صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 11

موضوع: مرگ 8 میلیون ایرانی توسط انگلیس ها!

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hossein1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    نوشته ها
    343
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مرگ 8 میلیون ایرانی توسط انگلیس ها!

    طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران بیست میلیون نفر بود که در سال 1919 به یازده میلیون نفر کاهش یافت. یعنی حدود 8 الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری‌های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند.

    به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، دکترمحمد قلی مجد نویسنده قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران 1919-1917 می‌نویسد: در اسناد آمریکایی مدارک مستندی درباره این تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. 40 درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع‌ و‌ قمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود که ایران توانست به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد.

    عجیب‌تر از همه نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی‌ها بود ولی انگلیسی‌ها نه‌تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیم‌تر کرد و سبب مرگ میلیون‌ها نفر از ایرانیان شد.

    درست در زمانی که مردم ایران به‌دلیل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می‌شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می‌کرد.

    جالب‌تر اینکه انگلیسی‌ها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین‌النهرین به ایران می‌شدند. به‌علاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعا باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به‌شمار آورد.

    هیچ تردیدی نیست که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به‌عنوان وسیله‌ای برای سلطه بر ایران استفاده می‌کردند.

    گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا
    خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها

    گیرم مددکاری برای کار من پیدا نشد
    نام علی وا میکند آخر گره از کارها


  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Sa_Soroush آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    البرز
    نوشته ها
    209
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Talking

    نقل قول نوشته اصلی توسط hossein1 نمایش پست ها
    هیچ تردیدی نیست که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به‌عنوان وسیله‌ای برای سلطه بر ایران استفاده می‌کردند.
    با همه کشورهای تحت سلطه شون همین کار رو کردند.

  4. #3
    حرفه ای farzad-a آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    687
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    واقعا نمیفهمم که چرا هر مطلب دور از واقع و دروغی را باز نشر میدهیم.
    مگر از عصر حجر صحبت میکنیم که اینقدر بی مهابا از کشته شدن 8 الی 10 میلیون ایرانی سخن میگوئیم و به مراجعی موهوم استناد میکنیم.
    هشت میلیون نفر پیشکش, حتی اگر هشتصد هزار نفر هم کشته شده بودند در روزنامه ها, سوروده شعرا و کتابها و نشریات سیاسیونی مثل میرزاده عشقی , سیدمحمدمحیط طباطبایی و مخصوصا ملک الشعرای بهار منعکس میشد.
    علمای دین نیز در مکتوبات خود به چنین فجایعی اشاره نداشته اند.
    یعنی همه ایرانی ها در آن سالها و سالهای بعد خواب بودند و فقط میتوانیم چنین ارجیفی را در اسناد امریکایی های آن دوران ویکی پدیای امروز بیابیم؟
    اگر اشتباه نکنم در آن روزگار(دهه 1290 شمسی) جمعیت تهران حدود 500 هزار نفر بوده اند, چند درصد از گرسنگی مردند که کسی صدایش در نیامد؟
    بقیه شهرها هم همینطور , کجا چنین فاجعه ای مورد گزارش و نقد متفکرین ایرانی قرار گرفته اند؟

    قبلا من هم تحت تاثیر چنین شایعاتی قرار گرفته بودم ولی دریافتم که دروغ است و فقط در حد کپی پیستهای فضای مجازی اعتبار دارد.

  5. #4
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    واقعا نمیفهمم که چرا هر مطلب دور از واقع و دروغی را باز نشر میدهیم.
    مگر از عصر حجر صحبت میکنیم که اینقدر بی مهابا از کشته شدن 8 الی 10 میلیون ایرانی سخن میگوئیم و به مراجعی موهوم استناد میکنیم.
    من شرمنده ام ...کل تاریخ ایران هم از شما شرمنده است
    اما متاسفانه این قحطی و این مرگ و میر ها در ایران اتفاق افتاده و در تاریخ هم هست!
    نه دروغ است نه توهم




    هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست بریتانیای کبیر + تصاویر

    آیا می دانید هولوکاست واقعی در ایران رخ داده است؟از قحطی بزرگ در ایران چه می دانید؟ آیا می دانید مابین سالهای 1917 تا 1919 بیش از 40 درصد جمعیت ایران جان خود را از دست دادند؟ برای آشنایی با چگونگی هولوکاست 9 میلیون ایرانی با طراحی بریتانیا، با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
    گروه گزارش های ویژه مشرق؛ طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند. گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است. عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.

    با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال 1914 جرقه جنگ جهانی اول زده شد. کشورهای روسیه، فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی، ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن به این گروه، میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند.

    در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسما موضع بی طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمود.


    احمدشاه، شاه بی کفایت ایران در 18 سالگی تاجگذاری کرد


    با وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل گیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه های پایتخت پیش آورد.

    ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران

    دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد.قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود.
    همچنین واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نیروهای هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ‏ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.

    با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.
    به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددی در ابعاد اقتصادي نیز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله : دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده ‏هاي مردم که به طرز اعجاب‏ انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيده تر كرده بود.

    اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود
    در همین زمان قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می کشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می کردند. عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

    سربازان انگلیسی علاوه بر این بدلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که بدلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری ها، مبتلایان جان خود را از دست می دادند.

    جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم‏ وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نمي‏گرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نمي‏شدند."

    میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است:
    "از يكي از گذرگاه هاي تهران عبور مي‏كردم. به بازارچه‏ اي رسيدم كه در آنجا دكان دمپخت‌پزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه‏ كنان گفت : اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخورده‏ ايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.
    گفتم : قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شویم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشده‏ ايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند : آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه‏ تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.


    قحطی بزرگ در ایران مردم را به مردار خواری وا داشته بود
    از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت مي‏كردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.
    دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره ‏كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه ‏اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.
    من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نمي‏خورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»

    نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند

    محمد قلی مجد در کتاب "قحطی بزرگ" خود می نویسد: بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.

    احمدشاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود

    بدتر از هر مصیبت دیگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي‏ الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برنامیه اي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود.



    احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود
    يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس‏ الوزراي خود نيز نمي‏داد و مقادير زیادی گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار مي‏داشت « جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».
    ]
    در زمان قحطی نانوایان و خانه داران از جو و سایر غلات به جای گندم استفاده می کردند

    شاه قاجار گندم مورد نیاز مردم برای پخت نان را جز به قیمت روز نمی فروخت

    در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و ...


    داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:

    "اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد."
    قحطی 1917؛ بزرگترین فاجعه تاریخ ایران
    قحطی بزرگ ایران در سالهای 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار عظیم تر بوده است.

    از گزارش‌های مطبوعات آن زمان کاملا روشن است که در تابستان 1917 ایران در آستانه قحطی قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفه‌ای کوتاه در آن ایجاد کرده بود. روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد: «بر اثر تلاش‌های دولت، هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت». اما این تسکینی گذرا بود. ایران در 21 سپتامبر 1917 می‌نویسد: «نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود می‌آورد. تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمی‌تواند اوضاع را بهتر کند، زیرا حمل غله از قم یا سلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال می‌شود».

    بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند
    «جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی، بویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران بویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتا هشداردهنده است».

    گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران

    مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:

    از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند». در همین مقاله به اقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است: «تا پایان دسامبر، کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان، پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز، تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج، معالجه بیماران، نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم، تأسیس یک مریضخانه 30 تختخوابی، ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیین معلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان».

    رعد در بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد: «در چند روز گذشته تعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند».




    اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد
    رعد در 28 ژانویه درباره اوضاع قم می‌نویسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذایی اسفبار است. طی هفته گذشته، بیش از 50 نفر بر اثر گرسنگی و سرما جان باخته‌اند و تعدادی از آنها هنوز دفن نشده‌اند. برخی از مردم برای غذایشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند».

