صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از 41 به 45 از 45

موضوع: «الصدمه و الصمود» (شوک و پایداری) از 2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟

  1. #41
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از2004 تا 2006 در لبنان وسوریه چه گذشت؟ (قسمت پایانی)

    ترجمه کتاب «صدمة و صمود»؛ از 2004 تا 2006 در لبنان گذشت؟/قسمت 24 و آخر


    جلسه طوفانی دولت لبنان در اتمام جنگ 33 روزه/وقتی رئیس ستاد ارتش سهامش را می‌فروشد!/ سید حسن نصرالله در سخنرانی پیروزی چه گفت؟

    گروه بین‌الملل رجانیوز: آنچه در زیر می‌آید قسمت آخر از ترجمه‌ی فصولی از کتاب شوک و پایداری نوشته‌ی کریم بقرادونی (مشاور رؤسای جمهور سابق لبنان) است. در 23 قسمت قبلی این نوشتار مروری داشتیم بر وقایع مهم نیمه‌ی دوم سال 2004 تا نیمه سال 2006 در سوریه و خصوصا لبنان. دیدیم که چگونه ریاست‌جمهوری امیل لحود تصویب شد و رفیق حریری از نخست‌وزیری استعفا داد و سپس قطعنامه‌ی 1559 سازمان ملل در پی آن آمد.
    سپس قضیه‌ی طوفان‌انگیز ترور رفیق حریری (در حلقه‌ای از سلسله حلقات ترورهای لبنانی) رخ داد و از جمله پیامدهای آن، خروج ارتش سوریه از لبنان، تشکیل گروه‌های 8 مارس و 14 مارس، اکثریت یافتن اپوزیسیون در مجلس و سپس در دولت و به نخست‌وزیری رسیدن فؤاد سنیوره بود. در سیر بررسی مسائل درونی دولت و اختلافات پس‌پرده‌ی دولت و در فضای افزایش فشارها به سوریه، قضیه جنگ 33 روزه حادث شد و مواقف مختلف و بعضا متضادی از مسئولین لبنانی در قبال آن بروز کرد تا آنکه این جنگ در آگوست 2006 با پیروزی مقاومت به خاتمه رسید.
    در زیر و به عنوان آخرین قسمت این سلسله مطالب، مروری خواهیم داشت بر اثرات فوری این جنگ و اولین وقایع پس از آن:



    در تمهید قطعنامه 1701، هیئت وزیران جلسه‌ای اضطراری در ساعت 8 هفتم آگوست برگزار کرد. در انتهای این جلسه اعلام شد که دولت لبنان «بر آمادگی‌اش جهت فرستادن نیرویی 15هزار نفری از ارتش و و انتشار آن در جنوب، پس از عقب‌نشینی ارتش اسرائیل) تأکید می نماید.»

    در این جلسه، لحود ناگهان با این قضیه مواجه شد که فرمانده ارتش و رئیس اطلاعات ارتش بدون اینکه از طرف او دعوت شده باشند، در جلسه حضور دارند.

    سنیوره جلسه را با این صحبت آغاز کرد که ارتش برای اجرای قطعنامه 1701 آماده است. لحود به این صحبت اعتراض کرد و گفت که لازم است قبل از صدور فرمانی به ارتش، مضمون قطعنامه در هیئت وزیران بررسی شود. فلذا از فرمانده ارتش و رئیس اطلاعات ارتش خواست تا زمان اتمام بحث‌های سیاسی منتظر باشند.

    سنیوره در این جلسه همزمان هم از لحن «اطمینان‌بخش و آرام» استفاده می کرد هم از لحن «شدید و غلیظ». در بخشی از جلسه گفت: «ارتش برای حمله و زدن و پاشیدن، به جنوب نمی‌رود» اما در عین حال ارتش به قول مصری‌ها «أذناً من کین و أذناً من عجین» (یعنی کر و کور) نخواهد بود.

    وزیر حزب‌الله در کابینه، محمد فنیش گفت: «قطعنامه 1701 نه منصفانه است نه عادلانه و نه بی‌طرفانه. این قطعنامه به جای آنکه مجرم یعنی اسرائیل را محکوم نماید، او را تبرئه می کند.» فنیش به این نکته هم اشاره کرد که این قطعنامه آنجا که از دو اسیر اسرائیلی سخن می گوید، به «آزادی بی قید و شرط» تصریح دارد، ولی جایی که از اسرای لبنانی سخن می‌گوید تنها ذکر کرده که «بذل تلاش در این‌باره را تشویق می‌نماید.»

    فنیش وقتی به موضوع سلاح مقاومت رسید با نهایت صراحت سخن راند و گفت: «این مسئله مرتبط است با حل نهائی موضوع مزارع [اشغالی] شبعا.» اما در انتهای صحبتش با وجود ایرادهایی که این قطعنامه دارد و ایراداتی که حزب‌الله در آن می بیند، با آن اعلام موافقت نمود.

    سنیوره از این مسئله خرسند شد و گفت: «جهان، جهان ظالمی است. طوری که مغز آدمی سوت می کشد! بدترین چیزی که رخ داده این است که ما قربانی رقابت‌های [کشورهای بزرگ] شده ایم: فرانسوی‌ها برای خودشان طرحی دارند، آمریکایی ها برای خودشان طرحی دارند، انگلیسی‌ها دارند به روس ها نزدیک می شوند که آنها هم برای خودشان طرحی دارند. باور کنید داستان ما شبیه افسانه‌ها و قصه‌هایی که زن‌ها تعریف می کنند شده است!»

    پیر جمیل هم بحثی شایان توجه مطرح کرد و گفت که او جزو معترضین به عملیات اسیرگیری حزب‌الله بوده است البته «باید اعتراف کنیم که این مقاومت دست به کاری دلاورانه و قهرمانانه زد، ولی لبنان هزینه‌ای سنگین پرداخت. حزب‌الله توان تحمل این هزینه‌ها را دارد ولی وطن توانش را ندارد.»

    پیر جمیل از هیئت دولت خواست که با قطعنامه 1701 موافقت نماید و ارتش را به جنوب ارسال کند، و افزود: «اسرائیل خودش اعتراف می‌کند که شکست خورده است. یک ماه تلاش کرد و نتوانست داخل لبنان شود. ورود به جنوب لبنان [مثل گذشته‌ها] دیگر برایش یک گشت و گذار تفریحی نبود. الان برای اولین بار این فرصت در مقابل ماست که با قبول قطعنامه بین‌المللی، از جهت میدانی و سیاسی پیروز نبرد باشیم.»

    سنیوره رو به فنیش کرد و گفت: «این قطعنامه معنی‌اش این است که سلاحی جز سلاح ارتش لبنان [در جنوب] وجود نداشته باشد.» فنیش پرسید: «پس بحث مزارع شبعا چه شد؟»

    سنیوره گفت: «عقب‌نشینی از یک ماه دیگر شروع می‌شود.»

    فنیش: «آیا اسرائیل آتش‌بس و عقب‌نشینی خواهد کرد؟»

    سنیزوة: «آتش بس، ولی روی یک سری قواعد معین.»

    فنیش: «یعنی اسرائیل عقب‌نشینی نخواهد کرد مگر بعد از آنکه یونیفل و ارتش لبنان سلاح [مقاومت] را جمع کرده باشند.»

    سنیورة: «اگر سلاح [مقاومت] بماند، اسرائیل هرگز عقب‌نشینی نخواهد کرد.»

    فنیش: «قطعنامه، جمع‌آوری سلاح [مقاومت] را الزام نکرده است.»

    سنیروة: «قطعنامه می گوید هیچ سلاح جز سلاح ارتش نباشد. خب شما با سلاحتان چه خواهید کرد؟ می‌بریدش به شمال لیتانی یا تحویل ارتش می‌دهیدش یا آنکه مخفی‌اش می‌کنید؟»

    طراد حمادة: «حل است. همه توافق داریم.»

    سنیورظ: «نه. توافق نداریم. باید شفاف حرف بزنیم: هر سلاحی [جز سلاح ارتش در جنوب] باشد مصادره خواهد شد.»

    فنیش: «آیا ارتش منازل را خواهد گشت؟ مثلا همه مردم عادی در عیتاالشعب مسلح‌اند. ارتش سلاح مردم در عیتاالشعب را جمع خواهد کرد؟»

    سنیروة: «من که از تو نمی‌خواهم به من فهرست [ذخیره سلاح] بدهی.»

    فنیش: «مقاومت متعهد می‌شود که اجرای قطعنامه را تسهیل کند، عملیات ارتش و کارهای یونیفل را هم همین طور. ما ابدا و هرگز مانعی بر سر راه گسترش و بسط تسلط دولت [بر کل اراضی لبنان] نخواهیم بود. هرچیز دیگر هم که هست، دیگر جزئیات نظامی است.» حزب‌الله مصمم بود که جنگ پایان یابد چرا که کاملا حس می‌کرد پیروز شده است و حالا مشکل منتقل شده است به داخل اسرائیل.

    وزیر دفاع درباره [یک کلمه که در قطعنامه آمده بود یعنی کلمه:» «منطقه‌ی عاری از سلاح» توضیحی داد و گفت که منظور از منطقه‌ی عاری از سلاح، منطقه‌ی عاری از مسلسل یا کلت نیست. همه مردم در آنجا مسلسل یا تفنگ دارند. بله منظور خالی از اسلحه‌ی سنگین است.

    خالد قبانی پیشنهاد کرد که هیئت دولت با اجماع موافقت خود با قطعنامه 1701 را اعلام کند «به رغم ملاحظاتی که دولت درباره برخی بندهایش دارد.»

    پس از بحث‌هایی (که بعضا تند هم می‌شد)، مروان حمادة و نایلة معوض از مخالفتشان با قطعنامه کوتاه آمدند، در نتیجه هیئت دولت با اجماع با قطعنامه اعلام موافقت کردند. نوبت رسید به بحث درباره‌ی سلاح حزب‌الله در جنوب رودخانه‌ی لیتانی.

    در موقع تنفس جلسه، لحود به فنیش گفت: «تصمیم گرفته‌اند که سلاح حزب‌الله را بگیرند. شما در جلسات هیئت دولت شرکت نکنید تا موضوع سلاح را از دستور کار خارج کنند.» و این چیزی بود که در عمل هم رخ داد.

    رویکرد صادقانه‌ی سید حسن نصرالله

    این جنگ، همه نگاه‌ها را متوجه سید حسن نصرالله کرد، کسی که سخت‌ترین و شدیدترین مواجهه با اسرائیل را رهبری کرده بود و با صراحتی مؤمنانه هم گفته بود «اگر می‌دانستیم که عکس‌العمل اسرائیل به این حجم خواهد بود، دست به عملیات اسیرگیری 12 جولای نمی‌زدیم.» اما در هر حال خودش و فرماندهانش، جنگ را از حیث نظامی و رسانه‌ای به شکلی متقن اداره کردند.

    آغاز بحران داخلی در اسرائیل

    به محض تمام شدن جنگ، بحرانی شدید داخل اسرائیل شلعه ور شد، یعنی دقیقا چیزی که توقعش می‌رفت و نشانه‌هایش قبل از آتش بس هم دیده می‌شد.

    وزیر دفاع سابق موشه آرینز درباره نتایج اینکه حزب‌الله از این جنگ شکست‌نخورده بیرون بیاید، آن هم بعد از آنکه هزاران موشک بر شهرهای اسرائیل [فلسطین اشغالی] ریخته است، هشدار داد و گفت: «این، نتیجه‌ای فاجعه آمیز برای اسرائیل در آینده خواهد بود.» کما اینکه یک مسئول سابق موساد هم اذعان کرد: حزب الله را «می‌توان بهترین نیروی مسلح عربی دانست که در تاریخمان با آن مواجه شده ایم.»

    اسرائیلی‌ها از مسئولان نظامی و سیاسی ناتوانشان انتقاد می‌کردند و تمرکزشان در انتقاد از شکست اطلاعاتی در تعیین قدرت واقعی حزب‌الله بود و در این انتقادات، حجم شکست بزرگی که ارتش و جامعه با آن مواجه شده بود را آشکار نموده و حتی در صحیح بودن تصمیم به آغاز جنگ و جدیت آن تردید کردند. اختلافات بین ژنرال‌ها و سیاسیون بالا گرفت. درست مثل بالاگرفتن اختلاف بین اولمرت و وزیر خارجه‌اش تزیپی لیونی (که حالا بین حاکمان وقت، بیشترین محبوبیت را داشت.).

    حالا حزب‌الله معادله را تغییر داده بود. دیگر [طبق آن شعار معروف ارتش شکست ناپذیر] این ارتش اسرائیل نبود که «شکست نمی‌خورد» بلکه این حزب‌الله بود که «نمی‌شود در آن نفوذ کرد.»

    همه اسرائیلی ها در باب لزوم تشکیل یک هیئت تحقیق برای بازخواست مسئولین درباره خطاها و بی‌نظمی‌های صورت‌گرفته متفق بودند. در رأس این مسئولین هم رئیس ستاد مشترک ارتش، دان حالوتس بود که سهام‌هایش را در بورس، چند ساعت پس از ربایش دو سرباز اسرائیلی و قبل از سقوط شاخص‌های بورس، فروخته بود. این مسئله طوفانی از انتقادات داخل ارتش به راه انداخت و موجب تسریع در سقوط دان حالوتس و وزیر دفاع عمیر پرتز و بعدا هم ایهود اولمرت گشت.

    به قول بزرگترین تحلیلگر نظامی اسرائیلی زئیف شیف در روزنامه‌ی ها آرتس، همه‌ به این نکته اذعان داشتند که اسرائیل «سیلی محکم«ی خورده است.

    افسران اسرائیلی شرکت کرده در جنگ اعتراف کردند که اسرائیل در این جنگ 1800 بمب که حاوی یک میلیون و دویست هزار بمب کوچکتر بوده بر روی لبنان ریخته اند.

    یک افسر دیگر هم افشا کرد که ارتش در این جنگ از بمب‌های فسفری استفاده کرده است و گفت: «کاری که ما کردیم کاری دیوانه‌وار و وحشیانه بود.»

    جشن پیروزی حزب‌الله و سخنرانی مهم سید حسن نصرالله

    حزب‌الله در 22 سپتامبر، جشن پیروزی خود را در ضاحیه جنوبی برگزار نمود و سید حسن نصرالله «سخنرانی پیروزی» [معروف] خود را ایراد نمود. این جشن [که بزرگترین تجمع مردمی در تاریخ لبنان خوانده شده است] تبدیل شد به محل نمایش قدرت مردمی حزب و نوعی به مبارزه طلبی اسرائیل که علنا خواستار ترور دبیرکل حزب‌الله شده بود و مدعی شده بود که او ابدا جرئت نخواهد کرد که از مخفی‌گاهش خارج شود [ولی سید حسن نصرالله شخصا در آن جشن حاضر شد و یک ساعت و نیم سخنرانی نمود.]

    نصرالله در سخنرانی خود به تشریح نتایج جنگ پرداخت و نظرگاه هایش را درباره مرحله پیش رو مشخص نمود و پیام‌هایی برای طرف‌های مختلف فرستاد: پیام‌های مبارزه جویانه به اسرائیل و آمریکا، و پیام‌های نصیحت آمیز به نیروهای بین‌المللی [حاضر در لبنان] و ارتش، و پیام‌های هشدار به دولت و گروه 14 مارس.

    دبیرکل حزب‌الله تأکید کرد که این جنگ از جهت سلاح و برنامه‌ریزی و مدیریت، جنگی آمریکایی بود.

    او تناقض موجود در سیاست آمریکا را مورد اشاره قرار داد که از طرفی مدعی حقوق بشر است و از طرف دیگر و در همان زمان، جرم و جنایت [اسرائیل] را تحت پوشش قرار می‌دهد.

    نصرالله به حکام عرب حمله و شدیدا از آنان انتقاد کرد چرا که آنان «بین تخت‌ای پادشاهیشان با ملت‌هایشان» تخت‌های پادشاهی‌شان را برمی‌گزینند. او این ایراد را به آنان وارد دانست که اسرائیل را تحریم نکردند و از سلاح نفت و پول استفاده ننمودند و حتی مانع تظاهرات مردم [به نفع مقاومت] شدند و به طور ضمنی به عجز خود چه در جنگ و چه در رسیدن به صلح «که مرد می‌طلبد» اعتراف کرده اند. سید حسن نصرالله مقاومت را نمونه‌ای خواند که به همه آزادگان عالم الهام می‌بخشد و اعلام کرد که عصر شکست‌ها و تسلیم در جهان عرب به سر رسیده است.

