صفحه 5 از 20 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 41 به 50 از 200

موضوع: قصه هاى اسلامى و تكه هاى تاريخى

  1. #41
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    40 - ميخواست بنى هاشم را بسوزاند

    مسعودى گويد: عبدالله بن زبير تمامى بنى هاشم را در زندان عارم كه در دره مكه بود جمع كرده دهانه دره را پر از هيزم كرد كه اگر تا چند روز با او بيعت نكنند هيزم را آتش زده همه آنها را بسوزاند، چون مختار از جريان اطلاع يافت ابو عبدالله جدلى را با چهار هزار سوار فرستاد تا آنها را نجات دهد.
    عروة بن زبير برادرش عبدالله را درباره جمع بنى هاشم در دره و تهيه هيزم معذور ميداشت و ميگفت : او ميخواست اختلاف كلمه نشود و مسلمانها متفرق نگردند، و با داخل نمودن آنها در بيعت خود مسلين را متفق الكلمه نمايد، چنانكه عمر بن خطاب درباره بنى هاشم كرد چون از بيعت ابوبكر تخلف كردند هيزم جمع كرد تا خانه آنها را آتش زند.
    چون از بيعت ابوبكر تخلف كردند هيزم جمع كرد، تا خانه آنها را آتش ‍ زند.
    مدرك :
    شرح نهج البلاغه ج 20 ص 147 بنقل از مروج الذهب ج 3 ص ‍ 86.
    عبدالله بن زبير كنيه اش ابو خبيب مادرش اسماء ذات النطاقين دختر ابوبكر بود در سال اول هجرت متولد شد در جنگ جمل دستيار خاله اش عايشه و از فرماندهان سپاه بود، موقع بيعت خواستن به يزيد لعنه الله از مدينه فرار نموده به كعبه پناهنده شد، پس از مرگ يزيد در اكثر بلاد بعنوان خليفه از او بيعت كردند، بالاخره در نيمه جمادى الاخرى سال 73 هجرى بدستور عبدالملك بن مروان ، حجاج بن يوسف ثقفى مكه را محاصره نموده عبدالله را بقتل رسانيد، عبدالله بن زبير با على عليه السلام و خاندانش ‍ عدوات داشت .
    ((در تاريخ يعقوبى ج 2 ص 261 مى نويسد: عبدالله چهل روز در نمازها صلوات را ترك كرد، چون پرسيدند: چرا صلوات بر پيغمبر را ترك كردى ؟ گفت : چون او خانواده بدى دارد، موقعى كه به او صلوات فرستاده ميشود دماغ آنها نفخ ميكند - ع ))
    عروة بن زبير برادر عبدالله بود مامقانى (ره ) او را از دشمنان سر سخت امير المومنين عليه السلام دانسته و فرموده : به آن حضرت دشنام مبداد و دروغ مى بست .
    مختار بن ابو عبيد ثقفى ، مادرش دومه دختر وهب بود، در سال اول هجرت متولد شد در سال 66 ظهور نموده دشمنان امام حسين عليه السلام را كشت ، در سال 67 هجرى بدست مصعب بن زبير كشته شد، امارتش يك سال و نيم و عمرش 67 سال بود.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #42
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    41 - از دفن خليفه مانع ميشد

    مدائنى نقل ميكند كه طلحه سه روز مانع دفن شد، تا آنكه حكيم بن حزام و جبير بن مطعم از على عليه السلام در خواست مساعدت نمودند، موقعى كه عده اى از خانواده عثمان خواستند او را برده در كنار ديوارى كه به ((حش كوكب ))معروف بود، و يهوديها مرده هاى خود را در آن دفن ميكردند دفن كنند طلحه عده اى سنگ بدست در سر راه آماده نمود كه جنازه را بزمين انداخته و مانع دفنش شوند، على عليه السلام سفارش نمود و سوگند داد كه مانع نشوند، لذا دست برداشتند، تا كسان عثمان او را در حش كوكب دفن كردند.
    طبرى آورده كه چون معاويه به مردم مسلط شد دستور داد ديوار را بر داشته و آنجا را به قبرستان بقيع متصل كردند، و مردم را دستور داد كه مرده هاى خود را كنار قبر عثمان دفن كردند تا به قبرستان مسلمين متصل شد.
    طلحة بن عبيدالله يكى از اصحاب معروف رسول خدا بود، به غير از بدر در ساير جنگها شركت داشت ، بعد از رحلت نبوى بدنيا و جمع ثروت گرائيد، از دشمنان سر سخت عثمان بود و مردم را بر عليه او تحريك ميكرد، پس از قتل عثمان اولين كسى بود كه پا بر منبر نهاده به على عليه السلام بيعت كرد، سپس بيعت خود را شكسته همراه زبير و عايشه جنگ جمل را براه انداختند، و در اين جنگ با تير مخفى مروان كشته شد.

  4. #43
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    42 - عمل منافقانه

    زمخشرى نقل ميكند كه ابوهريره ((مضيره ))(غذائى است كه از شير ترشيده درست ميكنند) را بسيار دوست ميداشت ، موقع غذا نزد معاويه و سر سفره او ميرفت و مضيره تناول ميكرد، و موقع نماز نزد على عليه السلام رفته در نماز به او اقتدا ميكرد، چون اعتراض كردند گفت : مضيره معاويه لذيذتر است ، و نماز پشت سر على بهتر است .
    ((لابد اين جريان در صفين بود كه على عليه السلام و معاويه نزديك هم بودند - ع ))
    مدرك :
    سفينة البحار ج 2 ص 713.
    ابولقاسم محمود بن عمر زمخشرى از علما معروف اهل سنت است مولفاتى دارد كه از جمله آنهاست تفسير الكشاف و كتاب ربيع الابرار در 27 رجب سال 467 هجرى در زمخشر چشم به جهان گشود، مدتى در مكه مكرمه سكونت اختيار نمود لذا به ((جارالله ))ملقب شد، سپس بوطن خود برگشته در شب عرفه سال 528 هجرى از دنيا رفت .
    ابوهريره دو سى يكى از اصحاب رسول خدا بود، در شكم پرستى معروف بود، در جعل حديث و ساختن روايات بى اساس بقدرى گستاخ بود كه عمر بن خطاب او را از نقل حديث ممنوع نمود، و مورد اعتراض عايشه يكى ديگر از حديث سازان ) و عثمان و على عليه السلام واقع شد، در سال 57 -59 از دنيا رفت ، وليد بن عقبه حاكم مدينه بر او نماز خواند.

  5. #44
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    43 - خدا على را رحمت كند

    حسين بن على عليه السلام وارد مجلس معاويه شد، عبدالله بن زبير و ابو سعيد عقيل هم آنجا بودند، معاوبه رو به امام حسن كرد و گفت : على بزرگ بود يا زبير؟ امام حسن فرمود: سنشان نزديك بود، على از زبير بزرگ بود، خدا على را رحمت كند، ابن زبير گفت : خدا زبير را رحمت كند، امام حسن تبسم كرد و چيزى نگفت .
    ابو سعيد گفت : حرف على و زبير رانزن ، على مردم را به كارى دعوت كرد كه خودش رئيس و در سركار بود، و مردم از او پيروى كردند، زبير مردم را به كارى دعوت كرد كه زنى در راءس آن بود، چون دو لشگر بهم رسيدند زبير فرار كرد، و صبر ننمود كه حق آشكار شود و باطل از بين برود، مرد كوچكى با او ملاقات كرد -(منظور ابن جرموز است ) او را كشته سرش را پيش على برد.
    ولى على مانند پسر عمويش رسول اكرم براه خود ادامه داد و برنگشت ، خدا على را رحمت نكند، ابن زبير گفت : اگر غير از تو (منظورش امام حسن بود) اين سخنان را ميگفت جوابش را ميدادم ، ابو سعيد گفت : كسى كه باو كنايه ميزنى به تو توجه و اعتنا ندارد.
    مدرك :
    : العقد الفريد ج 4 ص 14.
    زبير بن عوام از اصحاب و عمه زاده رسول اكرم و برادرزاده خديجه بود، در پانزده سالگى چهارمين يا پنجمين نفر بود كه اسلام آورد به حبشه سپس به مدينه مهاجرت نمود، در تمام جنگهاى پيامبر شركت داشت ، پس از رحلت رسول اكرم از طرفداران على عليه السلام و مخالفين عثمان بود، در خلافت عثمان هفت نفر از صحابه به موقع مرگ زبير را وصى خود نمودند، زبير يكى از برپا نمايندگان جنگ جمل بود، در دهم جمادى الثانيه سال 36 هجرى در اثرتذكر على عليه السلام از جنگ كناره گرفته بطرف منزلش ‍ ميرفت كه بدست ابن جرموز كشته شد، موقع مرگ 66 يا 67 سال داشت .

  6. #45
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    44 - نام مقدس محمد

    پيش از رسول اكرم با نام مقدس ((محمد غير از سه نفر ناميده نشده بود پدران آن سه نفر به طمع رسيدن فرزندانشان بمقام نبوت آنها را محمد ناميدند، آنها عبارتند از: محمد بن سفيان مجاشعى جد جد فرزدق ، محمد بن احيحة بن حلاج برادر مادرى جناب عبدالمطلب ، محمد بن حمران بن ربيعه
    پدران اين سه نفر مهمان پادشاهى شدند كه از كتاب اول اطلاع داشت ، وى از نام و بعثت رسول اكرم به ايشان صحبت كرد، موقع مسافرت اين سه نفر همسران آنها حامله بودند، آنها در دل خود نذر كردند كه اگر فرزندشان پسر باشد نامش را محمد بگذارند، لذابه نذر خود عمل كرده و نام پسران خود را ((محمد ))گذاشتند.
    مدرك :
    وفيات الاعيان ج 5 ص 148.

  7. #46
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    45 - تو رديف بزرگان نيستى

    وائل بن حجر بن ربيعه از بزرگان حضرموت ، و پدارنش از پادشاهان آنجا بودند، وائل در مدينه شرفياب خدمت رسول اكرم شد، حضرت او را احترام بسيار نمود، عباى خود را روى زمين پهن كرده وائل را روى آن نشانيد، و قطعه زمينى به او بخشيد، معاويه را ماءمور نمود كه با او رفته زمين را به او معرفى كند.
    روز بسيار گرم بود، معاويه با پاى عريان پشت سر شتر وائل ميرفت ريگهاى داغ پاى او را ناراحت كرد به وائل گفت : مرا هم سوار رديف خود كن ، وائل گفت : تو لايق آن نيستى كه رديف بزرگان شوى ، كفشهايت را بده بپوشم كه پاهام سوخت وائل گفت : اى پسر ابوسفيان از بخل نيست كه كفشهايم را بتو نيمدهم ، بلكه خوش ندارم كه بزرگان از يمن بشنوند تو كفشهاى مرا بپا، كردى ولى اين اجازه را بتو ميدهم كه در سايه شترم راه روى و اين مقدار امتياز براى تو كافى است .
    وائل زنده ماند تا زمان خلافت معاويه را درك نمود، روزى وارد مجلس ‍ معاويه شد، معاويه او را شناخت و جريان گذشته را بياد آورد، وائل را احترام كرد، و خواست وائل از او عطا و بخششى قبول كند ولى او قبول نكرد، معاويه پيشنهاد كرد كه براى او ماهيانه و مقررى تعيين كند كه هر ماه بگيرد، باز هم قبول نكرد و گفت : من از آن بى نيازم ، شهريه را به كسى بده كه از من مستحق تر است .
    مدرك :
    1 - الاستيعاب ج 5 ص 1562.
    2 - عيون الاخبار دينورى ج 1 ص 271.

  8. #47
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    46 - مانند توپ برگردانيد

    شعبى گويد: چون مردم به عثمان بيعت كردند وارد منزلش شد بنى اميه و ابوسفيان گرد او جمع شدند تا آنكه خانه از بنى اميه پر شد، درها را بستند، ابوسفيان كه چشمهاى ظاهريش باطنى كور شده بود پرسيد: آيا در مجلس ‍ شخص اجنبى هست ؟ گفتند: نه ، گفت : خلافت را مانند كره و توپ در دست بگيريد و به يكديگر پاس دهيد، مرگز آنرا در بنى اميه قرار دهيد، قسم به آنكه ابوسفيان به آن قسم ياد ميكند نه عذابى هست و نه حسابى ، نه بهشتى هست و نه آتشى ، نه بعث و زنده شدن و نه قيامت .
    مدرك :
    شرح نهج البلاغه ج 9 ص 53.
    صخربن حرب معروف به ((ابو سفيان ))در جاهليت از بزرگان قريش و پس ‍ از ظهور اسلام از دشمنان سر سخت اسلام و پيامبر بود، در جنگ احد و خندق سرپرستى قريش و بنى كنانه را بر عليه رسول خدا عهده دار بود، سال هشتم هجرى در فتح مكه اظهار مسلمانى نمود، در جنگ حنين و طائف در خدمت پيغمبر بود موقع وفات پيامبر از جانب آن حضرت فرماندار نجران بود، 57 سال قبل از هحرت متولد شدو در سال 31 هنجرى وفات يافت .

  9. #48
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    47 - مرده ها را شماتت كرد

    امام حسن عليه السلام در مجلس معاويه و شياطين او فرمود: شما را بخدا به ياد داريد كه روز بيعت عثمان ، ابوسفيان كه چشمهايش كور شده بود، به حسين عليه السلام - گفت : برادر زاده دست مرا گرفته به قبرستان بقيع ببر، حسين دست او را گرفته به قبرستان بقيع برد وسط قبرستان ايستاد و با صداى بلند گفت : اى اهل قبور آنچه براى آن مى جنگيديد اكنون بدست ما افتاده است در حالى كه شما زير خاك پوسيده ايد.
    حسين گفت : خدا محاسن سفيدت را قبيح كند، سپس دست خود را از دست او كشيد و در قبرستان رها كرد و رفت ، اگر نعمان بن بشير دست ابوسفيان را گرفته و بمدينه نميآورد در قبرستان هلاك ميشد.
    مدرك :
    سفينة البحار ج 1 ص 633
    امام حسن مجتبى اولين فرزند على و فاطمه سلام الله عليهما و دومين امام شيعيان است ، شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه چشم به جهان گشود، پس از شهادت پدرش در سال 40 هجرى بامامت رسيد و مردم كوفه به او بعنوان خليفه بيعت كردند، پس از شش ماه در نتيجه بى وفائى اصحاب و حيله هاى معاويه دست از كار كشيده با معاويه با شرائط چندى مصالحه نمود، آخر الامر بدست همسرش با زهرى كه معاويه فرستاده بود مسموم شد، در 28 صفر سال 50 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه از دنيا رفت ، عايشه و بنى اميه نگذاشتند كنار قبر جدش دفن شود لذا در بقيع كنار قبر مادر بزرگش بنت اسد دفن شد.
    امام حسين دومين فرزند حضرت على و فاطمه عليهم السلام و امام سوم شيعه است ، در سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه چشم به جهان گشود، پس از برادرش امام حسن عليه السلام به امامت رسيد، پس از مرگ معاويه در سال شصت هجرى در اثر فشار عامل يزيد در مدينه شب 28 رجب بسوى مكه حركت كرد، در روز هشتم ذى الحجه همان سال از مكه بسوى كوفه حركت نمود، روز دوم محرم سال 61 وارد سرزمين كربلا شد، روز دهم محرم با جوانان اهل بيت و يارانش به شهادت رسيدند.
    نعمان بن بشير انصارى هشت سال و هفت ماه پيش از وفات رسول خدا در مدينه بدنيا آمد معاويه او را عامل خود در حمص سپس در كوفه قرار داد، پس از معاويه يزيد نيز او را والى كوفه نمود، اصولا نعمان از هواخواهان معاويه و يزيد بود، پس از مرگ يزيد مردم شام را به بيعت عبدالله بن زبير دعوت كرد، در ذى الحجه سال 64 مردم او را كشتند.

  10. #49
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    48 - از برادرش دفاع كرد

    عقيل بن ابيطالب رضى الله عنه بر معاويه وارد شد، معاويه او را احترام زياد كرد و حوائجش را برآورد، و قرضهايش را اذا نمود، در يكى از روزها معاويه گفت : بخدا قسم على حرمت تو را حفظ نكرد، قرابت ترا قطع نمود و با تو صله رحم نكرد.
    عقيل گفت : على به من احسان بزرگ نمود و قرابت مرا رعايت و رحم مرا وصل كرد، على بخدا حسن ظن داشت ولى شما بخدا بدگمان هستيد، او امانت خود را حفظ و رعيت خود را اصلاح كرد، در حالى كه شما به امانت خود خيانت و رعيت خود را تباه نموده و ستم پيشه كرديد، از بدگوئى على زبان خود را نگهدار.
    مدرك :
    العقد الفريد ج 4 ص 4.
    عقيل دومين پسر ابوطالب ، برادر بزرگ على عليه السلام ، شخص حاضر جواب ، عالم بانساب قريش و ايام عرب بود، قريش او را باكراه در بدر حاضر نمودند، در سال هشتم به مدينه هجرت نمود، رسول خدا باو فرمود: تو را به دو جهت دوست ميدارم : يكى بخاطر خويشاوندى تو، و ديگرى بخاطر اينكه عمويم ترا دوست ميداشت ، وى در زمان خلافت معاويه اختلاف است كه در زمان على عليه السلام بود يا بعد از شهادت آن حضرت ؟ عده اى قائلند كه پس از شهادت آن حضرت بوده است .

  11. #50
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    49 - حقش را موقع مرگ ميداد

    عثمان به عيادت عبدالله بن مسعود رفت ، از او پرسيد: از چه ناراحتى و شكايت دارى ؟ گفت : از گناهانم ، پرسيد: دلت چه ميخواهد؟ گفت : رحمت پروردگارم را، گفت : بگويم برايت طبيب بياورند؟ گفت : طبيب بيمارم كرده است عثمان گفت : دستور دهم عطايت را از بيت المال بپردازند - دو سال بودكه عثمان عطايش را قطع كرده بود - عبدالله گفت : من ديگر به آن احتياج ندارم ، موقعى كه احتياج داشتم ندادى ، حالا كه احتياج ميدهى ؟!
    عثمان گفت : پس از مرگت براى دخترانت مى باشد، ابن مسعود گفت : مرا از فقر دخترانم مى ترسانى ؟ من بدخترانم سفارش كرده ام كه هر شب سوره واقعه را بخوانند، چون از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: هر كس هر شب سوره واقعه را بخواند هرگز فقر باو نميرسد.
    مدرك :
    1 - الغدير ج ))ص 5 و اسد الغابه ج 3 ص 259.
    عبدالله بن مسعود صحابى جليل القدر و قديم الاسلام بود، وى اولين كسى است از صحابه كه درمكه علنى قران خواند، به حبشه ، سپس به مدينه مهاحرت نمود، در تمامى غزوات نبوى شركت داشت ، در جنگ بدر ابوجهل بدست او كشته شد، پس از رحلت رسول اكرم نيز در جنگهاى بزرگ شركت نمود، عمر بن خطاب در خلافت خود او را بعنوان معلم به كوفه فرستاد، در خلافت عثمان از او نامهربانيها و ستمهاى بسار ديد، در سال 32 هجرى از دنيا رفت ، زبير را وصى خود قرار داد، عمار ياسر و بقولى زبير بر او نماز خواند.

صفحه 5 از 20 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 10 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-10-2013, 21:17
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 20:52
  3. وسوسه و وسوسه‏ گران‏
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخلاق
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-06-2013, 20:29
  4. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 23-02-2013, 16:35

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه