نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: ولایت‌گریزی پنهان (یادداشت علیرضا پناهیان)

  1. #1
    حرفه ای ghanbar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    866
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ولایت‌گریزی پنهان (یادداشت علیرضا پناهیان)

    بسم الله الرحمن الرحیم
    یادداشتی از استاد حکیم حجة الاسلام و المسلمین پناهیان، سال 88 در قسمت شبکه ی تحلیلی نخبگان سایت موسسه حفظ و نشر امام خامنه ای منتشر شد. با توجه به بحث های اخیر بنده در نورآسمان با بعضی از بزرگواران خوب دانستم که این یادداشت رو به اشتراک بذارم! البته به همه ی عزیزان بعنوان برادر کوچکتر توصیه میکنم که حتی اگه قبلا هم مثل بنده این یادداشت رو مطالعه کردن مطالعه دوباره ی آن برای تذکر بجاست ... :

    {محتواي مخفي}
    موضوع های نسبتا مرتبط این روزها در نور آسمان :
    http://www.noas.ir/f/forum324/thread62884.html
    http://www.noas.ir/f/forum321/thread...tml#post193551
    و ...




    بحث درباره‌ی ولایت را به گونه‌های مختلفی می‌توان مطرح كرد. "ولایت‌پذیری" و "ولایت‌گریزی" را هم می‌توان به صورت‌های گوناگون مورد مطالعه قرار داد. یكی از منظرها كه در قرآن كریم هم آمده، این است كه بحث پیرامون ولایت را از "نظام تسخیری" آغاز كنیم و با طرح تفاوت‌هایی كه میان انسان‌ها هست و لوازمی كه این تفاوت‌ها دارند، به موضوع ولایت، ولایت‌پذیری و ولایت‌گریزی برسیم.

    نظام تسخیری
    انسان‌ها با یكدیگر متفاوت آفریده شده‌‌اند و امكانات، دارائی‌ها و توانائی‌هایشان با هم فرق می‌كند. این تفاوت لازمه‌ی خلقت انسان است كه می‌خواهد اجتماعی زندگی كند. اگر این تفاوت‌ها نبود، زندگی اجتماعی هم قابل تصور نبود. اجتماع هم به دلایل گوناگون لازمه‌ی حیات انسان شمرده شده است.
    تفاوت بین انسان‌ها موجب می‌شود كه توانائی‌ها و دارائی‌های انسان‌ها نسبت به هم در بخش‌های مختلف، كم و زیاد باشد. مثلاً پیرمرد، عقلش بیشتر از جوان می‌رسد؛ زور جوان هم بیشتر از پیرمرد است. باید توانائی‌های این‌ دو در هم ضرب شود تا بتوانند زندگی كنند. گاهی جوان به پیرمرد پول می‌دهد تا از عقلش استفاده كند و گاهی پیرمرد به جوان پول می‌دهد تا از زور بازوی او بهره ببرد. البته مثال‌های متنوع دیگری نیز می‌توان در نظر گرفت كه بیش از این بیان‌كننده‌ی تفاوت استعدادها و توانایی‌ها باشند اما از ذكر آن‌ها می‌گذریم.

    بنابراین تفاوت بین انسان‌ها موجب می‌شود كه آن‌ها یكدیگر را به كار گیرند و تسخیر كنند. این‌گونه است كه "نظام تسخیری" برقرار می‌شود و ما ناگزیر باید آن را بپذیریم. قرآن می‌فرماید: "نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات، لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً"1 خداوند متعال می‌فرماید ما امكانات زندگی كردن را بین انسان‌ها متفاوت، متنوع و نامساوی تقسیم كرده‌ایم تا یكدیگر را (در یك نظام تسخیری) به كار گیرند.
    وقتی امكانات زندگی برای انسان‌ها متنوع باشد، طبیعتاً در بسیاری از جزئیات نامساوی خواهند بود؛ و به همین دلیل انسان‌ها بر هم قدرت پیدا می‌كنند. بعضی بر بعضی دیگر در برخی امكانات، برتری پیدا می‌كنند. این در جهتی از آن برتر می‌شود و آن در جهتی دیگر از این قوی‌تر می‌گردد. این برتری‌ها در انواع زمینه‌ها وجود دارد.
    خداوند متعال نیز ابایی ندارد از آن كه نتیجه را به‌طور واضح اعلام كند: "لیتّخذ بعضهم بعضاً سخریا" نتیجه این می‌شود كه شما یكدیگر را به كار بگیرید و كارمند هم شوید. حالا چه اسمش كارمند باشد، چه نباشد. مدیر هم به نوعی كارمند كارمند خود است؛ چون به كارمندانش خدمت می‌كند؛ همان‌گونه كه كارمندان به مدیر خدمت می‌كنند. این چرخش وجود دارد تا انسان‌ها یكدیگر را به خدمت بگیرند و همه رئیس و مرئوس هم شوند؛ و یا انواع ارتباطات تسخیری شكل بگیرد.

    فرار از واقعیت
    در این‌جا یك بحث اخلاقی قابل طرح است و آن این‌كه: انسان‌هایی كه از نوعی عدم تعادل رنج می‌برند و از عقلانیت و سلامت روحی كافی برخوردار نیستند، نظام تسخیری را نمی‌پذیرند؛ و به بهانه‌های مختلف سعی دارند از پذیرش آن فرار كنند؛ مثلاً گاهی عدم تحمل تبعیض را بهانه می‌كنند. در حالی كه منظور از تبعیض در این‌جا همان "رفعنا بعضهم فوق بعض" است؛ تبعیض به معنای عدم مساوات و یك شكل نبودن افراد است، نه بی‌عدالتی. عدالت یعنی شایستگی‌های افراد مورد اعتنا قرار گیرد و هر كسی حق خود را دریافت كند.
    این یك واقعیت است كه در بین انسان‌ها، مساوات وجود ندارد. قدها و قیافه‌ها و وزن‌های انسان‌ها متفاوت است. فهم‌های ما هم فرق می‌كند. این وضعیت برای خودش فلسفه‌ای دارد و برای حیات انسان‌ها در كنار هم، یك امر حیاتی است؛ كه فعلاً به بیان آن نمی‌پردازیم. ولی بعضی از انسان‌ها به دلیل یك نوع "عدالت‌گرایی موهوم"، ظرفیت پذیرش نظام تسخیری را ندارند. البته معمولاً عقده‌ها و گره‌های روحی خاصی باعث عدم پذیرش تفاوت‌ها می‌شود.

    گاهی هم بعضی انسان‌‌ها نظام تسخیری را به ظاهر می‌پذیرند ولی كینه‌توزی می‌كنند و مترصد فرصتی هستند تا امكانی پیدا كنند و بتوانند از نظام تسخیری فرار كنند و یا دیگران را ظالمانه به تسخیر بكشند. یا به دلائل مختلف نمی‌خواهند قواعد بازی را رعایت كنند، یا خیال پردازانه می‌خواهند خود را از تسلیم شدن به نظام تسخیری برهانند و یا در جریان رقابت‌های بیهوده و ستم‌آلود، خود را در جایگاه بهتری قرار دهند.
    به هر حال ناراحت بودن از نظام تسخیری و عدم پذیرش لوازم تفاوت انسان‌ها با هم، در شخصیت برخی وجود دارد. اگر دقیق نگاه كنیم، می‌بینیم منشأ بسیاری از حسادت‌ها همین است. از طرفی منشأ این نپذیرفتن‌ها هم یك نوع خودخواهی افراطی است كه به تكبر و حب‌ّ مقام می‌انجامد. انسان پیش خود می‌گوید: دیگری نباید از من متمایز باشد! در حالی كه تفاوت دیگران با او طبیعتاً تمایزاتی را در پی خواهد داشت. باید پذیرفت كه هر كسی را بهر كاری ساختند.

    همچنین از زیر كار در رفتن و ظلم هم در واقع فرار از پذیرش نظام تسخیری است. گاهی كسی برای ما كار خدماتی می‌كند، می‌آید و در كم‌تر از دو دقیقه، كاری را انجام می‌دهد؛ مثلاً وسیله‌ای را تعمیر می‌كند ولی ما سخت‌مان است كه به خاطر این دو دقیقه، پولی را كه حق اوست، بپردازیم. گاهی ما به خاطر انواع خودخواهی‌ها، نمی‌توانیم نظام تسخیری را بپذیریم و تفاوت‌های طبیعی بین انسان‌ها، در برخی از شرایط ناراحتمان می‌كند. اسم این وضعیت را چه باید گذاشت؟ بی‌ظرفیتی؟ بی‌شخصیتی؟ به هر حال بسیار شایع است و منشأ بسیاری از بداخلاقی‌ها و بدرفتاری‌ها است.

    اگر این یك واقعیت است كه ما انسان‌ها با هم فرق می‌كنیم- كه هست- بهتر است این تفاوت‌ها و نتایج آن را بپذیریم. البته همیشه‌ "نپذیرفتن" با بهانه‌ها و روش‌های مختلفی صورت می‌گیرد. گاهی بر امتیازات خودمان تأكید می‌كنیم، به خاطر این‌كه از اقرار به امتیازات دیگران طفره برویم. گاهی بر كاستی‌های دیگرانی كه از جهتی بر ما برتری دارند، تأكید می‌كنیم. گاهی ارزش عدالت و برابری را به رخ می‌كشیم و هر نوع اقرار به فضیلت دیگران را فضیحتی برای خود تلقی می‌كنیم و آن را مغایر كرامت انسانی خود می‌شماریم.

    مسئله‌ بشریت
    باید توجه داشت فرار از پذیرفتن "رفعنا بعضهم فوق بعض درجات"، تنها در جامعه‌ی دینی نیست. در یك جامعه‌ی لائیك هم، كسانی را می‌بینیم كه شخصیتاً نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند و به دنبال فرصتی می‌گردند تا طوری زندگی كنند كه كسی فوق آن‌ها وجود نداشته باشد.
    البته این در جای خود یك ارزش است كه انسان برای رفعت موقعیت خود تلاش كند، ولی نباید ارزش‌های دیگران را هم انكار كرد. اما در این میان بعضی‌ها خود را برتر از دیگران می‌دانند. ریشه‌ی قدرت‌طلبی صهیونیست‌ها همین‌ است. آن‌ها نمی‌توانند این واقعیت هستی را بپذیرند و می‌گویند ما بنی‌اسرائیل، قوم برتر هستیم؛ در صورتی كه هر فرد یا جامعه‌ای از یك جهت برتری دارد. آفریقایی‌ها بر آسیایی‌ها از یك جهت برتر هستند، آسیایی‌ها بر اروپایی‌ها از یك جهت، اروپایی‌ها بر دیگران از جهت دیگر... البته منظور از برتری در این مورد، برتری ارزشی یا دینی نیست.
    به هر حال كسانی كه این تفاوت‌ها و نظام تسخیری را می‌پذیرند، از نظر روحی و اخلاقی تعادل دارند و امكان تعامل اجتماعی بسیار بالایی هم پیدا می‌كنند؛ انعطاف‌پذیر هستند و همیشه از زندگی خرسندند. بسیاری از اتفاق‌ها كه در زندگی رخ می‌دهد و خیلی‌ها را ناراحت می‌كند، نمی‌تواند این‌گونه انسان‌ها را ناآرام كند. آن‌ها می‌توانند به همه‌چیز زیبا نگاه كنند و بهره‌ی درستی ببرند. مثلاً چیزی را كه نمی‌دانند، راحت می‌پرسند. بعضی‌ها كه خودشان در یك رشته‌ی علمی تخصص دارند، گاهی چیزی را كه در یك حوزه‌ی دیگر نمی‌دانند، بسیار متواضعانه سؤال می‌كنند. انسان از تواضع و آزادمنشی آن‌ها لذت می‌برد. آن‌ها به راحتی می‌پذیرند كه در مسائلی، دیگران بر ایشان برتری دارند.

    از طرف دیگر گاهی كسی در رشته‌ای تخصص دارد و در رشته‌های دیگر نه، اما نمی‌خواهد بپذیرد. به جای این‌كه درست و سر راست بپرسد، با كنایه می‌گوید: شما در این‌باره چیزی می‌د‌انید!؟ نمی‌داند كه این‌جا نباید مثل استاد سؤال كرد، بلكه باید مثل یك شاگرد مسأله‌ را مطرح نمود. البته این طبع انسان است كه به "أنا ربّكم الأعلی"2 میل دارد. یك حالت فرعونی است كه در همه هست و نمی‌گذارد كوچكی كردن را بپذیرد.
    بنابراین باید روی نهادینه كردن این خصلت بسیار ساده، كار كرد. باید برای خودمان تكرار كنیم و بپذیریم كه انسان‌ها بر یكدیگر برتری دارند؛ به یكدیگر محتاج می‌شوند و باید به هم خدمت كنند. باید به راحتی این تفوق‌های نسبی در "نظام تسخیری" را پذیرفت. اگر این حقیقت را به راحتی بپذیریم، تواضع در جان ما ریشه می‌گیرد و رشد می‌كند.

    ریشه ولایت‌گریزی * 1
    این نكته در آیه‌ی مذكور، از مطالب بسیار كلیدی قرآن در مباحث اجتماعی است؛ چنان‌كه استاد شهید مطهری در كتاب جهان‌بینی توحیدی می‌گوید: "آیه‌ی مورد نظر، رابطه‌ی تكوینی انسان‌ها را در زندگی اجتماعی بیان می‌كند كه رابطه‌ی تسخیری عموم برای عموم است و می‌توان گفت از نظر بیان فلسفه‌ی اجتماعی اسلام، مهم‌ترین آیات است."3
    این آیه در واقع مربوط به كسانی است كه پیامبریِ پیامبر را قبول ندارند و نمی‌پذیرند. مشكل آن‌ها این است كه چرا یك انسان و یا این شخص باید پیامبر باشد!؟ انگار آن‌ها باید تعیین كنند چه كسی یا چه نوع موجودی باید پیامبر شود. خداوند متعال در آغاز آیه‌ی مورد نظر می‌فرماید: "أهم یقسمون رحمة ربّك"؛ منظور از رحمت در این‌جا "نبوت" است كه با "ولایت" هم ارتباط تنگاتنگی دارد.4 آیا انسان‌ها باید مشخص كنند كه شایسته است پیامبری را به چه كسی بدهند!؟ خداوند توضیح می‌دهد كه شما حتی برای تقسیم معیشت خود به من محتاج هستید! من با ملاحظات خودم امكانات زندگی را به انسان‌ها می‌بخشم. بنابراین مشخص است كه رحمت را هم خودم باید تقسیم ‌كنم. تشخیص این امور از انسان‌ها برنمی‌آید.

    یكی از تفاوت‌های انسان‌ها در دنیا این است كه یكی پیامبر می‌شود و دیگری نمی‌شود. یكی امام است و دیگری مأموم. البته اگر بحث امامت و ولایت هم در كار نباشد، انسان‌ها در داشتن میزان قدرت تأثیرگذاری بر یكدیگر، با هم مساوی نیستند. بعضی‌ها- صرف نظر از این‌كه شایستگی دارند یا نه- ذاتاً توانایی رهبری و مدیریت بیشتری دارند. اما همان كسانی كه نظام تبعیضی و تسخیری را نمی‌پذیرند، این تفاوت را نیز نمی‌پذیرند. ربط بحث نظام تبعیض و تسخیر با "ولایت‌پذیری"، این است.
    نكته‌ی مهم آن است كه برخی افراد به دلیل بی‌ظرفیتی و یا دیگر مشكلات شخصیتی، نظام تسخیری را نمی‌پذیرند و در برخی موارد برتری‌های دیگران را قبول نمی‌كنند. حتی بدشان نمی‌آید دیگران را برده‌ی خود قرار دهند؛ مانند ثروت‌مندانی كه وقتی به شخصیتی باسواد برخورد می‌كنند، نه فقط در برابر او تواضع نمی‌كنند، بلكه می‌خواهند با پول، او را در برابر خود متواضع كنند.

    ممكن است این تعبیر نسبت به ولایت، بی‌احترامی تلقی شود، اما واقعیت این است كه انگار برخی دیواری كوتاه‌تر از دیوار ولایت پیدا نمی‌كنند و تا به پیامبر و امام می‌رسند، ولایت‌گریز و تسخیرناپذیر می‌شوند! پیامبر و امام، برتری دارند اما زور نمی‌گویند؛ مهربان هستند و به دیگران میدان می‌دهند. از این رو برخی كه مشكل شخصیتی دارند- مثلاً از تكبر و حسادت پر بهره‌اند- ضمن نپذیرفتن شأن آن‌ها، از مهربانی‌شان سوء استفاده می‌كنند. البته همین انسان‌ها در برخی موارد كه مجبور باشند، اهل معامله‌اند و نظام تسخیری را می‌پذیرند.
    شاید چون پیامبر(ص) خودش به دنبال انسان‌ها آمده و می‌فرماید: "قولوا لا إله إلا ‌الله، تفلحوا" مظلوم‌تر از او پیدا نمی‌كنند. نوبت به پیامبر و امام كه می‌رسد، همه بازی درمی‌آورند كه چرا این آقا پیامبر شود!؟ همین كسانی كه به پیامبری یك شخص اعتراض می‌كنند، هزاران تفاوت و تبعیض دیگر را در دنیا می‌بینند و دم برنمی‌آورند؛ گرچه اگر زمینه‌اش باشد، سعی می‌كنند آن تفاوت‌ها را هم نپذیرند و ظلم می‌كنند، ولی به پیامبر و امام كه می‌رسند، به دلائلی حساسیت‌شان بیشتر می‌شود.

    آیه‌ی 32 سوره‌ی زخرف می‌فرماید: آیا رحمت پروردگار را شما باید تقسیم كنید!؟ آیا شما باید تعیین كنید كه پروردگار این نعمت را به چه كسی بدهد؟ اشاره‌ی آیه به این است كه در واقع بعضی‌ها نتوانسته‌اند تفاوت در نظام تسخیری را بپذیرند. نه تنها تا جایی كه می‌توانند زیر بار كسی نمی‌روند، بلكه می‌خواهند همه را زیر بار خودشان بیاورند. نوبت به پیامبری و ولایت هم كه برسد، ولایت‌گریزی می‌كنند. اگر بتوانند، ولایت‌ستیزی هم خواهند كرد.

    جایگاه ولایت در نظام تسخیری
    نكته‌ی دیگر در این باره‌ آن است كه ولایت در نظام تسخیری، كمی شبیه داور در وسط بازی و زمین فوتبال است؛ مراقب است كسی در جریان بازی به دیگری ظلم نكند. هركسی هنرمندتر است، گل بزند. قدرت ولایت در این جهت استفاده می‌شود كه انسان‌ها با هم درست زندگی كنند و به هم زور نگویند. من قدرت خلاقیت داشته باشم، یكی قدرت حافظه داشته باشد، دیگری قدرت تحلیل داشته باشد... هركسی قدرتی دارد كه اگر بخواهد با آن به دیگران ظلم كند، ولایت جلوی او می‌ایستد. ولایت فضایی را ایجاد می‌كند كه آدم‌ها به دلیل تفاوت‌هایشان با هم، بر یكدیگر سلطه‌ی ظالمانه پیدا نكنند.
    در واقع قدرت‌ها در جامعه یك قدرت كنترل كننده و بالادستی پیدا می‌كنند به نام ولایت. بنابراین ولایت از بین برنده‌ی قدرت انسان‌ها نیست؛ فضایی ایجاد می‌كند تا توانایی‌ها بتوانند به‌خوبی با هم تعامل كنند. به این ترتیب باید گفت ولایت موجب شكوفایی استعدادها و پدید آمدن قدرت‌های نوین هم می‌شود و همه فرصت بروز داشته‌هایشان را پیدا می‌كنند.

    گاهی سؤال می‌شود: چرا رسول خدا(ص) در دوران ده‌ساله‌ای كه در مدینه در رأس قدرت بودند، منافقان را از بین نبردند. شاید جواب این باشد كه فضا برای درگیری مؤمنان و منافقان فراهم است؛ البته یك رقابت و درگیری منطقی و خاص كه شرایط و ضوابط خودش را دارد. آنچنان كه اسلام آیین‌نامه‌ی آن را صادر فرموده است كه مثلاً از روشن‌بینی آغاز می‌شود و تا روشنگری ادامه پیدا می‌كند؛ با از خودگذشتگی مؤمنان و خودخواهی‌های منافقان همراه است و مظلومیت مؤمنان و ظلم‌های پنهان و آشكار منافقان را در پی دارد؛ و در نهایت به رسوایی منافقان و جلوگیری از اقداماتشان منتهی می‌شود.*2
    به این ترتیب ولایت، فضا را برای چرخش صحیح قدرت و بهره‌برداری از فرصت‌ها برای آحاد جامعه آماده می‌كند. ولایت امام زمان(عج) تنها زمانی بر جهان حاكم می‌شود كه همه بتوانند درك كنند تنها ولایت است كه چرخش قدرت در جامعه را سامان می‌دهد. شأن ولایت این است كه قدرت‌ها را كنترل می‌كند. به همین دلیل معمولاً كسانی با ولایت درمی‌افتند كه سر و كارشان با قدرت- از همه‌ی انواع آن- است. قدرت‌طلبان مالی، سیاسی، علمی، اعتباری و... بیشترین استعداد ضدیت با ولایت را دارند. از آن‌جا كه ولایت تنظیم‌كننده‌ی نحوه‌ی بهره‌برداری از قدرت است، طبیعی است كه قدرت‌طلبان با این مهار‌كننده و تنظیم‌كننده‌ی قدرت، مخالفت می‌كنند.

    قرآن می‌فرماید: "فقال الملأ من قومه..."5 آنان‌كه با نوح و پیامبران دیگر مخالفت می‌كردند، عموماً ذی‌نفوذان جامعه و قدرت‌مندان و قدرت‌طلبان جامعه بودند. تعابیری مانند "ملأ" و "مترف" كه در قرآن فراوان آمده، اشاره به همین موضوع دارد. باید دانست همیشه چند سرشاخه‌ی قدرت، میانه‌ی مردم را با پیامبر خدا به‌هم می‌زنند.
    با این توضیح، ولایت مساوی است با تأمین و تضمین آزادی و استقلال انسان‌ها و حق انتخاب آن‌ها. جالب است كه وقتی بحث ولایت مطرح می‌شود، برخی نگران آزادی، استقلال و حق انتخاب انسان‌‌ها می‌شوند! آن‌ها نه تنها برای تأمین آزادی به امور دیگری غیر از ولایت متوسل می‌شوند- كه البته هیچ‌كدام هم ثمربخش نیستند- بلكه آزادی را در مقابل ولایت در معرض خطر می‌بینند. این برداشت نادرست، به دلیل درك نكردن معنای ولایت است. اصولاً فلسفه‌ی ولایت این است كه مواظبت كند كسی حق انتخاب و آزادی عمل انسان‌ها را سلب نكند. تا ولایت نباشد، هیچ تضمینی وجود ندارد برای این‌كه انسان در نظام تسخیری له نشود. با توجه به نظام تسخیری، اگر ولایت نباشد، انسان در جامعه- هر جامعه‌ای با هر ساختاری- خُرد می‌شود.

    ولایت‌گریزی پنهان
    نكته‌ی مهم دیگری كه در این زمینه باید به آن اشاره كرد، این است كه همه‌ی ما در ظاهر ولایت را می‌پذیریم اما نگرانیم كه نكند امام زمان(عج) تشریف بیاورند و ما با ایشان مخالفت كنیم یا ته دلمان نق بزنیم! الان كه ایشان نیست تا بخواهد دستوری بدهد، همه فدایی او هستیم اما وقتی آمد، معلوم نیست چه می‌شود! می‌خواهیم مطمئن باشیم كه در ركاب ایشان خواهیم بود. از این رو كسانی كه دوست دارند مطمئن شوند ولایت‌پذیر حقیقی هستند، باید مراقب "ولایت‌گریزی پنهان" باشند.
    یكی از راه‌های فرار از نظام تسخیری و به عبارت دیگر، یكی از صورت‌های ولایت‌گریزی پنهان كه البته روزی رسوا می‌شود، این است كه انسان، ولایت كسی را كه نمی‌تواند در برابرش بایستد، بپذیرد ولی از پذیرش دیگر موارد ولایت طفره برود. مانند كسانی كه ولایت پیامبر را می‌پذیرفتند اما ولایت امیرالمؤمنین را صریحاً نمی‌پذیرفتند. حتی گاهی كسانی كه در زمان حیات رسول اكرم(ص) ایشان را آزار می‌دادند و ولایت‌پذیر نبودند، بعد از رحلت حضرت مدعی می‌شدند كه تنها ولایت او را پذیرفته‌اند اما ولایت حضرت علی(ع) را نمی‌پذیرند! یا مانند آن‌ها كه ظاهراً ولایت علی(ع) را پذیرفته بودند اما برای پذیرش ولایت امام حسن(ع) بهانه‌تراشی می‌كردند. این‌ مربوط به همان‌ كسانی است كه در عمق جان، نظام تسخیری را نپذیرفته‌اند.

    متأسفانه بعضی‌ها ظرفیت ندارند نظام تسخیری را بپذیرند. البته آن‌ها در مواردی هم تحت تأثیر جو، پذیرای ولایتند اما در هنگام امتحان، ولایت‌ناپذیری خود را نشان می‌دهند و گاهی كه فرصت پیدا كنند، در پشت پرده خرابكاری خواهند كرد. در تاریخ، ذی‌نفوذانی را می‌بینیم كه ولایت پیامبر(ص) را پذیرفتند، چون راهی برای نپذیرفتن نداشتند اما شرایط كه فراهم می‌شد، مخالفت‌های خود را ابراز می‌كردند. در دوران معاصر هم بعضی‌ها ولایت امام را پذیرفته بودند اما در مورد رهبر معظم انقلاب، حقیقت ولایت‌پذیری‌شان‌ مشخص شد. معلوم شد كه از اساس ولایت‌پذیر نبودند؛ بلكه چند صباحی به دلائل مختلف همراهی كرده بودند و چون زمان امتحان‌ ولایت رسید، حقیقت خود را نشان دادند. شاید هم ولایت‌پذیر بوده‌اند اما ایمان هم گاهی از دست‌رفتنی است و بعضی‌ها ایمان مستودع دارند و ایمان مستقر ندارند.6

    برخی ولایت امام زمان(عج) را می‌پذیرند اما ولایت دیگری را كه لازمه‌ی پذیرش ولایت ایشان است، برنمی‌تابند. مشخص است كه در مورد پذیرش ولایت امام زمان(عج) هم صادق نیستند؛ اگر آقا ظهور كند، شاید ولایت ایشان را هم نپذیرند. اما ولایت‌پذیر، همیشه ولایت‌پذیر است و بهانه نمی‌گیرد.
    پس كسانی هستند كه نظام تسخیری را عمیقاً- یعنی تا جایی كه بتوانند- نمی‌پذیرند اما جایی كه نمی‌توانند، تسلیم می‌شوند. داستان ولایت همین است. ولایت‌پذیری هم شبیه پذیرش نظام تسخیری و هم با آن مرتبط است. بعضی‌ها‌ در دوران دفاع مقدس به ظاهر ارادت‌مند امام حسین‌(ع) بودند، اما به شهدا احترام نمی‌گذاشتند! زمان جنگ كه روضه می‌خواندیم، گاهی در ضمن روضه از شهدا حرف می‌زدیم؛ مذهبی‌هایی كه اهل دفاع و حضور در جبهه نبودند، در مقابل حزب‌اللهی‌ها می‌گفتند: چرا در كنار روضه‌ی امام حسین(ع) از شهدا یاد می‌كنید!؟ می‌گفتیم: این‌ها هم فرزندان و رهروان سیدالشهداء هستند. ما كه نمی‌گوییم این‌ها مانند شهدای كربلا هستند. اما آن‌ها نق خودشان را می‌زدند؛ چون نمی‌توانستند برتری رزمندگان و شهدا را بر خودشان در دستگاه امام حسین(ع) بپذیرند.

    به هر حال تكبر یا حسادت به برخی اجازه نمی‌دهد حقیقت را بپذیرند. گاهی هم كه مجبورند، سعی می‌كنند دست‌كم لوازم آن حقیقت را نپذیرند. برای همین وقتی نمی‌توانند با امام حسین(ع) مخالفت كنند، احترام دوستان و پیروانش را می‌شكنند. این‌جا سرّ ذكر "إنّی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم" روشن می‌شود.7
    پیامبر گرامی اسلام، سپاه اسامه را تشكیل داد. در آن هنگام ظاهراً اُسامه نوزده‌ساله بوده اما شخص او مهم نبود. پیامبر(ص) می‌خواست با این كار مردم را امتحان كند كه آیا فرمان فرمانده‌ی منصوب ایشان را هم محترم می‌دانند؟ اگرنه، اُسامه نه امام است و نه شخصیت آنچنان برجسته‌ای دارد. شاید پیامبر(ص) این كار را كرد تا ولایت‌گریزی‌ پنهان در جامعه، نمایان شود. نپذیرفتن فرمان اسامه، نشانه‌ی ولایت‌گریزی پنهان و نپذیرفتن نظام تسخیری به‌صورت كامل است. از این رو پیامبر اكرم با آن‌همه مهربانی، كسانی كه از جیش اسامه تمرّد كردند را نفرین فرمودند.8

    ألحمدلله جامعه‌ی ما از ولایت‌پذیری بالایی برخوردار است؛ و این علامت درایت و سلامت روحی بسیاری از افراد این جامعه است. چون ولایت‌پذیری نیاز به هوشمندی و هوای نفس ستیزی دارد. از این جهت در طول تاریخ مانند ملت ما نیامده است. واقعاً عجیب است كه بسیاری از اتفاقات ناگوار در كشور ما رخ داده كه می‌توانست هر ملتی را از پا دربیاورد اما در این كشور آب از آب تكان نخورده؛ تازه می‌بینیم- با رعایت برخی نسبت‌ها- ولایت‌پذیری مردم در زمان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای از دوران حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه بیشتر هم شده است. ممكن است بعضی‌ها گمان كنند می‌خواهیم ایشان را با امام مقایسه كنیم؛ اما اصلاً بحث مقایسه‌ی دو شخصیت نیست؛ مقایسه‌ی دو موقعیت است. ما در مقام آن نیستیم كه مقام معنوی انسان‌ها را تشخیص دهیم. این‌كه حضرت امام از لحاظ معنوی یا علمی بالاتر است یا نه، موضوع و مسئله‌ی ما نیست. مسئله این‌جاست كه بعضی‌ها همین‌گونه مقایسه‌ها را دستاویز ولایت‌گریزی پنهان قرار می‌دهند.

    به نظر بنده، كسانی كه رهبری و ولایت امام را پذیرفتند، نسبت به این زمان خیلی هنر نكرده‌ بودند. در شرایط و جوّ اول انقلاب و جنگ، كسی نمی‌توانست رهبری امام را نپذیرد. گرچه آن زمان هم مخالفت‌های صریحی از سوی برخی نخبگان مانند ملی مذهبی‌ها دیده می‌شد. اما امروز كه سال‌ها از آن فضای پرشور می‌گذرد و علیه رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز صریحاً تبلیغات منفی فراوانی- به‌ویژه از خارج از كشور- انجام گرفته، ولایت‌مداری مردم ما برای خیلی‌ها كه خاصیت ایمان و قواعد رشد معنوی را نمی‌شناسند، شگفت‌انگیز شده است.
    اول انقلاب بعضی‌ها دنبال امام راه افتاده بودند، چون ایشان "استبدادستیز" بود؛ برخی هم به جهت "استكبارستیزی" امام همراهی و تبعیت می‌كردند. كسانی هم بودند كه چون امام فرموده بودند آب و برق را مجانی می‌كنیم، همراه شده بودند اما بعد كه دیدند به‌واسطه‌ی آن‌همه مضيقه‌ها و تحمیل جنگ، آب و برق رایگان نشد و یا انقلابی بودن و پذیرش ولایت، عوارضی دارد كه نمی‌توانند تحمل كنند، كم‌كم راه خود را جدا كردند.
    اتفاقاً وقتی جوّ جامعه چندان همراه نباشد، ولایت‌پذیری حقیقی خودش را بهتر نشان می‌دهد. همه‌ی ما باید دائماً امتحان پس بدهیم. پای ركاب حضرت امام، ناخالصی‌هایی بود كه پس از رحلت ایشان، نمونه‌هایی از ریزش‌ها را پدید آورد. معلوم شد بعضی‌ها آب پیدا نمی‌كردند، اگرنه شناگر ماهری بودند! همچنان‌كه پای ركاب اولیاء خدا هم همین‌گونه اتفاقات رخ می‌داد.

    نشانه‌های ولایت‌پذیری
    یكی از نتایج ولایت‌پذیری و یا پذیرش حقیقی نظام تسخیری این است كه نباید در حق هیچ كسی در جامعه ظلم كنیم. چون پذیرفته‌ایم هركسی امتیازاتی دارد كه خدا به او داده است. اگر بخواهیم بدانیم فردی، شخصیتاً گِل ولایت‌پذیری دارد یا جَو زده شده، باید دید آیا حق ‌كسی را ضایع می‌كند یا نه؟ آیا قدر هركسی را می‌داند یا نه؟
    گاهی می‌بینیم رهبر معظم انقلاب برای درگذشت برخی از علما كه انقلابی نبودند یا ضدانقلابی‌گری هم داشته‌اند، چه پیام‌هایی صادر فرموده‌اند و یا از برخی نویسندگان و رمان‌های خارجی تعریف كرده‌اند. همه می‌دانند هنگامی كه ایشان ارزشی را در كسی ببیند، نه تنها انكار نمی‌كند بلكه آن را تحسین هم می‌كند. این یعنی خود رهبر انقلاب شخصیتاً ولایت‌پذیر است؛ حق هركسی را به او می‌دهد و انصاف را درباره‌ی همه رعایت می‌كند. اصولاً شیعه، این‌گونه است و حاضر است برتری اندك هركسی در هر زمینه‌ای را بپذیرد. شخصیت شیعه از نظر روانی و رفتاری، یك شخصیت باز، تأییدكننده و انعطاف‌پذیر است. * 3 البته منظور از باز بودن و انعطاف‌پذیری، بی‌ایمانیِ تكثرگرایانه‌ای كه از دلِ پلورالیزم در‌می‌آید و می‌خواهد حق و باطل را درهم بیامیزد‌، نیست.

    بنابراین انسان منصف، ولایت‌پذیر است. اگر ما یك‌جا حق كسی را ندادیم، یا برتری كسی را نپذیرفتیم، یعنی شخصیتاً ولایت‌پذیر نیستیم. بنده برخی دكترهای متخصص را دیده‌ام كه در اوج برخورداری از تخصص علمی، وقتی مسئله‌ای اندكی از حوزه‌ی تخصصشان بیرون است، می‌گویند: "من نمی‌دانم. باید دید متخصصان آن رشته چه دیدگاهی دارند!" كسی كه انصاف می‌دهد و برتری دیگران را به راحتی می‌پذیرد، شخصیتاً ولایت‌پذیر است؛ اگر ولایت به درستی به او عرضه شود، می‌پذیرد. در طرف مقابل، بعضی‌ها سختشان است نظام تسخیری را بپذیرند. طبیعتاً به ولایت هم كه می‌رسند، بیشتر شیطنت می‌كنند. چون ولایت نجیب است و زور نمی گوید؛ آبروی كسی را هم نمی‌برد. به همین دلیل مظلوم واقع می‌شود.
    برای تقویت روحیه‌ی پذیرش نظام تسخیری، باید طلبه‌ها از حجره‌ها و دانشجویان از خوابگاه‌ها آغاز كنند و بدون هیچ حسادت، سخت‌گیری، تعصب و روی‌گردانی، امتیازات دیگران را بپذیرند. گاهی ما به امتیاز كناردستی‌مان نگاه نمی‌كنیم، چون اعصاب‌مان از دیدن برتری او خُرد می‌شود! اتفاقاً باید نگاه كرد و برتری‌ها را تحسین نمود. باید امتیازات یكدیگر را بپذیریم. همین پذیرش امتیازات در زندگی عادی، شخصیت ما را برای ولایت‌پذیری آماده می‌كند. تجربه و تمرین در پذیرش نظام تسخیری، روح انسان را برای پذیرش ولایت آماده می‌سازد.
    كسانی كه در ظاهر یك عمر ولایت‌پذیرند ولی در نقطه‌ی حساسی ریزش می‌كنند، كسانی هستند كه شخصیتاً خودشان را برای پذیرش نظام تسخیری آماده نكرده‌اند. در صورتی كه "الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر می‌داند رسالت خودش را كجا قرار دهد!"9 بنابراین همواره باید شخصیت خود را برای پذیرش ولایت آماده‌ كرد.

    اگر برخی سوء برداشت‌ها نبود، علاقه داشتم به ویژگی‌های برجسته‌ی رهبر معظم انقلاب بپردازم تا معلوم شود خداوند چگونه به ملت ما عنایت فرموده و آن‌ها را مورد حمایت قرار داده است. این‌جا تنها به اشاره‌ای بسنده می‌كنم: از كسانی كه ولایت‌مدار بوده و به راحتی امتیازات افراد را می‌پذیرفت، حضرت آیت‌الله بهاء‌الدینی بود. دكتری كه با ایشان مراوده‌هایی داشت، به بنده می‌گفت: روزی خدمت آقای بهاءالدینی رفتم؛ دیدم ایشان بسیار سرحال و با نشاط است. علت را جویا شدم. آقای بهاء‌الدینی فرمودند: "امروز خورشید در خانه‌ی ما طلوع كرد!" و وقتی منظور را می‌پرسند، معلوم می‌شود رهبر معظم انقلاب به خانه‌ی ایشان رفته بودند. وقتی می‌توان معنای این حرف را به خوبی درك كرد كه سنّ آقای بهاء‌الدینی و مقام معنوی ایشان را در نظر بگیریم. آنگاه درك می‌كنیم این‌گونه در مقابل رهبری تواضع داشتن، یعنی چه؟
    یك‌بار داماد ایشان به بنده می‌گفتند: بعضی‌ها درباره‌ی حضرت آقای بهاءالدینی حرف‌های غیر دقیقی مطرح می‌كنند. بنده از ایشان خواستم چند خاطره‌ی دقیق از ایشان برایم بیان كنند. یكی از مطالبی كه ایشان بیان كردند، این بود كه وقتی آقای بهاءالدینی در بیمارستان بودند و رهبری به دیدار ایشان آمدند، آقای بهاءالدینی خطاب به ایشان فرموده بودند: "السلام علیك یا ودیعة‌الله" و ایشان را امانت و ذخیره‌ی الهی می‌دانستند. این‌همه صفا و صداقت در انسان‌های بزرگ، انسان را مبهوت می‌كند. این‌گونه افراد، بی‌هیچ هوای نفسی درباره‌ی دیگران قضاوت می‌كنند و حق افراد شایسته را بجا می‌آورند؛ در حالی كه خود در اوج شایستگی هستند.

    پی‌نوشت:
    1. سوره‌ی زخرف؛ آیه‌ی 32
    2. سوره‌ی نازعات؛ آیه‌ی 24
    3. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ جلد دوم؛ صفحه 116
    4. طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛(ترجمه) ج 18؛ ص 145
    5. سوره‌ی اعراف؛ آیه‌ی 60- در مورد دیگر پیامبران نگاه كنید به آیات 88، 109 و 127 از همین سوره
    6. عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه‌ی 98 از سوره‌ی انعام از محمد بن فضیل روایت كرده است كه حضرت ابوالحسن(ع) درباره‌‌ی این آیه فرمود: "ما كان من الإیمان المستقرّ، فمستقرّ إلی یوم القیامة [أو أبداً] و ما كان مستودعاً سلبه الله قبل الممات. ایمانی كه مستقرّ (ثابت و پایدار) باشد تا روز قیامت [یا تا ابد] پایدار است و ایمانی كه ناپایدار و عاریتی باشد، خداوند، پیش از مرگ صاحبش، آن را می‌گیرد." تفسیر عیاشى 1؛ صص 371-372.
    7. زیارت عاشورا
    8. الملل و النحل، شهرستانى؛ ج 1؛ ص 29/ شرح إبن أبى الحديد بر نهج‌البلاغه؛ (چهار جلدى) ج 1؛ ص 21
    9. سوره‌ی انعام؛ آیه‌ی 124
    __________________________________________________ ________________

    * برای شرح بیشتر این مطالب رجوع شود به :
    1.سلسله جلسات رهایی از ولایت طاغوت دانشگاه تهران سال 88
    2.سلسله جلسات راز دردناکترین آیه ی قرآن (فاستقم کما امرت) ایام فاطمیه
    3.سلسله جلسات ایام فاطمیه دوم سال پیش دانشگاه امیرکبیر به گمانم که شرح حدیث المؤمن کالسنبلة تفی ء احیانا و تمیل احیانا بود ...


    امام خامنه ای :
    اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت می شود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود
    ...
    این کار (تعمل با آمریکا) ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
    بیست و دوم مردادماه

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر جدید AhmadK آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    2
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghanbar نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم
    یادداشتی از استاد حکیم حجة الاسلام و المسلمین پناهیان، سال 88 در قسمت شبکه ی تحلیلی نخبگان سایت موسسه حفظ و نشر امام خامنه ای منتشر شد. با توجه به بحث های اخیر بنده در نورآسمان با بعضی از بزرگواران خوب دانستم که این یادداشت رو به اشتراک بذارم! البته به همه ی عزیزان بعنوان برادر کوچکتر توصیه میکنم که حتی اگه قبلا هم مثل بنده این یادداشت رو مطالعه کردن مطالعه دوباره ی آن برای تذکر بجاست ... :

    {محتواي مخفي}
    موضوع های نسبتا مرتبط این روزها در نور آسمان :
    http://www.noas.ir/f/forum324/thread62884.html
    http://www.noas.ir/f/forum321/thread...tml#post193551
    و ...




    بحث درباره‌ی ولایت را به گونه‌های مختلفی می‌توان مطرح كرد. "ولایت‌پذیری" و "ولایت‌گریزی" را هم می‌توان به صورت‌های گوناگون مورد مطالعه قرار داد. یكی از منظرها كه در قرآن كریم هم آمده، این است كه بحث پیرامون ولایت را از "نظام تسخیری" آغاز كنیم و با طرح تفاوت‌هایی كه میان انسان‌ها هست و لوازمی كه این تفاوت‌ها دارند، به موضوع ولایت، ولایت‌پذیری و ولایت‌گریزی برسیم.

    نظام تسخیری
    انسان‌ها با یكدیگر متفاوت آفریده شده‌‌اند و امكانات، دارائی‌ها و توانائی‌هایشان با هم فرق می‌كند. این تفاوت لازمه‌ی خلقت انسان است كه می‌خواهد اجتماعی زندگی كند. اگر این تفاوت‌ها نبود، زندگی اجتماعی هم قابل تصور نبود. اجتماع هم به دلایل گوناگون لازمه‌ی حیات انسان شمرده شده است.
    تفاوت بین انسان‌ها موجب می‌شود كه توانائی‌ها و دارائی‌های انسان‌ها نسبت به هم در بخش‌های مختلف، كم و زیاد باشد. مثلاً پیرمرد، عقلش بیشتر از جوان می‌رسد؛ زور جوان هم بیشتر از پیرمرد است. باید توانائی‌های این‌ دو در هم ضرب شود تا بتوانند زندگی كنند. گاهی جوان به پیرمرد پول می‌دهد تا از عقلش استفاده كند و گاهی پیرمرد به جوان پول می‌دهد تا از زور بازوی او بهره ببرد. البته مثال‌های متنوع دیگری نیز می‌توان در نظر گرفت كه بیش از این بیان‌كننده‌ی تفاوت استعدادها و توانایی‌ها باشند اما از ذكر آن‌ها می‌گذریم.

    بنابراین تفاوت بین انسان‌ها موجب می‌شود كه آن‌ها یكدیگر را به كار گیرند و تسخیر كنند. این‌گونه است كه "نظام تسخیری" برقرار می‌شود و ما ناگزیر باید آن را بپذیریم. قرآن می‌فرماید: "نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات، لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً"1 خداوند متعال می‌فرماید ما امكانات زندگی كردن را بین انسان‌ها متفاوت، متنوع و نامساوی تقسیم كرده‌ایم تا یكدیگر را (در یك نظام تسخیری) به كار گیرند.
    وقتی امكانات زندگی برای انسان‌ها متنوع باشد، طبیعتاً در بسیاری از جزئیات نامساوی خواهند بود؛ و به همین دلیل انسان‌ها بر هم قدرت پیدا می‌كنند. بعضی بر بعضی دیگر در برخی امكانات، برتری پیدا می‌كنند. این در جهتی از آن برتر می‌شود و آن در جهتی دیگر از این قوی‌تر می‌گردد. این برتری‌ها در انواع زمینه‌ها وجود دارد.
    خداوند متعال نیز ابایی ندارد از آن كه نتیجه را به‌طور واضح اعلام كند: "لیتّخذ بعضهم بعضاً سخریا" نتیجه این می‌شود كه شما یكدیگر را به كار بگیرید و كارمند هم شوید. حالا چه اسمش كارمند باشد، چه نباشد. مدیر هم به نوعی كارمند كارمند خود است؛ چون به كارمندانش خدمت می‌كند؛ همان‌گونه كه كارمندان به مدیر خدمت می‌كنند. این چرخش وجود دارد تا انسان‌ها یكدیگر را به خدمت بگیرند و همه رئیس و مرئوس هم شوند؛ و یا انواع ارتباطات تسخیری شكل بگیرد.

    فرار از واقعیت
    در این‌جا یك بحث اخلاقی قابل طرح است و آن این‌كه: انسان‌هایی كه از نوعی عدم تعادل رنج می‌برند و از عقلانیت و سلامت روحی كافی برخوردار نیستند، نظام تسخیری را نمی‌پذیرند؛ و به بهانه‌های مختلف سعی دارند از پذیرش آن فرار كنند؛ مثلاً گاهی عدم تحمل تبعیض را بهانه می‌كنند. در حالی كه منظور از تبعیض در این‌جا همان "رفعنا بعضهم فوق بعض" است؛ تبعیض به معنای عدم مساوات و یك شكل نبودن افراد است، نه بی‌عدالتی. عدالت یعنی شایستگی‌های افراد مورد اعتنا قرار گیرد و هر كسی حق خود را دریافت كند.
    این یك واقعیت است كه در بین انسان‌ها، مساوات وجود ندارد. قدها و قیافه‌ها و وزن‌های انسان‌ها متفاوت است. فهم‌های ما هم فرق می‌كند. این وضعیت برای خودش فلسفه‌ای دارد و برای حیات انسان‌ها در كنار هم، یك امر حیاتی است؛ كه فعلاً به بیان آن نمی‌پردازیم. ولی بعضی از انسان‌ها به دلیل یك نوع "عدالت‌گرایی موهوم"، ظرفیت پذیرش نظام تسخیری را ندارند. البته معمولاً عقده‌ها و گره‌های روحی خاصی باعث عدم پذیرش تفاوت‌ها می‌شود.

    گاهی هم بعضی انسان‌‌ها نظام تسخیری را به ظاهر می‌پذیرند ولی كینه‌توزی می‌كنند و مترصد فرصتی هستند تا امكانی پیدا كنند و بتوانند از نظام تسخیری فرار كنند و یا دیگران را ظالمانه به تسخیر بكشند. یا به دلائل مختلف نمی‌خواهند قواعد بازی را رعایت كنند، یا خیال پردازانه می‌خواهند خود را از تسلیم شدن به نظام تسخیری برهانند و یا در جریان رقابت‌های بیهوده و ستم‌آلود، خود را در جایگاه بهتری قرار دهند.
    به هر حال ناراحت بودن از نظام تسخیری و عدم پذیرش لوازم تفاوت انسان‌ها با هم، در شخصیت برخی وجود دارد. اگر دقیق نگاه كنیم، می‌بینیم منشأ بسیاری از حسادت‌ها همین است. از طرفی منشأ این نپذیرفتن‌ها هم یك نوع خودخواهی افراطی است كه به تكبر و حب‌ّ مقام می‌انجامد. انسان پیش خود می‌گوید: دیگری نباید از من متمایز باشد! در حالی كه تفاوت دیگران با او طبیعتاً تمایزاتی را در پی خواهد داشت. باید پذیرفت كه هر كسی را بهر كاری ساختند.

    همچنین از زیر كار در رفتن و ظلم هم در واقع فرار از پذیرش نظام تسخیری است. گاهی كسی برای ما كار خدماتی می‌كند، می‌آید و در كم‌تر از دو دقیقه، كاری را انجام می‌دهد؛ مثلاً وسیله‌ای را تعمیر می‌كند ولی ما سخت‌مان است كه به خاطر این دو دقیقه، پولی را كه حق اوست، بپردازیم. گاهی ما به خاطر انواع خودخواهی‌ها، نمی‌توانیم نظام تسخیری را بپذیریم و تفاوت‌های طبیعی بین انسان‌ها، در برخی از شرایط ناراحتمان می‌كند. اسم این وضعیت را چه باید گذاشت؟ بی‌ظرفیتی؟ بی‌شخصیتی؟ به هر حال بسیار شایع است و منشأ بسیاری از بداخلاقی‌ها و بدرفتاری‌ها است.

    اگر این یك واقعیت است كه ما انسان‌ها با هم فرق می‌كنیم- كه هست- بهتر است این تفاوت‌ها و نتایج آن را بپذیریم. البته همیشه‌ "نپذیرفتن" با بهانه‌ها و روش‌های مختلفی صورت می‌گیرد. گاهی بر امتیازات خودمان تأكید می‌كنیم، به خاطر این‌كه از اقرار به امتیازات دیگران طفره برویم. گاهی بر كاستی‌های دیگرانی كه از جهتی بر ما برتری دارند، تأكید می‌كنیم. گاهی ارزش عدالت و برابری را به رخ می‌كشیم و هر نوع اقرار به فضیلت دیگران را فضیحتی برای خود تلقی می‌كنیم و آن را مغایر كرامت انسانی خود می‌شماریم.

    مسئله‌ بشریت
    باید توجه داشت فرار از پذیرفتن "رفعنا بعضهم فوق بعض درجات"، تنها در جامعه‌ی دینی نیست. در یك جامعه‌ی لائیك هم، كسانی را می‌بینیم كه شخصیتاً نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند و به دنبال فرصتی می‌گردند تا طوری زندگی كنند كه كسی فوق آن‌ها وجود نداشته باشد.
    البته این در جای خود یك ارزش است كه انسان برای رفعت موقعیت خود تلاش كند، ولی نباید ارزش‌های دیگران را هم انكار كرد. اما در این میان بعضی‌ها خود را برتر از دیگران می‌دانند. ریشه‌ی قدرت‌طلبی صهیونیست‌ها همین‌ است. آن‌ها نمی‌توانند این واقعیت هستی را بپذیرند و می‌گویند ما بنی‌اسرائیل، قوم برتر هستیم؛ در صورتی كه هر فرد یا جامعه‌ای از یك جهت برتری دارد. آفریقایی‌ها بر آسیایی‌ها از یك جهت برتر هستند، آسیایی‌ها بر اروپایی‌ها از یك جهت، اروپایی‌ها بر دیگران از جهت دیگر... البته منظور از برتری در این مورد، برتری ارزشی یا دینی نیست.
    به هر حال كسانی كه این تفاوت‌ها و نظام تسخیری را می‌پذیرند، از نظر روحی و اخلاقی تعادل دارند و امكان تعامل اجتماعی بسیار بالایی هم پیدا می‌كنند؛ انعطاف‌پذیر هستند و همیشه از زندگی خرسندند. بسیاری از اتفاق‌ها كه در زندگی رخ می‌دهد و خیلی‌ها را ناراحت می‌كند، نمی‌تواند این‌گونه انسان‌ها را ناآرام كند. آن‌ها می‌توانند به همه‌چیز زیبا نگاه كنند و بهره‌ی درستی ببرند. مثلاً چیزی را كه نمی‌دانند، راحت می‌پرسند. بعضی‌ها كه خودشان در یك رشته‌ی علمی تخصص دارند، گاهی چیزی را كه در یك حوزه‌ی دیگر نمی‌دانند، بسیار متواضعانه سؤال می‌كنند. انسان از تواضع و آزادمنشی آن‌ها لذت می‌برد. آن‌ها به راحتی می‌پذیرند كه در مسائلی، دیگران بر ایشان برتری دارند.

    از طرف دیگر گاهی كسی در رشته‌ای تخصص دارد و در رشته‌های دیگر نه، اما نمی‌خواهد بپذیرد. به جای این‌كه درست و سر راست بپرسد، با كنایه می‌گوید: شما در این‌باره چیزی می‌د‌انید!؟ نمی‌داند كه این‌جا نباید مثل استاد سؤال كرد، بلكه باید مثل یك شاگرد مسأله‌ را مطرح نمود. البته این طبع انسان است كه به "أنا ربّكم الأعلی"2 میل دارد. یك حالت فرعونی است كه در همه هست و نمی‌گذارد كوچكی كردن را بپذیرد.
    بنابراین باید روی نهادینه كردن این خصلت بسیار ساده، كار كرد. باید برای خودمان تكرار كنیم و بپذیریم كه انسان‌ها بر یكدیگر برتری دارند؛ به یكدیگر محتاج می‌شوند و باید به هم خدمت كنند. باید به راحتی این تفوق‌های نسبی در "نظام تسخیری" را پذیرفت. اگر این حقیقت را به راحتی بپذیریم، تواضع در جان ما ریشه می‌گیرد و رشد می‌كند.

    ریشه ولایت‌گریزی * 1
    این نكته در آیه‌ی مذكور، از مطالب بسیار كلیدی قرآن در مباحث اجتماعی است؛ چنان‌كه استاد شهید مطهری در كتاب جهان‌بینی توحیدی می‌گوید: "آیه‌ی مورد نظر، رابطه‌ی تكوینی انسان‌ها را در زندگی اجتماعی بیان می‌كند كه رابطه‌ی تسخیری عموم برای عموم است و می‌توان گفت از نظر بیان فلسفه‌ی اجتماعی اسلام، مهم‌ترین آیات است."3
    این آیه در واقع مربوط به كسانی است كه پیامبریِ پیامبر را قبول ندارند و نمی‌پذیرند. مشكل آن‌ها این است كه چرا یك انسان و یا این شخص باید پیامبر باشد!؟ انگار آن‌ها باید تعیین كنند چه كسی یا چه نوع موجودی باید پیامبر شود. خداوند متعال در آغاز آیه‌ی مورد نظر می‌فرماید: "أهم یقسمون رحمة ربّك"؛ منظور از رحمت در این‌جا "نبوت" است كه با "ولایت" هم ارتباط تنگاتنگی دارد.4 آیا انسان‌ها باید مشخص كنند كه شایسته است پیامبری را به چه كسی بدهند!؟ خداوند توضیح می‌دهد كه شما حتی برای تقسیم معیشت خود به من محتاج هستید! من با ملاحظات خودم امكانات زندگی را به انسان‌ها می‌بخشم. بنابراین مشخص است كه رحمت را هم خودم باید تقسیم ‌كنم. تشخیص این امور از انسان‌ها برنمی‌آید.

    یكی از تفاوت‌های انسان‌ها در دنیا این است كه یكی پیامبر می‌شود و دیگری نمی‌شود. یكی امام است و دیگری مأموم. البته اگر بحث امامت و ولایت هم در كار نباشد، انسان‌ها در داشتن میزان قدرت تأثیرگذاری بر یكدیگر، با هم مساوی نیستند. بعضی‌ها- صرف نظر از این‌كه شایستگی دارند یا نه- ذاتاً توانایی رهبری و مدیریت بیشتری دارند. اما همان كسانی كه نظام تبعیضی و تسخیری را نمی‌پذیرند، این تفاوت را نیز نمی‌پذیرند. ربط بحث نظام تبعیض و تسخیر با "ولایت‌پذیری"، این است.
    نكته‌ی مهم آن است كه برخی افراد به دلیل بی‌ظرفیتی و یا دیگر مشكلات شخصیتی، نظام تسخیری را نمی‌پذیرند و در برخی موارد برتری‌های دیگران را قبول نمی‌كنند. حتی بدشان نمی‌آید دیگران را برده‌ی خود قرار دهند؛ مانند ثروت‌مندانی كه وقتی به شخصیتی باسواد برخورد می‌كنند، نه فقط در برابر او تواضع نمی‌كنند، بلكه می‌خواهند با پول، او را در برابر خود متواضع كنند.

    ممكن است این تعبیر نسبت به ولایت، بی‌احترامی تلقی شود، اما واقعیت این است كه انگار برخی دیواری كوتاه‌تر از دیوار ولایت پیدا نمی‌كنند و تا به پیامبر و امام می‌رسند، ولایت‌گریز و تسخیرناپذیر می‌شوند! پیامبر و امام، برتری دارند اما زور نمی‌گویند؛ مهربان هستند و به دیگران میدان می‌دهند. از این رو برخی كه مشكل شخصیتی دارند- مثلاً از تكبر و حسادت پر بهره‌اند- ضمن نپذیرفتن شأن آن‌ها، از مهربانی‌شان سوء استفاده می‌كنند. البته همین انسان‌ها در برخی موارد كه مجبور باشند، اهل معامله‌اند و نظام تسخیری را می‌پذیرند.
    شاید چون پیامبر(ص) خودش به دنبال انسان‌ها آمده و می‌فرماید: "قولوا لا إله إلا ‌الله، تفلحوا" مظلوم‌تر از او پیدا نمی‌كنند. نوبت به پیامبر و امام كه می‌رسد، همه بازی درمی‌آورند كه چرا این آقا پیامبر شود!؟ همین كسانی كه به پیامبری یك شخص اعتراض می‌كنند، هزاران تفاوت و تبعیض دیگر را در دنیا می‌بینند و دم برنمی‌آورند؛ گرچه اگر زمینه‌اش باشد، سعی می‌كنند آن تفاوت‌ها را هم نپذیرند و ظلم می‌كنند، ولی به پیامبر و امام كه می‌رسند، به دلائلی حساسیت‌شان بیشتر می‌شود.

    آیه‌ی 32 سوره‌ی زخرف می‌فرماید: آیا رحمت پروردگار را شما باید تقسیم كنید!؟ آیا شما باید تعیین كنید كه پروردگار این نعمت را به چه كسی بدهد؟ اشاره‌ی آیه به این است كه در واقع بعضی‌ها نتوانسته‌اند تفاوت در نظام تسخیری را بپذیرند. نه تنها تا جایی كه می‌توانند زیر بار كسی نمی‌روند، بلكه می‌خواهند همه را زیر بار خودشان بیاورند. نوبت به پیامبری و ولایت هم كه برسد، ولایت‌گریزی می‌كنند. اگر بتوانند، ولایت‌ستیزی هم خواهند كرد.

    جایگاه ولایت در نظام تسخیری
    نكته‌ی دیگر در این باره‌ آن است كه ولایت در نظام تسخیری، كمی شبیه داور در وسط بازی و زمین فوتبال است؛ مراقب است كسی در جریان بازی به دیگری ظلم نكند. هركسی هنرمندتر است، گل بزند. قدرت ولایت در این جهت استفاده می‌شود كه انسان‌ها با هم درست زندگی كنند و به هم زور نگویند. من قدرت خلاقیت داشته باشم، یكی قدرت حافظه داشته باشد، دیگری قدرت تحلیل داشته باشد... هركسی قدرتی دارد كه اگر بخواهد با آن به دیگران ظلم كند، ولایت جلوی او می‌ایستد. ولایت فضایی را ایجاد می‌كند كه آدم‌ها به دلیل تفاوت‌هایشان با هم، بر یكدیگر سلطه‌ی ظالمانه پیدا نكنند.
    در واقع قدرت‌ها در جامعه یك قدرت كنترل كننده و بالادستی پیدا می‌كنند به نام ولایت. بنابراین ولایت از بین برنده‌ی قدرت انسان‌ها نیست؛ فضایی ایجاد می‌كند تا توانایی‌ها بتوانند به‌خوبی با هم تعامل كنند. به این ترتیب باید گفت ولایت موجب شكوفایی استعدادها و پدید آمدن قدرت‌های نوین هم می‌شود و همه فرصت بروز داشته‌هایشان را پیدا می‌كنند.

    گاهی سؤال می‌شود: چرا رسول خدا(ص) در دوران ده‌ساله‌ای كه در مدینه در رأس قدرت بودند، منافقان را از بین نبردند. شاید جواب این باشد كه فضا برای درگیری مؤمنان و منافقان فراهم است؛ البته یك رقابت و درگیری منطقی و خاص كه شرایط و ضوابط خودش را دارد. آنچنان كه اسلام آیین‌نامه‌ی آن را صادر فرموده است كه مثلاً از روشن‌بینی آغاز می‌شود و تا روشنگری ادامه پیدا می‌كند؛ با از خودگذشتگی مؤمنان و خودخواهی‌های منافقان همراه است و مظلومیت مؤمنان و ظلم‌های پنهان و آشكار منافقان را در پی دارد؛ و در نهایت به رسوایی منافقان و جلوگیری از اقداماتشان منتهی می‌شود.*2
    به این ترتیب ولایت، فضا را برای چرخش صحیح قدرت و بهره‌برداری از فرصت‌ها برای آحاد جامعه آماده می‌كند. ولایت امام زمان(عج) تنها زمانی بر جهان حاكم می‌شود كه همه بتوانند درك كنند تنها ولایت است كه چرخش قدرت در جامعه را سامان می‌دهد. شأن ولایت این است كه قدرت‌ها را كنترل می‌كند. به همین دلیل معمولاً كسانی با ولایت درمی‌افتند كه سر و كارشان با قدرت- از همه‌ی انواع آن- است. قدرت‌طلبان مالی، سیاسی، علمی، اعتباری و... بیشترین استعداد ضدیت با ولایت را دارند. از آن‌جا كه ولایت تنظیم‌كننده‌ی نحوه‌ی بهره‌برداری از قدرت است، طبیعی است كه قدرت‌طلبان با این مهار‌كننده و تنظیم‌كننده‌ی قدرت، مخالفت می‌كنند.

    قرآن می‌فرماید: "فقال الملأ من قومه..."5 آنان‌كه با نوح و پیامبران دیگر مخالفت می‌كردند، عموماً ذی‌نفوذان جامعه و قدرت‌مندان و قدرت‌طلبان جامعه بودند. تعابیری مانند "ملأ" و "مترف" كه در قرآن فراوان آمده، اشاره به همین موضوع دارد. باید دانست همیشه چند سرشاخه‌ی قدرت، میانه‌ی مردم را با پیامبر خدا به‌هم می‌زنند.
    با این توضیح، ولایت مساوی است با تأمین و تضمین آزادی و استقلال انسان‌ها و حق انتخاب آن‌ها. جالب است كه وقتی بحث ولایت مطرح می‌شود، برخی نگران آزادی، استقلال و حق انتخاب انسان‌‌ها می‌شوند! آن‌ها نه تنها برای تأمین آزادی به امور دیگری غیر از ولایت متوسل می‌شوند- كه البته هیچ‌كدام هم ثمربخش نیستند- بلكه آزادی را در مقابل ولایت در معرض خطر می‌بینند. این برداشت نادرست، به دلیل درك نكردن معنای ولایت است. اصولاً فلسفه‌ی ولایت این است كه مواظبت كند كسی حق انتخاب و آزادی عمل انسان‌ها را سلب نكند. تا ولایت نباشد، هیچ تضمینی وجود ندارد برای این‌كه انسان در نظام تسخیری له نشود. با توجه به نظام تسخیری، اگر ولایت نباشد، انسان در جامعه- هر جامعه‌ای با هر ساختاری- خُرد می‌شود.

    ولایت‌گریزی پنهان
    نكته‌ی مهم دیگری كه در این زمینه باید به آن اشاره كرد، این است كه همه‌ی ما در ظاهر ولایت را می‌پذیریم اما نگرانیم كه نكند امام زمان(عج) تشریف بیاورند و ما با ایشان مخالفت كنیم یا ته دلمان نق بزنیم! الان كه ایشان نیست تا بخواهد دستوری بدهد، همه فدایی او هستیم اما وقتی آمد، معلوم نیست چه می‌شود! می‌خواهیم مطمئن باشیم كه در ركاب ایشان خواهیم بود. از این رو كسانی كه دوست دارند مطمئن شوند ولایت‌پذیر حقیقی هستند، باید مراقب "ولایت‌گریزی پنهان" باشند.
    یكی از راه‌های فرار از نظام تسخیری و به عبارت دیگر، یكی از صورت‌های ولایت‌گریزی پنهان كه البته روزی رسوا می‌شود، این است كه انسان، ولایت كسی را كه نمی‌تواند در برابرش بایستد، بپذیرد ولی از پذیرش دیگر موارد ولایت طفره برود. مانند كسانی كه ولایت پیامبر را می‌پذیرفتند اما ولایت امیرالمؤمنین را صریحاً نمی‌پذیرفتند. حتی گاهی كسانی كه در زمان حیات رسول اكرم(ص) ایشان را آزار می‌دادند و ولایت‌پذیر نبودند، بعد از رحلت حضرت مدعی می‌شدند كه تنها ولایت او را پذیرفته‌اند اما ولایت حضرت علی(ع) را نمی‌پذیرند! یا مانند آن‌ها كه ظاهراً ولایت علی(ع) را پذیرفته بودند اما برای پذیرش ولایت امام حسن(ع) بهانه‌تراشی می‌كردند. این‌ مربوط به همان‌ كسانی است كه در عمق جان، نظام تسخیری را نپذیرفته‌اند.

    متأسفانه بعضی‌ها ظرفیت ندارند نظام تسخیری را بپذیرند. البته آن‌ها در مواردی هم تحت تأثیر جو، پذیرای ولایتند اما در هنگام امتحان، ولایت‌ناپذیری خود را نشان می‌دهند و گاهی كه فرصت پیدا كنند، در پشت پرده خرابكاری خواهند كرد. در تاریخ، ذی‌نفوذانی را می‌بینیم كه ولایت پیامبر(ص) را پذیرفتند، چون راهی برای نپذیرفتن نداشتند اما شرایط كه فراهم می‌شد، مخالفت‌های خود را ابراز می‌كردند. در دوران معاصر هم بعضی‌ها ولایت امام را پذیرفته بودند اما در مورد رهبر معظم انقلاب، حقیقت ولایت‌پذیری‌شان‌ مشخص شد. معلوم شد كه از اساس ولایت‌پذیر نبودند؛ بلكه چند صباحی به دلائل مختلف همراهی كرده بودند و چون زمان امتحان‌ ولایت رسید، حقیقت خود را نشان دادند. شاید هم ولایت‌پذیر بوده‌اند اما ایمان هم گاهی از دست‌رفتنی است و بعضی‌ها ایمان مستودع دارند و ایمان مستقر ندارند.6

    برخی ولایت امام زمان(عج) را می‌پذیرند اما ولایت دیگری را كه لازمه‌ی پذیرش ولایت ایشان است، برنمی‌تابند. مشخص است كه در مورد پذیرش ولایت امام زمان(عج) هم صادق نیستند؛ اگر آقا ظهور كند، شاید ولایت ایشان را هم نپذیرند. اما ولایت‌پذیر، همیشه ولایت‌پذیر است و بهانه نمی‌گیرد.
    پس كسانی هستند كه نظام تسخیری را عمیقاً- یعنی تا جایی كه بتوانند- نمی‌پذیرند اما جایی كه نمی‌توانند، تسلیم می‌شوند. داستان ولایت همین است. ولایت‌پذیری هم شبیه پذیرش نظام تسخیری و هم با آن مرتبط است. بعضی‌ها‌ در دوران دفاع مقدس به ظاهر ارادت‌مند امام حسین‌(ع) بودند، اما به شهدا احترام نمی‌گذاشتند! زمان جنگ كه روضه می‌خواندیم، گاهی در ضمن روضه از شهدا حرف می‌زدیم؛ مذهبی‌هایی كه اهل دفاع و حضور در جبهه نبودند، در مقابل حزب‌اللهی‌ها می‌گفتند: چرا در كنار روضه‌ی امام حسین(ع) از شهدا یاد می‌كنید!؟ می‌گفتیم: این‌ها هم فرزندان و رهروان سیدالشهداء هستند. ما كه نمی‌گوییم این‌ها مانند شهدای كربلا هستند. اما آن‌ها نق خودشان را می‌زدند؛ چون نمی‌توانستند برتری رزمندگان و شهدا را بر خودشان در دستگاه امام حسین(ع) بپذیرند.

    به هر حال تكبر یا حسادت به برخی اجازه نمی‌دهد حقیقت را بپذیرند. گاهی هم كه مجبورند، سعی می‌كنند دست‌كم لوازم آن حقیقت را نپذیرند. برای همین وقتی نمی‌توانند با امام حسین(ع) مخالفت كنند، احترام دوستان و پیروانش را می‌شكنند. این‌جا سرّ ذكر "إنّی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم" روشن می‌شود.7
    پیامبر گرامی اسلام، سپاه اسامه را تشكیل داد. در آن هنگام ظاهراً اُسامه نوزده‌ساله بوده اما شخص او مهم نبود. پیامبر(ص) می‌خواست با این كار مردم را امتحان كند كه آیا فرمان فرمانده‌ی منصوب ایشان را هم محترم می‌دانند؟ اگرنه، اُسامه نه امام است و نه شخصیت آنچنان برجسته‌ای دارد. شاید پیامبر(ص) این كار را كرد تا ولایت‌گریزی‌ پنهان در جامعه، نمایان شود. نپذیرفتن فرمان اسامه، نشانه‌ی ولایت‌گریزی پنهان و نپذیرفتن نظام تسخیری به‌صورت كامل است. از این رو پیامبر اكرم با آن‌همه مهربانی، كسانی كه از جیش اسامه تمرّد كردند را نفرین فرمودند.8

    ألحمدلله جامعه‌ی ما از ولایت‌پذیری بالایی برخوردار است؛ و این علامت درایت و سلامت روحی بسیاری از افراد این جامعه است. چون ولایت‌پذیری نیاز به هوشمندی و هوای نفس ستیزی دارد. از این جهت در طول تاریخ مانند ملت ما نیامده است. واقعاً عجیب است كه بسیاری از اتفاقات ناگوار در كشور ما رخ داده كه می‌توانست هر ملتی را از پا دربیاورد اما در این كشور آب از آب تكان نخورده؛ تازه می‌بینیم- با رعایت برخی نسبت‌ها- ولایت‌پذیری مردم در زمان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای از دوران حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه بیشتر هم شده است. ممكن است بعضی‌ها گمان كنند می‌خواهیم ایشان را با امام مقایسه كنیم؛ اما اصلاً بحث مقایسه‌ی دو شخصیت نیست؛ مقایسه‌ی دو موقعیت است. ما در مقام آن نیستیم كه مقام معنوی انسان‌ها را تشخیص دهیم. این‌كه حضرت امام از لحاظ معنوی یا علمی بالاتر است یا نه، موضوع و مسئله‌ی ما نیست. مسئله این‌جاست كه بعضی‌ها همین‌گونه مقایسه‌ها را دستاویز ولایت‌گریزی پنهان قرار می‌دهند.

    به نظر بنده، كسانی كه رهبری و ولایت امام را پذیرفتند، نسبت به این زمان خیلی هنر نكرده‌ بودند. در شرایط و جوّ اول انقلاب و جنگ، كسی نمی‌توانست رهبری امام را نپذیرد. گرچه آن زمان هم مخالفت‌های صریحی از سوی برخی نخبگان مانند ملی مذهبی‌ها دیده می‌شد. اما امروز كه سال‌ها از آن فضای پرشور می‌گذرد و علیه رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز صریحاً تبلیغات منفی فراوانی- به‌ویژه از خارج از كشور- انجام گرفته، ولایت‌مداری مردم ما برای خیلی‌ها كه خاصیت ایمان و قواعد رشد معنوی را نمی‌شناسند، شگفت‌انگیز شده است.
    اول انقلاب بعضی‌ها دنبال امام راه افتاده بودند، چون ایشان "استبدادستیز" بود؛ برخی هم به جهت "استكبارستیزی" امام همراهی و تبعیت می‌كردند. كسانی هم بودند كه چون امام فرموده بودند آب و برق را مجانی می‌كنیم، همراه شده بودند اما بعد كه دیدند به‌واسطه‌ی آن‌همه مضيقه‌ها و تحمیل جنگ، آب و برق رایگان نشد و یا انقلابی بودن و پذیرش ولایت، عوارضی دارد كه نمی‌توانند تحمل كنند، كم‌كم راه خود را جدا كردند.
    اتفاقاً وقتی جوّ جامعه چندان همراه نباشد، ولایت‌پذیری حقیقی خودش را بهتر نشان می‌دهد. همه‌ی ما باید دائماً امتحان پس بدهیم. پای ركاب حضرت امام، ناخالصی‌هایی بود كه پس از رحلت ایشان، نمونه‌هایی از ریزش‌ها را پدید آورد. معلوم شد بعضی‌ها آب پیدا نمی‌كردند، اگرنه شناگر ماهری بودند! همچنان‌كه پای ركاب اولیاء خدا هم همین‌گونه اتفاقات رخ می‌داد.

    نشانه‌های ولایت‌پذیری
    یكی از نتایج ولایت‌پذیری و یا پذیرش حقیقی نظام تسخیری این است كه نباید در حق هیچ كسی در جامعه ظلم كنیم. چون پذیرفته‌ایم هركسی امتیازاتی دارد كه خدا به او داده است. اگر بخواهیم بدانیم فردی، شخصیتاً گِل ولایت‌پذیری دارد یا جَو زده شده، باید دید آیا حق ‌كسی را ضایع می‌كند یا نه؟ آیا قدر هركسی را می‌داند یا نه؟
    گاهی می‌بینیم رهبر معظم انقلاب برای درگذشت برخی از علما كه انقلابی نبودند یا ضدانقلابی‌گری هم داشته‌اند، چه پیام‌هایی صادر فرموده‌اند و یا از برخی نویسندگان و رمان‌های خارجی تعریف كرده‌اند. همه می‌دانند هنگامی كه ایشان ارزشی را در كسی ببیند، نه تنها انكار نمی‌كند بلكه آن را تحسین هم می‌كند. این یعنی خود رهبر انقلاب شخصیتاً ولایت‌پذیر است؛ حق هركسی را به او می‌دهد و انصاف را درباره‌ی همه رعایت می‌كند. اصولاً شیعه، این‌گونه است و حاضر است برتری اندك هركسی در هر زمینه‌ای را بپذیرد. شخصیت شیعه از نظر روانی و رفتاری، یك شخصیت باز، تأییدكننده و انعطاف‌پذیر است. * 3 البته منظور از باز بودن و انعطاف‌پذیری، بی‌ایمانیِ تكثرگرایانه‌ای كه از دلِ پلورالیزم در‌می‌آید و می‌خواهد حق و باطل را درهم بیامیزد‌، نیست.

    بنابراین انسان منصف، ولایت‌پذیر است. اگر ما یك‌جا حق كسی را ندادیم، یا برتری كسی را نپذیرفتیم، یعنی شخصیتاً ولایت‌پذیر نیستیم. بنده برخی دكترهای متخصص را دیده‌ام كه در اوج برخورداری از تخصص علمی، وقتی مسئله‌ای اندكی از حوزه‌ی تخصصشان بیرون است، می‌گویند: "من نمی‌دانم. باید دید متخصصان آن رشته چه دیدگاهی دارند!" كسی كه انصاف می‌دهد و برتری دیگران را به راحتی می‌پذیرد، شخصیتاً ولایت‌پذیر است؛ اگر ولایت به درستی به او عرضه شود، می‌پذیرد. در طرف مقابل، بعضی‌ها سختشان است نظام تسخیری را بپذیرند. طبیعتاً به ولایت هم كه می‌رسند، بیشتر شیطنت می‌كنند. چون ولایت نجیب است و زور نمی گوید؛ آبروی كسی را هم نمی‌برد. به همین دلیل مظلوم واقع می‌شود.
    برای تقویت روحیه‌ی پذیرش نظام تسخیری، باید طلبه‌ها از حجره‌ها و دانشجویان از خوابگاه‌ها آغاز كنند و بدون هیچ حسادت، سخت‌گیری، تعصب و روی‌گردانی، امتیازات دیگران را بپذیرند. گاهی ما به امتیاز كناردستی‌مان نگاه نمی‌كنیم، چون اعصاب‌مان از دیدن برتری او خُرد می‌شود! اتفاقاً باید نگاه كرد و برتری‌ها را تحسین نمود. باید امتیازات یكدیگر را بپذیریم. همین پذیرش امتیازات در زندگی عادی، شخصیت ما را برای ولایت‌پذیری آماده می‌كند. تجربه و تمرین در پذیرش نظام تسخیری، روح انسان را برای پذیرش ولایت آماده می‌سازد.
    كسانی كه در ظاهر یك عمر ولایت‌پذیرند ولی در نقطه‌ی حساسی ریزش می‌كنند، كسانی هستند كه شخصیتاً خودشان را برای پذیرش نظام تسخیری آماده نكرده‌اند. در صورتی كه "الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر می‌داند رسالت خودش را كجا قرار دهد!"9 بنابراین همواره باید شخصیت خود را برای پذیرش ولایت آماده‌ كرد.