    این روزنامه در شماره 29 ژانویه درباره پیشنهاد گشایش نانوایی‌های دولتی در تهران می‌نویسد: «دولت بنا دارد 20 دکان نانوایی برای فروش نان ارزان به فقرا باز کند و نانوایان دیگر هم می‌توانند به هر قیمت که بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوریه 1918 درباره آمار مرگ و میر در خیابان‌های تهران می‌نویسد: «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طی 20 روز گذشته تعداد مردگان بویژه به‌خاطر قحطی در تهران به 520 نفر رسیده است، یعنی به‌طور متوسط در هر روز 36 نفر».
    کالدول در تلگرافی به تاریخ 22 ژانویه 1918، چنین گزارش می‌کند: «در شهر‌های گوناگون به امداد فوری نیاز است. روزانه چندین مرگ گزارش می‌شود. در ولایاتی که دولت ایران قیمت‌های خاصی را تعیین کرده حجم محدودی از گندم، برنج و دیگر مواد غذایی را می‌توان خرید.



    زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند

    سخت‌ترین مشکل، تأمین امکانات دارویی و پزشکی است. واردات مواد غذایی اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است. قیمت‌ها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همکاری می‌کنند اما موضوع از توان آنها به تنهایی خارج است. سازمان‌های محلی ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزینه می‌کنند اما این مقدار تنها نیاز 10 درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‌دهد. در دیگر ولایات نیز شرایط به همین منوال است».

    کالدول در اول فوریه 1918 اینگونه تلگراف می‌زند: «مشکل قحطی کاهش نیافته است». کالدول در گزارش مطبوعاتی دیگری برخی اخبار قحطی را در اختیار مطبوعات قرار می‌دهد. در 14 فوریه 1918، دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج آمریکا در تلگرافی چنین می‌نویسد: «تنها در تهران 40‌هزار بینوا وجود دارد. مردم، مردار حیوانات را می‌خورند. زنان نوزادان خود را سر راه می‌گذارند».


    گزاش های وایت و ساوترد
    در ماه آوریل 1918، فرانسیس وایت دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می کند. کالدول می نویسد: " مفتخرا به ضمیمه، یادداشت دبیر سفارت را که حاوی اطلاعاتی است که نامبرده طی سفر خود از بغداد به تهران گردآوری کرده و ممکن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گیرد، ارسال می کنم." وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می کند:
    در سرتاسر جاده ها کودکان لخت دیده می شوند که فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتی دانه ها را از سرگین سطح جاده جمع می کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می خورند و دیدن صحنه درگیری کودکان و سگها بر سر جسد و یا بدست آوردن زباله هایی که به خیابان ها ریخته می شود عجیب نیست.
    قحطی و وبا، بهار 1918
    در بهار 1918، قحطی شدت گرفت. در اول مارس 1918، کالدول تلگراف زیر را مخابره کرد: "کابینه به علت اوضاع سیاسی و قحطی استعفا می دهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران به چارلز ویکری در نیویورک چنین تلگراف می زند که: "وضع نگران کننده اضطراری ادامه دارد. صدها نفر مرده اند. غذای نزدیک به بیست هزار نفر در تهران تامین شده اما کارهای امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطان آباد نیز تسری یافته است." در 17 آوریل کالدول تلگراف می زند که: "گرسنگی شدت گرفته و ناآرامی در شمال غرب ایران افزایش یافته است."


    این اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسله ای از سوی کالدول توصیف شده است. به رغم فعالیت های وسیع کمیته امداد نجات و تغذیه بیش از هزاران گرسنه، کالدول می گوید:
    هزاران نفر که کمک به آن ها میسر نشد به علت گرسنگی و بیماری به ویژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاکی از آن است که فلاکت و گرسنگی چنان مهیب است که صدها نفر از مردم از علف و حیوانات مرده تغذیه کرده اند و حتی گاه از گوشت انسان ها نیز خورده اند...فلاکت گسترده حتی بر شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران حاکم بوده است.
    اما دسترسی به این اماکن به سبب فقدان تسهیلات حمل مواد غذایی به این نواحی دور افتاده کوهستانی و متروک تقریبا غیرممکن است. به نظر می رسد ایرانیان اصیل به دیدن مرگ درفجیع ترین شکل آن، یعنی مرگ در اثر گرسنگی، عادت کرده اند. و حتی خارجیان اینجا تا حدودی به سبب مشاهده فلاکت فراگیر در مقابل آن مقاوم شده اند.
    یک شاهد عینی ایرانی در خاطراتش شمار افرادی که در سال نخست قحطی در تهران به علت گرسنگی جان خود را از دست دادند دست کم سی هزار نفر می داند و می گوید اجساد در کوچه ها و خیابانهای پایتخت پراکنده بودند. به علاوه، در مرده شویخانه نیز اجساد روی هم انباشته شده و در گورهای دسته جمعی دفن می شدند. هر جا که قحطی از بین می رفت، وبا و تیفوئید شروع می شد.


    سرگرد داناهو در خاطرات خود می گوید:
    بریتانیایی ها در تأمین آذوقه مردم همدان هم بسیار ضعیف عمل کردند. به گفته داناهو: در این زمان شمار مرگ و میر به علت گرسنگی افزایش یافته بود و نان که تنها غذای فقرا و وعده اصلی غذای آنان به شمار می آمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسیده بود. همدان به شهر وحشت تبدیل شده بود.
    نبود دولت مقتدر تشدید کننده احتکار و گرانی

    طی تابستان و پاییز 1918، به رغم محصول خوب، قحطی با همان شدت ادامه یافت. کالدول در تاریخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهای اقلام ضروری در فصل برداشت محصول چنین گزارش می دهد: " گندم برای هر بوشل 12 – 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از دیدگاه کالدول این قیمتها حاکی از کمبود آذوقه و قحطی در فصل برداشت محصول ایران است.
    کالدول سپس در صدد یافتن علل افزایش قیمت ها بر می آید:
    شرح موقعیت دوگانه طبقه فقیر ایران که در میان انبوه محصول دچار گرسنگی بودند به این توضیح نیاز دارد. صرف نظر از ذخایری که قشون خارجی در ایران خریداری کردند، محصول 1917 احتمالا برای تامین آذوقه جمعیت کشور کافی بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقیقت به دلیل نبود هیچ دولتی، محصولات محدود گندم و جو را که اقلام اصلی غذای فقراست، انبار و احتکار کردند تا قیمت ها بشدت افزایش یافت.
    بهبود اوضاع تهران در بهار 1919
    رالف ایچ بادر کنسول آمریکا در گزارش هفتم اکتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت مولیتور بلژیکی به سمت ناظر مواد غذایی در تهران و حومه می گوید:
    به وی اختیار تام داده اند تا به وضعیت غذایی رسیدگی کند. تلاش می شود انبارهای غله دولتی را پر کنند و همین منظور دستور داده اند نیمی از کل گندم وارد شده به تهران را به قیمت فعلی بازار به ناظر مواد غذایی تحویل دهند. تمام ولایات با سرعت تمام گندم خریداری می شود و کشاورزانی که محصول خود را به دولت نمیفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت می دهند.

    کاهش جمعیت ایران 1914 – 1919
    مقایسه جمعیت ایران بین سال های 1914 و 1919 حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر طی این سال ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعای برخی نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول، که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کرده اند، ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی در دهه های 60 تا 70 تکرار کرده اند، جمعیت واقعی ایران دست کم نزدیک به 20 میلیون نفر بوده است. و در سال 1919 این رقم به 11 میلیون رسید. چهارسال طول کشیده بود تا ایران به جمعیت سال 1914 رسید و تا پیش از سال 1956 جمعیت ایران به این رقم نرسید. قحطی سال های 1917 – 1919 به یقین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید فجیع ترین نسل کشی قرن بیستم بوده است.


    ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد
    جمعیت ایران در سال 1914
    برای مقامات آمریکایی مقیم ایران در سال های پیش از جنگ جهانی اول، تلاش زیرکانه روس ها و انگلیس ها برای کم تخمین زدن و اندک جلوه دادن جمعیت ایران کاملا ملموس است. دبلیو مورگان شوستر مدیر کل آمریکایی مالیه ایران در خصوص جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم چنین می نویسد:
    "درمورد جمعیت ایران به نحو عجیبی آمار نادرست ارائه می دهند: آمار به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش ظاهرا پایه ارقام پایینی است که در برخی از کتابها ارائه می شود و خارجیان آن را می پسندند. درست است که پس از آن هیچ سرشماری صورت نگرفته است اما اروپاییانی که با اوضاع آشنا هستند کل جمعیت را بین 13 تا 15 میلیون برآورد می کنند. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است."
    از برکت نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 نزدیک به 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف جمع آوری شد. به گزارش روزنامه ایران دوازده نماینده منتخب بیش از 55 هزار رأی بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنکه مردان 21 سال به بالا حق رأی داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعیت برای هر خانواده در حدود شش نفر، جمعیت تهران و حومه در سال 1917 به راحتی می توانست 500 هزار نفر باشد که با اظهارات شوستر هماهنگی دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعیت ایران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 میلیون، با برآورد جمعیت 20 میلیونی در سال 1914 توسط راسل، همخوانی دارد.
    به عنوان مثال کشیش راسل طی گزارشی در خصوص مناسبات ایران و روس به تاریخ 11 مارس 1914 می نویسد: ایران به بزرگی استرالیا، آلمان و فرانسه با جمعیتی در حدود 20 میلیون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظیم آراء در انتخابات مجلس ایران را مورد بررسی قرار می دهد و به "اهمیت مبارزه انقلابی 20 میلیون آریایی در ایران اشاره می کند."
    در حالی که در سال 1917 جمعیت تهران براساس آراء انتخابات دست کم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبلیو ایمبری نایب کنسول آمریکا جمعیت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد کرد..


    بازیابی جمعیت پس از 40 سال

    پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود بازگردد. چارلز سی هارت سفیر آمریکا جمعیت ایران در سال 1930 را 13 میلیون نفر تخمین زده است. در سرشماری سال 1956 بود که جمعیت ایران به بیش از 20 میلیون نفر رسید.
    قحطی در ایران در سالهای 1917 تا 1919 یکی از بزرگترین قحطی های تاریخ بود و بدون تردید بزرگترین فاجعه ای است که ایران به آن مبتلا شد. تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران "بیطرف" در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرف های متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند. فاجعه ای که منجر به فروپاشی جامعه ایرانی، تثبیت تسلط استعمار بریتانیا بر ایران، تشکیل حکومت های وابسته به بریتانیا و کودتا علیه دولت های منتخب مردمی شد.




    هولوکاست افسانه‌ای یهودیان

    در حالیکه رسانه های تحت کنترل یهودیان هر روزه به ذکر مصیبت هولوکاست خیالی 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم می پردازند، اما هیچ نامی از هولوکاست واقعی 9 میلیون ایران در این رسانه‌های به اصطلاح بی‌طرف چیزی شنیده نمی‌شود. این در حالیست که اسناد متعدد تاریخی صحت وقوع هولوکاست در ایران را تایید می کند ولی حتی یک سند! در تایید افسانه هولوکاست یهودیان تا به امروز از سوی حامیان آن عرضه نشده است! و تمامی محققینی که نقد کوچکی به این موضوع وارد سازند، بلافاصله روانه زندان شده و مورد پیگرد قضایی قرار می‌گیرند؛ گویی مصائب خیالی یهودیان بر مصائب حقیقی دیگر ابنای بشر برتری دارد.

    الی ویزل
    یهودی دروغ پردازی که برای هر سخنرانی و دروغ پراکنی در مورد هولوکاست چند هزار دلار تقاضا می کند
    الی ویزل، دروغ‌پرداز مشهور هولوکاست، جمله جالبی در این خصوص دارد: «هولوکاست راز همه رازهاست.» براستی این جمله چقدر دقیق است؛ در صورتیکه پرده از راز هولوکاست خیالی یهود برداشته شود، هولوکاست واقعی 9 میلیون نفر در ایران آشکار خواهد شد!


    منابع و مآخذ:

    کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد / ترجمه محمد کریمی

    The Great Famine and Genocide in Persia 1917 -1919

    قحطی بزرگ سالهای 1917 - 1919 بررسی اسنادی، فصل دوم ، دکتر محمد قلی مجد/ ترجمه معصومه جمشیدی

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    به سایت موسسه تاریخ معاصر ایران هم میتونید مراجعه بفرمایید و در این لینک
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    منابع و مواخذ را بررسی بفرمایید.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  7. #6
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hossein1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    نوشته ها
    343
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط farzad-a نمایش پست ها
    واقعا نمیفهمم که چرا هر مطلب دور از واقع و دروغی را باز نشر میدهیم.
    مگر از عصر حجر صحبت میکنیم که اینقدر بی مهابا از کشته شدن 8 الی 10 میلیون ایرانی سخن میگوئیم و به مراجعی موهوم استناد میکنیم.
    هشت میلیون نفر پیشکش, حتی اگر هشتصد هزار نفر هم کشته شده بودند در روزنامه ها, سوروده شعرا و کتابها و نشریات سیاسیونی مثل میرزاده عشقی , سیدمحمدمحیط طباطبایی و مخصوصا ملک الشعرای بهار منعکس میشد.
    علمای دین نیز در مکتوبات خود به چنین فجایعی اشاره نداشته اند.
    یعنی همه ایرانی ها در آن سالها و سالهای بعد خواب بودند و فقط میتوانیم چنین ارجیفی را در اسناد امریکایی های آن دوران ویکی پدیای امروز بیابیم؟
    اگر اشتباه نکنم در آن روزگار(دهه 1290 شمسی) جمعیت تهران حدود 500 هزار نفر بوده اند, چند درصد از گرسنگی مردند که کسی صدایش در نیامد؟
    بقیه شهرها هم همینطور , کجا چنین فاجعه ای مورد گزارش و نقد متفکرین ایرانی قرار گرفته اند؟

    قبلا من هم تحت تاثیر چنین شایعاتی قرار گرفته بودم ولی دریافتم که دروغ است و فقط در حد کپی پیستهای فضای مجازی اعتبار دارد.
    شما که با فطعیت این مطلب رو رد می کنید بدون شک راجع به این موضوع و منابع اون تحقیق کردید.ممنون میشم که تحقیقاتتون رو در اختیار ما هم قرار دهید تا آگاه شویم

  8. #7
    حرفه ای farzad-a آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    687
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Thumbs down

    نقل قول نوشته اصلی توسط محبّ الزهراء نمایش پست ها
    من شرمنده ام ...کل تاریخ ایران هم از شما شرمنده است



    اما متاسفانه این قحطی و این مرگ و میر ها در ایران اتفاق افتاده و در تاریخ هم هست!


    نه دروغ است نه توهم
    محب الزهراء گرامی سلام
    گویا دروغ هر قدر بزرگتر باشد قبولاندنش راحت تر است.
    امریکایی ها برای توجیه استیلای خود بر سیاست و اقتصاد ایران و خارج کردن رغیب انگلیسی به تهیه این گزارش مبادرت کردند و بزرگنمایی کردند.
    در آن مقطع تاریخی اگر چه هنوز سرشماری کاملی از جمعیت کشور صورت نگرفته بود اما ساختار وزارت داخله در حدی بود که فرمانداراهای نواحی گزاراشات میکردند و کمبودها و همچنین آمار مرگ و میر بطور روزانه و ماهانه به مرکز ارسال میشد.
    در همان فایل پی دی اف که شما لینکش را داده اید به گزارش روزنامه رعد و به نقل از فرماندار تهران نوشته شده که در زمستان 1918 (اوج قحطی) 40 هزار نفر از مردم تهران گرسنه هستند(کمتر از 10 درصد از جمعیت شهر) و بطور متوسط روزانه 36 نفر به علت سرما و گرسنگی جان میباختند.
    حالا اگر کل جمعیت گرسنه تهران جان باخته باشند میشود 40 هزار نفر از پرجمعیت ترین شهر کشور که برای دوسال به شکل اغراق آمیز آنرا دو برابر میکنیم میشود 80 هزار نفر!
    .................................................. ..
    من قبلا برای "اثبات صحت" چنین خبری خیلی وقت تلف کردم و فهمیدم که چنین ادعاهایی اغراق آمیز و دروغ است و الان انتظار دارید برای " اثبات دروغ بودن" چنین خبری وقت بگذارم که چندان رغبتی به آن ندارم مگر اینکه اصرار بورزید.
    فقط کمی کلاهتان را قاضی کنید.
    اگر از جمعیت20 میلیونی ایران 8 میلیون نفر از بین رفته بودند آیا در موردش هیچ حرفی از امثال مرحوم مدرس نمیشنیدیم؟
    آیا امام خمینی در تمام سخنرانی هایش یادی از چنین فجایعی نمیکرد؟
    تا الان چنین ادعاهایی را از زبان آقای ولایتی و یا یکی از اساتید تاریخ دانشگاههای کشور که سرشان به تنشان می ارزد نمی شنیدیم؟
    آیا کتابهای معتبر تاریخ معاصر کشور این مقطع زمانی را از نظر انداخته اند؟

    یعنی همه خوابند الا فلان آقای دکتر ساکن امریکا که مجموع گزارشات و تحلیل های آنموقع ماموران امریکایی را از انبارها در آورده و منتشر کرده ما ترجمه هایش را میخوانیم و شگفت زده میشویم!
    توجه داشته باشید که ده ها هزار کشته با ده میلیون کشته خیلی تفاوت دارد و یک کلاغ و 40 کلاغ کجا و 400 هزار کلاغ کجا.
    (در همین یکی دو سال اخیر آمارها از 4 میلیون به 10 میلیون رسید و تا چند سال بعد خدا بخیر بگذراند)

    قبول کنید که یکجای کار می لنگد
    من منتظرم ببینم که خرد جمعی در این جمع به کجا می انجامد.

  9. #8
    حرفه ای 5227053076 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    نوشته ها
    914
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام
    من تعجب می کنم!!...وقتی طبق فرمایش آقای ظریف «انکار هولوکاست غیر ممکن است»...مطمئنا قبول چنین ادعایی خیلی سخت هست...چون اگر چنین اتفاقی افتاده بود که الان یه کشوری در یک مکان خوش آب و هوا ایجاد شده بود برای مردمی که قربانی این کشتار بوده اند...چون چنین کشوری وجود ندارد ؛ پس پر واضح است که چنین اتفاقی هم نیافتاده...


    بدان كه «نفس»در هر حظّى كه از اين عالم مى برد،در «قلب» اثرى از آن واقع مى شود...و سبب تعلّقِ آن است به دنيا، و التذاذات هر چه بيشتر باشد،قلب از آن بيشتر تأثير پيدا مى كند و تعلق و حُبّش بيشتر مى گرددتا آن كه تمام وِجهه ى قلب،به دنيا و زخارف آن گردد، و اين منشأ مفاسد بسيارى است. تمام خطاهاى انسان و گرفتارى به معاصى و سيّئات،براى همين محبت و علاقه است،و از مفاسد بزرگ آن،چنان چه حضرت شيخ عارف ما، روحى فداه مى فرمودند آن است كه:

    اگر محبت دنيا، صورت قلب انسان گردد و اُنس به او شديد شود، در وقت مردن كه براى او كشف شود كه حق تعالى او را از محبوبش جدا مى كند و ما بين او و مطلوباتش افتراق مى اندازد، با سخطناكى و بُغض به او از دنيا برود.
    و اين فرمايش كمرشكن،بايد انسان راخيلى بيدار كندكه قلب خودرا خيلى نگاه دارد
    امام خمینی

  10. #9
    حرفه ای farzad-a آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    687
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط 5227053076 نمایش پست ها
    سلام
    من تعجب می کنم!!...وقتی طبق فرمایش آقای ظریف «انکار هولوکاست غیر ممکن است»...مطمئنا قبول چنین ادعایی خیلی سخت هست...چون اگر چنین اتفاقی افتاده بود که الان یه کشوری در یک مکان خوش آب و هوا ایجاد شده بود برای مردمی که قربانی این کشتار بوده اند...چون چنین کشوری وجود ندارد ؛ پس پر واضح است که چنین اتفاقی هم نیافتاده...
    طنز جالبی بود.
    بهتر است هر کس که احساس مسئولیت دارد حقیقت را از منابع معتبر داخلی جستجو وسپس اطلاع رسانی نماید.
    اینکه کمتر از یک قرن پیش قریب10 میلیون ایرانی طی یکی دو سال کشته شده باشند ادعای کمی نیست که به همین راحتی از منابع بی نام و نشان خارجی(و کپی حرفهایشان در داخل)بپذیریم.
    من به این جمع بندی رسیدم که چنین ادعایی اغراق آمیز و دروغ است و اگر کسی مستندآ خلاف چنین استنباطی را میتواند ثابت کند(و یا مورد خدشه قرار دهد) استقبال میکنم زیرا هدف دستیابی به حقیقت است.

  11. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hossein1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    نوشته ها
    343
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    میزگرد بررسی قحطی بزرگ

    چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392


    تاریخ ایرانی: جنگ جهانی اول که آتش آن از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ در بخش بزرگی از جهان فروزان بود، ایرانِ بی‌طرف را نیز بی‌نصیب نگذاشت که متفقین با نقض بی‌طرفی سرحدات ایران را در هم شکستند و راه به درون خاک ایران گشودند؛ حضوری که تا سال‌ها پس از جنگ نیز تداوم یافت. یکی از مهمترین تبعاتی که برای جنگ جهانی اول برشمرده می‌شود، وقوع قحطی در ایران در فاصله سال‌های جنگ است. ماجرایی که محمدقلی مجد در کتاب مشهور خود «قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران» آن را در ابعادی بزرگ تصویر کرده است. بحرانی انسانی با میلیون‌ها کشته که برخی از آن با عنوان «هولوکاست ایرانی» یاد کرده‌اند. اما آیا به راستی قحطی ناشی از جنگ جهانی اول چنین گسترده و همه‌گیر بوده است؟ نقش هر یک از دول بیگانه حاضر در خاک ایران به ویژه قوای روسیه و بریتانیا در بروز و تشدید این بحران چه بوده است؟ برای پاسخ به چنین پرسش‌هایی بود که گروهی از پژوهشگران تاریخ به دعوت «انجمن ایرانی تاریخ» و با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ساختمان مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران گردهم آمدند و نشستی با عنوان «پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران» برگزار کردند.

    دکتر الهام ملک‌زاده دبیر نشست در بیان زمینه‌های تشکیل این جلسه به پژوهشی اشاره کرد که سال گذشته تهیه آن را در حوزه کاری خود آغاز کرد: «نقش دولت‌های روس و انگلیس در جنگ جهانی اول و بروز قحطی در ایران در سال‌های جنگ و پس از آن». او با بیان اینکه برای انجام این پروژه بیش از ۴۰۰۰ سند در سازمان اسناد، آرشیو وزارت امور خارجه و آرشیو مجلس شورای اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت، گفت: «از مجموع این اسناد بیش از ۷۰۰ عنوان به صورت مستقیم در این پژوهش استفاده شد و نتایج جالبی به همراه داشت.»

    به گزارش «تاریخ ایرانی»، ملک‌زاده با اشاره به روایت‌هایی که از نقش دول خارجی در شکل‌گیری قحطی وجود دارد، هرچند تصور غالب مبنی بر نقش عمده‌تر دولت بریتانیا در بروز قحطی ایران طی سال‌های جنگ جهانی و پس از آن را رد نکرد اما کیفیت این مداخله را با موارد مشابه از سوی دولت‌های روس و عثمانی غیرقابل مقایسه دانست و گفت: «انگلستان که تلاش کرده همواره پرستیژ سیاستمدارانه خود را حفظ کند، بیشتر از طریق خرید عمدۀ غلات در این موضوع مشارکت داشته است و به همین دلیل در پژوهشی که داشتیم هیچگونه سندی که نشانه غارت، حمله به مردم و چپاول از سوی قوای انگلیس باشد، به دست نیامد. با این حال برخلاف آنچه در کتاب‌ها و مقالات منتشره آمده که دولت روس و بعد شوروی سوسیالیستی، کمتر نقش تخریبی در ایرانِ آن دوران داشته و پس از انقلاب اکتبر بیشتر گرفتار مسائل داخلی بوده و گزندی از این سو به ایران نرسیده، اتفاقاً اسناد نشان می‌دهد دولت روسیه طی سه سالی که در ایران حضور داشته و حتی پس از آن با روی کار آمدن دولت بلشویکی شوروی خسارات و صدمات بسیاری به منابع اقتصادی و انسانی ایران وارد آورده و همزمان با دولت عثمانی در غرب ایران، نقش تخریبی عمده‌ای از جنس غارت و حمله داشته‌اند.»

    او با بیان اینکه در مرگ و میر گسترده آن سال‌ها دلایلی چون «بروز بیماری‌های واگیردار گسترده، درگیری‌های منطقه‌ای بین اقوام به واسطه آشفتگی‌های اجتماعی و درگیری اقلیت‌های مذهبی در مناطق مرزنشین» نقش ویژه‌ای داشته‌اند، خاطرنشان کرد: «آمار رسمی از مرگ و میر آن سال‌ها وجود ندارد اما بر اساس گزارش‌هایی که بر جای مانده جمعیت ایران در آن سال‌ها بسیار کمتر از آنچه گفته شده، بوده و طبق اخبار منتشره در روزنامه‌های آن زمان که بعضاً جمعیت شهرها را به تفکیک بیان کرده‌اند، یکی از پرجمعیت‌ترین شهرها شهر تهران با ۳۵۰ هزار نفر جمعیت بوده و بر همین اساس جمعیت کل کشور از مرز ۱۳ میلیون فراتر نمی‌رفته است.»

    ملک‌زاده با اشاره به تصورات پیشینی و پیش‌فرض‌هایی که پیش از آغاز پژوهش در مورد بحث قحطی و آمار کشته‌شدگان آن وجود داشت، تصریح کرد: «هرچند تصور اولیه و بسیاری از کتب و مقالات موجود پیرامون موضوع قحطی در سال‌های جنگ جهانی اول، مدعی مرگ و میر چند میلیون نفری یعنی چیزی بین ۸ تا ۱۲ میلیون کشته هستند، اما اسناد نشان داد در آن برهه تاریخی با وجود تلفات زیاد، از یک سو دلایل مرگ افراد الزاماً قحطی نبوده است و از سوی دیگر بر اساس جمیع اسناد و با توجه به جمعیت تخمینی ایران در آن زمان که به زحمت به ۱۳ میلیون نفر بالغ می‌شد، رقم ۱۲ میلیون کشته نمی‌تواند درست باشد و به نظر می‌رسد رقم واقعی در بدبینانه‌ترین حالت چیزی کمتر از یک میلیون نفر بوده است.»

    دبیر نشست «پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران» با اشاره به نتایج به دست آمده در پژوهش مزبور که عمدتاً متفاوت با اکثر مطالب گفته شده تا امروز بوده است، دلیل تشکیل این نشست را راستی‌آزمایی و برآورد علمی از نتایج این تحقیق برشمرد و گفت: «از دوستانی دعوت کردیم که هر یک به مجموعه‌های دیگری از اسناد در داخل و خارج از ایران پیرامون موضوع جنگ جهانی اول و قحطی در ایران دسترسی داشته‌اند و تلاش می‌کنیم در این نشست از یافته‌های آنان برای تکمیل پژوهش انجام شده بهره ببریم.»



    تفرشی: هر کاهش جمعیتی نشانۀ مرگ و میر نیست

    مجید تفرشی، پژوهشگر و سندپژوه، دومین سخنران این نشست بود که تحولات اجتماعی ایران در دوران جنگ جهانی اول بر اساس اسناد بریتانیا را موضوع بحث خود قرار داد. او در ابتدای سخن با اشاره به مشکلات موجود در راه بررسی آرشیوهای اسنادی بریتانیا پیرامون جنگ جهانی اول گفت: «متاسفانه دو مشکل وجود دارد. نخست پراکندگی و گستردگی این اسناد که دسترسی فیزیکی به آن‌ها را برای پژوهشگران ایرانی دشوار کرده و دوم نگاه بدبینانه‌ای که نسبت به این اسناد در ایران وجود دارد، آنچنان که حتی برخی اعتقاد دارند این اسناد ممکن است با توجه به ذی‌نفع بودن بریتانیا در موضوع جنگ جهانی اول، دستکاری شده یا جعلی باشند. یا اینکه دستکم برای تغییر نگاه محققان ایرانی نسبت به تحولات داخلی ایران از جمله جنگ جهانی اول جهت‌دار باشند.»

    تفرشی با بیان این که چیزی حدود ۲۰۰ هزار برگ سند پیرامون جنگ جهانی اول و ایران در آرشیوهای بریتانیایی وجود دارد، گفت: «از این میزان نیمی از اسناد در آرشیو ملی بریتانیا نگهداری می‌شد و نیمی دیگر در آرشیوهای دیگر. عمده این اسناد، اسناد وزارت خارجه بریتانیا است که در چند مجموعه نگهداری می‌شود. مجموعه اول، تمامی مکاتبات وزارت امور خارجه بریتانیا با سفارت خود در تهران یا دوایر مختلف در لندن پیرامون موضوع ایران است. مجموعه دوم اسناد کنسولگری‌های بریتانیا در تهران و سایر شهرهای ایران و سوم مجموعه اسناد چاپی در همان دوران است که برای استفاده مسئولین وقت تهیه شده و البته مجموعه‌های دیگری که از مهمترین آن‌ها می‌توان به اسناد وزارت دریاداری و سازمان امنیت بریتانیا اشاره کرد.»

    او با اشاره به مسائل و مطالب پوشش یافته در قالب این اسناد ادامه داد: «از نظر جغرافیایی این اسناد عمدتاً به بازتاب تحولات مناطق تحت نفوذ بریتانیا یعنی فارس، بوشهر و سواحل جنوبی می‌پردازد، بخصوص در موضوع تقابل نیروهای ژاندارمری تحت امر سوئدی‌ها و نیروهای بریتانیایی که مکرراً در فارس و بوشهر با هم درگیر بودند، اسناد بسیاری هست. ولی در مورد مناطق شمالی و غربی نیز سندهایی در آرشیو بریتانیایی ثبت و ضبط شده است. بعد از مناطق جنوبی، بیشتر اسناد در مورد مناطق شرقی شامل سیستان و بلوچستان و مکران و شمال شرقی و جنوب شرقی است. یعنی به ترتیب اسنادی که وجود دارد اول جنوب، بعد جنوب شرق، بعد شرق و بعد شمال شرق. مساله دیگری که در این اسناد چشمگیر است مساله وقوع انقلاب اکتبر در روسیه است که بحث رویارویی، تعامل و تقابل نیروهای بریتانیایی شامل دولت بریتانیا، دستگاه دیپلماتیک بریتانیا در تهران و وزارت مستعمرات و نایب‌السلطنه هند با این واقعه در آن مطرح است. واکنش‌ها و سیاست‌هایی که در بسیاری موارد متفاوت و بعضاً غیرهمسو با یکدیگر است.»

    تفرشی با استناد به اسناد مطالعه شده در آرشیوهای بریتانیا به مسائل مطرح شده در کتاب محمدقلی مجد پرداخت و خاطرنشان کرد: «مساله قحطی و مرگ و میر در این اسناد بطور آشکار وجود دارد. یعنی غیر از زد و خوردهای نظامی و تنش‌های سیاسی، مسائل اجتماعی- اقتصادی زندگی مردم در این اسناد وجود دارد. آنچه که در مقایسه میان کتاب آقای مجد و اسناد ملی بریتانیا و اسناد آرشیوهای ملی ایران وجود دارد این است که باید توجه داشت در این کتاب اشتباهی رخ داده است. اشتباهی که نمی‌دانم عامدانه بوده یا نا آگاهانه. ایشان در جاهای مختلف کتابشان هرگونه کاهش جمعیتی را در هر شهر و ولایتی مرگ و میر تلقی کردند. در حالی که مطابق اسنادی که در آرشیوها موجود است در آن زمان در صفحات مختلف ایران، به ویژه صفحات جنوبی مثل بندرعباس و لنگه ما مرتباً با مساله مهاجرت روبرو بودیم یعنی به دلایل مختلفی، از جمله قحطی، فشارهای حکومت و فشارهای دولت‌های خارجی اشغالگر ایران مردم مناطق زندگی خود را ترک می‌کردند و این کاهش جمعیت خیلی اوقات به این دلایل بوده است. مثال اینکه بندر لنگه در دو نوبت طی جنگ‌های جهانی اول و دوم خالی از سکنه شده است. اگر به این نکته توجه نداشته باشیم که مردمان این منطقه به صفحات مرکزی ایران یا مناطق عمان و سایر نقاط خلیج فارس مهاجرت کردند و آمار و اسناد آن را نبینیم ممکن است تصور کنیم همۀ این افراد کشته شدند یا یک شهر به طور کامل قتل عام شدند، در صورتی که این طور نبوده است.»

    تفرشی با بیان اینکه «این به آن معنا نیست که مرگ و میر نداشتیم یا قحطی نداشتیم»، تصریح کرد: «در اسناد بریتانیا اسنادی با عنوان "قحطی و تلاش برای رفع قحطی" وجود دارد که نشان می‌دهد موضوع قحطی هم از سوی ایران و هم در اسناد بریتانیا فصل مشخصی را به خود اختصاص می‌دهد که کاهش محصولات و کاهش واردات غلات، صادرات این محصولات از سوی روس و بریتانیا برای نیروهایشان در کشورهای همجوار، گرانی اقلام غذایی و احتکار از جمله دلایل اصلی آن بوده است. حقیقت این است که مساله قحطی و مرگ و میر قطعاً در آن دوران وجود داشته اما بر سر ابعاد و دامنه این اتفاق بحث‌هایی وجود دارد.»


    ططری: در اسناد کمتر اثری از نقش مخرب انگلیس به ثبت رسیده است

    دکتر علی ططری، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی سخنران بعدی این نشست بود که به ارائه آماری از اسناد موجود در این مرکز پیرامون جنگ جهانی اول و پیامدهای آن در ایران پرداخت. او با بیان اینکه پیرامون موضوع جنگ جهانی اول و تبعات آن ۱۰۰۰ برگ سند و در مجموع ۳۰ پرونده شکایت مردمی در مجلس وجود دارد، گفت: «از این تعداد پرونده، بیشترین سهم در میان کشورهای شاخص درگیر در جنگ که در ایران حضور داشتند، متعلق به روسیه با ۲۰ پرونده است و پس از آن دولت عثمانی با ۶ پرونده و دولت انگلیس با ۲ پرونده در رده‌های بعدی قرار دارند.»

    او با اشاره به موضوعات مطرح شده در اسناد مجلس پیرامون جنگ جهانی اول و تبعات آن تصریح کرد: «عدم پرداخت بدهی و مال‌التجاره، غارت اموال و احشام، اهانت و تخریب شخصیت و سوءاستفاده، قتل و اسارت، تجاوز به عنف و قحطی به ترتیب بیشترین سهم را در پرونده‌های موجود در مجلس به خود اختصاص می‌دهند.»

    ططری با بیان اینکه نویسندگان عرایض از تمامی طبقات اجتماعی اعم از رعایا، خوانین و سران ایلات، رجال سیاسی، زارعین و پیشه‌وران، علما و تجار را شامل می‌شوند، گفت: «در این میان استان‌های گیلان، کرمانشاهان، آذربایجان، خراسان و خوزستان به ترتیب بیشترین شکایات ثبت شده را داشتند که این موضوع نشان می‌دهد مناطق نزدیک به مرز بیشترین آسیب را از ناحیۀ جنگ و تبعات اجتماعی - اقتصادی آن متحمل شده‌اند.»

    ططری با بیان اینکه بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد این اسناد به شکایات و عرایض موکلان مجلس از عوامل روس اختصاص دارد و گزارشی از غارت و حمله انگلیس‌ها وجود ندارد، خاطرنشان کرد: «البته این بدان معنا نیست که آنان صدماتی به مردم و کشور ما وارد نکردند، بلکه نشان می‌دهد انگلیس‌ها با توجه به تجربۀ سیصد ساله حضور در ایران توانسته‌اند با حفظ ظاهر کمتر اثری از نقش مخرب خود به ثبت برسانند و برای وقوف به این صدمات و خسارات، مطالعۀ اسناد دوران جنگ راهگشا نیست و باید به اسناد موجود درباره تبعات حضور نیروهای خارجی در ایران طی سال‌های بعد مراجعه کرد.»

    او با اشاره به بدبینی مردم ایران آن دوران به روس‌ها و عثمانیان تصریح کرد: «در بسیاری موارد دیده می‌شود که عریضه‌نویسان و شکات برای توضیح دلایل شکایت خود از وابستگی افراد به روس‌ها اشاره دارند و این را دلیلی محکم بر ظلم روا داشته شده ارزیابی می‌کنند که این نشان از نگاه بدبینانه مردم به روسیه دارد که پس از آغاز جنگ نخست ایران و روس به وجود آمده و در جامعه وجود داشت. در جاهایی هم این بدبینی شامل دولت عثمانی می‌شود آنجا که مردم با مقایسه حملات و غارت‌های عثمانیان به مناطق شمال غرب و غرب ایران متعرض می‌شوند که این صدمات و خسارات را باور کنیم یا شعار عثمانیان درباره اتحاد بزرگ اسلامی را.»

    ططری به استناد به همین اسناد از محبوبیت آلمانی‌ها در میان ایرانیان سخن می‌گوید. محبوبیتی که در جای جای اسناد به شکل ابراز تمایل برای حضور ارتش آلمان در ایران مطرح شده است.

    رییس مرکز اسناد کتابخانه مجلس با بیان اینکه «به رغم حجم بالای اسناد جمع‌آوری شده تا امروز، از جمله کتاب آقای مجد و کارهای دیگر دوستان، احساس می‌شود پازل اسناد جنگ جهانی اول هنوز تکمیل نشده»، تصریح کرد: «هر روز در این حوزه اسناد جدیدی طرح و درباره آن بحث می‌شود و در چنین شرایطی به نظر می‌رسد هنوز برای نتیجه‌گیری زود باشد.»


    طاهراحمدی: قحطی یک مساله ادواری بود، نه پدیده‌ای نوظهور

    سخنران بعدی این نشست، محمود طاهراحمدی پژوهشگر تاریخ بود که سخنرانی خود را پیرامون خشکسالی و قحطی در دوران جنگ اول جهانی و پیامدهای آن ارائه داد. او با بیان اینکه «یکی از مشکلات تاریخ‌نگاری ما ارائه آمارهای اغراق‌آمیز از سوی برخی مورخان است»، گفت: «از جمله آماری که درباره مرگ و میر ۸ تا ۱۲ میلیون ایرانی بر اثر قحطی در حین جنگ جهانی اول مطرح می‌شود. انسان حیران می‌ماند که این آمار از کجا می‌آید. گویی جمعیت ایران در فاصله سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ منبسط شده و مثلاً به ۳۰ میلیون رسیده تا یک سوم این جمعیت کشته شوند.»

    او با بیان اینکه «مساله قحطی یک مساله ادواری بوده، نه یک پدیده نوظهور که تنها در دوران جنگ جهانی اول بروز کرده باشد»، افزود: «دوستعلی‌خان معیرالممالک می‌گوید ناصرالدین شاه عنایت ویژه‌ای به وضعیت نان داشته است و گاه به گاه افرادی را به نقاط مختلف تهران می‌فرستاده تا اطلاعاتی درباره کیفیت و کمیت نان داشته باشد و همین موضوع باعث می‌شود در برخی اسناد درباره احتمال وقوع خشکسالی هشدارهایی به ثبت برسد.»

    طاهراحمدی ادامه داد: «مطابق اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی، در آستانۀ جنگ یعنی قبل از ۱۹۱۴ نشانه‌هایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود. این نشانه‌ها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان می‌دهد، خشکسالی در راه است. در آن دوره نیز گزارش‌هایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه بلوک اطراف تهران مثل ورامین و شهریار به ثبت رسیده است. از طرف دیگر همزمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله حشرات و آفت شدند. علاوه بر این باز در برخی بلوک مثلاً ورامین دچار سِن‌زدگی می‌شوند. این نشانه‌ها باعث شد بر اساس گزارشی که در اسفند ۱۲۹۲ از وزارت کشور به رییس‌الوزرا می‌رسد، به رییس دولت گفته شود چه نشسته‌اید که زارعان با دیدن این نشانه‌ها گندم‌هایشان را هر خروار ۸ تومان به محتکرین پیش‌فروش کرده‌اند. بعدها اسناد نشان می‌دهند که خیلی از این غلات احتکار شده نه برای فروش گران‌تر در داخل که برای فروختن به تاجرانی که از طریق انگلیس‌ها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگهداری شد. شکواییه‌های موجود در مجلس نشان می‌دهد که بسیاری از مبالغ نیز به زارعان پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود به مجلس عریضه فرستاده‌اند.»

    او با اشاره به سندی مربوط به ژانویه ۱۹۱۵ که در آن کارپرداز عشق‌آباد از خروج مقدار زیادی غله و دام زنده از مرز خراسان به ترکستان روسیه روایت کرده است، گفت: «همین تجاری که از طرف روسیه تزاری در صفحات شمالی پخش شده بودند، چارپایان و غلات را به قیمت گران‌تر می‌خریدند و به ترکستان می‌فرستادند. خود کارشناسان وزارت امور خارجه گزارشی داده‌اند که در رفتن این غلات و احشام، گمرکات ایران هم دخیل‌اند. اسنادی هست که نشان می‌دهد ظاهراً یک تبانی بین برخی کارمندان وزارت مالیه در تهران با گمرکات شمال بوده که با استفاده از سربرگ‌های وزارت مالیه خروج این غلات و دام را قانونی جلوه دهند. در حالی که از ۱۲۹۲ مطابق تصویب هیات وزرا صدور غله و دام زنده از ایران ممنوع شده بود. بنابراین درباره اینکه گفته می‌شود انگلیس‌ها و روس‌ها غلات را از ایران خارج می‌کردند، باید گفت ظاهراً تا حدودی هم تقصیر خود ما بوده؛ یعنی از زارع و محتکر تا کارمندان وزارت مالیه و گمرکات شمال در به وجود آمدن این شرایط نقش داشتند.»

    طاهراحمدی با بیان اینکه «برخلاف روس‌ها که اسنادی مبنی بر حمله مغول‌وارشان به صفحات شمالی چشمگیر است، طبق اسناد موجود در سازمان اسناد حتی یک مورد هم سراغ نداریم که انگلیس‌ها با جبر غلۀ ایران را به زور برده باشند»، گفت: «حتی مواردی هست که در شیراز که قحطی و گرسنگی شده بود، نظامیان انگلیس از هندوستان آرد آورده بودند و این آرد را در شیراز پخش کرده بودند.»

    او با بیان اینکه «نمی‌دانم ادعای ۸ تا ۱۲ میلیون کشتۀ قحطی بر چه مبنایی استوار است»، تصریح کرد: «جمعیت تهران آن روز تهران همواره بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر در نوسان بوده. اگر آمار جمعیت شهرهای دیگر را که اصلا به این مقدار نمی‌رسد یعنی حتی تبریز که جمعیت زیادی داشته اما به تهران نمی‌رسد، در نظر بگیریم بدون شک تعداد کشته‌شده‌های دوران جنگ جهانی اول زیر یک میلیون است. آن هم نه فقط به خاطر قحطی و گرسنگی بلکه بیشتر به دلیل وبا و آنفلوانزا.»


    نیکبخت: باید به روایت‌های شفاهی مردم مناطق مختلف توجه کنیم

    رحیم نیکبخت، پژوهشگر تاریخ سیاسی هم در این مراسم به بیان گوشه‌هایی از صدمات و خسارات دوران جنگ جهانی اول در ناحیه آذربایجان پرداخت. او با بیان اینکه «اگر ما قحطی را فقط منحصر به سال‌های جنگ در نظر بگیریم شاید اسناد زیادی به دست نیاوریم»، گفت: «اما با توجه به کاری که به همراه دکتر ططری درباره تحولات ارومیه و غرب آذربایجان انجام دادیم، می‌توانم بگویم جنایاتی که در همین منطقه طی جنگ و پس از آن انجام شده بی‌نهایت منزجرکننده است. به خاطر دارم ۱۰، ۱۲ سال پیش زمانی که استاد کاوه بیات روی کتاب «ارومیه در محاربه عالم‌سوز» کار می‌کردند، خودشان می‌فرمودند که شب‌ها بیدار می‌شدند و از ستمی که بر مردم آن منطقه رفته گریه می‌کردند. بنابراین اگر ما بخواهیم صرفاً بر اساس اسناد صحبت کنیم، طبیعتاً ابعاد ستمی که بر ملت ایران به ویژه در مناطق مرزی یعنی کرمانشاه، آذربایجان، خراسان و... رفته، مکشوف نخواهد شد و تنها بخش کوچکی از واقعیت را می‌تواند در بر بگیرد.»

    او با بیان اینکه «با توجه به درگیری‌ها و زد و خوردهایی که در آن زمان وجود داشته استناد به گزارش ماموران دولتی چندان ما را به واقعیت‌ها نمی‌رساند»، افزود: «پراکندگی روستاها و عدم دسترسی به دهات را باید در نظر بگیریم، باید به نظام ارباب- رعیتی که در روستا حاکم بوده توجه کنیم، تا ببینیم آماری که به عنوان آمار رسمی آمده چقدر می‌تواند قابل اتکا باشد.»

    نیکبخت با بیان اینکه «آسیب‌دیدگی از قحطی و جنگ مختص طبقات خرده‌پا و رعیت نبوده است»، تصریح کرد: «گزارش‌های فراوانی از سفر اشراف و تجار ارومیه بعد از حملات به این شهر وجود دارد که این افراد با هزینه شخصی ابتدا برای بیان عریضه به تبریز آمدند و وقتی به نتیجه نرسیدند راهی تهران شدند. در تظلمات این افراد هست که برخی اقوامشان را به علاوه همه دارایی‌هایشان از دست داده‌اند. این سخن کسانی است که خرج راه داشته‌اند و مشتی است نمونه خروارها انسانی که در همان دیار همه چیزشان را از دست دادند و دستشان به دادخواهی نرسید.»

    او با اشاره به تحولات غرب و مرکز آذربایجان در سال‌های جنگ جهانی اول، گفت: «خاطرات جمعی مردم آذربایجان دو قحطی عمده را به یاد می‌آورد. یکی ایکی تومَنیک، و دیگری بِش تومَنیک. در این دو مقطع گندم هر مَن، دو تومان و پنج تومان بوده است، که نسبت به آن زمان پول هنگفتی محسوب می‌شود.»

    نیکبخت با خواندن بخش‌هایی از گزارش بادامچی یکی از یاران شیخ محمد خیابانی درباره مداخله روس‌ها و عثمانی در آذربایجان که در مقطعی به تحریک عشایر و غارت اردبیل انجامید، به اهمیت روایت‌های شفاهی مردمان منطقه برای درک اوضاع آذربایجان در سال‌های جنگ، اشاره کرد و گفت: «در بررسی این مقطع از تاریخ، روایت‌های شفاهی را نباید نادیده گرفت و می‌توان قصور و کمبود اسنادی را با رجوع به اذهان مردم آن دیار جبران و آن دوره وحشتناک را بازیابی کرد.»


    کاوه بیات: برای طرح دادخواست غرامت به دنبال اسناد باشیم نه افسانه

    کاوه بیات پژوهشگر برجسته تاریخ، واپسین سخنران نشست «پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران» بود که سخنان خود را حول دو محور کم و کیف تجاوزات و صدمات ناشی از حضور نیروهای بیگانه در ایران و بحث احقاق حق ایران در مجامع جهانی جمع‌بندی کرد.

    او با بیان اینکه «۱۷، ۱۸ سال پیش که اسناد وزارت کشور را درباره جنگ جهانی اول گردآوری می‌کردم، احساس نگرانی داشتم و از خود می‌پرسیدم آیا اهم اسناد و مدارک در موقع این واقعه مهم، همین قدر کم و اندک است؟» گفت: «سال‌ها بعد که در خدمت آقای تفرشی مدتی در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران مشغول به کار بودیم، متوجه شدیم بخش مهمی از اسناد کشور مربوط به جنگ جهانی اول در بازه زمانی ۱۲۹۵ و ۱۳۰۰ اسناد نخست‌وزیری است که به خاطر شرایط خاص دوران جنگ ۸ ساله و خطر نابودی اسناد، به این موسسه منتقل شده بود و همچنان در همان جا نگهداری می‌شود و از دسترس پژوهشگران به دور است.» بیات با بیان اینکه «با بررسی‌هایی که انجام دادم متوجه شدم ستون فقرات اسناد آرشیوی ما را اسناد نخست‌وزیری تشکیل می‌دهند»، گفت: «این منبع و ماخذ اصلی که شامل مکاتبات روزانه میان شهرهای مختلف با مرکز است، بخش چشمگیری از اسناد است که متاسفانه در دسترس ما نیست. این خودش یک کاستی عمده در این حوزه است و اسناد موجود مثل اسناد مجلس سوم به خاطر کوتاه بودن دوره فعالیتش نمی‌تواند به خوبی وقایع مربوط به این دوره از تاریخ را پوشش دهد. به هرحال جنگ برای همۀ دنیا در ۱۹۱۸ تمام شد، اما برای ما تا دو، سه سال بعد یعنی تا ۱۹۲۱ و خروج قوای بیگانه از کشورمان ادامه یافت.»

    او با اشاره به نوع اسنادی که درباره وقایع جنگ جهانی اول در ایران وجود دارد، گفت: «مقداری اسناد و گزارش‌های عادی و روزمره است. حکام، والی‌ها و کارگزارها گزارش‌هایی می‌دادند و شکایت‌‎هایی مطرح می‌شده است. یک مقدار هم اسناد و گزارش‌هایی است که مخصوصاً از طرف وزارت امور خارجه دستور اکید داده شده بود که خسارت‌ها را ثبت کنید. این خسارات دو بخش دارند. بخشی مربوط به ابتدای جنگ است که تصور این بود موضوعی گذرا است. تجاوزی صورت گرفته و همان موقع می‌خواستیم برای احقاق حق اقدام کنیم، اما دیگری بحثی است که در اواخر جنگ و بعد از بحث ترک مخاصمه پیش می‌آید و احتمال اینکه چیزی به عنوان کنفرانس صلح در اروپا شکل بگیرد و امید و آرزوی عجیبی که در میان ایرانیان بوجود آمد، خصوصاً بعد از بیانیه وودرو ویلسون مبنی بر اینکه قرار است دیگر حقی ضایع نشود و مناسبات عادلانه‌ای برقرار شود. خیلی از ملیون ایران به وجد می‌آیند و فعالیت‌هایی برای تدوین عرض حال آغاز می‌شود برای کنفرانس صلح پاریس. همین زمان است که در وزارت خارجه کمیسیونی تشکیل می‌شود و در مکاتباتی که اخیراً از مرحوم سید باقر کاظمی درآمده نشان می‌دهد که خودش از اعضای این کمیسیون بوده. کمیسیونی است که دستور صادر می‌کند به نقاط مختلف کشور که اعلام کنند چه صدمات و خساراتی دیده‌ایم که بتوانیم اعاده کنیم که در تحقیق و پژوهشی که سرکار خانم دکتر ملک‌زاده انجام داده‌اند به برخی از این اسناد اشاره شده است. این گزارش‌ها و اسناد بعدها در قالب کتابی با عنوان «کتاب سبز» در یک جلد تدوین می‌شود و مبنای دادخواهی ما در کنفرانس صلح پاریس بود. گویا از این کتاب نسخه‌ای به زبان فرانسه هم منتشر شده است.»

    او با بیان اینکه «این کتاب با یک دیدگاه خاص سیاسی در کمیسیونی در وزارت خارجه تدوین شد»، افزود: «آن زمان در کمیسیون وزارت خارجه تصمیم بر این می‌شود که طرف مجادله خودمان را مغلوبین جنگ قرار دهیم، این یعنی نسبت به تجاوزاتی که از جانب بریتانیا و متفقین دیگرش شده، کمتر تکیه شود و بیشتر روی روس و عثمانی تاکید شود. چنین یکجانبه‌گری‌هایی در این سند وجود دارد. مشابه این ملاحظات را در طرح دعاوی ارضی در کنفرانس صلح پاریس هم می‌بینیم، باز هم احقاق حقی که می‌خواهیم صورت بگیرد، متوجه روس و عثمانی است در درجه اول، یعنی آگاهانه تصمیم گرفته می‌شود که ما در خواسته‌های مرزی خودمان بحث جنوب را مطرح نکنیم و مصلحت را در این می‌بینند که حسن توجه متفقین را جلب کنند که به نظر من تاکید بی‌جایی بود. به هر حال به نظر من نوعاً در سندهایی که از آن دوره تدوین و منتشر می‌شود، چنین ملاحظاتی هم وجود دارد.»

    بیات با تقسیم‌بندی شایعات و صدمات جنگ جهانی به دو دسته عمده گفت: «دسته اول صدمات ناشی از رویارویی و تقابل ارتش‌های بیگانه در نواحی غربی ایران است که به خاطر طولانی بودن مسیر جبهه درگیری، بیشترین آسیب به مناطقی وارد می‌شود که قرار است بجای پشت جبهه قوای بیگانه که در خاک خودشان قرار دارد و از میدان جنگ دور است، نقش پشتیبان و لجستیک آنان را ایفا کنند. دسته دوم صدماتی است که از ناحیه حضور نظامی قوای بیگانه بر سرزمین ما مترتب می‎‌شود که نوع حضور بریتانیا در ایران بیشتر در وجه دوم نمود پیدا می‌کند و عمدتاً در مناطق شرقی و جنوبی هرچند خرابی به ظاهر کمتری دارد و انعکاس اندکی پیدا می‌کند اما پیامدهای آن در سال‌های بعد قابل بررسی است.»

    او با اشاره به بحث غرامت و احقاق حق ایران در مجامع جهانی که طی سال‌های اخیر مطرح شده است، خاطرنشان کرد: «این بحث متاسفانه تا حدی جنبه سیاسی پیدا کرده است و باصطلاح گز نکرده پاره کردیم. اگر بحث غرامت مطرح بشود که به نظر من بهتر است بشود، یک جاهایی وقایع ناگزیر بوده اما جاهایی هم هست که آنچه پیش آمده، تبعات طبیعی جنگ نبوده است. مثلاً در آذربایجان تحریکات، مداخلات و جنایاتی که صورت گرفته، بعضاً تحریکاتی که از طرف روس‌ها و گاهی متفقین شاهد بودیم قابل بررسی است.»

    بیات با اشاره به برخی مداخلات خارجی در مناطق شمال غربی که از طریق واردات غیرقانونی اسلحه و توزیع آن میان اهالی توسط میسیون‌های به ظاهر خیریه صورت می‌گرفته، این اسناد را از موارد خاصی دانست که به ما قدرت مانور می‌دهد و تصریح کرد: «ما برای طرح مباحث مهمی چون غرامت و احقاق حق در جریان جنگ جهانی، باید بیش از افسانه‌ها به واقعیات تکیه کنیم. جایی که به نظر من حرف‌های بسیاری برای گفتن داریم.»

    منبع:تاریخ ایرانی

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 24-08-2014, 11:54
  2. نگاهی کوتاه به ۱۱ دوره انتخابات ریاست جمهوری
    توسط golenarges در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 21-06-2013, 22:17
  3. فریب هفتاد ساله در ارزش گذاری پول ملی!
    توسط safaeei در انجمن مباحث اقتصادی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-05-2013, 04:24
  4. مروری بر کودک آزاری جنسی سیاست مداران انگلیسی
    توسط علی-110 در انجمن مقالات بین الملل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-02-2013, 11:51

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه