160 - در نماز بود نكشتند
در خدمت رسول اكرم از فضيلت و شدت عبادت مردى تعريف ميكردند كه خودش از دور نمايان شد، عرض كردند: يا رسول الله خودش آمد، حضرت فرمود: ميان دو چشم او نشانه شيطان را مى بينم ، چون خدمت حضرت رسيد به مردم سلام كرد و ايستاد، حضرت پرسيد آيا از دلت خطور كرد كه در ميان اين جماعت كسى بهتر از تو نيست ؟
گفت : بلى .
بعد وارد مسجد و مشغول نماز شد، حضرت فرمود: كيست برود و او را بكشد؟ ابوبكر اعلام آمادگى كرد، رفت و برگشت و گفت : يا رسول الله ديدم مشغول نماز است و نكشتم ، حضرت باز فرمود: كيست رفته و او را بكشد؟ اين دفعه عمر اعلام آمادگى كرد، او نيز رفت و ديد مشغول نماز است لذا نكشت و برگشت .
دفعه سوم فرمود: كيست او را بكشد؟ اين بار على عليه السلام اعلام آمادگى كرد، پيغمبر فرمود: اگر تو او را دريابى ميكشى ، على رفت و برگشت و گفت : پيدا نكردم رفته بود، فرمود: اين مرد اولين بدعت گذار و تفرقه انداز در بين امت من خواهد بود، اگر او را ميكشتيد دو نفر با هم اختلاف نميكردند.
مدرك :
العقد الفريد ج 2 ص 404.
((در تاريخ اين مرد را ذوالخويصره گفته اند كه در زمان خلافت على عليه السلام فرقه خوارج را بوجود آورد، و در آخر بدست آن حضرت كشته شد - ع )).