180 - عباس بن ربيعه در صفين
ابوالاغر تميمى گويد: در جنگ صفين عباس بن ربيعه را ديدم كه غرق در اسلحه بود: در سر كلاهخود، در دست شمشير يمانى داشت ، سوار اسبى نجيب و سياهرنگ بود، چشمهايش مثل چشمهاى افعى ميدرخشيد، مردى از اهل شام بنام عرار او را صدا زد: عباس بيا باهم مبارزه كنيم ، عباس گفت : پس بايد پياده شويم ، چون پياده شدند عباس دامن زره را به كمر محكم كرد و اسبش را بغلامش سپرد.
هر دو با شمشير به همديگر حمله كردند ولى هيچ يك به ديگرى دست نمى يافت ، تا اينكه عباس در زره مرد شامى مخنصر شكافى مشاهده نمود، دست در آن كرده و كشيد و تا سينه پاره نمود، سپس برگشت و ضربتى وارد نمود كه استخوانهاى سينه اش در هم فرورفت ، و شامى بزمين افتاد، صداى تكبير دو سپاه زمين را به لرزه در آورد.
ابوالاغر گويد: از پشت سرم صدائى شنيدم كه ميخواند: ((قاتلو هم يعذبهم الله بايد يكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين )): متوجه شده ديدم اميرالمومنين است ، فرمود: اى ابوالاغر ايت كه با دشمن ما رزم ميدهيد كيست ؟ گفتم : عباس بن ربيعه است ، امام ، عباس را پيش خود خواند و فرمود: مگر ترا و حسن و حسين و عبدالله بن جعفر را نگفته بودم كه از مركز خود دور نرويد و مباشر جنگ نشويد؟ عباس گفت : يا اميرالمومنين رواست مرا بمبارزه بخواهند و من جواب ندهم ؟
فرمود بلى ، اطاعت امامت بهتر است ، معاويه ميخواهد كسى از بنى هاشم زنده نماند، و دوست ميدارد براى خاموش نمودن نور خدا قلب همه ايشان را بشكافد.
چون معاويه از جريان مطلع شد، گفت : آيا مردى نيست كه خون عرار را بگيرد؟ دو مرد از قبيله لخم خود را مهيا كردند، معاويه گفت : هر كدام از شما عباس را بكشد او را جايزه بزرگ خواهم داد، آن دو بميدان آمده و عباس را بمبارزه خواستند، عباس گفت : من بايد از آقايم اجازه بگيرم ، پيش حضرت رفت و جريان را گفت ، حضرت فرمود: وسائل جنگى خود را با من عوض كن ، پس از پوشيدن لباس سوار اسب او شده خود را بميدان رسانيد . دو مرد شامى خيال كردند كه عباس است ، گفتند: آقايت اجازه داد؟ حضرت اين آيه را خواند: ((اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير)) يكى از آن دو به حضرت حمله كرد كه مهلت نداد، دومى حمله كرد او را نيز به رفيقش ملحق نمود، سپس از ميدان برگشت در حالى كه تلاوت ميكمرد: ((الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص ))
مدرك :
1 - مروج الذهب ج 3 ص 18 و المجالس السنيه ج 1 مجلس 154
((بعضى از اهل منبر از روى بى اطلاعى اين جريان را به ابوالفضل عباس فرزند شجاع على عليه السلام نسبت ميدهند كه بى اساس است ، و جناب ابوالفضل معلوم نيست در صفين شركت داشته باشد - ع ))