آیت الله جوادی آملی
در سال هاى آخر عمر شریف رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم [بنابر مشهور در سال دهم هجرت] هیأتى از نصاراى نجران به مدینه آمدند و با حضور در مسجد آن حضرت به بحث و گفتگو با وى پرداختند و با آنكه حق براى آنها روشن شده بود، از روى لجاجت و عناد حاضر به پذیرش حق نشدند. از این رو پیغمبر اكرم (ص) مأمور شد تا به آنها پیشنهاد مباهله دهد. بدین گونه كه پیامبر و رئیس هیأت نجران، عزیزترین افراد خود را از میان فرزندان و زنان و از میان مردها كسانى كه به منزله جانشان هستند گرد هم آورند و در مقابل هم قرار گیرند. آنگاه هر دو گروه شروع به نفرین كنند و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهند.هیأت نصاراى نجران، نخست مباهله را پذیرفت. پیغمبر اكرم (ص) براى این امر خطیر و پر مخاطره از میان مردها فقط على بن ابى طالب، از میان زنان تنها فاطمه زهرا و از میان فرزندان فقط حسن و حسین (علیهم السلام) را انتخاب كرد و پا در میدان مباهله گذاشت.
هیأت نجران با دیدن همراهان پیامبر اكرم و جدیّت آن حضرت در این میدان، از انجام مباهله منصرف شد.تذكر: با توجه به اینكه «أبناء» و «أنفس» جمع و «نساء» اسم جمع است، پیغمبر اكرم (ص)باید حداقل نُه نفر را همراه خود مى برد (3 مرد، 3 زن و 3 فرزند)، زیرا اقلّ جمع 3 نفر است، در حالى كه فقط چهار نفر را همراه خود برد. این، نشان مى دهد كه آن حضرت بیش از چهار نفر، واجد صلاحیت براى شركت در میدان مبارزه معنوى نیافت.
ماجراى مباهله از زبان فخر رازى
فخر رازى داستان مباهله را این گونه نقل مى كند:رسول اكرم (ص) در حالى براى مباهله خارج شد كه جامه نادوخته پشمین سیاه رنگى بر دوش، حسین را در بغل و دست حسن را در دست خود گرفته بود، فاطمه پشت سر آن حضرت و على (رضی اللَّه عنه) پست سر آنان حركت مى كرد، رسول اكرم به همراهان خود فرمود: وقتى دعا كردم شما آمین بگویید.
آنگاه مى گوید:در روایت آمده است: (در میدان مباهله) حضرت رسول(ص) زیر همان جامه پشمین سیاه رنگ رفت. پس از آن حسن (ع) جلو آمد، پیامبر او را داخل كرد. سپس حسین (ع)، بعد فاطمه (س) و پس از آن على (ع) جلو آمدند و همگى زیر آن جامه رفتند. وقتى همگى جمع شدند، حضرت رسول فرمود: (إنّما یرید اللَّه لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطهیراً).
فخر رازى در پایان مى گوید:اهل تفسیر و حدیث گویا اتفاق بر صحت این حدیث دارند.[تفسیر كبیر، ج 4، جزء 8، ص 88- 89، ذیل آیه 61، سوره آل عمران.]
عالم بزرگ اهل سنّت ابوعیسى ترمذى در كتاب خود آورده است:
سعد بن ابى وقاص از پدرش نقل كرده است: وقتى آیه مباهله نازل شد، پیامبر، على، فاطمه، حسن و حسین را خواند و آنگاه گفت: خدایا! اهل من اینها هستند: لما نزلت هذه الآیة (تعالوْا ندْع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم) الآیة دعا رسول اللَّه علیّاً و فاطمه و حسناً و حسیناً فقال: «اللهمّ هؤلاء أهلی». [سنن ترمذى، ج 5، ص 6، كتاب التفسیر، باب 1، سوره ى آل عمران. مسلسل 3010.] بنابراین، مى توان گفت: اگر واقعاً كسان دیگرى نیز جزو (أهل البیت) بودند رسول اكرم (ص) آنان را نیز حاضر مى كرد، چون حداقل نُه نفر را باید مى آورد. از این رو نیاوردن دیگران به میدان مباهله، نشان مى دهد كه دیگران مصداق (أهل البیت) (به مفهومى كه در این آیه مطرح است) نبوده اند.
از: تبیان