    به ایران و سوریه درود فرستاد و به ملت عراق توصیه کرد که در دام فتنه ی مذهبی- که در آن زمان می‌رفت در عراق دربگیرد- نیفتند و حمایتش از ملت فلسطین برای تکرار «معجزه‌ی الهی در خاک فلسطین» را اعلام کرد و متذکر شد که «نشستن و گریه کردن از کسی محافظت نمی‌کند [بلکه مردانگی و ایستادگی لازم است.]» ظاهرا این صحبت‌ها اشاره‌ای بود به اشک‌ای سنیوره در جلسه وزرای خارجه‌ی عرب در بیروت.

    نصرالله در سخنان خود خواستار تشکیل حکومتی «قوی و توانا» شد که بتواند از کشور محافظت کند و دعوت کرد که یک دولت وحدت ملی متوازن تشکیل گردد.

    او همچنین موضوع سلاح حزب‌الله را با همه ابعادش مطرح کرد و تأکید نمود که جنگ تأثیری بر ذخایر موشکی مقاومت (که هنوز بیش از بیست هزار موشک در اختیار دارد) نگذاشته است. و به کسانی که روی یکسره‌کردن کار مقاومت با فشار و زور حساب کرده اند هم نصیحت کرد که از خواب و خیالشان بیرون بیایند.

    نصرالله اعلام کرد که نقش نیروهای بین‌المللی فقط کمک به ارتش است و جزو مأموریت هایش «خلع سلاح حزب‌الله» نیست. بر روی این نکته تأکید کرد که حل موضوع سلاح حزب‌الله فقط از طرق سیاسی ممکن خواهد بود، و با جرئتی مثال زدنی اعلام کرد: «منطقی نیست که این سلاح [حتی پس از نابودی دلیل وجود آن یعنی دشمن اشغالگر] همچنان و تا ابد باقی بماند و این سلاح باید روزی انتهایی داشته باشد. این سلاح، سلاحی لبنانی است نه شیعی. و این سلاح برای استفاده در داخل نیست بلکه فقط ضد اسرائیل است.» و افزود: «هر حرف و سخنی درباب گرفتن سلاح حزب‌الله یا تسلیم آن، در سایه وجود این حکومت و این دولت و این وضع موجود، مطرح نیست و غیر ممکن است.»

    نصرالله معادله‌ی قبلی را که تسلیم سلاح را به آزادشدن مزارع شبعا و بازگشت اسرا مرتبط می کرد تغییر داد و معادله‌ی جدید مطرح کرد که در آن موضوع سلاح مرتبط بود به ایجاد حکومتی قوی که بشود به آن پشتگرم و مطمئن بود و به آن «اعتماد » داشت.

    و در انتهای سخنرانی‌اش دستش را برای فشردن گرم دست همه لبنانی‌ها دراز کرد: «قضا و قدر ما و سرنوشت ما و تصمیم ما این است که با هم و در کنار هم و مساوی و در حکومتی یکپارچه زندگی کنیم.»

    نصرالله در آخر هم پیروزی را تقدیم به ملت لبنان کرد و گفت: «ما نمی خواهیم کسی را حذف کنیم یا کنار بزنیم یا منحل کنیم ... همه را دعوت می‌کنیم که با هم و در کنار هم حمایت کنیم و بسازیم و دفاع کنیم. ... این پیروزی، پیروزی یک دسته‌ی خاص نیست بلکه پیروزی همه‌ی لبنان است.»

    پایان

    مترجم: وحید خضاب




    لینک همه قسمتها:
    {محتواي مخفي}

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]





    موفق باشین.
    93/2/9
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #42
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مصاحبه ی خواندنی «سید حسن نصرالله» با روزنامه الاخبار پیرامون سوریه و جنگ 33 روزه / 1

    متن کامل مصاحبه‌ خواندنی سید حسن نصرالله با روزنامه‌ الاخبار (قسمت اول)

    سیر تصویب اسیرگیری از اسرائیلی‌ها پیش از جنگ33روزه/برای انتقام خون حاج رضوان باید یک «مجموعه» از فرماندهان و سیاسیون اسرائیل هدف قرار گیرند



    رجانیوز – گروه بین‌الملل: دبیرکل حزب‌‌الله لبنان سید حسن نصرالله، در سالگرد پیروزی حزب‌‌الله در جنگ 33 روزه و در روزهای پیروزی مقاومت در جنگ غزه، مصاحبه‌ای تفصیلی با روزنامه‌ی الاخبار لبنان داشت که در دو روز پنج شنبه و جمعه منتشر شد. او در این مصاحبه از موضوعات مختلفی (از جنگ 33 روزه و جنگ غزه گرفته تا روابط با حماس و زندگی شخصی خود) سخن گفت. نظر به اهمیت تحلیل‌های سید حسن نصرالله و محبوبیت او، رجانیوز تصمیم به ترجمه و انتشار متن کامل این مصاحبه گرفت. با توجه به مفصل بودن این مصاحبه، خود روزنامه‌ی الاخبار این مصاحبه را (به تناسب مسائل مورد بحث) به چند بخش تقسیم کرده که ترجمه‌ی آن هم طبق همان بخش‌بندی تقدیم می‌گردد. بخش اول این مصاحبه که مربوط به جنگ 33 روزه است را می‌‌خوانیم:


    *اگر به 12 جولای 2006 برگردیم [روزی که حزب‌الله دو نظامی اسرائیلی را اسیر کرد و همین بهانه‌ای برای حمله‌ی اسرائیل و آغاز جنگ 33 روزه شد]. شما خبر داشتی که عملیات اسیرگیری در آن روز انجام خوهد شد؟ چه تمهیداتی اندیشیده بودید؟ و سیر جریانات چطور پیش رفت؟
    -اساسا، تصمیم به گرفتن اسیر، چند ماه قبل در شورای[مرکزی] حزب‌الله اتخاذ شده بود. در روش اجرایی ما، وقتی چنین تصمیماتی گرفته می‌شود، اجرا و عملی کردن آن تصمیم به شورای جهادی واگذار می ‌شود که طبق ساختاربندی حزب، دبیرکل در رأس آن قرار دارد. این شورا از چند نفر از رهبران اصلی جهادی [نظامی] تشکیل می‌شود. در سطح اجرایی، مسئله در شورای جهادی از چندین جهت مورد بحث و بررسی قرار گرفت. مثل انتخاب مکان مناسب برای عملیات موفق، زمان، تاکتیک، طرح عملیات، افراد مشارکت کننده، مدیریت عملیات، عکس‌العمل‌های احتمالی و کارهای احتیاطی‌ای که باید عملی می‌کردیم. همه‌ی این قبیل امور معمولا در شورای جهادی مطرح و بررسی می‌‌شود و تصمیم با اجماع یا شبه اجماع اتخاذ می‌گردد، یعنی با رأی گیری [50 درصد+1] نیست.
    در این موضوع هم، مکان عملیات انتخاب شد، مجموعه‌های شرکت‌کننده مشخص شدند، و همچنین مدیریت عملیات هم تکلیفش روشن شد. ولی خب مسئله‌ ساده نبود و اجرایش چندین ماه زمان گرفت. برادران به منطقه رفتند، حتی وارد خاک فلسطین اشغالی شدند. بیش از یک بار. مدتی در آنجا کمین می‌کردند، سپس خارج شده و برمی‌گشتند و منتظر فرصت مناسب می‌شدند. بعضی وقتا هدف مناسب پیدا می‌شد، ولی مشخص نبود که نظامی است یا غیرنظامی. ما تأکید داشتیم که باید نظامی‌ها را اسیر بگیریم نه شهرک‌نشینان را تا بعدا نتوانند بگویند ما آدم‌ربایی کرده‌ایم. همه‌ی اینها وقت گرفت تا آنکه زمان اجرای عملیات رسید. طبعا، افراد مرتبط با مدیریت قضیه در بیروت در سطح تصمیم‌گیری و در سطح جهادی، وقتی به زمان احتمال اجرای عملیات نزدیک می‌شویم در جریان قرار می‌گیرند. کسی غافلگیر نشد. چند روز قبل از انجام عملیات، این احتمال قوی را می‌‌دادیم که برادران در همین چند روز موفق به اجرای عملیات خواهند شد.
    در لحظه‌ی اجرای عملیات، اطلاع داشتیم، و کارهای احتیاطی‌ای که برنامه‌ریزی کرده بودیم را انجام دادیم و مجموعه‌‌ای از فرماندهان عملیات به جایی که باید از دقایق اول در آن می‌بودند منتقل شدند. در ساعت‌های بعد از عملیات، پیامدها خیلی بزرگ و خطیر نبود. همه‌ی چیزهایی که انتظار می‌رفت در روز اول رخ بدهد را به خوبی بررسی کرده بودیم و برای مواجهه با آن به خوبی آماده شده بودیم. بعد از تأیید موفقت عملیات و اینکه اسیران به محلی دور از خط آتش منتقل شده‌اند، از اتاق عملیات به کنفرانس خبری رفتم. در آنجا بود که خبر اسیر گرفته شدن دو نظامی اسرائیلی به هدف مذاکره‌ی غیر مستقیم برای آزادسازی اسرای باقیمانده نزد دشمن، اعلام شد.

    *دبیر کل در این لحظات چه می‌کند؟ مشخصا وظیفه‌اش چیست؟ آیا تصور و طرح جایگزینی برای روش‌های خالی‌کردن اماکن و جابه‌جایی و غیره داشتید؟
    -دبیرکل طرف تصمیم‌گیر در مدیریت عمل جهادی است. البته طبعا او خودش واحدهای جهادی و رزمنده و میدانی را به شکل مستقیم فرماندهی یا عملیات را هم به معنای نظامی فنی اداره نمی‌کند. فرماندهان جهادی، کسانی که ما به آنها می‌گوییم معاونین جهادی، مسئول اینها هستند. طبعا آنها با دبیرکل مرتبطند و کار می‌کنند چون سیاست‌های ترسیم شده از طرح شورای تصمیم‌سازی به صورت واضحی نزد دبیرکل است. درنتیجه، دبیرکل می‌شود طرف تصمیم‌گیر حتی بعضا در موضوعاتی که به مسئله‌ای میدانی مرتبط است. مثلا، مناطقی که ما در فلسطین اشغالی هدف موشک قرار می‌دادیم. این [فرماندهان] میدان نیستند که تصمیم می‌گیرند کجا را با موشک بزنیم. این تصمیمی است که ما می‌گیریم. وقتی تصمیمی گرفته می‌شود و مصوب می‌شود، مسئولین جهادی اجرایش را پی‌گیری می‌کنند و اقدم به ایجاد هماهنگی بین واحدها و بین طرف‌های اطلاعات و توپخانه و موشکی و ... می‌نمایند. مثلا وقتی ما می‌گوییم الان وارد مرحله‌ی [موشک باران] حیفا شدیم، این یک مصوبه است. نوع سلاحی که استفاده می‌شود یک مصوبه است. زدن ناوچه‌ی ساعر5 یک مصوبه بود. این نوع مصوبه‌ها را شورای جهادی و دبیرکل (به عنوان رئس شورا) اتخاذ می‌کنند؛ البته با مشورت و تفاهم با برادران و طرف‌های اجرایی‌ای که [صحنه‌ی اجرا] را مدیریت می‌کنند. و خب من در جریان اجرا هم قرار می‌گیرم.
    چرا میگوییم این یک مصوبه است؟ چون هر طرحی داستان خودش را دارد. مثلا، زدن ناوچه‌ی ساعر 5 یعنی آنکه ما تصمیم‌گرفتیم یک هدف ویژه را مورد اصابت قرار دهیم که پیامدهای خطیری به دنبال خواهد داشت. ثانیا، از آنجا که می‌‌خواهیم از سلاحی برای اولین بار استفاده کنیم این یعنی شورای جهادی تصمیم گرفته این را علنی کند که فلان سلاح را که تا الان کسی از وجودش نزد ما خبر نداشت، در اختیار دارد. بعد از تصمیم‌گیری، بحث‌های حرفه‌ای و فنی و اجرایی است که ارتباطی به من ندارم و من هم در آن مداخله نمی‌کنم، این موضوع مربوط به افراد متخصص و مرتبط با آن است. البته بله وقتی برادران با من در ارتباط باشند می‌گویند که اوضاع رو به راه است یا فلان مسئله یا مشکل سر راهمان است، ولی حل این امور مسئولیت آنهاست. مثال دیگری در این باره، موشک باران تل آویو است. این یک موضوع اجرایی نیست، یک تصمیم بزرگ است. وقتی ضاحیه و شهرهای دیگری در جنوب و بقاع بمباران می‌شد، بحثی جدی مطرح شد درباره‌ی اینکه ما باید الان تل آویو را موشک‌باران کنیم یا نه. در نتیجه‌ی این بحث و بررسی معادله‌ی تل آویو-بیروت را مطرح کردیم [که اگر بیروت را بزنید تل آویو را می‌زنیم]. ضاحیه و دیگر مناطق در هر حال زیر بمباران شدید بودند، گفتیم: معادله‌ی جدیدی بیاوریم، اگر ما بتوانیم با این معادله از بیروت محافظت کنیم یا در حمایتش سهیم شویم، پس چه بهتر که این کار را بکنیم.

    *اگر این ماجرا در سال 2006 رخ می‌‌داد [و اسرائیل بیروت را بمباران می‌کرد] شما تل آویو را می‌زدید؟ مثل آنچه امروز در غزه رخ می‌دهد.
    -قطعا. و خیلی قوی‌تر [از این]. این چیزی است که همه می‌دانند. اسرائیلی‌ها هم این را می‌دانند. بحث ما از موشک‌هایی با حجم و کیفیت و کمیت‌های متفاوت [و بالاتری به نسبت غزه] است. قطعا، ما توان زدن تل آویو را داشتیم و گر نه ما اینطور نیستیم که تهدیدی بکنیم یا از معادله‌ای حرف بزنیم که نتوانیم اجرایش کنیم.

    *در خلال جنگ، خطر مستقیمی برایتان پیش آمد؟
    -من مستقیما ضربه نخوردم و جاهایی که در آن بودم مورد بمباران قرار نگرفت. ولی، با توجه به طبیعت اوضاع، منطقه‌ای که در آن بودیم بمباران می‌شد.

    *این درست است که یک بار موقع جا به جا شدن در خلال جنگ موشکی در نزدیکی ماشینتان اصابت کرد؟
    -نه درست نیست.

    *روزهای اول جنگ چه می‌کردی؟ می‌‌دانیم که دستگاه اجرایی مشغول مأموریت‌های بزرگی بود و مذاکرات سیاسی هم هنوز آغاز نشده بود. آیا به صورت مستمر سیر جنگ را پی‌گیری می‌کردی؟
    -اینکه می‌گویم من در مسائل میدانی مداخله نمی‌کنم معنی‌اش این است که خودم شخصا و مستقیم آن را اداره نمی‌کنم، ولی به صورت 24 ساعته سیر جریانات جبهات را پیگیری می‌کنم: در جنوب، در خطوط مقدم و در بقاع و جاهایی که زیر بمباران و موشک‌باران هستند، شهدا، مجرحین، آوارگان، مردم، جو رسانه‌ای و جو سیاسی. همه‌ی این‌ها نیاز به پی‌گیری دارد.

    *در خلال جنگ با اعضای خانواده‌ات دیدار داشتی؟
    -بله، یک بار دیدمشان.

    *وقتی جنگ تمام شد، اول سراغ چه کسی را گرفتی؟
    -وقتی جنگ تمام شد، امکان تحرک تا حدی پیچیده بود. یادتان هست که جنگ با اعلان آتش‌بس تمام نشد، حتی با متوقف شدن کارهای جنگی هم تمام نشد. ما خودمان را هنوز در قلب نبرد می‌دیدیم. به همین دلیل پس از پایان جنگ و تا مدتی، تحرک من محدود بود. بعضی شخصیت‌ها بودند که اصرار داشتند با من دیدار کنند، من هم می‌گفتم این هم برای شما و هم برای من سختی دارد. تشخیص برادران این بود که اوضاع خطرناک است و ظهور من در هر جایی مرا و دیگر حاضرین در آن مکان را به خطر می‌اندازد. تنها جایی که بعد از جنگ رفتم، جایی بود که مرحوم سید محمد حسین فضل الله آنجا بود. با برخی ازبرادران به دیدار ایشان رفتیم تا از مواضعشان در اثنای جنگ تشکر کنیم. در اثنای جنگ، با تنها کسانی که دیدار داشتم همان برادرانی بودند که مرتبط بودند با کارهای جهادی. از طریق شبکه‌ی مخابراتی داخلی هم ارتباط داشتم، با المنار مصاحبه می‌کردم و با [مسئولین] بخش ارتباطات رسانه‌ای [حزب‌الله] هم در تماس بودم. در صحبت با شبکه‌ی داخلی مشکلی وجود نداشت. مشکل در صحبت با موبایل یا بی‌سیم بود. گاهی وقت‌ها برای ارتباط با جوانانی که به شبکه‌ی داخلی متصل نبودند، صحبتی را ضبط می‌کردم و بعد از طریق بی‌سیم برایشان پخش می‌شد. این چزی بود که اتفاق افتاد.

    *در خلال جنگ به دیدار آوارگان رفتی؟
    -این مسئله نیاز به حضور شخص من نداشت چون تحرک من دشوار بود ولی من با برادران مسئول امور آوارگان ارتباط داشتم. ساختار حزبی همه‌اش فعال بود و من با همه‌ی مسئولین حزب در ارتباط بودم. در نتیجه، تصویر به روز و واضحی از بمباران و خرابی‌ها و آوارگان و اینکه چطور مسائلشان را حل می‌کنند و با چه مشلاتی مواجهند داشتم. طبیعتا موضوع آوارگان و موضع مردمی و مردم و اوضاعشان و تمایلاتشان و روحیه‌شان برای ما اساسی بود و بر اساس آن تصمیاتی گرفته می‌شد.

    *موضع آوارگان جنگی [در دفاع قاطع از مقاومت] برای شما غافلگیرکننده بود؟
    -برای من غافلیگیر کننده نبود ولی برای خیلی‌ها بود. چون بعضی طرف‌ها[ی ضد مقاومت] خیلی روی [مخالفت] آوارگان حساب باز کرده بودند. در برخی‌ رسانه‌ها و به صورت حضوری در بین خود آوارگان در مدارس و غیره هم تحریکاتی می‌کردند. برخی طرف‌های سیاسی امیدوار بودند که این آوارگان دست به تظاهرات بزنند و خواستار توقف مقاومت یا خواستار خلع سلاح آن یا تسلیم شدنش شوند. روی این، کار شد. عظمت موضع مردم فقط به دلیل ارادت قلبی و اعتقاد و هشیاری‌شان نبود، بلکه به این دلیل بود که آنها در سایه‌ی جنگ و خرابی و آوارگی و قتل و کشتار و تحریک وحشتناک، باز هم بر سر این اعتقاداتشان ماندند. ولی در هر حالی جوی راه افتاده بود برای شکستن اراده‌ها و خائن شمردن [مقاومت] و انداختن مسئولیت همه چیز بر گردن مقاومت. تلاش‌هایی صورت می‌گرفت برای اینکه مردم را به راه انداختن تظاهرات [ضد مقاومت] تشویق کنند، ولی آنها نپذیرفتند.

    *در اثنای جنگ، کدام صحنه بود که بیش از همه دلت را به درد آورد؟
    -چیزی که دل را به درد می‌آورد، کشتارها بود. نظامی‌ها عموما افراد سختی هستند، ولی وقتی تصاویر زنان و بچه‌ها و کشتارها پخش می‌شد برادران ما، به رغم صلابتشان، متأثر می‌شدند و برخی‌هایشان گریه می‌کردند. چیزی که خیلی دل را به درد می‌آورد هدف قرار گرفتن غیرنظامیان بود. ساختمان‌های تخریب شده دوباره ساخته می‌شود، آواره‌ی جنگی به خانه‌اش باز می‌گردد (چون ما مطمئن بودیم که ان شاء الله پیروز خواهیم شد). ولی کشتارهایی رخ داد و نمی‌شود گفت که کدامشان بیشتر دردآور بود. ولی بمباران مجتمع امام حسن یک ویژگی داشت، اولا به دلیل تعداد بالای شهدا، و ثانیا به دلیل آنچه در لبنان شایعه شد که بمباران به این دلیل بوده که اسرائیلی‌ها خیال می‌کردند من در آنجا حضور دارم. من در طول جنگ حتی یک لحظه هم ابدا در آنجا حضور نداشتم.

    *چه کسی بود که در طول جنگ نگران جانش بودی؟
    -یک شخص نبود، بلکه یک مجموعه از برادران بودند، از جمله حاج عماد. زنده ماندن این افراد را امر مهمی می‌دانستم چون جزو افراد اساسی در تعیین مسیر جنگ بودند و دائما پی‌گیر وضعشان بودم.

    *سوریه در خلال جنگ چه نقشی داشت؟ نقش سرتیپ محمد‌ سلیمان چه بود؟ آیا کسی از ارتش سوریه در این جنگ شهید شد؟
    -در طول جنگ، انتقال سلاح از سوریه متوقف نشد. معلوم نبود جنگ چقدر طول خواهد کشید، فلذا هرچقدر امکانات و سلاح و مهمات بیشتری داشتیم وضعمان بهتر می‌بود. و به رغم اینکه اسرائیل تقریبا همه‌ی معابر را هدف قرار می‌داد، باز امکانات انتقال سلاح وجود داشت. با این وجود، کسی از ارتش سوریه شهید نشد چون بمبارانی داخل سوریه صورت نگرفت.
    در مورد شهید سرتیپ محمد سلیمان، من معتقدم اسرائیلی‌ها او را به دلیل نقشی که در دوره‌ی قبل از جنگ و حین جنگ ایفا کرد به قتل رساندند. چون او از طرف رئیس جمهور اسد مسئول این پرونده بود. نقش بسیار ممتاز و بسیار مثبتی داشت. لذا بعد از جنگ اسرائیلی‌ها دنبال حاج عماد و سرتیپ سلیمان می‌گشتند. برخی رسانه‌ای عربی از این حرف زدند که کشته شدن او یک سربه نیست کردن داخلی [توسط خود نظام سوریه] بوده است. ولی برای ما کاملا روشن است (با توجه به تحقیقات و داده‌های میدانی) که اسرائیل پشت این قضیه است.

    *این درست است که رئیس‌جمهور اسد آماده بود که جبهه‌ای جدید باز کند [و با اسرئیل وارد جنگ شود]؟
    -احتمال کشیده شدن جنگ به سوریه مطرح بود چون اسرائیل بخشی از مسئولیت پایداری مقاومت و همچین مسئولیت مجهز کردن مقاومت به بخشی از سلاح‌هایی که تأثیری کیفی و مهم در سیر جنگ داشت را متوجه سوریه می‌‌دانست، فلذا این احتمال با توجه به تحولات میدانی مطرح بود، خصوصا وقتی که صحبت‌های شروع شد درباره‌ی عملیات زمینی به سمت حاصبیا و راشیا و بقاع غربی و مرکزی [در نزدیکی مرز سوریه]. در آن زمان، یعنی تقریبا در هفته‌ی دوم جنگ، سرلشگر آصف شوکت که در تمام طول جنگ با هم در ارتباط بودیم کسی را پیش من فرستاد نظرم را درباره‌ی طرحی خواست که در دمشق در دست بررسی بود مبنی بر اینکه در صورت رخ دادن عملیات زمینی گسترده [و پیش‌روی اسرائیل به سمت سوریه]، سوریه مجبور خواهد شد که در کنار مقاومت وارد جنگ شود. مدعی نیستم که این تصمیم به صورت قطعی اتخاذ شده بود، ولی مسئله نزد رئیس‌جمهور سوریه و مجموعه‌ای که تصیم‌گیر بودند مطرح بود. آنها همه چیز را دنبال می‌کردند و به صورت جزئی از آنچه رخ می‌‌داد اطلاع داشتند. من بعد از مشورت با برادران، به آنها جواب دادم که شما مجبور به این کار نیستید و مسئله به این خطیری [که شما فرض کرده‌اید] نیست و توانایی‌های مقابله‌ی زمینی‌ای‌که ما داریم بسیار عالی است، حتی ما امیدواریم که اسرائیلی‌ها وارد عملیات زمینی شوند چون آن وقت است که [با توجه به تونایی‌های مقاومت و تلفات اسرائیلی‌ها] سرنوشت قطعی جنگ مشخص خواهد شد.
    در عمل، عملیات زمینی [و پیشروی گسترده]ای که طبق آن سوریه می‌‌خواست موضوع ورود به جنگ را برسی کند رخ نداد [و خود مقاومت جلوی پیشروی اسرائیل را در همان نزدیکی مرز گرفت] و لذا مسئله منفی شد و دیگر بحثی صورت نگرفت.


    -شما مدام این عبارت را به کار می‌برید که حاج عماد مغنیه فرمانده دو پیروزی [2000 و 2006] است. این حرف از جهت عملی یعنی چه؟
    -با توجه به ساختاری که در اواخر دهه‌ی 90 میلادی در حزب برقرار بود، مدیریت همه‌ی فعالیت‌های جهادی تجمیع شد و تحت امر حاج عماد قرار گرفت. تعداد زیادی از برادران هم به او کمک می‌کردند. این روش تا زمان شهادت او ادامه داشت. فلذا، وقتی آزادسازی جنوب در سال 2000 رخ داد و موقع جنگ جولای [33 روزه] در سال 2006، حاج عماد رحمة الله علیه مسئول مدیریت کارهای جهادی بود. هرچند که نمی‌توانیم [بنا به دلایل امنیتی] بگوییم که در جنگ جولای مشخصا فلان شخص و فلان شخص مسئول بودند. البته ما همه‌ی فضل پیروزی را متوجه یک شخص واحد نمی‌کنیم چون جنگ جولای یک کار جمعی در مقاومت و همچنین در اوضاع ملی به صورت عام بود. ولی حاج عماد نقشی اساسی و مرکزی در پیروزی اول و پیروزی دوم داشت و البته اگر زنده مانده بود نمی‌گفتیم که او فرمانده دو پیروزی بوده است.

    *وعده‌ی شما درباره‌ی انتقام خون او چه شد؟
    -این پرونده باز است. در چند مناسبت گفتم که بعضی از مردم خیال می‌کنند ممکن است چند نفری هدف قرار بگیرند، مثلا چند نفر شهرک‌نشین یا اسرائیلی‌هایی که به فلان کشور سفر کرده‌‌اند، یا مثلا حمله‌‌ای به جایی بشود و بعدش بگوییم تمام، انتقام خون حاج عماد گرفته شد. راستش، ما اینطور فکر نمی‌کنیم. ما معتقدیم گرفتن انتقام خون حاج عماد دو شکل دارد: اولا در نفس استمرار توان مقاومت و رشد دادن آن و امکاناتش و اقتدارش و آمادگی‌اش برای هر مواجهه‌ای و ساختن پیروز جدیدی در هر مواجهه‌ای، چونکه اسم حاج عماد و روح حاج عماد و عقل حاج عماد در همه‌ی اینها جاری است. ثانیا، اینکه اسرائیلی اشغالگر می‌‌داند که انتقام حاج عماد گرفته می‌شود، حتی اگر زمان زیادی بگذرد.
    اسرائیلی‌ها معتقدند ما دنبال شخص یا هدفی هستیم که معادل او باشد. در حقیقت اسرائیلی‌ها اصلا کسی را در حد و اندازه‌ی حاج عماد ندارند، کسی که بخواهد معادل او باشد باید در اعتبار سیاسی و معنوی با حاج عماد سنجید شود. یعنی [نه یک نفر] بلکه مجموعه‌ای از اشخاص یا مجموعه‌ای از فرماندهان یا مجموه‌ای از تصمیم‌گیران [سیاسی] اسرائیل؟ بله. اسرائیلی‌ها معتقدند هدف ما چیزی با این حجم است. فلذا تدابیر امنیتی پیرامون نخست وزیر و وزرای جنگ و رؤسای ستاد مشترک ارتش فعلی و سابق و فرماندهان دستگاه‌های امنیتی فعلی و سابق را فزایش داده‌اند. آنها معتقدند هر انتقام‌گیری‌ای برای خون حاج عماد، ممکن نیست پایین‌تر از این سطح باشد، هرچند زمان زیادی بگذرد.

    *یادتان هست که یکبار از جنابعالی درباره‌ی او پرسیده شد و گفتی که نمی‌شناسمش و نمی‌‌دانم کیست؟
    -هیچ وقت نگفتم نمی‌شناسمش. قضیه از این قرار بود که یک بار، در اولین مصاحبه‌ای که با تلویزیون لبنان در سال 1993 داشتم، در پاسخ به این سؤال که آیا حاج عماد جزو فرماندهان حزب‌‌الله است یا نه، گفتم نه. در حقیقت هم در آن زمان حج عماد عضو حزب‌الله نبود. آن زمان هنوز او و گروهش که متشکل از برخی برادران دارای نقش اساسی در فعالیت‌های جهادی بودند، هنوز وارد تشکیلات حزب‌الله نشده بودند. خودشان تشکیلات مستقلی داشتند و از آن طریق فعالیت می‌کردند. کاری ندارم که این تشکیلات مستقل هنوز سرپا یا موجود است یا خیر. این بحث دیگری است، و من نمی‌خواهم وارد منطقه‌ی بحث‌های ممنوعه بشویم.

    *از نظر شما ترور حاج حسان اللقیس در همان سیاق ترور حاج رضوان است، یا اینکه نوعی رسم خط قرمز جدید از طرف اسرائیل است چون حزب‌‌الله در جایی خط قرمزی را رد کرده است؟
    -من معتقدم این بخشی از همان جنگ امنیتی نامحدود و باز با دشمن اسرائیلی است. موضوع خطوط قرمز نیست. ما می‌‌دانیم تعدادی از اشخاص هستند که اسرائیل هر وقت دستش به آنها برسد [در کشتنشان] تأخیر نخواهد کرد و منتظر خطوط قرمز نخواهد شد، درست مثل حالتی که ما در مقابل داریم و همینکه الان در موضوع انتقام خون حاج عماد رحمة الله علیه گفتم. ما هم مجموعه‌ای از اهداف داریم که به پرونده‌ی حاج عماد مغنیه مرتبط است و این بخشی از جنگ امنیتی نامحدود و باز بین ما و اسرائیلی‌هاست.



    موفق باشین.
    93/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #43
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مصاحبه ی خواندنی «سید حسن نصرالله» با روزنامه الاخبار پیرامون سوریه و جنگ 33 روزه / 2

    متن کامل مصاحبه‌ سید حسن نصرالله با روزنامه‌ الاخبار (قسمت دوم)

    پاسخ این سؤال که فلسطین چه ربطی به ما دارد/ اسرائیل و حماس هر دو ناخواسته به جنگ کشیده شدند/ غزه بین محور ترکی- قطری و سعودی-مصری-اماراتی گیر افتاده است

    رجانیوز – گروه بین‌الملل: دبیرکل حزب‌‌الله لبنان سید حسن نصرالله، در سالگرد پیروزی حزب‌‌الله در جنگ 33 روزه و در روزهای پیروزی مقاومت در جنگ غزه، مصاحبه‌ای تفصیلی با روزنامه‌ی الاخبار لبنان داشت که در دو روز پنج شنبه و جمعه منتشر شد. او در این مصاحبه از موضوعات مختلفی (از جنگ 33 روزه و جنگ غزه گرفته تا روابط با حماس و زندگی شخصی خود) سخن گفت. نظر به اهمیت تحلیل‌های سید حسن نصرالله و محبوبیت او، رجانیوز تصمیم به ترجمه و انتشار متن کامل این مصاحبه گرفت. با توجه به مفصل بودن این مصاحبه، خود روزنامه‌ی الاخبار این مصاحبه را (به تناسب مسائل مورد بحث) به چند بخش تقسیم کرده که ترجمه‌ی آن هم طبق همان بخش‌بندی تقدیم می‌گردد. بخش دوم این مصاحبه که مربوط به جنگ اخیر غزه است را می‌‌خوانیم:

    *غزه‌‌ی 2014 چقدر برای شما غافلگیر کننده بود؟ خصوصا که در روزهای اول جنگ، حزب الله در سطح موضع‌گیری و برخورد رسانه‌‌ای نوعی تأمل داشت. نگران این بودید که مقاومت دارد به یک تله کشیده می‌شود؟
    -ار بپرسیم این سیری که فلسطینی‌ها [به این خوبی، در جنگ] طی کردند انتظار می‌رفت؟ می‌گویم نه. ولی خب غافلگیر کننده هم نبود. مسئله‌ی غافلگیر کننده چیزی ا‌ست که خارج از چارچوب و سیاق رخ بدهد. مشخص است که این اسرائیل بود (نه مقاومت) که مسائل را از موقع ربایش سه شهرک‌‌نشین، به اینجا کشید. روشی که اسرائیل در پیش گرفت روش کسی که دنبال افراد ربوده شده می‌گردد نبود. به بهانه‌ی گشتن دنبال سه شهرک‌نشین، هرکاری که برای ضربه زدن به حماس و جهاد اسلامی و جبهه‌ی خلق [برای آزادسازی فلسطین] و ضربه زدن به هرچیزی که به توان مقاومت مرتبط بود می‌توانست بکند را در کرانه‌ی باختری کرد. امور از یک سطح وارد سطح دیگری شد. من بیشتر این نظر را قبول دارم که چیزی که در عمل رخ داد نوعی غلطیدن و کشیده شدن بود. هم اسرائیل کشیده شد و هم مقاومت. به این معنی که هیچ کس برای جنگ برنامه نریخته بود. بعضی‌ها متأسفانه مقاومت را متهم کردند که سراغ جنگ رفته تا نقش سیاسی خودش را زنده کند یا محور ترکی قطری اخوانی را زنده کند. من اینطور معتقدم نیستم.
    در مقابل، اسرائیل هم که تحولات منطقه را زیر نظر داشت، عجله‌‌ای برای جنگ نداشت، اما خب وقتی فرو میغلطی، اینجا یک فرصت هست و یک تهدید. اسرائیل خواست در اینجا از فرصت استفاده کند و مقاومت هم خواست با این تهدید مواجه شود و آن را تبدیل به فرصت کند. ما برداشتمان از قضایای رخ داده این است. طرف اسرئیلی پیش خود فکر کرد وقتی که می‌تواند به سراغ مواجهه برود؛ این یک فرصت است خصوصا که غزه هم در محصاره است، و جهان عرب در چنددستگی به سر می‌برد و اوضاع منطقه ای و اوضاع جهان در حال و هوای دیگری است و ملت‌های عربی هم مشغول چیزهای دیگری هستند. در روزهای اول، دشمن همه‌ی جاهایی که درباره‌ی آن اطلاعات داشت را هدف قرار داد ولی با این وجود، پرتاب موشک از نوار غزه ادامه پیدا کرد. لذا دشمن خودش را مقابل مشکلی بزرگ دید.
    اما مقاومت، دید وقتی که جنگ به او تحمیل شده، این فرصتی است برای از بین بردن محاصره. فلذا واضح است که مقاومت به دنبال یک پیروزی معنوی یا یک راه خروج برای حفظ آبرو نیست، بلکه دنبال یک موفقیت حقیقی یعنی از بین بردن محاصره است، ولو اینکه هزینه‌ی سنگینی داشته باشد. و این یک نقطه‌ی قوت برای مقاومت است. اولا به این دلیل که این، اراده و خواست همه‌ی گروه‌های مقاومت در غزه است و ثانیا به این دلیل که اراده‌‌ی ملی حقیقی‌ای برای از بین بردن محاصره وجود دارد.
    شاید برخی از مردم با حماس در روش اداره‌ی نوار غزه اختلاف داشته باشند، یا در موضوع قدرت و حکومت. گروه‌های مقاومت فلسطینی موضعشان درباره‌ی اتفاقات منطقه‌ای هم متفاوت است، اما در موضوع از بین بردن محاصره، این یک مطلب ملی مردمی مورد اجماع اهالی غزه است.
    این برداشت ماست درباره‌ی ماهیت این نبرد. به همین دلیل وقتی که در آغاز، موضوع آتش‌بس یا آرامش در مقابل آرامش مطرح شد، همه‌ی گروه‌های مقاومت فلسطینی بر این اجماع داشتند که این موضوع تا زمانی که محاصره‌ی غزه از بین نرفته است قابل بررسی نیست. از همان آغاز نبرد، این هدف مقاومت بود. به نظر من اسرائیلی‌ها «معلق بین زمین و آسمان» مانده‌اند. اسرائیل خیلی تلاش کرد تا از خسارت‌هایش در جنگ 33 روزه عبرت بگیرد. به همین دلیل می‌بینیم که از زمان آغاز جنگ غزه، موضوع جنگ 33 روزه دائما در رسانه‌ای اسرائیل مطرح است.

    *قبول داری که اهداف اعلام‌شده‌ی دشمن در این جنگ اهداف پیش پا افتاده‌ای بود؟
    -این یکی از عبرت‌هایی بود که از جنگ 33 روزه گرفتند. اسرائیل سعی کرد از عبرت‌ها استفاده کند ولی الان در مشکلات «پا در هوا» مانده است، به همین دلیل است که هدف مشخصی را اعلام نمی‌کند. من جریان جنگ را از آغازش پی‌گیری کرده‌‌ام. اصلا معلوم نبود هدف اسرائیل چیست، هیچ حرف رسمی نهایی‌ای هم اعلام نمی‌شود. یکی‌شان از سرنگون کردن دولت حماس حرف می‌زند، آن یکی از خلع سلاح مقاومت یا متوقف کردن شلیک موشک‌ها یا جلوگیری از ورود یا ساخت موشک یا نابود کردن تونل‌ها. حتی موضوع دو اسیرشان را تا حد ممکن نادیده می‌گیرند چون خودشان می‌دانند که نمی‌‌توانند آن‌ها را بدون مذاکره و پرداخت هزینه بازگردانند و ابدا نمی‌توانند با فشار سیاسی یا نظامی به آنها دست پیدا کنند. اسرائیلی‌ها در تنگنا گیر افتاده‌اند، شاید محاسبه‌شان این بود که مقاومت اراده‌ی ایستادگی ندارد، و مردم این حجم از قربانیان را تحمل نخواهند کرد. ضمنا فکر می‌کنم که دشمن این بار هم (مثل شیمون پرز در جنگ خوشه‌های خشم در سال 1996 [با حزب‌الله]) روی تمام شدن موشک‌های مقاومت حساب باز کرده بود تا آن وقت بگوید که جلوی پرتاب موشک‌ها را گرفته است بدون اینکه چیزی به فلسطینی‌ها بدهد، ولی هیچ کدام از این محاسبات درست از کار در نیامد.

    *آیا از طرف فلسطینی‌ها از شما درخواست شد که مستقیما دخالت [نظامی] کنید؟
    -برادر موسی [ابومرزوق] درباره‌ی این موضوع [با رسانه‌ها] صحبت کرد. کسی از دیگر گروه‌های مقاومت با ما صحبتی در این زمینه نداشت. فکر می‌کم همه متوجهند.

    *آیا صحبت او نشانگر موضوع حقیقی حماس بود؟
    -اگر این یک درخواست جدی باشد، در جمع‌های خاص و بسته مورد بحث قرار می‌گیرد نه در رسانه‌ها.خطوط تماس بین ما و حماس یک روز هم قطع نشده است، حتی در دوره‌‌ای که گفته می‌شد روابطمان عقب‌گرد داشته است. خطوط ارتباطی ما پابرجاست و تماس دائمی داریم. او یا یکی از رهبران حماس می‌توانست درخواست کند که موضوع مورد بحث قرار گیرد، اما طرحش در رسانه‌ها به نظر من باعث به وجود آمدن علامت سؤال‌هایی است و مناسب نمی‌بینمش. نمی‌خواهم تحلیل کنم، و اصل بر حسن نیت است و بر درک طرف مقابل. شاید اینطور فکر کرده که شرایط کمی سخت است و موضوع را در رسانه‌ها مطرح کرده است، ولی موضوعی به این اهمیت و به این خطیری را در رسانه‌ها درباره‌اش صحبت نمی‌کنیم. فلذا از نظر رسانه‌‌ای پی این حرف را نگرفتیم چون این امر بین خودمان مورد بررسی است که مصلحت هست یا نه.

    *در این موضوع با حماس تماس گرفتید؟
    -نه.

    *درباره این موضوع به آنها مراجعه نکردید؟
    -ارتباط و تماس دائما برقرار بود و هست، ولی نه ما در این باره حرف زدیم نه آنها.

    *به نظرتان، جنگ اسرائیل ضد غزه، چقدر جنگ آینده‌ی اسرائیل ضد لبنان را عقب انداخت؟
    -می‌توانم بگویم عقب انداخت، ولی نمی‌توانم بگویم زیاد یا کم. چون واضح نیست در چه شرایط یا داده‌هایی اسرائیل می‌تواند (یا می‌‌خواهد) جنگی راه بیندازد. اسرائیلی‌ها بعد از جنگ 33 روزه و با توجه به عبرت‌هایی که از آن استخراج کردند، اینگونه فرض می‌کنند که هر جنگی در آینده باید به پیروزی سریع، کامل و روشن منتهی شود. در جنگ 33 روزه همه گفتند که اسرائیل شکست خورد. ولی کسانی پیدا می‌شوند که چیز دیگری بگویند، مثل چیزی که این روزهای اخیر هم شنیدیم که بعضی [اسرائیلی]ها می‌گویند کشف کرده‌اند که پیروز شده‌‌اند چون جبهه‌ی جنوب لبنان باز نشد. درحالیکه می‌دانیم این جبهه قبلا هم [در هنگام درگیری‌های فلسطینی ها و اسرائیل] باز نشده بود، نه در انتفاضه‌ی بعد از سال 2000 و نه در اثنای عملیات «دیوار دفاعی» اسرائیل در سال 2002 و یا در سال 2008 یا جنگ هشت روزه.
    اسرائیلی‌ها بعد از جنگ 33 روزه برای هر جنگی با لبنان این شروط را تعیین کردند که پیروزی‌شان اولا سریع باشد، وقت زیادی نگیرد و جنگ تبدیل به جنگ فرسایشی و موشک‌باران شهرها نشود، ثانیا قاطع و کامل باشد نه محدود و موقت و اینکه همه‌ی اهداف را محقق کند نه چند هدف پیش‌پا افتاده را. و ثالثا اینکه پیروزی واضح باشد و غیر قابل خدشه و بحث. از دلایل مهم این مسئله، آن است که در نظر آنان هر جنگی در آینده از نظر هدفها و ضربه‌ها بسیار سخت‌تر خواهد بود و همچنین از حیث توانایی‌های مقاومت و امکانات موشکی‌اش و در زمینه‌های مختلف دیگر. اسرائیل، توان تحمل جنگ فرسایشی را ندارد و می‌بینیم که الان هم چطور زیر فشار است. با وجود آنکه تعداد موشک‌هایی که از غزه به سمت تل آویو و دیگر شهرها شلیک می‌شود خیلی محدود است. اسرائیل از کارآیی سامانه‌ی گنبد آهنین حرف می‌زند ولی در ن اما و اگر هست، چون گنبد آهنین می‌تواند تعداد محدودی موشک را ره‌گیری و ساقط کند، ولی در مقابل تعداد زیادی موشک با مشکلی حقیقی روبه رو می‌شود.
    دشمن سعی کرد از عبرت‌های جنگ 33 روزه استفاده کند و آن را در آموزش و تجهیز خود وارد کند و رفت که این عبرت‌ها را در غزه پیاده کند (با این فرض که همه ی ضعف‌ها و حفره‌های [امنیتی و نظامی و تجهیزاتی] را رفع و پر کرده است، گذشته از اشراف اطلاعاتی وحشتناکی که نسبت به اوضاع غزه داشت. به رغم همه‌ی این‌ها می‌بینیم که ناموفق بود. خودش این را می‌گوید نه ما. وقتی که در مواجهه با غزه‌ی تحت محاصهر و با آن امکانات [ناچیز] که همه می‌‌دانند موفق نمی‌شود، باید حساب و کتاب بیشتری بکند. من فکر می‌کنم موضوع، بعد از جنگ غزه با آنچه پیش از آن بود دیگر فرق می‌کند.

    *چه توصیه‌ای برای مقاومت و ملت فلسطین در غزه داری؟
    -این اعتقاد و ارده و فرهنگ آنهاست. وقتی انسان را مقابل دو گزینه می‌گذارند: یا تسلیم یا جنگ، دیگری جای انتخاب بین سر افرازی یا ذلت نیست. فرهنگ مقاومت و گزینه‌ی مقاومت در ملت فلسطین رشد کرد چون افق دیگری ندارند. ملت فلسطین، مذاکره را امتحان کرده است، به اندازه‌ی کافی منتظر [تغییر] اوضاع منطقه‌ای و بین‌المللی هم شده است، حتی در مورد مصر، یک فرصت طلایی برای نواز غزه و قضیه‌ی فلسطین به دست آمد ولی به سرعت از دست رفت. کسی که در غزه زندگی می‌کند چه گزینه‌ای دارد؟ اینکه مقاومت کند یا آنکه تسلیم شروط اسرائیلی‌ها شود یا آنکه خودش را به دریا بیندازد یا مهاجرت کند و برود داخل اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی [در دیگر کشورها].فکر می‌کنم بعد از همه‌ی این تجربیات، در مقابل فلسطینی‌ها گزینه‌ای جز آنچه امروز دنبالش می‌کنند وجود ندارد. بدون انتخاب دیگری بودن، یعنی اینکه اگر انسان بر حفظ کرامتش و بر بقایش و وجودش اصرار داشته باشد، به سراغ این گزینه می‌رود و گرنه خب هستند افرادی که تسلیم می‌شوند. اهالی غزه تصمیمشان را گرفته‌اند که تسلیم نشوند و تبعات این موضعشان را هرچقدر هم سنگین باشد تحمل کنند. و البته فرهنگ مقاومت هم دارند و می‌دانند که مقاومت به نتیجه خواهد رسید. منطق و عقل (نه شعار) می‌گویند آنان باید مبارزه کنند.

    *مشخص است که بین محور مقاومت و رهبران مصر، مشکل وجود دارد. مسئله فقط مربوط به حماس نیست. نظرتان راجع به موضع حکومت سیسی درباره‌ی پرونده‌ی حمله به غزه و فشار بر مقاومت چیست؟
    -می‌خواهم در اینجا از صحبت یکی از فرماندهان مقاومت فلسطین استفاده کنم که گفت مشکل امروز غزه دو چیز است: اول اعتماد به اسرائیل که خب مشکلی اساسی و جوهری است و مشکل دیگر اینکه غزه بین دو محور گیر افتاده است، محور قطری-ترکی و محور مصری-سعودی-امارتی. این چنددستگی، دلایل مشخصی و شناخته شده‌ای دارد ولی متأسفانه جدایی شدید و سنگینی است، آن هم در وقتی که لازم است در هر حال این اختلاف و جدایی کنار گذاشته شود. مثلا خود ما بعد از مشورت با برادران در گروه‌های مقاومت فلسطینی و برادران ایرانی، به ایرانی‌ها پیشنهاد دادیم که با ترکیه‌ای‌ها و قطری‌‌ها و مصری‌ها و عربستانی‌ها (ولو از طریق امارات یا عمان) تماس بگیرند. برای محور مقاومت، ما مسئله‌مان این نیست که فلان نقطه‌نظر اعلام شود یا آنکه یک جنبش مقاومت را در اختلافات داخلی و منطقه‌ای به کار بگیریم. یک هدف اصلی وجود دارد و آن پایان دادن به جنگ غزه و پایان دادن به محاصره‌ی آنجاست. در زمان‌های درگیری، اولویت این است که افراد با هم گفتگو کنند. ولی در بحبوحه‌ی حوادث، موضع مصر مثلا سخت بود، دیدیم که نخست‌وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان یک حمله‌‌ی شخصی سخت به رئیس‌جمهور مصر عبدالفتاح سیسی داشت. حتی قطری‌ها هم (از طریق الجزیرة) موضعی منفی نسبت به مصر داشتند. خب اگر می‌‌خواهی به غزه کمک کنی باید با مصر وارد گفتگو شوی. خود فلسطینی‌ها هم می‌گویند هر گونه راه حل یا تسویه‌ی امور بدون حضور مصر ممکن نیست.
    این موضوع بر آن دو محوری که غزه بین آنها واقع شده واجب می‌کند که به هر حال موضوع غزه را بالاتر از همه‌ی بحث‌ها و درگیری‌های دیگر و در اولویت قرار دهند. و این چیزی است که تا الان به شکل مناسب صورت نگرفته است.

    *روابطتان با حماس در مرحله‌ی پیش‌رو را چطور می‌بینید؟ نه فقط به عنوان یک حزب، بلکه از نظر کلی ایرانی و سوریه، و خصوصا بعد از جنگ غزه.
    -حتی پیش از جنگ غزه، ما در تحلیل جریانات سوریه اختلاف داشتیم، ولی تماس‌ها و دیدار‌ها قطع نشد. همه چیز خیلی طبیعی باقی ماند.

    *و حمایت؟
    -طبیعتا همه‌ی ما اوضاعمان در نتیجه‌ی وقایع سوریه و عراق و منطقه متأثر شد. در موضوع سوریه، در همه‌ی دیدارهایی که بین ما برقرار می‌شد دعوت به این بود که ما موضع آنها را درک کنیم و آنها موضع ما را درک کنند، ولو اینکه در تحلیل آنچه رخ می‌داد اختلاف نظر داشتیم. درباره‌ی این موضوع بحث‌های مفصلی بین ما صورت گرفت. طبعا موضوع غزه این مسیر را به اولویت‌هایش برمی‌گرداند تا بیشتر تماس و همکاری داشته باشیم. قطعا این [جنگ غزه] به عنوان یک محرک در روابط حزب الله و حماس عمل خواهد کرد، همچنین در روابط بین حماس و جمهوری اسلامی. موضوع سوریه متفاوت و پیچیده است و به وقت احتیاج دارد و به تحولات منطقه‌ای مربوط است که در زمان کوتاه پیش‌رو افقی از آن به چشم نمی‌‌خورد.

    *وارد قدس خوهیم شد؟
    -من به این یقین دارم.

    *چیزی امروز بین مردم شایع است که فلسطین چه ربطی به ما دارد و چرا باید قدس را آزاد کنیم؟
    -خطرناک‌ترین چیزی که ما الان با آن مواجهیم (چه در ذهنیت لبنانی و چه در ذهنیت عربی) آن است که به جایی برسیم که ملت‌های منطقه وجود اسرائیل را طبیعی بدانند و بگویند که تهدیدی برای منطقه و برای ملت‌های منطقه نیست و اسرائیل اگر مشکلی هم باشد فقط مشکل ملت فلسطین است نه مشکل همه‌‌ی ملت‌های منطقه. این حرفی است که به سیاست و مسائل امنیتی و اقتصاد مرتبط است.
    اسرائیل، اولا یک موجودیت غیرقانونی و تهدیدی برای منطقه است، تهدیدی دائمی برای منطقه. و نمی‌شود با این تهدید همزیستی داشت فلذا باید هدف نهایی این امت، نابود کردن آن از صفحه‌ی وجود باشد (گذشته از همه‌ی مشکلات و حساسیت‌ها و گذشته از همه‌ی چیزهایی که بین فلسطینی‌ها و غیر فلسطینی‌ها و بین شیعه و سنی و بین مسلمانان و مسیحیان رخ داده و رخ می‌دهد) همه‌ی این درگیری‌ها و حساسیت‌ها و اختلافات و نبردها نباید این فرهنگ را از بین ببرد که اسرائیل یک غده‌ی سرطانی و شر مطلق و خطری برای همه‌ی ملت‌ها و حکومت‌های این منطقه و کرامتش و مقدساتش است، در نتیجه هدف نهایی باید نابودی کامل آن باشد.
    آنها می‌خواهند ما را به این نقطه برسانند [که اسرائیل یک موجودیت طبیعی] است. در برخی مراحل هم موفق بوده‌اند ولی ما نباید به آن نقطه برسیم. طبعا همه‌ی‌ اینها وقتی است که از منظر سیاست و اقتصاد و امنیتی و نظامی و محیطی و مسائلی از این دست صحبت کنیم وگرنه اگر از منظر عقیدتی بخواهیم ببینیم، اصلا این موضوع قابل بحث نیست [و واضح است]. در موضوعات عقیدتی، تعداد کمتری تحت تأثیر جو عمومی و عواطف قرار می‌گیرند. همین است که می‌بینیم مردم تأکید می‌کنند موضع عقیدتی درباره‌ی موضوع اسرائیل دارند، و این موضوع ربطی به این ندارد که با فلسینی‌ها توافق داریم یا اختلاف داریم. در نتیجه، ارتباط حزب‌الله به درگیری با دشمن اسرائیلی و حتی به وقایع میدانی داخل فلسطین جای بحث ندارد.



    موفق باشین.
    93/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #44
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مصاحبه ی خواندنی «سید حسن نصرالله» با روزنامه الاخبار پیرامون سوریه و جنگ 33 روزه / 3

    متن کامل مصاحبه‌ سید حسن نصرالله با روزنامه‌ الاخبار (قسمت سوم)

    زبان انگلیسی را کامل می‌فهمم و به زبان فارسی کاملا مسلطم/ چون پسرم طرفدار آلمان بود من هم گفتم از آرژآنتین طرفداری کنم/ اکثر نیروهای حزب‌الله طرفدار برزیل‌اند

    رجانیوز – گروه بین‌الملل: دبیرکل حزب‌‌الله لبنان سید حسن نصرالله، در سالگرد پیروزی حزب‌‌الله در جنگ 33 روزه و در روزهای پیروزی مقاومت در جنگ غزه، مصاحبه‌ای تفصیلی با روزنامه‌ی الاخبار لبنان داشت که در دو روز پنج شنبه و جمعه منتشر شد. او در این مصاحبه از موضوعات مختلفی (از جنگ 33 روزه و جنگ غزه گرفته تا روابط با حماس و زندگی شخصی خود) سخن گفت. نظر به اهمیت تحلیل‌های سید حسن نصرالله و محبوبیت او، رجانیوز تصمیم به ترجمه و انتشار متن کامل این مصاحبه گرفت. با توجه به مفصل بودن این مصاحبه، خود روزنامه‌ی الاخبار این مصاحبه را (به تناسب مسائل مورد بحث) به چند بخش تقسیم کرده که ترجمه‌ی آن هم طبق همان بخش‌بندی تقدیم می‌گردد. بخش سوم این مصاحبه که مربوط به زندگی شخصی این «رهبر دلاور و مؤمن عربی» است را می‌‌خوانیم:

    *فوتبال دوست داری؟
    -بله دوست دارم. با رفقا بازی هم می‌کردم، هم قبل از معمم شدنم، هم بعدش.

    *طرفدار تیم خاصی هستی؟
    -قدیم‌ها بله، البته از باب گذراندن اوقات فراغت و عوض شدن حال و هوا. اکثرا طرفدار برزیل بودم، گاهی هم طرفدار آرژانتین، خصوصا وقتی که مارادونا در تیم ملی بود. چون از بازی مارادونا خوشم می‌آمد.

    *در جام جهانی اخیر چطور؟
    -شایعه شده بود که من طرفدار برزیلم، ولی من طرفدار تیمی نبود. در جو حزب‌الله عموما طرفداری از برزیل بیشتر است. این طرفداری از قدیم بوده، آن هم به خاطر تکنیک و بازی زیبایشان. بعدها بعضی‌ها گفتند که این طرفداری از برزیل به خاطر پرچم برزیل است که از دو رنگ زرد و سبز تشکیل شده، که دو رنگ خاص و محبوب شیعیان‌اند.

    *بازی‌های جام جهانی امسال را دنبال می‌کردی؟
    -راستش امسال اوضاع اجازه‌ی نشستن پای این چیزها را نمی‌داد، با توجه به حوادثی که در لبنان و سوریه رخ می‌‌داد و بعدش هم چیزهایی که در غزه و عراق رخ داد.

    *هیچ کدام از بازی‌ها را ندیدی؟
    -بخشی از فینال را دیدم. آن هم به خاطر پسرم نه به خاطر خود بازی. چون پسرم طرفداری آلمان بود، من هم برای اینکه جو رقابت و تشویق ایجاد کنم شروع کردم به طرفداری از آرژانتین.

    *با فیسبوک ارتباط داری؟
    -بنا به دلایل امنیتی، هرچیزی که به موبایل و اینترنت مربوط است من باید از آن دور باشم. به همین دلیل ارتباط مستقیم با فیسبوک ندارم. البته به صورت دائمی از از بحث‌ها و شایعات و گفتگوهایی که در شبکه‌های اجتماعی جریان دارد باخبر می‌شوم، از طریق بولتن‌ها و گزارش‌هایی که درباره این موضوعات به دستم می‌رسد.

    *به صورت طبیعی، انسان به یک سری جاها، رختخواب، بالش و از ین قبیل چیزها عادت می‌کند و اگر یک روز عوض شود نمی‌تواند بخوابد. چطوری با مسئله‌ی تغییر دائمی [جا] کنار می‌آیی؟
    -این درست است، ولی وقتی که تغییر جا و انتقال دائم از جایی به جایی می‌شود بخشی از زندگی انسان، این خودش به یک چیزی عادی تبدیل می‌شود. برای من این مسائل دیگر طبیعی است، خصوصا بعد از سال 2006. اما تا پیش از آن حرفی که میزنی درست است.

    *غذای مورد علاقه‌ات چیست؟
    -قبلا چند غذا بود که بیشتر دوست داشتم، اما لان غذای خاصی نیست که بیشتر دوست داشته باشم. هرچیزی درست کنند می‌خورم. حتی اگر بپرسند چه دوست داری بخوری تا درست کنیم می‌گویم که هرچه باشد ایرادی ندارد. این حالت در همین دوره‌ی اخیر برایم ایجاد شده است، هر چیزی سر سفره بیاورند می‌خورم، درست مثل یک نظامی در جبهه که انتخابی برای خوردن غذای مورد علاقه‌اش ندارد. ولی خب پیش‌ترها ینطور نبود و بعضی غذاها را بیشتر دوست داشتم، مثلا ماهی.

    *خیلی وقت است رانندگی نکرده‌‌ای؟
    -بله، دستکم از سال 1986 تا الان.

    *ضاحیه از سال 2006 خیلی تغییر کرده است، تصوری از شکل فعلی‌اش داری؟
    -قطعا، من از ضاحیه بی‌خبر نیستم و از جزئیاتش اطلاع دارم. اسرائیلی‌ها درباره‌ی من تصوری را شایع کرده‌اند و برخی رسانه‌ای عربی هم به ترویجش کمک می‌کنند مبنی بر اینکه من دائما در پناهگاه زندگی می‌کنم، به دور از مردم، نمی‌بینمشان و ارتباطی با آنها ندارم، و حتی از برادرانم هم دور و جدا هستم. ولی در حقیقت من در پناهگاه زندگی نمی‌کنم، مقصود از تدابیر امنیتی، مخفی بودن تحرکاتم است ولی این مانع این نیست که تحرکی داشته باشم و بگردم و ببینم چه خبر است. مشکل آنجایی است که دیگران مرا ببینند [نه اینکه من آنها را ببینم.] فلذا من از اوضاع و چهره‌ی ضاحیه و ساختش و اماکنش و از آنچه مشخصا در جنوب و بقاع می‌گذرد باخبرم.

    *کدام منطقه را در لبنان دوست داری؟
    -روشی که انسان با آن زندگی می‌کند بعضا باعث می‌شد که عاطفه‌ی انسان نسبت به قضایای مطرح شده یک مسافت واحد داشته باشد. من در دوره‌ی تشکیل شخصیتم در بقاع زندگی می‌کردم. چند سالی گذشت، قبل از سال 2000 و کمی بعد از آن اگر می‌خواستم استراحت کنم ترجیح می‌‌دادم سری به بعلبک بزنم چون در آن دوره، رفاقت‌هایی شخصی در آنجا پیدا کردم. اما در عمل و با گذشت زمان، احساس انسان در مورد مناطق و حتی نسبت به مردمی که دوستشان داری و دوستت دارند می‌رسد به جایی که امکان ترجیح یکی بر دیگری را نداری. نمی‌توانی بگویی که این منطقه را از آن منطقه بیشتر دوست داری یا آنکه این مجموعه را بیشتر از آن یکی دوست داری. این احساس درت به وجود می‌آید که همه را دوست داری و با همه‌‌ای. می‌‌خواهی همه با تو باشند. اگر داخل قلب من بشوی تا ببینی منطقه‌ای را یا محله‌ای را یا روستایی را بیشتر دوست دارم، ابدا چنین چیزی پیدا نخواهی کرد.

    *فیلم یا سریال می‌بینی؟
    -اگر وقت داشته باشم. چند قسمتی از سریال‌های مثل کوچ فلسطینی، حضرت یوسف، حجاج بن یوسف، پیروزمندان و از این قبیل را دیدم.

    *رمان و داستان می‌‌خوانی؟
    -شرایط فرق می‌کند بالاخره. خیلی رمان و داستان خوانده‌ام. جبران خلیل جبران هم خوانده‌‌ام. ولی از پنج سال پیش تا الان چیزی در این زمینه نخوانده‌ام. مدت کوتاهی پیش، کتاب [داستان] هدیه‌ای به دستم رسید که خواندمش. وقتی در چارچوب مسئولیت قرار می‌گیری همه‌ی اینها متوقف می‌شود، اولویت می‌شود خواندن چیزهایی که به وضع موجود مرتبط است. مثلا الان در زمینه‌ی فرهنگی من چیزهایی می‌‌خوانم که به مقابله با پدیده‌ی تکفیر کمک کند: تاریخ تکفیر، دلایلش و شاخه‌ها و جهت‌گیری‌هایش. در این زمینه کتب عالی‌ای وجود دارد، چه شیعی و چه سنی. چون این موضوع یک گرفتاری واقعی است. در دوره‌ی پیش از 2006، مطالعاتم متمرکز بود بر موضوع اسرائیل، مثل کتب خاطرات ژنرال‌ها و سیاسیون و رهبران احزاب اسرائیل. چون این نبرد ماست. [از شدت و کثرت مطالعه،] در این زمینه تخصص پیدا کرده‌ایم.

    *روزنامه‌ی الاخبار را می‌خوانی؟
    قطعا. مگر می‌شود آن را نخواند؟ همراه با روزنامه‌های دیگر برایم می‌آید. اخیرا تغییرات خاصی صورت گرفته و من از طریق بولتنی که مرکز مشاوره‌ای تهیه می‌کند (و شامل اکثرات مقالات روزنامه و خلاصه‌هاست) از آن مطلع می‌شوم.

    *شبکه‌های تلویزیونی‌ای غیر از المنار را دنبال می‌کنید؟
    در موضوع شبکه‌های تلویزیونی، موقع تلویزیون دیدن من مدام در حال کانال عوض کردن‌ام. من اساسا با این نظریه مشکل دارم که می‌گویند فلان شبکه طبق نظرسنجی‌ها فلان قدر مشخص محبوبیت دارد. فکر می‌کنم این آمارها دقیق نباشد. فکر نمی‌کنم شبکه‌ای باشد که یک دسته مخاطب مشخص، و قفل شده روی همان داشته باشد. گمانم درست چیزی که برای خودم رخ می‌دهد برای بقیه هم رخ می‌دهد. وقتی یکی‌مان می نشیند جلوی تلویزیون کنترل را می‌گیرد دستش و کانال‌ها را عوض می‌کند. وقتی برسد به یک مصاحبه که طرف دارد حرف مفید می‌زند روی همان شبکه می‌ایستد، با اسم شبکه هم کاری ندارد. اما در مورد بخش‌های خبری، چند شبکه را دنبال می‌کنم و فقط به یک شبکه اعتماد نمی‌کنم. در بین شبکه‌های عربی سه شبکه را دنبال می‌کنم: المیادین، الجزیرة و العربیة. قطعا المیادین را بیشتر دنبال می‌کنم ولی به العربیه و الجزیه هم سر می‌زنم چون می‌خواهم ببینم درباره‌ی چه حرف می‌زنند (فارغ از موضعی که در آن بحث دارند) خصوصا در بحث اخبار. در بین شبکه‌های لبنانی هم مدام در حال عوض کردن کانال هستم دلیلش هم این است که ببینم این شبکه‌ها چه می‌گویند. گذشته از این، گزارش‌های خلاصه‌ای که بخش روابط رسانه‌ای [حزب‌الله] تهیه می‌کند را هم می‌خوانم که درباره‌ی مطالبی است که در شبکه‌های رادیو‌یی و تلویزیونی و پایگاه‌های اینترنتی مطرح می‌شود. وقتی این گزارش و خلاصه را می‌‌خوانی می‌توانی تصویر کلی‌ای داشته باشی.

    *نویسنده‌های خاصی هستند که مقالاتشان را دنبال کنی؟
    -بدون اینکه اسم از کسی بیاورم می‌گویم چند نفر از نویسندگان هستند که حتما مقالاتشان را دنبال می‌کنم.

    *از جهت سیاسی جزو مؤیدین شما هستند؟
    -نه، ابدا. بعضی‌هایشان با ما هستند بعضی‌هایشان با ما نیستند. این کافی نیست که فقط کسانی که طرف تو هستند را بخوانی. باید از دو طرف بخوانی تا نظرات مختلف مطرح شده را بشناسی.

    *به زبان دیگری جز عربی و فارسی مسلطی؟
    -به زبان انگلیسی مسلطم، ولی چون کم به کار برده‌ام الان کاملا انگلیسی می‌فهمم ولی کم صحبت می‌کنم. بخش‌های خبری انگلیسی را گوش می‌دهم و متوجه می‌شوم. وقتی هم که با سفرای خارجی یا رسانه‌های خارجی دیدار دارم، سؤالات و بحث‌ها را متوجه می‌شوم. اما در مورد فارسی باید بگویم که کاملا بر آن مسلطم. با اینکه ارتباطم با این زبان در درجه‌ی اول به دلیل سیاسی شروع شد ولی به مرور زمان برایم روشن شد که بخشی از فرهنگ اسلامی وجود دارد که اعراب از آن محرومند چون به زبان فارسی است.



    موفق باشین.
    93/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #45
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مصاحبه ی خواندنی «سید حسن نصرالله» با روزنامه الاخبار پیرامون سوریه و جنگ 33 روزه / 4

    متن کامل مصاحبه‌ سید حسن نصرالله با روزنامه‌ الاخبار (قسمت چهارم)

    برکات نبرد سوریه برای «هجوم» حزب‌الله به اسرائیل/ تحلیل خواندنی سید حسن نصرالله از شکل گیری و رشد داعش و سید بودن ابوبکر بغدادی

    رجانیوز – گروه بین‌الملل: دبیرکل حزب‌‌الله لبنان سید حسن نصرالله، در سالگرد پیروزی حزب‌‌الله در جنگ 33 روزه و در روزهای پیروزی مقاومت در جنگ غزه، مصاحبه‌ای تفصیلی با روزنامه‌ی الاخبار لبنان داشت که در دو روز پنج شنبه و جمعه منتشر شد. او در این مصاحبه از موضوعات مختلفی (از جنگ 33 روزه و جنگ غزه گرفته تا روابط با حماس و زندگی شخصی خود) سخن گفت. نظر به اهمیت تحلیل‌های سید حسن نصرالله و محبوبیت او، رجانیوز تصمیم به ترجمه و انتشار متن کامل این مصاحبه گرفت. با توجه به مفصل بودن این مصاحبه، خود روزنامه‌ی الاخبار این مصاحبه را (به تناسب مسائل مورد بحث) به چند بخش تقسیم کرده که ترجمه‌ی آن هم طبق همان بخش‌بندی تقدیم می‌گردد. بخش دوم این مصاحبه که مربوط است به موضوع گروه‌های تکفیری و نبرد حزب الله در سوریه را می‌‌خوانیم:

    *حزب الله حس می‌کند که مسئول شیعیان عرب است (شیعیان اثنی عشری و اسماعیلی و علوی‌ها و ...)؟
    -همیشه عده‌ای بوده و هستند که می‌‌خواهند ما را اینطور نشان دهند. حزب الله از اول به عنوان یک حزب وطنی مطرح بوده و در سطح منطقه هم به عنوان جریان مقاومتی ضد اسرائیلی شناخته می‌شده است و اتفاقا در این نبرد‌ها موفقیت‌های عظیم و پیروزی‌های بزرگ هم به دست آورده است و حکومت‌های عربی و همه‌ی نیروهای سیاسی می‌دانسته و می‌دانند که حزب از نیروهای جدی (اگر نگوییم جدی‌ترین نیروها) است که مواجهه با طرح‌های صهیونیستی را وظیفه‌ی خود می‌داند. در نتیجه، بحثی در چرایی ارتباط حزب الله با نبرد ضد اسرائیلی و با وقایع میدانی داخل فلسطین وجود ندارد. وقتی تحولات منطقه رخ داد، سعی شد که در هر کشوری یک جور استفاده [برای چند دسته کردن مردم] برده شود. در مصر چون بحث سنی و شیعه وجود نداشت، عنوان نبرد را گذاشتند مخالفین و نظام. همین ماجرا در لیبی و تونس هم رخ داد. ولی در عراق، رفتند سراغ تحریکات مذهبی. همه هم می‌دانند کدام کشورها و کدم رسانه‌ها عراق را به این تحریکات کشاندند، چه در دوره‌ی اشغال آمریکا و چه پس از عقب‌نشینی آمریکایی‌ها. وقتی که حوادث سوریه شروع شد، همین کار را کردند و درگیری را به درگیری طائفه‌ای و مذهبی تبدیل کردند، از طریق فضاسازی و تحریکات و سخنرانی و جمع کردن رزمنده از چهارگوشه‌ی عالم. حزب الله، هر وقت که در میدانی، کمکی یا حمایتی ارائه می‌کند، این کارش مبنا و خاستگاه طائفه‌ای ندارد، بلکه مبنایش چیزی است که ما به آن می‌گوییم نبرد امت و طرح امت و مصلحت کشورهایمان و ملت‌هایمان. به عنوان مثال، وقتی آمریکایی‌ها عراق را اشغال کردند، تمایل و روحیه‌ی بخش زیادی از ملت عراق با مقاومت همره نبود، آن هم به دلیل ظلم‌های صدام حسین ضد ملت عراق و به دلیل جنگ‌های پیاپی‌اش و محاصره‌ی عراق. این طبیعی بود، چون ملت به ستوه آمده بودند. با این وجود همه می‌‌دانند که چه کسی [یعنی حزب الله] بود که از روز اول طرف صحبتش را و همه‌ی امکانات رسانه‌ای و روابط و ارتباطاتش را (در راستای مقاومت ضد اشغالگری) به کار گرفت و بعد هم رسید به سطح ارتباط میدانی با مقاومت عراق خصوصا بخش شیعی آن. حزب الله نخواست «طبق» این حال و هوای شیعیان کار کند، بلکه رفت که «روی» آن و روی هر زمینه‌ای که برای مقاومت ضد اشغالگری آمریکا در عراق وجود داشت کار کند. خب، مقاومت در عراق به ره افتاد. و داخل پرانتز بگویم که بخش بزرگی از آن هم مقاومت شیعی بود، یعنی گروه‌های که دست به عملیات مقاومت می‌زدند از شیعیان عراق بودند. تعداد زیادی از این عملیات‌ها با تصویر و فیلم ثبت ‌می‌شد ولی شبکه‌های رسانه‌ای عربی، الجزیرة و العربیة و دیگر شبکه‌ها، قبول نمی‌کردند که این تصاویر را پخش کنند [درحالیکه تصاویر عملیات گروه‌های دیگر پخش می‌شد]. این عجیب نیست؟ دلیل این مسئله این بود که آنها (این اتهام به اهل سنت نیست، بلکه منظورم بخشی از نظام‌های حاکم است) نمی‌‌خواستند که به وجود مقاومت شیعی در جریان مقاومت عراقی اعتراف کنند. پس می‌بینیم که از همان اول در موضوع عراق و در سوریه و در لبنان رفتند سراغ تحریک مذهبی.
    اصرار دارند که مقاومت در لبنان شیعی است، ما می‌گوییم نه، این مقاومت مقاومتی وطنی و متعلق به همه‌ی لبنانی‌هاست. تصادفا این شیعیان‌‌‌اند که در مرز با دشمن [اسرائیل] حضور دارند به همین دلیل شیعیان‌اند که می‌جنگند. ولی آنها همچنان اصرار دارند که این مقاومت شیعی است و ایرانی است و از این قبیل حرف‌ها. هرکس دلش می‌‌خواهد به اینطور حرف‌هایش ادامه دهد، بگذار مشغول باشد!
    ما، از اولش اصرار داشتیم که حضورمان در سوریه بر مبنای طائفه‌گرایی نبوده است، کما اینکه مقاومت عراق را هم بر اساس غیرطائفه‌ای کمک کردیم. ما به حماس و جهاد اسلامی و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطینی هم کمک کردیم درحالیکه از اهل سنت هستند. همیشه می‌‌خواهند طوری دخیل بودن ما در فلسطین را نشان دهند که ثابت کنند ما طائفه‌گراییم. ما می‌گوییم: هرجا بحث دفاع از فلسطین باشد و دفاع از محور مقاومت و دفاع از مردم و هرجا که بتوانیم حضور داشته باشیم و بتوانیم کمک کنیم، حتما حضور پیدا خواهیم کرد. اگر حزب الله اراده‌ی دفاع از خانواده‌اش و از ملتش و از آرمان امتش را داشته باشد و آماده‌ی آن باشد، اینکه جرم و گناه نیست. باید از دیگران این را پرسید که چرا طبق مسئولیتتان عمل نمی‌کنید و مثل حزب الله دفاع نمی‌کنید. اگر حزب الله در القصیر و قلمون نجنگیده بود، این نبرد اخیر فقط در عرسال رخ نمی‌داد، بلکه کل بقاع کارش تمام بود و تکفیری‌ها به منطقه‌ی جبل و عکار و ساحل [در لبنان] می‌رسیدند و باید در بیروت و جنوب می‌جنگیدیم. این یک مسئله‌ی قطعی است. شهید دادن برای محافظت از همه‌ی این جان‌ها و آبروها و خون‌ها و اموال یک واجب عقلی و دینی و شرعی و اخلاقی و ملی و انسانی است.

    *می‌گویند که حزب الله یک حالت است نه یک حزب و در نتیجه نماینده‌ی همه‌ی شیعیان حساب می‌شود (خصوصا در جو فعلی). این شیعیان در اوضاع آرامش از مقاومت دفاع می‌کنند هرچند ممکن است که در خصوص کارهای شهرداری‌ها و کارهای اجرایی یا مجلس، مخالف حزب الله باشند. در نتیجه حزب الله متهم است که روی شیعیان چنبره زده است.
    - من نمی‌توانم این توصیف را بپذیرم. ولی در هر حال این نتیجه طبیعی است. حزب الله یک مجموعه‌ی بشری است. یک جا میدانی برای جانفشانی است، خب ممکن است همه‌ی مردم در آن میدان از او حمایت کنند، مثل میدان مقاومت، اما وقتی سراغ میدان‌های دیگر می‌روی ممکن است این وضوحی که در موضوع مقاومت هست در آن موضوعات برای مردم نباشد. کسانی که در میدان‌های دیگر فعالیت می‌کنند ممکن است اشتباهاتی مرتکب شوند. تفاوت در این است که در برخی میادین وقتی کسی خطا کند خطایش آشکار می‌شود ولی در میادین دیگر مکن است خطا صورت بگیرد و مردم مطلع نشوند. ولی مشکل است که یک مجموعه‌ی انسانی وجود داشته باشد (حالا به اسم حزب یا جریان) که در همه‌ی عرصه ها فعالیت کند و در عین حال همه‌ی مردم را هم از خود راضی نگه دارد یا به همه‌ی خواست‌ها و آرزوها و توقعات آنان جواب بدهد.
    حزب‌الله ویژگی‌ها [و نکات برتری] بسیاری دارد، در سطح اخلاق و جدیت و التزام و وفاداری. ولی بالاخره اعضای حزب‌الله هم انسان‌اند، امکانات و توانایی‌ایشان در حد خودشان است. هرچند می‌دانیم که ما اصرار داریم که در بسیاری از عرصه‌ها ایجاد تشکیلات را تشویق کنیم و تنوع ببخشیم و همه‌ی مسئولیت را به گردن خودمان نگیریم، از جمله در موضوعات اداره‌ی شهرها. بسیاری از شهرداران هستند که نمی‌توانم بگویم مسئولیت کارهایشان بر عهده‌ی حزب الله است، حتی اگر کارهایشان مثبت باشد. ممکن است دلیل این نتایج مثبت مربوط به عملکرد شخص آن شهردار باشد تا برنامه‌های کاری تدوین شده. در موضوع شهرداری‌ها، یک سری عادات و یک سری رسوم وجود دارد که حتی حزب الله هم نتوانسته از آن خلاص شود که آن هم موضوع لزوم حضور برخی خاندان‌است. شوراهای شهر (حتی آنهایی که اعضایش پیرو حزب الله محسوب می‌شوند) را نمی‌توانم بگویم که مؤسسات حزب الله هستند. فلذا در این موضوع انسان باید دائما پیشرفت کند. کما اینکه طرز رفتار افراد و مسئولین هم جا به جا و شخص به شخص فرق می‌کند. اعتقادات و روحیه‌های افراد متفاوت است و خب همه‌ی اینها مؤثر است. می‌‌ماند موضوع مقاومت. من مشکلی نمی‌بینیم که مردم تفکیک قائل شوند، البته منظورم جدایی کامل نیست. مثلا می‌شود کسی بگوید: در موضوع مقاومت من با حزب اللهم ولی در موضوع شهرداری‌ها با حزب الله نیستم، یا در موضوع فلان اتحادیه‌ی کارگری با حزب الله نیستم، یا در موضع‌گیری‌اش نسبت به فلان قانون با حزب الله نیستم. این طبیعی است. زمانی، عده‌ای بین مقاومت به عنوان مقاومت و یک آرمان بر حق و بین موضعشان درباره‌ی حزب یا اختلافشان با حزب (که می‌تواند از یک موضع شخصی باشد تا یک موضع تشکل دانشگاهی یا حتی شخص رئیس جمهور) جدایی قائل شده بودند. ممکن است در پرونده‌ای دیگر [جز مقاومت] اختلاف نظر داشته باشیم، ولی باید دید چطور می‌توانیم رفتار کنیم که اختلافاتمان با مردم یا با نیروهای سیاسی بر موضوع مقاومت اثر نگذارد.

    *برخی مردم حس می‌کنند که به رغم دادن شهید، اثری به دست نیامده و این سؤال ایجاد شده که فایده‌ی اینها چیست؟
    -حتی در عراق هم مثل لبنان برخی این سؤال را می‌پرسیدند، که حزب الله در سوریه چه چیزی به دست آورده. بعضی‌ها سر جهت موضوع و دلایلش با ما بحث می‌کردند. بعد از اتفاقاتی که در عراق افتاد [و تکفیری‌ها مناطقی را اشغال کردند] به موضع ما رسیدند. امروز چه در عراق و چه در سوریه، حال و هوای مردم برای ما مهم است و این حال و هوا شروع به تغییر کرده است. مثلا پیام‌های تشکر بسیاری به من می‌رسد.

    *از مردم یا از سیاسیون؟
    -اصلا ارتباطی به سیاسیون ندارد. مردم در جوی که ما هستیم نسبت به [ماهیت و چرایی] این نبرد آگاهند و در جو‌های دیگر این آگاهی رو به رشد گذاشته و احساس خطر [از طرح‌های تکفیریون] دارد زیاد می‌شود. [اخیرا] پیام خیلی مهمی به من رسید. برخی‌ها هستند که نمی‌‌خواهند در رسانه‌ها صحبت کنند. اما سیاسیون، مطمئن باشید که ما هرچه هم به آنها تقدیم کنیم ابدا راضی نخواهند شد و اعتراف نخواهند کرد. برخی سیاسیون متأسفانه دشمنی شخصی پیدا کرده‌‌اند که ربطی به این ندارد که کاری که ما می‌کنیم درست است یا غلط. در برخی مراحل، بعضی طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بودند که گروه‌های وابسته به خودشان را مأمور می‌کردند که با ما دشمنی کنند. دشمنی این گروه‌ها تا جایی درشان ریشه دواند که حالا آن طرف‌هایی که پشت سرشان بودند می‌یند اولویت‌ها تغییر کرده‌اند ولی گوش این گروه‌ها بدهکار نیست! این‌ها را کاری نمی شود کرد.

    *سوریه می‌تواند به صورت جدی در پرونده‌ای مثل آوارگان کمک کند؟ از طریق اجازه‌ی بازگشت دادن به آنها.
    -مشکل این است که خود این آوارگان می‌‌خواهند برگردند یا نه. ما همه آماده‌ایم که کمکشان کنیم. بعضی‌هایشان می‌توانند برگردند و در امن و امان زندگی کنند. بعضی جاها در سوریه هست در ریف دمشق و قلمون . حمص و غیره که افراد مسلح سه سال تمام با دولت جنگیدند و بعد با دولت مصالحه کردند [و سلاحشان را زمین گذاشتند] و امروز کسی کاری به کارشان ندارد. اینها که داشتند می‌جنگیدند اینطور بود، دیگر قضیه کسی که فرار کرده که مشخص است. پس باید بگردیم ببینیم دلیل اصلی اینکه بعضی‌ها اصرار داشتند به عنوان آواره مشخصا به لبنان بیایند و بمانند چیست. این اولا نیاز به اراده‌ای جدی از طرف آوارگان دارد و ثانیا نیاز به تصمیمی از طرف بعضی نیروهای سیاسی که استفاده از آوارگان به عنوان سلاحی انسانی و اخلاقی و امنیتی و سیاسی ضد نظام را متوقف کنند. این نیروها، گروه‌های مسلح را تشویق می‌کنند که خانواده‌هایشان را به لبنان بفرستند تا خودشان با خیال راحت در سوریه به جنگ ادامه دهند. اینجا جا دارد اشاره کنم که حمایت برخی لبنانی‌ها از گروه‌های مسلح در برخی مناطق سوریه هنوز هم جریان دارد، چه از جهت تأمین مالی و چه تسلیح و چه از جهت دخالت مستقیم و توجه و راهنمایی ولی این کارها به دور از چشم رسانه‌ها صورت می‌گیرد. این جریان هنوز ادامه دارد و چیزی تغییر نکرده است.

    *آیا مشارکت شما در جنگ سوریه باعث خونریزی مدام و فرسایش مادی و انسانی حزب می‌شود؟ و تا چه حد می‌توان این خونریزی را تحمل کرد؟
    -اینکه گفته شود این یک نوع فرسایش و خونریزی مدام است نوعی بزرگنمایی است. ولی در هر حال، قربانی‌هایی که حزب الله از روز دخالتش در سوریه تا الان داده است بسیار کمتر از قربانی‌ها و هزینه‌هایی است که حزب الله و همه‌ی لبنانی‌ها در صورت دخالت نکردن حزب الله باید در آینده می‌پرداختند.

    *آیا نبرد سوریه باعث شده که تاکتیک‌هایی که حزب الله می‌‌خواست به عنوان غافلگیری بری اسرائیلی‌ها در آستین داشته باشد لو برود؟
    -چیزی که برای اسرائیل تدارک دیدیم ماهیتش با نبردی که الان ضد گروه‌های مسلح داریم متفاوت است فذا فکر نمی‌کنم چیزی بوده باشد که حزب الله تدارک دیده و برای مواجهه با اسرائیل مخفی‌اش کرده بوده و حالا لو رفته باشد. بلکه بر عکس (و خب این با اینکه دلیل رفتن ما به سوریه نبود، یکی از نتایج مثبت حاصل از آن است) که این نبرد، تجربه و آگاهی و وسعت دیدی به ما داد که می‌توان آن را در هر مواجهه‌ای در آینده ضد اسرائیل (چه هجومی چه دفاعی) به کار گرفت. اسرائیل کاملا چشمش به تجربه‌ی حزب الله در سوریه است. در بحث‌های اسرائیلی‌ها خیلی گفته شد که آیا حزب الله بعد از کسب تجربه‌ی القصیر و قلمون می‌تواند دروس و نتایج این دو تجربه را در نبرد الجلیل به کار گیرد؟ [سید حسن نصرالله چندی پیش اسرائیل را تهدید کرد که در صورت بروز نبردی بین حزب الله و اسرائیل، دیگر نبرد دفاعی نبوده و رزمندگان حزب الله، الجلیل در شمال فلسطین اشغالی را فتح خواهند کرد. نبردی که در سوریه به راه افتاد، برتری‌ کیفی‌ای به ما در هر نبردی در آینده با دشمن اسرائیلی بخشیده است و در عین حال هیچ چیزی که در نبرد با دشمن اسرائیلی برای ما مفید باشد را هم از دست ما نگرفته است.

    * در سوریه با اسرائیلی‌ها درگیر شده‌اید؟
    -به صورت مستقیم نه.

    *حضور حزب الله در سوریه به اهالی جولان کمک می‌کند که جنبش مقاومت مردمی‌ای [ضد اشغالگری اسرائیل] راه بیندازند؟
    -این به خواست خودشان برمی‌گردد. وقتی از مقاومت در جایی حرف می‌زنی، در صورتی که خود اهالی منطقه، ساکنین محلی که در همان سرزمین حضور دارند اراده‌ی مقاومت داشته باشند تو می‌توانی عاملی کمکی برای آنان باشی. مثل چیزی که در لبنان رخ داد. در سال 1982 [1361 شمسی، زمان اشغال لبنان توسط اسرائیل] ایرانی‌ها و سوری‌ها نیامدند در لبنان بجنگند. لبنانی‌هایی بودند که اراده‌ی نبرد برای آزادسازی سرزمینشان را داشتند و اینجا بود که کمک، معنی پیدا کرد.

    *پیش از قضیه بمب کارگذاشته شده شبعا [که چندی پیش ضد اشغالگران صهیونیست عمل کرد] و بعد از آن، چندین عملیات در منطقه‌ی جولان صورت گرفت. آیا حزب الله ارتباطی با این عملیات‌ها داشت؟
    -چیزی که من می‌‌دانم این ست که یک تشکل واقعی در آنجا وجود دارد، یک تشکل ملی که نشانگر یک اراده است و آنها هستند که عمل می‌کند نه ما.

    *درست است که شما اخیرا با برخی مخالفین سوری دیدار داشته‌اید و بعضی‌هایشان موضعشان را تغییر دادند؟
    -آنهایی که من با آنها دیدار داشتم دلیلی ندارد که مواضعشان را تغییر دهند. می‌توانم بگویم که آنها موضع ما را درک کردند.

    *آیا بین مخالفین سوری تمایز قائلی؟
    -عملا و در عرصه‌ی واقعیت فعلی، مخالفین خارج‌نشین سوری دیگر هیچ وجودی [و تأثیری] داخل سوریه ندارند. و البته از نظر من اساسا از ابتدا هم وجود و تأثیری در داخل سوریه نداشتند. مخالفین خارج نشین عبارتند از شخصیت‌های سیاسی یا فرهنگی یا فکری که در چارچوب یک طرح سیاسی معین گرد هم جمع‌آوری شد‌ند. اغلبشان هم جلوی در سافرت‌خانه‌ها و هتل‌ها زندگی کرده‌اند و هنوز هم جلوی در سفارتخانه‌ها و هتل‌ها هستند. این تحلیل من نیست، تحلیل خود آنهاست. شخصیت‌های بزرگ به اصطلاح ائتلاف ملی مخالفین، این را در جلسات با دوستان لبنانی‌شان می‌گویند. می‌گویند که دور هم جمع می‌شوند و داستان‌سرایی می‌کنند و بیاینه می‌دهند. سفارتخانه‌ها و کشورهای مختلف و آنچه تجمع کشورهای دوست سوریه خوانده می‌شود هم چندپارگی آنان را چندپاره‌تر کرده‌اند. این واقعیت مخالفین خارج‌نشین است.
    پس می‌توان پرسید: اصلا مخالفین خارج‌نشین امروز کجای معادلات سیاسی و میدانی‌اند؟ دیگر هیچ ارزش و اثری ندارند. واقعیت میدانی زیر سیطره‌ی گروه‌های مسلح است. حتی ارتش آزاد هم ارتش نبود، بلکه تجمعی بود از گروه‌های مسلح جدا از هم که گاهی با هم هماهنگ بودند و خیلی وقت‌ها هم سر غنیمت و سر کنترل ایست و بازرسی‌ها و گذرگاه‌ای مرزی با یکدیگر رقابت و درگیری داشتند. در عمل، الان بخش اساسی‌ای از واقعیت میدانی را داعش تشکیل می‌دهد و بخش کوچکتری را جبهة النصرة و بخشی را آنچه که در تجمیع اخیرشان جبهه‌ی اسلامی می‌‌خوانند. اما گروه‌هایی که دسته‌های ملی یا سکولار یا مدنی خوانده می‌شوند اساسا وجودی ندارند. نمی‌‌خواهم به صحبت‌های اوباما استناد کنم [که چندی پیش اعلام کرد مخالفان میانه‌رو و غیرتکفیری اثری در سوریه ندارند] ولی خب اوباما نسبت به وضع آنها کاملا بااطلاع است. سفیر آمریکا [در سوریه] است که بخش بزرگی از این دسته‌[های سکولار و ...] را مدیریت می‌کند. الان واقعیت میدانی مخالفین در کف میدان این است که این مخالفین از گروه‌های مسلحی تشکیل می‌شود که اکثرشان تندرو‌اند و بین خودشان هم جنگ وجود دارد. این چیزی است که سیر واقعیت عملی به آن منتهی شده. فلذا حتی اگر بخواهیم دنبال یک نیروی سیاسی معین در بین مخالفن بگردیم تا با گفتگو به تفاهم برسیم هم اصلا چنین طرفی را پیدا نمی‌کنیم.


    ***
    *برخی‌ها اینطور تحلیل می‌کنند که حزب الله وجودش را به عنوان یک جنبش اسلامی آغاز کرد که مرزها را به رسمیت نمی‌شناسد. سپس در مرحله‌ی بعدی تبدیل شد به یک جنبش مقاومت ملی، با جهت‌گیری اسلامی و الان هم (پس از نبرد در سوریه و صحبت‌هایی مبنی بر حضورش در عراق و یمن) تبدیل شده است به یک جنبش مقاومت فرامرزی. این صحبت تا چه حدی دقیق و درست است؟ و تاچه حد با آن موافقید؟
    -فارغ از بحث فکری و سیاسی من دوست دارم مسائل را همانطور که هست عرضه کنم. رفتن برای نبرد در سوریه، در درجه‌ی اول برای دفاع از لبنان و دفاع از مقاومت در لبنان و دفاع از همه‌ی لبنانی‌ها بدون استثناء بود. حاثه‌ی اخیر عرسال [اشغال عرسال توسط تکفیریون] تحلیل ما را ثابت کرد، ولو اینکه دشمن لجباز بخواهد آن را مطابق میل خودش تحلیل کند.
    برخی‌ها اینطور می‌گفتند که شما برای جنگ پیش‌دستانه به سوریه رفتید. من این را تعبیر دقیقی نمی‌دانم، چون جنگ در مرزهای ما بود. امروز برخی از نیروهای 14 مارس هستند (از همان کسانی که شب و روز از سیادت ملی و عدم دخالت خارجی [در لبنان] و اینها حرف می‌زنند) که نمی‌‌دانند که ارتفاعات عرسال که ده‌ها کیلومتر طول دارد و ارتفاعات دیگری در بقاع هستند که گروه‌های مسلح سوری از همان ابتدای حوادث، آنجا را اشغال کردند. این گروه‌ها در آنجا مراکز آموزشی ساختند و اتاق‌های عملیات و بیمارستان‌های میدانی و پادگان . مجتمع. داخل خاک لبنان. این وقتی بود که حتی یک رزمنده هم از حزب‌الله به سوریه نرفته بود. به ما می‌گویند چون شما رفتید آنها هم آمدند. برادر من، آنها خیلی وقت بود آمده بودند. موضوع جنگ پیش‌دستانه نیست. القصیر [که کانون حضور گروه‌های تکفیری بود] درست در مرز قرار دارد. مسئله‌ی قطعی‌‌ای که هر روز بیشتر تأیید می‌شود این است که اگر نبرد [حزب الله در] القصیر نبود، این گروه‌های مسلح به سرعت وارد هرمل و منطقه‌ی بقاع شمالی [در لبنان] می‌شدند. نبرد ما در سوریه، بُعد ملی را از مقاومت ما نمی‌گیرد چون ما داریم در مرزها از کشورمان دفاع می‌کنیم. درست است که ما در برخی جاها وارد سوریه شده‌ایم، ولی نبرد اساسا در مناطق مرزی است. مسئله‌ی مهم‌تر این است که خطر الان همه را تهدید می‌کند. چیزی که ما سه سال پیش می‌گفتیم را الان همه دارند می‌گویند، حتی دشمنان ما هم اقرار می‌کنند آنچه در منطقه می‌گذرد موجودیت‌ها و کشورها و جوامع و ملت‌ها را تهدید می‌کند، کل منطقه را تهدید می‌کند، حتی منافع کشورهای بزرگ را در منطقه تهدید می‌کند. امروز، من معتقدم بر کس که می‌تواند در این نبرد برای دفاع از لبنان و سوریه و عراق و فلسطین و منطقه و آرمان فلسطین و مسلمین و مسیحیان و اقلیت‌های دینی مشارکت کند، واجب است مشارکت کند. همه‌ی بحث‌های فکری و استراتژیک و تاکتیکی و نظریه‌پردازی‌های سیاسی و فکری را بگذار کنار. خطر بزرگی وجود دارد که دارد حمله می کند و پیش‌روی می‌کند و جنایت‌های هولناکی مرتکب می‌شود؛ نه ضابطه‌ای دارد نه مانعی می‌شناسد و نه به مرزی از نظر فکری و اخلاقی و شرعی و انسانی پایبند است. موجودی وحشی است که ریسمانش را پاره کرده و در منطقه افتاده است. حالا اگر کسی پیدا شود که با این موجود وحشی بجنگد و مانع دریده شدن ملت‌ها و دولت‌ها و موجودیت‌های منطقه توسط آن شود، باید از او تشکر کرد یا محکومش کرد؟ اما اینکه چه کسی این موجود وحشی را ساخته و چه کسی پرورشش داده و بزرگش کرده بحث دیگری است که به آن هم می‌رسیم. من هنوز هم می‌گویم روزی می‌رسد که دشمنان ما و ایرادگیرندگان لجباز امروزمان خواهند گفت: شما درست می‌گفتید، از شما ممنونیم.

    *یعنی شما مطمئنید که چنین چیزی رخ خواهد داد؟
    -روحیه مردمی [که تا چندی پیش، به خاطر تبلیغات و تحریکات ضد شیعی و ضد حزب الله، نظرشان نسبت به حزب الله منفی شده بود] تغییر کرده است. سیاسیون آخر همه حال و هوا و روحیه‌شان تغییر می‌کند چون حساب و کتاب منافع را می‌کنند. مثلا همین موضوع عرسال را در نظر بگیریم. آیا حال و هوا و روحیه مردمش مثل قبل از وقایع اخیر است؟ می‌بینیم که در شبکه‌های تلویزیونی چه می‌گویند، همان چیزی که از بعضی رهبران جریان المستقبل می‌شنویم، که می‌پرسند: آیا این بود دستمزد عرسال که آوارگان را پناه داد و پذیرایی کرد؟ البته در عرسال کسانی بودند که بیش از این [به تگفیریون] خدمات دادند و آنجا را تبدیل به یک پایگاه نظامی خط مقدم برای گروه‌های مسلح کردند. دلیلش بیانیه‌ی جبهة النصرة بعد از این وقایع که در آن به خطایی که در عرسال مرتکب شدند (و آن چیزی که آنجا برایشان داشت) اشاره کرد. چیزی که عرسال (نمی‌گویم اهالی عرسال) به عنوان یک منطقه‌ی جغرافیایی به مخالفین مسلح می‌داد، هیچ جای دیگر نمی‌داد. حالا این‌ها چه دستمزدی به اهالی عرسال دادند؟ حتی پیش از این نبرد اخیر، گروه‌های مسلح وارد شهر می‌شدند و می‌دزدیدند و غارت می‌کردند و آدم‌ربایی می‌کردند. اهالی عرسال حتی پیش از اتفاقات اخیر خواستار حمایت بودند چون حاکم واقعی آنجا شده بود داعش و النصرة.
    یا حال و هوا و روحیه مسیحی‌های لبنان را در نظر بگیر. تغییر نکرده است؟ در بقاع شمالی، دیگر امروز دسته‌بندی مسیحیان 8 مارس و مسیحیان 14 مارس معنا ندارد، هر کس که می‌خواهد از خانه‌اش و روستایش و امکلاکش دفاع کند حاضر است در کنار ارتش سلاح به دست بگیرد و در مقابله با گروه‌های مخالف مسلح سوریه شرکت کند. در این زمینه بحثی وجود ندارد. داده‌های میدانی این را می‌گوید. این حال و هوا امروز در کل لبنان وجود دارد. ولی خب شخصیت‌های سیاسی‌ای هستند که منفعتشان در لجبازی است. امروز بعضی‌ها می‌گویند با افراطگری و تحجر و تروریسم خواهند جنگید، بسیار خب، معنی این چیست؟ وقتی که دولت لبنان تا الان فهرست تروریستی را تدوین نکرده است، معنی آن حرف این است که کسانی هستند که این فهرست را تهیه کرده و مشخص کرده‌اند چه کسانی تروریستند.

    *موضع‌گیری ولید جنبلاط [که اخیرا به حزب الله نزدیک شده] هم در همین چارچوب قرار دارد؟
    -قطعا. این بخشی از محاسبات اوست. این موجود وحشی‌ای که داعش نام دارد، بین مردم هیچ فرقی نمی‌گذرارد و دوست و دشمن و هم‌پیمان و رقیب نمی‌شناسد و ضابطه ای ندارد [همه را می‌کشد]. مقابله با این‌ها مسئله‌ی سلاح و مواجهه‌ی میدانی نیست. خود میدان هم روی فکر و اعتقاد و ایمان و فرهنگ و عواطف و احساسات بنیان می‌شود. به این سادگی نمی‌شود کسی به جایی برسد که این‌ها [نیروهای داعش] در حقد و کینه و آمادگی روحی برای ریختن خون به این صورت رسیده‌اند. کجا در تاریخ مثل این پیدا می‌شود؟ بحث داعش، به گردن سازمان ملل متحد است. بعضا کودکان و زنان ایزدی را زنده زنده خاک کرده‌اند. می‌بینیم که چطور با سر بردین تفریح می‌کنند. چطور به این رسیده‌اند؟ این فکر سال‌ها رویش کار شده تا به این سطح رسیده است.
    در نتیجه باید پرسید، این خطر امروز چه کسی را تهدید می‌کند. به تجربه‌ی داعش در سوریه نگاه کنید. هر کسی جز خودشان را کشتند. در عراق، بعضی‌ها می‌گویند جنگ سنی-شیعه است. خب اصلا چند نفر شیعه در کل استان‌های نینوی و صلاح‌الدین وجود دارد؟ اینها امام جماعت‌های اهل سنت و شیوخ قبایل اهل سنت را چون بیعت با خلیفه را نپذیرفته بودند کشتند. تعداد زیادی از اهل سنت را آواره کرده و بیش و پیش از مساجد و مزارات شیعه، مساجد و مراقد و مزارات اهل سنت را ویران کردند، رفتارشان با اقلیت‌های دینی مثل مسیحی‌ها و ایزدی‌ها که بماند. کدام منطق در دنیا اجازه می‌دهد که ده‌ها هزار نفر را به کوه‌ها آواره کنند و محاصره‌شان کنند تا از تشنگی و گرسنگی بمیرند، آن هم جلوی چشم و گوش همه‌ی مردم دنیا؟!
    این خطر، نه شیعه می‌شناسد، نه سنی، نه مسلمان، نه مسیحی، نه دُرزی، نه ایزدی، نه عرب و نه کرد. این موجود وحشی در حال بزرگ شدن و رشد کردن است، جبهه‌های مشخصی در سوریه و عراق وجود دارد که جلوی داعش مقاومت می‌کنند. در برخی جبهه‌های میدانی دیگر وضع موضعی در حال بهتر شدن است، در فلان شهر یا در بهمان روستا یا شهرستان. ولی باز هم به نظر می‌رسد که امکانات و رقم‌ها و توانایی‌هایی که در اختیار داعش قرار دارد، عظیم و سنگین است. این باعث نگرانی همه است و همه باید نگران باشند.
    مثلا کردها، پیش خودشان محاسبات اشتباهی کرده بودند. وقتی در عراق آن اتفاقاتی که دیدیم، رخ داد، کردها وارد مناطقی که با حکومت عراق بر سر آن اختلاف داشتتند شدند و بر خودشان لازم ندیدند وارد مناطق دیگر شوند و گفتند که این مسئولیت مابقی عراقی‌هاست (شیعه و سنی و ایزدی و مسیحی) و خود آنها باید کار خودشان را پیش ببرند. رهبران کرد فکر می‌کردند که داعش به یک مرزی می‌رسد و در آنجا می‌ایستد و در این بین چیزی نیست که کردستان را تهدید کند. شاید منشأ این مسئله، تحلیل‌ها یا وعده‌ها یا تضمین‌هایی بود که دعش یا حامیان منطقه‌ای آن به کردها داده بودند. ولی چیزی که در عمل اتفاق افتاد این بود که داعش رسید به مسافت 30 تا 40 کیلومتری اربیل. و این، رهبران کرد را مجبور کرد که صدایشان را بلند کنند و خواستار کمک آمریکا و غرب و ایران و عراق و غیره شوند.
    پس، داعش مرز ندارد. و یک خطر حقیقی وجود دارد و کشورها و طرف‌های زیادی حقیقتا احساس خطر می‌کنند چون از «ویژگی‌ها»ی این سازمان آن است که می‌تواند همه‌ی پیروان تفکر وهابی و القاعده‌ای را به خود جذب کند. خب یک عضو النصرة چرا نباید عضو داعش شود؟ مشکلی نیست، چون هر دوی اینها یک عقیده و یک تفکر و یک ادبیات و یک طرز رفتار و عمل دارند. اختلافشان یک اختلاف سازمانی است بر سر اینکه ابومحمد الجولانی امیر است یا ابوبکر البغدادی. در نتیجه، وقتی عضو النصرة می‌بیند که اهدافی که دارد را داعش دارد محقق می‌کند، به داعش می‌پیوندد. و داعش واقعا این قدرت را دارد که النصرة را به مرور آب کند و از بین ببرد. نه لزوما از طریق نظامی، بلکه از طریق پیوستن نیروهای النصرة به داعش. روی پیروان این فکر تکفیری وهابی ده‌ها سال کار شده و میلیاردها دلار برایشان خرج شده است. اینها در هر جای دنیا باشند، امیدها و آرزوها و طرح و آینده‌شان را در داعش مجسم می‌بینند. بعضی از کشورها خودشان می‌دانند چه چیزی درست کرده و پرورش داده‌اند به همین جهت است که تشخیصشان نسبت به خطر داعش، بزرگتر و مهم‌تر و دقیق‌تر از مثلا تشخیص ماست، چون می‌دانند چه دارند.
    امروز، فارغ از بزرگنمایی، ترسی حقیقی در کشورهای خلیج فارس و عربستان سعودی وجود دارد و همه باید هم بترسند. چون این فکر، همان چیزی است که از ده‌ها سال پیش دارد به مردم القا می‌شود، در مدارس و در سیستم‌های آموزشی‌شان. به همین جهت است که می‌گوییم خطر بزرگی وجود دارد و همه باید هم نگران باشند. خطری حقیقی موجودیت‌ها و جوامع و کشورها و ملت‌ها را تهدید می‌کند. قطعا همه‌ی اقلیت‌های دینی در خطرند. خطر در کمین همه‌ی آنان و اموالشان و عرضشان و کودکانشان و زنانشان و مقدساتشان است.
    البته نمی‌خواهیم ترس به جان مردم بیندازیم. با این خطر قطعا می‌توان مقابله کرد و بر آن پیروز شد و شکستش داد. ولی این امر نیازمند جدیت است. ما در القصیر و قلمون با ارتش آزاد و طرفداران تفکر سکولاریستی یا لیبرالی که نجنگیدیم، با پیروان همین تفکر جنگیدیم و شکستشان دادیم. ولی چیزی که از مردم مد انتظار می‌رود این است که موضع داشته باشند، و آگاه باشند و هوشیار.

    *بازگشت سعد حریری [به لبنان] به معنی این است که عربستان فهمیده باید وضع را جمع و جور کند و رهبری جریان اعتدال‌گرا را در مقابل تروریسم به او بسپارد؟
    -ممکن است.

    *در دیدارهایی که چندی پیش با شخصیت‌های سیاسی داشتی، پیش از حمله‌ی داعش به کردستان، این حمله را پیش‌بینی کرده بودی. به نظرت چرا به سمت شمال راه افتادند و چرا به عربستان و اردن و ترکیه [که به هر سه می‌وانستند حمله کنند] کاری نداشتند؟
    -نوبت همه‌ی اینها هم که گفتی می‌رسد. هرجا طرفداران تفکر تکفیری حضور داشته باشند، زمینه برای داعش وجود دارد. این چیزی است که در اردن و عربستان و کویت و کشورهای خلیج فارس وجود دارد. اگر کشوری هست که خیال می‌کند می‌تواند به این سازمان کمک کند و آن را [به نفع خودش] به کار بگیرد، وقتی نوبتش رسید خواهید دید که داعش به او رحم نخواهد کرد. ولی همه‌ی اینها [تقدم و تأخر در «نوبت» هرکدام] به داده‌های میدانی و جغرافیایی مرتبط است. حتی ترکیه‌ای‌ها هم اشتباه می‌کنند. در هر حال، داعش که با ؤنبيل از آسمان نیفتاده [وسط سوریه و عراق]. همه می‌دانند که رزمندگانی که از چهارگوشه‌ی عالم به سوریه آمدند از کدام مرز وارد شدند و چه کسی آنان را تأمین مالی و تسلیحاتی و امکاناتی کرد. نظر ما از همان اول این بود که چاه‌کن همیشه ته چاه است. این افعی را آنها درست کردند و در آستین خودشان پرورش پیدا کرد و حالا به حان خودشان افتاده است، حالا هر کس می‌خواهند باشند؛ چه آمریکا چه ترکیه‌ای ها و چه کشورهای خلیج فارس. هر کس فکر می‌کند می‌تواند این بازی را مدیریت کند و یا ادوات آن را در اختیار خودش داشته باشد و مسیرهایش را تعیین کند، متوهم و در اشتباه است.

    *آیا ارتش سوریه و ارتش عراق در مسئله‌ی رشد داعش و جلوگیری نکردن زودهنگام از آن مسئولیت ندارند؟
    -نمی‌شود سوریه را ملامت کرد. سوریه چون از همان اول وارد نبرد با این گروه‌های مسلح شد، فارغ از اسامی و عناوینشان.

    *آیا در دوره‌ای ارتش سوریه اصطلاحا «بی خیال» داعش نشده بود؟
    -تماسی بین ارتش سوریه و داعش نبود. در موضوع عراق، بحث جدی‌ای وجود دارد. آنچه در موصل رخ داد از موضوعات خطیر است. این از قهرمانی و دلاوری داعش نبود. وگرنه چه شد که به مجرد تلاش برخی نیروهای رسمی و برخی نیروهای مردیمی عراق، پیش‌روی‌هایش در بسیاری از جاها متوقف شد؟

    *به نظرتان پیش‌روی داعش به سمت بغداد متوقف شده است؟
    -طبق اطلاعات من، بله تا حد زیادی.

    *نظرت درباره ظاهر شدن رسانه‌ای ابوبکر البغدادی چیست؟
    -سیاست او این نبود که در رسانه‌ها ظاهر شود. ولی فکر می‌کنم ظاهر شد تا یک مشکل فقهی را حل کند: موقعی که داعش خلافت او را اعلام کرد، بحثی در جهان اسلام بین علمای اهل سنت درگرفت که چطور می‌توانیم با کسی بیعت کنیم که اسمش را نمی دانیم، شخصش را نمی‌شناسیم و هیچ اطلاعات و داده‌ای درباره‌‌اش در دست نداریم، چون بیعت با شخص مجهول جایز نیست و باید با شخص معلوم و شناخته شده بیعت کنیم. در نتیجه البغدادی مجبور شد که خودش را نشان دهد تا از حال مجهول تبدیل به معلوم و شناخته‌شده شود و باب بیعت باز گردد، این درباره‌ی این حرکتش. اما در مورد نسبش که می‌گوید قریشی است، دلیلش این است که حدیثی وجود دارد که می‌گوید «الائمة من قریش» یعنی پیشوایان از قریش‌اند. به حسب نظر مذاهب فقهی [اهل سنت] خلیفه باید از قریش باشد درحالیکه امیر یک کشور، مثلا پادشاه یا امیر یا رئیس‌جمهور، را خلیفه‌ی مسلمانان حساب نمی‌کنند. می‌گویند خلیفه‌ی مسلمانان باید قریشی باشد. و از آنجا که طرح ابوبکر البغدادی، طرح خلافت است باید به آنها بگوید قریشی است تا بیعت با او صحیح باشد.
    او می‌‌خواهد بگوید قریشی است، از طریق نسبش که به اهل بیت می‌رسد [که آنان نیز خود قریشی‌اند] چون موضوع اهل بیت نزد شیعیان و اهل سنت اثری بارز دارد. اهل سنت محبت و احترم نسبت به اهل بیت دارند و در این موضوع بحثی نیست. فقط یک دسته‌ی خاص هستند (که اتفاقا در همین زمینه مغالطاتی هم صورت می‌گیرد) که به آنها ناصبی گفته می‌شود. عبارت نواصب یا ناصبی اصلا یک اصطلاح شیعی نیست. این یک اصطلاح اسلامی است که هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت به کار می‌برند و منظورشان از ناصبی کسی است که نصب العین‌اش و سرلوحه‌ی کارش دشمنی اهل بیت علیهم السلام باشد، با آنان دشمنی کند، از آنان کینه داشته باشد، به آنان دشنام و ناسزا بدهد. این یک اصطلاح شیعی نیست و اگر به کتب رجال اهل سنت نگاه کنید که برای درجه بندی احادیث [از طریق راویانش] به کار می‌رود، می‌بینید که می‌نویسند فلان کس ناصبی بود و از این اصطلاح استفاده می‌کنند. فلذا حالت ناصبی‌ها یک موضوع خاص است. عموم اهل سنت محب اهل بیت علیهم السلام هستند و به آنان احترام می‌گذارند و میزان این محبت از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است. فلذا ابوبکر البغدادی می‌گوید من قریشی و از خاندان اهل بیت هستم. من نمی‌‌دانم چیزی که ادعا می‌کند راست است و آیا واقعا حسنی یا حسینی یا قریشی است یا نه؟ الله اعلم.



    موفق باشین.
    93/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 12:00
  2. آیا نشانه‌های حمله قریب‌الوقوع رژیم صهیونیستی به لبنان به چشم می خورد؟
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-07-2013, 09:53
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-05-2013, 10:10
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-05-2013, 22:15
  5. هشدار نصرالله به اسرائیل: حمله کنید نابودید
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-02-2013, 11:43

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه