صفحه 13 از 20 نخستنخست ... 34567891011121314151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 121 به 130 از 200

موضوع: قصه هاى اسلامى و تكه هاى تاريخى

  1. #121
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    120 - بتهاى قوم را مى شكست

    در تاريخ طبرى است كه على عليه السلام موقع هجرت دوشنبه و سه شنبه را در قبا به ام كلثوم دختر هدم مهمان شد، در تاريكيهاى شب ميديد كه مردى در زده و چيزى ميدهد و ميرود، حضرت موضوع را از ام كلثوم پرسيد، گفت : اين مرد سهل بن حنيف است چون ميداند من بى سرپرست هستم شبها به بتهاى قوم دست برد زده و شكسته برايم مياورد تا بجاى هيزم از آنها استفاده نمايم ، اميرالمومنين عليه السلام بخاطر اين هميشه احترام سهل را مراعات ميكرد و قدردانى مى نمود.
    مدرك :
    سفينه البحار ج 1 ص 676.
    سهل بن حنيف انصارى بدرى از اصحاب رسول خدا و از دوستداران اميرالمومنين عليه السلام و در جريان جمل والى او در مدينه بود، موقع مراجعت حضرت از صفين سهل وفات يافت ، حضرت در مرگ او بسيار بى تابى نمود، و بر او پنج بار نماز خواند.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #122
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    121 - تو بمنزله هارون ميباشى

    براء بن عازب و زيد بن ارقم نقل ميكنند كه در جنگ تبوك رسول خدا به على بن ابيطالب فرمود: چاره اى جز اين نيست كه يا بايد من در مدينه بمانم و يا تو، لذا على در مدينه گذاشت و خود روانه تبوك شد، مردم در مدينه شايع كردند كه پيغمبر از على كراهت پيدا كرده و از اول از او دل خوش ‍ نداشت ، چون اين مطلب به گوش على رسيد خود را به پيغمبر رسانيد.
    حضرت فرمود: على براى چه آمده اى ؟ گفت : براى چيزى نبود فقط از عده اى شنيدم كه مرا به خاطر اينكه از من كراهت پيدا كرده اى در مدينه گذاشته اى ، حضرت خنديد و فرمود: يا على راضى نيستى كه نسبت بمن مانند هارون باشى نسبت به موسى جز اينكه تو پيغمبر نيستى ((افلا ترضى ان تكون منى بمنزله هارون من موسى الا انك لست بنبى ))
    گفت : بلى راضى هستم يا رسول الله ، فرمود: پس تو چنين هستى .
    مدرك :
    طبقات كبرى ج 3 ص 15.
    براء بن عازب انصارى صحابى ، نقل شده كه در چهارده غزوه با پيامبر حاضر بود، در جنگ جمل و صفين در خدمت على عليه السلام بود، در سال 24 هجرى رى را بطور صلح فتح نمود، سپس در كوفه سكونت گزيد، در زمان مصعب بن زبير از دنيا رفت .

  4. #123
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    122 - پيشنماز شما قارى قرآنست

    سلمه جرمى با جمعى از قومش شرفياب خدمت رسول خدا شدند و اسلام آوردند و قرآن ياد گرفتند، موقع بازگشت عرض كردند: يا رسول الله چه كسى باما نماز بخواند؟ فرمود: آنكه بسيار قرآن ياد گرفته است ، چون بوطن بازگشتيم ديدند من از همه بسيار قرآن ياد گرفته و حفظ كرده ام لذا مرا پيشنماز خود قرار دادند، تا امروز در تمام اجتماعات قوم جرم من امام ايشان بوده ام .
    مدرك :
    كتاب اسدالغابه ج 2 ص 340.

  5. #124
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    123 - بتها را فرو ريخت

    جابربن عبدالله نقل ميكند كه در فتح مكه رسول خدا وارد مسجد الحرام شد در حالى كه عصاى كوتاهى در دست داشت ، در اطراف كعبه بتهاى زياد جهت عبادت نصب كرده بودند، حضرت به كنار هر بتى كه ميرسيد با عصا از سينه آن ميزد و به زمين ميافكند، مسلمانها با تبر حمله كرده و آنها را خرد نموده از مسجد بيرون ميريختند، حضرت اين آيه را ميخواند: ((و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته )) .
    مدرك :
    تفسير الميزان ج 7 ص 354 تاليف فيلسوف بزرگوار، مفسر عاليقدر سيد محمد حسين طباطبائى تبريزى مقيم قم مولود 29 ذى الحجه سال 1321 قمرى ، متوفاى روز يكشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 قمرى .

  6. #125
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    124 - اولين طلاق خلع در اسلام

    حبيبه دختر سهل ثابت ين قيس بود، چون ثابت بد شكل بود حبيبه او را پسند نكرد، خدمت رسول خدا آمد و عرض كرد: يا رسول الله من هرگز روى ديدن او را ندارم ، اگر ترس از خدا نبود تف برويش ميانداختم ، حضرت فرمود: باغى را كه بعنوان مهريه بتو داده به او برميگردانى ؟ گفت : بلى ، باغ ثابت را پس داد، حضرت ميان آندو دستور طلاق و جدائى داد، اين اولين طلاق خلع بود در اسلام .
    مدرك :
    تفسير الميزان ج 2 ص 266.

  7. #126
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    125 - حديث ميفروخت

    نقل شده كه معاويه به سمره بن جندب صد هزار درهم داد كه نقل كند آيه ((و من الناس من يعجبك قوله فى الحياه الدنيا و يشهد الله على ما فى قلبه و هو الد الخصام )) (يعنى از مردم كسانى هستند كه سخنان آنها درباره دنيا ترا بشگفت مياورد و خدا را به آنچه در دل دارد شاهد ميگيرد در حالى كه او از سخت ترين خصومت كنندگان است .) در حق على عليه السلام نازل شده ، و آيه ((و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء وجه الله )) درباره ابن ملجم لعنه الله نازل شده ، سمره نپذيرفت ، دويست هزار داد قبول نكرد، چهار صد هزار داد قبول كرد.
    مدرك :
    سفينه البحار ج 1 ص 656.

  8. #127
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    126 - فرماندار مدائن

    چون سلمان فارسى به فرماندارى مدائن منصوب شد تنها سوار الاغى شده عازم مدائن گشت ، چون خبر باهل مدائن رسيد مردم براى استقبال از فرماندار جديد از شهر بيرون شدند، پس از طى مسافتى با پيرمردى الاغ سوار روبرو شدند، پرسيدند: اى شيخ امير ما را كجا ديدى ؟ پرسيد: امير شما كيست ؟ گفتند: امير ما سلمان فارسى صحابه رسول خداست ، فرمود من سلمان هستم ولى امير نيستم .
    مردم به احترام او پياده شده و اسبهاى نجيب براى سوارى او پيش كشيدند، فرمود: اين الاغ براى من بهتر و موافق تر است ، چون وارد شهر شد خواستند او را به دار الاماره ببرند، فرمود: من امير نيستم كه به دارالاماره بروم ، دكانى را در بازار اجاره كرد و آنجا مشغول رسيدگى به كارهاى مردم شد، اثاثيه منزل او عبارت بود از زيرانداز و ظرف آب و عصا.
    مدرك :
    الانوار النعاميه چاپ چهار جلدى تبريز ج 1 ص 51 تاليف سيد نعمه الله بن سيد عبدالله جزائرى ، وى بسال 1050 هجرى قمرى در ضباعيه جزائر چشم به جهان گشود، در راه تحصيل علوم متحمل مشقتهاى زياد شد، خدمت علامه محمد باقر مجلسى را در اصفهان درك نمود، شب جمعه 23 شوال سال 1112 قمرى وفات يافت .

  9. #128
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    127 - حقوق همه را بپرداز

    سلمان به زيارت ابودرداء رفت ، زن ابودرداء را پريشان و ژوليده يافت ، گفت اينطور چرا؟ (چون شرعا زن شوهردار بايد خود را مرتب نگهدارد) زن گفت : برادرت به كارهاى دنيا توجه ندارد، سلمان نشست تا ابودرداء به منزل آمد و به سلمان خوش آمد گفت ، و برايش غذا آورد، سلمان گفت ؟: اول خودت بخور، گفت : من روزه هستم ترا بخدا تو ميل كن ، سلمان گفت : تا تو غذا نخورى من هم نميخورم .
    سلمان شب را در آنجا ماند، چون شب شد ابودرداء براى عبادت برخاست ، سلمان جلو او را گرفت و گفت : پروردگارت در ذمه تو حقى دارد و بدنت بر تو حقى دارد، و اهل و عيالت نيز بر تو حقى دارند ، گاهى روزه بگير و گاهى بخور، گاهى نمازبخوان و گاهى بخواب ، حق هر ذى حق را بجا آر، صبح ابودرداء خدمت رسول خدا رسيد و جريان سلمان را نقل كرد، حضرت هم سخنان سلمان را تصديق نمود.
    مدرك :
    نزهه النواظر معروف به مجموعه ورام تاليف ورام بن ابى فراس كه از فضلاء حله و از نسل مالك اشتر بود، در اول امر لباس سپاهى مى پوشيد و شمشير بر كمر مى بست ، سپس آنرا ترك نموده مشعول عبادت شد، بسال 650 هجرى ااز دنيا رفت .
    ابوالدارداء عويمربن زيد انصارى صحابى معروف ، از علماء زمين شمرده ميشد، بقولى يكسال قبل از كشته شدن عثمان از دنيا رفت ، و بقول ابن قتيبه در جريان على عليه السلام با معاويه ، ابودرداء زنده بوده است .

  10. #129
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    128 - مالك اشتر و مرد بازارى

    نقل شده كه روزى مالك اشتر از بازار كوفه ميگذشت در حالى كه پيراهنى از كرباس در بر و عمامه اى از آن در سر داشت ، يكى از اهل بازار او را ديد و شكل و قيافه او را حقير شمرد، زباله اى را كه جمع كرده بود بسوى او پرتاب كرد، مالك بدون توجه به او رد شد و رفت ، همسايه ها به مرد بازارى گفتند: اين مرد كه زباله بر سرش پرتاب كردى ميدانى كيست ؟ گفت : نه ، گفتند: او مالك اشتر صحابه اميرالمؤمنين بود.
    مرد بازارى بخود لرزيد، و براى عذر خواهى از پى مالك دويد، آخر او را در مسجدى يافت كه مشغول نماز است ، چون از نماز فارغ شد مرد بازارى خود را به پاى مالك انداخت ، مالك پرسيد: اين چه كار است ؟ گفت : از تو پوزش مى طلبم ، فرمود: ترا ترسى نيست بخدا قسم وارد مسجد نشده ام مگر براى آنكه در حق تو از خداوند درخواست عفو و مغفرت نمايم .
    مدرك :
    مجموعه ورام .

  11. #130
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    129 - به ديدن ما بسيار بيا

    امام حسين عليه السلام مى فرمود: در ايام طفوليت وارد مسجد شدم ، ديدم عمر بن خطاب بالاى منبر است ، از منبر بالا رفته و گفتم : از منبر پدرم پايين آمده به منبر پدرت بنشين ، عمر گفت : پدر من منبر نداشت ، بعد مرا گرفته و با خود در منبر نشانيد، او مشغول صحبت شد و من سنگريزه هائى را كه در دست داشت زير و رو ميكردم .
    چون از منبر پايين آمد مرا به منزل خود برد و گفت : اين سخن را كى به تو ياد داده بود؟ گفتم : بخدا سوگند كه هيچ كس ياد نداده بود، گفت : فرزندم براى ديدن ما بسيار بيا، روزى براى ملاقات او رفتم ديدم با معاويه خلوت كرده و عبدالله بن عمر پشت در منتظر اجازه ايستاده است ، ابن عمر برگشت من هم برگشتم .
    پس از چندى با او روبرو آمدم ، گفت : چندى است نمى بينمت ؟ گفتم : چندى پيش آمدم با معاويه خلوت داشتى عبدالله هم منتظر اجازه بود، او برگشت من نيز برگشتم ، گفت : تو در اجازه دادن از پسر عمر شايسته تر و مقدم هستى ، اين موها را در سرما خدا، سپس شما رويانده ايد.
    ((يعنى خدا و شما ما راا از بندگى و بردگى نجات داده ايد، چون قبل از اسلام سر غلامان را داغ زده و موى آنها را از بين ميبردند - ع ))
    مدرك :
    تاريخ بغداد ج 1 ص 141

صفحه 13 از 20 نخستنخست ... 34567891011121314151617181920 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-10-2013, 21:17
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 20:52
  3. وسوسه و وسوسه‏ گران‏
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخلاق
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-06-2013, 20:29
  4. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 23-02-2013, 16:35

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه