صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 45

موضوع: «الصدمه و الصمود» (شوک و پایداری) از 2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟

  1. #11
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها (قسمت دوم)

    وقتی اسرائیل با تصور نابودن شدن 90 درصد موشک های حزب الله وارد جنگ می شود
    اولین غافلگیری های حزب الله برای اسرائیل در جنگ 33 روزه چه بود؟

    گروه تاریخ رجانیوز: در [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] این مطلب (که ترجمه بخش جنگ 33 روزه از کتاب «سپاهیان خدا» نوشته ی نیکولاس بلانفود است) چگونگی آغاز جنگ سی و سه روزه را دیدیم و مروری داشتیم بر اولین موضوع گیری سید حسن نصرالله بعد از جنگ که ضمن اعلام عدم تمایل به جنگ، بر آمادگی حزب الله برای نبرد و همچنین لزوم آمادگی اسرائیلی ها برا مواجهه با «غافلگیری ها» هم تأکید کرد. ضمنا به موضع منفی دولت وقت لبنان و حامیان منطقه ای آن نسبت به عملیات اسیرگیری حزب الله هم اشاره کردیم. با هم قسمت دوم این مطلب را می خوانیم:


    در آن لحظه [که سینیوره داشت با معاون سیاسی دبیرکل حزب الله محاجه می کرد] اسرائیل مشغول اجرای طرح های بود که به جنگ منتهی می شد. مثلا ژنرال دان حالوتس (رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل و فرمانده سابق نیروی هوایی آن) استفاده از نیروی هوایی را برای مجازات حزب الله و زهرچشم گرفتن از آن از طریق یک سلسله ضربه ی دردناک پیشنهاد می کرد. بخشی از این سلسله حملات قرار بود به مراکزی صورت بگیرد که گمان می رفت محل نگهداری موشک های فجر ایرانی و سکوهای پرتاب آن است. عملیاتی دیگر قرار بود باند فرودگاه بین المللی رفیق حریری بیروت را مورد هدف قرار دهد. عملیات هایی دیگر هم قرار بود معابر مرزی لبنان و سوریه را مورد حمله قرار دهد. به اضافه یک سری اهداف منتخب از بین زیرساخت های لبنان.

    این طرح ها در عصر همان روز یعنی 12 جولای مورد تصویب کابینه ی اسرائیل قرار گرفت. اکثریت وزرای اسرائیلی گمان می کردند که عملیات های هوایی در ظرف تنها چند روز به اتمام خواهد رسید و حزب الله که از شدت و خشونت عکس العمل اسرائیلی ها و مجازات مناسبی که بابت کارش دریافت خواهد کرد دچار رعب خواهد شد، خواستار آتش بس خواهد شد و این حمله، قواعد بازی در جنوب لبنان را تغییر خواهد داد و قوت بازدارندگی اسرائیل را مجددا احیا خواهد نمود و جامعه جهانی را در وضعی قرار خواهد داد که امکان فشار آوردن برای اجرای قطعنامه 1559 شورای امنیت (که خلع سلاح حزب الله هم در آن درج شده بود) را مهیا خواهد نمود.
    در مراحل ابتدایی جنگ، برخی مسئولان اسرائیلی خواستار جایگزین شدن نیرویی قوی از ناتو به جای نیروهای یونیفل بودند که از دو هزار نظامی دیده بان صلح تشکیل شده و در کل منطقه ی «خط آبی رنگ» [در مرز لبنان و فلسطین اشغالی] حضور داشتند. در همین رابطه یکی از افسران یونیفل که در 12 جولای [روز آغاز جنگ] در مرخصی بود و در اسرائیل حضور داشت نقل می کند که جلسه ای با فرماندهان ارشد اسرائیلی داشته و به آنها توصیه اکید کرده که از این عملیات اسیرگیری حزب الله استفاده کرده و [با توجه به وضع سیاسی مناسب] راه دیپلماتیک را در پیش بگیرند و به مجازات حزب الله از طریق نیروی نظامی متوسل نشوند ولی اسرائیلی ها به او گفته بودند: «هرگز. آمریکایی ها و فرانسوی ها فقط حرف می زنند!» [یعنی این بار خود اسرائیل می خواهد عملا حزب الله را نابود کند نه ازطریق قطعنامه های سازمان ملل!].

    عملیات نابودی موشک های حزب الله یا عملیات فریب توسط حزب الله؟!
    اسرائیلی ها مدعی هستند که عملیات حمله به مخازن موشک های فجر حزب الله (که در ساعات ابتدای روز 13 جولای انجام دادند) تنها 34 دقیقه طول کشید و طی آن به 59 محل مختلف در قسمت های مختلف جنوب لبنان حمله شد، از جمله به برخی منازل شخصی که گمان می رفت مخازن موشک باشد. اسرائیلی ها بسیار از این عملیات تمجید کرده و آن را «یک پیروزی بی نظیر» خواندند که در نتیجه ی سالها پشت کار در جمع داده های اطلاعاتی و تحلیل آنها به دست آمده است.

    حالوتس بعدها مدعی شد که بیش از نود درصد منابع موشکهای برد بلند حزب الله در طی جنگ نابود شد. این تخمین، ظاهرا بسیار خوش بینانه است. در واقع، در لبنان پیرامون موفقیت آمیز بودن این عملیات اسرائیلی ها (موسوم به عملیات فجر [یا عملیات «وزن مثال زدنی»] شک وجود دارد. اینطور گفته می شود که حزب الله پرتاب کننده های موشک تقلبی درست کرده بود تا اسرائیلی ها را فریب دهد. [1]

    [اولمرت در کنار حالوتس]

    در واقع کدهایی برای اثبات وقوع چنین عملیات فریبی وجود دارد: مثلا حزب الله چند سال قبل از آن، موشکی قلابی به وسیله چند بشکه نفت درست کرده بود به این شکل که آنها را کنار هم چیده و دور آنها را به شکل مخروطی درآورده بود. این موشک قلابی پشت یک دستگاه خودرو گذاشته شده و روی آن را با مشمعی شل پوشانده بودند و بعد آن را در جنوب لبنان چرخوانده بودند تا به وسیله هواپیماهای شناسایی اسرائیلی شناسایی شود [و بدین تریب عملیات فریب در مورد محل نگهداری این منابع موشکی عملی گردد].

    وقتی حزب الله حقیقتا درک کرد اسرائیل قصد جنگ دارد
    موفقیت ظاهری در عملیات فجر موجب انگیزه پیدا کردن اولمرت و حکومت اسرائیل شد. از همین رو خواستار چیزهای بیشتر شدند. مثلا تصمیم گرفته شد سطح عملیات انتقام گیرانه بالاتر برده شود و مراکز حزب الله در ضاحیه ی جنوبی بیروت هم بمباران شود. تهاجم از همان عصر آغاز شد. بدین ترتیب ساختمان های چندین طبقه که شامل منازل و دفاتر کار فرماندهان حزب الله می شد به تل آوار تبدیل گردید. هر موشکی که منفجر می شد صدای بلندی ایجاد می کرد که کل بیروت را می لرزاند. ساختمان مرکز امنیت و اطلاعات حزب الله در ضاحیه جنوبی بیروت هم با خاک یکسان شد.

    [نمونه ای از ویرانی های حاصله در ضاحیه ی جنوبی بیروت]

    وقتی که اسرائیلی ها شروع کردند به ریختن اعلامیه های هشدار آمیز [از هواپیماها] بر روی ضاحیه (که طی آنها اهالی ضاحیه را به ضرورت فرار قبل از هجوم هوایی اسرائیلی ها هشدار می دادند) فرماندهان حزب الله حجم عکس العمل اسرائیل را درک کردند. تا آن لحظه هم کارمندان حزب الله کارهای روزانه شان را در دفاتر حزب در بیروت و بیرون آن انجام می دادند. ولی وقتی هشدارنامه های اسرائیلی به روی شهر ریخته شد، کادر حزب الله دستور انتقال به «نقاط مخصوص» را دریافت کردند. نقاط خاص، پایگاهی سری نظامی برای فرماندهان و شاخه های اداری و رسانه ای بود.
    مدتی بعد، در حمله اسرائیلی ها ساختمان شبکه ی المنار تخریب شد ولی پخش برنامه های شبکه قطع نشد، چون شبکه، کارش را از پایگاه جایگزین پی گرفته بود. در جواب، حزب الله با تعداد فراوانی موشک، برای اولین بار حیفا (در 25 میلی جنوب لبنان) را هدف قرار داد.

    شروع غافلگیری ها برای اسرائیل، موشک باران حیفا و زدن ناوچه حانیت
    در عصر روز 14 جولای [23 تیر 1385]، سید حسن نصرالله یک سخنرانی مستقیم تلفنی داشت که از مخفی گاهش (در عمق زمین در ضاحیه جنوبی) انجام می شد و توسط شبکه المنار پخش می گردید. سید حسن نصرالله، بعد از تمجید از رزمندگان مقاوت اسلامی، روی کلام را به سمت اسرائیلی ها برگرداند و آنها را به تغییر قواعد بازی متهم کرد: «شما خواستار جنگ تمام عیار شده اید. پس ما هم به سراغ جنگ تمام عیار می رویم و برای آن آماده ایم. جنگی در تمام سطوح. به سمت حیفا -و حرفم را باور کنید- به سمت مابعد حیفا و به سمت مابعد مابعد حیفا. [یعنی موشک ها برای اولین بار به حیفا و حتی به بعد حیفا و حتی مسافت های دورتر خواهد رسید.]» در آن لحظه، سید حسن نصرالله نوشته ای را از دستیارش دریافت کرد. دبیر کل حزب الله سخنش را پی گرفت و یادآوری کرد که [در سخنان قبلی اش] وعده ی غافلگیری ها را داده بود. و ادامه داد: «و حالا این اولین غافلگیری است» و از ساکنین بیروت خواست به دریا[ی مدیترانه] نگاه کنند و ادامه داد: «الان، در سطح دریا، ناوچه ی جنگی اسرائیلی ... نگاهش کنید که [بر اثر اصابت موشک مقاومت] دارد می سوزد.»

    در سیاهی شب، تلألؤهای نارنجی رنگ و شراره های آتش شروع به به هوا رفتن کرده بودند. صحنه ای دیدنی و شگفت انگیز بود. صدای تشویق و تمجید و کف زدن از همه خانه ها در سراسر بیروت غربی (که در مقابل دریا قرار داشت) بلند شد. سید حسن نصرالله [در کنفرانس مطبوعاتی در روز نخست جنگ] وعده ی غافلگیری ها را داده بود و حالا، وعده اش را عملی کرده بود.

    [ناوچه ی حانیت INS]

    ناوچه ی هدف قرار گرفته INS حانیت نام داشت و از نوع ساعر5 بود. ظاهرا حزب الله سه موشک نور ایرانی که توسط رادار هدایت می شود و ضد کشتی های جنگی است از بندر اوزاعی در قسمت جنوبی بیروت به سمت این ناوچه شلیک کرده بود. موشک اول به ناوچه برخورد نکرده بود. موشک دوم به ناوچه حانیت که در فاصله شش میلی ساحل بیروت قرار داشت برخورد کرده بود و موجب کشته شدن چهار نفر از سرنشینان آن و از کار افتاد ناوچه شده بود.

    به نظر می رسد خسارت های این حمله برای اسرائیلی ها می توانست بسیار بدتر از این هم باشد. طبق گفته ی یک دیپلمات اروپایی که از مفاد یک تحقیق و تفحص اسرائیلی درباره حمله به حانیت اطلاع پیدا کرده بود، موشک سوم هم در لحظه آخر به قسمت فوقانی ناوچه برخورد کرده و به سمت دریا منحرف شده و در آن جا منفجر شده بود، بدون اینکه خسارتی به ناوچه وارد کند. اگر این موشک سوم مسیر خود را حفط کرده و به خود ناوچه برخورد می کرد و منفجر می شد، حانیت دچار تخریب بسیار بیشتری می شد و حتی احتمال داشت که غرق شود.

    تحقیق و تفحصی که بعدها نیروی دریایی ارتش اسرائیل انجام داد اینطور برداشت کرد که سیستم های دفاعی حانیت به جای این که در حالت آماده باش کامل جنگی باشد، در حل آمادگی معمولی بوده چون که نیروی دریایی اسرائیل معتقد بوده حزب الله سیستمی در اختیار ندارد که بتواند کشتی ها و ناوچه های جنگی آن را تهدید کند. با این وجود، داخل سیستمهای اطلاعاتی غربی پیرامون این تحلیل شک وجود دارد و این نظر مطرح است که دلیل عدم توانایی سیستم دفاعی حانیت در مقابله با موشک حزب الله به خطای بشری اسرائیلی ها بر نمی گردد، بلکه به این موضوع بر می گردد که حزب الله توانسته بود [با جنگ الکترونیک] در رادارهای حانیت اختلال ایجاد نماید و این موضوع به موشک های نور امکان داده بود که به سمت ناوچه بروند بدون اینکه رادارها آنها را کشف کنند. البته این تحلیل ها و برداشت ها همگی غیر قطعی و تأیید نشده هستند چراکه حزب الله کماکان روش «سکوت و پیچیده نگاه داشتن» همیشگی اش را در قبال این مسئله هم حفظ کرده است.
    البته اسرائیل دلیل مهمی داشت که گناه را به گردن اهمال یک افسر در سیستم جنگ الکترونیک از کادر حانیت بیندازد [مبنی بر اینکه سیستم آماده باش کامل را فعال نکرده بوده است]، به جای اینکه ضعفی احتمالی را در سیستم دفاع ضد موشکی باراک [که بر روی حانیت نصب بود] روشن نماید؛ چونکه در همین زمان، اسرائیل در حال انجام مذاکرات گسترده ای با هند برای عقد قراردادی به ارزش سیصد میلیون دلار جهت همکاری در بهبود و رشد نسل جدید موشک های باراک بود. و اگر روشن می شد که سیستم موشک باراک مورد هجوم و اختلال قرار گرفته است، این توافقنامه لغو می شد.

    یقین اسرائیل به پیروزی در آغاز نبرد و عدم توجه به راهکارهای خاتمه ی جنگ

    با گذشت یک هفته از درگیری ها، ایهود اولمرت غرق در اعتماد به نفس [و اطمینان از پیروزی بود]؛ محبوبیتش به 78 درصد رسیده و پوشش مثبتی در رسانه های اسرائیلی هم داشت.

    به نظر می رسید هیئت ارسالی سازمان ملل متحده توانسته بود در مورد آتش بس احتمالی، دولت لبنان را راضی به برخی کوتاه آمدن ها کند، از جمله احتمال موافقت حزب الله با تسلیم دو نظامی اسیر اسرائیلی به دستگاه قضایی لبنان. ولی اولمرت تا وقتی که گمان می کرد می تواند حزب الله را شکست دهد، به بررسی های استراتژیک برای ایجاد یک راه برون رفت اهمیتی نمی داد. حالوتس -رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل- هم مطمئن بود که می توان فقط با نیروی هوایی و مقداری یورش های زمینی محدود و نفوذ محدود در طول مرزها، حزب الله را نابود کرد.

    [ایهود اولمرت]

    اسرائیل پیشتر دو طرح اضطراری برای زمان درگیری با حزب الله تهیه کرده بود. طرح اول شامل یک سری موشک باران و بمبارن به مدت 48 تا 72 ساعت بود، اما طرح دوم داخل شدن زمینی به لبنان برای راندن حزب الله به شمال رودخانه لیتانی بود. هدف، انجام هر دو طرح در زمان واحد بود. اما حالوتس طرح ورود زمینی را کنار کذاشته و به جای آن هجوم های هوایی (البته به شکل گسترده تر) را انتخاب کرده بود. از همین رو دستور گسترش تدریجی سطح حملات هوایی را صادر کرد، همراه با هدف قرار دادن تأسیسات بزرگ زیربنایی لبنان. البته آمریکایی ها می ترسیدند که بمباران زیرساخت های لبنان، حکومت سنیوره را تضعیف کند، از همین رو از اولمرت خواستند تا به جای هدف قرار دادن آنها به هدف قرار دادن اهداف مرتبط با حزب الله بپردازد.
    با گذشت 5 روز از درگیری ها، اسرائیلی می توانست به توافقنامه آتش بسی به نفع خودش دست یابد، ولی به جای آن اولمرت در 17 جولای به کنست [پارلمان] اسرائیل رفته و شروطی امکان ناپذیر را برای پایان درگیری مطرح کرد. این شروط، بازگشت دو نظامی اسیر، آتش بس کامل، انتشار ارتش لبنان در تمامی مناطق جنوبی آن کشور تا منطقه ی «خط آبی رنگ»، و طرد حزب الله از منطقه ی مرزی و خلع سلاح آن طبق قطع نامه 1559 شورای امنیت بود. اولمرت مقابل پارلمان با صدای بلند اعلام کرد: «با همه نیرویمان به کار ادامه می دهیم تا آنکه تمامی این شروط محقق شود.»

    این موضع تندروانه ی اولمرت هرگونه فرصت را برای آتش بسی که منافع اسرائیل را تأمین کند از بین برد و به صورت ناخودآگاه و غیرعمدی در خدمت خواست های حزب الله قرار گرفت.

    شاید بتوان گفت که حزب الله در مقابل هجوم اولیه ی اسرائیل غافلگیر شد، ولی توانایی های نظامی اش دست نخورده باقی ماند و دقیقا بر خلاف برآورد حالوتس [که مدعی بود 90 درصد منابع موشکی برد بلند حزب الله را در همان روز اول نابود کرده است]، حزب الله می دانست که می تواند هفته های زیاد دیگری هم در برابر این مجازات هوایی اسرائیل مقاومت کند.

    ادامه دارد ...
    مترجم: وحید خضاب




    پی نوشت ها:
    1-برای اطلاع دقیق تر از عملیات فریب صورت گرفته توسط حزب الله و ضربه سنگین اطلاعاتی-امنیتی وارد شده به اسرائیل در این قضیه، [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] را مطالعه کنید.




    موفق باشین.
    92/5/1
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها (قسمت سوم)

    اسرائیل: مارون الرأس یک هفته است کاملا تصرف شده ولی ما کماکان داریم در آنجا می جنگیم!
    وقتی نیروهای حزب الله اسرائیلی ها را محاصره می کردند، نه برعکس!

    گروه تاریخ رجانیوز: در قسمت های [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] این مطلب (که ترجمه بخش جنگ 33 روزه از کتاب «سپاهیان خدا» نوشته ی نیکولاس بلانفود است) به آغاز جنگ 33 روزه و اولین موضع گیری های سید حسن نصر الله و موضع منفی دولت وقت لبنان و حامیان منطقه ای اش اشاره کردیم. ضمنا رخ دادن اولین غافلگیری ها در این جنگ با حمله موشکی به حیفا و اصابت ناوچه حانیت را هم بررسی نمودیم و دیدیم که چگونه دولت اولمرت (با تصور اینکه مخازن موشکی حزب الله در روز اول جنگ توسط جنگنده های اسرائیلی نابود شده) تصمیم به ادامه جنگ تا نابودی کامل حزب الله گرفت. اکنون قسمت سوم این ترجمه:

    در همان روزی که اولمرت هشدارهایش را [در مقابل کنست] مطرح کرد، واحدهایی از دسته ی کماندویی ارتش اسرائیل اولین نفوذهای جدی به خاک لبنان را عملی کردند و تا روستای مارون الرأس (که در حدود یک میلی شمال مرزها [ی فلسطین اشغالی] قرار دارد) رسیدند. تسلط بر این روستا که بر بالای یک تپه واقع شده بود، می توانست برای اسرائیلی ها یک جای پای خوب باشد که به خوبی بر بنت جبیل (که در شمال غربی آن واقع بود) مشرف باشند. ولی نیروی ارتش اسرائیل خودشان را قربانیان کمین هایی یافتند که عناصر حزب الله از مراکز دفاعی ای که به خوبی آماده شده بود انجام می دادند. در این روش، به جای اینکه نیروهای حزب الله به صورت حملات چریکی مرسوم بیایند و به نیروهای اسرائیلی ضربه بزنند و بعد مخفی شوند، این بار نیروهای مقاومت در صحنه ی درگیری باقی می ماندند و نیروهای اسرائلی در عرض چند ساعت خسارت های جانی می دیدند و در محاصره هم می افتادند. این موجب شد که ارتش اسرائیل نیروهای جدید به صحنه ی درگیری اعزام کند. این سربازان [در مصاحبه های بعدی شان] اینطور از عناصر حزب الله یاد می کردند: نیروهای حزب الله از عمق زمین بیرون می آمدند و بمبی به سمت ما پرتاب می کردند و باز در زیر زمین مخفی می شدند.
    بعدها یک نظامی عضو گروه کماندویی ارتش اسرائیل اینچنین تصریح کرد: «ما انتظار داشتیم [که وقتی به جنوب لبنان وارد می شویم تا با حزب الله بجنگیم] با یک چادر صحرایی و چهار تا تفنگ کلاشینکوف مواجه شویم. این معلوماتی بود که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به ما داده بودند. ولی به جای این صحنه، با درب فولادی هیدرولیکی ای مواجه شدیدم که بر روی شبکه ای از تونل های زیرزمنی با تجهیزات کامل قرار داشت.»
    در این حمله، چند سرباز اسرائیلی کشته شده و بیش از 18 نفر از سربازانش هم در نبردهای شدید داخل محله های مختلف مارون الرأس زخمی شدند تا اینکه اسرائیل در 23 جولای (یعنی بعد از یک هفته نبرد در مارون الرأس) اعلام کرد که مارون الرأس را تحت سیطره آورده است. با این وجود، کماکان نیروهای اسرائیلی حاضر در مارون الرأس در روز های بعد هم مورد هجوم قرار گرفته و تلفات بیشتری می دادند.

    بنت جبیل و اولین شکست های واقعی اسرائیل
    وقتی مارون الرأس -تا حدی- تحت سیطره ی اسرائیلی ها قرار گرفت، توجه فرماندهان ارتش اسرائیل به بنت جبیل معطوف شد، که حالا مستقیما از طریق تپه های پیش رو، در مقابل پایگاه های اسرائیلی قرار داشت.
    بنت جبیل جایی بود که سید حسن نصرالله آنجا را برای سخنرانیِ بعد از آزادسازی جنوب لبنان در می 2000 - دو روز بعد از عقب نشینی اسرائیلی ها- انتخاب کرده بود و طی آن سخنرانی اسرائیل را «سست تر از خانه عنکبوت» خوانده بود.
    در پاسخ به این اهانت، اسرائیلی ها بر عملیات حمله به بنت جبیل اسم «تارهای فولادی» گذاشتند. ولی تصمیم به نابودی حضور حزب الله در این روستا برخواسته از خوی قلدری بود، نه برخاسته از ضرورت تاکتیکی و نظامی. چراکه مرکز بنت جبیل عبارت بود از کوچه های تنگ و پیچ در پیچی که قدرت مانور مناسب به ماشین های زرهی و تانک ها را نمی داد. گذشته از اینکه این گذرگاه های پیچ در پیچ پیشتر [به وسیله مین گذاری و ...] از سوی حزب الله آماده شده بود، فرماندهان حزب الله تانک های مرکاوای ارتش اسرائیل را دیدند که در مراکز خود در مارون الرأس متمرکز می شوند و فهمیدند که هدف بعدی، بنت جبیل خواهد بود.
    حمله به بنت جبیل در 24 جولای (یعنی دو روز بعد از فروکش کردن حملات توپخانه ای و هوایی به آنجا) آغاز شد، ولی این هجوم، هجومی نامنظم و بی توجیه بود که درگیری های ژنرال های اسرائیلی هم (که نتوانسته بودند در مورد چگونگی پیشروی به اتفاق نظر برسند) بر آشفتگی آن می افزود. بدین ترتیب، این هجوم تبدیل شد به یک سلسله درگیری های طاقت فرسا بین واحدهای جدا از هم اسرائیلی و نیروهای حزب الله. چهار روز بعد، نیروهای اسرائیلی عقب نشینی کردند و شهر –که حالا ویران شده بود- کماکان در دستان نیروهای حزب الله باقی ماند.




    حالا اسرئیلی ها داشتند به طرز وحشتناکی بهای استراتژی جدید نظامی حزب الله را درک می کردند، استراتژی ای که «مقاومت دفاعی» نامیده شده بود. در این استراتژی، اینطور نبود که رزمندگان مقاومت فقط از طریق اماکن و سنگرهای مستحکمشان [در زیر زمین] دفاع جانانه کنند، بلکه این بار در روی زمین و در زیر زمین هم دست به تحرک می زدند تا شکاف ها را پر کنند، نیروهای اسرائیلی را محاصره کنند یا در مقابل هجوم های بیشتر ارتش اسرائیل مقابله نمایند.
    یکی از افسران یونیفل (که نیروهای رزمنده ی حزب الله در خط درگیری را بین 800 تا 1000 نفر تخمین می زد) به خود من گفت: «این تعداد رزمنده، نیروی خیلی بزرگی نیست، ولی این نیروها دائما در حال جابه جایی بودند، خوب آماده شده بودند و دقیقا می دانستند چه کار می خواهند بکنند. آنها به مبارزه میل داشتند، به رغم موشک باران و خمپاره باران شدید و به رغم هجوم های هوایی، اینطور نبود که آنها با ترس و لرز در مخفی گاه هایشان بمانند [بلکه با شجاعت، کماکان در صحنه ی درگیری حضور می یافتند.]»

    کشاندن عمدی اسرائیلی ها به قتلگاه با عملیات فریب
    نیروهای حزب الله می دانستند چه کار باید بکنند: مقاومت برای محفوظ نگاه داشتند سکوهای پرتاب موشک، و کشتن تعداد هرچه بیشتر نظامیان اسرائیل برای تضعیف روحیه آنها و در فشار انداختن فرماندهان نظامی و سیاسی اسرائیل. البته ضمن این استراتژی عام، به فرماندهان میدانی حزب الله اجازه انعطاف تاکتیکی فراوانی داده شده بود. مثلا در برخی موارد (خصوصا در مناطق بدون دفاع) نیروهای حزب الله عمدا به اسرائیلی ها اجازه می دادند تا وارد خاک لبنان شوند و بعد که نیروهای اسرائیلی [دشت ها را رد می کردند و] به مناطق مسکونی می رسیدند و طبعا قدرت مانور اسرائیلی ها و توانایی شان در استفاده از نیروهای زرهی شان پایین می آمد، به آنها حمله می کردند.
    سید حسن نصرالله در پیام تلویزیونی اش در سوم آگوست در این باره چنین توضیح داد: «این برای ما مفید است که به آنها اجازه بدهیم تا ورودی روستاها پیشروی کنند، این هدف ماست. هدف ما این است که بیشترین خسارت ها و ضررها را به نیروهای دشمن وارد کنیم و ما موفق می شویم.»

    برقراری ارتباطات بی سیم ایمن در طول جنگ
    نیروهای حزب الله، حتی المقدور تماس هایشان با مراکز فراندهی را (با به کارگیری شبکه فیبر نوری) حفظ کردند. داده های اطلاعاتی ای که متخصصین جنگ الکترونیک مسلط به زبان عبری در حزب الله به دست می آوردند به فرماندهان داده می شد و آنها هم دستوراتی به نیروهای حاضر در صحنه ی درگیری می دادند.
    البته به محض شروع جا به جایی و تحرک در عرصه ی نبرد، استفاده از سیستم های بی سیم ضروری می شد و بی سیم، طبیعتا وسیله ای است که امکان شنود یا ایجاد اختلال در آن توسط دشمن وجود دارد. فلذا نیروهای فنی حزب الله دستگاه های بررسی امواج را دائما فعال نگاه داشته و با بررسی و تحلیل داده های آنها، به نیروهای مقاومت درباره امواجی که درحال شنود یا دارای اختلال است گزارش می دادند و بدین ترتیب نیروهای میدانی می توانستند از امواج دیگر، که مطمئن بود، استفاده کنند.
    بعضی اوقات هم نیروهای مقاومت می رفتد روی امواج بی سیم اسرائیلی ها و به صحبت هایی که بین واحدهای جنگی اسرائیلی در جریان بود گوش می کردند.
    یکی از نیروهای حزب الله که در آن جنگ حاضر بوده [برای من] تعریف می کرد: «ما علیه اسرائیلی ها از فشار روانی استفاده می کردیم. می رفتیم روی خط تماس هایشان و [به زبان عبری] چیزهایی از این قبیل می گفتیم: ما منتظرتان هستیم یا ما در آن گوشه خیابان هستیم.»
    یک رزمنده ی قدیمی دیگر هم که در اطراف بنت جبیل مستقر بوده تعریف می کرد که یک بار اعضای گروهش رفتند روی خط بی سیم یک گروه اسرائیلی که در کمین افتاده بودند و داشتند با بی سیم درخواست کمک می کردند. می گفت: «یکی از برداران شروع کرد به عبری روی بی سیمشان حرف زدن و گفت: "جایتان را فهمیدیم و الان یک بمب می اندازیم روی سرتان." و شروع کرد به بلند خندیدن.»

    موشک های سام، توانایی استفاده نشده
    به زودی معلوم شد که بر خلاف هجوم های قبلی اسرائیلی ها به لبنان در دهه نود میلادی، این بار اسرائیلی ها برای اولین مرتبه از به کارگیری هلی کوپترهای جنگی در آسمان لبنان پرهیز می کنند و به جای آن به موشک هایی روی آورده اند که از هواپیماهای بدون سرنشین شلیک می شوند و نظر کسی را جلب نمی کنند. تنها هلی کوپترهایی که در طول جنگ سی و سه روزه دیدم، در مسافت طولانی ای از ساحل صور در حال پرواز بود، در مسافتی بسیار دور از انظار عمومی و آن هم در ارتفاعی بسیار بالا. [دلیل این مسئله این بود که] اسرائیلی ها به این نتیجه رسیده بودند که حزب الله به موشک های گروس اس آی 18 دست پیدا کرده اند. این موشک ها موشک هایی زمین به هوا از نوع موشک های سام بود که از روی کتف پرتاب می شد. گرچه مطلقا اطلاعاتی در دست نیست که نشان دهد نمونه ای از این موشک ها در خلال جنگ سی و سه روزه شلیک شده باشد و تنها موشک های ضد تانکی که اسرائیلی ها به آن ها دست یافتند از نوع اس آی 7 و اس آی 14 بود که از طراز قدیمی تری بودند.
    با این وجود یکی از مسئولین بلندپایه سابق اطلاعات ارتش اسرائیلی در گفتگویی با من در سال 2008 اصرار داشت که نیروی هوایی اسرائیل وقتی که دستور کم شدن تعداد هلی کوپترهای در حال پرواز در آسمان لبنان را صادر کرد، در این احتیاطش مبالغه نمی کرد. این مسئول در گفتگو با من گفت: «اطلاع پیدا کردیم که آنها آن موشک ها را در اختیار داردند، بر همین اساس تاکتیک هایمان را تعدیل کردیم.»
    این صحبت، از خلال برخی گفتگوهایی که با برخی نیروهای حزب الله داشتم تأیید شد که می گفتند عمدا از موشک های سام حفاظت شد [و از آنها استفاده نشد] تا در صورت لزوم به عنوان یک «غافلگیری» دیگر مورد مورد استفاده قرار گیرد.
    یکی از نیروهای مقاومت که در خطوط مقدم درگیری حضور داشته و جنگیده تعریف می کند: «چون هلی کوپتری وجود نداشت که ما را تهدید کند، هیچ دستوری مبنی بر شلیک موشک های سام دریافت نکردیم.»

    ادامه دارد ...
    مترجم: وحید خضاب




    موفق باشین.
    92/5/3
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #13
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها (قسمت چهارم)

    پرتاب موشک های رو به افزایش از سکوهای به ظاهر نابود شده!
    روحیه جالب رزمندگان مقاومت
    نمونه ای از رعایت نکات امنیتی توسط نیروهای مقاومت در میدان جنگ

    گروه تاریخ رجانیوز: در قسمت های [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] این مطلب (که ترجمه بخش جنگ 33 روزه از کتاب «سپاهیان خدا» نوشته ی نیکولاس بلانفود است) به آغاز جنگ 33 روزه و اولین موضع گیری های سید حسن نصر الله و موضع منفی دولت وقت لبنان و حامیان منطقه ای اش اشاره کردیم. ضمنا رخ دادن اولین غافلگیری ها در این جنگ با حمله موشکی به حیفا و اصابت ناوچه حانیت را هم بررسی نمودیم و دیدیم که چگونه دولت اولمرت (با تصور اینکه مخازن موشکی حزب الله در روز اول جنگ توسط جنگنده های اسرائیلی نابود شده) تصمیم به ادامه جنگ تا نابودی کامل حزب الله گرفت. همچنین خواندیم که روش برقراری ارتباط ایمن بین رزمندگان در صحنه نبرد چگونه بود. در باب نحوه زمین گیر شدن اسرائیلی ها در مارون الرأس و بنت جبیل هم شمه ای ذکر شد. با هم قسمت چهارم این مطلب را می خوانیم:
    رشد تدریجی موشک های حزب الله به رغم حملات اسرائیل
    به جای آنکه اراده حزب الله در برابر حملات هوایی اسرائیل به بیروت و به جنوب تضعیف شود (یعنی چیزی که حکومت اسرائیل توقع داشت)، حزب به صورت آهسته و پیوسته شروع کرد به بالا بردن تعداد موشک هایی که به شمال فلسطین اشغالی شلیک می کرد، به طوری که متوسط موشک باران توسط حزب الله در خلال 11 روز ابتدای جنگ بین 150 تا 180 موشک در هر روز بود و بعضا تا 47 موشک به صورت یکجا شلیک می شد. این متوسط، در روز 18 جولای با شلیک 350 موشک در یک روز به اوج خودش رسید. وقتی اسرائیل دامنه حملاتش را در لبنان گسترش داد، موشک های حزب الله هم بیش از هر وقت دیگری در گذشته در عمق اسرائیل پیش رفتند تا جایی که در 14 جولای به حیفا و در 15 جولای به طبریا و در 16 جولای به ناصره و عفوله رسیدند. متوسط شلیک موشک و افزایش تدریجی دامنه ی موشک های حزب الله، با موضع دفاعی حزب الله در خلال جنگ هماهنگ بود. بدین شکل که هر بار اسرائیل سطح هجوم و تجاوزش را بالا می برد، حزب الله هم [با بالا بردن سطح موشک هایش] پاسخ می داد. کما اینکه این موشک باران حساب شده و هماهنگ از طرف حزب الله نشان داد که فرماندهی حزب الله و سیطره اش به رغم هجوم های هوایی اسرائیل ضربه نخورده اند. [کما اینکه اسرائیل ظاهرا تمام موشک ها و سکوهای موشک حزب الله را نابود کرده بود!]
    عمیق ترین نفوذ موشک های حزب الله به اسرائیل در سوم آگوست رخ داد، وقتی حزب الله الخضیرة را با موشک هایی از نوع 302 میلی متری هدف قرار داد. چیزی که عجیب است این است که هیچ کدام از موشک های خانواده ی «فجر» ساخت ایران در موشک باران شمال فلسطین اشغالی مورد استفاده قرار نگرفتند. کما اینکه از موشک زلزال 2 هم (که سر جنگی اش 1100 پوند وزن دارد و بردش هم به تمامی مناطق مسکونی بزرگ در شمال فلسطینی اشغالی می رسد) استفاده نشد. شاید حزب الله آنها را کماکان محفوط نگه داشته بود تا اگر اسرائیل حماتش را از این بیشتر گسترش داد، از آنها استفاده کند.
    یک قول تأیید نشده وجود دارد که می گوید یکی از موشک های زلزال در در 17 جولای در آسمان دیده شده است، لحظاتی بعد از یک هجوم هوایی اسرائیل به یکی از حاشیه های بیروت. هدف حمله، یک کانتینر بوده که داخلش یک پرتاب کننده ی موشک های زلزال قرار داشته است. اما گفته شده محرک یکی از موشک ها در این حمله آتش گرفته و این موجب انفجار آن در آسمان شده است.
    یکی از پایگاه های پرتاب موشک های برد متوسط حزب الله در یک باغ پر دار و درخت پرتقال در قسمت شمالی صور قرار داشت و گمان می کنم این همان محلی بود که حزب الله از آن، الخضیرة را در 3 آگوست موشک باران کرد. [این باغ در کنار هتل محل اقامت نگارنده قرار داشته است]
    [در این زمان، نویسنده این کتاب به عنوان خبرنگار جنگی شخصا در صور حصور داشته است]. در ساعات ابتدایی صبح پنجم آگوست با صدای وحشتناک مسلسل های پرتعداد و صدای هلی کوپترهایی که ظاهرا داشتنند با ارتفاعی بسیار کم بالای هتل [محل اقامت ما] پرواز می کردند از خواب پریدم. آسمان شب با نور سوسو زننده ی سفید و نارنجی ای که از ورودی شمالی صور بر می خاست، روشن شده بود. جریان از این قرار بود که دسته ای از کماندوهای دریایی فرقه شایتیت 13 در حال حمله به ساختمانی بودند که خدمه ی موشک های کناری حزب الله داخل آن جمع بودند.
    این درگیری که حدود ده دقیقه طول کشید، ظاهرا موجب شد یک افسر اسرائیلی شدیدا زخمی شود و شش نظامی دیگر هم جراحت های مختصری بردارند. ظاهرا دست کم یک نفر از عناصر حزب الله هم کشته شد.
    عصر روز بعد، یک هواپیمای اسرائیلی همان ساختمان مسکونی را بمباران کرد و آن را کاملا تبدیل به آوار کرد. ولی تنها چند ساعت بعد، موشک انداز حزب الله در باغ پرتقال مجددا کارش را از سر گرفت. انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است.

    پهپادهای حزب الله در طول جنگ
    حزب الله در خلال جنگ دست کم سه فروند هواپیمای بدون سرنشین مرصاد 1 را به پرواز در آورد. اولین فروند در هفتم آگوست در مقابل سواحل شمالی فلسطین اشغالی ساقط شد. ظاهرا این پهپاد حدود 20 پوند مواد منفجره به همراه داشت.
    دومی هم در 13 آگوست در مقابل سواحل صور مورد هجوم هلی کوپترهای اسرائیلی قرار گرفت. ما از پنجره هتلمان هلی کوپتر را می دیدیم که بعد از اینکه پهپاد در دریا سقوط کرد به آن حمله ور شده و با گلوله باران و شلیک موشک، آن را منفجر کرد. سومین پهپاد هم همان شب به هوا برخاست ولی در نزدیکی صور سقوط کرد.

    هدف قرار گرفتن دیگر ناوچه های اسرائیل
    حزب الله همچنین مدعی شد که دو شناور جنگی دیگر اسرائیل را هم با موشک های ضد شناور هدف قرار داده است (یکی در اول آگوست و دیگری در 12 آگوست). بعد از هدف قرار گرفتن حانیت آی. ان. اس، همه شناورها (چه شناورهای جنگی اسرائیلی چه کشتی های تجاری) همگی در فاصله ای دور از ساحل لبنان قرار گرفتند. با این وجود، تنها چند دقیقه بعد از اینکه حزب الله در 12 آگوست اعلام کرد که یک شناور جنگی اسرائیلی را در نزدیکی ساحل صور هدف قرار داده است، خود من [که در صور حضور داشتم] شخصا دیدم که از نقطه ای در اطراف شهر ابر سفید بزرگی از دود در آسمان تشکیل شده است (به سمت جنوب غرب) و حدود 20 دقیقه هم این برخاستن دود ادامه داشت. من نتوانستم هیچ شناوری را ببینم (حتی با دوربین) و هیچ تفسیری هم برای این دودی که بر می خاست پیدا نکردم. اسرائیلی ها هم هدف موشک قرار گفتن ناوچه ای دیگر را تکذیب کردند.

    نحوه ی جا به جایی رزمندگان در میدان
    در خط مقدم درگیری ها، رزمندگان مقاومت با پای پیاده جابه جا می شدند، عموما هم در سایه درختچه های انبوه و پرشاخ و برگ. و برای جابه جایی در مسافت های دورتر، رزمندگان سوار دوچرخه می شدند و از راه های ناهموار [و فرعی] استفاده می کردند، کما اینکه از برخی ماشین ها که برای حرکت روی زمین های مختلف مناسب بود هم (البته بدون روشن کردن چراغ های ماشین) استفاده می کردند. در برخی روستاها هم رزمندگان مقاومت به لباس اشخاص سالخورده در می آمدند تا بتوانند جابه جا بشوند. گذشته از تونل هایی که در بین منازل حفر شده بود، حفره هایی هم در دیوار خانه های متصل به هم ایجاد شده بود تا رزمندگان مقاومت بتوانند در سطح روستا به سرعت حرکت کنند، آن هم بدون اینکه مسیرشان (به وسیله تردد آشکار در خیابان ها) آشکار شود.

    موشکهای حزب الله در برابر تانکهای اسرائیل
    معمولا سیستم های موشکی ساخت روسیه برای استفاده ضد سلاح های زرهی اسرائیل استفاده می شد. واحدهای ضد تانک حزب الله دقت اعجاب آوری [در زدن تانکهای دشمن] از خود نشان دادند و توانستند اهدافی در سه میلی (یعنی در دورترین حد برد موشک هایشان) را به درستی هدف قرار دهند. معمولا هم موشک ها به صورت دسته ای شلیک می شد و بعضا تا ده موشک در آن واحد هم می رسید که عددی نسبتا بالا محسوب می شود. دلیل این امر آن بود که می خواستند تانک ها و نفربرهای زرهی زیر باران موشک ها قرار بگیرند تا لایه های سپر محافظتی آن از بین برود و لایه ی فولادی ضعیف تر آن در معرض ضربه قرار بگیرد. این تاکتیک، ادامه همان تاکتیکی بود که در اواسط دهه نود پیشرفت داده شده بود.
    نیروهای حزب الله همچنین به طرز مؤثری از سیستم های موشکی ساغر (که پیشرفته تر بودند و هدایت هم می شدند) استفاده کردند و آن ها را به سمت ساختمان هایی که نیروهای ارتش اسرائیل در آن حضور داشتند شلیک نمودند. در یکی از دفعات که موشک های شلیک شده دیوار سیمانی ساختمانی که اسرائیلی ها داخلش بودند را فروریخت، 9 چترباز اسرائیلی کشته شده و یازده نفر دیگرشان هم زخمی شدند.
    با وجود دفاع هوایی نامرئی حزب الله در خلال جنگ، یک بار یک دسته ضد زرهی حزب الله با موشک های ضد تانک یک هلی کوپتر اسرائیلی را ساقط کرد. داستان از این قرار بود که یک هلی کوپتر ترابری نظامی از نوع یاسور سی.اچ.53 چند لحظه ای در روی سطح یک تپه در نزدیکی روستای یاطر فرود آمد تا دسته ای از سربازان را پیاده کند، در اینجا بود که دسته ی حزب الله به سرعت وارد عمل شد و یک موشک به هلی کوپتر که شروع با بلند شدن کرده بود شلیک کرد که در نتیجه موجب سقوط آن و کشته شدن همه پنج نفر سرنشینش شد.

    نمونه ای از رعایت نکات امنیتی توسط نیروهای مقاومت
    ابوخلیل –که در ابتدای جنگ در منطقه مرجعیون حضور داشت- در 15 روز ابتدایی جنگ مأمور کمک به واحدهای ضد زرهی بود. ابوخلیل به همراه دو نفر از یارانش مأمور حمل موشک های بسته بندی شده داخل صندوق های چوبی به پایگاه های از پیش تعیین شده بودند. در آن پایگاه ها، واحد های ضد زرهی این موشک ها را سر هم می کردند. روش کار گروه ابوخلیل این طور بود که یک نفرشان چندقدمی جلوتر حرکت می کرد (از طریق درختچه های پرشاخ و برگ) تا وضع راه را بسنجد، دو نفر دیگر هم صندوق موشک را روی شانه هایشان حمل می کردند. ابوخلیل نوع موشکی که داخل صندوق بود را نمی دانست ولی این طور برداشت کرده بود که قطعا موشک های ضد تانک هستند. این نکته را از طول صندوق های چوبی (این صندوق ها برای اینکه حامل موشک های کاتیوشای 120 م.م باشند خیلی کوتاه بودند) و از حروف روسی ای که بر روی صندوق ها نوشته شده بود برداشت نموده بود. ابوخلیل و رفقایش در تمام طول روز با جدیت مشغول فعالیت بودند و هر چند ساعت یک بار توقفی می کردند تا قرص های تقویتی جوشان پرتقالی را تناول کنند. با وجود دمای بالای هوا، بر این نکته اصرار و مواظبت داشند که مایعات ننوشتند. چراکه به آنها هشدار داده شده بود که اگر مجبور به ادرار کردن شوند، اسرائیلی ها خواهند توانست از طریق سگ های تربیت شده ی پلیسی (که بو را کشف می کردند) مسیر و جای آنها را کشف کنند. نیروهای حزب الله تا این حد در خلال جنگ نکات مراقبتی را رعایت می کردند.

    جنگ حزب الله تنها با استفاده از بخشی از رزمندگانش
    در خلال جنگ، عِده و عُدّه ی چندان عظیمی برای حمایت از نیروهای درگیر در جنوب ارسال نشد، دلیل ساده اش این بود که به ارسال این موارد پشتیبانی احتیاجی نبود. چرا که گذشته از آن دسته نیروهای حزب الله که اساسا از اهالی جنوب بودند (امثال ابوخلیل که فورا بعد از اسیرگیری سربازان اسرائیلی در 12 جولای در مناطق جنوب منتشر شدند) حزب الله به تعداد کافی نیروی بسیج شده برای دفاع از روستاهای جنوب برای مقابله با تجاوزات ارتش اسرائیلی در اختیار داشت. این نیروها را برخی نیروهای نظامی [حزب الله] حمایت کرده و در زمان نیاز برخی حفره ها را پر می کردند. اما نیروهای نظامی دیگر حزب الله که در شمال رود لیتانی قرار داشتند یا نیروهای بسیج شده ی حزب الله که در روستاهای خارج از مناطق درگیری حضور داشتند، در سر جای خودشان مانده بودند تا در صورتی که نیروهای اسرائیلی به سمت شمال حرکت کرند بتوانند مقابل آن ها بایستند.

    پیروزی قطعی است، قطعی است، قطعی است
    ابومحمد و حاج خلیل از نیروهای رزمنده ی احتیاط حزب الله بودند که با شکیبایی تمام منتظر نوبتشان برای نبرد بودند. هر دو نفرشان از رزمندگان قدیمی در حزب الله بودند و از اهالی روستای صریفا. دو هفته از آغاز جنگ گذشته بود که دیدمشان:
    [ما برای بازدید از روستای صریفا واقع در جنوب لبنان که مقداری از مناطق مستقیم درگیری دورتر بود به آنجا رفته بودیم] ...داشتیم در خیابان های روستای خالی از سکنه راه می رفتیم صدای پهپاد شناسایی اسرائیل هم از بالای سرمان شنیده می شد. پهبپاد داشت در ارتفاعی بسیار بسیار بالا و دور از دید ما در آسمان آبی پرواز می کرد. وجودش خیلی اعصاب خرد کن بود. خیابان های خالی صریفا و خانه های تخریب شده اش من را یاد یکی از همان شهرهای مصنوعی ای انداخت که ارتش آمریکا در دهه پنجاه میلادی در صحرای نیومکزیکو بنا کرده بود تا سلاح ها و بمب های هسته ای اش را آزمایش کند.




    حدود بیست دقیقه ای از رسیدن من و همکارم چارلز لیونسون (که در آن زمان خبرنگار فرانس پرس بود) و رانیا ابوزید (خانم خبرنگار لبنانی) به صریفا می گذشت که مردی لاغر اندام با ریشی نامرتب به سمتمان آمد. لباس های عادی تنش بود و پاچه های شلوارش را هم داخل جورابش فرو کرده بود. منتهی از دستگاه بی سیمی که در دست راستش بود متوجه شدیم که از اعضای حزب الله است. واضح بود که از دیدن چند نفر غریبه در روستا تعجب کرده است. گفتیم که آمده ایم نگاهی به روستا بیندازیم. لحظه تأمل کرد. بعدش شروع کرد با بی سیم صحبت کردن. تصمیمش را اتخاذ کرد و گفت که دنبالش حرکت کنیم. گفت می توانیم ابومحمد صدایش کنیم. پیشنهاد کرد چرخی در مناطق مختلف روستای تخریب شده بزنیم. چند دقیقه بعد مردی با قدی متوسط، اندامی چاق و ریشی پرپشت به جمع ما اضافه شد، درحالیکه داشت کلاهش را درست می کرد. گفت حاج ربیع صدایش می کنند. حاج ربیع و ابومحمد در سایه در کنار خیابان ایستادند. پرواز هواپیمای بدون سرنشین که داشت بالای سر ما می چرخید و به طور واضحی من را دچار استرس کرده بود، انگار هیچ استرسی به این دو نفر وارد نمی کرد.
    ابومحمد با لبخند گفت: «ما، هم ریسک می کنیم و هم در عین حال احتیاطات لازم را انجام می دهیم.»
    ... [بعد از طی مسیری به یک منزل رسیدیم و در آن نشستیم.] ابومحمد گفت: «ما تمام تلاشمان را برای کمک به اهالی روستا انجام می دهیم. این دستوری است که از طرف دبیر کل صادر شده است.» منظورش از دبیر کل، سید حسن نصرالله بود.
    حاج ربیع و ابو محمد هر دو معلم مدرسه بودند، و در عین حال هر دوشان از مبارزین قدیمی در مقاومت اسلامی هم بودند. حاج ربیع حدود چهل سال سن داشت و در سال 1982 [1361 شمسی] به مقاومت پیوسته بود. ابومحمد پنج سال از او بزرگتر بود و از سال 1985 به مقاومت پیوسته بود. هر دو نفر کاملا آرام به نظر می رسیدند. اعتماد به نفسشان واضح بود، و داشتند از همراهی غیر منتظره با ما لذت می بردند.
    نشستیم روی زمین و این دو نفر شروع کردند به توضیح اینکه چطور از طریق کلمات رمزی، با بی سیم ارتباط برقرار می کنند.
    وقتی راجع به تعداد عناصر حزب الله در آن منطقه سؤال پرسیدم، ابومحمد گفت: «تعداد ملائکه چند تاست؟ ما هم دقیقا همان تعداد هستیم.»
    هیچ کدمشان احساس نمی کردند که باید برای جنگیدن به روستاهای واقع در جنوب بروند. به خوبی می دانستند که مأموریت آنها این است که در صریفا بمانند و اگر ارتش اسرائیل بیشتر در لبنان پیشروی کرد، از صریفا دفاع کنند.
    حاج ربیع گفت: «با آرامش تمام منتظرشان هستیم. ما برای هرچیزی که از ما خواسته شود آماده ایم. تجربه اسرائیلی ها در مارون الرأس و بنت جبیل نشان داد که هزینه ی زیادی می دهند. و باید همان هزینه را در هر شهر و روستایی (اگر بخواهند وارد آن شوند) بدهند. الان شروع کرده اند به اعتراف به اینکه نکته که نمی توانند اهدافشان در نابودی ما را محقق کنند.»
    ابومحمد لبخندی زد و گفت: «پیروزی قطعی است، قطعی است، قطعی است.»

    ادامه دارد ...
    مترجم: وحید خضاب




    موفق باشین.
    92/5/4
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #14
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها (قسمت پنجم)

    بیش از چهار میلیون بمب خوشه ای فقط در شصت ساعت بر روی لبنان ریخته شد/ ماجرای طرح دوم اسرائیل برای هجوم زمینی به لبنان بعد از شکست هایش چه بود؟

    گروه تاریخ رجانیوز: در قسمت های قبلی این مطلب (که ترجمه بخش جنگ 33 روزه از کتاب «سپاهیان خدا» نوشته ی نیکولاس بلانفود است) سیر جنگ 33 روزه را از روز آغازش بررسی کردیم و ضمن نگاهی از بالا به مسائل، سیری از حوادث و مواضع مهم ارائه دادیم. همچنین چگونگی شروع شکست های اسرائیلی ها در این جنگ را هم بازخوانی نمودیم. در زیر، قسمت پنجم این مطلب را می خوانیم:


    چرا اسرائیل نمی تواند حزب الله را شکست دهد؟
    هدف های اسرائیلی ها داشت یکی یکی از دست می رفت. هر روز هواپیماهای اسرائیلی به آسمان لبنان می آمدند [و اماکنی را بمباران می کردند.] ولی در پایان هفته دوم جنگ، هواپیماهای اسرائیلی داشتند به جاهایی حمله می کردند که در هجوم های هوایی این دو هفته، قلا به آنجاها حمله کرده و آن ها را ویران و تبدیل به آوار کرده بودند!
    از حجم حمله کاسته شد، نیروهای زمینی تلاش های محدودی برای نفوذ به داخل اراضی لبنانی در مناطق مرزی کردند ولی به موفقیت قابل ذکری نرسیدند؛ درحالیکه موشک های حزب الله کماکان بر اسرائیل فرود می آمد.
    در این مرحله، داشت برای حکومت بوش روشن می شد که اسرائیل در مأموریت نابود کردن حزب الله، در گل مانده است. اینطور فرض می شد که ارتش اسرائیل قوی ترین نیرو در منطقه ی خاورمیانه است. مگر غیر از این است که در حمله ی ژوئن 1982 [خرداد 1361] به لبنان، تنها ظرف 9 روز به بیروت رسیده بود؟ پس چطور شده که حالا برای نابود کردن چند صد نفر رزمنده حزب الله در جنوب لبنان دارد این همه جان می کند؟

    درد زایمان خاورمیانه بزرگ!
    وقتی جنگ در 12 جولای 2006 آغاز شد، [ظاهرا] فرصتی طلایی برای وارد کردن یک ضربه ی کاری و نهایی به توان نظامی حزب الله فراهم شد. روی همین حساب هیچ عجیب نیست که می بینیم کاندولیزا رایس (ویز خارجه وقت آمریکا) هیچ عجله ای برای آمدن به خاوریانه و دعوت به آغاز مذاکرات آتش بس نداشت. در 21 جولای، رایس با خونسردی تمام، جنگی که در لبنان در جریان بود را «درد زایمان خاورمیانه جدید» خواند.
    سه روز بعد، رایس به بیروت آمد تا شروع به بررسی پیشنهادهای مرتبط با اتمام درگیری کند، پیشنهادهایی که شامل این موضوع می شد که [شرایط آتش بس به گونه ای رقم بخورد که] حزب الله دیگر قادر نباشد اسرائیل یا حکومت لبنان را تهدید کند.

    تلاش ها برای آتش بس
    فؤاد سنیور [نخست وزیر وقت لبنان از جریان 14 مارس] هم طرحی هفت ماده ای برای اتمام درگیری مطرح کرده بود که شامل توصیه های برای تقویت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل)[در جنوب لبنان]، انتشار نیروهای ارتش لبنان تا مرز با اسرائیل و اجرای مجدد بندهای معاهده ی آتش بس سال 49 و قرار گرفتن مزارع [اشغالی] شبعا تحت نظارت سازمان ملل متحد بود.
    اولمرت قاطعانه سپردن مزارع شبعا به سازمان ملل را رد کرد. ولی اسرائیلی ها و آمریکایی ها به صورت ضمنی بر این نکته توافق داشتند که حزب الله باید از این جنگ ضعیف تر از قبلش خارج شود.
    در 26 جولای، مهمترین بازیگران منطقه ای خاورمیانه جلسه ای با مسئولین سازمان ملل در رم تشکیل دادند تا به توافقی برای اتمام جنگ برسند. ولی این جلسه در رسیدن به توافقی برای یک پیشنهاد آتش بس ناکام ماند. اکثر دولت های شرکت کننده در اجلاس، از جمله اتحادیه اروپا و روسیه و سازمان مل متحد تلاش داشتند اول آتش بسی فوری برقرار شود و بعدش راه حل سیاسی دائمی برای حل قضیه به دست آید. ولی آمریکا بر این مسئله اصرار داشت که آتش بس کافی نیست. در همین راستا رایس اعلام کرد: «نمی توانیم به وضع سابق برگردیم.»

    نیروهای جدید و غیر آماده اسرائیل وارد لبنان می شوند
    با اتمام ماه جولای، اسرائیل پانزده هزار سرباز احتیاط را برای کمک به نیروهای نظامی اش (که حالا به مشکلات برخورده بودند) فراخواند. و به محض اتمام آتش بس موقت [که بعد از حمله ی اسرائیل به مقر سازمان ملل در قانا و کشته شدن تعداد کثیری از کودکان و زنان پناهجوی لبنانی برقرار شده بود] در دوم آگوست، ارتش اسرائیل تعداد بالایی از نظامیان را به لبنان گسیل کرد تا بر مناطقی که در گذشته [و در زمان اشغال قبلی لبنان] در اشغال داشتند مسلط شود. با رسیدن 5 آگوست، ده هزار نظامی اسرائیل داخل مرزهای لبنان شده بودند اما پیشروی شان کند و غیر قطعی بود چراکه سربازان احتیاط، دچار ضعف تمرین و تجهیز بودند و غالبا از درگیری و نبرد با نیروهای حزب الله پرهیز می کردند. ضمنا در نتیجه ی کارهای لوجستیکی که بد هماهنگ شده بود، به نقص در کمک های اساسی در میدان (مثل غذا، آب و مهمات) هم دچار بودند. اکثر این سربازان احتیاط ارتش طی شش سال قبل از آن، مأموریت عناصر پلیس در کرانه باختری و نوار غزه را بر عهده داشتند و در آنجا دشمنانشان مبارزین خیابانی غیر منضبط، عناصر استشهادی و کودکانی که سنگ پرتاب می کردند بودند ولی این سربازان برای جنگ با حزب الله آموزش و تمرین ندیده بودند. در واقع فقط تعداد کمی از نظامیان ویژه و نخبه (مثل آنهایی که عضو واحد کماندویی ایغوز و تیپ چتربازان شناسایی بودند) سابقه ی درگیری و نبرد با حزب الله از مسافت نزدیک در جنوب لبنان را داشتند. اما اکثر نظامیان ارتش اسرائیل در دهه نود [که جنوب لبنان در اشغال اسرائیل بود] مأموریتشان محافظت از مراکز نظامی ارتش (که بر روی تپه ها ساخته شده بود) و جلوگیری از پرتاب خمپاره های حزب الله و خنثی سازی بمب های کمینی کارگذاشته توسط حزب الله بود، طی گشت زنی های پیاده شان.
    اینطور نبود که نیروهای احتیاط، فقط برای انجام یک نبرد کلاسیک تر، ناآماده باشند بلکه اساسا دشمنی که در لبنان در سال 2006 با آن مواجه بودند [یعنی حزب الله] از نظر کیفی متفاوت بود با نیروهای نبردهای چریکی ای که ارتش اسرائیل شش سال قبل با آن مواجه بود [یعنی حزب الله طی این شش سال از نظر کیفی هم تغییر کرده بود]. و در نتیجه، عجیب نبود که بعضی از نظامیان اسرائیلی در درگیر شدن با نیروهای حزب الله (که از مخفی گاه هایشان در روستاها و دشت های پیش روی آنها) موشک شلیک می کردند تردید داشته باشند. مثلا فرمانده یکی از واحدهای در حال پیشروی به سمت عیتا الشعب بعد از اینکه فقط و تنها فقط یک نفر از نیروهایش کشته شدند دستور عقب نشینی تاکتیکی را صادر کرد. یا مثلا یک افسر مهندسی احتیاط هم به شکل صریح اوامر مافوقش در پاکسازی راه منتهی به بنت جبیل را رد کرده و با اعتراض گفته بودک «تا حالا ده نفر از نیروهای ما در اینجا کشته شده اند.» و فرمانده لشگر هم دستور توقف پیشروی کل گروهان و دستگیری و حبس آن گروهان را صادر کرده بود.
    کیفیت ضعیف نیروها و افت کردن روحیه نظامیان اسرائیلی چیزهایی نبود که بر کسی مخفی بماند. مثلا یکی از فرماندهان سابق ارتش آمریکا اعلام کرده بود: «ارتش اسرائیل ناآماده و کسل و تنبل و بدون روحیه به نظر می رسد. این، آن ارتش رجزخوان اسرائیل که سابقا دیده بودیم نیست.»

    چهار میلیون و ششصد هزار بمب فقط در شصت ساعت!
    در اوایل ماه آگوست، اسرائیل شروع کرد به استفاده از بمب های خوشه ای در جنوب لبنان و مساحت گسترده ای از زمین های جنوب لبنان را با میلیون ها بمب تحت بمباران قرار داد. با اینکه اسرائیلی ها مدعی شدند قصد دارند پایگاه های پرتاب موشک حزب الله را جدا کرده و تنها آنها را هدف قرار دهند، با این وجود، دره های دور، مزارع، روستا ها و شهرها را هم به همان اندازه هدف قرار دادند و از بمب های خوشه ای آکندند. سازمان دیده بان حقوق بشر بعدها اینگونه برآورد کرد که چهار میلیون و ششصد هزار بمب خوشه ای بر روی لبنان ریخته شده و اکثر آنها در شصت ساعت آخر جنگ بوده است. یک افسر توپخانه وابسته به نیروهای سازمان ملل در لبنان هم در صحبت با من گفت که شاید رقم بمب ها کمتر از این بوده باشد، ولی از آنجا که اسرائیل از دادن توضیحات دقیق درباره مکان های بمباران شده به مسئولان پاکسازی [بمب ها] خودداری کرده است، محال است که بتوان رقم واقعی بمب ها را فهمید.
    بیشتر بمب هایی که بر روی لبنان انداخته شد، عمرشان به دوره جنگ ویتنام باز می گشت و باید در دهه هفتاد میلادی نابود می شدند. یکی از بسته هایی که از بمب افکن های اسرائیلی بر روی لبنان انداخته شد و شامل بمب های خوشه ای از نوع blu63 آمریکایی بود و اندازه یک توپ بیس بال بود به صورت درست در آسمان منفجر نشد و در نزدیکی نبطیه با تمامی مواد داخلش که شامل ده ها بمب منفجر نشده بود، بر زمین افتاد. نوشته های روی بسته ی انفجاری نشان می داد که تاریخ انقضای صلاحیت مصرف این بمب خوشه ای 15 جولای 1974 [یعنی سی و دو سال قبل] است. طبق گزارش های سازمان ملل، چهل درصد بمب ها[ی خوشه ای]، منفجر نشده و همین طور در باغ ها و خانه ها و خیابان های یا در لا به لای شاخه های درختان لبنان افتادند.
    در روز اول بعد از آتش بس، شخصا بمب های منفجر نشده ای از نوع ام 77 سات آمریکا را در راه اصلی بیرون بیمارستان تبنین دیدم. نیروهای حزب الله روی هرکدام از آنها یک صندوق پلاستیکی قرار داده و حرکت در اطراف آن را جهت دهی کرده بودند. سازمان ملل بعدها اعلام کرد که جنوب لبنان مورد بیش از هزار مورد حمله ی هوایی با بمب های خوشه ای قرار گرفته است. یک افسر سابق ارتش انگلیس به نام کریس کلارک که در رأس تلاش های سازمان ملل برای پاک سازی جنوب لبنان [از مین ها و بمب های عمل نکرده بود] در گفتگو با خود من گفت که وضعیت [حجم و تعداد و کیفیت] بمب های خوشه ای [در لبنان] «بی سابقه و باورنکردنی» و بدترین نوعی که در زندگی اش دیده بود، بوده است.

    طرح جدید برای حمله زمینی!
    در 7 آگوست ارتش اسرائیل اعلام کرد که طرحش برای هجوم زمینی به لبنان و پیشروی تا رود لیتانی نهایی شده است و عملیات طی دو روز آینده آغاز خواهد شد. اما صدای عقربه های ساعت دیپلماسی داشت شنیده می شد: شورای امنیت در آستانه رسیدن به توافقی برای آتش بس بود و این چیزی بود که نشان می داد فرصت کمی برای اقدام به آخرین طرح نظامی وجود دارد.
    اولمرت دو روز در حال تأمل و تردید بود و در جدال بین صدور فرمان اجرای این طرح حمله زمینی و منتظر ماندن برای به نتیجه رسیدن مذاکرات آتش بس به سر می برد. آمریکایی ها به او وعده می دادند که امکان رسیدن به موافقتنامه ای که منافع اسرائیل را برآورده کند وجود دارد، ولی در مقابل، فرماندهان ارتش اسرائیل با هر بار به تأخیر انداختن [طرح حمله از طرف اولمرت] خشمگین تر می شدند.
    سرلشگر عودی آدم (فرمانده منطقه ی شمالی در ارتش اسرائیل) به حالوتس گفته بود: «کاسه صبر آقایان سر آمده. می پرسند بالاخره این جنگ است یا نه. یا بجنگیم یا برویم پی کارمان.»
    در 11 آگوست، اولمرت پیشنویس طرح شورای امنیت برای آتش بس را بررسی کرد. در بخشی از این پیش نویس به انتشار نیروهای تقویت شده یونیفل به استعداد 15000 نظامی [در جنوب لبنان]، و برقراری محدودیت جهت ورود سلاح به لبنان به منظور جلوگیری از قاچاق سلاح به مقصد حزب الله اشاره شده بود. اما این قطعنامه مشتمل بر درخواست آزادی دو اسیر اسرائیلی نبود، کمااینکه حجم نیروهای بین المللی ذکر شده در آن مطلقا با انتظارات اسرائیل همخوانی نداشت. این پیشنهاد موجب سرخوردگی حکومت اسرائیل شد و به رغم اینکه حکومت اسرائیل در فردای آن روز به صورت رسمی با آن موافقت کرد، ولی اولمرت دستور حمله ی و اجرای آن طرح پیشروی زمینی را هم صادر نمود.

    ادامه دارد ...
    مترجم: وحید خضاب



    موفق باشین.
    92/5/6

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #15
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها (قسمت ششم)

    پاسخ سید حسن نصرالله به این سؤال که اگر حزب الله حجم عکس‌العمل اسرائیل را می‌دانست آیا کاری می‌کرد که جنگ آغاز شود؟

    گروه تاریخ رجانیوز: در قسمت های قبلی این مطلب (که ترجمه بخش جنگ 33 روزه از کتاب «سپاهیان خدا» نوشته ی نیکولاس بلانفود است) سیر جریانات را از روز آغاز جنگ 33 روزه بررسی کردیم و مواضع بین المللی و لبنانی و اسرائیلی مهم را هم پیرامون جنگ خواندیم و چگونگی شکست اسرائیلی ها در لبنان را از نظر گذراندیم. اینک قسمت ششم را پی می گیریم:


    نبرد وادی حجیر و خسارت سنگین اسرائیلی ها
    پیشروی اسرائیلی ها به سمت رود لیتانی، متمرکز شده بود بر دو روستای غندوریه و فرون که هر دو در سمت غربی وادی حجیر قرار داشتند. وادی حجیر عبارت است از دشتی عمیق در طرف شمالی وادی السلوقی. چتربازان لشگر ناحال بر فراز غندوریه هلی برن شدند و بدون مقاومت بر آن مسلط شدند. بعد از آن، هجوم مکانیزه ای به وسیله ی 24 تانک به سمت عمق وادی حجیر رخ داد با این هدف که که به واحد چترباز مسلط شده بر غندوریه بپیوندند. اما این دشت، با شیب های سهمگینش، تله ی طبیعی مناسبی برای تانک ها بود. و دسته ی شکار تانک حزب الله در آنجا منتظر نزدیک شدن اسرائیلی ها بودند. به محض اینکه دسته تانک ها شروع به بالارفتن دامنه غربی دشت کردند، باران موشک های کورنیت بر سر آنها باریدن گرفت. موشک ها بر تانکها فرود می آمد و موجب آتش گرفتن تعدادی از آنها شد. سرنشینان تانک های آتش گرفته با سرعت خودشان را از درب تانک خارج می کردند. یکی از فرماندهان دسته در پشت بی سیم فریاد زد: «تانک من منهدم شده» و بعد سیستم بی سیمش از کار افتاد.
    دسته ی محاصره شده، کمک چندانی از نیروهای لشگر ناحال که در رأس بلندی های دشت قرار داشتند دریافت نکردند. خود چتربازانی هم که بر غندوریه مسلط شده بودند ناگهان متوجه شدند [که در تله افتاده اند] و در محاصره شلیک موشک و خمپاره های نیروهای حزب الله افتاده اند که در ویرانه های روستا کمین کرده اند.
    نبرد وادی حجیر با کشته شدن 11 افسر و سرباز اسرائیلی و مجروحیت بیش از 50 نفر آنان خاتمه یافت. از 24 تانک مرکاوا هم 11 تای آنها مورد اصابت موشک قرار گرفت.
    در شصت ساعت نهایی پیش روی ارتش اسرائیل به سمت رود لیتانی قبل از برقراری آتش بس نهایی در ساعت 8 صبح روز 14 آگوست، مجموعا 33 نظامی اسرائیلی کشته شدند، یعنی حدود یک چهارم کل کشته های ارتش اسرائیل در طول جنگ 33 روزه. ضمنا حزب الله برای اثبات اینکه توانش ضربه ندیده و کم نشده در روز آخر جنگ مجموعا 217 موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد.

    اسرائیلی ها را به زانو در آوردیم
    [در روز بعد از اتمام جنگ، در بنت جبیل بودم.] یک تویوتا لندکروز سیاه کنار بیمارستان صالح غندور در ورودی بنت جبیل توقف کرد. منافذ ماشین پوشانده شده بود. 5 نفر از ماشین پیاده شدند که همه جزو رزمندگان حزب الله بودند. گفتند از عیتا الشعب می آیند (که در چند میلی غرب بنت جبیل قرار داشت) و طی 34 روز گذشته در وسط معرکه و قلب درگیری های آنجا بوده اند. بنت جبیل و عیتا الشعب در وسط منطقه ای بودند که اسرائیلی ها مثلا قرار بود بر آن مسلط شوند. از آنها پرسیدم از عیتا الشعب تا اینجا که می آمدند نظامی اسرائیلی ای را دیده اند یا نه. یکی شان با لبخند جواب داد: «اگر در عیتا الشعب دنبال اسرائیلی ها می گردی، زیر آوار دنبالشان بگرد.» مستی پیروزی نیروهای حزب الله را که (که خسته هم بودند) در بر گرفته بود.
    یکی از آن رزمندگان مقاومت که خودش را حاجی معرفی کرد، یک لباس کتانی (که کثیف شده بود) و یک شلوار به رنگ زرد تیره به تن داشت.
    بعضی دیگر از همراهانش هم شلوارهایی به تن داشتند که بر روی آن تجهیزات نبرد قرار داشت و این بر هیبت شبه نظامی آنها می افزود. بازوی چپ یکی شان هم پانسمان شده بود.
    حاجی گفت: «اسرائیل همه جور سلاحی را علیه نیروهای مقاومت استفاده کرد و با وجود این، حزب الله تا آخر ثابت و پایدار ماند. من هم از اسلحه ام برای آخرین بار در ساعت 8 صبح [یعنی دقیقا یک لحظه قبل از آتش بس رسمی] استفاده کردم.»
    [از آنجا به عیتا الشعب رفتیم.] به نیمه جنوبی عیتا الشعب که در مقابل مرزهای اسرائیل قرار داشت خسارت های سنگینی وارد آمده بود. منازل کوچک دو طبقه یا سه طبقه آنجا تبدیل به تل های آوار ترحم برانگیز شده بودند. گلوله ها یا موشک های تانک ها و موشک انداز ها هم سوراخ هایی در دیوار ها ایجاد کرده بود و ترکش های سخت فولادی و پوسته ی در هم پیچیده شده موشک های منفجر شده هم در خیابان های مملو از ویرانی عیتا الشعب ریخته بود.
    مردان خسته، که بعضی هایشان لباس رسمی به تن داشتند، در کنار خیابانی نشستند و به تفکری همراه با سکوت فرو رفتند. دو نفر دیگر از اعضای حزب الله از مسجد کوچکی که یک خمپاره به آن اصابت کرده بود بیرون آمدند و در همان زمان از بلندگوی مناره ی مسجد پخش آیاتی از قرآن شروع شد.
    یکی از مردها گفت: «این اولین باری است که بعد از 15 روز، صدای قرآن را از این مسجد می شنویم.»
    اکثر ساکنین روستا در همان روزهای نخست جنگ از روستا گریخته بودند و همراه با همسایه های مسیحیشان به ذمیش که دو میل با آنجا فاصله داشت پناه برده بودند. اما حالا، داشتند بر می گشتند. دسته های کوچک زنان، مردان پیر و کودکان، در حال حرکت در خیابان هایی بودند که بمباران و موشک باران آن را ویران کرده بود و با چشمهای وحشت زده و بهت آلود به وضعیتی می نگریستند که بر سر روستایشان آمده بود. کاملا روشن بود که بازسازی (اگر چند سال نکشد) دستکم چند ماه به طول خواهید انجامید. ولی برای ساکنین باوقار آنجا، این ویرانی وحشتناک به مثابه مدال شرفی بود که بر سینه ی آن ها نصب می شد چون آنها در برابر ارتش قلدر اسرائیل ایستاده بودند، و آن را شکست داده بودند.یکی از ساکنین به نام سمیح سرور (که یک پلیس 53 ساله بود) گفت: «درست است، اینجا [از حیث ویرانی] شبیه لنینگراد [نقطه ی مهم درگیری و مقاومت شوروی با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم] شده است، ولی ما اسرائیلی ها را به زانو و کرنش درآوردیم.»

    بررسی های متعدد درباره جنگ 33 روزه
    جنگ بین حزب الله و اسرائیل که 33 روز طول کشید، جزو جنگ هایی است که در طول تاریخ بیشترین تحقیقات درباره آنها انجام شده است چرا که توانایی مجموعه ای نسبتا کوچک از جنگجویان غیر نظامی در ایستادن و جنگیدن تا نهایت با قوی ترین ارتش خاورمیانه دارای دروسی است که می توان آنها را در عرصه های درگیری در آینده به کار بست.
    یکی از بررسی های مهم، نتیجه اش را اینگونه خلاصه کرده بود که حزب الله در سال 2006 بیش از آنکه به یک نیروی جنگی چریکی مرسوم شبیه باشد، بیشتر به یک ارتش نظامی کلاسیک شبیه بود و این نتیجه از اینها استنتاج شده بود: تمرکزش بر ایستادگی در پایگاه هایش، استفاده از موقعیت های طبیعی برای اختفا به جای استفاده از مردم غیر نظامی، و گسترده کردن توانایی هایش.
    این بررسی می گوید: «موقعیت حزب الله در سلسه درگیری های چریکی-کلاسیک در سال 2006 بیشتر به جانب کلاسیکش نزدیک بود تا به طرف چریکی اش (که به صورت معمول از رزمندگان غیردولتی انتظار می رود). در اصل، جایگاه حزب الله از جهات زیادی، مثل رزمندگان رسمی حکومت ها [در ارتش ها] در جنگ های بزرگ بین کشورها بود.»
    خود سید حسن نصرالله هم به این تغییر تعیین کنده در سیر پیشرفت مقاومت اسلامی اشاره کرده و چند روز بعد از اتمام جنگ گفت: «از ما [به مثابه یک نیروی مقاومت] انتظار نبود که جلوی هرگونه پیشروی زمینی را بگیریم، ولی این کاری بود که ما کردیم. مقاومت در حقیقت در مقابل این هجوم ایستاد و جلوی آن را گرفت. کما اینکه جنگ چریکی نمی کرد. مایلم این موضوع را روشن کنم: [حزب الله در طی این جنگ] یک ارتش کلاسیک نبود، کما اینکه یک نیروی رزمنده ی چریکی هم (به معنی مرسوم کلمه) نبود. بلکه چیزی بود بین این دو.»
    در خلال 6 سالی که بین عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 تا آغاز جنگ 33 روزه در سال 2006 گذشت، مقاومت اسلام با پشتیبانی کشورهای حامی اش (خصوصا ایران و تا حدی سوریه) تبدیل به چیزی شد که امروز تحلیلگران نظامی آن را «نیروی چند بعدی» می خوانند: یک مجموعه ی رزمنده ی غیر رسمی و غیر دولتی که در نبردهایش، سلاح ها و تاکتیک های کلاسیک و غیرکلاسیک را در آن واحد در عرصه ی معرکه استفاده می کند.
    ژنرال جورج کیسی (رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا) هم در می 2009 گفت: «نبردی که بیش از همه نبردها مرا به حیرت وا داشته و گمان می کنم که چیزهایی که خیلی بیشتر از توقع ما در دهه های آینده است را روشن می کند، همان نبردی است که در تابستان 2006 در لبنان رخ داد.» کیسی با اشاره به استفاده ی حزب الله از موشک و موشک های ضد تانک و توانایی اش در برقراری تماس های پیشرفته، افزوده بود که مخالفان جنگ چند بعدی، نیرویی کلاسیک (شبیه ارتش آمریکا) را پیشنهاد می دهند «درحالیکه این [مقابله با نیروهای حزب الله] چالشی پیچیده تر و سخت است نسبت به چالش نبرد با ارتش های بزرگ در دشت های اروپا»

    بررسی علل شکست در خود رژیم صهیونیستی
    با این وجود، بسیاری هستند که بیش از آنکه به برتری رفتار شجاعانه ی حزب الله ضد ارتش اسرائیل در سال 2006 اشاره کنند، به بد عمل کردن ارتش اسرائیل از لحاظ جنگی اشاره می کنند: از تصورات و انتظارات غیر واقعی و تصمیمات غیرکارشناسی فرماندهان سیاسی و نظامی اسرائیلی گرفته تا جنبه های ضعف تاکتیکی و کمی آمادگی و هماهنگی بین نیروهای زمینی ارتش اسرائیل.
    در پاسخ به موج خشم عمومی به دلیل نتیاج خفت بار این جنگ، حکومت اولمرت هیئت تحقیقی تشکیل داد تا آنچه رخ داده را بررسی نماید و توصیه هایی برای جلوگیری از تکرارش ارائه دهد. این هیئت که ریاست آن را قاضی بازنشسته «وینوگراد» بر عهده داشت گزارش نهایی اش را در ژانویه 2008 صادر کرد که در آن انتقاداتی تندی به اولمرت و عمیر پرتز [وزیر جنگ] و دان حالوتز [رئیس ستاد مشترک ارتش] مطرح شده بود و در نتیجه ی آن، پرتز و حالوتز استعفا دادند.

    نظر مخالفان لبنانی حزب الله و خود حزب الله درباره جنگ
    شبیه هیئت وینوگزاد، هیئتی در لبنان تشکیل نشد. با وجود اینکه منتقدان حزب الله در خلال خود جنگ سکوت اختیار کرده بودند، قطعا متوجه شدند که باید حزب الله را به واسطه ی اینکه باعث شده جنگی راه بیفتد که در آن حدود 1200 لبنانی کشته شده و خساراتی به قیمت چند میلیادر دلار برای لبنان به وجود بیاید، مورد مؤاخذه قرار دهند.
    سید حسن نصرالله هم دو هفته بعد از اتمام جنگ طی یک مصاحبه ی تلویزیونی به این برداشت اعتراف کرد و گفت که اگر فرماندهان حزب الله می دانستند که این احتمال (ولو یک درصد) وجود دارد که اسرائیل در پاسخ به عملیات حزب الله چنین عکس العملی نشان می دهد، از همان اول با آن عملیات موافقت نمی کردند.
    البته سید حسن نصرالله در عین حال یک روایت دیگر را هم با دقت مطرح کرد که در آن، خطای حزب الها در اینکه مسبب شروع جنگ شده تبدیل می شد به یک فرصت چرا که اسرائیل تصمیم قطعی داشت به لبنان حمله کند و حزب الله توانست با آن کارش [به صورت ناخواسته] اسرائیل را مجبور کند که پیش از رسیدن موعدش وارد جنگی با لبنان شود که در هر حال قصد قطعی داشت آن را علیه لبنان به راه بیندازد. جنگی که اگر در ماه جولای [مرداد] رخ نمی داد، انتظار می رفت در سبتامبر [شهریور] یا اوکتوبر [مهر] رخ دهد.
    سیدحسن نصرالله مطرح کرد که اسرائیل طرح هایی آماده کرده بود تا ضربه ای سهمگین به لبنان وارد کند که شامل هجوم زمینی به جنوب لبنان، پیاده سازی نیرو از طریق دریا در مدخل رود لیتانی و هجوم های موشکی و هوایی ضد ضاحیه جنوبی بیروت و دشت بقاع می شد و گفت: «این طرح اسرائیلی ها بود. و آنچه در روز 12 جولای [روز عملیات اسیرگیری توسط حزب الله] رخ داد، عنصر غافلگیری را از دست اسرائیلی ها خارج کرد، بعد از اسیرها و کشته ها و زخمی هایی که دادند. ... ما آماده جنگ (اگر رخ می داد) بودیم و در نتیجه، عنصر غافلگیری [که برای موفقیت طرح اسرائیلی ها خیلی مهم بود] از دستشان رفت.»
    قاعده ی مردمی حامی حزب الله تفسیر سید حسن نصرالله را پذیرفتند. باید به این افزود که دبیرکل حزب الله تأکید کرد که این مشیت الهی بود که اسرائیل را مجبور کرد پیش از زمان مورد نظر خودش وارد جنگ شود.
    حزب الله پیروزی در این جنگ را «نصراً من الله» [یاری ای از جانب خدا] نامید [نامی که تا امروز هم برای آن پیروزی استفاده می شود] و بدین ترتیب بین اسم دبیرکل حزب و اسم این پیروزی، جمع کرد.

    ادامه دارد ...
    مترجم: وحید خضاب


    موفق باشین.
    92/5/9
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  7. #16
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    فکر میکنم بخش تاریخ رجانیوز خوابش گرفته
    قرار بوده یه هفته پیش قسمت آخر منتشر بشه
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  8. #17
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض «الصدمه و الصمود» (شوک و پایداری) از 2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟

    هر آنچه باید درباره جریانات سیاسی لبنان بدانید/ از ترور رفیق حریری تا جنگ 33 روزه/ دشمنان حزب الله و دوستانش در لبنان کیستند؟/ آیا جریان «اشغال لبنان توسط حافظ اسد» حقیقت دارد؟

    گروه بین الملل رجانیوز: آیا رفیق حریری با سوریه و حزب الله دشمن بود؟ روابط سوریه و لبنان تا چند سال پیش چگونه بود؟ ولید جنبلاط چه نظری درباره روابط بین الملل داشت؟ میشل عون که زمانی دشمن سوریه بود چطور در جریان حامی حزب الله قرار گرفت؟ روابط امیل لحود و حزب الله چگونه بود؟ رفیق حریری چرا از نخست وزیری استعفا داد؟ قضیه کشته شدن حریری چطور رخ داد؟ مواضع بین المللی درباره قضایای ترور حریری چه بود و داستان «دادگاه ترور حریری» چیست؟ جریان 8 مارس و 14 مارس از چه گروه هایی تشکیل شده اند و اساسا چطور به وجو آمدند؟ چه گروه هایی در لبنان دوست حزب لله و چه گروه هایی دشمن آن اند؟ ...
    جواب این سؤال ها و ده ها سؤال دیگر را می توانید در ترجمه کتاب «شوک و پایداری» در رجانیوز پیدا کنید. کتاب «صدمة و صمود» [شوک و پایداری]، کتابی است که توسط مشاور سابق رئیس جمهور لبنان و یکی از معروف ترین شخصیت های سیاسی و رسانه ای این کشور یعنی «کریم بقرادونی» نوشته شده است.

    کریم بقرادونی که جزو مسیحیان ناسیونالیست لبنانی است، در جوانی عضو مهم ترین گروه مسیحیان لبنان یعنی حزب کتائب بود و در آن نقش مهمی هم داشت ولی به مرور با بزرگان جریان فالانژها مثل سمیر جعجع اختلافات شدید پیدا کرد و کاملا از طیف سیاسی آنان فاصله گرفت و هم اکنون عمده وقت خود را به تألیف کتب تاریخی درباره تاریخ جدید لبنان می گذارند و از حامیان جدی جریان مقاومت محسوب می شود.

    [کریم بقرادونی]
    کریم بقرادونی که ارتباط نزدیکی با بزرگان همه گروه های لبنانی دارد (و خودش زمانی وزیر و مدتی هم مشاور دو رئیس جمهور بوده است) در دوره ریاست جمهوری امیل لحود، هر هفته با او جلسه ی شخصی داشت و از زیر و بم سیاست و تاریخ لبنان با او حرف میزد. گذشته از آن، کریم بقرادونی به صورتجلسه های تک تک جلسات هیئت دولت لبنان و بسیاری اسناد و مدارک حتی کاملا سری هم دسترسی داشته و با مجموع این اطلاعات و ارتباطات و اسناد، وقایع سیاسی دوره ریاست جمهوری امیل لحود (یعنی حد فاصل سال های 1998 تا 2007) را در کتاب آخرش به نام شوک و پایداری، تألیف کرده است. در این کتاب شرح دقیق و بی نظیری از وقایعی که در این سال ها رخ داد آمده است و جریانات بسیار خواندنی و مهمی در آن ذکر گردیده که شناخت آن برای فهم سیاست امروز خاورمیانه اهمیتی اساسی دارد.

    این کتاب با توجه به شرح منصفانه و البته دقیق و مستند وقایع این دوره، مورد توجه گسترده ی خوانندگان عرب زبان قرار گرفت و به سرعت به چندین چاپ رسید.

    از آنجا که لبنان، عمق استراتژیک ایران محسوب می شود و جریانات آن به شدت بر روی امنیت ملی ایران مؤثر است و همچنین از آنجا که هیچ منبعی که به دقت و مستند جریان های سیاسی چند سال اخیر لبنان را یک جا تشریح کرده باشد نداشتیم، رجانیوز تصمیم گرفت این کتاب را ترجمه و به صورت روزانه منتشر نماید. فلذا جریان هایی که از سال 2004 و از زمان تمدید ریاست جمهوری لحود شروع شد و سپس قضیه ترور رفیق حریری پیش آمد و منجر به عقب نشینی نیروهای ارتش سوریه از لبنان شد (که از زمان جنگ داخلی و برای جلوگیری از شروع مجدد جنگ داخلی در لبنان حضور داشتند) و جریانات مختلف سیاسی شکل گرفت و نهایتا در سال 2006 با جنگ سی و سه روزه به اوج خود رسید را به صورت کامل و طی 25 قسمت تقدیم خوانندگان خواهیم کرد.






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  9. #18
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب خواندنی«صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت اول)

    ماجرای دفاع رفیق حریری از گزینه مورد حمایت حزب‌الله/ بوش و شیراک چطور قطعنامه 1559 را خلق کردند؟


    گروه بين‌الملل - رجانیوز: همانطور که وعده داده بودیم، ترجمه چند فصل از کتاب خواندنی «صدمة و صمود» [شوک و پایداری] نوشته ی سیاستمدار برجسته ی لبنانی کریم بقرادونی را تقدیم خواهیم کرد. این کتاب که به تشریح دوره ریاست جمهوری امیل لحود (1998 – 2007) اختصاص دارد، با توجه به دسترسی بقرادونی به صورت جلسات هیئت دولت و رفاقت شخصی اش با سیاستمداران لبنانی و ... دارای اطلاعاتی بکر و ناگفته است، ضمن آنکه از موضعی بی طرفانه به روایت قضایا می پردازد. برای ترجمه، تصمیم گرفتیم از نقطه آغاز بحران های اصلی لبنان و خاورمیانه یعنی از اواسط سال 2004 و وقتی که مسئله تمدید دوره ریاست جمهوری امیل لحود مطرح شد و سپس به قطعنامه 1559 و بعد هم ترور رفیق حریری انجامید شروع کنیم.
    با هم قسمت اول را می خوانیم:

    در ضیافت شامی که در ژوئن 2004 در کاخ الیزه با حضور جرج بوش و ژاک شیراک (به مناسبت بزرگداشت سالگرد شصتمین سالگرد پیاده شدن نیروهای متفقین در ساحل نورماندی در جنگ جهانی دوم) برگزار شد، شیراک (با لحن یک کارشناس خبره در امور خاورمیانه که از ریزه کاری های این مسائل خبر دارد) خطاب به بوش گفت: «اگر ارتباط بین سوریه و لبنان را قطع کنیم، نظام علوی دمشق سرنگون خواهد شد.» بوش هم پاسخ داد: «تو در این موضوع وارد تری. شروع کن [به عملی کردن این طرح]، ما هم پشتت هستیم.»

    درست بعد از همین ضیافت شام بود که بیانیه ی مشترک آمریکا و فرانسه منتشر شد که در آن، دو کشور از تمایلشان را برای صدور قطعنامه ای درباره لبنان ابراز کرده بودند.

    [بوش و شیراک در مراسم شصتمین سالروز پیاده شدن متفقین در نرماندی]

    این بیانیه، جرقه ایجاد قطعنامه 1559 شورای امنیت بود که چندی بعد (در 2 سبتامبر 2004) صادر شد؛ قطعنامه ای که هدفش خارج کردن ارتش سوریه از لبنان، و خلع سلاح حزب الله بود. [1]

    نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی ریچارد لابیفییر (که کتابش با عنوان «تحول بزرگ»، مرجعی برای فهم پس زمینه های قطعنامه ی 1559 محسوب می شود)، قطعنامه 1559 را «نقطه اصلی» تفاهم آمریکایی- فرانسوی در موضوع لبنان می خواند.

    موضوع تمدید ریاست جمهوری امیل لحود و اوج گیری اختلافات داخلی

    به همان اندازه که فشارهای بین المللی بر سوریه افزایش می یافت، شانس امیل لحود هم در موضوع «تمدید» اضافه می شد. دبیر کل حزب الله هم در یک سخنرانی اش در همان زمان به این نظر اشاره کرد و امیل لحود را «مورد اعتمادتر، نزدیک تر» از اشخاص دیگر [برای ریاست جمهوری] توصیف کرد.


    [امیل لحود]

    به مناسبت جشن عروسی تیمور جنبلاط (پسر ولید جنبلاط)، امیل لحود، عروس و داماد و خانواده هایشان را به یک شام خانوادگی در «بیت الدین» دعوت کرد. البته همینجا باید اشاره کنم که رهبر درزی ها [ولید جنبلاط] مخالف تمدید نبود، هرچند این مسئله را علنی نمی کرد. اما اختلافی ناگهانی بین او و سرهنگ رستم غزالی پیش آمد. روی همین حساب جمیل السید با لحود تماس گرفت و به او توصیه کرد که که آن ضیافت شام را لغو کند چرا که ممکن بود جنبلاط از موقعیت استفاه کند و از داخل قصر ریاست جمهوری [محل ضیافت] به سوریه حمله کند. لحود موافقت کرد و مجلس را به روزی دیگر موکول کرد، و همین موجب عصبانیت شدید جنبلاط شد و حمله ی شدیدی به لحود کرد. اما حمله شدید تر از طرف بطریرک مارونی لبنان رخ داد که شروع کرد به انتقاد از اصلاح قانون اساسی [که قرار بود برای زمینه سازی تمدید ریاست جمهوری لحود صورت بگیرد] برای انتخاب «شخصی به منصبی رفیع تا آنجا که دیگر حدی نداشته باشد، درست با سرمشق گیری از نظام های [استبدادی ای] که در دورادور ما قرار دارد.»

    تشکیل جلسه با حضور رفیق حریری برای بررسی موضوع تمدید

    عصر روز جمعه 27 آگوست 2004، رفیق حریری [نخست وزیر وقت لبنان] با لحود تماس گرفت و به او اطلاع داد که او وزیران را برای تشکیل جلسه ای در روز بعد جهت بررسی موضوع تمدید فراخوانده است، و تأکید کرد که ضرورت دارد خود لحود هم در جلسه حضور بیابد. لحود پاسخ داد که او ابدا موضوع تمدید را برای شخص خودش [و برای غرض شخصی] نخواسته است. حریری پاسخ داد: «شما بیا و در آغاز جلسه باش و بعد هر وقت خواستی از جلسه برو.» لحود از دلیل عجله ی حریری برای تشکیل جلسه پرسید و گفت چرا جلسه را به جای شنبه [که تعطیل است] در روز دوشنبه برگزار نمی کند. حریری پاسخ داد: «عجله دارم چون نمی خواهم قطعنامه و تصمیم بین المللی از ما جلو بزند.»

    لحود در بخشی از جلسه حاضر شد. نشانه های رضایت در چهره اش آشکار بود. طبق آنچه در صورت جلسه آمده، لحود رو به وزرا کرده و گفت: «در ابتدا می خواهم بابت اینکه امروز در جلسه حاضر شدید تشکر کنم. خصوصا که برخی تان در جاهای دور بودید با این حال خودتان را در زمان مقرر رساندید. مایلم اشاره کنم که ما همه مان می دانیم در منطقه چه روی می دهد و حجم حمله ای که با آن مواجهیم را درک می کنیم و آنچه در عراق و فلسطین روی میدهد را دنبال می کنیم و تهدیدات اسرائیل را نسبت به خودمان و سوریه می شنویم. به رغم همه اینها و به فضل خط سیاسی ای که در پیش گرفته ایم، داریم در امنیت و ثباتی زندگی می کنیم که حتی برخی دولت های مهم هم به این امنیت و ثبات غبطه می خورند و مردم آن ها و مسئولینشان برای گذراندن مرخصی هایشان به کشور ما می آیند و این چیزی است که اهمیت بالایی به کشور ما می دهد.»

    لحمود صحبتش را با این جملات خاتمه داد: «دوست داشتم به شما بگویم که لازم است همین سیاستمان را ادامه دهیم تا از استقراری که از آن بهره مندیم محافظت کنیم. روی همین حساب تصمیم گرفتم در این جلسه حاضر شوم و از شما بابت موافقت با اینکه من در حکومت بمانم تشکر کنم.»

    سپس لحود ریاست جلسه را به رفیق حریری سپرد. وقتی لحود داشت جلسه را ترک می کرد، حریری خطاب به او گفت : «پیشاپیش مبارک است.»

    وقتی لحود از جلسه بیرون رفت، رفیق حریری ریاست جلسه را به عهده گرفت و با اختصار تمام گفت: «می دانید که چرا امروز اینجا جمع شده ایم. دلیلش روشن است. وضعیت منطقه فشار می آورد و خط سیاسی ای که جناب رئیس جمهور در پیش گرفته بودند باید ادامه پیدا کند. برای تمدید ریاست جمهوری ایشان برای سه سال دیگر یعنی تا تاریخ 23 نوامبر 2007 لازم است که ما در هیئت وزیران لایحه ای را طبق ترتیبات خاص، برای تقدیم به مجلس تصویب کنیم. بگذارید من موضوع را به طریق معکوس بریتان مطرح کنم، اینطور می پرسم: آیا کسی از شما اعتراض یا مخالفت دارد؟ اگر دارد لطفا مطرح کند. اگر هم مخالفتی نیست، پس در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. سریعتر تصویبش کنیم.»


    [رفیق حریری]

    مروان حمادة اجازه صحبت خواست و گفت: «ضمن تقدیر کامل از خطی که خود ما جزو مؤسسینش بودیم و برای دفاع از آن خون داده ایم و هنوز هم در آن حرکت می کنیم، و برای دفاع از تلازم بین اصول دموکراسی در لبنان و ثبات ارتباط استراتژیک با سوریه، و برای دفاع از مقاومت و خط ایستادگی در برابر اسرائیل (که رئیس جمهور لحود یکی از بارزترین وجوه این خط هستند)، و برای حمایت و دفاع از سوریه و لبنان، چاره ای نداریم که به اصل گردش قدرت در تمامی سطوح احترام بگذاریم. و با وجود تقدیر کاملمان از جناب رئیس جمهور، از همینجا و از طرف جریان «اللقاء الدیموقراطی» [اجتماع دموکراتیک] که در رأسش ولید جنبلاط قرار دارد، مخالفتمان را با این طرح اعلام می کنم.»

    رفیق حریری شوکه نشد. انگار که از قبل نسبت به این موضع حمادة مطلع بوده باشد پرسید: «کس دیگری هست که بخواهد صحبت کند؟» غازی عریضی اجازه خواست و گفت: «در تکمیل آنچه مروان [حمادة] گفت، من هم از طرف ولید جنبلاط و حزب سوسیالیست ترقی خواه، اعتراضمان را اعلام می کنم.» یک وزیر دیگر، یعنی عبدالله فرحات هم بدون ذکر توضیحی مخالفتش را اعلام کرد.

    حریری مجدا پرسید: «کس دیگری اعتراض و مخالفتی ندارد؟» کسی صحبتی نکرد. در اینجا فؤاد سنیوره وارد جلسه شد، حریری رو به او کرد و با شوخی گفت: «مبارک است، تو آخرین کسی هستی که می آیی، اولین شخصی هستی که می گیری و آخرین کسی هستی که دفاع می کنی»

    بعد از این شوخی حریری با سنیوره، جو جلسه کمی از خشکی درآمد و الیاس مر هم اجازه صحبت خواست و با لحنی بسیار مهربانانه خطاب به حریری گفت: «ما به سعه صدر تو و اینکه همیشه امور را به خوبی درک می کنی افتخار می کنیم. مواضع ملی و عربی تو در تاریخ ثبت می شود و ما لحظه ای نسبت به آن شک نکرده ایم. فلذا از طرف خودم و از طرف خط سیاسی ای که همه اعضای این دولت به آن وابسته اند، جناب نخست وزیر، از شما و از موضعت تشکر می کنم.» [بدین ترتیب تمدید ریاست جمهوری لحود با نظر اکثریت هیئت دولت تصویب شد]

    حریری پاسخی به تعریفی که مر از او کرده بود نداد و ختم جلسه را اعلام کرد. این جلسه فقط نیم ساعت به طول انجامید و کوتاه ترین جلسه ای بود که در طول این دولت تشکیل شده بود و مرا یاد جلسه ی بررسی تمدید رئیس جمهور اسبق، الیاس هراوی انداخت.

    تصویب قطعنامه 1559 و موضع کشورهای عربی

    درست همزمان با تشکیل جلسه ی مجلس برای تصویب موضوع تمدید ریاست جمهوری لحود، واشنگتن و پاریس اصرار داشتند تا در دوم سبتامبر 2004 [12 شهریور 1383]، قطعنامه 1559 تصویب شود. این قطعنامه بر سیادت لبنان و استقلال سیاسی اش و بسط حاکمیتش (بدون شراکت و مخالفت دیگری) بر جمیع اراضی اش تأکید کرده بود و از نیروهای خارجی باقی مانده در این کشور [اشاره به سوریه] خواسته بود از این کشور عقب نشینی کنند. کما اینکه خواستار انحلال جمیع گروه های مسلح لبنانی و غیرلبنانی و خلع سلاح آنها شده بود و حمایتش از انتخابات ریاست جمهوری «آزاد و شفاف» و «بدون دخالت یا نفوذ هیچ کشور خارجی» طبق قانون اساسی لبنان را اعلام نموده بود [و به این ترتیب مخالفت خود با تمدید ریاست جمهوری امیل لحودر ا اعلام داشته بود].

    پس از تصویب قطعنامه، حکومت آمریکا معاون وزیرخارجه ویلیام برنز را به دمشق فرستاد تا پیامی محکم و تعیین کننده به دمشق بدهد که «بازی تمام شد» و سوریه راهی ندارد جز اینکه سیاستش در لبنان را تغییر دهد و دخالت در شئون داخلی لبنان را متوقف کند و ارتشش را از آنجا خارج کند و حمایت از حزب الله را خاتمه دهد.

    در جلسه وزرای خارجه عرب هم که در نیمه ی سبتامبر برگزار شد، موضوع لبنان در صدر بحث ها قرار داشت. فاروق الشرع [وزیر خارجه وقت سوریه] خواستار موضع عربی ای مبنی بر رد قطعنامه 1559 شد. در جواب او، وزیرخارجه ی اردن مروان المعشر بر ضرورت التزام سوریه به قطعنامه ی قانونی بین المللی تأکید کرد. فاروق الشرع از او پرسید: «پس قطعنامه های قانونی 242 و 338 [که که بر ضرورت عقب نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی 1967 تأکید می کند]کجایند؟ [چرا برای اجرای آنها کاری نمی کنید]». درگیری بالاگرفت. مصر و کویت و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس هم در حمایت از موضع اردن وارد بحث شدند و همین بحث ها منجر شد اساسا در [بیانیه پایانی این نشست] موضوع قطعنامه 1559 نادیده گرفته شود. محافل دیپلماتیک اینگونه تحلیل کردند که عدم رد این قطعنامه توسط وزرای خارجه ی عرب، یعنی تأیید ضمنی این قطعنامه توسط آنان.

    سفر مبارک به دمشق

    در همین راستا رئیس جمهور مصر حسنی مبارک (در اولین سفر خارجی اش بعد از عمل جراحی ای که انجام داده بود) به صورت ناگهانی و فوری به دمشق سفر کرد. مبارک در دیدار با بشار اسد، وضع خطیر منطقه ای و بین المللی و خطرهایی که سوریه را به دلیل قطعنامه 1559 دربرگرفته است، به او یادآور شد. توصیه مبارک به اسد این بود که دمشق با توجه به «اصرار واشنگتن و پاریس به اجرای قطعنامه 1559» به شکل مثبت با آن برخورد کند و آن را دست کم نگیرد و با آن مخالفت نکند تا بدین شکل «از رفتن اوضاع به سمت یک قفطعنامه الزام آور جلوگیری شود».


    [حسنی مبارک در دیدار با بشار اسد]

    اشاره حسنی مبارک به این بود که قطعنامه 1559 «الزام آور نیست و سوریه را به اسم ذکر نکرده و هیچ تحریم و مجازاتی را هم ذکر نکرده است.»

    سوریه به توصیه مصر عمل نکرد و به خواست های آمریکایی ها هم توجهی نکرد، خواست هایی که پاول و برنز دائما آنها را ذکر می کردند و می گفتند اینها «یک بسته ی واحد است و قابل چانه زنی نیست.»

    مواضع بین المللی پس از قطعنامه 1559

    دمشق بیش از اینکه از دست آمریکا ناراحت باشد، از دست فرانسه ی «دوست» ناراحت بود. در مقابل پاریس هم به نوبه خود از دمشق ناراحت بود که «در هیچ موضوعی که مرتبط به لبنان باشد به حرفهای فرانسه گوش نمی دهد» و به توصیه ها و پیام های متعددی که فرانسه برایش می فرستد توجهی نمی کند.

    از طرف دیگر اسرائیل هم مشغول سوق دادن واشنگتن برای وارد آوردن فشار بیشتر بر سوریه بود، اما اسرائیلی های معتقد بودند که بشار اسد «شخصی جدی» است که خوب بلد است مانور بدهد و «می تواند»که فشارها را تحمل کند و بین نقاط مختلف حرکت کند.

    در همین فضا بود که سفیر سوریه در آمریکا عماد مصطفی اعلام کرد که نیروهای سوریه مجددا و به صورت گسترده ای به سمت منطقه ای بقاع لبنان انتشار خواهند یافت. و این مسئله چهارمین مورد از این قبیل موارد بود، بعد از آنکه سوریه آخرین نقطه ی نظامی در اختیارش در منطقه ی جبل لبنان را تخلیه کرده و آن را به ارتش لبنان تحویل داده بود.
    از طرف دیگر مارتین آندیک (معاون وزیر خارجه ی آمریکا در امور خاورمیانه) دیداری با بشار اسد داشت و بعد از آن موضع دمشق را اینگونه خلاصه کرد [و شاید درست تر باشد که بگوییم «مدعی شد»]: که در رأس اولویت های سوریه این مسائل قرار دارد: بهبود روابطش با آمریکا و انعقاد یک توافقنامه ی کامل با آن به منظور آنکه سیطره اش بر لبنان باقی بماند و جولان هم [از دست اسرائیل خارج شود] و به سوریه برگردانده شود و در مقابل سوریه هم با اسرائیل قرارداد صلح امضا نماید و دست از حمایت از گروه های فلسطینی بردارد.


    [مارتین آندیک در کنار اولمرت، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی]

    اندیک این مطلب را مخفی نکرد [و شایددر این مورد هم درست تر باشد که بگوییم «مدعی شد»] که تلاش های رئیس جمهور فرانسه ژاک شیراک برای صدور قطعنامه 1559 بر اساس درخواست «دوست»ش حریری بوده است و اضافه کرد: «رفیق حریری را ملاقات کردم و در آن دیدار حریری اعلام کرد که تحت فشار قرار گرفته است و از نخست وزیری استعفا خواهد داد. و گفت نمی داند در چنین شرایطی (و بعد از اینکه تلاش های برای همراهی و همکاری با امیل لحود به شکست انجامیده است) چه کار مثبتی شدنی است.»

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب
    ---------------------------
    پی نوشت:

    1 -ارتش سوریه در خلال جنگ های داخلی لبنان و به درخواست برخی طرف های درگیر در این جنگ، و برای پایان دادن به درگیریها وارد لبنان شده بود و تا پایان جنگ داخلی و بعد از آن هم برای ضمنانت اجرای توافقنامه ی طائف که به این جنگ خاتمه داد، در لبنان باقی مانده بود.




    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  10. #19
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت دوم)

    چرا رفیق حریری چند ماه پیش از ترورش استعفا داد؟/ وقتی حتی قبل از هر ترور، سوریه متهم می‌شود!

    گروه بین‌الملل - رجانیوز: در قسمت اول این مطلب (که ترجمه چند فصل از کتاب [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] نوشته کریم بقرادونی است) چگونگی آغاز بحران های ممتد لبنان و منطقه با تصویب قطعنامه 1559 را خواندید. همچنین چگونگی آماده شدن برای تصویب «تمدید مدت ریاست جمهوری امیل لحود» را هم ملاحظه کردید. در این قسمت ادامه جریانات را پی می گیریم:


    [در نهایت و پس از تأیید هیئت دولت، مجلس لبنان تمدید ریاست جمهوری امیل لحود را تصویب کرد.] طبق قانون اساسی، لازم نبود که پس از تمدید، نخست وزیر (مثل زمان انتخاب رئیس جمهور جدید یا تشکیل مجلس جدید) استعفا بدهد و دولت جدید تشکیل شود. ولی از جهت سیاسی، گزیری از استعفای حکومت رفیق حریری نبود: امیل لحود مایل به این استعفا بود و خود حریری هم به دنبال ترور ناکام مروان حمادة و با نزدیک شدن موعد انتخابات مجلس در سال 2005، میلی برای باقی ماندن در رأس حکومت نداشت.

    قضیه ترور مروان حمادة
    ترور مروان حمادة در قبل از ظهر جمعه اول اکتبر 2004 [10 مهر 1383]، همه محافل داخلی و خارجی را شوکه و حفره ای در ثبات و امنیت لبنان ایجاد نمود و ترس ها را تشدید کرد، ترس هایی که از وخیم تر شدن اوضاع در نتیجه ی فشارهای بین المللی برای اجرای قطعنامه 1559 و همچنین در نتیجه ی دسته بندی ها و اختلافات داخلی ایجاد شده بین موافقن و مخالفین تمدید ریاست جمهوری امیل لحود وجود داشت. در رأس این مخالفین ولید جنبلاط قرار داشت که در عکس العمل به ترور ناکام حمادة به کنایه اعلام کرد: «پیام، واصل شد.»


    [مروان حمادة پس از ترور نافرجام]
    لحود با حمادة تماس گرفته و جویای سلامتی اش شد. وقتی بعد از این تماس با لحود دیدار کردم، گفت: «خدا کشور را حفظ کند، در دروازه مرحله ی سختی قرار گرفته ایم. کسانی که نقشه ی ترور مروان [حمادة] را در این زمان خاص کشیده بودند، می خواستند مرا و سوریه را و امنیت داخلی لبنان را هدف قرار دهند و می خواستند با ترور حمادة و روی این حساب که حمادة، نزدیک ترین اشخاص به رفیق حریری و ولید جنبلاط است، بین من و آن دو نفر اختلاف ایجاد کنند.»

    تعیین متهم ترور حتی پیش از روی دادنش!
    اینجا بد نیست به موضوعی اشاره کنم و آن هم اینکه بعد از هر بمبگذاری یا تروری سریعا انگشت اتهام [توسط برخی ها] به سمت سوریه نشانه می رفت. درست همان زمان رخ دادن انفجار یا ترور و حتی گاهی پیش از رخ دادنش! با وجود اینکه روشن بود که اطلاعات و داده های میدانی و ... اصلا نشانگر ارتباط سوریه (به هیچ شکلی) با آن وقایع نبود. و این سیاست «متهم کردن دمشق» در هر بمبگذاری و ترور، توسط برخی ها به عنوان پوششی برای مخفی کردن متهمین حقیقی استفاده می شد.

    جلسه شورای امنیت و صحبت های ضد سوری
    خیلی طول نکشید که آنچه لحود از آن می ترسید رخ داد: در 7اوکتبر 2004، شورای امنیت تشکل جلسه داد تا گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد کوفی عنان از روند اجرای قطعنامه 1559 مورد بحث قرار گیرد. در گزارش کوفی عنان تأکید شده بود که سوریه و لبنان به اجرای مفاد قطعنامه پایبند نبوده اند. در بحث ها، فرانسه تندروی بی سابقه ای در مقابل سوریه از خود نشان داد و نماینده دائم فرانسه در شورای امنیت پیشنهاد کرد که شورای امنیت بیانیه ای منتشر کند و در آن اهرم های اجرای قطعنامه 1559 را ذکر کند و از آلمان هم درخواست کرد که امضای توافقنامه مشارکت [اقتصادی] اروپا – سوریه را به تا زمانی دیگر به تأخیر بیندازد.
    موضع آمریکا هم در تندی دست کمی از موضع فرانسه نداشت: نماینده آمریکا در شورای امنیت صحبت های شدیدالحنی نسبت به سوریه بیان کرد و در آن، سوری ها را از «حماقتِ» کندی نشان دادن در اجرای قطعنامه 1559 برحذر داشت و گفت: «به صورت راهکار عملی به شما می گویم: از لبنان خارج شوید. لبنان را ترک کنید و سربازانتان ار از آنجا عقب بکشید. حزب الله را خلع سلاح کنید و دخالت در شئون داخلی لبنان را متوقف نمایید.»

    عکس العمل لبنان به رویکرد شورای امنیت
    در پاسخ به این رویکرد شورای امنیت، وزارت خارجه ی لبنان اعلام کرد که قطعنامه 1559 دخالتی غیرقانونی و غیرقابل پذیرش، در شئون داخلی لبنان و در روابط لبنان با سوریه است. وزارت خارجه لبنان از عدم بی طرفی شورای امنیت و اینکه تبدیل به ابزاری در دست آمریکا شده انتقاد کرد. همچنین این موضوع را هم مورد انتقاد قرار داد که شورای امنیت از حد و حدود وظایف اصلی اش فراتر رفته است چراکه در موضوعی ورود کرده که امنیت و صلح جهانی را تهدید نمی کند (یعنی چیزی که طبق نص میثاق ملل متحد شورای امنیت می تواند در آن قبیل مسائل ورود کند). و به چنین موضوعی ورود کرده در حالیکه اوضاع خطیر عراق و فلسطین را نادیده می گیرد [و عکس العملی نشان نمی دهد].

    استعفای رفیق حریری از نخست وزیری
    درچین فضای آمیخته به تردید و عدم اطمینان، حریری تماس هایش را برای تشکیل حکومتی جدید (قبل از تقدیم استعفایش) آغاز کرد. چیزی که به نظر می رسید این بود که تمدید ریاست جمهوری لحود، در مقابل، تمدید نخست وزیری حریری را هم به دنیال خواهد داشت، خصوصا که اگر فراکسیون وابسته به رفیق حریری در هیئت دولت و مجلس به تمدید ریاست جمهوری لحود رأی نمی داد، موضوع اصلاح قانون اساسی برای تمدید ریاست جمهوری لحود نمی توانست دوسوم لازم برای تصویب را به دست بیاورد و تصویب نمی شد.


    [رفیق حریری]
    رفیق حریری پنجاه روز را بیهوده در این تلاش گذراند که دولت کوچکی تشکیل دهد که در آن یک وزارت هم به دروزی ها برسد تا بدین ترتیب ولید جنبلاط هم راضی شود. ولی برایش روشن شد که اجرای عملی این فرمول، سخت است، فلذا تصمیم گرفت که از تشکیل حکومت عذر بخواهد [و تشکیل حکومت را به کس دیگری بسپرد] و خودش در انتخابات پیش روی مجلس به عنوان اپوزیسیون شرکت نماید (کما اینکه مرتبه ی قبل هم همین کار را کرده بود). فلذا به لحود گفت: «[می روم و تلاشم را روی انتخابات می گذارم] و در این تخابات پیروز می شود و آن وقت برمی گردم تا با هم همکاری کنیم [در صورت کسب اکثریت در مجلس، به صورت قانونی باید به نخست وزیری منصوب می شد] و از الان تا زمان اتمام انتخابات پیش رو هم در تماس با هم خواهیم بود و هر وقت سخنی بر ضد تو از طرف یکی از یاران و یا هم پیمانانم گفته شود ابدا روی این حساب نگذار که از طرف من بوده است، بلکه مطمئن باش که من از گوینده اش راضی نخواهم بود.»
    لحود هم با این صحبت های حریری موافقت کرد و گفت: «درهای کاخ بعبدا [مقر ریاست جمهوری] همیشه به روی تو و در هر وقتی بخواهی، باز خواهد بود.»


    [امیل لحود و رفیق حریری]
    حریری در پاسخ گفت که مایل است «هیچ تنگنایی برای یارانش ایجاد نشود.»
    لحود پاسخ داد: «من اصرار دارم که انتخابات مجلس، پاک و شفاف برگزار شود.»
    این دیدار حدود چهار ساعت به طول انجامید، بعد از دیدار، حریری کاخ ریاست جمهوری را در حالی ترک کرد که لحود هم در کنار او بود و اصرار کرد که تا در خروجی کاخ، حریری را همراهی کند. جلوی دوربین ها با یکدیگر دست دادند و از خداحافظی کردند و هر کدام به مسیر خودش رفت.

    تشکیل دولت عمر کرامی
    برای تشکیل دولت جدید، مشاوره های پارلمانی الزام آور (همانطور که لحود می خواست) منجر به این شد که نمایندگان به عمر کرامی ابراز تمایل کردند تا دولت جدید را تشکیل بدهد. البته بر سر موضوع وزیر کشور، گرهی بین لحود و کرامی ایجاد شد که می رفت تفاهمشان را از بین ببرد:


    [عمر کرامی]
    عمر کرامی مصمم بود تا با سلیمان فرنجیه به تفاهم برسد تا بدین ترتیب برای خودش یک قاعده ی مردمی از مسیحیان هم فراهم کند که حامی دولتش باشند. اما سلیمان فرنجیه این شرط را گذاشت که باید به عنوان وزیر کشور انتخاب شود. وزارت کشور سال ها بود که توسط میشل مُر و بعد از او پسرش الیاس مُر اداره می شد ولی سلیمان فرنجیه به عمر کرامی اعلام می کرد که اگر به عنوان وزیر کشور تعیین نشود، در دولت مشارکت نخواهد کرد.
    ایمل لحود برای اینکه رضایت الیاس مر را جلب کند، در ابتدا بر وزیر کشور شدن او اصرار داشت ولی در نهایت مجبور شد کوتاه بیاید. لحود در این باره به من گفت: «می دانستم که عمر کرامی سرسخت تر از رفیق حریری است. عمر کرامی انتظار دارد به او امتیازاتی بدهم که دادن آن امتیازات به حریری را رد می کردم. خوب می شناسمش، ولی مشکلی که با او داریم این است که به اندازه کافی از صلابت برخوردار نیست و آماده است که در مقابل اولین مانع و گردنه، استعفا بدهد.»
    گذشته از خروج اجباری مر و حزب کتائب از کابینه و رسیدن وزارت کشور به فرنجیه، حکومت کرامی از زمان توافقنامه طائف تا آن وقت، دارای بیشترین تغییرات در وزیران [نسبت به کابینه های قبلی] بود. مهمترین تغییر در سهم سنی ها و درزی ها در کابینه خودش را نشان داد، جایی که رفیق حریری و و جنبلاط از کابینه کنار گذاشته شدند. جنبلاط هم از عمر کرامی ناراضی بود چرا که برای اولین بار به عنوان نمایندگان درزی ها دو شخصیتی را انتخاب کرد که مخالف جنبلاط بودند و در انتخابات قبلی، فهرستی بر ضد او تشکیل داده بودند، یعنی: ناجی الستانی و وئام وهاب.


    [ولید جنبلاط]
    تغییر دوم این بود که برای اولین بار دو زن در کابینه داخل شدند: اولین زن، لیلی الصلح بود که به عنوان وزیر صنعت انتخاب شد. لیلی الصلح دختر کوچک ریاض الصلح (اولین نخست وزیر لبنان بعد از استقلال) و نایب رئیس مؤسسه انساندوستانه ی شاهزاده ولید بن طلال [آل سعود] در لبنان بود. دومین وزیر زن هم وفاء حمزه بود که به عنوان وزیر دولت [مشابه معاون اجرایی رئیس جمهور] انتخاب گردید. وفاء حمزه هم استاد مدعو در دانشکده ی کشاورزی دانشگاه لبنان و عضو دفتر اجرایی هیئت ملی امور زنان لبنان بود.

    اما تغییر سوم این بود که در این کابینه برخی متخصصین به وزارت انتخاب شدند، مثلا الیاس ابا به عنوان وزیر مالیه، عدنان عضوم به عنوان وزیر دادگستری، محمد خلیفه به عنوان وزیر بهداشت و عدنان القصار به عنوان وزیر اقتصاد و تجارت. در هر حال تعبیر کرامی کاملا درست بود که حکومتش را «بهترین از بین ممکنات» نامید چرا که واقعا از بین ممکن ها، بهترین بود.

    در شدیدترین موضع گیری خارجی صورت گرفته در باب حکومت کرامی، معاون وزیر خارجه آمریکا ریچارد آرمیتاژ گفت که این دولت «در دمشق ساخته و پرداخته شده است» و «زیرپا گذاشتن قطعنامه 1559 شورای امنیت» است.

    در اولین جلسه کابینه کرامی چه گذشت؟

    در اولین جلسه هیئت دولت عمر کرامی که در تاریخ 27 اوکتبر 2004 با حضور امیل لحود تشکیل شده بود، لحود تأکید کرد که ما «گروهی یک دست و هم سنخ» هستیم، و این اشاره ای تلویحی بود که دولت حریری اینچنین نبود. لحود تأکید کرد ضرورت دارد که «در امورا اصلاحی موفق شویم»، با وجود اینکه مشخص است که عمر این دولت کوتاه خواهد بود چرا که طبق قانون با تشکیل مجلس جدید بعد از انتخابات پیش رو در بهار 2005 این دولت باید استعفا دهد [ و مجلس جدید به نخست وزیر مورد نظرش ابراز تمایل نماید]. لحود دو وظیفه ی مهم را برای این دولت برشمرد: ارائه ی بودجه، و ارائه پیش نویس قانون انتخابات مجلس.

    کرامی هم در سخنانی بر موضوع همکاری وزارت خانه ها تأکید کرد و گفت: «اگر ما خودمان به خودمان احترام نگذاریم، حکومت هیبت و قدری در دیده ها نخواهد داشت.» از وزرا، ایلی الفرزلی و طلال ارسلان و البیر منصور و وئام وهاب و ناجی البستانی هم بر اهمیت پیوند وزرا تأکید کردند. ولی سلیمان فرنجیه به صراحت گفت: «وقتی رؤسا با هم پیوستگی داشته باشند، وزرا هم با هم پیوستگی خواهند داشت، و اگر رؤسا با هم پیوند نداشته باشند، هیچ چیزی نیست که بتواند بین وزرا پیوند ایجاد نماید.» سپس رو به رئیس جمهور امیل لحود و نخست وزیر عمر کرامی کرده و خطاب به آن ها گفت : «خواهشم این است که با هم پیوسته باشید.»


    [سلیمان فرنجیه]
    هیئت دولت در این جلسه کارگروهی از وزرا به ریاست عمر کرامی برای تدوین بیانیه ی دولت [که هر دولتی در ابتدای روی کار آمدنش صادر می کند] تشکیل داد. در خاتمه ی جلسه لحود خطاب به وزرا گفت: «نخست وزیر نماینده ی دولت است و از طرف آن سخن می گوید» همانطور که در قانون اساسی ذکر شده، به اضافه ی وزیر رسانه ها که «سخنگوی رسمی دولت» محسوب می شود. و سپس اضافه کرد: « فقط این دو نفر از طرف دولت سخن می گویند. کس دیگری چیزی نگوید چون هزار جور حرف از آن در می آید.»

    هیئت دولت رأی اعتماد ضعیفی از مجلس گرفت که تنها شامل 59 رأی از 128 نماینده بود، با وجود اینکه خود عمر کرامی برای نخست وزیری 82 رأی گرفته بود. رای اعتماد به کرامی بالاتر از رأی اعتماد به دولتش بود.

    انتخاب مجدد بوش و فوت عرفات

    در اواخر سال 2004، دو اتفاق در رأس اخبار قرار گرفت: انتخاب مجدد بوش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای دور دوم و وخامت وضعیت سلامتی یاسر عرفات که موجب شد از رام الله (که تحت محاصره ی شارون بود) به فرانسه منتقل شده و در آنجا تحت درمان قرار بگیرد.

    در موضوع اول، محافل رسانه ای از شارون نقل کردند که گفته بود: «بوش برای اسرائیل خوب است» و «بهترین دوست»ی است که دولت عبری از زمان تأسیسش تا به حال داشته است.

    اما سوریه از پیروزی بوش نگران بود و می ترسید که خاورمیانه [با سیاست های بوش] دچار عدم استقرار و هرج و مرج بشود، اما در هر حال رئیس جمهور سوریه به بوش تبریک گفت و در تبریکش ابراز امیدواری کرد که روابط آمریکا و سوریه مستحکم تر شود.

    نگرانی از وضعیت سلامتی عرفات، جهان عرب و خصوصا فلسطین را دربرگرفته بود. نفس های فلسطینی ها در طول دو هفته در سینه ها حبس شده بود، تا آنکه در 11 اوکتوبر 2004 [20 مهر 1383] پزشک فرانسوی در ساعت سه و نیم بامداد، خبر فوت عرفات را اعلام کرد. به محض اعلان خبر، سیل جمعیت گریان و اشک ریزان به خیابان ها سرازیر شد. حکومت خودگردان فلسطین اعلام چهل روز عزای عمومی کرد و رسانه ها، حالت عزا به خود گرفتند.


    [یاسر عرفات]
    بوش فوت عرفات را «لحظه ای مهم و بزرگ در تاریخ فلسطینی ها» توصیف کرد. ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه هم عرفات را «مردی شجاع که چهل سال برای به رسمیت شناخته شدن حقوق مشروع ملت فلسطین مبارزه کرد» توصیف نمود. اما آریل شارون اینگونه اظهار نظر کرد که : «درگذشت عرفات می تواند نقطه ی عطفی برای صلح باشد، اگر فلسطینی ها تروریسم را متوقف کنند.»

    حکومت اسرائیل با دفن عرفات در رام الله بنا به وصیتش موافقت نمود، و مقدمات برگزاری مراسم تشییع جنازه در قاهره فراهم گردید. ملت فلسطین در وداع رهبری که طی چهل سال جز او نشناخته بودند، با هم یکی شدند.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب







    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  11. #20
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت سوم)

    ماجرای تبعید میشل عون به فرانسه/ رفیق حریری لحظاتی پیش از ترور چه گفت؟/ هشدار سیدحسن نصرالله، 10 روز پیش از ترور حریری


    گروه بین‌الملل - رجانیوز: در دو قسمت پیشین، نحوه ی تصویب قطعنامه 1559 و آغاز فشارهای بین المللی به سوریه برای خروج از لبنان و همچنین برای خلع سلاح حزب الله را شاهد بودیم. همچنین دیدیم که پس از تمدید ریاست جمهوی امیل لحود (که خلاف یل طرف های غربی بود)، رفیق حریری که نتوانست دولتی همه گیر تشکیل دهد از نخست وزیری کنار رفت و عمر کرامی مأمور تشکیل کابینه شد.
    ادامه قضایا را با هم می خوانیم:

    در نوامبر 2004، محافل لبنانی ناگهان در برابر این تصمیم سازمان ملل قرار گرفتند که تری رود لارسن را به عنوان مأمور اجرای قطعنامه 1559 تعیین نمود.

    [تری رود لارسن]

    عمر کرامی در برابر این موضوع واکنش نشان داده و در جلسه هیئت دولت در تاریخ 25 نوامبر 2004 گفت: «ایجاد اختلال در ثبات لبنان به مصلحت هیچ کس نیست. من گمان می کنم که اجرای قطعنامه 1559 امری مربوط به آینده محسوب می شود [الان اجرایی نیست]. همه، میزان خطیر بودن این تصمیم (که اساسا اتخاذش هیچ وجهی هم نداشته است) را درک می کنند.»

    دولت کرامی مشغول حرکت آهسته و خیلی آرام بر روی توده مشکلات باقی مانده از دولت های رفیق حریری از سال 92 تا آن زمان بود و در مسیرش از حمایت کامل امیل لحود هم برخوردار بود. حتی امیل لحود در اکثر جلسات هیئت دولت شرکت نمی کرد تا بدین ترتیب عمر کرامی بتواند آزادانه و شخصا ریاست جلسات هیئت دولت را برعهده بگیرد، در حالیکه لحود در مقابل رفیق حریری چنین رویه ای نداشت. لحود در عوض حضور در جلسات هیئت دولت، هر هفته روزهای چهارشنبه با عمر کرامی جلسه داشت تا در جریان دستور جلسات و تصمیماتی که می خواست اتخاذ شود قرار بگیرد.


    [عمر کرامی و امیل لحود]

    طرح میشل عون برای تشکیل کنفرانس گفتگوی ملی

    در 21 نوامبر 2004، میشل عون [که در این زمان هنوز در پاریس در تبعید به سر می برد [1]] یک نشست سیاسی در کاخ کنفرانس های پاریس برگزار کرده و طی آن طرحش را برای تشکیل یک کنفرانس عمومی گفتگوی ملی مطرح و [نیروهای سیاسی] را به آن دعوت کرد، کنفرانس گفتگوی ملی ای «برای تأمین بهترین شرایط برای عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان و برنامه ریزی برای بعد از این عقب نشینی.»

    در همین راستا «جریان ملی آزاد» [وابسته به میشل عون] به جنبش در آمده و دعوتنامه هایی را هم برای احزاب و شخصیت های لبنانی اپوزیسیون و هم برای احزاب و شخصیت های لبنانی موافق دولت ارسال کردند.


    [میشل عون]

    مثلا در سوم دسامبر، هیئتی [از طرف جریان ملی آزاد] در دفتر مرکزی حزب کتائب [که نویسنده، در آن زمان ریاست آن را بر عهده داشت] به دیدن من آمده و دعوت نامه ای از طرف میشل عون را تحویل من دادند که در آن آمده بود: «الان دیگر عقب نشینی سوریه امری است که احتمال رخ دادنش کاملا وجود دارد، فلذا من از لبنانی ها (اعم از احزاب و تشکلها) و همچنین از حکومت سوریه، مجددا دعوت می کنم رسما در یک گفتگوی باز که در یک کشور امن تشکیل شود، شرکت کنند و بدین ترتیب تلاش کنند که به توافقی دست یافته شود که طبق آن برون رفتی که همه را راضی نماید، پیدا شود ... از تمامی طرف ها می خواهم که با این دعوت از دید مثبت مواجه شوند (حالا نظرات و مواضعشان هرچه می خواهد، باشد) تا بدین ترتیب قدرتمان در گفتگو و در مسئولیت پذیری را ثابت کنیم؛ چراکه در قضایای حیاتی، جای برخورد متکبرانه و جای لجبازی و نپذیرفتن نیست. برای حفظ کشور بر ما واجب است که از اصول ملی حفاظت کنیم، فارغ از رقابت سیاسی مان که طبق حق اختلاف نظر، امری طبیعی است و اساسا دموکراسی بدون آن معنایی ندارد.»

    من دعوت عون به تشکل کنفرانس وحدت ملی را امری مفید یافتم و آن را در دفتر سیاسی حزب کتائب مطرح کردم و فتر سیاسی هم با این موضوع موافقت کرد.

    تلاش های اپوزیسیون برای سرنگونی لحود

    بعد از سفر معاون وزیر خارجه آمریکا ریچارد آمیتاژ به دمشق در اوایل سال 2005 که در پی آن، واشنگتن تماسهایش با دمشق را قطع کرد، همه قراین نشان می داد که سال 2005 سال درگیری بین سوریه و آمریکا خواهد بود.

    در آغاز سال 2005، همچنان درگیری بین دولت لبنان و اپوزیسیون هم ادامه داشت. در رأس اپوزیسیون ولید جنبلاط بود که همه پل های ارتباطی با سوریه را هم قطع کرده و امیل لحود را به استعفا فراخوانده و دعوت به کودتایی [مردمی] شبیه به آنچه در سال 1952 رخ داد کرده بود. (در سال 1952 رئیس جمهور استقلال بشارة الخوری زیر فشار مردم و اعتصاب عمومی مجبور به استعفا شده بود.)


    [ولید جنبلاط]

    مواضع تند سفیر آمریکا در لبنان

    در حرکتی غیر معمول، سفیر آمریکا در لبنان جفری فیلتمن بعد از دیدارش در 4 ژانویه 2005 با امیل لحود بیانیه ای صاد کرد و در آن عنوان نمود که واشنگتن مایل است نیروهای سوریه را در حال عقب نشینی «مسالمت آمیز و منظم» از کل لبنان ببیند. ضمنا بیان کرد که دولت آمریکا تصمیم دارد انتخابات مجلس لبنان را از نزدیک دنبال کند تا اطمینان یابد که هیچ گون «ددخالت اجنبی» در آن رخ نخواهد داد. فیلتمن رد بیانیه اش به مخالفین دولت هم اطمینان داد قطعنامه 1559 طی ماه های آینده اجرا خواهد شد، و مسئله عقب نشینی نیروهای سوریه مسئله ای قطعی و تمام شده است و «فقط زمانش ممکن است کمی دیر و زود شود.»



    [جفری فیلتمن]

    واضح بود که فشارهای آمریکا و فرانسه و بریتانیا در این مسیر قرار گرفته که شانس مخالفین دولت را در پیروزی انتخابات مجلس افزایش دهند.

    دیدار مسئول اطلاعات ارتش سوریه با رفیق حریری

    در این زمان، رئیس دستگاه اطلاعات ارتش سوریه در لبنان، سرتیپ رستم غزالی به منزل رفیق حریری در منطقه بقریطم رفت تا با او دیدارکن. این مسئله موجب جلب توجه و سر و صدای زیادی هم در محافل مخالفین و هم در محافل طرفداران دولت شد.

    در این دیدار، غزالی به حریری ابلاغ کرد که دمشق مایل است که قضیه ی تمدید ریاست جمهوری امیل لحود که بینشان دوری ایجاد کرده بود دیگر کنار گذاشته شده، و صفحه ی جدیدی در روابط دمشق و حریری باز شود.


    [رستم غزالی]

    غزالی گفت که دمشق بین مواضع حریری و مواضع جنبلاط تفاوت قائل می شود؛ مواضع حریری ای که کماکان مثل یک همپیمان دمشق رفتار می کند و درهای دمشق هم به روی او باز است و مواضع جنبلاطی که در مخالفتش همه ی خطوط قرمز را زیر پا گذاشته است و شده است عضوی از جریان گسترده ی فشارهای روبه افرایش بین المللی بر سوریه، و همین است که همه درها را به رویش بسته است.

    بحث تدوین قانون جدید انتخابات و اوج گیری اختلافات

    موضوع تدوین قانون جدید انتخابات مجلس، همه توجهات را به خودش جلب کرده بود. سلیمان فرنجیة به عنوان وزیر کشور دست به کاری بی سابقه زد: همه مردم (اعم از اشخاص و گروه ها) را دعوت کرد نظرات و پیشنهاداتشان را پیرامون بهترین قانون انتخابات مجلس طی یک نظرخواهی آزاد ملی، اعلام کنند. جامعه مدنی به شکلی فراتر از انتظار به دعوت فرنجیه پاسخ مثبت داد، طوری که بیش از 132 پیشنویس و پیشنهاد به وزارت کشور رسید.

    هیئت دولت، جلسه 27 ژانویه 2005 اش را با حضور رئیس جمهور به بررسی همین موضوع اختصاص داد. [طی جلسه، بحث های مفصلی راجع به چگونگی دوایر انتخابی و ملاک بودن قانون 1960 یا قانون «ستّین» و همچنین چگونگی حضور زنان در انتخابات و سن رأی گیری رخ داد]

    رفیق حریری شدیدا با تقسیم بیروت به دوایر انتخابی مختلف مخالفت کرده، چرا که به گفته ی او این طرح «حقوق طایفه ی سنی را خدشه دار می کرد.» از طرف دیگر اعضای «تجمع قرنة شهوان» [2] خواستار عقب نشینی کامل ارتش سوریه قبل از برگزاری انتخابات شد. اما ولید جنبلاط از این حدود فراتر رفته و روی این موضوع انگشت گذاشت که قبل از هر چیزی ضروری است که امیل لحود استعفا دهد.


    [ولید جنبلاط]

    اجتماع عین التینة و صحبت های مهم سید حسن نصرالله

    نبیه بری در جواب این بالاگرفتن کارهای مخالفین، طرفداران دولت را به یک دیدار سیاسی گسترده در 4 فوریه [16 بهمن 1383] در عین التینه (مقر اقامت رئیس مجلس) دعوت کرد. در این دیدار، جمع گسترده ای از سیاسیون حاضر شدند که در بینشان 17 وزیر، 35 نماینده مجلس و 23 نماینده از طرف احزاب و سازمان های لبنانی حضور داشتند. همه این نکته را دریافتند که «اجتماع عین التینة» پاسخی است به «اجتماع بریستول» که چند ماه قبل سران مخالفین را دور هم گرد آورده بود.

    صحبتی که سید حسن نصرالله، با آن جلسه را آغاز کرد مهمترین چیزی بود که در «اجتماع عین التینة» مطرح شد. سید حسن نصرالله در صحبت هایش، مواجهه در مرحله پیش رو را ترسیم کرد. سید حسن به تشکیل کنفرانس ملی همه گیر و شاملی دعوت کرد و اینطور مطرح کرد که لبنان شاهد «یک لشگرکشی و هجوم سیاسی است که هدفش تغییر چهره لبنان و تغییر چهره منطقه با استفاده از همه وسایل است» و افزود: «این به عهده ماست که در لبنان در مقابل این هجوم بایستیم، هجومی که ما را به سمت نمونه عراق [که در آن زمان در اشغال آمریکا و در اوج ناامنی قرار داشت] پیش می برد.»


    [سید حسن نصرالله]

    سید حسن نصرالله در سخنانش به صحبت های مخالفین هم اشاره کرد که به گفته او «نیات آنها را در موضوع مقاومت» و «در موضوع عقب نشینی سوریه از لبنان و جدایی دو مسیر» روشن می کرد. سید حسن نصرالله صحبت هایش را با برحذر داشتن مخالفین از عواقب «کشاندن کشور به هرج و مرج» خاتمه داد.


    [سید حسن نصرالله و رفیق حریری]

    ترور رفیق حریری

    درست رأس ساعت 12:56 ظهر روز دوشنبه 14 فوریه 2005 [26 بهمن 1383]، صحنه سیاسی منطقه و لبنان به کلی تغییر کرد، وقتی که انفجار وحشتناکی مقابل هتل سن جورج بیروت، به حیات رفیق حریری خاتمه داد و موجب سوختگی شدید باسل فلیحان شد (که 64 روز بعد بر اثر جراحات فوت کرد) و موجب کشته شدن 7 نفر از محافظان حریری و 12 نفر از مردم عادی شده و 220 مجروح هم (با جراحت های کم تا زیاد) بر جای گذاشت. اولین کسی که به محل جرم رسید، خبرنگار روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» رابرت فیسک بود که صحنه را «کشتار بزرگ» نامید.


    [تصویر منتسب به جسد رفیق حریری]

    [تصویر منتسب به جسد رفیق حریری]

    مروری بر زندگی رفیق حریری

    در اواخر دهه هشتاد میلادی مکررا حریری را در پاریس می دیدم و در دیدار های ما جونی عبده هم حضور داشت. یک بار از حریری پرسیدم: «رمز موفقیت ات چیست؟» پاسخ داد: «هیچ سری در موفقیت نیست، فقط کافی است پرتلاش و انسان باشی.» به این افتخار می کرد که هیچ وقت در زندگی اش برگه ای را برای تأیید مقروض بودنش امضا نکرده است چرا که همان حرف شفاهی اش از هر سند کتبی ای پراعتبارتر محسوب می شده است. وقتی وعده ای می داد، به آن عمل می کرد، حالا شرایط هر چه می خواست باشد.


    [رفیق حریری]

    رفیق حریری در خانواده ای فقیر در صیدا متولد شد و وقتی چهل ساله شد، ثروتمند ترین شخص لبنان و جزو صد نفر اول جهان از نظر ثروت بود. یک بار به او گفتم: «مجله فوربس (که مجله ای بین المللی است) ثروت تو را حدود چهار میلیارد دلار تخمین می زند.» در حالیکه لبخند می زد، پاسخی داد که اشاره می کرد ثروتش از اینها بالاتر است، گفت: «چرا فوربس اصرار دارد که نشان دهد من هنوز آدم فقیری هستم؟!»

    یک امپراتوری مالی را از صفر و از هیچ، بنا کرد؛ یا به عبارت بهتر از قدرتش در ریسک و در مواجهه با مشکلات. مسیرش به سمت ثروت وقتی آغاز شد که به خودش جرئت داد که در مناقصه ای برای بنای یک مجتمع بسیار بزرگ در عربستان ظرف تنها مدت شش ماه، شرکت کند. ریسک کرد و گرفت و در نتیجه سود بسیار بالایی نصیبش شد، ولی رفیق حریری در این قضیه چیز مهم تری از سود کسب کرد و آن اعتماد ولی عهد وقت عربستان، شاهزاده فهد بن عبدالعزیز بود که چندی بعد پادشاه عربستان شد. بدین ترتیب رفیق حریری تبدیل شد به یکی از بزرگترین مقاطعه کاران عربستان و چندی بعد هم فرستاده شخصی پادشاه عربستان (ملک فهد) [در قضایای مختلف] شد.


    [رفیق حریری]

    وقتی در سال 1992 رئیس جمهور لبنان الیاس هراوی او را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد، هیچ کس (حتی خود هراوی) هم انتظار نداشتند که این مرد با گذشت زمانی کوتاه به عنوان رهبر اصلی سنی های لبنان و جزو قوی ترین رهبران لبنان شود. یک بار در دیداری که با او داشتم با افتخار گفت: «من فقط در اقتصاد خاص و استثنایی نیستم، در سیاست هم خاص و استثنایی هستم.»

    خوب یادگرفته بود چگونه از پول استفاده کند تا در سیاست منافعی کسب کند؛ و چگونه از سیاست استفاده کند تا در اقتصاد منافعی کسب کند.کما اینکه خوب یاد گرفته بود که چطور از یک بازرگان موفق به یک سیاستمدار موفق تبدیل شود و این، مسئله ای نادر بود.

    رفیق حریری در برخورد با محتاجان با سخاوت بود و به افراد موفق هم کمک های مالی می کرد و در عین حال، شرکت های بزرگی را از پرداخت مالیات معاف می کرد و در عین حال طرح های عظیمی چون طرح های ساختمانی و نوسازی در مرکز بیروت را خودش در اختیار می گرفت.

    بسیار سود کرد، بسیار بخشید، و بسیار به ارث گذاشت. اما لبنان را در دامن دو آفت باقی گذاشت: یکی فساد (که در دوره، فساد برای خود به یک نظام حکومتی بدل شد!) و دیگری آفت قرض های دولت که دولت تا سالهای زیادی تحت الشعاع سنگینی آن خواهد بود.

    تنها چند روز قبل از ترورش، خانمی (که مایل نیست اسمش ذکر شود) از او پرسید: «نسبت تو با مخالفین دولت [یعنی مخالفین عمر کرامی و امیل لحود] چیست؟» با لبخند پاسخ داد: «این سؤال، جوابش صد میلیون دلار قیمت دارد!» و ادامه داد: «من در حکومت نیستم پس به صورت اتوماتیک در صفوف مخالفین محسوب می شوم ولی سؤال این است: کدام مخالفین؟ من با ولید جنبلاط هم پیمانم ولی با «[اعضای] اجتماع قرنة شهوان» همپیمان نیستم [جنبلاط و اعضای قرنه شهوان همه جزو اپوزیسیون بودند] و تلاش های فراوانی کرده ام که بین این دو تفکیک شود.» و صحبتش را با این جمله خلاصه کرد: «این مسئله ی مخفی ای نیست که من با سوریه اختلافاتی دارم، ولی سوریه دولتی دوست است و ما می خواهیم که بهترین روابط را با آن داشته باشیم.»


    [رفیق حریری و پسر ارشدش سعد حریری]

    رفیق حریری از صمیم قلب به موافقتنامه ی طائف (که خودش در تدوین آن مشارکت داشت) پایبند بود. در آخرین صحبت اش با خبرنگاران تنها چند دقیقه پیش از ترورش گفت: «من نمی فهمم منفعت برخی از افراد اپوزیسیون در برانگیختن موضوع تعدیل توافقنامه طائف (یعنی همان کاری که امین جُمَیّل می کند) چیست. من تلاش دارم موضعی میانه اتخاذ کنم، بین کوتاهی مخالفین و کوتاهی حکومت و طرفدارانش.» و در حین خداحافظی با خبرنگاران هم گفت: «وضع خطیری است و تمایلات به شکل خطرناکی در حال رشد است.»

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب

    پی نوشت ها:

    1-ژنرال میشل عون که در زمان جنگ داخلی لبنان، فرمانده کل ارتش بود، پس از امین جمیل به ریاست جمهوری موقت انتخاب شد ولی به دلیل مخالفت با پیمان طائف و مخالفت با حضور سوریه در لبنان، وارد درگیری نظامی با نیروهای سوریه ای و برخی نیروهای لبنانی شد و در نهایت در سال 1990 مجبور به کناره گیری و رفتن به سفارت فرانسه شد و چند ماه بعد هم به او اجازه خروج از لبنان و رفتن به نوعی تبعید به مقصد فرانسه شد و تا این زمان هنوز در فرانسه حضور داشت.

    2-«لقاء قرنه شهوان» [تجمع قرنه شهوان] به مجموعه ای از سیاستمداران عمدتا مسیحی لبنان گفته می شود که در قضایای سیاسی جهت گیری واحدی دارند. این اسم به دلیل اولین جلسه مشترک این افراد که در روستای قرنه شهوان تشکیل شد به آنها داده شده است. از مهم ترین اعضای این گروه می توان به رئیس جمهور اسبق لبنان امین جُمَیّل، پترس حرب، میشل خوری و سمیر فرنجیه [با سلیمان فرنجیه اشتباه نشود] اشاره کرد.




    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 12:00
  2. آیا نشانه‌های حمله قریب‌الوقوع رژیم صهیونیستی به لبنان به چشم می خورد؟
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-07-2013, 09:53
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-05-2013, 10:10
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-05-2013, 22:15
  5. هشدار نصرالله به اسرائیل: حمله کنید نابودید
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-02-2013, 11:43

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه