه، گفته است: اگر كسي از واقعيت كار نذركنندگان در كنار قبور‌، جويا شوند، مي‌يابند كه آنان از ذبح و نذرشان در كنار قبور انبياء و اولياء، جز پرداخت صدقه از طرف اموات و اهداي ثواب براي آنان، مقصد و هدفي ديگر ندارند. و روشن است كه اهل سنت، اجماع و اتفاق نظر دارند كه صدقه دادن زندگان، براي مردگان قائده و نفعي دارد.»[8]
    بر اساس رواياتي از طريق اهل سنت، هر نذري كه براي اصنام و اوثان نباشد،‌ نذر مشروع و لازم الوفا است:,
    الف: زني به حضور پيامبر اسلام رسيد و پرسيد كه من نذر كردم كه در مكان كذائي گوسفندي را ذبح كنم. (آن مكان جايگاهي بود كه در دوران جاهليت براي قرباني اختصاص داده شده بود). پيامبر اسلام فرمود: آيا آن جا مكان قرباني براي «صنم» بود؟!
    زن گفت: نه، پيامبر فرمود: آيا براي «وثن» بود؟! زن گفت: نه. پيامبر اسلام فرمود: پس به نذرت وفا كن![9]
    ب: «ميمونه دخترم كردم» مي‌گويد: پدرم از پيامبر اسلام پرسيد: من نذر كردم اگر خداوند به من فرزند پسر عطا كند، پنجاه تا گوسفند بر سر قلّه «بوّانه» ذبح كنم. (نذر من چطور است؟) پيامبر اسلام فرمود: آيا در «بوانه» آثاري از بتان موجود است؟ پدرم گفت: نه. پيامبر فرمود: به آنچه كه بر خداوند نذر كرده‌اي وفا كن!...».[10]
    روشن است كه مطابق اين دو حديث جايگاه نذر دخالت در صحت و سقم نذر ندارد، هر مكاني كه خالي از «صنم» و «وثن» باشد نذر در آن صحيح است. پس نذر در كنار قبور در صورتي كه واجد ساير شرايط باشد اشكالي ندارد. حتي مطابق روايت عمرو بن شعيب اگر جايگاهي باشد كه در جاهليت محل اقدام و كار جاهليت براي نذر و قرباني بوده است، ‌نيز اشكال ندارد كه انسان براي خداوند نذري را انجام بدهد، بنابراين نذر در كنار قبور مؤمنين هيچ محذوري ندارد. و بر اساس هنجارهاي حاكم در ميان مسلمين، عمل آنان بايد حمل بر صحت شود. زيرا تمايز جوهره اصلي عمل مشركانه و مؤمنانه، در قصد و نيت نهفته است. چه اينكه «انما الأعمال بالنيات».[11]
    لذا، خالدي دانشمند مشهور اهل سنت، مي‌گويد: نذر در كنار قبور تابع نيت و قصد ناذرين است. اگر قصدشان از نذر ،‌تقرب به خداوند باشد، و ثواب آن نذر براي اموات اهدا كنند و منافع آن را براي مجاورين و زائرين قبور، اختصاص دهند؛ عمل‌شان مشروع و مطلوب است.
    اما اگر قصدشان از نذر، تقرب به خداوند نباشد، بلكه اموات را مستقلا مقصد و غايت نذر قرار داده‌اند، چنين نذري نادرست است. و هيچ كس چنين نذري را جائز نمي‌داند».[12]
    بسيار روشن است كه نمي‌توان به دليل مشاكلت و مشابهت ظاهري اعمال مسلمين، با اعمال و افعال دوران جاهليت، حكم به بطلان و يا اينكه افراط گونه حكم به شرك داد. اگر نذر در كنار قبور، مشابه نذر مشركان در پيش بتان است، طواف دور خانه خداوند و نيز استلام حجر الاسود، هم مشابه، كار بت پرستان در مقابل اصنام و اوثان است. روي اين حساب، به بهانه مشاكلت ظاهري اعمال، بزرگترين عمل عبادي اسلام، يعني حج را، عمل مشركانه بايد تلقي كنيم.[13]
    پس روشن مي‌شود كه با تشابه ظاهري نمي‌توان، دو چيز را به حكم واحد محكوم كنيم. نيت و قصد در واقع جوهر اصلي تفاوت عمل مخلصانه و موحدانه از عمل مشركانه و ملحدانه به شمار مي‌آيد.
    بنابراين نذر براي قبور اگر مقصد و غايت‌اش تقرب به خداوند باشد، سازگار با كتاب و سنت است و عمل مشروع و صحيح است. زيرا در اين نذر، مقصد و غايت اصلي خداوند است. اما ثواب آن را براي اهل قبور نثار مي‌كند و نيز منافع از آن را براي مجاورين و زائرين قبور منظور مي‌كند.
    براي مطالعه بيشتر مراجعه شود به: الف. بحوث في الملل و النحل، ايت الله جعفر سبحاني، ج 4، ص 291 تا 298، نشر مركز مديريت حوزه علميه قم، چ اول، سال 1411 ق.
    ب. از همان نويسنده، آيين وهابيت، نشر انتشارات اسلامي، چ دوم، سال نشر 1380.
    ج. الشيخ سليمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابيه، ص 76 ـ 82، چ اول، سال 1418 ، مكتبه حرا، تحقيق بسام عميقه.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه