صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 118

موضوع: وظایف شیعه و خدمتگذاری امام عصر

  1. #1
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض وظایف شیعه و خدمتگذاری امام عصر

    طواف بيت الله الحرام به نيابت از امام و نايب ساختن ديگری تا از طرف آن حضرت طواف نمايد


    پس از آن‏که ثابت کرديم طواف به نيابت از آن جناب مستحب است، استحباب نايب ساختن ديگري براي اين‏که از طرف آن بزرگوار طواف نمايد واضح است، زيرا که اينکار دوستي و احسان مي‏باشد، اضافه بر اين‏که مقدّمه طواف به نيابت از آن حضرت‏عليه السلام است، بنابراين خوبي و رجحان آن به حکم عقل ثابت است. و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فحواي آنچه بر استحباب نايب فرستادن براي انجام حج از ناحيه آن حضرت‏عليه السلام دلالت مي‏کند، بلکه مي‏توان گفت: چون رجحان اصل عمل ثابت شد شرط بودن مباشرت (که خود شخص عمل را انجام دهد) منتفي است، به دليل اصل، هر چند که اگر مؤمن خودش آن عمل را انجام دهد مرتبه والايي از فضيلت را در مي‏يابد.
    و امّا آنچه بر استحباب طواف کردن از سوي امام زنده به طور خاص دلالت دارد روايتي است که ثقة الإسلام کليني در کافي به سند خود از موسي بن القاسم آورده که گفت: به حضرت ابوجعفر ثاني امام جوادعليه السلام عرض کردم: مي‏خواستم از سوي شما و پدر شما طواف کنم، به من گفته شد: به نيابت از اوصيا طواف کردن درست نيست. آن حضرت‏عليه السلام به من فرمود: بلکه هر قدر که توانستي طواف کن که آن جايز است. سپس بعد از سه سال به آن حضرت عرضه داشتم: پيش از اين از شما اجازه خواستم که از سوي شما و پدر شما طواف کنم به من اجازه فرموديد، پس آنچه خدا خواسته بود از شما و پدرتان طواف کردم، سپس چيزي بر دلم گذشت و به آن عمل کردم. فرمود: آن چه بود؟ عرض کردم: روزي از طرف رسول خدا صلي الله عليه وآله طواف نمودم. آن حضرت‏عليه السلام سه مرتبه گفت: درود خداوند بر رسول خدا. عرض کردم: روز دوّم از طرف اميرالمؤمنين‏عليه السلام و روز سوم از طرف امام حسن و روز چهارم از طرف امام حسين، و روز پنجم از طرف علي بن الحسين، و روز ششم از طرف ابوجعفر محمد بن علي، و روز هفتم از طرف جعفر بن محمد، و روز هشتم از طرف پدرت امام موسي، و روز نهم از طرف پدرت امان علي (رضا) و روز دهم از طرف شما اي آقاي من طواف کردم، و اينان هستند کساني که به ولايتشان خداوند را دينداري مي‏کنم. فرمود: بنابراين به خدا سوگند خداي را دينداري مي‏کني به ديني که جز آن را از بندگان نمي‏پذيرد. عرض کردم: و بسا که از طرف مادرت فاطمه‏عليها السلام طواف کردم و گاهي طواف ننمودم، فرمود: اين طواف را بسيار کن که ان شاء اللَّه بهترين عملي است که تو انجام داده‏اي«. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و از دلايل استحباب طواف نمودن از عموم مؤمنين روايتي است که در کافي به سند خود از ابوبصير از حضرت ابوعبداللَّه امام صادق‏عليه السلام آورده که فرمود: «هر کس پدر يا خويشاوندي را صِلِه کند پس از طرف او طواف نمايد، اجر آن به طور کامل براي او خواهد بود، و براي کسي که از سوي او طواف کرده مانند پاداش او خواهد بود و او به خاطر گرامي داشتن پيوند آن شخص، با ثواب طواف ديگري فزوني خواهد يافت».


    • [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] فروع کافي، 314:4

    منبع اصلی:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص303

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    صدقه دادن به نیابت از آن حضرت


    و اين از نشانه ‏هاي مودّت و دوستي آن جناب و ولايت او است و بر خوبي و رُجحان آن دلالت دارد آنچه در مدح صدقه دادن و نماز خواندن به نيابت از ساير مؤمنين وارد گرديده زيرا که مولاي مؤمنين افضل افراد آنان است، و صدقه دادن از سوي او از صدقه دادن به نيابت از آنان بهتر و برتر مي‏باشد، اضافه بر فحواي دليلي که در مورد نيابت کردن از امام‏عليه السلام در حج و طواف و زيارت و... وارد شده، که اگر کسي آن روايات و مانند آن‏ها را جستجو نمايد رجحان داشتن انجام هر گونه عمل صالح به نيابت از آن جناب - صلوات اللَّه و سلامه عليه - را خواهد دانست.
    و سيد اجل علي بن طاووس‏ رحمه الله در کتاب کشف المحجة فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموري که مربوط به آداب و وظايف او نسبت به مولايمان صاحب الزمان‏ عليه السلام است، تا آنجا که گفته: «... پس در پيروي و وفاداري و تعلق خاطر و دلبستگي نسبت به آن حضرت‏ عليه السلام به گونه‏ اي باش که خداوند و رسول او صلي الله عليه وآله و پدران آن حضرت و خود او از تو مي‏ خواهند و حوايج آن بزرگوار را بر خواسته‏ هاي خود مقدم بدار هنگامي که نمازهاي حاجت را به جاي مي‏ آوري، و صدقه دادن از سوي آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوي خودت و عزيزانت قرار ده، و دعا براي آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن براي خودت، و نيز در هر کار خيري که مايه وفاي به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب مي‏شود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان نمايد.... [1] . اضافه بر اين‏که اين کار از اقسام صله امام‏ عليه السلام است، و فضيلت صله امام ‏عليه السلام ان شاء اللَّه تعالي خواهد آمد.
    و بر اين مقصود و بر اين‏که صدقه دادن و مانند آن صِلِه است دلالت مي‏کند خبر علي بن ابي‏ حمزه که در وسائل و بحار و غير آن روايت آمده که گفت: به حضرت ابوابراهيم [موسي بن جعفرعليه السلام] عرضه داشتم: از سوي زندگان و مردگان از خويشاوندان و دوستانم حج به جاي آورم و نماز بگزارم و صدقه بدهم؟ فرمود: آري، از سوي او صدقه بده و نماز بگزار و به سبب صله و پيوندت نسبت به او پاداش ديگري برايت خواهد بود. [2] .
    مي‏گويم: هرچند که در سؤال از خويشاوندان و دوستان ياد نمود، ولي بدون ترديد ذکر کردن اين دو مورد از جهت آن است که انسان در غالب اوقات حج و صدقه و زيارت و کارهاي نيک ديگر را از سوي کسي انجام مي‏دهد که با وي رابطه و خصوصيتي داشته باشد، و اين را آشکارا مي ‏بينيم که در مردم چنين حالتي وجود دارد، لذا در سؤال اين دو را ياد کرد، پس معلوم شد که اين دو مورد را براي نمونه ياد نموده است، و منظورش سؤال از جايز بودن نيابت در عبادت‏ها و خيرات از طرف زندگان و مردگان مؤمنين و مؤمنات مي‏باشد، پس امام‏ عليه السلام سؤال او را به طور بليغ ‏تر و تمام ‏تري پاسخ داد که جايز بودن آن را با کلمه: «آري» بيان فرمود، سپس خواست خوبي و استحباب آن را بيان کند، که پس از تذکر جايز بودن آن امر فرمود به اين‏که: «از سوي او صدقه بده و نماز بگذار» آن‏گاه خواست که او را بر اين کار تشويق و ترغيب نمايد، که فضيلت و ثواب آن را يادآور شد و فرمود: «و پاداش ديگري برايت خواهد بود»، و چون خواست جهت استحقاق اجر و ثواب را بيان سازد به آن توجه داد و فرمود: «به سبب صله و پيوندت نسبت به او». پس در اين سخن حکم به جايز بودن اين عمل را به معني اعم (از مباح و مستحب) و استحباب آن و ترغيب کردن به آن با بيان اجر و ثوابش، و اين‏که آن پاداش به خاطر پيوند با خويشان و دوستان است را در فرمايش خود جمع کرد. پس اي خواننده دانايِ هوشمند! دقت کن که اگر شخصي به سبب صله يکي از برادران مؤمن خود و صدقه دادن از سوي او إستحقاق ثواب يابد، پس چرا کسي که از سوي صاحب الأمرعليه السلام صدقه بدهد مستحق ثواب و پاداش بزرگ‏تري نباشد؟ آري، استحقاق آن را دارد، و به برترين ثواب صدقه دهندگان نايل مي‏شود، چون اين عبادت را به نيابت از بهترين افراد عالم انجام داده است. و بدون ترديد هر قدر که ارتباط و خصوصيّت بين او و بين امامش - سلام اللَّه عليه - کامل‏تر و تمام‏تر باشد، ثوابش در صدقه دادن از سوي آن حضرت نيز فزون‏ تر و تمام ‏تر خواهد بود، از درگاه خداي تعالي خواهانيم که بر ما و بر ساير مؤمنين به کمال مودّت و خدمت آن حضرت منّت گذارد که خداوند اجابت کننده دعاها است. و شاهد بر آنچه يادآور شديم - که صدقه دادن از سوي امام‏ عليه السلام برتر از صدقه دادن از طرف غير او است - اضافه بر حکم عقل به اين مطلب و اين‏که از اقسام صله امام‏ عليه السلام است، روايتي است که در تفسير امام عسکري‏ عليه السلام آمده که ان شاء اللَّه تعالي بيان خواهد شد.
    توجه و راهنمايي:
    بدان که از خبر علي بن ابي ‏حمزه - که مذکور افتاد - جايز بودن نيابت در کارهاي نيک از نمازها و صدقات و غير اين‏ها از سوي زندگان مؤمنين و مؤمنات استفاده مي‏شود، جهت دلالت اين است که: ظاهر سؤال راوي و جواب امام ‏عليه السلام آن است که حج و نماز و صدقه از باب نمونه و مثال ياد شده‏اند، و خصوصيّتي در ذکر آن‏ها نيست، و سؤال کننده منظورش آن است که از جايز بودن نيابت در همه کارهاي مستحب پرسش نمايد، و بيان دلالت بر دو وجه است.
    يکم: اين‏که امام‏ عليه السلام در جواب او به ياد کردن صدقه و نماز اکتفا کردند و از حج سخني نگفتند، با اين‏که نيابت کردن در حج بر اساس روايات و آثار، معروف و ثابت است، و از هيچ يک از علماي بزرگوارمان در اين باره اشکالي نقل نشده، از اينجا معلوم مي‏شود که امام‏ عليه السلام نيز دانسته است که صدقه و نماز و حج در سؤال از جهت نمونه و مثال است، و لذا نيازي نبود که تمام آنچه را سائل پرسيده بود يادآورد.
    دوم: علّت آوردن آن حضرت‏ عليه السلام براي جايز بلکه مستحب بودن آن، در اين‏که فرمودند: «و براي تو پاداش ديگري خواهد بود به خاطر صله ‏ات نسبت به او» دلالت دارد بر اين‏که نيابت کردن از سوي مؤمنين و مؤمنات در طاعات و عبادات خود صله‏ اي نسبت به آنان و إحسان به ايشان است، لذا نيابت کننده استحقاق مي‏يابد که پاداش ديگري به اضافه پاداش بر اصل عبادت به او داده شود، به سبب صله‏ اش نسبت به ايشان و احسان نمودنش در حق آنان.
    و امّا در عبادت‏ هاي واجب: با دليل ثابت شده که خود شخص مي‏ بايست آن‏ها را انجام دهد و نيابت کردن از زندگان در عبادت‏ هاي واجب جايز نيست مگر در حج، [آن هم در يک صورت خاصّ] و بيان اين مطلب به جاي خودش موکول مي‏گردد. و خبر ياد شده هر چند که به خاطر علي بن ابي‏ حمزه که واقفي است [3] ضعيف مي‏باشد، ولي در جاي خود ثابت شده که در مستحبّات به خبر ضعيف هم مي‏توان اکتفا نمود. و دليل بر اين مطلب چند روايت مستفيض است که در کافي [4] و وافي و ديگر کتاب‏ هاي اخبار و فقه و اصول ياد گرديده، مبني بر اين‏که: هرگاه کسي بر کار خيري ثوابي را بشنود پس آن را به اميد آن ثواب به جاي آورد همان ثواب به او داده مي‏شود، هر چند که آن حديث با واقع مطابقت نداشته باشد. در اينجا دو امر ثابت است: يکي اين‏که: مطلق عبادت‏ ها کار خير است.
    دوم: اين‏که، نيابت در آن‏ها - جز آنچه به دليل خارج شده - از زندگان و مردگان به مقتضاي خبر ياد شده مورد پسند است، و هيچ مانعي در آن نيست جز گمان اين‏که اين امر تشريع و بدعت است، ولي اين پندار مردود است چرا که عمل را به اميد ثواب انجام مي‏دهد، با توجه به خبر مذکور و اخبار: «مَنْ بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلي عَمَلٍ»؛ هر کس ثوابي را در مورد عملي بشنود.... و براي اين مقصود به گونه ديگري هم مي‏توان استدلال نمود که گفته شود: در خبر ياد شده جايز بلکه مستحب بودن نيابت از زندگان در نمازهاي مستحبّي ثابت گشت، پس حکم مزبور در ساير طاعات و عباداتِ پسنديده نيز جاري است، زيرا که قول به فصل (نظر ديگري غير از دو نظري که در اين مسئله هست) وجود ندارد، چون هر کس نيابت در نماز را جايز دانسته، آن را در عبادات ديگر نيز جايز مي‏داند و هر کس آن را در نماز جايز نمي‏ شمارد در ساير عبادت‏ ها هم نيابت کردن را نمي‏ پذيرد. پس اگر کسي آن را فقط در نماز جايز شمارد و از ديگر عبادت‏ ها نفي نمايد قول سومي پديد آورده که اجماع مرکّب را بر هم زده است.

    و اين وجه را شيخ محقق انصاري‏قدس سره در يکي از آثار خود آورده، ولي اين وجه محل نظر است چون حجّيت اجماع نقل شده مورد تأمل مي ‏باشد، چنان‏ که در جاي خود بيان گرديده. البته براي تأييد مطلب مورد بحث مناسب است.
    و نيز براي استدلال بر اين مطلب مي‏توان به إستقراء تمسک کرد، چون عمده عبادت‏ هاي مستحب نماز و روزه و طواف و رباط و زيارت و قرباني مي‏باشد، و جايز بلکه مستحب بودن نيابت در اين‏ها از طريق روايات ثابت است، پس اين حکم بر عبادت‏ هاي ديگر نيز منطبق مي‏گردد.

  4. #3
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    در اين استدلال نيز ممکن است اشکال شود، زيرا که اين استقراء ظنّي است و اين‏ گونه استقراء نزد ما حجّت نيست. ولي مي‏توان از تعليل‏ هايي که در روايات نيابت از حج و طواف و غير اين‏ها آمده - که اين صله و پيوندي است نسبت به کسي که اين کارها به نيابت از او انجام مي‏گيرد، و لذا پاداش نايب دو برابر مي‏باشد - چنين نتيجه گرفت که به جاي آوردن عبادت‏ هاي مستحب به نيابت از مؤمنين به طور مطلق صله و احسان نسبت به آن‏ها است، و خوبي و ارزندگي صله و احسان به مؤمنين بر کساني که فکرشان سالم است پوشيده نيست. هم‏چنين براي صحت نيابت در نماز از طرف شخص زنده استدلال شده به خبر محمد بن مروان که در اصول کافي روايت آمده است که گويد: حضرت امام صادق‏عليه السلام فرمود: چه چيز باز مي‏دارد کسي از شما را که نسبت به والدين خود در حال زنده بودن و پس از مرگشان نيکي نمايد، از سوي آنان نماز بگزارد، از طرف ايشان صدقه بدهد، حج به جاي آورد و روزه بگيرد، پس آنچه انجام داده براي آنان خواهد بود، و مثل آن ثواب براي او است، و خداوند عز و جل به خاطر نيکي و صله‏ اش خير بسياري براي او خواهد افزود. [5] . وجه استدلال اين‏که فرموده امام‏ عليه السلام: «از سوي آنان نماز بگزارد...» به ظاهر در بيان چگونگي نيکي به والدين در زمان حيات و پس از مرگ ايشان است، و اين را جمعي از فقهاي ما - که رحمت خدا بر آنان باد - فهميده ‏اند، و چنين ادعا کرده‏اند که اين فرمايش در مطلب مورد بحث ظهور دارد، ولي علّامه مجلسي دوم در کتاب مرآة العقول [6] آن را بيان براي چگونگي نيکي نسبت به والدين پس از فوت آنان به شمار آورده است (دقّت کنيد). و ممکن است براي مطلب مورد بحث استدلال کرد به فرموده خداي - عزّوجلّ - «تَعاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَالتَّقْوي»؛ [7] بر نيکي و تقوا يکديگر را ياري کنيد، زيرا که تعاون و همکاري گاهي در مورد ياري رساندن در کاري که دو نفر مي‏ خواهند انجام دهند به کار مي‏رود، و گاهي در مورد شخصي به کار مي‏رود که از طرف شخص ديگري سنگيني کاري را به دوش مي‏ کشد که سود و صلاح او در آن است، و نيابت کردن از مؤمن در طاعات و عبادات از همين قبيل است، چنان‏ که بر پويندگان راه مستقيم اين مطلب پوشيده نيست. حاصل اين‏که از آنچه به عنوان دليل يا تأييد يادآور شديم، استحباب نيابت کردن از زنده و مرده مؤمنين و مؤمنات در طاعات و عبادات مستحب، استفاده مي‏شود.
    و از کساني که تمايل به اين قول از آنان ظاهر است شيخ محقق انصاري‏ قدس سره مي‏باشد، که در رساله القضاء عن الميّت پس از نقل خبر علي بن ابي‏ حمزه گفته است: و ظاهر نماز خواندن از سوي ديگري، نيابت کردن از او است، نه اين‏که نماز را به جاي آورد و ثواب آن را به او هديه کند. پس اين خبر دلالت دارد بر جايز بودن نيابت از شخص زنده در نماز، و اطلاق صله و نيکي بر آن اشعار دارد بر عموم رجحان نيابت کردن از زندگان در هر کار نيک. آن‏گاه اگر نماز از سوي زنده جايز باشد، غير نماز هم جايز خواهد بود چون ظاهراً قول به فرق بين نماز و غير نماز وجود ندارد، بلکه جايز بودن نيابت در روزه واجب به سبب نذر از زندگان روايت گرديده، و اين مطلب در فقيه از عبد اللَّه بن جبله از اسحاق بن عمار روايت آمده است، بلکه عموم نيابت در تمام اعمال واجب - جز آنچه اجماع بر جايز نبودنشان داريم - را مي‏ توان از اخباري که بر مشروع بودن اداي قرض خداوند از کسي که بر او هست به صورت داوطلبانه استفاده نمود، سپس مشروع بودن نيابت در مستحبات را به دست آورد، چون کسي بين اين دو فرق نگذاشته - که به صورت تبرُّع باشد يا نيابت - پس در اين مطلب تأمل کنيد.
    و نيز از کساني که ظاهراً قائل به اين مطلب هستند شيخ محقق صاحب جواهر است که در کتاب الوکالة پس از تصريح به جايز بودن نيابت در نماز طواف و زيارت گويد: «و امّا غير اين دو مورد از مستحبّات و مطلق روزه‏ هاي مستحب: در کتاب مسالک جايز بودن وکالت را در آن‏ها محلّ نظر شمرده، و اين‏که جماعتي از علماي ما به طور مطلق از نيابت گرفتن در عبادات منع کرده ‏اند شامل اين موارد هم مي‏ شود، گرچه در بعضي موارد اين اطلاق مقيّد مي‏گردد. من [صاحب جواهر] گويم: از نصوص شرع جايز بودن هديه ثواب در تمام مستحبّات به زنده و مرده را مي‏توان استفاده نمود، بلکه شايد بتوان از آن‏ها استفاده کرد اين‏که مستحبات را از طرف شخصي به گونه‏ اي انجام دهد که ثواب براي او مترتب شود، چنان ‏که پيش‏تر در عبادات به آن اشاره کرديم، البته دليلي بر مشروع بودن نيابت در آن نداريم به گونه‏اي که خطاب مستحب را از شخص مکلَّف ساقط نمايد، بلکه استحباب آن عمل براي او همچنان باقي است، هر چند که به جهت انجام دادن ديگري به نيّت نيابت از او ثوابي برايش مترتّب مي‏کند، در اين مطلب دقت و تأمل کنيد. و از اين بيان چگونگي قول به جايز بودن نيابت در عبادات به طور مطلق معلوم مي‏ شود که در مسالک اين را اصل قرار داده، هرچند که مواردي به دلايل خاصي از آن خارج گرديده، و در گفتار مؤلّف مسالک اشکال است زيرا که در عبادت‏ ها چيزي جز انجام آن فعل به قصد قربت وجود ندارد، و شارع آن را سبب مترتّب شدن ثواب بر آن قرار داده است، و اين معني با نيابت کردن در آن عمل منافات ندارد، پس تحت عنوان عموم نيابت قرار مي‏گيرد، که مقتضاي آن (نيابت) مشروعيّت آن است که فعل ديگري را همان فعل خود قرار دهد با اجازه و وکيل نمودن هر دو طرف يکديگر را، و اين معني شامل عبادت و غير آن مي‏باشد، پس در اين نکته تأمل کن که دقيق و سودمند است، و اين از ثمرات همان اصلي است که پيش‏تر ياد کرديم، به ويژه با تأمل در آنچه نيابت در آن جايز است در حال حيات و پس از فوت، به خصوص در عبادت‏ هاي مالي، پس در اين باره تأمل کن، و اللَّه العالم» پايان گفتار صاحب جواهر. مي‏گويم: منظورش از اصلي که به آن اشاره کرده: «اصالت جواز نيابت و وکالت در همه چيز مگر آنچه به دليل، دانسته شده که از اين اصل خارج است» مي‏باشد، او - که خدايش رحمت کند - اين اصل را در هرچه شک کنيم که قابل نيابت هست يا نه مرجع قرار داده است، ولي ثبوت اين اصل محلّ نظر و قابل مناقشه است و آنچه را مستند و مدرک ثبوت اين اصل دانسته، نمي‏ تواند دليل بر آن باشد و تفصيل مطلب به جاي خودش موکول مي‏شود.
    و از جمله کساني که ظاهراً نيابت را در نمازهاي مستحب از طرف زندگان جايز مي‏دانند محقق حِلّي در کتاب شرايع است که منع از نيابت را در حال زنده بودن به نمازهاي واجب اختصاص داده است، چنان‏که فرموده: «و امّا آنچه نيابت در آن مي‏آيد ملاکش هر آن چيزي است که شارع خواسته به طور مستقيم از شخص مکلَّف واقع گردد، مانند طهارت [غسل و وضو و تيمم] با قدرت بر آن هر چند که نيابت کردن براي شستن اعضا هنگام ضرورت جايز است، و مانند نماز واجب تا وقتي که زنده است...». و بسا توهم مي‏شود که بين خبر علي بن ابي‏ حمزه که گذشت، و بين آنچه از عبداللَّه بن جندب روايت گرديده تعارضي هست، عبداللَّه بن جندب گويد: به حضرت ابوالحسن [امام موسي بن جعفرعليه السلام] نامه نوشتم و سؤال نمودم از شخصي که مي‏خواهد کارهايش را از نيکي‏ها و نمازها و خيرات بر سه بخش قرار دهد، يک سوم را براي خودش و دو بخش آن را براي پدر و مادرش محسوب نمايد، و يا اين‏که از کارهاي مستحبي خود به طور مستقل اعمالي را براي ايشان به جاي آورد، هر چند که يکي از آنان زنده و ديگري مرده باشد؟ پس آن حضرت‏ عليه السلام به من نوشت: امّا آن‏که مرده پس [براي او] جايز است، و امّا آن‏که زنده است جايز نيست مگر نيکي و صله نسبت به او. [8] .
    مي‏گويم: بين اين دو خبر تعارضي نيست، زيرا که ظاهر از اين مکاتبه، سؤال کردن از هديه ثواب است نه نيابت، پس بين اين خبر با اخباري که دلالت مي‏کند بر جايز بودن اهداء اعمال و ثواب آن‏ها - که در جاي خود ذکر گرديده‏اند - تعارض مي‏ شود. و بر فرض که بپذيريم منظور از آن نيابت است، جمع بين اين مکاتبه و بين خبر سابق که به آنچه دانستي تأييد شده، آن است که از سيد بن طاووس ‏رضي الله عنه حکايت گرديده که نماز را در مکاتبه بر نماز واجب حمل نموده است، وي پس از نقل مکاتبه گويد: منظور از اين نماز مستحب نيست، زيرا که ظاهراً خواندن نمازهاي مستحبي از سوي زندگان در زيارت‏ها و حج و غير اين‏ها جايز مي‏باشد.
    پی نوشت:
    [1] کشف المحجة، 152 و 151، فصل 150.
    [2] وسائل الشيعه، 367:5، ح 9.
    [3] واقفيان کساني بوده‏اند که بر امامت حضرت موسي بن جعفرعليه السلام متوقف ماندند، و امامت امامان بعدي را به بهانه اينکه امام کاظم ‏عليه السلام در زندان غايب گرديده، انکار نمودند. علي بن أبي ‏حمزه بطائني از سران اين گروه فاسد بوده است. (مترجم).
    [4] اصول کافي، 87:2.
    [5] اصول کافي، محمد بن يعقوب کليني، ج 159:2، باب والدين، ح 7.
    [6] مرآة العقول، 388:8.
    [7] سوره مائده، آيه 2.
    [8] وسائل الشيعه، شيخ حُر عاملي، ج 368:5 ح 16.
    منبع اصلی:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص288

  5. #4
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    صدقه دادن به قصد سلامتی آن حضرت


    و در رجحان و استحباب آن ترديدي نيست، نظر به اين‏که اين کار از گونه‏هاي مودّت نسبت به قربي و بستگان پيغمبر صلي الله عليه وآله است که خداوند بندگانش را در کتاب خود به آن امر فرموده، نمي‏بيني که هرگاه فرزندت يا کسي از عزيزانت را دوست مي‏داري و بر او بيمناک هستي، به قصد سلامتي او صدقه مي‏دهي؟ پس مولاي تو از هر کسي به اين امر سزاوارتر است، اضافه بر اين‏که اين کار از اقسام صله امام‏عليه السلام است، و اين براي خردمندان واضح مي‏باشد، همچنان که فرق اين و بين امر پيشين با اندک تأملي ان شاء اللَّه روشن مي‏گردد.
    و از شواهد بر آنچه ياد کرديم از اهتمام ورزيدن به صدقه به نيابت يا به قصد سلامت آن حضرت‏عليه السلام روايتي است که شيخ صدوق در مجالس به سند خود از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه وآله آورده که فرمود: هيچ بنده‏اي ايمان نياورد تا اين‏که من نزد او از خودش محبوب‏تر باشم، و خاندانم از خاندان خودش نزد او محبوب‏تر باشند، و عترت من نزد او از عترت خودش محبوب‏تر باشند، و ذات من از ذات خودش نزد او محبوب‏تر باشد.
    و اين حديث به طريق ديگري گذشت و مقتضاي آن، خوشايند بودن اظهار محبت نسبت به ايشان‏عليهم السلام است به گونه‏اي که مؤمن براي خود و خاندانش و عائله و فرزندان و نزديکانش انجام مي‏دهد، و اين باب وسيعي است که فوايد بسياري از آن استفاده مي‏شود، چنان‏که بر اهل بينش پوشيده نيست، و به اقسام صله امام‏عليه السلام اشاره خواهيم کرد ان شاء اللَّه تعالي.

    منبع اصلی:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص296

  6. #5
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    حج رفتن به نيابت از آن حضرت و فرستادن نايب که از طرف آن جناب حج کند


    و اين کار بين شيعيان در روزگار قديم متداول و مرسوم بوده، و بر خوبي و رجحان اين عمل - اضافه بر اين‏که خود صله و نيکي و مودّت از طرف مؤمن به امام زمانش‏عليه السلام مي‏باشد - چندين روايت دلالت دارد که در کتب علماي ما ذکر گرديده، از جمله: اخباري است که در استحباب حج به نيابت از مؤمنين به طور مطلق آمده و فضيلت آن بيان شده است، مانند:
    1 - روايت ابن مسکان که در کافي از حضرت امام صادق‏عليه السلام آمده که راوي گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: کسي از سوي شخص ديگري حج به جاي مي‏آورد چقدر اجر و ثواب براي او خواهد بود؟ فرمود: «براي کسي که از سوي شخص ديگري حج مي‏کند اجر و ثواب ده حج خواهد بود». (1).
    2 - شيخ صدوق در کتاب «من لايحضره الفقيه» از امام صادق‏عليه السلام روايت آورده که از آن حضرت سؤال شد درباره شخصي که از سوي شخص ديگري حج به جاي آورد آيا چيزي از اجر و ثواب براي او هست؟ فرمود: براي کسي که از سوي شخص ديگري حج به جاي مي‏آورد اجر و ثواب ده حج هست، و او و پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر و عمه و عمو و دايي و خاله‏اش آمرزيده مي‏شوند، خداي تعالي رحمتش وسيع و او کريم است. (2).
    3 - و در کافي به سند خود از ابوبصير روايت آورده که حضرت امام صادق‏عليه السلام فرمود: هر کس حجّي به جاي آورد و حج خود را از سوي خويشاوندان منظور کند که به وسيله آن او را صله نمايد، حج او کامل خواهد بود، و براي کسي که از سويش حج شده مثل اجر او خواهد بود، خداي - عزّوجلّ - وسعت دهنده آن اجر است. (3).
    مي‏گويم: اين دو حديث و احاديث ديگري که به خاطر رعايت اختصار نياورديم، بر
    استحباب نيابت در حج از سوي مؤمنين و مؤمنات - چه زنده يا مرده باشند - دلالت دارند، به ويژه اگر از خويشاوندان باشند، پس نيابت در حج از سوي مولايمان حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام قدرش بالاتر و ثوابش برتر است، زيرا که آن حضرت مقامش از همه اهل ايمان بالاتر و شأن و اجرش از تمامي آنان برتر است، به خصوص با ملاحظه رواياتي که پيش‏تر آورديم که تصريح دارند بر اين‏که رعايت خويشاوندان رسول اکرم‏ صلي الله عليه وآله مهم‏تر و برتر و عظيم‏تر است.
    و از جمله: رواياتي است که دلالت دارند بر فضيلت شريک ساختن مؤمنين - به طور مطلق - در حج مستحب، که فحواي آن روايات دلالت مي‏کند بر استحباب حج تمام از طرف هر فرد مؤمني به طريق اولي، پس از روايات ظاهر مي‏شود که حج به جاي آوردن از سوي امام مؤمنين از همه سزاوارتر و بهتر است، مانند:
    1 - روايت محمد بن الحسن که در کافي و غير آن آمده از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفرعليه السلام که فرمود: حضرت امام صادق‏عليه السلام فرمود: «اگر هزار تن را در حج خود شريک گرداني براي هر کدام از آنان حجّي خواهد بود بي‏آن‏که از حجّ تو چيزي کاسته شود. (4).
    2 - و در همان کتاب به سند خود از محمد بن اسماعيل آورده که گفت: از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفرعليه السلام پرسيدم: چند تن را در حجّ خود شريک سازم؟ فرمود: «هر قدر که بخواهي. (5).
    3 - و از معاوية بن عمار از حضرت امام صادق‏عليه السلام آورده که گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: پدر و مادرم را در حجّ خود شريک سازم؟ فرمود: آري، به درستي که خداي عز و جل براي تو حجّي و براي آنان حجّي قرار خواهد داد، و به خاطر صله ات نسبت به آنان براي تو اجري خواهد بود گفتم: آيا از طرف مرد و زني که در کوفه هستند طواف کنم؟ فرمود: آري، هنگامي که طواف را آغاز مي‏کني چنين مي‏گويي: بار خدايا از فلاني قبول فرماي - که از طرف او طواف مي‏کني -. (6).
    مي‏گويم: آخر حديث تصريح دارد به اين‏که منظور شريک ساختن شخص در فعل از اوّل کار است نه شريک ساختن او در ثواب پس از آن‏که آن عمل را براي خودش انجام مي‏دهد، دقّت کنيد.
    و از جمله: رواياتي است که دلالت دارد بر نايب فرستادن امامان‏عليهم السلام به مکه تا از سوي ايشان حج به جاي آورد، و اجرت دادنشان براي اين کار، که از روايات خوبي نيابت در آن از سوي امام زنده سلام اللَّه عليه ظاهر مي‏شود، چون يقين داريم که در اين حکم خصوصيّتي براي بعضي از امامان‏عليهم السلام نبوده، و نيز خصوصيّت ندارد که نيابت فقط با اجرت انجام گيرد، بلکه کسي که در اين عمل داوطلب شود فضيلش برتر و اجرش عظيم‏تر است، چنان‏که پوشيده نيست.
    در وسائل به نقل از تهذيب شيخ طوسي به سند خود از محمد بن عيسي يقطيني آمده که گفت: حضرت ابوالحسن الرضاعليه السلام جامه دان‏ها و غلامان و يک [هزينه] حج براي يونس بن عبدالرحمن، نزد من فرستاد، و ما را امر فرمود که از سوي حضرتش به حج رويم، پس در بين ما صد دينار بر سه بخش تقسيم شد...«. (7).
    و از جمله: در کافي به سند خود از موسي بن القاسم بجلي آورده که گفت: به حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام عرضه داشتم: سرورم، اميدم آن است که ماه رمضان را در مدينه روزه بدارم، فرمود: ان شاء اللَّه در آن روزه خواهي گرفت، گفتم: و اميدم آن است که روز دهم ماه شوال [از آن به قصد حج] بيرون رويم، و خداوند زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله و خاندان آن حضرت و ديدار شما را بار ديگر روزي گرداند، بسا مي‏شود که از سوي پدر شما حجّ به جاي آورم، و بسا که از طرف پدرم، جج را انجام مي‏دهم، و بسا که از طرف کسي از برادرانم، و احياناً از براي خودم حج به جاي مي‏آورم، پس چگونه آن را انجام دهم؟ فرمود: [حجّ] تمتّع به جاي آور. عرض کردم: من ده سال است که مقيم مکه هستم! فرمود: [حجّ] تمتُّع به جاي آور. (8).

    مي‏گويم: گواهي آوردن اين حديث از دو جهت است:
    يکي: گفته راوي که: «بسا مي‏شود که از سوي پدر شما حج به جاي مي‏آورم». و امضاي امام‏ عليه السلام عمل او را، به ضميمه إطلاقاتي که دلالت مي‏کند بر فرق نداشتن نيابت از زنده يا مرده، پس هرگاه رجحان نيابت در حج از سوي امامي که وفات يافته تحقق يابد، رجحان نيابت از امام زنده - صلوات اللَّه عليه - نيز ثابت مي‏گردد.
    دوم: امضاي امام‏عليه السلام گفته راوي را که: «بسا که از طرف کسي از برادرانم حج به جاي مي‏آورم» که بر خوبي اين عمل دلالت دارد. اگر از امام زمانش حج را انجام دهد به طور کامل‏تر و به طريق اولي پسنديده مي‏باشد.
    و از جمله: قطب راوندي‏رحمه الله در کتاب الخرائج و الجرائح ذکر کرده که: ابومحمد دعلجي که از همکي‏شان خوب ما، از محدثان بود، وي دو پسر داشت، يکي بنام ابوالحسن بر شيوه مستقيم، و شغلش غسل دادن اموات بود، و پسر ديگرش در کارهاي حرام، روش سبکسران را داشت، به ابومحمد وجهي پرداخت شده بود تا با آن وجه از سوي حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام حجّي انجام شود، و اين رسم در آن زمان بين شيعيان رايج بوده است، پس ابومحمد به پسري که مفاسد اخلاقي داشت مبلغي از آن پول را داد سپس به حج رفت، و چون مراجعت نمود حکايت کرد: در موقف (عرفات) ايستاده بودم که جوان زيباروي گندمگوني را کنار خود مشاهده کردم که مشغول دعا و نيايش و تضرع و عمل نيک است. چون بيرون رفتن مردم [از عرفات] نزديک شد روي به سوي من کرد و فرمود: اي شيخ! آيا خجالت نمي‏کشي؟! عرض کردم: سرور من! از چه خجالت بکشم؟ فرمود: [وجه] حجّي از طرف کسي که مي‏داني به تو داده مي‏شود، و تو از آن به فاسقي مي‏دهي که شراب مي‏خورد؟ زود است که چشمت از بين برود - و به چشمم اشاره کرد - و من از آن روز بيمناکم. اين مطلب را ابوعبد اللَّه محمد بن محمد بن النعمان - شيخ مفيد - نيز شنيد. راوي گفت: چهل روز از آمدنش نگذشت که از همان چشمي که به آن اشاره شده بود جراحتي بيرون آمد و آن چشم از بين رفت. (9).

  7. #6
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مي‏گويم: شايسته است از اول تا آخر اين حديث تدبر شود که در آن فوايد بسيار و مطالب مهمي هست، از جمله:
    1 - خبر دادن آن حضرت‏عليه السلام از غيب.
    2 - اهتمام ورزيدن و مهم شمردن وجوهاتي که مربوط به امام‏عليه السلام است، که آن‏ها را جز به افراد صالح از مردم ندهند، زيرا که از ابتدا تا انتهاي حديث مزبور ظاهر است که ابومحمد از وجهي که مربوط به آن حج بود چيزي به پسر گناهکارش پرداخته بود، نه اين‏که تمام وجه آن حج را به او داده باشد، چنان‏که بعضي از بزرگان پنداشته‏اند، پس در آن دقّت کن تا مقصود برايت روشن گردد.
    3 - زود رسيدن عقوبت به مؤمن بر انجام دادن آنچه سزاوار نيست انجام دهد، و اين از سوي خداي متعال لطفي در حق او است.
    4 - امضا کردن امام‏عليه السلام نيابت از طرف خودش را و همچنين نايب فرستادن به جهت انجام حج از سوي آن جنان چنان‏که پوشيده نيست.
    و از اموري که کم و بيش استحباب نيابت در حج، و نايب فرستادن براي حج از سوي امام عجل اللَّه فرجه از آن‏ها استفاده مي‏شود: رواياتي است که دلالت دارد بر استحباب طواف کردن از سوي امامان‏عليهم السلام، پس روايت بعدي را مطالعه کن. خداوند به من و تو احسان فرمايد.


    پی نوشت:
    1. فروع کافي، 312:4، باب حج به نيابت، ح 2.
    2. من لايحضره الفقيه، 2: 223،222، ح 9.
    3. فروع کافي، 316:4.
    4. فروع کافي، 317:4.
    5. فروع کافي، 317:4.
    6. فروع کافي، 315:4.
    7. وسائل الشيعه، 147:8، باب 34، التهذيب، 40:8، باب 3 ح 40.
    8. فروع کافي، 314:4.
    9. الخرائج و الجرائح، قطب راوندي:73.

    منبع اصلی:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص298

  8. #7
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تسلیم بودن و عجله نکردن


    این وظیفه دارای دو بخش می باشد:
    بخش اول: در بيان قسمتي از روايات رسيده از امامان

    1- در کافي به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير آورده که گفت: در محضر امام صادق‏ عليه السلام بودم که مهزم بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم! خبر ده مرا از اين امري که منتظرش هستيم، چه وقت خواهد بود؟ حضرت صادق‏عليه السلام فرمود: اي مهزم! وقت‏گذاران دروغ گويند و عجله کنندگان هلاک گردند و تسليم شدگان نجات يابند. [1] .
    2 - و از ابراهيم بن مهزم، از پدرش آمده، که گفت: در محضر امام ابوعبد اللَّه‏ عليه السلام از پادشاهان آل فلان سخن به ميان آورديم، آن حضرت فرمود: همانا مردم به خاطر عجله کردنشان براي اين امر هلاک گشتند، خداوند به جهت عجله بندگان، عجله نمي‏کند، به درستي که براي آن، امر آخري هست که به آن خواهد رسيد، پس هرگاه به آن رسيدند، نه ساعتي پيش و نه پس مي‏افتند. [2] .
    3 - و از منصور آمده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود: اي منصور! اين امر شما نخواهد رسيد، مگر بعد از نوميدي. نه، به خدا سوگند! تا اين‏که از هم جدا شويد. و نه، به خدا سوگند! تا اين‏که آزمايش گرديد. و نه، به خدا سوگند! تا اين‏که شقاوتمند شود هرکه شقاوتمند شدني است و سعادتمند گردد هر کس اهل سعادت است. [3] .
    4 - و از محمد بن منصور صيقل، از پدرش آمده که گفت: من و حارث بن المغيره و جمعي از اصحابمان نشسته بوديم و حضرت امام صادق‏ عليه السلام سخنمان را مي‏شنيد، پس به ما فرمود: شما در چه فکري هستيد، هيهات! هيهات! به خدا سوگند! آنچه شما ديدگانتان را به سوي آن خيره کرده‏ايد، نخواهد شد تا اين‏که غربال شويد. نه، واللَّه! نخواهد شد آنچه ديدگانتان را به سوي آن مي‏کشيد، تا اين‏که بررسي شويد. نه، واللَّه! آنچه چشم به سويش مي‏کشيد، نخواهد شد تا اين‏که [خوب از بد] جدا شود. نه، واللَّه! آنچه چشم به سويش مي‏کشيد، نخواهد شد مگر پس از نوميدي. نه، واللَّه! نخواهد شد آنچه چشم به سويش مي‏کشيد، تا آن‏گاه که به شقاوت رسد آن‏که شقاوتمند است و به سعادت رسد آن‏که سعادتمند مي‏باشد. [4] .
    5 - و در حديث ديگري، از حضرت امام ابوجعفر باقرعليه السلام آمده که فرمود: همانا اين حديث شما (شيعيان که اعتقاد به غيبت داريد) به گونه‏ اي است که دل‏هاي مردمان از آن مي‏رمد، بنابراين هر که به آن اقرار کرد، بيشتر برايش بگوييد و هر کس آن را انکار نمود، او را وا گذاريد. همانا بايد که فتنه‏اي (آزمايشي) پيش بيايد که هر فرد آشنا و محرمي در آن سقوط نمايد، تا جايي که آن کس موي را دو نيم مي‏سازد [مو را از ماست بيرون مي‏کشد و بسيار دقيق است] هم در آن بيفتد، تا اين‏که جز ما و شيعيانمان کسي باقي نماند. [5] .
    6 - و در وافي به نقل از کافي، به سند خود از ابوالمرهف از حضرت امام باقرعليه السلام روايت کرده که فرمود: غبار آن (فتنه و آشوب) بر کسي خواهد رسيد که آن را برانگيزاند، محاضير هلاک شوند. راوي پرسيد: فدايت گردم! محاضير چيست؟ فرمود: عجله کنندگان. [6] در وافي گويد: محاضير يا با حروف بي‏نقطه است (=محاصير) از باب (حصر) به معني تنگي سينه مي‏باشد. و يا با حرف نقطه‏ دار [ضاد] بين دو حروف بي‏نقطه [حاء و راء] از باب (حضر) به معني دويدن. و مجلسي‏رحمه الله در بحار گويد: محاضير جمع محضير است و آن اسب بسيار دونده است.
    7 - و درغيبت نعماني به سند خود، از ابوالمرهف آورده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود: محاضير هلاک شوند. گويد: پرسيدم: محاضير چيست؟ فرمود: شتابزدگان. و نزديک شمارندگان نجات يافتند و قلعه بر روي پايه‏هاي محکم خود ثابت ماند.... [7] .
    8 - و به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير روايت کرده، که گفت: در خدمت حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام شرفياب بودم، مهزم اسدي نيز در خدمت آن جناب حضور داشت، پس عرض کرد: خداوند مرا فداي تو سازد! اين امر چه موقع خواهد شد که بر ما طولاني گشت؟! فرمود: آرزومندان به آرزويشان نرسيدند و شتابزدگان هلاک گشتند و تسليم شدگان نجات يافتند، و به سوي ما باز خواهيد گشت.
    9 - و به سند خود، از حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام روايت آورده که فرمود: صاحبان محاضير هلاک گشتند و نزديک شمارندگان نجات يافتند و قلعه بر پايه ‏هاي محکم خود استوار شد، به درستي که بعد از غم و اندوه، پيروزي شگفت‏ انگيزي خواهد بود. [8] .
    10 - و به سند خود، از ابراهيم بن هليل آورده، که گفت: به حضرت ابوالحسن امام رضاعليه السلام عرضه داشتم: فدايت گردم! پدر من در انتظار اين امر جان سپرد، من نيز به سنّي رسيده‏ام که مي‏بيني، آيا بميرم در حالي که [در اين باره] به من اطلاع ندهي؟ فرمود: اي ابواسحاق! تو عجله مي‏کني؟ عرض کردم: آري. به خدا سوگند! عجله مي‏کنم و چرا شتاب نداشته باشم، در صورتي که به اين سِن که مي‏بيني، رسيده‏ام. فرمود: همانا به خدا سوگند! اي ابواسحاق! اين کار انجام نمي‏ يابد تا آن‏که [خوب يا بد] جدا شود و آزمايش گرديد و تا آن‏جا که جز اندکي از شما بر جاي نماند. سپس کف دست خود را برگرداند. [9] .
    11 - و به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير، از حضرت امام صادق‏ عليه السلام آورده که درباره فرموده خداي - عزّوجلّ -: ««أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ امر خداوند آمد، در آن شتاب مکنيد. فرمود: آن امر ما است. خداي - عزّوجلّ - امر فرموده که در آن عجله نشود، تا اين‏که سه لشکر آن را تأييد نمايند: فرشتگان و مؤمنان و رُعب. و خروج او [حضرت قائم‏ عليه السلام] همانند خروج رسول خدا صلي الله عليه وآله خواهد بود. و همين است فرموده خداي تعالي: «کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَيْتِکَ بِالحَقِّ»؛ [10] همچنان که خداوند تو را به حق [و براي اعلاي کلمه توحيد] از خانه‏ات بيرون ساخت. و در تفسير البرهان [11] و کتاب المحجّة به سند خود، از غيبت شيخ مفيد، مثل همين را روايت آورده است.
    12 - و در آن دو کتاب، نيز از مسند فاطمه ‏عليها السلام تأليف شيخ ابوجعفر محمد بن حرير طبري، به سند خود از ابان، از حضرت امام صادق ‏عليه السلام روايت آمده که فرمود: هرگاه خداوند که قائم ‏عليه السلام بپاخيزد، جبرئيل را به شکل پرنده سفيدي مي‏فرستد، پس او يک پاي بر خانه کعبه و پاي ديگر بر بيت المقدس مي‏گذارد، سپس با صداي بلند بانگ مي‏زند: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ امر خداوند آمد، در آن شتاب مکنيد. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: آن‏گاه حضرت قائم‏ عليه السلام حاضر مي‏شود و در مقام ابراهيم دو رکعت نماز مي‏گذارد، سپس درحالي که اصحابش که سيصد و سيزده نفر هستند، پيرامونش باشند حرکت مي‏کند، به درستي که در ميان اصحاب او، کساني هستند که شبانه از رختخواب خود هجرت مي‏کنند، پس خروج مي‏نمايد و با او سنگ [مخصوصي] هست، که چون آن را افکند، از زمين گياه مي‏رويد.
    13 - و رئيس المحدّثين شيخ صدوق در کتاب کمال الدين، به سند صحيحي از امام صادق‏ عليه السلام روايت آورده فرمود: اوّلين کسي که با حضرت قائم ‏عليه السلام بيعت مي‏کند، جبرئيل‏ عليه السلام است، که به صورت پرنده سفيدي نازل مي‏شود و با آن حضرت بيعت مي‏نمايد، سپس يک پاي بر بيت اللَّه الحرام و پاي ديگر را بر بيت المقدس مي‏گذارد و با صداي رسايي که همه جهانيان آن را مي‏شنوند بانگ مي‏زند: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ». [12] . مي‏گويم: اين دو حديث دلالت دارند بر اين‏که منظور از امر اللَّه در آيه، ظهور حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشريف - مي‏باشد، و اين‏که جبرئيل در آن هنگام اين آيه را مي‏خواند، به جهت دلالت نمودن بر همين مطلب و نکوهش منکران و شتاب کنندگان است واللَّه العالم.
    14 - و در تفسير البرهان، به نقل از عيّاشي، از هشام بن سالم، از بعضي اصحابمان، از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام آمده که راوي گويد: از آن حضرت ‏عليه السلام درباره فرموده خداي تعالي: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» سؤال کردم. فرمود: هرگاه پيغمبر صلي الله عليه وآله وقوع چيزي را در وقت معيّني خبر داد، آن فرموده خداوند است که: امر الهي آمد، پس در آن شتاب مکنيد، تا آن وقت فرا رسد. حضرت صادق ‏عليه السلام فرمودند: اگر خداوند چيزي را خبر دهد که واقع شدني است، گويي که آن واقع شده است. [13] .
    15 - و در کتاب حسين بن حمدان، به سند خود از مفضّل، از امام صادق‏ عليه السلام روايت آورده درباره فرموده خداي تعالي در سوره حمعسق [شوري]: «وَما يُدْرِيکَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»؛ [14] و چه داني، شايد که آن ساعت نزديک باشد، آنان که به آن ايمان ندارند، درباره آن [از روي تمسخر] عجله مي‏کنند، ولي آنان که ايمان آورده‏اند، از آن بيمناکند و مي‏دانند که آن برحقّ است. توجّه کنيد! به درستي آنان که درباره ساعت جدال مي‏کنند، همانا در گمراهي دوري هستند. [فرمودند] که: منظور از «ساعت»، هنگام ظهور حضرت قائم‏ عليه السلام است، [مفضل گويد:] عرضه داشتم: اي مولاي من! معني «جدال مي‏کنند» چيست؟ فرمود: مي‏گويند: کي متولد شد و چه کسي او را ديد و او کجاست و در کجا خواهد بود و چه وقت ظهور مي‏کند؟! تمام اين سخنان به جهت شتابزدگي در امر خداوند است و ترديد در قضا و قدرت او. آنان هستند که در دنيا و آخرت زيان برده‏اند و البته براي کافران، عاقبت بدي خواهد بود.
    16 - و در حديث اربع مائه، از امير المؤمنين‏ عليه السلام آمده که فرمود: تلاش کردن براي از جاي برکندن کوه‏ها آسان‏تر است، از تلاش براي برانداختن حکومتي که وقت معيّني دارد، از خداوند ياري بخواهيد و صبر کنيد که زمين از آن خداوند است، به هر کس از بندگانش بخواهد آن را به ارث مي‏سپارد و عاقبت [خوب و پيروزي نهايي] براي تقواپيشگان است. درباره امري پيش از رسيدن وقتش شتاب مکنيد، که پشيمان خواهيد شد و مدّت را طولاني مشماريد، که دل‏هايتان را قساوت مي‏گيرد.

  9. #8
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    17 - و در کتاب کمال الدين، ابن بابويه به سند خود، از صقر بن ابي دلف آورده، که گفت: شنيدم حضرت ابوجعفر محمد بن علي الرضاعليهما السلام مي‏فرمود: همانا امام بعد از من پسرم علي است، امر او امر من و گفته ‏اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش و گفته ‏اش گفته پدر و اطاعتش اطاعت از پدرش مي‏ باشد. سپس ساکت شد. به آن حضرت عرض کردم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله! پس امام بعد از حسن کيست؟ آن حضرت‏ عليه السلام به شدّت گريه کرد، آن‏گاه فرمود: به درستي که امام بعد از حسن، پسرش قائم به حقّ، انتظار کشيده شده (منتظَر) است» عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله! چرا قائم ناميده شده؟ فرمود: چون که او قيام مي‏کند، پس از خاموش شدن يادش و مرتدّ شدن بيشتر معتقدان به امامتش. عرض کردم: چرا او منتظَر (انتظار کشيده شده) ناميده شده است؟ فرمود: چون که او را غيبتي است، که روزهايش بسيار و مدّتش طولاني خواهد بود، پس [در آن غيبت] مخلصان منتظر خروجش باشند و ترديد کنندگان او را انکار نمايند و نفي کنندگان ياد او را به مسخره مي‏گيرند و وقت‏ گذاران در آن دروغگو مي‏شوند و شتابزدگان درباره آن هلاک مي‏گردند و تسليم شدگان در مورد آن نجات مي‏يابند. [15] .
    18 - و به سند خود، از حضرت سيد العابدين‏ عليه السلام آورده، که فرمود: اين آيه درباره ما نازل شد: «وَأُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي بِبَعْضٍ فِي کِتابِ اللَّهِ»؛ [16] و خويشاوندان نسبي در کتاب خدا نسبت به يکديگر اولي هستند. و اين آيه [نيز] درباره ما نازل شد: «وَجَعَلَها کَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»؛ [17] و آن را کلمه باقي در نسل او قرار داد و امامت را در ذرّيه حسين‏ عليه السلام قرار داد، تا روز قيامت. و به درستي که قائم ما را دو غيبت هست که يکي از آن‏ها طولاني ‏تر از ديگري است، غيبت اوّلي شش روز يا شش ماه يا شش سال است، و امّا ديگري آن‏قدر طولاني خواهد شد، تا آن‏که بيشتر معتقدان به اين امر از آن بازگردند، پس بر آن ثابت نمي‏ ماند، مگر کسي که يقينش قوي و معرفتش صحيح باشد و از آنچه ما حکم کنيم در دل هيچ‏گونه ناراحتي احساس نکند و به اهل بيت تسليم باشد». [18] .
    19 - و از آن حضرت ‏عليه السلام آمده که فرمود: همانا دين خداي - عزّوجلّ - با عقل‏هاي ناقص و آراي باطل و معيارهاي فاسد درک نمي‏شود و جز با تسليم به دست نمي‏آيد، پس هر کسي به ما تسليم گردد، [از هلاکت دين] سالم ماند و هر آن‏که به ما اقتدا نمايد، هدايت يابد و هر کس به قياس و رأي خود عمل کند، هلاک مي‏گردد و هر کس از آنچه ما مي‏گوييم يا حکم مي‏کنيم در سينه خود تنگي احساس کند، به آن [خدايي] که سبع مثاني و قرآن عظيم را نازل فرموده کافر شده است، در حالي که خود متوجه نيست. [19] .
    20 - و در کتاب کفاية الاثر شيخ اقدم علي بن محمد بن علي خزّاز رازي - و به قولي قمي - به سند خود، از مولايمان حضرت امام حسن مجبتي‏ عليه السلام روايت آمده که فرمود: روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله خطبه‏ اي خواند که پس از آن‏که حمد و ثناي الهي را به جاي آورد، چنين فرمود: اي گروه‏هاي مردم! گويا من [به جهان آخرت] دعوت مي‏شوم و [دعوت حق را] اجابت مي‏کنم و همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها برجاي مي‏گذارم؛ کتاب خدا و عترتم خاندانم را، تا هر زمان که به اين دو چنگ بزنيد، هيچ‏گاه گمراه نخواهيد شد، پس از آنان بياموزيد و به آنان ياد ندهيد که آن‏ها داناتر از شمايند، زمين از آنان خالي نمي‏ ماند و اگر خالي بماند، در آن صورت اهل خود را فرو مي‏برد. سپس پيغمبر صلي الله عليه وآله گفت: بار خدايا! من مي‏دانم که علم پايان نمي ‏يابد و بريده نمي‏شود و البته تو زمينت را از حجّت خود بر خلقت خالي نمي‏گذاري، که آشکار باشد و اطاعت نشود، يا ترسان باشد و مخفي ماند، تا حجّت تو باطل نگردد و دوستان تو پس از آن‏که هدايتشان فرموده‏اي، گمراه نشوند، شماره آنان از همه کم‏تر و قدرشان نزد خداوند از همه بيشتر است. وقتي از منبر پايين آمد، عرض کردم: يا رسول اللَّه! آيا تو حجّت بر تمام خلق نيستي؟! فرمود: اي حسن! خداوند مي‏فرمايد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»؛ [20] و همانا تو ترساننده‏اي و براي هر قومي راهنمايي هست. پس من ترساننده [از عذاب الهي] هستم و علي هدايت کننده است. گفتم: يا رسول اللَّه! فرمودي: زمين از حجّت خالي نمي‏ماند؟!
    فرمود: آري. او امام و حجّت بعد از من است و تو حجّت و امام بعد از او هستي و حسين امام و حجّت بعد از تو و به تحقيق که خداي لطيف خيبر مرا آگاه فرموده که از صُلب حسين پسري متولد خواهد شد که او را علي گويند همنام جدّش علي، پس هرگاه حسين درگذشت، پسرش علي زمام امر را به دست مي‏گيرد و او است حجّت خداوند و امام، و خداوند از پشت علي پسري متولد خواهد کرد همنام من و شبيه‏ترين مردم به من است، علم او علم من است و فرمان او فرمان من. و او است امام و حجّت بعد از پدرش، و از او فرزندي متولد خواهد گشت که او را جعفر گويند، راستگويان مردم است و او است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از صُلب جعفر فرزندي متولد خواهد ساخت همنام موسي بن عمران، سخت‏کوش‏ترين مردم در عبادت، پس او است امام و حجّت بعد از پدرش و خداوند از صُلب موسي پسري بيرون خواهد آورد، که او را علي گويند، کانون علم خداوند و جايگاه حکمت او، که وي است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از او پسري متولد خواهد کرد که او را محمد نامند، که او است امام و حجت بعد از پدرش و خداوند از صُلب محمد پسري متولد خواهد ساخت که او را علي گويند، که او است امام و حجت بعد از پدرش، و خداي تعالي از صُلبِ علي پسري خواهد آورد که او را حسن گويند، که او است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از حسن فرزندي برخواهد آورد حجّت، قائم، امام زمان خود بر مردم و نجات‏ بخش دوستانش مي‏باشد، غايب مي‏گردد تا اين‏که ديده نمي‏شود، و عدّه‏اي از اعتقاد به او برمي‏گردند و عدّه‏اي ديگر ثابت مي‏مانند و [ترديدکنندگان] مي‏گويند: اين وعده کي انجام خواهد شد اگر راستگو هستيد؟! چنانچه از دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند - عزّوجلّ - آن روز را آن‏قدر طولاني خواهد ساخت، تا اين‏که قائم ما خروج کند و عالم را پر از قسط و عدل نمايد، همچنان که از ظلم و ستم پر شده باشد، پس زمين از يکي از شما خالي نمي‏ماند، خداوند علم و فهم مرا به شما داده و من دعا کردم که خداوند علم و فقه را در ذرّيه من و ذريّه‏ام قرار دهد. [21] .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    پی نوشت:
    [1] اصول کافي، 368:1 و 369.
    [2] اصول کافي، 368:1 و 369.
    [3] اصول کافي، 370:1.
    [4] اصول کافي، 370:1.
    [5] اصول کافي، 370:1.
    [6] الوافي، 103:1 و روضه الکافي، 273.
    [7] الغيبة نعماني، 103؛ باب ما امر به الشيعه.
    [8] الغيبة، 104؛ باب ما امر به الشيعه.
    [9] الغيبة، 111؛ في صفة القائم‏عليه السلام.
    [10] الغيبة، 104؛ فيما امر به الشيعه.
    [11] تفسير البرهان، 359:2، ذيل سوره نحل، ح1.
    [12] کمال‏الدين، 671، ح 18.
    [13] تفسيرالبرهان، 360:2، ح 6.
    [14] سوره شوري، آيه 17 و 18.
    [15] کمال‏الدين، 360:2، ح 3.
    [16] سوره انفال، آيه 75.
    [17] سوره زخرف، آيه 28.
    [18] کمال‏الدين، 323:2، باب 31، ح 8.
    [19] کمال‏الدين، 324:2، باب 31، ح 9.
    [20] سوره رعد، آيه 7.
    [21] کفايةالاثر، 309.
    منبع اصلی:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص272

  10. #9
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    وظیفه بیست و یکم: شناختن علامت های ظهور آن حضرت


    شناختن علامت‏هاي ظهور آن حضرت‏ عليه السلام به ويژه علايم حتمي که امامان برحق‏ عليهم السلام آن‏ها را خبر داده‏اند، [از وظايف مهمّ شيعيان است] و دليل بر اين، عقل است و نقل؛

    دليل عقل

    پيش‏تر دانستيد که شناخت شخص آن حضرت‏ عليه السلام واجب است و شناخت علايم حتمي که مقارن با ظهور آن جناب يا نزديک به آن است، مقدّمه شناخت او مي‏باشد.
    اگر بگوييد: مي‏توان از راه ديگري جز آن علامت‏ها، نيز حضرتش را شناخت، بنابراين راه معرفت منحصر به همين طريق نيست. خواهيم گفت: در روايات، امر به روي آوردن به سوي آن جناب هنگام ظهورش وارد گرديده، چنان‏که در روايت نعماني به سند خود، از امام باقرعليه السلام پس از ياد نمودن از ندا و فرو رفتن زمين در بيداء آمده، پس به سوي او رويد هرچند که روي دست و پا باشد، به خدا سوگند! گويي او را مي‏بينم بين رکن و مقام از مردم بيعت مي‏گيرد.... [1] .
    و ترديدي نيست که روي آوردن به سوي آن حضرت هنگام ظهورش از شهرها، جز بعد از علم به ظهور امکان‏پذير نمي‏باشد و اين علم به سبب آشکار شدن علامت‏هاي حتميه‏اي که وعده شده‏اند، حاصل مي‏گردد. و امّا شناختن آن جناب به وسيله معجزاتي که از حضرتش صادر مي‏شود، براي بينندگان و حاضران در خدمتش انجام مي‏يابد، چنان‏که پوشيده نيست.


    دليل نقل

    فرموده امام صادق ‏عليه السلام است، در خبر عمر بن ابان که در حديث صحيحي در کافي روايت آمده که فرمود: علامت را بشناس، پس هرگاه آن را شناختي، پيش افتادن يا تأخير کردن اين امر تو را ضرر نرساند.... [2] اضافه بر اين‏که ائمه طاهرين‏ عليهم السلام علامت‏هايي را که خداي تعالي براي ظهور حضرت قائم‏ عليه السلام قرار داده، بيان فرموده‏اند، تا راستگو از دروغگو معلوم گردد و در قسمتي از روايات، وقوع بعضي از رويدادهاي فتنه ‏انگيز را خبر داده‏اند، که گمراهان به سبب آن‏ها به فتنه مي‏افتند، ولي آنان که احاديث امامان را روايت کرده‏اند و کساني که از پيش وقايعي که امامان‏ عليهم السلام خبر داده ‏اند، شنيده و دانسته باشند، به فتنه نمي‏افتند و گمراه نمي‏شوند، زيرا که آن‏ها به سبب شناختن علايم بر اساس روايات رسيده از امامانشان‏ عليهم السلام راستگو را از دروغگو تشخيص مي‏دهند، نمي ‏بينيد بسياري از کساني که از دين روي تافتند و مرتدّ شدند و دنبال گمراه کنندگان ملحد افتادند، چه در زمان ما و چه پيش از اين زمان، مرتدّ شدن و گمراهيشان به سبب ندانستن علايم ظهور صاحب الامرعليه السلام و ويژگي‏هاي آن جناب بوده است؟! لذا گمراه شدند و ديگران را گمراه کردند. اگر آن‏ها به طلب علم و تحصيل معرفت روي مي‏آوردند و در پي شناختن آنچه از صفات و علايم و دلايل و نشانه‏ هاي ظهور صاحب الامرعليه السلام بر آنان واجب است، برمي‏ آمدند، از نجات يافتگان مي‏شدند و از دين دست برنمي‏داشتند. از خداوند - عزّوجلّ - خواستاريم که به ما علم و عمل روزي کند و از خطا و لغزش ما را حفظ فرمايد، که او است شنواي اجابت کننده. و در امر آينده، توضيح و بيان بيشتري راجع به اين مطلب خواهد آمد، ان شاء اللَّه.
    و نيز بر اين مطلب دلالت مي‏کند اين‏که اطاعت دستورات آن حضرت‏ عليه السلام بر ما واجب است، به دليل فرموده خداي تعالي: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ [3] اطاعت کنيد خداوند را و اطاعت کنيد فرستاده خداوند را و واليان امر را. بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهور آن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت کند و حق را از باطل تشخيص دهد. ما در اين‏جا قسمتي از آنچه شيخ اجل محمد بن ابراهيم نعماني در کتاب الغيبة [4] روايت کرده مي‏ آوريم:
    1 - به سند خود از عمر بن حنظله از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام آورده که فرمود: قائم‏ عليه السلام را پنج علامت هست: سفياني و يماني و صيحه آسماني و کشته شدن نفس زکيّه و فرو رفتني در بيداء.
    2 - در خبر ديگري از آن حضرت‏ عليه السلام آمده که فرمود: در آن سال که صيحه آسماني واقع مي‏شود، پيش از آن آيتي (نشانه‏اي) در ماه رجب هست، گفتم: آن چيست؟ فرمود: صورتي در ماه بر مي‏آيد و دستي آشکار مي‏گردد.
    3 - و از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام صادق ‏عليه السلام است که فرمود: ندا [صداي آسماني] از نشانه‏ هاي حتمي است و سفياني از نشانه‏ هاي حتمي است و يماني از علايم حتمي است و کشته شدن نفس زکيّه از علايم حتمي است و کفِ دستي که از آسمان بيرون مي‏آيد، از علايم حتمي است. فرمود: و امر ترسناکي که در ماه رمضان پيش مي‏آيد، شخص خوابيده را بيدار مي‏کند و بيدار را مي‏ترساند و دوشيزه را از پرده حجاب بيرون مي‏اندازد.
    4 - و از بزنظي، از حضرت رضاعليه السلام است که فرمود: پيش از اين امر سفياني است و يماني و مرواني و شعيب بن صالح و کف دستي که گويد: اين و اين.
    5 - و از ابوبصير، از حضرت ابوجعفر محمد بن علي باقرعليه السلام است که فرمود: هرگاه آتشي از سوي مشرق همچون هُردي عظيم [بسيار زرد] مشاهده کرديد، که سه يا هفت روز برمي‏آيد منتظر فرج قائم آل محمدعليهم السلام باشيد ان شاء اللَّه که خداوند توانا و حکيم است. سپس فرمود: صيحه جز در ماه رمضان نخواهد بود، زيرا که ماه رمضان ماه خداوند است و اين فرياد جبرئيل به اين خلق است. آن‏گاه فرمود: ندا کننده‏اي از آسمان به نام حضرت قائم ‏عليه السلام بانگ مي‏زند، پس هر که در مشرق است و هر که در مغرب، آن را خواهد شنيد، هيچ خوابيده‏ اي نخواهد ماند، جز اين‏که بيدار شود و هيچ ايستاده ‏اي، مگر اين‏که بنشيند و هيچ نشسته‏ اي، مگر اين‏که بپا خواهد ايستاد بر اثر ترس از آن صدا، پس خداي رحمت کند کسي را که از آن صدا عبرت گيرد و آن را اجابت نمايد، که آن صدا، صداي جبرئيل روح الامين است. و فرمود: صدا در ماه رمضان، شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود، درباره آن ترديد مکنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداي ابليس لعين است که بانگ بر مي‏آورد: توجّه کنيد که فلاني مظلوم کشته شد، تا مردم را به شکّ اندازد و آن‏ها را فريب دهد. در آن روز، چه بسيار افراد به شک و حيرت خواهند افتاد که در آتش سقوط کنند، پس هرگاه صدا را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد مکنيد که آن صداي جبرئيل است و نشانه‏اش آن است که او به نام حضرت قائم ‏عليه السلام و نام پدرش ندا مي‏کند، تا آن‏جا که دوشيزه پس پرده هم آن را مي‏شنود و پدر و برادرش را تشويق مي‏نمايد که خروج کنند. و فرمود: ناچار بايد که اين دو صدا پيش از خروج حضرت قائم‏عليه السلام انجام گردد: صدايي از آسمان که صداي جبرئيل است به نام صاحب اين امر و نام پدرش، و صداي دوم که از زمين است صداي ابليس لعين مي‏باشد، به نام فلاني ندا مي‏کند که مظلوم کشته شد، منظورش از اين کار فتنه ‏گري است. پس از صداي اوّل پيروي کنيد و مبادا به صداي بعدي فريفته شويد.
    6 - و از چند تن از اصحاب ما روايت آمده از امام صادق ‏عليه السلام که گفتند: به آن حضرت‏ عليه السلام عرضه داشتيم: آيا سفياني از حتميات است؟ فرمود: آري. و کشته شدن نفس زکيّه از امور حتمي است و قائم ‏عليه السلام از امور حتمي است و فرو رفتگي در بيداء از امور حتمي است و کفِ دستي که از آسمان بيرون مي‏آيد، از امور حتمي است و ندا [همين‏طور] . عرضه داشتم: ندا چيست؟ فرمود: آواز دهنده‏اي بانگ مي‏زند به نام قائم و نام پدرش‏عليهما السلام.
    7 - و از ابن ابي يعفور آمده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام فرمود: به دست داشته باش! هلاکت فلاني و خروج سفياني و کشته شدن نَفْس زکيّه و لشکري که در زمين فرو مي‏رود و صدا. گفتم: صدا چيست، همان ندا است؟ فرمود: آري. و به وسيله آن صاحب اين امر شناخته مي‏شود.
    8 - و از زراره است که گفت: به حضرت امام صادق‏ عليه السلام عرضه داشتم: آيا ندا حق است؟ فرمود: آري به خدا سوگند! تا آن‏جا که هر قومي به زبان خود آن را خواهند شنيد.
    9 - و از عبد اللَّه بن سنان است که گفت: در خدمت حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام بودم که شنيدم شخصي از همدان مي‏گفت: اين عامّه ما را سرزنش مي‏کنند و به ما مي‏گويند: شما مي‏پنداريد که آواز دهنده ‏اي از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تکيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نکنيد و از پدرم نقل کنيد که هيچ اشکالي براي شما نخواهد داشت، من شهادت مي‏دهم که از پدرم‏ عليه السلام شنيدم مي‏فرمود: واللَّه اين مطلب در کتاب خدا کاملاً روشن است که مي‏فرمايد: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمآءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»؛ [5] اگر بخواهيم از آسمان آيتي فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند، در حالي که به آن خاضع باشند. پس آن روز احدي در زمين باقي نمي‏ماند، مگر اين‏که در مقابل آن نشانه سر فرود آورد و بر آن گردن نهد و همه اهل زمين وقتي بشنوند صدايي از آسمان بلند است که: آگاه باشيد! که حقّ با علي بن ابي طالب و شيعيان او است، ايمان مي‏ آورند. و چون فرداي آن روز شود، ابليس بر هوا رود، تا جايي که از چشم زمينيان مخفي گردد، آن‏گاه بانگ برآورد که: توجّه کنيد حق با عثمان بن عفان و شيعيان او است، زيرا که او مظلوم کشته شد، خونش را مطالبه کنيد. حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حقّ استوار مي‏سازد، که همان نداي اوّل است. ولي آن‏ها که در دلشان مرض هست - که مرض به خدا قسم! دشمنيِ ما است - در شک مي‏افتند، در آن هنگام از ما دوري جويند و ما را اهانت مي‏کنند و مي‏گويند: منادي اول سحري بود از سحرهاي اين خاندان. سپس حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛ [6] و چون آيه‏اي را ببينند روي برتافته و مي‏گويند سحرهاي پي در پي است.
    10 - و از محمد بن الصامت است که گفت: به امام صادق‏ عليه السلام عرضه داشتم: آيا علامتي پيش از اين امر نيست؟ فرمود: چرا. عرض کردم: آن چيست؟ فرمود: به هلاکت رسيدن عبّاسي و خروج سفياني و کشته شدن نفس زکيّه و فرو رفتگي در بيداء و صدايي از آسمان، گفتم: فدايت شوم! مي‏ترسم که اين امر طول بکشد. فرمود: نه. البته آن بسان دانه‏هاي منظم تسبيح پي در پي خواهد شد.
    11 - و از حمران بن اعين از امام صادق‏ عليه السلام است که فرمود: از امور حتمي که ناگزير پيش از قيام حضرت قائم ‏عليه السلام بايد واقع شود: خروج سفياني است و فرو رفتگي در بيداء و کشته شدن نفس زکيّه و ندا کننده‏اي از آسمان.
    12 - و از زراره بن اعين است که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه صادق‏ عليه السلام مي‏فرمود: آواز دهنده ‏اي از آسمان بانگ خواهد زد: فقط فلاني امير است، و منادي ديگر ندا مي‏کند: البته که علي و شيعيان او پيروزند. به آن حضرت عرض کردم: پس از اين ندا ديگر چه کسي با حضرت مهدي‏ عليه السلام خواهد جنگيد؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: شيطان بانگ خواهد زد: فلاني و شيعيانش پيروزند، يعني مردي از بني‏اميه. گفتم: پس چه کسي راستگو را از دروغگو مي‏شناسد؟ فرمود: آنان که پيش‏تر احاديث ما را روايت مي‏کرده‏اند و مي‏گفتند: پيش از اين امر چنين چيزي خواهد بود، او را خواهند شناخت و مي‏دانند که آنان خود برحقّ و راستگويند.
    13 - و در حديث ديگري از زراره آمده که گفت: به حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد، تعجّب دارم و درشگفتم از حضرت قائم ‏عليه السلام که چگونه با او مي‏جنگند با آن عجايبي که مي‏بينند، از قبيل فرو رفتن [سپاهيان سفياني] در بيداء و ندايي که از آسمان خواهد بود؟! فرمود: همانا شيطان آن‏ها را وا نمي‏گذارد تا اين‏که او نيز ندا کند، همچنان که روز عقبه بر رسول خدا صلي الله عليه وآله ندا سر داد.
    14 - از هشام بن سالم روايت آمده که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام مي‏فرمود: آن‏ها دو صيحه مي‏باشند: يکي در اوّل شب و صيحه ديگر در آخر شب دوم. راوي گويد: عرض کردم: آن چگونه است؟ فرمود: يکي از آسمان است و يکي از ابليس؛ گفتم: چگونه اين از آن تشخيص داده مي‏شوند؟ فرمود: هرکس خبر آن را پيش از آن‏که واقع شود شنيده باشد، آن را مي‏شناسد.
    15 - و از عبد الرحمن بن مسلمه است که گفت: به حضرت امام صادق ‏عليه السلام عرضه داشتم: مردم ما را سرزنش مي‏کنند و مي‏گويند: هرگاه آن دو واقع شوند، حق‏گو از دروغگو چگونه شناخته مي‏گردند؟ فرمود: شما چه پاسخي به آن‏ها مي‏دهيد؟ عرض کردم: چيزي در جواب آن‏ها نمي‏گوييم. فرمود: به آنان بگوييد هر کس پيش از آن‏که اين امر واقع شود، به آن ايمان داشته باشد، هرگاه تحقق يافت، آن را تصديق خواهد کرد، خداوند - عزّوجلّ - فرمايد: «أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلّا أَنْ يُهْدي فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ»؛ [7] آيا کسي که به سوي حق هدايتگر است، سزاوارتر است پيروي گردد، يا کسي که خود راهياب نيست، مگر اين‏که راهنمايي شود، پس شما را چه شده و اين چگونه قضاوتي است که شما داريد.
    16 - و از عبد اللَّه بن سنان است که گفت: شنيدم حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام مي‏فرمود: اين امر که گردن‏هايتان را به سوي آن مي‏کشيد، نخواهد شد تا آن‏که ندا کننده‏اي از آسمان بانگ برزند: توجّه کنيد! فلاني صاحب امر است، پس براي چه جنگ مي‏کنيد؟
    17 - و از محمد بن مسلم است، از حضرت باقرعليه السلام که فرمود: سفياني و قائم ‏عليه السلام در يک سال خواهند بود.
    18 - و از بدر بن الخليل اسدي آمده که گفت: در خدمت ابوجعفر محمد بن علي باقرعليه السلام بودم، پس آن جناب دو نشانه‏اي که پيش از ظهور حضرت قائم ‏عليه السلام خواهد بود و از هنگام فرود آمدن آدم تا به زمين هيچ‏گاه واقع نشده را بيان فرمود اين‏که: خورشيد در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن خواهند گرفت. شخصي عرضه داشت: يابن رسول اللَّه! نه، بلکه خورشيد در آخر و ماه در نيمه خواهند گرفت، حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام فرمود: من مي‏دانم تو چه مي‏گويي، ولي اين دو نشانه از هنگام هبوط آدم پديد نيامده‏اند.
    19 - و از وَرد - برادر کميت شاعر معروف - از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آمده که فرمود: به درستي که پيشاپيش اين امر پنج روز به آخر ماه مانده، ماه مي‏گيرد و پانزده روز مانده، خورشيد کسوف مي‏يابد و آن در ماه رمضان خواهد بود و در آن هنگام حساب از دست منجّمين بيرون مي‏رود.مي‏گويم: از اين حديث ظاهر مي‏شود که منظور از آخر ماه در حديث پيشين، آخر عرفي است نه حقيقي، پس بين اين دو حديث اختلافي نيست.
    20 - و از عبد الملک بن اعين روايت آمده، که گفت: در خدمت حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام بودم که حضرت قائم‏ عليه السلام ياد شد، من عرض کردم: اميدوارم به زودي اين امر واقع شود و سفياني نباشد؟ فرمود: خير، به خدا سوگند! آن از امور حتمي است که بايد واقع گردد.
    21 - و از حمران بن اعين است، از حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام در تفسير فرموده خداي تعالي: «ثُمَّ قَضي أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمّيً عِنْدَهُ»؛ [8] پس اجَلي قرار داد و اجل معيّني نزد او ثبت است. فرمود: البته دو اجل هست؛ يک اجل حتمي و اجل ديگر موقوف، پس حمران عرضه داشت: حتمي چيست؟ فرمود: آن است که خداوند مشيتش به آن تعلّق گرفته باشد، حمران گفت: من اميدوارم اجل سفياني از گونه موقوف باشد. حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام فرمود: خير، به خدا قسم! آن از گونه حتمي است.
    22 - و از فضيل بن يسار، از حضرت امام ابوجعفر باقرعليه السلام روايت آمده که فرمود: به درستي که از جمله امور کارهايي است موقوف و کارهايي است محتوم. و البته سفياني از امور محتوم مي‏باشد، که ناگزير بايد واقع شود.
    23 - و از خلاّد صائغ، از ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام روايت آمده که فرمود: از سفياني گزيري نيست و او جز در ماه رجب خروج نخواهد کرد. مردي به آن حضرت عرضه داشت: هرگاه خروج کرد، چگونه باشيم؟ فرمود: هرگاه آن پيش‏آمد شد، پس به سوي ما روي آوريد.
    24 - و از محمد بن مسلم، از حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام روايت شده که فرمود: سفياني سرخ رويي است زرد موي و چشم کبود، که هرگز خداوند را نپرستيده و نه مکه را ديده، نه مدينه را. مي‏گويد: پروردگارا! خونم را از مردم مي‏سنانم هرچند که به آتش روم، خونم را مي‏ستانم هرچند که به آتش روم.
    25 - و از امام صادق‏ عليه السلام است که فرمود: هرگاه قائم‏ عليه السلام بپاخيزد، در همه شهرهاي زمين کساني را گمارد. در هر اقليم يک نفر، به او مي‏گويد: دستور العمل تو در کف دست تو است، پس هرگاه چيزي بر تو وارد شد که آن را نمي‏فهمي و قضاوت درباره آن را نمي‏داني، به کف دستت نگاه کن و به آنچه در آن است، عمل بنماي. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: و ارتشي را به قسطنطنيه مي‏فرستد، که چون به خليج رسيدند، بر پاهاي خود چيزي مي‏نويسند و بر روي آب راه مي‏روند، هنگامي که روميان آنان را مي‏بينند که بر روي آب راه مي‏روند، گويند: اينان اصحاب او هستند که بر روي آب راه مي‏روند، پس خود او چگونه است! آن وقت دربهاي شهر را بر آنان مي‏گشايند، پس آنان داخل شهر شده و در آن هر قدر بخواهند حکومت مي‏کنند. [9] . مي‏گويم: و ارتش سفياني که زمين، آنان را در بيداء بين مکه و مدينه فرو خواهد برد، در حديث مفضّل وارد شده که تعداد آن‏ها به سيصد هزار تن مي‏رسد. و حديث آن طولاني است که در الانوار النعمانية و بحار الانوار [10] آمده است. و در بعضي از روايات وارد شده که آن‏ها وقتي به سرزمين بيداء مي‏رسند، جبرئيل‏ عليه السلام فرود مي‏آيد و بانگ مي‏زند: «يا بَيْدآءُ أَبِيدِي القَوْمَ»؛ اي بيداء! اين جمعيت را نابود کن.
    در اين‏جا به همين مقدار بسنده مي‏کنيم که براي عبرت گيرندگان همين مقدار کافي و بسنده است. و شيخ صدوق و غير او - که خداي رحمتشان کند - نيز بسياري از اين اخبار را روايت کرده‏اند. و شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن عجلان روايت آورده که گفت: در محضر امام ابوعبد اللَّه صادق‏عليه السلام از خروج حضرت قائم‏عليه السلام سخن به ميان آورديم، پس به آن جناب عرضه داشتم: چه راهي داريم که آن را بدانيم؟ فرمود: هر يک از شما صبح بيدار مي‏شود، در حالي که زير سرش صفحه ‏اي باشد که بر آن نوشته شده: «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ»؛ اطاعت شناخته شده. [11] .

    پی نوشت:
    [1] الغيبة، 140،139.
    [2] اصول کافي، 372:1.
    [3] سوره نساء، آيه 59.
    [4] الغيبة، نعماني؛ باب علامات الظهور، 133 به بعد.
    [5] سوره شعراء، آيه 4.
    [6] سوره قمر، آيه 2.
    [7] سوره يونس، آيه 35.
    [8] سوره انعام، آيه 2.
    [9] الغيبة، نعماني:172؛ باب ما جاء عند خروج القائم‏عليه السلام.
    [10] بحارالانوار، 53 باب 25.
    [11] کمال‏الدين، 654:2 باب 57 ح 22.
    منابع:
    سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص262

  11. #10
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    برخاستن هنگام شنيدن لقب قائم


    يکي از وظايف عاشقان و شيفتگان حضرت ولي عصرعليه السلام ، آن است که چون به ياد او مي‏افتند و يا نام آن حضرت را مي‏شنوند، نسبت به ايشان اظهار ارادت نموده، قيام کنند و از جاي خود به پا خيزند.
    از امام صادق‏عليه السلام سؤال شد: چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» بايد برخيزيم؟ فرمود: «براي آن حضرت غيبت طولاني‏اي هست و اين لقب يادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتي که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را با اين لقب ياد کند، نگاه محبت‏آميز مي‏کند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است که هر بنده خاضعي در مقابل صاحب عصر خود - هنگامي که مولاي بزرگوارش به سوي او بنگرد - از جاي برخيزد. پس بايد برخيزد و تعجيل در امر فرج مولايش را از خداوند مسألت نمايد». [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    علاوه بر حکمت ذکر شده، حکمت اجتماعي و عمل گرايانه آن نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد. آمادگي افراد در هر آن، براي «قيام» و مبارزه و جهاد در راه تحکيم عدالت جهاني و حفظ حقوق انسان‏ها، اهميتي بسزا دارد. شيعه منتظر - بلکه هر مسلمان - در عصر غيبت، بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقّق آن به طرق گوناگون بکوشد و تا آنجا اين آمادگي را داشته باشد و ابراز دارد که هرگاه نام پيشواي قيام (قائم) ذکر مي‏شود، به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد. همچنين اين آمادگي را هميشه به خود و ديگران تلقين و در خود و ديگران تحکيم کند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    • [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] منتخب الاثر، ص 640، ح 4.
    • [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] حکيمي، محمدرضا، خورشيد مغرب، ص 264 و263.

    منابع:
    فرهنگ نامه مهدویت، خدامراد سلیمیان/ص77

صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 80
    آخرين نوشته: 20-09-2015, 09:56
  2. لطفا دیگر نگویید «مرگ بر آمریکا» !
    توسط گلنرگس در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 35
    آخرين نوشته: 10-05-2015, 09:58
  3. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-11-2013, 15:28
  4. همه چیز درباره اهالی جماران+عکس
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن مقالات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-10-2013, 11:06
  5. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 25-06-2013, 12:04

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه