بيشتر بدبختيهائى كه دامنگير پير و جوان جامعه انسانى مى شود، بر اثر آلودگى به بذه و گناه و معصيت است اگر مختصر نگاهى به تاريخ اقوام و ملل گذشته ، كه جز اسمى از آنها باقى نمانده كنيم براى ما ثابت مى شود كه علل اصلى سقوط آنها بر اثر بى باكى و حتاكى در گناه و نافرمانى خداوند متعال بوده است .
مريض اگر از دستورات طبيب خود سرپيچى كند كسالتش ممتد و غير قابل علاج مى شود، جامعه هم اگر از دستورات و قوانين الهى سرپيچى نمايد، روز به روز به انحطاط و سستى كشانده مى شود.
گناه و تخلّف از قوانين الهى ، بزرگترين علل انحطاط و سقوط جامعه بشرى است جامعه گناهكار، هرگز نمى تواند از مزاياى افتخارآميز بشريت و تكامل انسانى استفاده كند. شخص گناهكار، پيش از اينكه به جامعه خود ضربه اى وارد كند، شخصيّت خود را نابود مى كند و بعد به انسانيت لطمه وارد مى نمايد.
فردى كه عاشق فضائل انسانى و آزاد مردى است ، بايد از پليدى گناه و نافرمانى قانون الهى به دور باشد. يك آزاد مرد و انسان واقعى كسى است كه تمايلات غير مشروع خود را ترك گويد و در خزانه فكر خويش ، نيّت گناه را هم نپروراند. زيرا فكر گناه ، و لو آنكه جامه عمل نپوشد، تيرگيهائى در دل ايجاد مى كند و به صفاى روحانى آدمى لطمه وارد مى سازد.
حضرت مسيح على نبينا و آله و عليه السّلام به پيروان خود مى فرمود: موسى بن عمران به شما دستور داده كه گناه نكنيد، ولى من به شما امر مى كنم فكر گناه را نيز در خاطر نياوريد، چه رسد به اينكه عمل گناه را انجام دهيد، زيرا هر كه فكر گناه كند همانند كسى است كه در عمارت زيبا و رنگ آميزى شده اى آتش روشن كند كه در اين صورت دود آتش ، رنگ خانه را تباه مى كند، اگرچه خانه هم نسوزد، فكر گناه هم عمل را مكدّر و بى اساس مى كند.
پس براى اينكه آدمى از زندگى حيوانى خارج شود و يك زندگى انسانى را اختيار كند، ناگزير است كه از يك سلسله اصول مشخّص پيروى نمايد. و لازمه پيروى كردن از اصول معيّن و مشخّص اين است كه خود را در چهارچوب همان اصول محدود كند و از حدود آنها تجاوز ننمايد و آنجا كه هوى و هوسهاى آنى ، او را تحريك مى كند تا از حدود خود تجاوز كند خود را نگهدارى نمايد از اين قوه (خودنگهدارى ) در لسان شرع به تقوى تعبير مى شود.
سعادتمندترين مردم كسانى هستند كه بر هوى و تمايلات خويش حاكم باشند و پيرامون گناه نگردند و عمرى با آرامش روانى زندگى كنند، و با روحى مطمئن و خشنود از جهان بروند؛ ولى بدبختانه اين افراد با فضيلت هميشه و در تمام ملل و اقوام كم و در اقليّت بوده اند.
فرستادگان خدا به منظور نجات گناهكاران از سقوط حتمى ، و براى آنكه آنان را دو باره به راه فضيلت و سعادت سوق دهند، درهاى توبه و بازگشت را به آنها راهنمائى و مردم را به عفو و بخشش خداوند اميدوار نموده اند.
گناهكار يا بايد به راه نادرست و غلط خود ادامه دهد، و در نتيجه خود و جامعه را به خطرات شوم گناه مبتلا سازد و يا بايد از راه غلطى كه رفته برگردد و به اميد عفو و بخشايش خداوند توبه نمايد، و عملا انسانى پاك و خوشبخت و عاقبت به خير شود.
گناهكارانى كه موفّق به بازگشت و توبه واقعى شوند، و خود را در ظل عنايات و بخشش خداوندى از گناه پاك كنند، ضمير و روحشان آزاد خواهد شد و ديگر در خود احساس ننگ و حقارت نمى كنند. به طورى كه گوئى هرگز به گناه آلوده نشده بودند چنانچه پيغمبر اكرم (ص ) فرموده :
اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنْب كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه .
يعنى كسى كه از گناه توبه واقعى نمايد، همانند كسى است كه اصلا گناهى نكرده است .
غرق گنه نا اميد، مشو ز در بار ما
كه عفو كردن بود در همه دم كار ما
بنده شرمنده تو خالق بخشنده من
بيا بهشتت دهم مرو تو در نارما
توبه شكستى بيا هر آنچه هستى بيا
اميدوارى بجو ز نام غفار ما
در دل شب خيز و ريز قطره اشكى زچشم
كه دوست دارم كند گريه گنهكار ما
خواهم اگر بگذرم از همه عاصيان
كيست كه چون و چرا كند ز كردارما
واى بر آنكو نگشت نادم از عصيان خويش
بسوزدش تا ابد جحيم پر نار ما
اگرچه اى مستمند غرق گناهى بيا
دست توسّل بزن به آل اطهار ما
بنابراين بايست دانست كه مهمترين چيزى كه بر بندگان گنهكار واجب و لازم است ، توبه كردن او از گناهانش مى باشد. زيرا كه توبه آدمى را از عذاب دنيا و آخرت رهائى مى بخشد، و به لذائذ جاودانى مى رساند و ترك آن (توبه ) وى را در معرض عذاب الهى قرار مى دهد زيرا كه گنه كار هرگاه بى توبه بميرد محتمل است كه به عقوبات سختى دچار شود و بديهى است كه به حكم عقل دفع ضرر محتمل واجب است از اين نظر گنه كاران بايد به توبه مبادرت نمايند تا ضررهاى محتمل را از خود دور سازند. و يكى از نعمتهاى بسيار بزرگى را كه خداوند به بشر عنايت فرموده نعمت توبه و قبولى آن است و مى توان گفت كه موضوع توبه و قبولى آن از سوى خداوند از نشانه هاى بزرگ ، رحمت و لطف وسيع الهى است . توبه به معنى ترك گناه و بازگشت به سوى خدا و بهترين و رساترين مرحله عذرخواهى در پيشگاه خداوند است . اگر اين در بسته بود رستگارى براى كسى نبود زيرا سرشت بشر با آلودگى و خطاكارى و گناه پيوسته است به طورى كه هر بشرى به حسب اعمال جارحه و جانحه (قلب و اعضاء) خود را به انواع آلودگى مبتلا خواهد ساخت . و راغب در مفردات مى گويد: عذرخواهى بر سه گونه است :
1 عذر آورنده در مقام عذرخواهى مى گويد: من فلان كار را انجام نداده ام .
2 يا مى گويد من به اين علت و به آن جهت اين كار را انجام دادم .
3 يا مى گويد اين كار را انجام دادم ولى خطا كردم بد كردم و اينك پشيمانم . سومين عذر خواهى همان توبه است .
سپس مى گويد توبه در اسلام داراى چهار شرط است :
1 ترك گناه .
2 پشيمانى از گناه .
3 تصميم بر عدم اعاده گناه .
4 تلافى و جبران گناه .
به عنوان مثال : توبه همچون بيرون آوردن لباس چركين از بدن ، و پوشيدن لباس پاك و تميزى به جاى آن است و يا همچون شستشوى بدن آلوده و چركين در حمام است و يا همانند جارو كردن و سپس فرش نمودن ...
خلاصه بشرى كه بتواند خودش را از انواع خطا و گناه نگهدارد و پاكى فطرت نخستينش را حفظ كند كم يافت مى شود مگر آن مقدارى كه خداوند او را حفظ فرموده باشد بنابراين اين خداى حكيم و رحيم توبه را دواى دردهاى معنوى و علاج امراض قلبى و پاك كننده انواع آلودگيها قرار داده تا انسان پس از گرفتارى به گناه به بركت توبه پاك شود و اهل نجات گردد.
خوشبخت كسى است كه از اين باب رحمت قدردانى كرده و از آن استفاده نمايد و از اين موهبت الهى سپاس گذارى كند. و بدبخت كسى است كه اين باب رحمت برايش فقط اتمام حجّت شده باشد، يعنى روز قيامت در موقف حساب و پرسش از اعمال ، هرگاه در مقام عذرخواهى بگويد پرودگارا نادان و بى خبر بودم ، اسير شهوت و غضب بودم گرفتار هوى و هوس بودم در مقاومت با وساوس شيطان عاجز بودم جواب تمام عذرهايش گفته مى شود. مگر نه باب توبه را بر تو گشوده بودم آيا سخت گيرى شده بود. آيا بالاتر از طاقت به تو تكليفى كرده بودم آيا براى توبه شرايط سخت و بيرون از قدرتت قرار داده بوديم ...؟
اكنون بقيّه گفتارمان را در متن كتاب مى آوريم كه علاقمندان از آن استفاده اتم را بنمايند. در ضمن ما در كتاب به ساده نويسى داستانها اكتفا نموده ايم كه تمام عموم مردم از آن استفاده نمايند و از خداوند متعال خواستارم كه بازگشت و توبه واقعى را به من و همه گنه كاران عنايت فرمايد.
شب اوّل ماه مبارك رمضان 1413
مطابق با 22/11/ 1372
تهران على مير خلف زاده