صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 45

موضوع: «الصدمه و الصمود» (شوک و پایداری) از 2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟

  1. #21
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت چهارم)

    اولین واکنش های رسمی درباره ترور حریری/ در جلسه هیئت دولت در روز ترور رفیق حریری چه گذشت؟


    گروه بین‌الملل - رجانیوز: در قسمت های پیشین، نحوه ی تصویب قطعنامه 1559 و آغاز فشارهای بین المللی به سوریه برای خروج از لبنان و همچنین برای خلع سلاح حزب الله را خواندیم. همچنین دیدیم که پس از تمدید ریاست جمهوی امیل لحود (که خلاف یل طرف های غربی بود)، رفیق حریری که نتوانست دولتی همه گیر تشکیل دهد از نخست وزیری کنار رفت و عمر کرامی مأمور تشکیل کابینه شد. همچنین هشدار سید حسن نصرالله درباره تلاش برخی ها برای به آتش کشیدن کشور را خواندیم و قضایا رسید تا روز ترور رفیق حریری. ادامه قضایا را پی می گیریم:

    هرگز فکر نمی کردم حریری به این شکل غم انگیز به پایان خط برسد. به محض اینکه خبر را شنیدم احساس نگرانی و بدگمانی وجودم را فراگرفت؛ همان وقت گفتم که این ترور جزو ترورهای بزرگ دسته بندی خواهد شد.

    روز شنبه 12 فوریه یعنی دو روز پیش از ترور حریری، و در حالی که لحود در اوتیل فاریا نشسته بود، دو نفر به او نزدیک شدند، اولی خودش را پسر شاهزاده عبدالعزیز بن فهد بن عبدالعزیز آل سعود [یعنی نوه پادشاه قبلی عربستان] معرفی کرد. لحود از اینکه او را بدون چفیه روی سر نشناخته است عذر خواست. شاهزاده به لحود گفت: «چیزی زیباتر از طبیعت لبنان وجود ندارد و چیزی خوشایندتر از زندگی در سایه این آب و هوا و اقلیم و ثباتی که آن را فرا گرفته است، نیست.» شاهزاده سعودی را شخصی همراهی می کرد که خودش را سعد حریری معرفی کرد. لحود با او روبوسی کرد و از احوال پدرش [رفیق حریری] پرسید، سعد حریری جواب داد: «پدرم سلام می رساند. الان در بیروت است.»


    [سعد حریری در کنار پدرش رفیق حریری]

    برخورد لحود با ترور حریری

    روز یکشنبه، یک روز پیش از ترور، لحود [تعطیلی آخر هفته را] در قایق تفریحی عصام فارِس می گذراند که فارِس به او اطلاع داد که تماس ها با حریری ادامه دارد تا بر سر فهرست ائتلافی برای مجلس در حوزه ی عکار توافقی به دست بیاید و حریری خواستار دو نفر در فهرست شده در حالیکه فارس به او پیشنهاد یک نفر را داده است. لحود خطاب به فارس گفت چیزی که حریری می خواهد را به او بدهد و با خودش درباره سختی های رقابت کنار بیاید.

    بعدها از لحود پرسیدم چطور خبر ترور حریری به او رسیده بود. گفت مثل همیشه دیدارهایش را از ساعت ده صبح شروع کرده و کمی پیش از یک ظهر تمام کرده بوده تا مثل هر دوشنبه، پیرایشگر، موهایش را اصلاح کند. همین که پیرایشگر شروع به کار کرده بوده لحود صدای انفجاری را می شنود و در ابتدا خیال کرده بود که دیوار صوتی [با عبور هواپیمای دشمن] شکسته شده است تا آنکه رفیق شلالا می آید و می گوید انفجاری نزدیک هتل سن جورج رخ داده و خبرنگارها حدس می زنند که هدف انفجار، ماشین رفیق حریری بوده است.


    [امیل لحود]

    لحود در آن لحظه به خودش گفته بود: «این وسط کسی هست که می خواهد نشان دهد لبنان ثبات ندارد.» و نگران فرزندانش شده بود. با آنها تماس گرفته بود. توانسته بود با کارین تماس بگیرد اما نتوانسته دو فرزندش امیل و رالف را پیدا کند. رالف هر روز همان مسیری که انفجار در آن رخ داده بود را طی می کرد تا به محل کارش برسد. از مصطفی حمدان خواسته بود تا جویای وضع فرزندانش شود.

    لحظاتی بعد سلیمان فرنجیه [وزیر کشور وقت] با او تماس گرفته و گفته بود: «من در محل انفجار هستم. تسلیت می گویم. متأسفانه حریری کشته شده است.»

    لحود فی الفور قرارهای بعد از ظهرش را کنسل کرده و شورای عالی دفاع را فراخوانده بود تا رأس ساعت سه جلسه ای تشکیل دهند و زمان تشکیل هیئت وزیران را هم ساعت پنج تعیین کرده بود.

    اولین جلسه هیئت دولت پس از ترور حریری

    طبق صورت جلسه ی ثبت شده ی هیئت دولت، لحود جلسه را با اعلام یک دقیقه سکوت به نشانه ی عزا و احترام به روح رفیق حریری آغاز کرده و سپس چنین آغاز به کلام کرده بود: «ممکن است در سیاست پیرامون برخی امور اختلاف داشته باشیم، ولی همه مان بر سر آنچه مصلحت لبنان باشد متفق می شویم. وفات رفیق حریری قطعا خسارت بزرگی است. به خانواده او و خانواده تمام کسانی که همراه او کشته شدند تسلیت می گویم.» سپس افزوده بود: «کسی که دست به این ترور زده می خواسته آتش فتنه ای بزگ را برپا کند. باید یادمان باشد که اتفاقات سال 1975 [یعنی آغاز جنگ داخلی لبنان که چندین سال به طول انجامید] با ترور معروف سعد و جریان حمله ی مسلحانه به اتوبوس فلسطینی ها در عین الرمانة شروع شد. دست های خارجی ای متوجه ماست و با آنچه در منطقه می گذرد هم مرتبط است؛ ما باید آتش را خاموش کنیم تا آنها نتوانند به خواسته هایشان برسند. مهم ترین چیزی که الان لازم است این است که دولت، همبستگی خودش را حفظ کند، و حکومت همبستگی خودش را حفظ کند، و مجلس همبستگی خودش را حفظ کند ... باید کاملا حواسمان جمع باشد چراکه آن کسی که این جنایت را مرتکب شده، این کار را نکرده که در همین حد متوقف شد.» و صحبتش را با یک هشدار کاملا واضح ختم کرده بود: «این مسئله، بی نهایت خطیر است، و کسی که پیش از همه هدف قرار گرفته خود لبنان است و کل لبنانی ها. به زودی حرف های زیادی در این باره خواهیم شنید ولی جایز نیست که مردم تحریک شوند و غزائز مذهبی یا غیر مذهبی تحریک شود ... ما برای آزادی بیان احترام قائلیم، ولی آزادی ها به این معنی نیست که کشور را به آتش بکشیم.» در انتها هم سه روز عزای عمومی اعلام کرده بود.

    نخست وزیر عمر کرامی هم در صحبت هایش به همه تسلیت گفته و گفته بود: «نخست وزیر سابق رفیق حریری –که خدا رحمتش کند- رقیب سیاسی ما یا اکثریت ما بود ولی این رقابت سیاسی باعث از بین رفتن ارتباط و دوستی ما نشده بود، ما از او چیزهایی می خواستیم و او از ما چیزهایی می خواست. به صورت رسمی از دوازده سال پیش وارد سیاست شد و بر روی حیات سیاسی و اقتصادی و عمرانی همه ما اثرات بزرگی گذاشت. حالا رفیق حریری به سرنوشت خودش رسیده -و چیزی نمی تواند مانع تقدیر و مشیت خدا شود– ولی لبنان که از همه مامهم تر است، هنوز هست. این مصیبت واقع شده است و ما باید با همبستگی و عزم (چه دولت و چه حکومت و چه ملت) با این مصیبت مواجه شویم.» و افزوده بود: «از زمان تمدید [ریاست جمهوری امیل لحود] ما با هجومی وحشتناک مواجهیم که امنیت و ثبات و موجودیت ما را هدف قرار داده است ... بارها تذکر دادیم و اعلام کردیم که تحریک سیاسی و طائفه ای و مذهبی، ما را به مرحله انفجار می رساند. ولی در جواب ما می گفتند که ما داریم برای ترساندن دیگران، بزرگنمایی می کنیم و لبنان هیچ وقت با لرزش امنیتی مواجه نخواهد شد. ولی متأسفانه زمان گذشت و رسید به این روزها که صحت پیش بینی ما ثابت شود.»


    [عمر کرامی]

    کرامی در صحبت هایش به این موضوع اشاره کرد که در سال 1977 میلادی هم عده ای برای اینکه سفر [ناگهانی و خلاف انتظار و یکجانبه] انور سادات به اسرائیل [برای حضور در پارلمان اسرائیل و اعلام آمادگی برای صلح یکجانبه و منفرد با اسرائیل] و امضای معاهده ی کمپ دیوید را تحت الشعاع قرار دهند، اوضاع لبنان را منفجر کردند «و حالا همان سناریو عینا در حال تکرار است.»

    کرامی خواستار ارجاع پرونده ی این جنایت به شورای قضایی شده و پیشنهاد کرد که هیئتی به ریاست معاون نخست وزیر، عصام فارس و با عضویت چند تن از وزرا یعنی عدنان القصار و کرم کرم و ابراهیم الضاهر و یاسین جابر تشکیل شود تا مراتب تسلیت هیئت دولت را به خانواده حریری منتقل کنند و با آن ها برای برگزاری تشییع جنازه ای ملی برای آن مرحوم تفاهم کنند.

    کرامی در انتهای صحبتش هم به موضوع رسانه هایی که تلاش دارند تا احساسات را برانگیزند و «طایفه ی سنی را تحریک کنند» پرداخته بود.

    در آن جلسه وزیر الدولة البیر منصور گفت: «برانگیختن طایفه گری مذهبی خطرناک ترین چیز ممکن است ... و رسانه های مثل آینه [مقعر یا محدب] هستند که بزرگ نشان می دهند یا کوچک. و ما باید بخواهیم [که مثل آینه ی صاف باشند] و نه بزرگ تر نشان دهند نه کوچک تر.»

    وزیر رسانه ها ایلی الفرزلی هم گفت که هدف قرار دادن حریری، برای ضربه زدن به دولت «و موفقیت های استراتژیک و امنیتی آن ... و برای وارد کردن لبنان به آتش افروخته شده در منطقه (از عراق گرفته تا عربستان سعودی) بوده است.» ضمنا به این موضوع هم اشاره کرد که انفجارِ رخ داده، مسئله ای بسیار پیشرفته و با تکنیک های فنی عالی صورت گرفته است و هدف آن «ایجاد شکاف بین لبنان و سوریه» و «کشاندن طایفه ی سنی های لبنان به جایی فراتر از موافقت یا مخالفت با دولت» بوده است.



    [ایلی الفرزلی]

    الفرزلی کلامش را با لحنی شدید خاتمه داد و گفت: «باید ریشه فتنه را قطع کنیم و کشور را با قدرت نجات دهیم، هر کس هم بخواهد سرکشی کند، سرش را قطع می کنیم.»

    وزیر کار عاصم قانصوه هم در صحبت هایش پیش بینی کرد که ترور حریری مستمسکی شود که شیراک و بوش از شورای امنیت خواستار اجرای سریع تر قطعنامه 1559 شوند و همچنین بهانه ای شود برای باز کردن مجال برای «دخالت خارجی ها در کشور، و خلع سلاح حزب الله، و به دست آوردن آنچه لارسن و دیگران نتوانسته بودند به دست بیاورند.»


    [عاصم قانصوه]

    قانصوه به طایفه سنی لبنان هم درود فرستاد که همواره در خیل شهدا کسانی را داشته اند، از ریاض الصلح گرفته تا رشید کرامی و رفیق حریری. ضمنا در باب طرح برانگیختن هرج و مرج در کشور و بر هم زدن ثبات لبنان (مانند آنچه در عراق و فلسطین جاری بود) هم هشدار داد و در خاتمه کلامش هم تأکید کرد که جنایت ترور حریری با «نقشه کشی اسرائیلی و اجرای دستهایی لبنانی» بوده است.

    وزیر «امور خارجه و لبنانیان خارج از کشور» محمود حمود هم طی سخنانی از این موضوع ابراز نگرانی کرد که از راه ترور حریری چیزهایی [برای دشمنان] محقق شود که از طریق قطعنامه 1559 محقق نشده بود، بدین شکل که در کشور هرج و مرجی خلق شود و سپس بدین ترتیب مستمسکی برای دخالت خارجی فراهم آید، یعنی همان چیزی که در سومالی و سودان هم عملی شده بود. و در ادامه افزود: «هنوز هم برخی لبنانی ها هستند که این فکر مرسوم را در سر دارند و آن هم اینکه بهترین راه حل برای لبنان این است که نیروهای نظامی ای از طرف سازمان ملل بیایند و امنیت و استقرار را در کشور برقرار کنند. بدین شکل به صورت یکجا همه آنچه قطعنامه 1559 خواسته بود اجرایی شود، ارتباط لبنان-سوریه گسسته شود و نیروهای سوریه از لبنان عقب نشینی کنند و ارتش لبنان به جنوب کشور ارسال شود [یعنی در آنجا حضور یابد و حائل شود تا حزب الله نتواند با اسرائیل مقابله مستقیم نظامی کند یا در صورت تلاش برای مواجهه، با خود ارتش درگیر شود].»


    [محمود حمود]

    و صحبتش را با این مطلب خاتمه داد: «مهم ترین چیز این است که وضعیت امنیتی کشور را در ثبات نگه داریم و بدین ترتیب به هیچ کس بهانه ای ندهیم که دوباره به شورای امنیت برگردد.»

    وزیر محیط زیست وئام وهاب هم در سخنانش بر ضرورت محافظت و حمایت از دستگاه قضایی و دستگاه های امنیتی برای اینکه بتوانند کارشان را زیر نظر ساختار سیاسی کشور انجام دهند، تأکید کرد و بر این نکته هم تأکید کرد که ابدا نباید در برابر رسانه هایی که معلوم است «بهشان پول داده شده و خریده شده اند» سستی نشان داد.

    معاون نخست وزیر، عصام فارس هم به وجود «توطئه ای برضد لبنان و مقاومت» اشاره کرده و گفت بر ما [دولت] واجب است «در موضوع صلح [با اسرائیل]، احتیاط خود را حفظ کنیم.»


    [عصام فارس]

    وزیر گردشگری فرید الخازن هم [که مدت کوتاهی بعد استعفا داد] گفت: «نبرد، آغاز شده و نبردی حقیقتا بزرگ هم هست، و نمی دانیم کجا تمام می شود.» و در ادامه به این موضوع اشاره کرد که سیل توهین ها به سمت دولت و نخست وزیر جاری شده، تحت این عنوان که «مسئول امنیت است» و اتهامات تا آنجا رسیده که «انگار ما بودیم که دست به ترور حریری زدیم.»

    وزیر مهاجرین طلال ارسلان هم این جنایت را محکوم کرده و در سخنانش بر دو موضوع متمرکز شد: اول، ضروت مقابله، چرا که آنچه روی داده «تلاشی است برای کوبیدن و ضربه زدن به اعتبار حکومت با همه ی افراد شاخصش و شاخه ها و نهادهایش و تصمیمات استراتژیک و ملی اش.» و دوم، ضروت زیر نظر گرفتن کارهای رئیس جمهور فرانسه ژاک شیراک که «این جنایت را به صورت یک مسئله ی شخصی خودش در آورده و دارد تلاش می کند تا موضع آمریکا را هم هر چه بیشتر پشت سر خودش بیاورد.»


    [طلال ارسلان]

    در موضوع امنیت، وزیر کشور سلیمان فرنجیه تأکید کرد که «باید چنان محتاط باشی [و آماده] که گویی همین فردا اتفاق امنیتی ای قطعا رخ می دهد.» و در موضوع رسانه ها هم گفت که «لازم است نترسیم». ضمنا گفت که لازم است وزرا به دیدار خانواده ی حریری بروند «همین امروز، و بدون تأخیر» و با آنها صحبت کنند چرا که خانواده ی حریری می تواند مواضعی اتخاذ کند که به آرامش دعوت کند.

    وزیر اقتصاد و تجارت عدنان القصار هم بر لزوم حفاظت از دارایی های عمومی و خصوصی تأکید کرد و نظریه مطرح شده مبنی بر تعطیلی سه روزه را تأیید کرد چرا که «به ما در سطح اقتصادی کمک می کند و این مجال را در مقابل بانک مرکزی لبنان و گروه های اقصادی می گشاید که وضع، با ثبات بماند.»


    [عدنان القصار]

    قبل از اتمام جلسه در ساعت 6 عصر، لحود اعلام کرد که اطلاعاتی رسیده مبنی بر اینکه «شروع کرده اند به تحریک شورای امنیت.». عصام فارس هم از اعضای هیئتی که قرار بود تماس ها را برقرار کنند، خواست تا سریعا [بعد از اتمام جلسه ی هیئت دولت] جسلسه شان را شروع کنند.»

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب





    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #22
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت پنجم)

    چرا بشار اسد عامل ترور حریری نیست؟/ طرح شیراک و بوش برای پی گیری ترور حریری به نحو دلخواهشان چه بود؟


    گروه بين الملل رجانیوز: در قسمت های قبل، چگونگی آغاز بحران های لبنان با تصویب قطعنامه 1559 و همچنین چگونگی تمدید ریاست جمهری لحود را خواندید. همچنین ماجرای استعفای رفیق حریری از نخست وزیری و انتخاب عمر کرامی را هم ملاحظه کردید. در قسمت قبل رسیدیم به روز ترور حریری و اولین موضع گیری ها در هیئت دولت. اینک ادامه ی جریانات:

    برخورد منفی خانواده حریری با رئیس جمهور
    عصام فارس و هیئت وزارتی تعیین شده، با کمک نبیه بری، تلاش های گسترده ای انجام دادند که تشییع جنازه ای رسمی برگزار شود، ولی خانواده ی رفیق حریری موضع قاطع و غیرقابل انعطافی اتخاذ کرده و یک کلام، خواستار برگزاری تشییع جنازه ای ملی بودند و مشارکت رئیس جمهور در مراسم را هم رد می کردند. و این، اولین اشاره بود به اینکه خاندان حریری و یارانش در این مسیر قرار دارند که دولت لبنان و سوریه را به عنوان متهم این جنایت معرفی کنند. و این چیزی بود که به صورت واضح در تشییع جنازه ی حریری بروز کرد، تشییع جنازه ای بسیار پرتعداد و عظیم که اکثر سران کشورهای جهان یا نمایندگانشان هم در آن حاضر بودند.


    [حضور ژاک شیراک و همسرش در مراسم تشییع جنازه رفیق حریری]

    امیل لحود شدیدا از عکس العمل و پاسخ خانواده ی حریری متأثر شد، خصوصا اینکه ارتباط و تماس های او با حریری بعد از کناره گیری حریری از نخست وزیری هیچ وقت قطع نشده بود. در همین رابطه می توان به این قضیه اشاره کرد که وقتی یکی از روزنامه نگاران لبنانی (عونی الکعکی) مقاله ای نوشته و طی آن به لحود حمله کرده بود، حریری با امیل لحود تماس گرفته و گفت: «درست است که عونی الکعکی پیرو من محسوب می شود، ولی من در پس این هجوم به تو نبوده ام. بگرد ببین چه کسی باعث این هجوم شده و در پشتش قرار داشته است.» لحود از صحبت حریری قانع شد و می دانست که «عبدالحلیم خدام است که در پس امثال این هجوم ها قرار دارد.»

    شروع حمله به دولت پس از ترور حریری
    به محض انتشار خبر ترور حریری، تظاهرات هایی در صیدا و بیروت آغاز شد و تظاهرکنندگان شروع به سر دادن شعارهایی ضد لحود و کرامی و سوریه کرده و دوربین خبرنگار تلویزیون المنار را شکستند و به حزب الله و رهبرانش هم فحاشی نمودند. کما اینکه تلاشی صورت گرفت برای اینکه مقر حزب بعث در محله ی «الطریق الجدیدة» بیروت را آتش بزنند، که ارتش مانع این مسئله شد.
    ترور حریری، در رأس تمام خبرهای رسانه ای در منطقه و عالم قرار داشت. همه تلویزیون ها و رادیو های عربی برنامه های معمولشان را قطع کرده و شروع به پخش مستقیم از بیروت [برای پوشش لحظه به لحظه ی اوضاع] کردند. خبر ترور حریری در صدر خبرهای رسانه های مکتوب اروپایی و آمریکایی هم قرار گرفت که بر ضرورت تشکیل هیئت تحقیق بین المللی ای در موضوع ترور حریری متمرکز شده بودند.

    آیا سوریه پشت سر ترور حریری بود؟
    من هیچ وقت قانع نشدم که سوریه پشت این ترور بوده است و یقین داشتم که سوریه هیچ منفعتی در به خطر انداختن ثبات لبنان و در قرار دادن خودش در برابر عکس العمل های حاد فرانسه و آمریکا و اسرائیل ندارد. و با خود می اندیشیدم که مصلحت دشمنان سوریه است که این جنایت را مرتکب شوند و آن وقت آن را (برای تعرض به نظام سوریه) به او منتسب کنند.
    همان وقت هم در صحبت هایم مکررا می گفتم که فرضا اگر حریری در مقابل تمایل دمشق در تمدید ریاست جمهوری لحود می ایستاد، باز آن وقت ممکن بود انسان بیندیشید که دستگاه های [امنیتی] سوری پشت این ترور بوده اند اما می دانیم حریری خواسته های سوریه را اجرا کرد [و با تمدید ریاست جمهوری لحود موافقت نمود]، فلذا کسانی که پشت ترور بودند قاعدتا باید کسانی بوده باشند که با تمدید مخالف بودند [یعنی روه هیا مخالف سوریه و مخالف جریان مقاومت].

    تحلیل لحود از ترور حریری
    چهار روز بعد از ترور حریری در کاخ ریاس جمهوری بعبدا با امیل لحود دیدار داشتم، گفت:«این ترور یا کار اسرائیل است یا کار تندروهای اسلامی یا کار هردوشان با هم.» من هم گفتم: «من کاملا مطمئنم که تو و سوریه و حزب الله ارتباطی به این ترور ندارید، ولی کسی که دست به این ترور زده قصدش متهم کردن تو و سوریه و حزب الله بوده برای ساقط کردن تو و ساقط کردن نظام سوریه و خلع سلاح حزب الله.»


    [امیل لحود در حال بازدید از یکی از تونل های زیر زمینی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان]

    لحود یقین داشت که ترور حریری بخشی از طرح خاضع کردن لبنان در برابر مصالح اسرائیل و شروط آمریکا است. و کاملا مصمم بود تا در برابر این طرح بایستد. با صراحت و وضوح تمام به من گفت: «اسرائیل 22 سال است که از اجرای قطعنامه 425 شورای امنیت [1] امتناع می کند، و از آن طرف بر خلع سلاح حزب الله و باقی ماندن مزارع شبعا در اشغال و در اختیار داشتن زمین و آب ها[ی آن منطقه] اصرار می کند. اما به فضل عمیات های مقاومت و ایستادگی ارتش لبنان و ثبات و همبستگی حکومت لبنان (با کمک سوریه) مجبور شده تا از بخش عمده ی سرزمین های اشغالی لبنان عقب نشینی کند و تنها بخش خیلی کوچکی را هنوز تحت اشغال نگه داشته (که قسمت اهمش مزارع شبعا است) تا بتواند با آن بر سر آب مذاکره و مبادله کند. اسرائیل بیش از زمین، آب می خواهد؛ چه در جبل الشیخ چه در دریاچه ی طبریا چه در مزارع شبعا. اسرائیل ما را هدف قرار داده چون ما در مقابل طرحش ایستادیم و هرگونه مذاکره و حل و فصل [سازش] را رد کریم و بر بازگرداندن زمین ها و آب های لبنان از راه مقاومت اصرار کریم.»
    لحود تحلیلش را اینگونه تکمیل کرد: «موضوع دومی که اسرائیل اصلا نمی خواهد درباره اش مذاکره کند، موضوع حق بازگشت آوارگان فلسطینی است. اسرائیل مطمئن است که اگر بتواند سلاح حزب الله را بگیرد، یعنی آب را به دست آورده و احتمال بازگشت فلسطینی ها را هم از بین برده است. وقتی هم که اسرائیل دید که دست از حمایت حزب الله و سلاحش بر نمی دارم و خواستار رد حق «توطین» هستم [توطین یعنی دادن «وطن جایگزین» به آوارگان فلسطینی، به این معنا که به جای برگشت به کشورشان، در همان کشورهایی که هستند نظیر لبنان و اردن و سوریه برای همیشه باقی بمانند|، تصمیم گرفت که ضربه ای بزرگ وارد کند تا در جنگ آب، برنده شود، حق بازگشت را هم ساقط می کند. روی همین حساب حریری را ترور کرد، حالا یا مستقیما دست به ترور زده یا به واسطه ی برخی سازمان های تندرو.»

    اصرار برخی جریانات سیاسی بر متهم کردن سوریه
    اما جریان سیاسی کشور به سمت مقابل آنچه لحود می گفت، رفت: رسانه ها بر متهم کردن سوریه به «طراحی» این جنایت متمرکز شدند و مسئولیت «اجرا»ی آن را بر عهده ی دستگاه های لبنانی دانستند. در نتیجه چشم ها متوجه رؤسای دستگاه های امنیتی لبنان شد که عبارت بودند از: جمیل السید، مصطفی حمدان، ریمون عازار و علی الحاج. تظاهرا کنندگان عکس این چند نفر را در جریان تشییع جنازه حریری و بعد از آن در خلال تظاهرات در دست داشتند [به عنوان مسئول ترور].


    [ مصطفی حمدان، یکی از چهار افسری که در ابتدا به ترور حریری متهم شدند]

    لحود می پرسید: «چطور مخالفان و خانواده ی آن مرحوم تنها چند ساعت بعد از ارتکاب آن جنایت، مرتکبین را کشف کرده اند و روی همین حساب برگزاری تشییع جنازه ی رسمی و دولتی را رد کرده و تصاویر رؤسای چهار دستگاه امنیتی را در خلال مراسم تشییع در دست گرفته اند؟ قطعا کسانی که حریری را ترور کردند، از قبل سناریوی متهم کردن را هم آماده کرده بوده اند.»


    [خانواده رفیق حریری در کنار تابوت او]

    طرح شیراک و بوش برای پی گیری ترور حریری به نحو دلخواه
    یک هفته پس از ترور حریری، رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه جرج بوش و ژاک شیراک در بروکسل با یکدیگر دیدار کردند.


    [جورج بوش و ژاک شیراک]

    در رأس موضوعات مورد بحثشان موضوع ترور حریری قرار داشت. بوش و شیراک در این دیدار بر طرح مشترکی (طبق ترتیبی که شیراک بر آن اصرار داشت) توافق کردند که از این قرار بود: تشکیل یک هیئت تحقیق بین المللی برای بررسی این جنایت، اجرای قطعنامه 1559 و عملی کردن عقب نشینی سوریه از لبنان، برگزاری انتخابات مجلس لبنان که قرار بود انجام شود. و شیراک اصرار داشت که عقب نشینی سوریه قبل از برگزاری انتخابات صورت پذیرد.


    اول تعیین مجرم، بعد گشتن دنبال دلایل آن!
    [با تلاش های بین المللی و مخالفین لبنانی، هیئت تحقیق بین المللی ای برای رسیدگی به ترور رفیق حریری تشکیل شد]، زیر فشار رسانه ها و همچنین با فشارهای خارجی، هیئت تحقیق بین المللی متمرکز شد بر روی یافتن «اثر انگشت سوریه» در این جنایت، و متهم کردن رؤسای دستگاه های چهارگانه امنیتی لبنان، و گشتن به دنبال دلایل و مستنداتی برای اینکه گناه این ترور بر عهده دمشق قرار بگیرد.


    [چهار افسر امنیتی لبنانی که در ابتدا متهم به ترور حریری شدند.
    از بالا راست: علی الحاج، ریمون عازار، جمیل السید و مصطفی حمدان]

    بدین ترتیب تمام قوانین اساسی یک تحقیق را زیر پا گذاشت چرا که در چنین مواردی اول باید دلایل جمع آوری شود و با سنجش آنها میزان راستی شان مشخص گردد و سپس مرتکب جرم تعیین شود، نه اینکه اول مرتکب تعیین شود و بعد دنبال دلایل جستجو شود!
    بدین شکل، تحقیق ترور حریری از مسیر صحیحش خارج شد: امور قضائی را با امور سیاسی آمیخت و در نتیجه، حقیقت گم شد.

    فشار خیابانی جهت اجرای قطعنامه 1559
    چهار روز پس از ترور حریری، هیئت جلسه داشت. لحود در آغاز جلسه در صحبت هایش بین دو موضع تفکیک قائل شد: موضوع نشان دادن ناراحتی (که امری است مشروع و قابل پذیرش) و موضوع آمدن به کف خیابان و نافرمانی مدنی برای اجرای قطعنامه 1559 (که این امری است نپذیرفتنی).
    عمر کرامی هم در صحبت هایش متذکر شد که دولت پیشنهاد برگزاری تشییع جنازه رسمی را داد ولی با جواب مثبت خانواده ی حریری مواجه نشد. کرامی در این جلسه گفت: «خواستار استعفای جناب رئیس جمهور و عقب نشینی سوری ها هستند. ولی ما هرگز کشورمان مثل یک لقمه ی چرب و راحت تسلیم اسرائیل نمی کنیم.» کرامی بر ضرورت برگزاری انتخابات مجلس به صورت «آزاد و با شرافت» تأکید کرد و گفت: «طایفه ی سنی، هرگز به جایی که مخالف تاریخش و مواضعش و افکار و اصولش باشد کشیده نخواهد شد. سنی های از این حوادث ناراحت اند، مثل همه ی مردم لبنان که این فاجعه برایشان رخ داده است.»
    سلیمان فرنجیه وزیر کشور هم تآکید کرد: «ما خواستار ثبات دولتیم. ماسک مخالفین حالا فرو افتاده است. آنها می خواهند ثبات کشور را از طریق جمع شدن در میدان شهدا در نزدیکی مزار رفیق حریری متزلزل کنند. گذشت ایام، حقیقت مسائل را روشن خواهد کرد. در این قضیه مماشات کردن و کوتاه آمدن صحیح نیست.»
    وزیر عاصم قانصوه هم متذکر شد که مخالفین، استفاده از «زبان فحاشی و برانگیختن احساسات» ضد رئیس جمهور و ضد سوریه را پیش گرفته اند، تا جایی که نانوایی «فرن الشامی» را آتش زدند چون اسمش «شامی [سوریه ای]» بود، در حالیکه صاحبش در همان زمان به خانه ی رفیق حریری رفته بود تا به خانواده حریری تسلیت بگوید.
    وزیر دادگستری عدنان عضوم هم برای حضار اعلام کرد که اطلاعاتی را در اختیار وزیر کشور گذاشته است مبنی براینکه بعد از انفجار، شش نفر بدون چمدان و شبانه [از بیروت] به دبی و از آنجا به سیدنی سفر کرده اند. و اینترپل استرالیا در تحقیقاتش کشف کرده که آثاری از تی. ان. تی بر روی پیراهن های سه تن از آن ها بوده است.
    عضوم همچنین به اطلاع هیئت وزیران رساند که یک کارشناس سوئیسی را برای تحقیق و کشف نوع مواد منفجره [به کار رفته در ترور حریری] دعوت کرده است.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب


    پی نوشت ها:

    1-این قطعنامه که در سال 1978 میلادی صادر شد، بر لزوم خروج فوری اسرائیل از کلیه اراضی لبنان تأکید می کند.





    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #23
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت ششم)

    چرا حافظ اسد ارتش سوریه را به لبنان فرستاد؟/چرا بشار اسد قبول کرد که ارتش سوریه از لبنان خارج شود؟


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های پیش سیر جریانات را از زمان زمینه چینی برای تصویب قطعنامه 1559 تا استعفای حریری و سپس روی کار آمدن عمر کرامی خواندیم و رسیدیم به قضیه ترور حریری و اولین موضع گیری های مربوط به این قضیه و دیدیم که عده ای به سرعت انگشت اتهام را به سوی سوریه نشانه رفتند و شروع به انتقادات شدید به دولت عمر کرامی کردند. ادامه جریانات را پی می گیریم:

    مخالفین جنگ رسانه ای موفقیت آمیزی بر ضد حکومت و دولت به راه انداختند و در نتیجه ی آن، نخست وزیر خواستار تشکیل جلسه ی «بررسی کلی» مجلس در روز 28 فوریه شد. ضمنا فرید الخازن هم از وزارت استعفا کرد و ودیع الخازن جایگزین او شد.
    در 28 فوریه، خشونت علیه عقل طغیان کرد، چه در تظاهرات مردمی اطراف مجلس و چه در صحبت های نمایندگان در داخل مجلس.

    جو شدید ضد عمر کرامی
    صحبت های بهیة حریری (خواهر رفیق حریری) که طی آن خواستار استعفای عمر کرامی شد، شوک شدیدی به کرامی وارد کرد. عمر کرامی از صحبت هایی که برادرش معن کرامی طی تماسی از طرابلس با او گفت هم متأثر شد، برادرش گفت که حتی در مساجدی که مردمش پیرو او هستند هم مورد انتقادات شدیدی قرار دارد. همه ی این عوامل با هم، و خصوصا عوامل روحی، عمر کرامی را بر آن داشت که از نخست وزیری استعفا دهد.
    کرامی ترجیح داد استعفا دهد به جای اینکه شهر طرابلس را (که برایش قلبا خیلی عزیز و مهم بود) از دست بدهد؛ چراکه کرامی فرزند طرابلس و رهبر طرابلس بود. عمر کرامی، رهبری را از برادش رشید کرامی [نخست وزیر اسبق لبنان] به ارث برد که در اول ژوئن 1987 به شهادت رسید. عمر کرامی در سال 1991 به نمایندگی مجلس از طرابلس انتخاب شد و سپس در سه دوره ی متوالی مجلس به نمایندگی برگزیده شد. در سال 1989 در اولین دولت بعد از توافقنامه ی طائف با نخست وزیری سلیم الحص به عنوان وزیر پرورش منصوب شد و در سال 1990 هم بعد از سلیم الحص به عنوان نخست وزیر انتخاب گردید اما در سال 1992 زیر فشار اعتصاب های عمومی استعفا کرد تا لبنان وارد عصر دولت های [اول و دوم] رفیق حریری شود. بعد از استعفا در سال 92، عمر کرامی به عنوان یکی از ارکان اساسی اپوزیسیون در آمد و با دور اندیشی و متانت در برابر زیرپا گذاشتن قانون و حدود و خصوصا در برابر حیف و میل و فساد و رشد قرضهای دولت ایستاد. کما اینکه با قدرت در کنار سوریه و حزب الله هم ایستاد و از آنان حمایت کرد.



    [عمر کرامی در کنار امیل لحود]

    عمر کرامی با لبخند آرامش شناخته می شود، ولی ظاهرش نشانگر حقیقت خلقیاتش نیست: کرامی عصبی مزاج است و از انتقادات متأثر [و برانگیخته] می شود، ولی در عین حال لجوج است و اعتقادات و اصولش را تغییر نمی دهد.
    از بدشانسی اش این بوده که در دو حکومتی که در طول 14 سال، در رأس آن ها قرار گرفت، هر دوبار مجبور شد با فشار مردمی در کف خیابان (که هر دو بار هم به او ظلم کردند) استعفا دهد: دفعه اول وقتی زیر فشار جنبش های کارگری در سال 1992 استعفا داد و دفعه دوم وقتی زیر فشار جنبش های اعتراضی به ترور حریری استعفا داد. و او نه مسئول بحران اجتماعی در سال 92 بود نه مسئول ترور حریری. در نتیجه تصمیم گرفت در انتخابات سال 2005 مجلس نامزد نشود و بدین شکل از هرگونه شکست محتمل، جلوگیری کند. کرامی یاد گرفته بود که از کرامتش و رهبری اش و از شانس های آینده اش محافظت کند.
    کرامی دائما بر موضعش در حمایت از مقاومت ملی و در دعوت به اینکه لبنان دولتی عربی و مستقل و دارای روابط پیشرفه با سوریه باشد، استوار ماند. در رأس حزب «التحریر العربی» [آزادسازی عربی] بود و از سال 2006 همدر رأس «اللقاء الوطنی البنانی» [تجمع ملی لبنان] قرار دارد که اشخاصی از طوایف و مذاهب و مناطق مختلف لبنان را در بر می گیرد. کرامی در بین مردمش وجیه است، و از چهره ی لبنانی طرابلس دفاع می کند.

    اعلام آمادگی اسد برای عقب نشینی از لبنان
    در مارس 2005، بشار اسد به عربستان سفر کرد و با ولی عهد وقت عربستان امیر عبدالله [پادشاه فعلی عربستان] دیدار نمود. درست پس از بازگشت به دمشق در مقابل مجلس ملی سوریه سخنرانی کرده و تصمیمش برای عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان را اعلام نمود. [چنانکه پیشتر گفتیم، نیروهای ارتش سوریه از زمان جنگ های داخلی لبنان در دهه 70 میلادی و به درخواست مستقیم برخی مقامات رسمی لبنان و برخی طرف های سیاسی لبنانی، ابتدا برای جلوگیری از گسترش این جنگ و سپس برای مقابله با شروع مجدد آن در لبنان حضور یافته بودند و تا این زمان هنوز در لبنان بودند. رویکرد سیاستمدارانه حافظ اسد، با پشتوانه حضور ارتش سوریه در لبنان، به مرور نقش بی بدیلی به سوریه در سرشت و سرنوشت سیاست لبنان داد. این مسئله و رویکرد سوری ها در لبنان، مورد مخالفت برخی لبنانی ها بود و برخی دیگر از لبنانی ها با آن موافق بودند.]
    بشار اسد آن روز در مقابل مجلس، بسیار متقن سخنرانی کرد و طی آن سخنرانی، تفکری مسالمت جویانه و حکیمانه و همچنین اصرارش بر حفظ منافع ملی و عربی سوریه و تعامل با طرف های ذی ربط (با ذهنیتی باز و میزان بالایی از واقع گرایی و انعطاف و مسئولیت پذیری) را از خود نشان داد.
    به راستی نشان داد که خلف صالح پدرش است. پدرش [حافظ اسد] سی سال پیش از آن ورود ارتش سوریه به لبنان را با سخنرانی ای دارای روح عربی و مستحکم اعلام کرده بود و حالا پسر هم خروج ارتش سوریه از لبنان را طی سخنرانی ای دارای روح عربی و مستحکم اعلام می کرد و طی آن بر مفهوم استراتژیک واحدی از طرف سوریه در قبال فلسطین و عراق و لبنان تأکید می کرد؛ استراتژی ای که بر دو پایه ی وحدت ملی و ثبات امنیتی استوار بود و می گفت که وحدت ملی بدون ثبات شدنی نیست و ثبات هم بدون وحدت ملی به دست آمدنی نیست.

    زمینه سازی برای خروج ارتش سوریه از لبنان
    شورای عالی لبنان-سوریه برای تصویب طرح عقب نشینی دستور تشکیل جلسه داد و اعلام کرد «با عملی شدن این تصمیم، سوریه به تمام التزاماتش در قبال توافقنامه طائف [که موجب پایان جنگ داخلی لبنان شد] عمل کرده و مقتضیات قطعنامه 1559 را هم اجرایی نموده است. البته ما [سوریه] عقب نشینی را از پنج سال پیش آغاز کرده بودیم و بیش از شصت و سه درصد از نیروها را طی این زمان از لبنان بیرون برده بودیم و این چیزی است که شاید بسیاری از سوری ها از آن آگاه نیستند؛ تعداد نیروهای ما پیشتر،40 هزار نفر بود و طی این پنج سال به چهارده هزار نفر تقلیل یافته است.»


    [تعدادی از نیروهای ارتش سوریه در زمان حضور در لبنان]

    شورای عالی لبنان-سوریه به نیروهای ملی «که دستشان را به طرف خارج دراز نمی کنند (و اینها در اکثریت هم هستند)» درور فرستاده و از نیروهای غیر ملی (که در اقلیت هستند) انتقاد کرد و گفت این اقلیت از سیادت لبنان سخن می گویند «البته سخن از سیادت امری شریف است» ولی «برای ما روشن شده آنچه اینها می گویند سیادت لبنانی ها بر لبنان نیست، بلکه سیادت هر کشوری به جز سوریه بر لبنان است. این همان مشکل اصلی بین ما و آنهاست.» در بیانیه این شورا بر این تأکید شده بود که این نیروهای غیر ملی دفعات متعددی شکست خورده اند: در اینکه لبنان در سال 1958 به پیمان بغداد [تحت نظارت آمریکا] بپیوندد شکست خوردند، در ضربه زدن به مقاومت فلسطین در سال 1969 شکست خوردند، در تضمین اجرای معاهده ی 17 می [توافقنامه صلح بین لبنان و اسرائیل] در سال 1983 شکست خوردند، «شکست خوردند و در آینده هم هر بار شکست خواهند خورد.»
    در این بیانیه از دو «حقیقت» صحبت شده بود: «حقیقت اول اینکه وقتی بازار محاسبات مبتذل و سطح پایین باز شود، ما در لبنان منفعتی نداریم. ما اگر در لبنان مصلحتی داشته باشیم منفعت و مصلحت قومی عربی است که دارای طبیعت استراتژیک است و به امنیتی قومی ما مرتبط است.» و حقیقت دوم اینکه قدرت سوریه و نقشش در لبنان «منوط به حضور ارتش سوریه در اینجا نیست. بلکه این قدرت به حقایق تاریخ و جغرافیا و امتدادهای سیاسی و فرهنگی و روحی و انسانی متصل است. فلذا ما نمی خواهیم که ارتباط با لبنان، قربانی خطاهای بعضی ها شود، همان بعضی ها که غالبا هم جزو سیاسیون هستند.»
    در این بیانیه آمده بود که جنایت ترور حریری، «وحدت و ثبات لبنان را» مورد هدف قرار داده، همان طور که «نقش سوریه و جایگاهش در لبنان و منطقه را» مورد هدف قرار داده است. و تأکید شده بود که شناسایی جنایتکاران و کسانی که پشت سر آنان قرار دارند «همانقدر که وظیفه ی الزامی لبنان است، وظیفه ی الزامی سوریه هم هست.» در ادامه آمده بود که بالاگرفتن امور که این فاجعه موجب آن شد، یا با نقشه ی قبلی یا با سوء نیت، برای برانگیختن احساسات ضد سوریه و متوجه کردن انگشت های اتهام به جانب آن مورد استفاده قرار گرفت. سپس با لحنی تمسخر آمیز آمده بود: «در هر جنایت به صورت طبیعی چند احتمال و فرضیه وجود دارد الّا این جنایت که در آن فقط و تنها فقط یک احتمال وجود دارد و آن هم اینکه کار کار سوریه بوده است!»
    در این بیانیه [با اشاره به قطعنامه 1559] پرسیده شده بود: «مشکل کجاست؟» و پاسخ داده شده بود: «مشکل در بند مربوط به عقب نشینی نیست -ما این نقطه را [با تصمیم به عقب نشینی نیروهای سوری از لبنان] پشت سر گذاشتیم- بلکه مشکل اولا در بند مربوط به مقاومت [یعنی خلع سلاح حزب الله] و ثانیا در بند مخفی قطعنامه یعنی «توطین» نهفته است.» [توطین یعنی آنکه آوارگان فلسطینی حق بازگشت به فلسطین نداشته باشند و در همان جاهایی که هم اکنون آواره اند یعنی لبنان و اردن و سوریه بمانند و آنجا «وطن جدید و همیشگی» آنها به حساب بیاید.]

    رویکرد سوریه در زمان عقب نشینی از لبنان
    همزمان با اعلام عقب نشینی نیروهای سوریه از لبنان، بشار اسد پیش خودش و در دورنش، موضوع لبنان را برای خود خاتمه داد و همه تلاش هایش را معطوف کرد به بهبود اوضاع سوریه و به ملتش وعده داد که «وضع داخلی را با جزئیاتش» پی بگیرد و اعلام کرد که در صدد است کنگره ی حزب بعث سوریه را تشکیل دهد و ابراز امیدواری کرد که «این کنگره، جهش بلندی در این کشور باشد.»


    [بشار اسد]

    دمشق به فرستاده ی ویژه ی سازمان [برای اجرای قعنامه 1559] ملل تری لارسن اصرار می کرد که به انجام رساندن صحیح عقب نشینی کامل سوریه از لبنان را بررسی نماید و آن را از نظر بین المللی به ثبت برساند و به طور رسمی اعلام کند که دمشق، قطعنامه 1559 شورای امنیت را تا آنجایی که به سوریه مرتبط بوده اجرا نموده است. دمشق اصرار داشت لارسن این کار را به همان سرعتی انجام دهد که دبیر کل سازمان ملل بلافاصله بعد از عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 آن را با سرعت اعلام کرد.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #24
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت هفتم)

    جریانات 8 مارس و 14 مارس اساسا از کجا به وجود آمدند؟/جریان پیشنهاد آمریکا به بشار اسد که سید حسن نصرالله افشایش کرد


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های پیش سیر جریانات را از زمان زمینه چینی برای تصویب قطعنامه 1559 تا استعفای حریری و سپس روی کار آمدن عمر کرامی خواندیم و رسیدیم به قضیه ترور حریری و اولین موضع گیری های مربوط به این قضیه و دیدیم که عده ای به سرعت انگشت اتهام را به سوی سوریه نشانه رفتند و شروع به انتقادات شدید به دولت عمر کرامی کردند. در قسمت قبل هم دیدیم که بشار اسد در سخنانی در مقابل مجلس سویه رسما اعلام کرد که ارتش سوریه را از لبنان خارج خواهد کرد و پس از آن، زمینه سازی برای شروع عملی این عقب نشینی آغاز شد. اینک ادامه جریانات را پی می گیریم:

    برگزاری راهپیمایی 8 مارس
    سخنان اسد در مقابل مجلس، دوستان سوریه در لبنان را شوکه کرد. ابرهای تیره آسمان سوریه را فراگرفته بود: محاصره نظامی از طرف مرزهایش با عراق، و محاصره سیاسی از طرف مرزهایش با لبنان و محاصره ای بین المللی با رهبری پاریس و واشنگتن.
    در این زمان سید حسن نصرالله تصمیم گرفت که همپیمانانش را (که همپیمانان سوریه هم بودند) مطمئن کند: سید حسن نصرالله پیشنهاد داد در روز 8 مارس [18 اسفند 1383] یک راهپیمایی در «حمایت از مقاومت، رد قطعنامه 1559، و تشکر از سوریه» برگزار شود.
    [در روز 8 مارس 2005 این تظاهرات گسترده برگزار شد]. راهپیمایی و تجمع روز 8 مارس در میدان ریاض الصلح بیروت به تمام معنا موفقیت آمیز بود: تجمع بسیار گسترده و بی سابقه ی مردمی، در حالیکه فقط و فقط پرچم لبنان (نه هیچ پرچم دیگری) را در دست داشتند؛ سازماندهی دقیق و توانایی در مراقبت از مضامین شعارها و دستنوشته ها و پلاکاردها و دست آخر، سخنرانی سید حسن نصرالله (با آن لحن عالی و مطمئنش) اعتبار را به همپیمانانش برگرداند. کما اینکه همبستگی را به صفوف ترک خورده ی دولت هم بازگرداند. سید حسن نصرالله، خودش و حزبش، حالا به تنهایی نیمی از طرف های معادلات و شاخص ترین و مؤثرترین بازیگران صحنه ی لبنان محسوب می شدند.

    برگزاری راهپیمایی 14 مارس
    تظاهرات 8 مارس، حساسیت های مخالفین را برانگیخت و آنها هم از فرصت اولین ماهروز ترور رفیق حریری در 14 مارس استفاده کردند تا با برگزاری یک راهپیمایی و تجمع به راهپیمایی 8 مارس پاسخ بدهند، شعار راهپیمایی شان را هم گذاشتند: «سرسپردگی به لبنان و وفاداری به رفیق حریری.»
    در راهپیمایی 14 مارس 2005 [24 اسفند 1383]، حضور مردم از همه پیش بینی ها خیلی بیشتر بود و نشان داد که مردم یک میل درونی دارند تا از مرحله ی سابق عبور کنند و وارد مرحله جدیدی شوند. با این دو تظاهرات، لبنان به دو جبهه در مقابل هم تقسیم شد: جبهه 8 مارس و جبهه 14 مارس.

    سخنان سید حسن نصرالله درباره روابط خوبش با رفیق حریری
    در روز 16 مارس، دبیر کل حزب الله یک صحبت تلویزیونی داشت که طی آن از تمام کردن بازی راهپیمایی ها (برای جلوگیری از فروافتادن در فتنه) حمایت کرد و این دعوتش را مبنی بر برگزاری دیدارهایی برای ترسیم سیاست مابعد عقب نشینی سوریه مطرح نمود.
    سخنرانی سید حسن نصرالله وقت مناسبی بود تا از روابط مستحکمش با رفیق حریری پرده بردارد و بگوید که رفیق حریری دفعات متعددی در ضاحیه جنوبی بیروت با او دیدار کرده بود تا درباره اوضاع کشور گفتگو و تبادل نظر کنند. به گفته سید حسن نصرالله، رفیق حریری اصرار داشته تا سید حسن نصرالله برای تمام شدن قطع رابطه ی ولید جنبلاط و سوریه، واسطه شود. اطمینان متقابل بین سید حسن نصرالله و رفیق حریری بسیار پیش رفته و تا آنجا رسیده بوده که حتی حریری به سید حسن نصرالله اسامی کسانی که در خارج با اسرائیل مرتبط بودند (تا به تقسیم لبنان یا چیزی شبیه آن برسند) را هم داده بوده است.
    سید حسن نصرالله در این صحبتش اشاره کرد که خانواده ی حریری از او خواسته اند تا توانایی حزب را در راستای کشف چگونگی وقوع انفجار 14 فوریه [و ترور حریری] به کار بگیرد.
    سید حسن نصرالله پیشنهاد کرد تا این بحران از کف خیابان ها به پشت میز گفتگو آورده شود، آن هم در چارچوب یک دولت وحدت ملی. و اعلام کرد که مخالفتی با این ندارد که «بهیة حریری»، خواهر مرحوم حریری، (با توجه به سخنرانی سیاسی «مسئولانه»ای که در میدان شهدا ایراد کرد) در صورت تمایل به عنوان نخست وزیر منصوب شود. اما سید حسن نصرالله در عین حال تشکیل «هیئت تحقیق بین المللی» در موضوع ترور حریری را رد کرد چرا که به گفته او، این امر موجب کاستن از اقتدار و هیبت دستگاه قضائی لبنان می شد. وی همچنین برکناری سران دستگاه های امنیتی یا واداشتن آن ها به استعفا را هم رد کرده چرا که این امر، اجازه ی ضمنی برای محاکمه ی آنها [و اشاره ی تلویحی به اینکه آنها حقیقتا مقصر و مجرم هستند] محسوب می شود.

    جریان پیشنهاد آمریکایی ها به سوریه
    سید حسن نصرالله در این سخنرانی مردم را مطلع کرد که سوریه یک پیشنهاد از طرف آمریکا دریافت کرده و آن را رد کرده است. این پیشنهاد متضمن این بوده که آمریکا با باقی ماندن ارتش سوریه در لبنان موافقت کند در مقابل اینکه حزب الله خلع سلاح شود. سید حسن نصرالله موضع حزب الله را در این خلاصه کرد که حاضر است «در نظر آمریکایی ها یک سازمان تروریستی باقی بماند» چرا که این بهتر از این است که سلاحش را در عمل به قطعنامه 1559 تسلیم کند. وی به وضوح اعلام کرد موضع حزب در آینده در قبال هر شخص و گروهی بسته به این خواهد بود که آنها در برابر قطعنامه 1559 چه موضعی بگیرند: هر کس همراه این قطعنامه باشد دشمن محسوب می شود و هر کس ضد آن باشد «با او در یک سنگر سیاسی واحد هستیم».
    گفتنی است که سید حسن نصر الله در این صحبت ها (و پیش از آن هم در سخنرانی اش در روز 8 مارس) ذکری از امیل لحود به میان نیاورد (به رغم اینکه درخواست های برای استعفای او رو به فزونی بود) و این برای مراعات حال خانواده ی حریری و حالت متشنج سنی های لبنان بود.

    مسافرت نکردن لحود از لبنان برای حفظ آرامش
    از طرف دیگر، لحود هیچ تغییری در کارهای روزانه اش ایجاد نکرد، فقط تصمیم گرفت در کنفرانس سران [کشورهای عربی] که در اواخر مارس 2005 در الجزایر تشکیل شد شرکت نکند. وقتی از او دلیل عدم حضورش را پرسیدم، گفت: «جایز نیست لبنان را در این وضعیت ترک کنم. اگر بروم چیزهای پیش بینی نشده ای (یا چیزهایی که اتفاقا بعضی ها در ذهن دارند!) رخ خواهد داد و اینطور در خیالشان خواهد آمد که این فرصتی است برای هجوم بردن به قصر ریاست جمهوری و اشغال آن [توسط مخالفین] تا برگشتن من به آن سخت و پرهزینه باشد. نشست الجزایر نه از جهت زمانش نه از جهت حال و هوا و جوش، برای لبنان مناسب نیست.» در حقیقت هم نشست سران در الجزایر به نتیجه ملموسی نرسید، در حقیقت یک نشست عادی در شرایطی استثنایی بود!

    تصویب تشکیل هیئت تحقیق بین المللی برای رسیدگی به ترور حریری
    در آخر مارس، همه چشم ها به شورای امنیت دوخته شده بود. در سایه ی انفجارات مختلفی که مشخصا مناطق مسیحی نشین لبنان را هدف قرار داده بود (و ترس بازگشت دوباره ی جنگ های داخلی را به جان لبنانی ها انداخته بود) و با توجه به توصیه های «کمیته ی حقیقت یاب سازمان ملل در قضیه ترور حریری» (به ریاست پیتر فیتزجرالد ایرلندی) شورای امنیت قطعنامه ای تصویب کرد که یک «هیئت تحقیق بین المللی» برای رسیدگی به قضیه ی ترور رفیق حریری تشکیل شود.

    دیدار لحود با بطریرک صفیر
    در چنین جوی، امیل لحود و بطریرک صفیر [رهبر دینی مسیحیان مارونی لبنان]، دیداری خصوصی به مناسبت عید پاک برگزار کرد. در این دیدار لحود به بطریرک گفت که پیامی به دبیر کل سازمان ملل فرستاده و از او خواسته کارهای لازم برای روشن شدن حقیقت را عملی کند و او هم «ابدا کسی را زیر بال و پر نخواهد گرفت و اصطلاحا خیمه ای بالای سر کسی نخواهد شد [تا به حسابش رسیدگی نشود].» در مقابل، بطریرک صفیر هم از موضع لحود ابراز رضایت کرد و تلویحا گفت که با کسانی که به ریاست جهوری او حمله می کنند و خواستار استعفای او هستند همراهی نمی کند.


    [امیل لحد در دیدار با بطریرک صفیر]

    برخورد مستحکم لحود با فشارها
    لحود در مقابله با دشمنانش مصمم بود. به همه طرف ها اعلام کرد که مصمم است تا آخر دوره ریاست جمهوری اش در مقامش و در قصر ریاست جمهوری باقی بماند و اگر به ذهن کسانی بزند که به کاخ ریاست جمهوری بریزند «خواهند دید کم من خودم پشت تیربار اولین تانک نشسته ام و شلیک می کنم، حتی اگر آن شخص پسر خودم باشد ... از کاخ مقر ریاست جمهوری و حرمت آن دفاع خواهم کرد، حالا هزینه اش هر چقدر می خواهد باشد.»

    دیدار رئیس ارتش لبنان با بشار اسد
    از طرف دیگر و فارغ از چشم رسانه ها، جلسات پیاپی نظامی لبنانی – سوری در وزارت دفاع در حال برگزاری بود تا جریان عملیات عقب نشینی نیروهای سوری از لبنان تنظیم شود. در همین چارچوب، در ابتدای ماه آپریل، فرمانده ارتش لبنان میشل سلیمان دیداری با رئیس جمهور سوریه بشار اسد در دمشق داشت.


    [ژنرال میشل سلیمان، فرمانده وقت ارتش لبنان]

    رئیس ارتش تأکید داشت که همکاری و هماهنگی امنیتی و نظامی با سوریه، بعد از عقب نشینی، اگر بیشتر نشود دستکم همانطور که پیش از آن بود ادامه خواهد داشت و ضمنا نظرگاه های اصلی ارتش و نظرگاه های مبارزاتی اش هیچ تغییری به خود نخواهد دید. و این نظرگاه های پنجگانه عبارتند از: التزام به تصمیمات حکومتی، دور نگاه داشتن نیروهای نظامی از گروه گرایی و دسته بندی های سیاسی، حمایت و مراقبت از شهروندان و مؤسسات عمومی و خصوصی، هماهنگی با مقاومت و استمرار همکاری با سوریه در اجرای معاهدات امضا شده بین دو کشور.


    جریان زمینه سازی برای بازگرداندن میشل عون از تبعید
    در اوایل سال 2005، طونی حرب و ربیع معلولی (که از فعالین جریان ملی آزاد هستند) به همراه بشیر مراد (یکی از مسئولین بخش دانشجویی حزب کتائب) به دیدار من آمدند و بدون هیچ مقدمه ای پرسیدند آیا آماده هستم که در بازگرداندن ژنرال عون به لبنان سهیم شوم؟
    تعجب کردم. از آنها پرسیدم: «چرا سراغ من آمده اید، در حالیکه قضیه بزرگ تر از حد و اندازه من است؟» جواب دادند: «تو به همراه رئیس جمهور لحود و با سوری ها می توانید کمک کنید و در برگشتن عون تسریع کنید.» از آنها کمی وقت خواستم تا فکر کنم. تصمیم گرفتم به رغم سختی این تجربه، به دل آن بزنم و واردش شوم.


    [ژنرال میشل عون]

    نقشه و طرحی تنظیم کردم که قدم نخستش، گشایش باب گفتگو با امیل لحود بود. در 4 فوریه 2005 با او دیدار کردم. خلاصه صحبت هایم در آن دیدار این بود: «بهترین کاری که می توانی برای ایجاد آشتی ملی انجام دهی این است که [با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری] عون را از تبعیدگاهش برگردانی و سمیر جعجع را هم از زندان آزاد کنی ...»
    لحود به دقت نگاهی به من انداخت و گفت: «چیزی که می خواهی، کار آسانی نیست. اولین کسی هم نیستی که باب گفتگو در این باره را با من باز می کند. سمیر جعجع به واسطه ی یک حکم قضائی قطعی شده در زندان به سر می برد و من هم در آغاز ریاست جمهوری ام تعهد کرده ام که هیچ «عفو خاصی»ی را برای کسی امضا نکنم. اما میشل عون، او هم مشکلش با دستگاه قضایی است.»
    پرسیدم پیش از من چه کسی با او در این باب صحبت کرده است. گفت وزیر طلال ارسلان و همچنین پسر خودم امیل لحود [نام فرزند او هم امیل لحود است]. پرسیدم چه چیزی باعث شده پسرت امیل هم در موضوع عون ورود کند؟» جواب داد: «امیل در دانشگاه شاگرد کمال الیازجی است که جزو فعالان جریان عونی [جریان ملی آزاد] است.» گفتم: «تا وقتی موضوع مطرح است، بحثمان ادامه خواهد داشت.»
    وقتی از این جلسه بیرون آمدم، این حس در من شکل گرفته بود و فهمیده بودم که موضوع عون قابلیت طرح پیش رئیس جمهور را دارد. اما موضوع جعجع، حداقل الان شدنی نیست و باید به تأخیر بیفتد. و پیش خودم یقین داشتم که بازگشت عون، کلیدی است که راه آزادی سمیر جعجع را هم می گشاید.
    همان وقت با معاون امیل لحود تماس گرفتم و با هم جلسه ای در دفتر او تشکیل دادیم. در جلسه غیر از معاون لحود ، ربیع معلولی و کمال الیازجی هم بودند تا اطلاعات و پیشنهادهایمان را با هم در میان بگذاریم. به همین جهت یک پیشنویس دستور کار آماده کردم که اساس حرکتمان قرار گرفت و عنوانش بود: «طرح بازگشت ژنرال میشل عون.» البته در همان روزها بود که ترور رفیق حریری رخ داد و در تیجه حرکتمان چندی متوقف شد.
    آن طرح ما که تا پیش از این در جایی منتشر نشده است، شامل این بود که «رئیس جمهور در تفاهم با سوریه تلاش می کند که همه پرونده ها و دعاوی قضائی اقامه شده علیه ژنرال عون و دو همراهش ژنرال عصام ابوحمزة و ژنرال ادگار معلوف و دیگر افسران طرفدار او بسته شود، و غرامت های مناسب به آنها پرداخت گردد و امنیت شخصی ژنرال عون حین بازگشتش در لبنان تأمین شود.»
    در این طرح همچنین آمده بود «از طرف دیگر ژنرال میشل عون متعهد می شود که از جایگاه ریاست جمهوری حمایت نماید و بپذیرد که انتخابات مجلس تا بعد از عقب نشینی کامل ارتش سوریه از لبنان و تا تصویب قانون جدید انتخابات به تعویق بیفتد تا بدین شکل مجال برای برگزاری انتخاباتی آزاد و پاک در جوی دموکراتیک فراهم گردد. ضمنا مسئله سلاح حزب الله هم از طریق مذاکره با آن و بدون روی آوردن به استفاده از سلاح حل شود. ضمن تأکید بر ضرورت بهبود روابط برجسته ی لبنان و سوریه.» ضمنا اشاره کردم که می شود «جریان ملی آزاد» [وابسته به میشل عون] را در دولت مشارکت داد.
    در انتهای طرحم این راهکار را ذکر کرده بودم: «وقتی که موافقت مبنایی رئیس جمهور امیل لحود کسب شد، امیل امیل لحود [پسر رئیس جمهور] به همراه کریم بقرادونی با ژنرال عون در پاریس دیدار می کنند تا این طرح را به موقع اجرا بگذارند.» در انتها هم شرط کردم که برای موفق شدن این طرح، حفظ «سری بودن مطلق» لازم است.
    موقع نوشتن متن طرح تلاش داشتم تا هم نگرش لحود و هم نگرش عون را (بدون اینکه از قبل، از وجود متن مطلعشان کنم) به یک اندازه لحاظ کنم. می دانستم که چیزی که برای عون مهم است این است که مسیر بازگشتش (بدون هیچ قید و شرط سیاسی) تسهیل شود؛ و آنچه برای لحود مهم است این است که یک نیروی دارای حمایت مردمی مسیحی پیدا شود که توان ایجاد تعدیل در توازن قوا را داشته باشد.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #25
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت هشتم)

    همپیمان استراتژیک سید حسن نصرالله چگونه به عرصه لبنان بازگشت؟


    گروه تاریخ رجانیوز: در قسمت پیش، نویسنده در خلال سیر جریانات، رسیدیم به موضوع بازگشت میشل عون از تبعید. ژنرال میشل عون که در اواخر جنگ داخلی لبنان فرمانده ارتش این کشور بود و سپس بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری امین جُمَیّل، در سال 1988 به عنوان رئیس جمهور موقت انتخاب شده بود، با سوریه (که ارتشش در آن زمان در لبنان حضور داشت) وارد در گیری نظامی شد و آن را «جنگ آزادسازی» [حرب التحریر] نامید؛ جنگی در نهایت و پس از امضای پیمان طائف، به شکست عون و رفتنش به سفارت فرانسه منتهی شد و نهایتا چند ماه بعد و در سال 91 به او اجازه خروج از لبنان و رفتن به فرانسه داده شد. عون تا سال مورد بحث این کتاب یعنی 2005 هنوز در فرانسه بود و حالا گروهی از سیاستمداران لبنانی برای رفتن به سمت آشتی ملی، خواستار بازگشت او به لبنان بودند. در قسمت پیش، آماده شدن ابتدایی طرحی توسط کریم بقرادونی [نویسنده ی این کتاب] و قرار گرفتن مسئولیت پیشبرد آن بر دوش خود او را خواندیم. اینک ادامه ماجرا:

    متن طرح را به امیل امیل لحود (پسر امیل لحود) دادم. او هم طرح را با خود به دمشق برد و آن را به ماهر اسد (که دوستش بود) ارائه کرد. ماهر اسد [برادر کوچک بشار اسد] هم شرایط صحنه را توضیح داده و از او خواست منتظر بماند تا برادرش بشار که در سفر بود به سوریه برگردد. امیل به سمت بیروت حرکت کرد و قبل از اینکه به بیروت برسد ماهر اسد با او تماس گرفته و گفت که برادرش بشار بعد از رفتن او به سوریه برگشته و با طرح موافق کرده است، فقط به این شرط که «حزب الله در این طرح و روند شرکت کند و طرح زیر نظر مستقیم شخص رئیس جمهور لحود اجرا شود.»
    من خودم اطلاع دادن به رئیس مجلس نمایندگان، نبیه بری را بر عهده گرفتم. به دیدارش رفتم. بری، با آرامش به حرفهایم گوش داد، و گفت که ظریف ترین موضوع طرح به همان بحث سلاح حزب الله بر می گردد و اگر عون با آن موافقت کند، او شخصا و بدون هیچ گونه مخالفتی از بازگشت عون استقبال خواهد کرد. در آخر دیدار هم مرا برای تکمیل طرحم «به رغم تمامی سختی ها» تشویق و دلگرم کرد.


    [میشل عون در دیداری شخصی با نبیه بری]

    نظر سید حسن نصرالله درباره بازگشت عون
    روز 16 مارس 2004، طرح را به سید حسن نصر الله ارائه کردم. سید حسن نصرالله پیرامون طرح گفت: «ما از ژنرال عون نمی خواهیم که سلاح داشتن ما را تأیید کند (البته اگر این کار را بکند ممنون خواهیم بود)، همه چیزی که ما از او می خواهیم این است که این را بپذیرد که به جای استفاده از نیرو و زور، گفتگو (آن هم در سایه منافع ملی) راهکار حل موضوع سلاح باشد.» در پاسخ گفتم: «مشکل، مشکل عدم اعتماد است. اگر اعتماد بین طرفین ایجاد شود، همه مشکلات حل خواهد شد.»
    دیدارمان بیش از یک ساعت طول کشید. در انتهای دیدار دبیرکل حزب الله خطاب به من گفت: «من موافقم ولی می خواهم کسی از این امر مطلع نشود تا از ایجاد حساسیت (چه در طرف شما و چه در طرف ما) اجتناب کنیم. موضوع عون حساسیت های زیادی ایجاد می کند، هر چند می دانیم که طرفداران حزب الله با توجه به نظرات پیشرو عون در مخالفت با اسرائیل، نسبت به او نظر مثبتی دارند.»
    پیشنهاد کردم که اگر موافق است، به سرعت، دو فرستاده عون را برای دیدار بپذیرد. او هم پذیرفت و برای آنها ساعت دیداری را مشخص کرد، ساعت سه بعد از ظهر همان روز.
    نصر الله تأکید کرد که در این موضع با دمشق تماس هایی خواهد داشت و گفت که درک می کند که تعداد زیادی از دوستان و همپیمانان، به بازگشت عون نظر مثبت دارند.
    نصرالله ضمنا بر این موضوع تأکید کرد که پایگاه مردمی حزب الله، هرگونه نزدیکی با جریان ملی آزاد را به دلیل مواضع ژنرال عون، با دید مثبت و خوشحالی فراوان می نگرد. بر خلاف نگاهشان به دیگران از قبیل «القوت اللبنانیة» [حزب تندوری سمیر جعجع] و یا بعضی شخصیت های «تجمع قرنة شهوان» یا ولید جنبلاط.

    نصرالله طبق عادت همیشگی اش در بحث آن روز هم خیلی غرق در جزئیات سیاسی نشد و در عوض جنبه دیگری از بحث را مطرح کرد که بیشتر مرتبط بود با «اخلاقی بودن رفتار سیاسی». او در آن بحث اشاره کرد که جریان ملی آزاد و حزب الله تا به حال در جایگاه حکمرانی نبوده اند و در نتیجه به ایرادات آن آلوده نشده اند، و در نتیجه می تواند با هم همپیمان شده و یک «ائتلاف قوی برای مبارزه با فساد» ایجاد کنند. او مرا مطمئن کرد که همه موانع مقابل برگشتن ژنرال «از بین خواهد رفت» و حزب الله با همانگی با ارتش تدابیر لازم را برای «محافظت و تأمین امنیت» در طول مسیر فرودگاه و هرکجا که لازم باشد اتخاذ خواهد کرد و سخنش را با این عبارات به پایان برد: «اگر ژنرال عون به حاره حریک [محلی در ضاحیه جنوبی بیروت که مراکز اداری و مسکونی نیروهای حزب الله از جمله منزل وقت سید حسن نصرالله در آن قرار داشت] بیاید من خیلی خوشحال خواهم شد او را به نوشیدن یک فنجان قهوه دعوت کنم. اخیرا صحبت مثبتی از او درباره رئیس جمهور ایران سید محمد خاتمی خوانده ام و آماده ام تا اگر مایل باشد، ترتیب یک استقبال شایسته از او در ایران را بدهم.»


    [میشل عون و سید حسن نصرالله چندی پس از بازگشت عون]

    این دیدار، از همه آنچه من تصور می کردم فراتر رفت و بهتر شد. بعد از اینکه برایم مسجل شد که همه طرف های اصلی با طرحم موافقند، تصمیم گرفتم که همراه با امیل امیل لحود [پسر رئیس جمهور امیل لحود] و کمال الیازجی به پاریس سفر کنم.

    سفر به پاریس برای دیدار با عون
    در پاریس، در ساعت سه عصر روز هشتم آوریل 2005 [19 فروردین 84] در منزل ژنرال عون در منطقه «پارک مونسو» پاریس با او دیدار کردیم. قرار بود طونی حرب هم همراه ما بیاید اما در اواخر زمان حرکت معلوم شد که پاسپورتش مشکلی دارد و نمی تواند همراهمان بیاید.
    با توجه به لزوم سری بودن فعالیتم در این قضیه، یک اتاق در یکی از هتل های کوچک در محله لاتینی پاریس رزرو کردم. این جا جایی بود که در سال 1968 که دانشجو بودم به آن رفت آمد می کردم و جایی بود که لبنانی ها به آن رفت و آمد نداشتند. با امیل امیل لحود و کمال الیازجی هم توافق کردم که سر ساعت مشخصی جلوی آپارتمان پاریسی ژنرال همدیگر را ببینیم و پیش او برویم.


    [میشل عون]

    موقعی که رسیدیم الیازجی اشاره کرد که یک لبنانی دارد از ساختمان بیرون می آید و تلاش کرد ما را از دید او مخفی کند، اما در هر حال روزنامه النهار لبنان در شماره 11 آوریل [یعنی سه روز بعد] در صدر صفحه اول تیتر زد: «آمادگی های فعالانه برای بازگشت عون؛ معلوماتی پیرامون دیدار امیل امیل لحود و کریم بقرادونی و موریس الصحناوی با عون.»
    در هر حال سر ساعت مشخص وارد منزل عون شدیم. امیل امیل لحود سر صحبت را چنین باز کرد که : «پدر [یعنی امیل لحود] به شما سلام رساندند.» عون سرش را تکان داد و چیزی نگفت. شلوار و پیرهنی با رنگ روشن به تن داشت. آپارتمانی که در آن ساکن بود از آپارتمان های قدیمی پاریسی بود.
    لحودِ پسر جزئیات طرح و همچنین گام هایی که برای تسهیل بازگشت او برداشته شده بود را شرح داد. ضمنا توجه و تأکید شدید پدرش را در مورد امنیت و سلامت عون نقل کرد و پیشنهاد کرد تا خود عون مجموعه ای از افسران ارتش را که نسبت به آنها دید مثبت دارد انتخاب کند تا در مسیر حفاظت از او قرار بگیرند. بحث که به اینجا رسید لبخند کوچکی بر صورت عون نمایان شد و گفت: «من به همه سربازان و درجه داران لبنانی، فارغ از وابستگی و خاستگاه مذهبی یا منطقه ایشان اعتماد دارد. در هر حال، شما خودتا مثل من آنها را می شناسید. از جورج خوری (رئیس سازمان اطلاعات) بخواهید که فهرستی از اسامی افسران را انتخاب کند و به من ارائه دهد تا من از بینشان آنچه را احتیاج داریم انتخاب کنیم.»
    وقتی لحود شرحش را تمام کرد، عون در پاسخش گفت که بازگشت او دو وجه دارد: یک وجه مالی و یک وجه قضائی. وجه مالی برای احقاق حقش است و این امر فوری ای نیست و اجرایش زمان خواهد برد ولی وجه قضائی باید به سرعت حل شود تا بازگشت او تسهیل شود. و گفت: «من شدیدا مصرم که با سیستم قضائی درگیر نشوم و آن را به مبارزه نطلبم. من که به بیروت برسم طبعا جمعیتی گسترده به استقبالم خواهد آمد و در آن حال کسی جرئت نخواهد کرد مرا یا کسانی که همراه من باز می گردند را توقیف کند ولی این یعنی آنکه من حدود قوانین را زیر پا گذاشته ام، در حالیکه من نمی خواهم حدود قانون را زیرپا بگذارم. کمک کنید که تاریخ جلسات محاکمه ام تعیین شود و حکم، قبل از رسیدن ما به بیروت صادر شود. من از طرف خودم وکیل جان سلوان را مأمور می کنم تا از دستگاه قضایی درخواست کند که جلسه دادگاه من در موضوع دعوایی که علیه من به واسطه شهادتم در مقابل کنگره آمکریکا اقاه شده، سریع تر برگزار شود.»
    عون برای آنکه تأکید کند آنچه از ما می خواهد چیز خیلی سختی نیست، گفت که وکیل خضر حرکة به او گفته است: «ژنرال، این موضوع اصلا مهم نیست، هر روز کلی درخواستِ جلو یا عقب انداختن موعد جلسات دادگاه داریم». عون در حالیکه لبخند می زد اضافه کرد: «در هر حال، همه پرونده هایی که علیه من و علیه وابستگان به جریان ملی آزاد اقامه شده یک مستند واحد و حتی یه نصفه دلیل هم ندارد.»
    در اینجا دست در جیبش کرد و برگه ای که روی آن خواست هایش را نوشته بود بیرون آورد و به من داد. این برگه شامل حل دعاوی قضایی و احکام قضائی مرتبط با خودش و همچنین احکام مرتبط با پیِر رفول و حبیب فارس و فایز کرم و پیِر عطاء الله بود. علاوه بر آن، اصلاح غرامت هایی که باید به افسران پرداخت می شد را هم در بر می گرفت.
    توافق کردیم که این قضیه را وکیل ولید داغز پی گیری کند.
    نگاهی به برگه انداختم. بالایش نوشته شده بود «برای بازگشت ژنرال میشل عون». به او اطمینان دادم که همه موارد ذکر شده در آن، قابل حل است، با اشاره و دستورات رئیس جمهور، «چرا که بازگشت تو برای رسیدن به مصلحت عالی ای است.» به فرانسه هم گفتم: «Raison d’Etat».
    بعدش شروع کردیم به حرف زدن راجع به برخی اتفاقات گذشته. عون درباره «حرب الالغاء» که در سال 1989 بین ارتش لبنان [به فماندهی میشل عون] و نیروهای «القوات اللبنانیة» [به رهبری سمیر جعجع] رخ داد گفت: «هر کس از من درباره این موضوع می پرسد به او می گویم به کتاب لعنة وطن نوشته کریم بقرادونی مراجعه کن.»



    [ژنرال میشل عون فرمانده وقت ارتش لبنان در کنار سمیر جعجع فرمانده گروه القوات اللبنانیة- دوره جنگ های داخلی لبنان]

    از او پرسیدم با توجه به اینکه او و رئیس جمهور سابق لبنان امین جمیّل مدتهای مدید همزمان در یک شهر یعنی پاریس ساکن بودند، آیا با هم دیداری داشته اند یا نه. بدون اینکه توضیحی بدهد گفت نه.
    وقتی بحثمان به موضوع ولید جنبلاط رسید، با لحن تمسخر آمیزی گفت: «جنبلاط شبیه راننده تاکسی است که مسیرش را طبق خواست مشتری هایش تغییر می دهد!»
    بعد از آنکه مفصلا از جزئیات برگشتن عون و همچنین از خاطرات و گذشته ها حرف زدیم، ضروری دیدم که نظراتش را درباره اوضاع سیاسی بدانم، به همین جهت رو به او کرده و گفتم: «اوضاع لبنان شبیه یک باتلاق است، و برگشتنت معنی ای ندارد مگر آنکه همراه با خودت طرحی اصلاحی برای مبارزه با فساد داشته باشی.»
    فورا جواب داد: «وقتی برگردم، اولین چیزی که خواهم خواست این است که با دقت به وضعیت حساب های مالی و کارهای اداری رسیدگی شود، به نحوی که تمامی اموال صرف شده در کل دولت های بعد از موافقتنامه طائف مورد بررسی قرار بگیرد.»
    به عنوانی حاشیه ای بر پیشنهادش گفتم: «از سی سال پیش تا کنون، الان اولین باری است که لبنان (به غیر از مزارع شبعا) نه در اشغال اسرائیل است و نه سوریه در آن حضور نظامی دارد و در نتیجه لبنانی ها برای رسیدگی به وضع خودشان و اصلاح نظامشان قوی تر هستند.»
    عون به عنوان تأیید سرش را تکان داد و گف : «این دقیقا مفاد همان نامه ای ست که به رئیس جمهور فرانسه فرانسوا میتران نوشتم و در آن گفتم که مشکل لبنان، در اصل مشکل «سیادت ملی» است.»
    گفتم: «جالب است که تو در نتیجه توافقی آمریکایی-سوری از لبنان خارج شدی و حالا در نتیجه اختلاف آمریکا-سوریه به لبنان بر می گردی.»
    در انتهای این دیدار سعی کردم بفهمم واکنش اولیه عون نسبت به طرحی که به او نشان داده بودم چیست، و البته از قبل از دیدار هم نسبت به مضمون طرح اطلاع داشت، گفتم: «بعید نیست که نظرات مختلفی پیرامون طریق برگشتنت به تو ارائه شود و نصیحت ها و توصیه های مختلفی بشنوی. و بعید نمی دانم که با بعضی موانع مواجه شوی که می خواهند نگذارند برگردی یا دستکم می خواهند برگشتنت را به تأخیر بیندازند...»
    عون حرفم را قطع کرد و درحالی که تبسمی روی لبانش بود گفت: «تو می گویی ممکن است با برخی موانع مواجه شوم. این موانع همین الان بالفعل شروع شده اند. مثلا یک نمونه بگویم: برای اینکه از برخی رفقایم که در حکومت فرانسه هستند خداحافظی کنم، از آنها وقت دیدار خواسته ام ولی تا حالا هیچ وقتی تعیین نشده است، در حالیکه قبلا وعده داده بودند که درخواست دیدار با آنها را ظرف 48 ساعت بپذیرند و دیدار هماهنگ شود. از این بالاتر، برخی توصیه های صریح به من شده است که برای حفظ جانم، تا بعد از برگزاری انتخابات مجلس لبنان در فرانسه بمانم.» عون صحبتش را با این عبارات تمام کرد: «من همه جزئیات را می دانم، و خوب می دانم که برخی از بزرگان معارضه ی لبنان [یعنی مخالفین دولت وقت لبنان] خیلی شدید پیش فرانسوی ها تلاش می کنند که مرا از برگشتن به لبنان پیش از برگزاری انتخابات مجلس منع کنند.»
    موقع خداحافظی که تا درب منزل آمده بود، به او گفتم : «در بیروت منتظرت هستیم» هر دو دستش را بالا آورد و هر پنج انگشت دست راستش و دو انگشت دست چپش را باز کرد که عدد هفت را نشان دهد، فهمیدم که تصمیم گرفته که روز هفتم می 2005 به لبنان برگردد.

    اعلام وافقت عون با طرح بقرادونی برای بازگشتش
    غروب، کمال الیازجی تماس گرفت و سپس گوشی تلفن را به ژنرال عون داد. ژنرال گفت که جبران توینی با او تماس گرفته و درباره دیدار من با او پرسیده است و ژنرال هم جواب داده: «همه کس به دیدن من می آیند و من حرفی نمی زنم. از کسانی که در بیروت هستند بپرسید.»
    من در جواب چیزی نگفتم، چون بیش از آنکه برایم مهم باشد درباره شخص من چه می گویند، برایم مهم بود که ببینم درباره طرحی که به او ارائه کردم چه می گوید. در همین باره عون گفت: «می خواهم در موضوع برگشتنم، تماس هایم منحصر باشد به تو و امیل امیل لحود ... من می خواهم روز هفتم ماه می، برگردم ولی تا قبل از اینکه پاسخ شما دو نفر را بشونم این تاریخ را علنی نمی کنم. نمی خواهم برگشتنم، به مبارزه طلبیدن کسی تلقی شود. من به صورت کلی با آنچه در طرح تو آمده موافقم، فقط در شرایط فعلی، ضرورتی برای مشارکت در دولت نمی بینیم و آماده ام که در انتخابات پیش روی مجلس، طبق یک طرح اصلاحی شرکت کنم. اگر سوریه از لبنان عقب نشینی کرده، پس من مشکلی با سوریه ندارم. مشکل با حزب الله هم از طریق گفتگو با این حزب قابل حل است. اما در موضوع رئیس جمهور، من سرنگونی هیچ رئیس جمهوری را نمی پذیرم. شخص ژنرال لحود هم از نظر من فرزند یک خاندان سیاستمدار محترم و فرزند ارتش لبنان به حساب می آید.»

    در جوابش گفتم: «همه اینها را گفتی، ولی من حس می کنم چیزی ته دلت هست و آرام نیستی. موقع دیدار هم اینطور نبودی.» جواب داد: «درست حس کرده ای. همه ما درگیریم. بگذار دستگاه را جوری راه بیندازم که نشکند ... نمی خواهم به صحبت های دو پهلو و دودوزه بازی کردن رو بیاورم. می خواهم از همین ابتدا با مردم صریح و شفاف برخورد کنم چون مردم به من اعتماد دارند.»

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  7. #26
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت نهم)

    اولین متهمان ترورحریری چطور مجبور به استعفا شدند؟/ میشل عون کیست؟


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های قبل، جریانات سیاسی لبنان را تا آماده شدن زمینه بازگشت عون به کشور در پی عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان و همچنین اوج گیری فشارهای به حکومت عمر کرامی پس از ترور رفیق حریری را دیدیم. در این قسمت بقیه جریانات را پی می گیریم:

    وقتی که که تشکیل دولت وحدت ملی برای عمر کرامی (که به تشکیل آن امید داشت) غیر ممکن شد (به سبب اینکه مخالفین همکاری با او را نپذیرفتند)؛ همچنین بعد از آنکه تشکیل حکومتی از طرفداران هم غیر ممکن شد (به دلیل اینکه هم پیمانانش درخواست ها و شروط خاصی را برایش طرح کردند)، روز سیزدهم آوریل 2005 [24 فروردین 1384] عمر کرامی [که می خواست دولتی جدید تشکیل دهد] از تشکیل کابینه عذر خواست و کنار کشید. عمر کرامی حس می کرد به یک «کمین سیاسی» خورده است و یک «مانعی مخفی» مانع تشکیل دولت اوست. از همین رو همه افراد را دعوت کرد که به جای او نجیب میقاتی را بپذیرند و او را مسئول تشکیل کابینه نمایند، در حالیکه نجیب میقاتی رقیب سیاسی او در طرابلس محسوب می شد.



    [نجیب میقاتی]

    خروج کرامی ، سخت و دردناک بود، در حالیکه ورود میقاتی آسان رخ داد. به طوری که میقاتی ظرف چند روز یک حکومت بی طرف و غیر سیاسی تشکیل داد که در آن، هیچ کدام از وزیرها [از جمله رئیس کابینه یعنی خودش] کاندیدای انتخابات نبودند [در لبنان، وزرا هم می توانند کاندیدای نمایندگی مجلس شوند]، و در بیانه تشکیل دولتش [که هر دولتی در آغاز کارش صادر می نماید] متعهد شد که انتخاباتی پاک و آزاد در ماه می آینده برگزار نماید.
    تشکیل دولت نجیب میقاتی همزمان شد با سه واقعه: واقعه اول (که توقع وقوعش می رفت) به انتها رسیدن عقب نشینی کامل ارتش سوریه از لبنان بود در روز 26 آوریل 2005 [ش اردیبهشت 84].
    واقعه دوم (که غیر منتظره بود) استعفای مدیر دستگاه امنیت عمومی لبنان، جمیل السید بود.
    و واقعه سوم (که شبه منظره بود ولی همه را با پیامدهایش بهت زده می کرد) بازگشت ژنرال عون به لبنان بود از تبعید.

    استعفاهای امنیتی در لبنان
    بعد از اتمام عقب نشینی ارتش سوریه، و در اقدامی غیر مترقبه، مدیر دستگاه امنیت عمومی سرلشگر جمیل الیسد استعفایش را اعلام کرد. السید استعفایش را به تحولات سیاسی مرتبط دانسته و اشاره کرده بود که تغییراتی که در سیاست ایجاد شده می طلبد که تغییراتی در مراکز امنیتی هم ایجاد گردد.




    [ژنرال جمیل السید]

    با استعفای جمیل السید (که سخت ترین حلقه در منظومه امنیتی لبنان به حساب می آمد)، حالا به نظر می رسید که دیگر در توان مابقی مسئولان امنیتی لبنان نیست که در مقابل فشار های بین المللی مقاومت کنند، فشارهای که می گفت موفقیت تحقیقات بین المللی منوط است به استعفای آنها از مناصبشان و خواستار استعفای آنان بود. [در اولین اتهام زنی ها، «چهار افسر» فرمانده چهاردستگاه امنیتی و انتظامی لبنان متهم به ترور حریری شدند و در این قضایا مجبور به استعفا گشتند]
    دومینوی استعفاهای امنیتی و قضائی به راه افتاده بود، به جای جمیل السید، سرهنگ سعید سعید به عنوان مدیر دستگاه امنیت عمومی منصوب شد. به جای علی الحاج، فرمانده نیروی انتظامی هم که استعفا داده بو هم سرلشگر اشرف الریفی منصوب گردید. سرهنگ جورج خوری هم جایگزین ریمون عازار در فرماندهی اطلاعات ارتش شد. و قاضی سعید میرزا هم به جای عدنان عضوم به عنوان دادستانی دادگاه عالی کشور منصوب گردید.
    اما درباره مصطفی حمدان فرمانده گارد ریاست جمهوری، تصمیم گیری در باره او به شخص رئیس جمهور واگذار شد و رئیس جمهور هم چندی بعد معاونش را بالوکالة (نه بالاصالة) به عنوان فرمانده گارد منصوب کرد تا با این کار بر روی بی گناهی حمدان تأکید کند.

    بازگشت ژنرال عون از تبعید
    روز هفتم می، روز بازگشت ژنرال عون از تبعید به لبنان، به عنوان روزی تاریخی در حافظه تاریخی لبنان ثبت شد. استقبال مردمی ای که از او صورت گرفت (چه در حجمش و چه در سازماندهی اش) غافلگیر کننده بود، به رغم اینکه هم جنبش 8 مارس و هم جنبش 14 مارس در آن شرکت نکرده بودند. صرف برگشتن عون، همه کارتهای بازی که تا آن زمان روی میز بود را از نو تعریف کرد.
    با رسیدن پای عون به لبنان، جامعه مسیحی لبنان مثل آتشفشانی فوران کرد تا نشان دهد که تا به حال از داشتن رهبری مجروم بوده اند که بتواند احساسات شکست و تحقیری که تحمل می کردند را بازگو کند.
    به محض اینکه پای عون به زمین فرودگاه رسید، دقیقا دست به همان کارهایی زد که طرفدارانش در ملت لبنان از اون انتظار داشتند، اول به زیارت ضریح سرباز گمنا رفت و بعد از آن به زیارت مقبره رفیق حریری رفت و به آنها ادای احترام نمود.



    [میشل عون]

    میشل عون کیست؟ مروری بر زندگینامه میشل عون
    میشل عون می تواند خود را فرزند «تنوع لبنانی» بخواند. میشل عون در 18 فوریه 1935 [29 بهمن 1313] در منطقه الشیاح به دنیا آمد و در منطقه حارة حریک در ضاحیه جنوبی بیروت رشد کرد. این منطقه منطقه ای مختلط است که حد فاصل و جداکنده بیروت و منطقه جبل لبنان به حساب می آید. خانواده عون هم خانواده ای بود که سطح اقتصادی اش بین طبقه متوسط و طبقه فقیر قرار داشت. عون تحصیلش را در مدارس متعددی (چه مدارس خاص و چه مدارس رسمی) پیش برد تا آنکه وارد مدرسه نظام شد.
    بعد از سیکل، به دلیل اوضاع سخت اقتصادی خانواده اش دو سال ناچار از ادامه تحصیل باز ماند، ولی بعد ها که به درس برگشت توانست به فضل برتری [هوشی و ممارستش] یک سال از آن دو سال را به صورت جهشی بخواند.
    خاطرات کودکی و جوانی در حاة حریک هیچ وقت از عون جدا نمی شود. روزهای یک شنبه و روزهای عید در بالکن منزل می ایستاد و جمعیت انبوه مؤمنین مسیحی را که به سمت کلیسا می آمدند و به یکدیگر تبریک می گفتند را می دید که می آمدند بعد از مراسم مذهبی بنشینند و قهوه بنوشند. موقع غذا اهالی منزل از یکی از کشیش ها دعوت می کردند که با آنها غذا بخورد، و اگر یکی شان می پذیرفت سریعا دست به کار آماده کردن حیاط می شدند و صندلی ای می گذاشتند تا آن کشیش روی آن بنشیند و با آنها غذا بخورد.
    روزی از روزهای سال 2007 دیداری با ژنرال عون داشتم، خوشحالی از رفتارش معلوم بود، پرسیدم حالش چطور است، گفت که برخی از رفقای قدیمش از حارة حریک صبح به دیدارش آمده بودند و با آنها خاطرات خوش کودکی و گذشته را مرور کرده، و گفت: «من امروز دارم بوی خوش خاطرات خوب را استشمام می کنم و از آن مستم.»
    میشل عون در اصل می خواست مهندس شود، اما وضعیت بد مالی مانع رسیدن او به آرزویش شد و او به ارتش پیوست. عون متعلق به جوی بود که طرفدار حزب ائتلاف ملی به رهبری ریمون ادّة بودند، آن هم در زمانی که حکومت در اختیار حزب ائتلاف قانون اساسی به رهبری بشارة الخوری بود و درگیری بین این دو حزب در اوجش بود. اما در هر حال ارتش تنها مؤسسه ی کشور بود که از این کشمکش ها و جهت گیری های سیاسی دور مانده بود و همین هم دلیلی بود که او را به عضویت در خود پذیرفت.
    تصویر ارتشِ به دور از سیاست و بازی های سیاسی، در عمق وجدان عون حک شد. عون به خاطر می آورد که فؤاد شهاب در مراسم فارغ التحصیلی اش از مدرسه نظام در 30 سبتامبر 1958 با درجه ستوان در رسته توپخانه، به او شمشیر اهدا کرده بود. او و رفقایش رفتن به فرانسه برای دیدن آموزش های توپخانه [که در ارتش لبنان مرسوم بود] را عمدا به تأخیر انداخته بودند تا فؤاد شهاب حکومت را در اختیار بگیرد و آنها بتوانند شمشیر را از او بگیرند.
    عون با خانم فادیا شامی (بانوی آرام و خنده رو) ازدواج کرد واز او دارای سه دختر شد: میرای (که عون، او را «عقل» خود می داند) و کلودین (که عون او را بازوی خود می خواند) و شانتال (که عون او را قلب خود می شمرد).



    [میشل عون و همسرش در کنار بشار اسد و همسرش]

    اون به این نکته توجه می دهد که غیر از او سه نفر نظامی دیگر هم در لبنان به ریاست جمهوری رسیدند که به ترتیب عبارت بودند از فؤدا شهاب، امیل لحود و میشل سلیمان. اما هیچ کدام از این 4 نفر کودتا ترتیب ندادند و با زور به قدرت نرسیدند و طبق روش نظامی و با اعلام حالت فوق العاده و تعلیق قانون اساسی حکومت نکردند بلکه موجودیت احزاب و حیات سیاسی را حفظ کرده و از قواعد بازی دموکراتیک پیروی نمودند.
    در جواب به این سؤال که از کدام نظامی بیش از دیگران تأثیر پذیرفته، عون لبخندی می زند و پاسخی نمی دهد، گویی که بگوید از کسی تأثیر نگرفته، اما بعد از چند لحظه می گوید: «از روش اجرایی و مدیریت فؤاد شهاب و این که ارتش را در درگیری های داخلی وارد نمی کرد تأثیر گرفتم.»
    عون بعد از فارغ التحصیل شدنش مأموریت های مختلفی در مناطق مختلف لبنان بر عهده گرفت، از بیروت گرفته تا صیدا و طرابلس. اما او از جامعه طرابلس تعریف می کند و خوشش می آمد که در آن زمان جامعه ای بود مختلط [از مذاهب و طوایف مختلف] و با تسامح. و وقتی به این موضوع فکر می کند که حالا برخی از طوایف در طرابلس از تندروی به کجا رسیده اند، حالتی بالاتر از ناراحتی به او دست می دهد و او را (به تعبیر خودش) دچار «جراحت روحی» می کند.
    در دسابر 1980 عون مسئول منطقه ای شد که به نام «خطوط تماس بین بندر بیروت تا عین الرمانه» شناخته می شد. بشیر جمیل در آن زمان قبول کرده بود نیروهایش را از این منطقه عقب بکشد به شرطی که بخشی از نیروهای ارتش به فرماندهی میشل عون به جای نیروهای او در آن منطقه مستقر شودند. بشیر در توجیه این نظرش می گفت: «این افسری است که به او اطمینان دارم. اگر خطوط تماس را به دست او بدهیم، قطعا از آن دفاع خواهد کرد [و از مأموریت ملی اش در حفظ بی طرفی آنجا کوتاه نخواهد آمد].»



    [ژنرال عون]

    بعد از به ریاست جمهوری رسیدن امین جیل در سال 1982 و تعیین ابراهیم طنوس توسط او به فرماندهی ارتش، جونی عبده به عون پیشنهاد کرد که به جای او مسئولیت اطلاعات ارتش را به عهده بگیرد. عون در پاسخ او گفت: «نمی خواهم زندگی ام را به عنوان یک افسر اطلاعات به پایان ببرم. ترجیح می دهم یک افسر میدانی باقی بمانم.» اما دلیل حقیقی نپذیرفتنش این بود که احساس می کرد با بودن امین جمیل و ابراهیم طنوس نخواهد توانست وظایفش را انجام دهد.
    وقتی در سال 1984 ژنرال ابراهیم طنوس استعفا داد و عون به جای او فرمانده ارتش شد، در جلسه تودیع و معارفه که با حضور رئیس جمهور امین جمیل و وزیر دفاع عادل عسیران برگزار شد، عون سخنانی ای خطاب به «همرزمان» انجام داد و در انتهای آن گفت:
    «ما باید انتخاب کنیم که می خواهیم سربازان وطن و سربازان هویتی مشخص باشیم یا آنکه مزدورانی باشیم در بازی ای بین المللی؛ و انتخاب ما طبعا وطن است.»
    عون از همین نقطه استفاده می کند تا بیان کند که ارتش، مؤسسه ای مستقل از ساختار سیاسی کشور نیست، ولی ترکیب طائفه ای لبنان «برای ارتش واجب و ضروری می سازد که نوعی بی طرفی داشته باشد، وگرنه خود ارتش در معرض چندپارگی قرار می گیرد و کشور هم در معرض جنگ داخلی.»
    عون تأکید می کند که این نظریه، تنها برخاسته از نظام طائفه ای لبنان نیست، بلکه بی طرفی ارتش در مداخلات سیاسی چیزی ست که در اکثر کشورهای دنیا به آن عمل می شود «چرا که اگر در هر کشوری درگیری ای داخلی رخ دهد، برای ارتش دشوار است که به نفع یک بخش از طرف ها وارد درگیری شود و اگر تصمیم به دخالت بگیرد دیگر باید نقش حکومت را بازی کند [نه ارتش را].»
    عون وقتی که مابین سال ها 1984 تا 1988 فرمانده ارتش بود، به وضوح وظیفه افسران و نیروهای ارتش را روشن نمود: «ارتش، مؤسسه ای ملی است که از مرزها و مردم کشور حمایت و محافظت می کند، و وظیفه اش استفاده از زور برای حمایت از نظام حاکم نیست، اجازه تغییر نظام با زور را هم نخواهد داد. این، ارتش وطن است نه ارتش نظام.»
    عون به همه فرماندهان ارتش توصیه می کند که از یکپارچگی ارتش محافظت کنند. عون دو مفهوم دوست و دشمن را اینچنین تعریف می کند: «اگر نزاعی که در گرفته بین یک طرف لبنانی با طرف دیگر لبنانی است، طبعا یکی معتدی است و دیگری به او تعدی شده. در این حالت ارتش باید بدون انتظار برای رسیدن دستور یا توصیه ی رسمی برای دخالت، سریعا دخالت کند و از طرفی که به او تعدی شده حمایت نماید. اما اگر نزاعی که در گرفته بین یک طرف لبنانی و یک طرف غیر لبنانی، داخل مرزهای لبنان است، در این حالت ارتش بی هیچ تردیدی همراه با طرف لبنانی است و آن طرف دیگر باید گردن بگذارد. اما اگر درگیری بین لبنان و یک متجاوز خارجی باشد، خب در این صورت باید گفت که اساس دلیل و فلسفه وجودی ارتش، ایستادن در برابر هرگونه تجاوز خارجی است. اگر هم درگیری بین اعراب و اسرائیل باشد، ارتش بی هیچ تردیدی در کنار اعراب [و در مقابل اسرائیل] خواهد ایستاد.»


    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب

    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  8. #27
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت دهم)

    متحد استراتژیک سید حسن نصرالله چطور با بشار اسد صلح کرد؟


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های قبلی دیدیم که زمینه بازگشت میشل عون به لبنان، توسط طرحی که کریم بقرادونی [نویسنده کتاب] آماده کرده بود فراهم شد و چند ماه پس از ترور حریری به کشور برگشت. همچنین مروری داشتیم بر زندگی نامه میشل عون تا دوره میانی زندگی اش. در این قسمت ادامه سیر زندگی عون و همچین کلیات رویکرد او در دوره بازگشت به لبنان را می خوانیم:

    عون شخصیتی چند وجهی دارد و دو چهره مشخص را می توان در او دید: مرد گوشه نشین (وقت هایی که تصمیم دارد منتظر بماند) و مرد ایستادن در زیر نور (وقتی تصمیم می گیرد به عرصه وارد شود).
    وقتی بحران انتخاب رئیس جمهور برای جانشینی امین جُمَیّل در سال 1988 در اوج خودش بود از او پرسیدم : «منتظر چه هستی؟» پاسخ داد: «منتظرم که وقتم برسد.»
    بالفعل هم وقتش در انتهای دوره ریاست جمهوری امین جُمَیّل رسید. روز 22 سبتامبر 1988، که به عنوان رئیس حکومت انتقالی [رئیس جمهور موقت] انتخاب شد. حکومت انتقالی ای که به پیشنهاد خود او ایجاد شد، از شش عضوی که شورای نظامی را تشکیل می دادند. اما فشارهای سوریه و همپیمانان لبنانی اش موجب شد سه افسر مسلمان عضو، به محض تشکیل این حکومت شش جانبه، استعفای خود را اعلام کنند.
    در سال1989 که پیمان طائف منعقد شد، عون با آن مخالفت کرد و مشروعیت دو رئیس جمهور بعدی رینیه معوض و الیاس الهراوی را نپذیرفت و دو جنگ (که برای او و برای مناطق مسیحی نشین بسیار سخت و دردناک بود) را رهبری کرد: اول نبردهای موسوم به «جنگ آزادسازی» علیه نیروهای ارتش سوریه در لبنان در تاریخ 13 مارس 1989 [22 اسفند 1367]، و نبردهای موسوم به «حرب الغاء» [جنگ "ملغی کردن"] علیه نیروهای «القوات اللبنانیة» [به رهبری سمیر جعجع] در 31 ژانویه 1990 [11 بهمن 1368].

    در اثنای این دو نبرد یک بار به من گفت: «برای سوریه ممکن نیست که جنگ ضد من را با پیروزی یکسره کند مگر اینکه با آمریکا به توافق برسد و نشانه رسیدن به چنین توافقی این است که اسرائیل به هواپیماهای سوری اجازه دهد در آسمان لبنان پرواز کنند.» و در 31 نوامبر1990 [10 آذر 1369] هواپیماهای سوری بالای قصر ریاست جمهوری [مقر حضور میشل عون] به پرواز در آمدند، و ژنرال نتیجه گرفت که آن توافق، حاصل شده است. با سفیر فرانسه تماس گرفت و گفت: «حمله سوری ها گسترده و نامحدود است، می خواهم از به راه افتادن حمام خون جلوگیری کنم و هر چیزی را که می توان نجات داد نجات دهم.» و با صدایی گرفته و شکسته گفت : «گمان می کنم من شکست خوردم.»
    ژنرال عون به سفارت فرانسه در بیروت منتقل شد و طبق شروطی که برای او تعیین شده بود، به نیروهای تحت امرش دستور آتش بس داد و از آنها خواست که به نیروهای تحت امر امیل لحود پیوندند. عون در سفارت فرانسه در لبنان ماند تا آنکه پاریس و دمشق و بیروت بر سر شرایط رفتن او به فرانسه در 2 آگوست 1991 [11 مرداد 1370]توافق کردند و او [در سفری تبعید گونه] راهی فرانسه شد.
    عون تا آخر فوریه 1993 [اسفند 1371] در شهر مارسی فرانسه ماند. سپس همراه با خانواده اش به منطقه لا هوت میسیون در پنجاه کیلومتری پاریس منتقل شد و در نهایت در می 1999 [اردیبهشت 1378] به پاریس رفت.
    عون در باره دوره تبعیدش از لبنان اینگونه می گوید: «وقتی در سفارت فرانسه بودم، تلاش می کردم که بتوانم [شرایط را مساعد کنم] از آنجا بیرون بیایم و وقتی هم در خود فرانسه بودم تلاش می کردم که به لبنان بازگردم.»
    تلاش های عون در طول دوره تبعیدش (که پانزده سال به طول انجامید) بر روی دو امر متمرکز بود: آماده سازی ملت لبنان برای اینکه وضع موجو را نپذیرند؛ و تلاش برای تغییر سیاست های بین المللی درباره لبنان. عون مکررا می گفت : «وقتی این دو شرط محقق شد به کشور باز خواهیم گشت.»


    [ژنرال میشل عون]

    درموضوع اول (زمینه سازی داخلی)، عون به صورت مستمر با طرفدارانش، با تمام وسایل ممکن مرتبط بود (چه تلفن، چه نوار های ضبط شده و چه جلسات حضوری مستقیم.
    در موضوع دوم (موضوع خارجی) هم عون سال 2002 به آمریکا سفری کرد که قانون مرتبط با سیادت ملی لبنان تصویب گردد. عون در واشنگتن گفت که «خرده حساب هایی» بین او و دمشق باقی مانده و در جریان است، فلذا پیشنهاد داد که شورای امنیت قطعنامه جدیدی صادر نماید و از اجرایی شدن قطعنامه 520 (که بر خروج ارتش سوریه از لبنان تأکید داشت) حمایت کند، ولی عون مواجه شد با صدور قطعنامه 1559 که شامل چیزهای غیر و چیزهایی بیش از آنچه او می خواست بود.
    قطعنامه 1559، علاوه بر درخواست عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان، سه مسئله دیگر را هم شامل می شد: خلع سلاح حزب الله، خلع سلاح فلسطینی های موجود در لبنان و عدم تمدید ریاست جمهوری امیل لحود.
    عون در این باره به من گفت: «من شخصا در دل خودم حس کردم که این قطعنامه با این صورتی که تصویب شد و خصوصا آن قسمتش که مرتبط با ریاست جمهوری لبنان بود، دخالت در امور داخلی ماست [فلذا از آن ناخرسند شدم]، گرچه می دانیم که من شخصا مخالف تمدید ریاست جمهوری لحود بودم.» عون بعدها معتقد شد که رفیق حریری نقش مهمی در صدور قطعنامه 1559 با این شکل نهایی اش داشته است.
    این جا بود که عون متحیر شد که چه باید بکند، به نظرش رسید این مسئله یک موضوع ملی لبنان است. عون معتقد بود که قطعنامه 1559 فقط سوریه را هدف قرار نمی دهد، بلکه حزب الله و گروه های فلسطینی را هم هدف قرار می دهد. عون ته دلش از این قطعنامه ناراضی بود، ولی نمی توانست این موضع خود را علنی کند، چرا که در آن صورت اینگونه تصور می شد که او مخالف عقب نشینی سوریه از لبنان است.

    کنفرانس گفتگوی ملی لبنان به پیشنهاد عون
    در همین راستا عون دعوت به تشکیل نشستی بزرگ در پاریس به مناسبت عید استقلال لبنان در تاریخ 21 نوامبر 2004 [1 آذر 1383] کرد تا طی آن، موضع لبنانی ها برای مرحله مابعد عقب نشینی ارتش سوریه تدوین شود. او تصمیم گرفت که همه طرف های لبنانی را دعوت کند تا در محلی امن که مورد توافق همه باشد جمع شوند تا درباره مرحله مابعد از عقب نشینی سوریه گفتگو نمایند. کما اینکه طی دعوتی رسمی و کتبی از خود سوری ها هم خواست که در این نشست حاضر شوند.
    عون تأکید داشت به صراحت موضعش را خطاب به رئیس جمهور سوریه بیان کند، از همین رو در پیام مکتوبی که برای بشار اسد فرستاد ذکر کرد که قطعنامه 1559 اجرایی خواهد شد، و عقب نشینی سوریه از لبنان موضوعی است قطعی و مصلحت لبنانی- سوری در این است که به «راه حلی شرافتمندانه» دست یافته شود که موانع و دغدغه های موجود بین لبنان و سوریه را از بین ببرد و نه خطری برای امنیت سوریه ایجاد کند و نه خطری برای امنیت لبنان.
    نامه ی نوشته شده خطاب به بشار اسد، «با لحنی سرد ولی مناسب و مؤدبانه» تدوین شده بود و طی آن دعوت شده بود که عقب نشینی نیروهای سوریه از لبنان تکمیل شود و روابط دیپلماتیک بین دو کشور برقرار گردد.
    این نشست ملی آنطور که ژنرال عون می خواست برگزار نشد. رفیق حریری ترور شد، لبنان به لرزه در آمد و جنبش 14 مار نتوانست وضعیت نوظهور را کنترل نماید.

    بازگشت عون و شرایط جدید در لبنان
    زمانی که ژنرال عون به کشور بازگشت، اموری در هم تنیده و پیچیده، در یک اوضاع خلأگونه به پیش می رفت. بازگشت او نقطه آغاز جدید یا امیدی تازه بود مبنی بر امکان خروج از این دایره ی بسته.
    از روز برگشتنش به لبنان در 7 می 2005 [17 اردیبهشت 1384]، عون مدام بر روی این مسئله تأکید و پافشاری می کرد که حالا که لبنان از وجود نظامی سوریه آزاد شده است باید از حالت شرکت سهامی و سهم گیری های سیاسی و طائفه ای و مالی هم آزاد شود و امورش بر مبنای پاسخگویی و حسابرسی دقیق پیش برود. عون چندین بار تأکید کرد که نبرد آزاد سازی انسان و مبارزه با فساد از نبرد آزاد سازی زمین سخت تر هستند و قواعد عمل جدیدی را می طلبند.

    پیروزی جناح عون در انتخابات مجلس
    در همین راستا، عون (که شرکت در انتخابات های قبلی مجلس در سال ها 92 و 96 و 2000 را تحریم کرده بود) در انتخابات سال 2005 شرکت کرد و در مناطق مسیحی نشین به پیروزی بزرگی دست یافت و در رأس فراکسیون پارلمانی «تغییر و اصلاح» قرار گرفت که تعداد اعضایش بیش از بیست نماینده بود. همچنین در تاریخ 6 فوریه 2006 هم با سید حسن نصرالله «سند تفاهم» بین حزب الله و جریان ملی آزاد را امضا کرد تا بدین شکل جلوی فتنه های [اختلاف افکنی بین مذاهب] را بگیرد و پرتو نورافکنی بر مسیر وحدت ملی بتاباند.
    میشل عون، اختلافاتش با سوریه را هم روی یک اصل پایان داد: عون می گفت اختلافش با سوریه بر سر اشغال لبنان توسط سوریه بوده است پس وقتی سوریه از لبنان عقب نشینی کرده است، خود به خود اختلاف هم تمام شده است.
    عون در اوکتبر 2008 به ایران سفر کرد و البته این سفر بهانه خوبی به دست دشمنانش داد تا مسیحی های لبنان را علیه او تحریک کنند. اما سفرش به سوریه از سوم تا هفتم دسامبر 2008 تحولی در سیاسیت لبنانی-سوری و همچنین در روابط مسیحی ها- سوری ها ایجاد کرد و به مسیحی ها درخشندگی و نقش یپیشروانه شان در لبنان و سوریه و منطقه را بازگرداند. به اصرار عون، دیدارش از سوریه با حضورش در مراسم مذهبی خاتمه یافت که در مدفن قدیس مار مارون در منطقه براد در شمال حلب برگزار می شد، جایی که قرار شده بود که کلیسایی در آنجا تأسیس شود.


    [دیدار بشار اسد و عون در سفر او به سوریه]

    عون به همه حاکمان لبنان این ایراد را می گیرد که دارای یک نظرگاه و برنامه مدون نبوده اند، و بدون توجه به تصمیم ملت و بدون مشارکت ملت وارد بازی قدرت شده اند. راهکارها با توجه به شرایط اتخاذ می شده و موضع گیری ها هم فی البداهه بوده است. به نظر عون، مشکل لبنان در کسانی بوده که بر آن حکم رانده اند. و مشکل لبنان این است که هیچ وقت رهبران سیاسی ای نداشته است که خواستگاه ملی داشته باشند و روششان علمی باشد و بنیادهایی که لبنان بر آنها استوار است را دقیق و عمیق بشناسند و مصالح لبنان را مد نظر داشته باشند و سیاستی مناسب آن طراحی نمایند.

    نظر عون درباره رئیس جمهورهای لبنان
    عون معتقد است که بشارة الخوری دارای رویکردی استقلالی بود ولی از «پچ پچ های خارجی ها» هم تأثیر می گرفت. کمیل شمعون هم «دیدگاهی آینده نگر» ، و روحیه ای جوانانه داشت به رغم اینکه در زمان ریاست جمهوری اش هشتاد و هفت سالش بود، ولی در هر حال در مدیریت روابط خارجی لبنان موفق نبود. اما فؤاد شهاب با خود «نظریه نهادها» را داشت و تلاش کرد تا ساختار طائفه ای و سهمی لبنان را اصلاح کند ولی کارهایش محدود باقی ماند. «فرهنگ و و وسعت افق دید و سعه ی صدر» شارل حلو مایه تحسین و اعجاب میشل عون است ولی امضای توافقنامه قاهره را ایراد او می شمرد.
    میشل عون، الیاس سرکیس را مردی می داند که بدون تکیه به ارث سیاسی خانوادگی یا حزبی به ریاست جمهوری رسید، ولی چون تصمیم گیر اصلی نبود مجبور شد سیاست انتظار را در دستور کار خود قرار دهد. اما بشیر جُمَیّل، به گفته ی عون «تجسم تغییر بود و پتانسیل ها و جامعه را به تکاپو واداشت اما پیش از اینکه ریاست جمهوری را در اختیار بگیرد شهید شد [این عبارت عینا در متن به کار رفته است].» عون از توصیف امین جُمَیّل سر باز می زند و از رؤسای جمهو بعد از توافقنامه طائف سخن نمی گوید چراکه معتقد است منصب رئیس جمهور، بعد از موافقتنامه طائف، جوهر قدرت خود را از دست داده است.
    در خلال مسیر طولانی زندگی اش، عون همواره با مواضع ملی سطح بالایش و جنگیدنش با سهم خواهی ها و فساد شناخته می شود. اما مشکلی که همواره در طول زندگی سیاسی اش همراه او بوده این است که به تعبیر خودش ناچار و مضطر بوده که بین یکی از این دو حال دست به انتخاب بزند: یا بی طرف بماند و بگذار که لبنانِ بیمار بمیرد و او تنها نظاره گر باشد یا آنکه دست به عمل جراحی دردناک و خطرناکی بزند تا شعله ی حیات در رگ های وطن باقی بماند، او در همین باره می گوید: «من دست به عمل جراحی میزدم، چرا که اگر دست به کاری نمی زدم قطعا منجر به مرگ [وطن] می شد. من همواره «راه رهایی» را انتخاب می کردم.» و در توضیح «راه رهایی» می گوید: «در دین مسیحیت معروف است که راه رهایی، درد کشیدن و رنج دیدن است.» لحظه از سخن باز می ایستد، نگاهی به آسمان می اندازد و ادامه می دهد: «به این معنا، خودم را پیروز محسوب می کنم، و من برای بار دوم، فرصتی برای مسیحیان و لبنان هستم.»
    راز پیروزی عون این است که با ملت، حقایق را صریحا در میان می گذارد و تبعات تصمیماتش را می پذیر؛ به کسی دروغ نمی گوید و پشت کسی پنهان نمی شود. وقتی پیروز می شود، مردم معمولی، خود را همراه با او پیروز می بینند، و وقتی شکست می خورد، مسئولیت را به گردن مردم نمی اندازد. عون هم اعتماد به نفس دارد و هم اعتماد مردم به خود را، به علاوه فرهنگی گسترده که به او امکان می دهد برای مشکلات سخت و اتفاقات ناگهانی و پر فشار، راه حل های مناسب بیابد. با تحولات، به صورت واقعگرایانه روبرو می شود، و با اشخاص، با تسامح فراوان روبه رو می گردد. تاریخ ادیان و فلسفه و ادبیات را می شناسد و با لذت و شوق وارد بحث درباره آنها می شود.
    میشل عون، ژنرال جسوری است، ولی قبل از هر چیز، او ژنرالی است با فرهنگ که رهبری می کند و تحت رهبری کسی در نمی آید.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  9. #28
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت یازدهم)

    نصرالله: اهل بده بستان های «سیاستمدارانه» نیستم و سر قولم میمانم/ جریان توصیه شیراک به سعد حریری برای نخست وزیر نشدن


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های قبل خواندیم که پس از ترور رفیق حریری، جوی در لبنان ایجاد شد که منجر به اجرای بخش هایی از قطعنامه 1559 و عقب نشینی نیروهای سوریه از لبنان گردید، هرچند که مخالفین دولت در اجرای همه خواست هایشان از جمله برکناری رئیس جمهور لحود موفق نبودند. با عقب نشینی نیروهای سوری از لبنان، زمینه برای بازگشت میشل عون به لبنان فراهم شد و بازگشت او هم به نوبه خود معادلات قوا را در کشور تغییر داد. در چنین شرایطی به آستانه برگزاری انتخابات مجلس جدید رسیدیم. در این قسمت ادامه جریانات را پی میگیریم:

    نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات مجلس جدید
    هر چه زمان برگزاری انتخابات مجلس نزدیک تر می شد، عدم موفقیت مخالفین در تهیه فهرست های واحد انتخاباتی روشن تر می گردید، مخالفین نتوانسته بودند موفقیتشان در کسب مجدد دولت را اینجا به خدمت این قضیه در آورند.
    محافل فرانسوی و آمریکایی هم ناراحتی و «توی ذوق خوردنشان» از جنبش 14 مارس را اعلام می کردند و از میشل عون هم برای ائتلافش در انتخابات با «همپیمانان سوریه» نظیر میشل مر و حزب طاشناق انتقاد می نموند.
    امیل لحود در عمل به ماده 53 قانون اساسی، در روز سوم می نامه ای به مجلس نوشت و خواستار اجرای انتخابات مجلس در موعد قانونی اش شد، اما در عین حال نسبت به برگزاری این انتخابات با قانون سال 2000 (معرف به «قانون غازی کنعان») هشدار داد و گفت که برگزاری انتخابات با این قانون «که بین مناطق مختلف در تقسیمات انتخاباتی مساوات را رعایت نمی کند»، موجب «بروز حالت عدم ثبات سیاسی» و «ایجاد اختلافات سیاسی حاد بین گروه های مختلف ملت» می شود.

    مستقل ماندن عون از 14 مارس و 8 مارس
    میشل عون به محض بازگشت به کشور خود را در مقابل یک دوراهی دید: یا به مخالفین که در جنبش 14 مارس متشکل شده بودند بپیوندد (که خواهان پیوستن عون به خود بودند ولی حجم سیاسی حقیق اوی را قبول نداشتند)، یا آنکه با نیروهای 8 مارس متحد شود (که با آنها هم تفاهم و همنظری نداشت). در نهایت عون تصمیم گرفت نمونه ای خاص باشد، خارج از چارچوب 14 مارس و 8 مارس. بدین ترتیب، عون به صورت مستقل وارد انتخابات شد و چنان شگفتی و غافلگیری ای آفرید که هیچ کس جز خود او انتظارش را نداشت.

    دیدار دو دشمن قدیمی: عون و جعجع
    از طرف دیگر و فارغ از مباحث انتخابات و رقابت های سیاسی، عون به وزارت دفاع رفت تا بعد از 16 سال دشمنی و قطع روابط، با سمیر جعجع در زندانش دیدار کند. صحنه ای مؤثر بود، به قول خود عون: «یک تبعیدی بازگشته بود تا با دشمن زندانی اش دیدار کند.»
    دیدار پر بود از کلمات محبت آمیز. عون بیش از هر چیز راجع به سلامتی جسمی سمیر جعجع و روحیه اش و کتاب هایی که در زندان می خواند پرسید. جعجع هم در پاسخ از سلامتی عون و از کارهایی که در زمان تبعید در پاریس می کرده سؤال کرد. عون خطاب به جعجع گفت: «هر جنگی، پایانی دارد.»
    جعجع با این حرف عون موافق بود. توافق کردند که دفتر آنچه گذشته را ببندند و دیگر به سراغ آن نروند «مگر برای عبرت گیری، و تکرار نکردن خطاهای گذشته، در آینده.»

    فهرست انتخاباتی بعبدا-عالیه و پایداری دبیر کل حزب الله لبنان بر سر قولش
    من شخصا مطمئن بودم که موج حامیان مردمی عون، در همه صندوق های جبل لبنان پیروزی قطعی را کسب خواهد کرد. (البته به غیر از کرسی منطقه بعبدا-عالیه، که در آن معلوم بود پیروزی با کاندیدای حزب الله خواهد بود که در آن جا با ولید جنبلاط در مقابل کاندیدای طرفدار عون ائتلاف انتخاباتی داشتند.)
    پیش از برگزاری انتخابات در دایره بعبدا- عالیه، دو بار با دبیر کل حزب لله دیدار کردم تا حزب الله و عون با هم ائتلاف کنند و یک فهرست انتخاباتی توافقی ارائه کنند. جواب سید حسن نصر الله این بود که با جنبلاط توافق کرده است و حاضر نیست توافقش را زیر پا بگذارد. سید حسن نصر الله می گفت که منطق همپیمانی ها را نمی داند [اهل این بازی های «سیاستمدارانه» نیست] و نمی خواهد در لحظه ی آخر «آنچه با برادرانش بر سر آن توافق کرده» را تغییر دهد.
    از طرف دیگر امیل لحود، خطیر بودن تصمیماتی که باید اتخاذ می شد را درک می نمود. به همین جهت درباره «حماقت» صدور قانون عفوی که دستگیرشدگان حوادث «الضنیة» [که تعدادی تندروی تکفیری بودند] را هم شامل شود هشدار داد. کما اینکه به مخالفین هم درباره جلو انداختن زمان انتخابات در جوی پر از تحریک و حساسیت و تعصب هشدار داد. ولی سیر جریان ها، بر خلاف خواسته لحود پیش رفت.

    ادامه موج ترورها پس از حریری: ترور سمیر قصیر
    در آغاز ژوئن 2005، آرامش امنیتی ای که از 14 فوریه [ترور رفیق حریری] تا آن زمان ادامه داشت، با ترور شدند روزنامه نگار لبنانی سمیر قصیر، از بین رفت. این اولین ترور سیاسی بعد از عقب نشینی سوریه ها از لبنان بود اما مخالفین طبق عادتشان، انگشت اتهام را به سوی سوریه نشانه رفتند و بین مقالات ضد سوری قصیر و ترور او ارتباط قائل شدند. فرانسه توجه خاصی به این ترور نشان داد چرا که سمیر قصیر هم دارای تابعیت فرانسوی بود و هم اینکه قلم و فکری آزاد داشت. [در لبنان داشتم تابعیت مضاعف یعنی داشتن تابعیت همزمان لبنان و کشوری دیگر، آزاد است]


    [سمیر قصیر]


    [سمیر قصیر لحظاتی بعد از ترور]


    پیروزی غیرمترقبه عون در انتخابات مجلس
    روز 12 ژوئن 2005 [22 خرداد 1384]، طوفانی سیاسی رخ داد که اثراتش با طوفان سیاسی 14 مارس هم اندازه بود: همه کاندیداهای فهرست انتخاباتی عون در منطقه جبل لبنان (به جز منطقه بعبدا-عالیه) پیروز انتخابات شدند. کما اینکه ایلی سکاف، همپیمان عون هم در منطقه زحله پیروز شد. به این ترتیب عون در رأس فراکسیونی شامل 21 نماینده وارد مجلس شد. این فراکسیون بزرگترین فراکسیونی بود که تا آن زمان مسیحی ها داشتند. اینجا بود که بطریرک مارونی های لبنان تلویحا او را به عنوانی «رهبری سیاسی» به رسمیت شناخت و گفت که حالا همه طوایف لبنان با هم برابر شدند «و هر طایفه و مذهبی رهبری دارد که همه نیروهای آن طایفه را حول خود جمع می کند.»
    بدین ترتیب میشل عون عملا نقش گروه «تجمع قرنه شهوان» را پایان داد و احزاب و رهبری های سنتی را ساقط کرد (احزابی مثل «ائتلاف ملی» و «حزب ملی گرایان آزاد» و حزب «کتائب») و محدودیت حامیان مردمی حزب «القوات اللبنانیة» را هم نمایان نمود و بدین ترتیب آغاز گر مرحله ای جدید شد، به کلی متفاوت با آنچه تا آن زمان بود.

    عکس العمل طایفه گرایانه ی سعد حریری به پیروزی عون
    پیش بینی جنبلاط مبنی بر اینکه عون در منطقه جبل لبنان یک «سونامی» ایجاد خواهد کرد، به حقیقت پیوست. عکس العمل این مسئله در 19 ژوئن و در برگزاری انتخابات در دو استان شمالی نمایان شد که جو قومی و مذهبی بر روی آن خیمه زد: سعد حریری به طرابلس [استان شمالی لبنان] رفت و طی حرکتی پر سر و صدا و با خرجی بی حساب، به مدت یک هفته در آنجا ماند.


    [میشل عون و سعد حریری]

    حریری در این کمپینش عصبیت های سیاسی و مذهبی را بیدار کرد و اینطور نشان داد که این جنگی است برای متوقف کردن «بازگرداندن سوریه به لبنان، از دروازه شمالی». کما اینکه تحت عنوان اینکه «اهل سنت و رهبرانش در خطرند» قضیه را رنگی مذهبی هم می داد.
    در سایه قانون انتخابات سال 2000، طبیعی بود که کاندیداهای اهل سنت پیروز انتخابات در شمال لبنان باشند (خصوصا اگر همپیمانی مسیحی هم می داشتند). و این چیزی بود که برای حریری از طریق همپیمانی با «القوات اللبنانیة» فراهم شد. در مقابل، سلیمان فرنجیة نتوانست با هیچ فهرست سنی قوی ای همپیمان شود و در نتیجه در انتخابات شکست خورد، در حالیکه توانسته بود به رقمی مثال زدنی در بین مسیحی ها دست پیدا کند ورأی بیش از هفتاد درصد رأی دهندگان مسیحی را کسب کرده بود.

    ترکیب مجلس جدید لبنان
    تصویر منتخبین برای مجلس در سال 2005، سه فراکسیون اصلی را نشان می داد: فراکسیون اکثریت که شامل هفتاد و دو نماینده می شد و در رأس آن، حریری و جنبلاط قرار داشتند؛ و یک فراکسیون مخالف به رهبری جنبش امل و حزب الله که شامل سی و پنج نماینده می شد؛ و فراکسیون میشل عون که از بیست و یک نماینده شکل گرفته بود.
    این نتایج نشان می داد که سنی ها به رهبری سعد حریری گردن نهاده اند و طوایف مسیحی هم رهبری میشل عون را پذیرفته اند، عونی که به صورت منفرد، به موفقیتی مثال زدنی و یگانه دست پیدا کرده بود.
    ضمنا روشن شد که حریری (آنطور که امید داشت و برایش تلاش می کرد) نمی تواند امیل لحود را سرنگون کند، مگر آنکه با میشل عون در این باب تفاهم کند و خب، میشل عون هم که تصمیم قطعی اش را برای اتخاذ موضع در دفاع از جایگاه رئیس جمهور گرفته بود و ساقط کردن رئیس جمهور با زور را رد می کرد و با مخالفین شرط کرده بود که که قبل از ساقط کردن رئیس جمهور فعلی، بر سر رئیس جمهوری بعدی توافق شود، با علم به اینکه عون رقبتش را برای انتخاب به ریاست جمهوری مخفی نمی کرد.

    نتایج انتخابات مجلس، پرونده استعفا یا برکناری امیل لحود از ریاست جمهوری را بست، یعنی بر خلاف چیزی که مخالفین می خواستند تا حکومتی جدید تشکیل شود. گمان حریری درباره همپیمانان مسیحی اش هم درست از آب درنیامد. جنبلاط هم اعتراف کرد که اگر رأی های حزب الله نبود؛ نماینده او نمی توانست در منطقه بعبدا-عالیه رأی بیاورد.
    اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از عقب نشینی سوری ها از لبنان، موجب سرکار آمدن رئیس جمهور جدیدی نشد، بلکه موجب صعود فراکسیون «تغییر و اصلاح» به ریاست عون شد که بیشترین محبوبیت مردمی را برای رئیس جمهور شدن داشت.

    حلقه ای دیگر از زنجیره ی ترورها: جورج حاوی
    همانطور که پیش از برگزاری انتخابات مجلس، سمیر قصیر ترور شد، درست بعد از برگزاری انتخابات هم ترور جرج حاوی رخ داد. جرج حاوی برای دوره ای طولانی در رأس حزب کمونیست لبنان قرار داشت و در طول جنگ های داخلی لبنان در کنار کمال جنبلاط و همپیمان گروه های فلسطینی به رهبری یاسر عرفات بود. جرج حاوی شبکه ای از ارتباطات با کشورهای عربی و دیگر کشورهای جهانی داشت، خصوصا در زمان برقراری اتحاد جماهیر شوروی و بلوک کمونیستی. جرج حاوی بعد از اتمام جنگ داخلی لبنان با یک وجه جدید بروز کرد: او زبان تفاهم و گفتگو با دشمنانش را به خوبی بلد بود و تنها چند هفته پیش از ترورش طرحی برای تفاهم ملی تهیه کرده بود که آن را بلا استثناء به همه گروه ها ارائه کرده بود.


    [جورج حاوی]
    [جورج حاوی لحظاتی پس از ترور]

    در طول جنگ های داخلی لبنان، او را به عنوان یک مبارز کمونیست سطح اول شناختم که توان وسیعی در تحرک و مانور و برخوردِ باز داشت. و همراه با رهبران کمونیست دیگر نظیر کریم مروة و ندیم عبدالصمد و خلیل الدبس و سعدالله مزرعانی، پدیده ای شایان توجه در جنبش کمونیستی محسوب می شد.

    انتخاب مجدد نبیه بری به عنوان رئیس مجلس
    با اتمام انتخابات مجلس، حالا دو مسئله مهم مورد خواست بود: خواست نزدیک تر، انتخاب رئیس جدید برای مجلس بود و خواست دوم، تشکیل دولتی جدید بود به جای دولت نجیب میقاتی که حالا در حکم مستعفی محسوب می شد.[در نظام های پارلمانی، با انتخاب مجلس جدید، دولت کنار می رود تا اکثریت پارلمانی جدید تشکیل دولت دهد]
    به محض اینکه رئیس سنی مجلس جدید، ادمون نعیم، از نمایندگان مجلس خواست که رئیس مجلس را انتخاب کنند، مواضع بین المللی مخالف بازگشت نبیه بری به ریاست مجلس خودشان را آشکار کردند و این چیزی بود که سفیر آمریکا در بیروت، جفری فیلتمن به صراحت از آن سخن گفت.
    اما جنبلاط و حریری راهی نداشتند جز اینکه از نبیه بری دفاع کنند چرا که بری از حمایت شیعی وسیعی برخوردار بود و جلوگیری از رسیدنش به ریاست مجلس، عملی بر خلاف کل شیعیان لبنان تفسیر می شد نه عملی ضد یک شخص یا یک حزب. در نتیجه، در جلسه 28 ژوئن 2005 [7 تیر 1384]، به رغم مخالفت های آمریکا، نبیه بری مجددا به ریاست مجلس انتخاب شد. حالا همه چشم ها منتظر متوجه تشکیل دولت جدید بود.

    دیدار سعد حریری و سمیر جعجع
    یک روز پیش از انتخاب بری، سعد حریری به محل زندان سمیر جعجع رفت و با او دیدار کرد. در برقراری این دیدار، جورج عدوان کمک کرده بود. این دیدار با توجه به زمانش، در افق سیاسی لبنان اهمیتی ویژه یافت چرا که بعد از انتخاباتی صورت می گرفت که طی آن، جریان المستقبل [به رهبری سعد حریری] و القوات اللبنانیة [به رهبری سمیر جعجع] به صورت همپمیان و مؤتلف وارد آن شده بودند.
    این دیدار حدود یک ساعت طول کشید. در ابتدای دیدار، جعجع به حریری به خاطر شهادت پدرش تسلیت گفت. حریری هم از سلامتی جعجع پرسید و ضمنا به او اطمینان داد که تصویب قانون عفوش در مجلس و خروجش از زندان را قطعی بداند. ولی دو مسئله هست که باید قبل از آن تصویب شود یکی انتخاب رئیس مجلس و دیگری تشکیل دولت جدید.


    [سمیر جعجع و سعد حریری]

    حریری به جعجع پیشنهاد کرد که از انتخاب بری به ریاست مجلس حمایت کند. جعجع با این نظر مخالفت کرده و به همپیمانش اطلاع داد که از فراکسیون حزبش در مجلس خواسته است که به عنوان اعتراض به انتخاب بری، در رأی گیری رأی ممتنع بدهند. اما در موضوع دولت جدید، جعجع امر را به حریری واگذار کرد. ضمنا بر ضرورت تسریع در تصویب قانون عفو خود تأکید کرد.
    در ادامه حریری حرکت سیاسی اش را تکمیل کرد و خطوط ارتباطی با عون را گشود و از او خواست تا در دولت جدید مشارکت کند. عون هم در پاسخ، مشارکتش را مرتبط با حجم نمایندگانش در مجلس دانست و روی همین حساب خواستار چهار وزارتخانه شد که یکی از آنها از وزارتخانه های سیادتی یا جزو وزاتخانه های اصلی باشد.

    انتخاب سنیوره به نخست وزیری
    حریری بنا بر توصیه های فراوانی که در داخل از طریق ولید جنبلاط و در خارج از طریق ژاک شیراک دریافت کرد، از ریاست دولت جدید خود را کنار کشید. این توصیه ها مبتنی بود بر وضع بی حفاظ امنیتی و آشفته ی سیاسی. آن هم بعد از آنکه احتمال سرنگونی امیل لحود کاهش یافته بود و حقیقت پیرامون ترور پدرش روشن نگشته بود. روی همین حساب حریری تصمیم گرفت برای پست نخست وزیری از فؤاد سنیوره در مقابل بهیج طبارة حمایت کرد؛ در نتیجه سنیوره از یک شبه اجماع ملی برخوردار شد [ و به عنوان نخست وزیر از طرف مجلس انتخاب و مأمور تشکیل کابینه شد].
    در همین زمان، در بیرون لبنان اتفاقی رخ می داد که گرچه دور از لبنان بود ولی بر وضع لبنان اثر می گذاشت: در 24 ژوئن 2005 انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد و محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. احمدی نژاد با صدای بلند علیه آمریکا و اسرائیل سخن گفت و از حزب الله و همه جریان های مقاوت ضد اشغالگری حمایت نمود و بر بهبود روابط ایران- لبنان تأکید و پافشاری نمود.

    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب
    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  10. #29
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت دوازدهم)

    حزب‌الله اولین بار چرا وارد کابینه لبنان شد؟/تلاش شیراک برای به چالش کشیدن لحود در مصاحبه تلویزیونی/تحلیل بشار اسد از ترور حریری


    گروه بین الملل رجانیوز: در قسمت های قبل دیدیم که مجموعه شرایط بین المللی از زمان تصویب قطعنامه 1559 و سپس ترور رفیق حریری به گونه ای پیش رفت که ارتش سوریه از لبنان عقب نشینی کرد و گروه مخالفین دولت، از جو ایجاد شده نهایت استفاده را بردند و در انتخابات مجلس توانستند موفقیت های خوبی به دست بیاورند و بر همین مبنا، تشکیل دولت به فؤاد سنیوره یکی از رهبران گروه 14 مارس سپرده شد. در این قسمت ادامه قضایا را پی می گیریم:

    درست است که همه نمایندگان بر سر انتخاب سینیوره برای تشکیل کابینه توافق کردند، اما نخست وزیر انتخابی، کابینه ی وحدت ملی تشکیل نداد و درخواست های جریان ملی آزاد را نپذیرفت و دولتی تشکیل داد که بیشتر به «ائتلاف چهارگانه» نزدیک بود، ائتلاف متشکل از جنبش امل و حزب الله و دو فراکسیون حریری و جنبلاط (که اتفاقا در انتخابات هم با ائتلاف شرکت کرده بود).
    لحود در این قضایا شبیه ناظری برخورد می کرد که می داند نتیجه ی بازی در انتها در دست اوست چراکه در نهایت، تشکیل دولت بدون تأیید نهایی او ممکن نبود [و دولت، رسمیت و قانونیت نمی یافت]، او هم هم هرگز تن به کابینه ای که بخواهد برایش شرط و شروط بگذارد نمی داد. از جمله در همین راستا خود امیل لحود به من گفت: «درست است که قانون اساسی بعد از پیمان طائف، رئیس جمهور را ملزم کرده است که بعد از نظرخواهی الزام آور از مجلس، شخص مورد نظر مجلس را به عنوان نخست وزیر مأمور تشکیل کابینه کند، ولی به این نخست وزیر این صلاحیت را نداده که به تنهایی تشکیل کابینه بدهد بلکه او را ملزم کرده تا برای تشکیل کابینه با رئیس جمهور تفاهم کند. من هم هرگز نخواهم پذیرفت که نخست وزیر به صورت منفرد [و بدون تفاهم با رئیس جمهور] کابینه را تشکیل دهد و سابقه ای که مجاز نیست را بنیان بگذارد.»
    حس کردم که لحود (با توجه به مرحله ی خطیری که در آن بودیم) آمادگی دارد که شرایط را برای سنیوره تسهیل کند، ولی آماده نیست تا هر کابینه ای را بپذیرد.


    [فؤاد سنیوره و امیل لحود]
    لحود آن سخنش را در عمل هم نشان داد و کابینه ی پیشنهادی سنیوره را که شامل نماینده ای از جریان عون نبود نپذیرفت و به او فهماند که نمی تواند بر لبنان با منطق اکثریت و اقلیت حکم کند، و اینکه بر لبنان نمی شود حکومت کرد الّا با منطق توافق و توازن.

    ادامه زنجیره ترورها: الیاس مر
    در حالی که همه حواس ها متوجه تشکیل کابینه بود، ترور نافرجام وزیر دفاع، الیاس مر در منطقه ی الرابیة رخ داد. این اولین تروری بود که یک شخصیت طرفدار حکومت و یک مسئول که جزو سیستم امنیتی بود را هدف قرار می داد.


    [الیاس مر]

    مر شخصا اعلام کرد که می دانسته «گروه های بنیاد گرای تندرو» که تجمعشان در اردوگاه عین الحلوة است، برای ترور او برنامه ریزی می کنند. او اعلام کرد که درست پس از فوت اسماعیل الخطیب (که به این گروه ها وابسته بود و در موقع توقیفش در زندان فوت کرده بود) تهدیداتی را دریافت کرده بوده است.
    ولید جنبلاط مثل همیشه و طبق عادتش، پیش تر رفت و اعلام کرد تلاش برای ترور مر از این جهت بوده که او اطلاعاتی پیرامون ترور رفیق حریری داشته است. اما خود مر صحبت های جنبلاط را رد کرده و گفت: «اگر اطلاعاتی داشتم، قطعا آن را تا حالا به دستگاه قضائی ارائه می کردم تا هم از جان خودم محافظت شود و هم جریان کشف حقیقت تسهیل شود.»

    تشکیل کابینه ی سنیوره
    جریان ترور نافرجام مر، تلاش ها برای تشکیل کابینه را سرعت بخشید و کابینه در تاریخ 19 جولای 2005 [28 تیر 1384] تشکیل شد. اما این کابینه را نمی شد آنطور که می خواستند، کابینه ی «وحدت ملی» نامید، چرا که جریان عون، هیچ نماینده ای در آن نداشت.
    سهم عون در کابینه به رئیس جمهور رسید و او هم با تعیین سه وزیر نزدیک به خود در کابینه، موقعیتش را تقویت کرد: شوهر خواهرش الیاس مر به عنوان وزیر دفاع و معاون نخست وزیر (او بعدا علیه لحود شد)؛ دوستش شارل رزق به عنوان وزیر دادگستری (که او هم بعدا به صف طرفداران سعد حریری پیوست) و استاندار بیروت یعقوب الصراف وزیر محیط زیست (و فقط او بود که به لحود وفادار ماند).
    حزب «القوات اللبنانیة»[به رهبری سمیر جعجع] هم برای اولین بار با حضور جوزف سرکیس به عنوان وزیر گردشگری، نماینده ای در کابینه داشت. اما مشخص بود که بارز ترین شخصیت مارونی در کابینه، بی شک پیر جُمَیّل [پسر امین جمیل] بود که به عنوان وزیر صنعت تعیین شد.
    در این بین، چیزی که توجه خارجی ها را به خود جلب کرده بود این بود که دولت برای اولین بار نماینده ای از حزب الله هم در خود داشت، یعنی محمد فنیش (عضو فراکسیون وفاداری به مقاومت مجلس)، به اضافه ی اینکه وزیر کار یعنی طراد حمادة و وزیر امور خارجه فوزی صلوخ هم نزدیک به حزب بودند. بر سر فوزی صلوخ بین حزب الله و جنبش امل توافق شده بود ضمن آنکه امل کماکان وزارت بهداشت را هم با محمد خلیفه در اختیار داشت و طلال الساحلی وزیر کشاورزی هم عضو امل بود. بدین ترتیب، نمایندگان طایفه ی شیعه در کابینه منحصر بودند به حزب الله و امل.


    [محمد فنیش]

    مشارکت حزب الله در دولت بر اساس تصمیم استراتژیک این حزب صورت گرفت: حزب الله تصمیم گرفته بود بعد از عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان در دولت و مؤسسات و ادارات دولتی مشارکت کند. اما این مشارکت به مذاق آمریکایی ها خوش نیامد و وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که این کشور هنوز حزب الله را یک سازمان تروریستی می داند و در نتیجه آمریکا حتی اگر با دیگر اعضای کابینه لبنان ارتباط برقرار کند، با محمد فنیش هرگز تماسی نخواهد داشت.

    مصاحبه چالشی امیل لحود با شبکه LCL
    شارل رزق، امیل لحود را قانع کرد تا با شبکه ی پربینده ی خبری LCI در تابستان 2005 گفتگویی داشته باشد و به او اطمینان داد که این گفتگو به نفع او خواهد بود چراکه سرپرست خبرنگارانی که با او گفتگو خواهند کرد، دوست شارل رزق است. اما جریان مصاحبه در عمل موجب شوکه شدن امیل لحود شد، وقتی که خبرنگاری فرانسوی از او پرسید: «محافل رسانه ای شما و رئیس جمهور سوریه را متهمان و دست اندرکاران ترور رفیق حریری می دانند، پاسخت شما چیست؟»
    لحود با کنترل خودش پاسخ دhد: «ترور حریری قطعا بزرگترین خسارت برای لبنان و برای سوریه محسوب می شود چرا که امنیت در لبنان مختل شد و ارتش سوریه هم از لبنان عقب نشینی کرد.»
    خبرنگار از او پرسید: «پس چه کسی حریری را کشت؟:
    لحد پاسخ داد: «اسرائیل، و بنیادگرایان تندرو[ی اسلامی].»
    خبرنگار با حالت تعجب و انکار پرسید: «چطور می شود بین بنیادگراها[ی اسلامی] و اسرائیل جمع کرد؟»
    لحود جواب داد: «منبع تأمین مالی هر دو، یکی است.»
    مهم ترین چیزی که لحود دستگیرش شد این بود که در آخر مصاحبه، خبرنگار فرانسوی به او گفته بود که این ژاک شیراک بوده است که تلویحا از او خواسته این سؤالات را بپرسد.

    انفجارها در مناطق مسیحی نشین لبنان
    در همین اثنا، انفجار در مناطق مختلف مسیحی نشین ادامه داشت. انفجارهایی که بیش از آنکه خسارت های جانی به دنبال داشته باشد، موجب به هم ریختگی شدید اوضاع و سردرگمی می شد.

    تحلیل بشار اسد از ترور حریری
    از طرفی دیگر بشار اسد هم همچنان بر این موضع که سوریه و هیچ سوری ای در ترور رفیق حریری نقش نداشته پای می فشرد، او در مصاحبه ای با نشریه نیویورک تایمز گفت: «ترور در لبنان زیاد است، و حریری هم یک شخصیت اقتصادی بین المللی بود که کسی اطلاع زیادی از ارتباطاتش ندارد.» و اضافه کرد که او انجام یک تحقیق بین المللی درباره ترور حریری را تشویق می کند «و اگر جهان می خواهد بداند که چه کسی حریری را ترور کرده است باید جوابی برای این دو سؤال پیداکند: چه کسی از توطئه علیه لبنان و سوریه منفعت می برد؟ و چه کسی از انداختن مسئله به گردن سوریه منفعت می برد؟»

    مصاحبه غازی کنعان و ذکر روابط حسنه حریری با سوریه
    از طرف دیگر وزیرکشور سوریه غازی کنعان [یعنی کسی که سال ها رئیس شاخه اطلاعات سوریه در لبنان و به همین سبب مرد قوی لبنان بود] و از همه جزئیات لبنان خبر داشت، در مصاحبه با روزنامه «الانباء» کویت تأکید کرد که رفیق حریری «دوست سوریه» بوده است و این سوریه بوده است که در سال 1992 به او کمک کرده تا نخست وزیر لبنان شود و باز سوریه بوده است که بعد از برگزاری انتخابات مجلس لبنان در سال 2000 به او کمک کرده تا (طبق منطق برقراری توازن در لبنان) مجددا نخست وزیر لبنان شود. غازی کنعان در این مصاحبه تأکید کرده بود که رفیق حریری «دوست رئیس جمهور بشار اسد» بود و می دانست که این سوریه بوده است که لبنان را نجات داده؛ ضمنا حریری خودش در توافقنامه طائف مشارکت داشت و به خوبی از نقش سوریه در انعقاد آن باخبر بود و حریری کسی بود که «با جدیت و تلاش برای تحکیم روابط لبنان-سوریه و تقویت آن تلاش می کرد.»


    [غازی کنعان و رفیق حریری]

    در همین حین سوریه مواضع سیاسی اش را با انجام یکسری کاراهای عملی برای مراقبت از مرزهایش با عراق همراه کرد و در همین راستا از دستگیری هسته های تروریستی ای که از عراق به سوریه می آمدند تا از آنجا به لبنان بروند، خبر داد و شروع به سخت گیری بر مخالفین در داخل سوریه نمود.

    عفو و آزادی سمیر جعجع
    روز 26 جولای 2005 [6 مرداد 1384]، به موجب دو قانون عفو مجلس درباره پرونده های القوات اللبنانیة [به رهبری سمیر جعجع] و متهمین مجدل عنجر و الضنیة، سمیر جعجع مشمول عفو شده و از زندان بیرون آمد.
    بسیاری گمان می کردند سمیر جعجع دیگر یک موضوع مربوط به گذشته است، اما خروجش از زندان صحنه ی سیاسی را عوض کرد و حالا میدان مسیحی های لبنان عرصه ی دوگانه ی جعجع-عون بود، آن هم بر روی ویرانه های «تجمع قرنة شهوان».[1]


    [سمیر جعجع و میشل عون]

    سمیر جعجع قدرت خودش را در مقاومت و تطابق و سازگاری با محاکمات و اوضاع سخت زندان ثابت کرد. و همسرش ستریدا جعجع، توانست پایگاه مردمی او را (به رغم ینکه یازده سال در زندان بود) حفظ کند.
    بر اساس ترتیبات اتخاذ شده پیش از آزادی جعجع، او پس از آزادی به فرودگاه بیروت منتقل شد و در آنجا مورد استقبال مجموعه ای از سیاسیون و رفقایش و خانواده اش (طبق فهرست اسامی ای که با دقت تهیه کرده بود) قرار گرفت و خطابه ای که با خط خودش نوشته بود ایراد نمود. جعجع در آن صحبت ها، همپیمانانش را مشخص کرد که جزو جنبش 14 مارس بودند، همچنین اولویتش برای مرحله ی پیش رو را هم مشخص نمود آماده سازی شرایط داخلی لبنان با روحی متفاوت از سالهای جنگ داخلی.
    جعجع در سخنانش نه ذکری از پیمان طائف به میان آورد نه از رئیس جمهور، ضمن اینکه به سوریه و حزب الله هم (بدون اسم بردن مستقیم) حمله کرد. در ابتدای صحبت هم خطاب هم خطاب به بطریرک صفیر [رهبر مذهبی مسیحیان مارون لبنان] تحیت فرستاد و خطاب به پدر و مادرش و همسرش و رفقایش با احساساتی رقیق سخن گفت.
    جعجع سپس با تک تک استقبال کنندگانش دست داد، و در آغوش کشیدن و معانقه ی پرحرارت تر از همه، با امین جُمَیّل و ندیم بشیر جُمَیّل و فارس سعید و ادمون رزق بود. جعجع سپس لبنان را برای طی دوره ی نقاهت و انجام برخی آزمایشات پزشکی و درمانی ترک کرد و پشت سر خودش یک برداشت واحد در همگان باقی گذاشت و آن هم اینکه: «او تغییر نکرده است.»

    تلاش برای تدوین قانون جدید انتخابات
    در اواسط آگوست 2005، هیئت دولت مصوبه ای داشت پیرامون تشکیل «هیئت ملی ویژه ی قانون انتخابات مجلس»؛ هیئتی متشکل از دوازده عضو که از علم و صداقت فراوانی برخوردار بودند و در رأس آن ها وزیر مقتدر و محترم، فؤاد پطرس قرار داشت که بعدا پیشنهادی مطرح کرد که نه تنها بین دو سیستم انتخاباتی اکثریت مطلق و نسبی جمع می کرد، بلکه شامل مجموعه ای از تدابیر برای سازماندهی رسانه ها و اوضاع مالی و نظارت درباره انتخابات می شد تا مجموعه اینها موجب رسیدن به انتخاباتی پاک و شفاف بشود.

    جنجال آفرینی رئیس هیئت تحقیق ترور حریری
    هنوز صفحه ی بحران تشکیل وزرا و عفو سمیر جعجع کامل ورق نخورده بود که بحران جدیدی پیدا شد: رئیس هیئت تحقیق بین المللی پیرامون ترور رفیق حریری، دیتلیف میلیس با روزنامه لوفیگاروی فرانسه مصاحبه ای داشت و در آن تصریح کرد که رئیس گارد ریاست جمهوری لبنان، سرتیپ مصطفی حمدان به دلیل دستوراتی که برای پاکسازی محل انفجار ترور بعد از وقوعش داده، یکی از متهمین محسوب می شود. میلیس همچنین گفت که مصمم است که به زودی از رئیس سابق دستگاه امنیتی سوریه سرتیپ رستم غزالی بازجویی کند. میلیس تصریح کرد که از اسرائیل اطلاعات «خوب»ی به دست آورده است.


    ادامه دارد ...

    مترجم: وحید خضاب

    پی نوشت ها:
    1-«لقاء قرنه شهوان» [تجمع قرنه شهوان] به مجموعه ای از سیاستمداران عمدتا مسیحی لبنان گفته می شود که در قضایای سیاسی جهت گیری واحدی دارند. این اسم به دلیل اولین جلسه مشترک این افراد که در روستای قرنه شهوان تشکیل شد به آنها داده شده است. از مهم ترین اعضای این گروه می توان به رئیس جمهور اسبق لبنان امین جُمَیّل، پترس حرب، میشل خوری و سمیر فرنجیه [با سلیمان فرنجیه اشتباه نشود] اشاره کرد.






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  11. #30
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت سیزدهم)

    کسانی که ضد سوریه در کمیته بین المللی شهادت دادند چه سرنوشتی پیدا کردند؟/ آغاز انحراف در مسیر تحقیق ترور حریری چگونه کلید خورد؟

    گروه بین الملل رجانیوز: یکی از مسائل حیاتی این دوره لبنان، مسئله ترور رفیق حریری و تشکیل هیئت تحقیق بین المللی درباره آن است که اثرات و تبعات آن تا امروز هم بر جریانات سیاسی لبنان و حتی کل منطقه ادامه دارد. در قسمت های قبل قضیه ترور حریری و تشکیل این هیئت را دیدیم، در این قسمت هم ضمن پی گیری ادامه جریانات سیاسی لبنان وسوریه در این دوره، به یکی از ابعاد تشکیل آن هیئت هم می پردازیم:

    در سی ام آگوست 2005 [8 شهریور 1384]، اتفاقی که اصلا به ذهن نمی رسید رخ داد: رئیس هئیت تحقیق بین المللی دیتلیف میلیس از بازپرس لبنانی الیاس عید خواست که 4 افسر بلندپایه ی امنیتی لبنانی یعنی جمیل السید، ریمون عازار، علی الحاج و مصطفی حمدان را برای آنکه به احتمال مجرم بودنشان در جریان جنایت ترور حریری وجود دارد، در جریان تحقیق بازداشت کند.


    [دیتلیف میلیس]

    این اتهام، بنا بر شهادت دو نفر سوری مطرح می شد: محمد زهیر الصدیق و هسام هسام. و می دانیم که اولی بعدا حرف هایش را عوض کرد و سپس به فرانسه پناهنده شد و دومی هم به دمشق فرار کرد و در آنجا کنفرانسی مطبوعاتی برگزار نمود و شهادت هایی که داده بود را پس گرفت. [این افراد بعدها در اصطلاح سیاسی به عنوان «شهود زور» یا «شهادت دهندگان دروغین» مطرح و معروف شدند.]

    امیل لحود از همان لحظه ی اول دائما از محققین قضیه می خواست که به جای اکتفا کردن به ذکر اتهام صرف، دلیل ثابت کننده ی دخالت آن افسران در قضیه را ارائه دهند. لحود در تلویزیون اعلام کرد اگر ثابت شود که آنها گناهکارند باید به دار آویخته شوند ولی این ممکن نیست که به صرف اتهام و احتمال، و یا به صرف تمسک به گفته های شهودی که خودشان مشکوک اند آنها را زندانی کرد. لحود اعلام کرد که اعتقاد دارد این چهار افسر بی گناهند.
    امیل لحود، دائما برای هر کس که درباره این قضیه می خواست بشنود، تکرار می کرد که «مصطفی حمدان صدایش را بلند می کند، ولی به کسی تعدی نمی کند. و ریمون عازار دست به چنین کاری [ترور] که با طبیعتش اصلا سازگار نیست نمی زند؛ آزار علی الحاج هم به احدی نمی رسد؛ جمیل السید هم که به رغم همه اختلافات سیاسی روابط مستحکمی با رفیق حریری داشت و ضمنا او باهوش تر از آن است که وارد چنین جنایتی شود.»و دفاعش از چهار افسر را اینطور به پایان می برد: «به همه اینها این نکته را هم اضافه کن که اساسا بین خود این چهار نفر، اختلافات خیلی شدیدی وجود داشت و هیچ کدامشان به دیگری اطمینان نداشتند، پس چطور ممکن است که برای انجام خطرناک ترین و بزرگترین جنایت ممکن با هم همکاری کنند؟!»


    [از بالا راست: ریمون عازار، جمیل السید، مصطفی حمدان، علی الحاج]

    فارغ از جریان تحقیق، صرف دستگیری این افسران (خصوصا مصطفی حمدان) خسارت روحی و سیاسی شدیدی به لحود وارد کرد.

    اتهامات دیگر میلیس به مسئولین لبنانی
    دیتلیف میلیس در گزارش خود، از صرف مظنون شمردن برخی مسئولین امنیتی فراتر رفت و تردیدهایی را درباره کل سیستم قضایی لبنان مطرح نمود و اینطور مدعی شد که بسیاری از شهودی که برای او شهادت داده اند، با او شرط کرده اند که نیروهای قضایی و امنیتی لبنان از شهادت دادن آنها باخبر نشوند. میلیس در گزارش اجرایی اش بحث را اینطور خلاصه کرد که انجام محاکمه در لبنان غیر ممکن است و پیشنهاد تشکیل یک دادگاه بین المللی ویژه ی این مسئله در خارج از لبنان را مطرح نمود. ضمن آنکه گزارش میلیس حاوی اشاراتی به احتمال دست داشتن سوریه در این ترور بود. و طبق این ادعا، جریان حملات عربی و بین المللی بی حساب و کتاب به سوریه آغاز شد.
    حقیقت این است که دستگیری چهار افسر، از ابتدا کارکرد سیاستبازانه داشت: هنگام دستگیری شان در سبتامبر 2005، هدف آن بود که امیل لحود را مجبور به استعفا کنند؛ در سال 2006 هدف فشار آوردن برای تشکیل دادگاه بین المللی بود؛ و در سال 2007، هدف این شد که شانس جریان 14 مارس برای کسب اکثریت در انتخابات مجلس در سال 2009 حفظ شود. طبق این بود که برای اولین بار در تاریخ لبنان، کمیسیون بررسی بازداشت های بی سند و مدرک وابسته به سازمان ملل متحد، لبنان را «کشوری که دست به بازداشت های بدون سند و مدرک می زند» شمرد.

    جلسه هیئت دولت پس از دستگیری چهار افسر امنیتی
    جسه هیئت دولت در روز 5 سبتامبر 2005 [14 شهریور 1384] به ریاست فؤاد سنیوره تشکیل شد در حالیکه سنیوره به واسطه ی دستگیری چهار افسر در نهایت خوشحالی بود و جلسه را با این کلمات آغاز کرد: «از این اشخاص طبق وظیفه شان انتظار می رفت که حامیان امنیت باشند، ولی آنها بر علیه ما مشغول توطئه بودند. و این چیزی است که آدمی را با یأس مواجه می کند.» سنیوره حمایتش را از هیئت تحقیق بین المللی اعلام کرد که به گفته ی او «با بالاترین درجه ی حرفه ای گری عمل می کند، و هیچ چیزی وجود ندارد که باعث شک کردن به کارش شود و بلکه بر عکس همه آنچه می بینیم تأکید دارد بر این که این هیئت قابل اعتماد و اطمینان است.»
    وزیر دادگستری شارل رزق بر این تأکید کرد که «بین دستگاه قضائی لبنان و سیستم قضائی بین المللی همکاری باشد و روند تعیین مظنونین و صدور دادخواست و بعد از آن دستگیری، به صورتی رخ دهد که کرامت همگان را حفظ کند.»

    اختلاف بر سر محل توقیف چهار افسر
    اما درباره مکان توقیف چهار افسر اختلافاتی رخ داد. روشی که به هیئت دولت پیشنهاد شده بود مستلزم نگهداری آنها در جایی «زیر زمین» در ساختمان نیروی انتظامی بود. امیل لحود به شدت به این مسئله اعتراض کرد و خواستار تعامل با این چهار افسر طبق اصول و مطابق با درجه ی نظامی آنها شد. این مسئله وقت دو جلسه ی هیئت دولت را گرفت تا آنکه نهایتا بر سر این تصمیم توافق شد که آنها همانطور که لحود می خواست در جایی «روی زمین» زندانی شوند.

    دفاع سید حسن نصرالله از امیل لحود
    لبنانی ها دو دسته شده بودند: عده ای که خواهان تکمیل روند تحقیقات درباره ترور حریری پیش از مطرح شدن موضوع ریاست جمهوری بودند و عده ای دیگر که تعجیل داشتند و خواستار آن بودند که لحود فورا از ریاست جمهوری برود.
    نصر الله در حضور جنبلاط از لحود دفاع کرده و او را رئیس جمهور «قانونی و مطابق قانون اساسی» خواند که انتخابش و تمدید مدت ریاست جمهوری اش طبق اصول قانونی و قانون اساسی انجام شده است. نصرالله لحود را کسی خواند که سرسختانه در مقابل طرح آمریکایی صهیونیستی برای خلع سلاح حزب الله و فرستادن ارتش لبنان به جنوب [برای جلوگیری از عملیات های مقاومت ضد اسرائیل] و اجرای قطعنامه 1559 ایستاده است.


    [سید حسن نصرالله و امیل لحود]

    نصرالله همچنین بر جایز نبودن صدور احکام نهایی [پیش از تکمیل تحقیقات] برای افسران امنیتی بازداشت شده و «سیاست زده کردن» تحقیقات جاری تأکید کرد. ولی در مقابل هیچ پاسخی از جنبلاط در جواب سؤال همیشگی خود نگرفت؛ نصرالله پرسید: «آیا بر سر اسم رئیس جمهور جایگزین توافقی وجود دارد که خواستار رفتن لحود بشوید؟»

    برخورد عجیب سنیوره با لحود
    اما سنیوره تصمیم گرفت که از این پس با لحود هیچ جلسه و دیداری نداشته باشد، با این تصور که تفاهم با لحود موجب تثبیت لحود می شود و عدم تفاهم با او موجب سقوطش می شود. روی همین حساب سنیوره تشکیل جلسات هیئت دولت با حضور رئیس جمهور رامتوقف کرد و نپذیرفت که جزو هیئت همراه امیل لحود در سفر او به نیویورک باشد و چندین پیام به لحود فرستاد و طی آنها به لحود توصیه کرد که به سازمان ملل نرود.
    سنیوره دچار نوعی غرور شده بود، و طوری رفتار می کرد انگار که حاکم بلامنازع است و توصیه صادر می کرد و تعیین وظیفه می نمود. حجمش بزرگ شده بود، بدون اینکه کارش بزرگ شود.

    سفر لحود به نیویورک
    لحود توجهی به پیام های سنیوره نکرد و به نیویورک سفر نمود و در آنجا دو سخنرانی داشت: اولین سخنرانی در 16 سبتامبر [25 شهریور 1384] در کنفرانس سران کشورهای جهان که به مناسبت شصتمین سال تأسیس سازمان ملل منعقد شده بود و سخنرانی دوم در 19 سبتامبر [28 شهریور 1384] در برابر مجمع عمومی سازمان ملل. و پیش از او، بنا به توصیه شیراک، حریری و سنیوره به آنجا رفته بودند.
    در حین برگزاری جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سبتامبر، پرونده لبنان، همه پرونده های دیگر منطقه را تحت الشعاع قرار داده بود. بحث ها پیرامون نتایج اولیه تحقیق بین المللی درباره ترور رفیق حریری و همچنین پیرامون تکمیل اجرای بندهای قطعنامه 1559 در خصوص خلع سلاح حزب الله، زیاد بود. شایعه هایی هم پخش شده بود درباره فهرستی که شامل اسامی شخصیت های سیاسی بارزِ در معرض ترور می شد. نگرانی به حد اعلای خودش رسیده و تدابیر احتیاطی در همه ی مناطق بیروت اتخاذ شده بود.

    آغاز بررسی شهادت های مسئولین سوری درباره ترور حریری
    در همان زمانی که مجمع عمومی کارش را پیش می برد، دیتلیف میلیس شروع کرد به شنیدن صحبت های مسئولین امنیتی سوری به عنوان شهود پرونده. این استماع، بعد از مذاکرات سختی که بین او و دمشق انجام شد صورت می گرفت. طی آن مذاکرات، دمشق میلتیس را مجبور به پذیرش چند شرط کرد، از جمله اینکه تحقیق از این مسئولین امنیتی در یکی از هتل های منطقه ی الزبدانی در سوریه انجام شود، نه در لبنان؛ و اینکه شهود طبق جدولی از پیش مشخص (شامل اسامی و زمان جلسه) برای تحقیق دعوت شوند؛ و اینکه هیچ کدام از شهود (اگر به آنها ظنین شدند) بازداشت نشوند؛ و اینکه سوال و جواب ها با حضور برخی مسئولین امنیتی و برخی دیپلمات های سوری انجام شود.

    ادامه زنجیره ترورها: می شدیاق
    از جریانات تأسف برانگیز این زمان، جریان ترور نافرجام خانم «می شدیاق» (شخصیت رسانه ای لبنانی) به وسیله ی یک انفجار بود، این انفجار اگرچه نتوانست جان او را بگیرد ولی باعث معلولیت او شد. در حالیکه می شدیاق بانوی سرزندگی بود، با لبخندش و سخنانش و چهره ای که مردم دوستش می داشتند.

    جدا شدن الیاس مر از جریان لحود
    در این بین، الیاس مر از وضعیت عاطفی و احساسی ای که ترور نافرجام می شدیاق برای مردم به وجود آورده بود استفاده کرد تا حساب های قدیمی اش با رستم غزالی [رئیس سازمان اطلاعات ارتش سوریه در لبنان] را تصفیه کند.
    حقیقت آن است که الیاس مر، طی دو مرحله شروع کرد به فاصله گرفتن از لحود و سوریه: مرحله وقتی بود که در کابینه ی عمر کرامی به او وزارتخانه ای ندادند؛ و مرحله دوم وقتی بود که نفوذ سوریه در لبنان رو به ضعف گذاشت، اینجا بود که الیاس مر با متهم کردن رستم غزالی به تلاش برای ترور او، به صف 14 مارس منتقل شد.


    [الیاس مر]

    این حق طبیعی الیاس مر بو که از پایگاهی سیاسی به پایگاه سیاسی دیگری منتقل شود ولی مسئله این است که او در توجیه این مسئله به خطا افتاد و خودش خودش را نقض کرد. چرا که این خود الیاس مر بود که پس از ترور نافرجامش گفت که گروه های اسلامگرای تندرو که از اردوگاه های آوارگان [عین الحلوة] آمده بودند مسئول ترور او بوده اند، ولی هم او وقتی با رستم غزالی اختلاف پیدا کرد، رستم غزالی را مسئول همان جریان[یعنی ترور نافرجامش] معرفی کرد!

    بازسازی حزب کتائب و برخی تغییرات درون حزبی
    در بحبوحه ی این تحولات دراماتیک، تلاش های شخص من متمرکز بود بر حزب «الکتائب اللبنانیة» که در سال 1959 به آن پیوستم و در آن نقش های مختلفی در زمان جنگ و زمان صلح ایفا کردم و مقام های بالا و بالاتری در حزب به دست آوردم تا آنکه نهایتا در سال 2000 به عنوان رئیس حزب انتخاب شدم. به تجربه دریافتم که حزب در نتیجه ی چند دستگی هایی که از سال 1986 با فوت موسسش شیخ پیر جمیل و نبود او ایجاد شده، در آستانه ی فروپاشی است.( شیخ پیر جمیل در سال 1985 فوت کرده بود).
    عزمم را جزم کردم که حزبی را که چند دسته تحویل گرفته ام، به صورت حزبی یکپارچه تحویل نفر بعدی بدهم. در جریان یکپارچه سازی، کسانی از کتائبی ها و غیر کتائبی ها سهیم بودند و مرا تشویق کردند. خصوصا از بین آنها جا دارد به پیر غانم، جوزف ابوخلیل و فادی الصفدی اشاره کنم. اما بیشترین تلاش از طرف کریم سرکیس (برادر زاده رئیس جمهور سابق، الیاس سرکیس) صورت گرفت که هم با پیر جُمَیّل [فرزند رئیس جمهور سابق، امین جُمَیّل] و هم با پسر من جهاد ارتباط دوستی گرمی داشت.
    در آگوست 2005، دوبار منفردا با پیر جمیل در منزل کریم سرکیس در منطقه ی حازمیه دیدار کردم. دفعه ی اول، «جلسه ی استمزاج» بود. در این جلسه به یک نقطه ی جوهری رسیدیم و آن این که حزب کتائب از نظر داخلی چند دسته شده است و در سراشیبی زوال قرار دارد و راه چاره فقط یکپارچه کردن صفوف داخلی حزب است تا بدین ترتیب تبدیل به «قدرت سوم[مسیحی]» در کنار «جریان ملی آزاد»[به رهبری میشل عون] و «القوات اللبنانیة» [به رهبری سمیر جعجع] بشود. پیر جمیل خیلی روی موضوع نیروی سوم تأکید داشت و شروع کرد به توضیح دادن درباره شروط تحققش اما در عین حال در آخر جلسه یک چیز از من خواست: «من برای این مسئله ی رئیس [امین] جمیل حل شود، روی تو حساب می کنم.» این حرف اشاره ی واضحی بود بر اینکه پدرش [یعنی امین جمیل] می خواهد به جای من رئیس حزب بشود. در آن جا جوابی به او ندادم و توافق کردیم که یک هفته بعد در همانجا جلسه ی دیگری داشته باشیم.
    در جلسه ی دوم تصمیم گرفتم که رسیدن به راه حل را سرعت ببخشم، فلذا طرحی را پیشنهاد دادم که شامل دو مرحله بود: تشکیل یک هیئت عالی انتقالی متشکل از امین جمیل (به این عنوان که رئیس جمهور سابق لبنان بوده است) و من (به عنوان اینکه رئیس حزب هستم) و دبیر کل حزب ابراهیم ریشا و نمایندگان حزب در مجلس (یعنی صولانج جمیل، پیر جمیل، انطوان غانم و نادر سکر). و سپس کنگره ی عمومی حزب کتائب در آخر سال 2005 تشکیل شود و همه کسانی که در کتائب با هم اختلاف دارند را ذیل شعار «یکپارچه سازی و بازسازی» جمع کند و در انتهای این کنگره رهبران جدید حزب کتائب که نمایندگان همه گروه های مختلف کتائبی هستند انتخاب شوند.
    پیر با این پیشنهادات موافقت کرد، ولی حس کردم هنوز ته دلش راضی نیست فلذا گفتم: «در حزب هم رئیس حزب هست، هم رئیس جمهور سابق، و این چیزی است که تا به حال در حزب نمونه نداشته فلذا باید برای آن راه حلی پیدا کنیم. من پیشنهادم این است که امین جمیل را که رئیس جمهور سابق لبنان است، در حزب «رئیس اعلی» بخوانیم و مابقی تشکیلات و سلسله مراتب حزبی به همین صورتی که هست باقی بماند.» پیر خیلی از این نظر خوشش آمد و گفت: «اگر تو موافق باشی، پس می توانیم بگوییم مشکل را حل کرده ایم.»


    [امین جمیل]

    در اینجا از جیبم کلید اتاق رئیس حزب در ساختمان مرکزی را بیرون آورده و به او گفتم: «این کلید را به رئیس جمیل بده. او می تواند هر وقت خواست در دفتر پدرش [یعنی شیخ پیر جمیل، مؤسس حزب کتائب] مستقر شود.» تا این حرف را زدم پیر با خوشحالی از صندلی اش بلند شد و آمد و با حرارت مرا در آغوش گرفت در حالیکه با خوشحالی مدام تکرار می کرد: «حل شد، حل شد.»
    حزب کتائب یکپارچه شد. و سؤال های زیادی راجع به مسائل ناگفته و پیامدهای آن به وجود آمد، از جمله سؤالی که بر روی هر لب و زبانی بود: خانواده ی جمیل به حزب برگشت یا حزب به خانواده ی جمیل؟


    ادامه دارد ...


    مترجم: وحید خضاب






    موفق باشین.
    92/11/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 12:00
  2. آیا نشانه‌های حمله قریب‌الوقوع رژیم صهیونیستی به لبنان به چشم می خورد؟
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-07-2013, 09:53
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-05-2013, 10:10
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-05-2013, 22:15
  5. هشدار نصرالله به اسرائیل: حمله کنید نابودید
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-02-2013, 11:43

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه