فلسفهی تاریخ شیعی
بحث از آینده جهان یکی از مباحث اصلی مطرح در فلسفه تاریخ است اما در حوزه معارف اسلامی به طور عام و در معارف شیعی به طور خاص، کمتر به فلسفه تاریخ پرداخته شده است.
فلسفهی تاریخ، علمی نظری است که به تحلیل تاریخ به مثابه کلیتی فراگیر و منسجم و مبتنی بر روابط قاعدهمند میپردازد، به گونهای که نتایج آن معطوف به کارکردهای عینی است و در آن سئوالاتی همانند علل پیدایش، تکامل تاریخ و مراحل آن، آغاز و فرجام تاریخ، نقش خالقیت و ربوبیت الهی و نیز ارادههای انسانی در پیدایش و تحولات تاریخی مورد بحث قرار میگیرد.
خالقیت و ربوبیت خداوند محور تحلیل تاریخ بشریت
فلسفهی تاریخ اسلامی بر اساس اعتقاد به حاکمیت اراده و مشیت حق بر کل تاریخ بنا شده است، به گونهای که تفکر اسلامی و شیعی عالم را بر محور حاکمیت حضرت حق بر کل خلقت، تفسیر میکند و همان طور که همهی عالم ناشی از اراده، مشیت و اوصاف جمال و جلال الهی است. آغاز و انجام عالم و تاریخ هم سراسر آیات عظمت الهی و مسیر تحقق اراده الهی است.
خدای متعال خالق کل هستی، از جمله بشریت و جریان تکامل تاریخی اوست و براساس ربوبیت خود عهدهدار سرپرستی و تکامل تاریخ بشری است، چنان که قرآن میفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی»، بنابراین ربوبیت الهی عهدهدار تکامل و هدایت انسان به سمت کمال است.
اگر ما پذیرفتیم که حکمت و ربوبیت حضرت حق بر حرکت تاریخ حاکم است باید بپذیریم که حرکت کل تاریخ باید به سوی تکامل باشد، یعنی نمیشود که برآیند حرکت کل عالم، حرکت نزولی باشد، بلکه باید حرکت رو به کمال باشد تا با حکمت سازگار باشد.
نقش ارادهی انسان در تکامل تاریخ
درگیری تاریخی ایمان و کفر در سایهی مشیت الهی سومین نکتهی تاریخی است. ارادههای انسانها هم در حرکت تاریخ نقش ایفا میکنند، البته نه به این معنا که چیزی به انسان تفویض شده، بلکه به همان معنایی که در مبحث جبر و اختیار در مسلک شیعی متناسب با معارف اهل بیت(علیه السلام) تبیین شده است؛ یعنی نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری بین این دو است.
سمت و سوی حرکت تاریخ
خداوند متعال به انسانها اراده داده و به میزانی که مشیت او اجازه دهد، ارادههای انسانی در تحقق حوادث عالم به ایفای نقش میپردازند. از همین جاست که حرکت تاریخ دو سمت پیدا کرده و به دو جبهه تقسیم میشود: در یک جبهه ارادههایی عمل میکنند که بر محور عبودیت خداوند متعال و خضوع و خشوع و تذلل در برابر او قرار دارند که هماهنگ با ربوبیت تشریعی خداوند متعال هستند.
از سوی دیگر، چون موجوداتی مثل انسان و جن، دارای اراده و اختیار هستند و در اثر این اراده و اختیار، طغیان رخ میدهد، جبههی دوم که از آن به جبههی سرکشی و استکبار در برابر خداوند متعال تعبیر میشود، از اینجا شکل میگیرد. هر یک از این دو جبهه در حرکت خود دنبال گسترش خویش هستند و به همین دلیل حق و باطل در تاریخ درگیر میشوند، در واقع اصلیترین تعارضی که در تاریخ وجود دارد، تعارض ایمان و کفر، و عبودیت و استکبار است و حرکت کلی عالم هم در پایان به سمت غلبه عبودیت و بندگی پیش میرود.
در جبههی حق و باطل همه ارادهها یکسان، یکنواخت و همعرض نیستند، بلکه جریان ارادههای انسانی در طول تاریخ، دارای یک نظام هستند که باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا بعضی از ارادهها، ارادههای محوری در کل تاریخ هستند، یعنی کل حرکت تاریخ تحت تأثیر آنها واقع میشود. در جبههی حق، انبیاء و اولیای الهی را داریم و باقی ارادهها به قوت این ارادههاست که در مسیر بندگی خدای متعال قرار میگیرند.
محور انبیاء و اولیای الهی ذات مقدس و نورانی نبی مکرم اسلام(صله علی علیه و آله) و اهل بیت(علیه السلام) است و آنها بر اساس معارف شیعی محور کل بندگی و پرستش در کل تاریخ هستند،. چنانکه فرمودهاند: «بنا عُبِد الله، بنا عُرِف الله» و «لولانا ما عُبِدالله» یعنی به شدت بندگی و خضوع آنهاست که همهی عالم در برابر خداوند متعال سجده میکنند و به تبع عبادت آنهاست که دیگران در همه سطوح خداوند متعال را بندگی میکنند، به گونهای که حتی انبیای اولوالعزم هم تحت سرپرستی و ولایت آنها به رشد میرسند.
در سطوح بعدی، دیگر ارادهها هم نقش دارند، بعضی ارادهها، ارادههای تبعی هستند و تأثیر آنها در فرایندهای تاریخی بسیار محدود است، بعضی دیگر از ارادهها در مقیاس جهانی تأثیرگذار هستند و برخی هم در مقیاس تاریخ حضور دارند که از جمله آنها انبیاء به ویژه انبیای اولوالعزم هستند، ارادهای هم هست که محور کل تاریخ عبودیت و بندگی است و آن اراده شخص پیامبر(صله علی علیه و آله) و اهل بیت(علیه السلام) است.
محوریت کفر گاهی در سطح یک گروه، جامعه کوچک و گاهی هم در سطح جامعه بزرگ در یک عصر و گاهی در سطح تاریخ است، همانگونه که در شیاطین جن، «ابلیس» به عنوان محور استکبار محسوب میشود، برخی شیاطین انسی هم محور شرارت در طول تاریخ هستند، آن دسته از شیاطین انس که در مقابل انبیای اولوالعزم ایستادگی کردند محور شیاطین تاریخاند که در روایات از آنها نام برده شده است.
در جبههی باطل هم محورهایی وجود دارند که اولیای طاغوت هستند، یعنی استکبار در تاریخ به وسیلهی آنها هدایت و سرپرستی میشود و دیگران به وسیله آنها به طغیان و استکبار دعوت میشوند.
محور کل در دو جبهه حق و باطل دارای موازنه یکسان نیستند، بلکه در کل عالم خلقت و تاریخ، حتماً محور کل جبههی عبودیت غلبه دارد، گرچه ممکن است کشمکش طولانی اتفاق بیفتد. بنابراین، جهتگیری کل بر محور اراده عبودیت شکل میگیرد، به تعبیر دیگر، سجود و عبودیت نبیاکرم(صله علی علیه و آله) و اهل بیت(علیهالسلام) بر شیطنت شیاطین غلبه میکند و در مرحلهی بعد سجود انبیاء بر شیطنت طواغیت و شیاطین انسی و جنی که در مقابل آنها هستند غالب میشود.
توبهی تاریخی
ایران بعد از قبول اسلام در واقع با توبه از گذشتهی خویش و تغییر نماد از سمبلهای هخامنشی به سوی نمادهایی نظیر کعبه و کربلا شرایط زمینهسازی ظهور را از آن خود کرده است و امدادهای الهی را در راستای خیر به کار گرفته است. تمدنهای گذشته مانند روم و یونان نمیتوانند در دورهی ظهور نقشی داشته باشند، زیرا جامعهی آنها در راستای شیطنت و استکبار، از خداوند درخواست امداد کردند و به همین علت محکوم به فنا شدند.
استاد میر باقری