    اگر برخی سوء برداشت‌ها نبود، علاقه داشتم به ویژگی‌های برجسته‌ی رهبر معظم انقلاب بپردازم تا معلوم شود خداوند چگونه به ملت ما عنایت فرموده و آن‌ها را مورد حمایت قرار داده است. این‌جا تنها به اشاره‌ای بسنده می‌كنم: از كسانی كه ولایت‌مدار بوده و به راحتی امتیازات افراد را می‌پذیرفت، حضرت آیت‌الله بهاء‌الدینی بود. دكتری كه با ایشان مراوده‌هایی داشت، به بنده می‌گفت: روزی خدمت آقای بهاءالدینی رفتم؛ دیدم ایشان بسیار سرحال و با نشاط است. علت را جویا شدم. آقای بهاء‌الدینی فرمودند: "امروز خورشید در خانه‌ی ما طلوع كرد!" و وقتی منظور را می‌پرسند، معلوم می‌شود رهبر معظم انقلاب به خانه‌ی ایشان رفته بودند. وقتی می‌توان معنای این حرف را به خوبی درك كرد كه سنّ آقای بهاء‌الدینی و مقام معنوی ایشان را در نظر بگیریم. آنگاه درك می‌كنیم این‌گونه در مقابل رهبری تواضع داشتن، یعنی چه؟
    یك‌بار داماد ایشان به بنده می‌گفتند: بعضی‌ها درباره‌ی حضرت آقای بهاءالدینی حرف‌های غیر دقیقی مطرح می‌كنند. بنده از ایشان خواستم چند خاطره‌ی دقیق از ایشان برایم بیان كنند. یكی از مطالبی كه ایشان بیان كردند، این بود كه وقتی آقای بهاءالدینی در بیمارستان بودند و رهبری به دیدار ایشان آمدند، آقای بهاءالدینی خطاب به ایشان فرموده بودند: "السلام علیك یا ودیعة‌الله" و ایشان را امانت و ذخیره‌ی الهی می‌دانستند. این‌همه صفا و صداقت در انسان‌های بزرگ، انسان را مبهوت می‌كند. این‌گونه افراد، بی‌هیچ هوای نفسی درباره‌ی دیگران قضاوت می‌كنند و حق افراد شایسته را بجا می‌آورند؛ در حالی كه خود در اوج شایستگی هستند.

    پی‌نوشت:
    1. سوره‌ی زخرف؛ آیه‌ی 32
    2. سوره‌ی نازعات؛ آیه‌ی 24
    3. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ جلد دوم؛ صفحه 116
    4. طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛(ترجمه) ج 18؛ ص 145
    5. سوره‌ی اعراف؛ آیه‌ی 60- در مورد دیگر پیامبران نگاه كنید به آیات 88، 109 و 127 از همین سوره
    6. عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه‌ی 98 از سوره‌ی انعام از محمد بن فضیل روایت كرده است كه حضرت ابوالحسن(ع) درباره‌‌ی این آیه فرمود: "ما كان من الإیمان المستقرّ، فمستقرّ إلی یوم القیامة [أو أبداً] و ما كان مستودعاً سلبه الله قبل الممات. ایمانی كه مستقرّ (ثابت و پایدار) باشد تا روز قیامت [یا تا ابد] پایدار است و ایمانی كه ناپایدار و عاریتی باشد، خداوند، پیش از مرگ صاحبش، آن را می‌گیرد." تفسیر عیاشى 1؛ صص 371-372.
    7. زیارت عاشورا
    8. الملل و النحل، شهرستانى؛ ج 1؛ ص 29/ شرح إبن أبى الحديد بر نهج‌البلاغه؛ (چهار جلدى) ج 1؛ ص 21
    9. سوره‌ی انعام؛ آیه‌ی 124
    __________________________________________________ ________________

    * برای شرح بیشتر این مطالب رجوع شود به :
    1.سلسله جلسات رهایی از ولایت طاغوت دانشگاه تهران سال 88
    2.سلسله جلسات راز دردناکترین آیه ی قرآن (فاستقم کما امرت) ایام فاطمیه
    3.سلسله جلسات ایام فاطمیه دوم سال پیش دانشگاه امیرکبیر به گمانم که شرح حدیث المؤمن کالسنبلة تفی ء احیانا و تمیل احیانا بود ...
    سلام
    به عقیده بنده اگر دوستان در این اظهارات بجای کلمه ی ولایت یعنی شخص مداری کلمه ی قانون رو جایگذاری بنمایند کلیه تعارضات یحتمل از بین خواهد رفت-و اینکه می بینید در ممالک غربی بدون حضور شخص ولی امر هیچ امری به نا سامانی کشیده نمیشه این امر می باشد که که بر صغیر و کبیر جامعه یک قانون جاری و ساری می باشد البته این سخن به گواهی شاهدان متعدد است.ولی این شکل از کار مطمئنا بدلبل وجود داشت نزدیکانی بالطبع بی انصاف و چاپلوس مطمئنا باعث اجحاف حق سایرین در حفوق سایر افراد جامعه می شود.
    و اکنون نیز متاسفانه کم از این افراد نمی یابید که به هر وسیله ی ممکنه به کسب مدارج هرچه بالاتر امور می کوشند

  4. #3
    همکار بازنشسته Eliyas آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2013
    محل سکونت
    زیر سایۀ حضرت معصومه سلام الله علیها
    نوشته ها
    758
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadkasravi نمایش پست ها
    سلام
    به عقیده بنده اگر دوستان در این اظهارات بجای کلمه ی ولایت یعنی شخص مداری کلمه ی قانون رو جایگذاری بنمایند کلیه تعارضات یحتمل از بین خواهد رفت-و اینکه می بینید در ممالک غربی بدون حضور شخص ولی امر هیچ امری به نا سامانی کشیده نمیشه این امر می باشد که که بر صغیر و کبیر جامعه یک قانون جاری و ساری می باشد البته این سخن به گواهی شاهدان متعدد است.ولی این شکل از کار مطمئنا بدلبل وجود داشت نزدیکانی بالطبع بی انصاف و چاپلوس مطمئنا باعث اجحاف حق سایرین در حفوق سایر افراد جامعه می شود.
    و اکنون نیز متاسفانه کم از این افراد نمی یابید که به هر وسیله ی ممکنه به کسب مدارج هرچه بالاتر امور می کوشند
    سلام علیکم برادر

    به عقیدۀ بنده نیز، بزرگترین غلط و اشتباه در عقیدۀ شما، همین نکته است که ولایت را شخص مداری ترجمه کردید. در صورتی که ولایت یک جایگاه است.

    موفق باشید.
    بزرگوار من خداست

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    فدایت که به لطف و مهربانی/ مرا بر درگه خود می کشانی
    منِ آلوده را رسوا نکردی/ گناهم دیدی و افشا نکردی
    ندیدی گرچه از من جز جسارت/ تو با من جز به رحمت تا نکردی
    تو حتی بر ملائک نامه ام را/ که پُر از معصیت شد وا نکردی
    ولی دانم که این رفتارها را/ به غیر از خاطر زهرا (س) نکردی...
    {محتواي مخفي}


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    اما تو اگر قاسم نیستی، اگرعلی اکبرنیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،
    لااقل حرمله مباش!

  5. #4
    حرفه ای ghanbar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    866
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadkasravi نمایش پست ها
    سلام
    به عقیده بنده اگر دوستان در این اظهارات بجای کلمه ی ولایت یعنی شخص مداری کلمه ی قانون رو جایگذاری بنمایند کلیه تعارضات یحتمل از بین خواهد رفت-و اینکه می بینید در ممالک غربی بدون حضور شخص ولی امر هیچ امری به نا سامانی کشیده نمیشه این امر می باشد که که بر صغیر و کبیر جامعه یک قانون جاری و ساری می باشد البته این سخن به گواهی شاهدان متعدد است.ولی این شکل از کار مطمئنا بدلبل وجود داشت نزدیکانی بالطبع بی انصاف و چاپلوس مطمئنا باعث اجحاف حق سایرین در حفوق سایر افراد جامعه می شود.
    و اکنون نیز متاسفانه کم از این افراد نمی یابید که به هر وسیله ی ممکنه به کسب مدارج هرچه بالاتر امور می کوشند
    دستور و حکم حالا اسمش رو بذار قانون چیزی است که از مرتبه ی بالاتری صادر میشه برای مرتبه پایین! که اون مرتبه بالا مولاست که جکم میکنه و قانون گذاری میکنه! در غرب هم کسانی هستند که به غیر از حکم خدا حکم کرده اند، انها اولیا طاغوتند! خلط کردن این دو مبحث جدا از هم (شخص مولا و دستور مولا) نشان از ذهن بی منطق شما داره!
    در ضمن امروز برای هیچ انسان آگاه و اندیشمندی پوشیده نیست که بعد از اتمام عصر حاکمیت کلیسا ، حاکمیت کنیسه آغاز شد و تا امروز لابی های صهیون سفاک با توجه به پروتکل های ننگینشان نظم نوین جهانی را شکل داده اند!

    در آخر اینکه اسم اون ملعون مرتدی رو که رویپروفایلت گذاشتی دلیلی کافیست تا بزرگواران از این به بعد جوابت رو ندن و تردت کنن
    ویرایش توسط ghanbar : 02-03-2014 در ساعت 12:31


    امام خامنه ای :
    اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت می شود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود
    ...
    این کار (تعمل با آمریکا) ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
    بیست و دوم مردادماه

  6. #5
    حرفه ای farzad-a آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    687
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط eliyas نمایش پست ها
    سلام علیکم برادر

    به عقیدۀ بنده نیز، بزرگترین غلط و اشتباه در عقیدۀ شما، همین نکته است که ولایت را شخص مداری ترجمه کردید. در صورتی که ولایت یک جایگاه است.

    موفق باشید.
    صحبتهای دلنشین آقای پناهیان خیلی برایم جالب و مفید بود.
    اما به یک نکته اشاره میکنم.
    جایگاه و اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی تعریف شده است و تا آنجائیکه من درک کرده ام ایشان در حد مطلوبی قانونمدار هستند و الیته در محدوده اختیاراتشان علاوه بر موضوعات تقنینی به عرف و روح قوانین نیز توجه دارند.
    عمده مشکل بعضی از منتقدین نظام اسلامی(با تخصصهای مختلف در حوزه علوم انسانی) نه با اراده,فعل و روش رهبری بلکه با عملکرد کسانی است که با پرچم ولایتمداری دور خود خطوط قرمزی ترسیم کرده اند و بر اساس قوانین و قواعدی نانوشته از مصونیتهایی برخوردارند و اصولا جلوتر از ایشان حرکت میکنند.
    چنین رویه ای با قانونمداری"بخوانید تبعیت از نظام تسخیری"منافات دارد.
    مثلِ ماجرای تسخیر سفارت انگلیس و کسانی که با پرچم ولایتمداری فراتر از قانون عمل کردند و البته مصونیتهای بعدی آنها( از برخوردهای قضایی) موید جوّ قالبِ "صیانتی" است که
    برای بعضی تافته های جدابافته وجود دارد و صِرف وجود چنین تبعیض هایی در نظام فعلی با فرمایشات آقای پناهیان (و انشاالله با اعتقادات ایشان) نمیتواند همخوانی داشته باشد.

    همچنین در مورد تبعیضها و رانتهایی که با هدف تفوق بخشیدن به خودیها صورت میگیرد و هرگز مورد انتقاد ولایتمداران قرار نمیگیرد.
    مثل 3000 دانشجوی دکترا که با دور زدن قانون و بدون شرکت در کنکور کلاسها را اشغال کردند و به صرف بورسیه بودن مناصب را نیز تسخیر خواهند کرد.
    مثل 102 عزیز دردانه ای که بدون داشتن صلاحیت برای جذب شدن در هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معرفی شدند.
    تمام کسانی که از چنین فجایعی مطلع هستند و فریاد وااسلاما سرنمیدهند شریک دزدند و به ظاهر رفیق قافله ای بی خبر که پای منبرها معجزه میشنوند و از ماجرای قالی منزل شیخ اطلاع ندارند.

  7. #6
    حرفه ای ghanbar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    866
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام علیکم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farzad-a نمایش پست ها
    جایگاه و اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی تعریف شده است و تا آنجائیکه من درک کرده ام ایشان در حد مطلوبی قانونمدار هستند و الیته در محدوده اختیاراتشان علاوه بر موضوعات تقنینی به عرف و روح قوانین نیز توجه دارند.
    چند نکته رو نباید فراموش کنیم:

    یک نکته اینکه جایگاه ولایت فقیه یک جایگاه فراقانونی است و ولی خداست که به قانون مشروعیت میده و واجب الاطاعة میکند قانون رو! ولی فقیه اون حجتی است از طرف خدا برای ماست تا بفهمیم که خواست و حکم خداوند متعال چیه ! محدود شدن ولی خدا توسط قوانین ساخته شده بدست مردم منطقی نیست! ریشه ی این حرف همونجایی نشات میگیره که ابراهیم اصغرزاده دوم شهریور سال 78 در آفتاب امروز گفت:
    اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشکال ندارد، حتی علیه خدا!

    (عموما شما و همفکرانتان در فهم و قبول مشروعیت و مقبولیت دچار مشکل هستید یا قبول ندارید و همه ی این اشتباهات در تفکر و اظهار نظر از همینجاست)


    یک نکته ی مهم دیگر نکته ایست که خود حضرت آقا در دیدار با نمایندگان نامزدهای انتخابات سال 88 میفرمایند:
    من یه چیزی خدمتتون بگم؛ اون موقع که انتخابات می‌رسه، هی تکرار می‌کنید که رهبری در چارچوب قانون اساسیه و از این به عنوان ژست برای بالا بردن رایتون استفاده می‌کنید، شما که این حرفا رو تکرار می‌کنید، چطوری اینجا می‌گید رهبری بیاد از اختیارات فرا قانونی استفاده کنه؟ شما خودتون می‌گید که این اختیار رو نداره. چطوری شورای نگهبان و دستگاه‌های مجری و نظارتی رو کنار بذاره و خودش شورایی تشکیل بده؟! نه تو قانون اساسی و نه هیچ جای دیگه نیست، وقتی آقای خاتمی کاندیدا شد، ایشون اومد به من گفت که رهبری باید در چهارچوب قانون اساسی باشه، من گفتم حرف خوبی زدی ولی یک چیز و به شما بگم؟! شما رئیس جمهوری خواهی بود که بیشترین تقاضا‌ها رو از من خواهی کرد، که از اختیارات فرا قانونیم استفاده کنم. آقای خاتمی بار‌ها از من خواستند که از اختیارات فرا قانونی رهبری استفاده کنم و من گفتم که مکتوب کن. آقای خاتمی همه این‌ها رو مکتوب کرد که خواهش می‌کنم از اختیارات فراقانونی خودتون استفاده کنید. در بین رئیس جمهور‌ها شخصی که بیشترین درخواست رو برای حل بحران‌ها از من داشت، ایشون بود. ولی در مورد ابطال نتیجه انتخابات، صلاح نمی‌دونم که از این اختیارات استفاده کنم، وقتی مکانیزم انتخابات از بین بره، برای حل و فصل بحث‌های سیاسی و انتخاباتی خودشون باید کف خیابون زور آزمایی کنن و محلی برای اینکه همه تمکین کنن روی یه مطلبی دیگه وجود نداره. امروز شما هستید، پس فردا یکی دیگه می‌اد می‌گه من این انتخابو قبول ندارم، این تصمیمی که این شورا حکمیت گرفت نباید انتخابات و مکانیزم‌های قانونیش رو زیر سؤال ببره که این باعث می‌شه انتخابات‌ها تو کشور از بین بره
    رفتار آقایونی که شما میفرمایید هم دقیقا نمونه ای از همین گفته ی حضرت آقاست! از طرفی میگویند حضرت آقا باید در چهارچوب قانون اساسی باشه اما از طرف دیگه میگویند چرا رهبری با این طیف از تندروها برخورد نمیکند!

    شما جایی گفتید :

    قربانت گردم تمام سعی من به آنجا می انجامد که دین کاری بکار من و امثال من نداشته باشد و فقط در چهارچوب قانون اساسی برایمان محدودیت ایجاد کند.
    این خیلی خوب است ! ما هم قبول داریم ... اما این انصاف است که همفکران شما و غیره از جمله لیبرالها و سکولارها (که همه زیر مجموعه اسلام آمریکایی هستند) بخواهند در قدرت سهیم بشن؟! این قانونی است که افرادی که ماهیتا با تفکر اسلام ناب محمدی مخالفت دارند و با جمهوری اسلامی مخالفند در رده های بالایی همچون وزارت و یا بالاتر از آن پستی بر عهده بگیرند؟! این خلاف قانون نیست که فردی با تفکرات اصلاح طلبی (اپوزیسیون) بخواهد در این مملکت منصبی را از آن خود کند!منافقانه نیست؟ هست اما چاره چیست بجز:

    دیکتاتوری اصطلاحا به حق
    یا
    آگاهی عموم مردم و بالا رفتن سطح تحلیل سیاسی (راه حل اسلام)

    آقای فرزاد بنده قبول کردم که شما در حیطه قانون اساسی محدود باشید و دین کاری به کار شما نداشته باشد پس شمای نوعی هم در حکومت دین دخالتی نکنید! (چون اساس قانون اساسی بر جدایی ناپذیر بودن دین از سیاست است) پر واضح است که منظور از دخالت حرف زدن و اندیشیدن نیست بلکه رفتارهای منافقانه برای کسب قدرت است!

    کسی که تفکر پلورالیزم را نشر دهد لاجرم عملکردش بعنوان صاحب آن تفکر مخالف آن تفکر خواهد بود:
    امام خامنه ای : چهار پنج سال قبل از اين، در الجزاير انتخابات آزادى برگزار شد؛ اما تا ديدند اين انتخابات به پيروزى چند نفرى كه آنها را نمى‌پسنديدند، منتهى خواهد شد، سازماندهى و كمك كردند و يك كودتاى نظامى به راه انداختند و مردم را سركوب كردند. همه هم در دنيا اعتراف مى‌كردند كه آن انتخابات، آزاد بود؛ مظهرى از مردم‌سالارى - و به قول آنها دمكراسى - بود؛ اما درعين‌حال كوبيدند و سركوب كردند! اگر كسى سؤال مى‌كرد چرا سركوب مى‌كنيد، برايش استدلالى مطرح مى‌كردند: چون اسلامگراها سر كار مى‌آيند و آنها با نظرات ما در زمينه مسائل جهانى و دمكراسى مخالفند! يعنى براى خودشان پايه‌هاى اصولىِ فرهنگى و فكرى را تعريف مى‌كنند؛ به هيچ كس هم در دنيا اجازه نمى‌دهند كه در اين پايه‌ها مناقشه و خدشه‌اى كند و حرف مخالفى بزند؛ اما پايه‌هاى فكرى شما و اصول و مبانى و ارزشها و دلبستگيهاى مستحكم و اثبات‌شده فكرى اسلامى را مورد مناقشه قرار مى‌دهند و اگر بگوييد چرا، اعتراض مى‌كنند: چند قرائتى است؛ اين يك قرائت است، آن هم يك قرائت است؛ لذا به پلوراليزم فرهنگى معتقد مى‌شوند! اگر بگوييد چرا، شما را به دُگم بودن و تحجّرگرايى متّهم مى‌كنند كه چرا شما با پلوراليزم فرهنگى مخالفيد؛ در حالى كه خودشان در زمينه تعريف منافع و مفاهيمى كه اين منافع بر آن مبتنى است، به‌هيچ‌وجه معتقد به پلوراليزم نيستند و آن را قبول نمى‌كنند! اينهاست كه بايستى جوان مسلمان و جوان دانشجو، از سر آگاهى نسبت به اين اهداف و مطامع فكر كند، تصميم بگيرد، حرف بزند و اقدام كند. عدّه‌اى به عنوان حرف نو، همان حرفها را به فارسى برمى‌گردانند و درباره‌اش حرف مى‌زنند و مقاله مى‌نويسند و همه ارزشهاى يك انقلاب و پايه‌هاى مستحكم فكرى يك ملت را مورد خدشه و مناقشه قرار مى‌دهند. در حالى كه اينها حرف نو نيست؛ اينها حرفهاى شناخته شده است؛ منشأ اين حرفها و انگيزه گويندگانشان هم معلوم است. كسانى كه اين فكر و فرهنگ را توليد كرده‌اند، براى همين مقصود بوده است كه بر ملتها و كشورها و فرهنگهاى ديگران مسلّط شوند. آيا اين درست است كه ما بياييم حرف آنها را ترجمه و تكرار كنيم؟!۱۳۷۹/۱۲/۰۹
    جالب اینجاست که هرجا صدا و ندایی برای جدایی هر نوع چیزی (که بنوعی در قدرت موثر است) از سیاست بوده، این تناقض رخ داده است ... مثل اینجا:
    امام خامنه ای میفرمایند :
    ما از دوران جوانی خودمان حرف های برخی از اهالی هنر را می شنیدیم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بی پایه واساس، مبتنی به این نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پیش بینی و سیاست، به کار نمی بندیم. آنها که ادعای چنین داشتند، هنرشان – اعم از شعر و دیگر فنون - بیش از سایرین در خدمت سیاست ها قرار می گرفت. قصد ورود به چنین بحث ها را ندارم، اما می خواهم بگویم: هر کار که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هر چه هدف متعالی تر باشد، آن کار یا هنر ارزشمند تر می شود.
    این تناقض ها که در مطلب چندین بار ذکر شد در ذات لیبرالیسم و سکولاریسم و پلورالیزم بوده و هست و خواهد بود!
    بجاست که اینجا یادآور بشم سخنان رئیس جمهور رو در مورد عدم وجود هنرمند ارزشی و غیر ارزشی و بیان اینکه این تناقض ها همه و همه از سر استبداد طلبی است! استبداد پنهان

    {محتواي مخفي}

    حالا که بحث به اینجا کشید نظرتون رو برای ادخال سرور در قلوب مومنین به این جلب میکنم:

    «حجت الاسلام و المسلمين دكتر حسن روحاني، دبير شوراي عالي امنيت ملي بعد از ديدن فيلم مارمولك (اكران خصوصي براي جلب نظر مسئولين بوده) ضمن ابراز تاسف از ساخت و نمايش اين فيلم گفت:
    حتي در رژيم شاه هم كه دشمن روحانيت بود،
    كسي جرأت و جسارت ساخت فيلم موهني مثل مارمولك را نداشت...
    وي خطاب به منوچهر محمدي و كمال تبريزي (تهيه كننده و كارگردان فيلم) گفت:
    توجيهاتي كه شما براي مثبت جلوه دادن اين فيلم به عمل مي آوريد،
    به هيچ وجه قابل قبول نيست
    و اصولاً ساخت اين فيلم كار نادرستي بوده است.»


    در جواب بقیه ی نوشته تون هم اشاره میکنم به ماجرای خالد بن ولید و کشتاری که از مردم بنی جذیمه کرد و بعد از آن ماجرا و خبردارشدن رسول اسلام ایشان دست به آسمان بردند و فرمودند:
    ثم قام رسول الله فاستقبل القبلة قائما شاهرا يديه حتى إنه ليرى بياض ما تحت منكبيه وهو يقول اللهم إني أبرأ إليك مما صنع خالد بن الوليد ثلاث مرات .
    یا اشاره میکنم به ماجرای عده ای که توطئه کردند رسول خدا را به شهادت برسانند اما نتوانستند و لو رفتند سپس پیامبر از جانشان گذشت و فرمود میترسم اگر آنها را مجازات کنم مردم بگویند ببینید که محمد با یاران خود چه کرد!
    راه حل همه ی این مشکلاتی که گفتید در آگاهی بخشی و بالا بردن سطح تحلیل سیاسی مردم است چیزی که در دوران ظهور حضرت ولی عصر محقق شده و از همین روست که شمشیر بران حضرت امان را از معاندینش میبرد!
    در آخر اشاره میکنم به تناقض آخر تفکر شمای نوعی، شمایی که از مشکلاتی حرف میزنید اما راه حل مشکل را نفی مکنید ، جلوی دخالت مردم در امور و بالا رفتن سطح سیاسی آنها را میگیرید! و همچنین اینکه فراموش نمیکنیم عده ای که تندترین و افراطی ترین رفتارها را داشتند بعد از یک یا دو دهه تبدیل به اپوزیسیون شدن و میداندار فتنه ی سال 88 همه جز لیبرال ها و سکولارها و این مطلبیست که مهر تایید به شیوه ی برخورد ولی خدا با منافقان است ، همین راه باعث فهم جامعه و هضم این مطلب توسط مردم میشود!
    و ما را هم چاره ای جز دستور الهی نیست دستوری که موهای پیامبرمان را سفید کرد تا جایی که رسول خدا فرمود شیبتنی سوره هود ... :
    فاستقم کما امرت و من تاب معک

    دستور به تحمل در رشد مردم و نگاه داشتن دین از تحریف و رشد خود
    ویرایش توسط ghanbar : 02-03-2014 در ساعت 21:26


    امام خامنه ای :
    اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت می شود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود
    ...
    این کار (تعمل با آمریکا) ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
    بیست و دوم مردادماه

  8. #7
    حرفه ای farzad-a آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    687
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    همچنین در مورد تبعیضها و رانتهایی که با هدف تفوق بخشیدن به خودیها صورت میگیرد و هرگز مورد انتقاد ولایتمداران قرار نمیگیرد.
    مثل 3000 دانشجوی دکترا که با دور زدن قانون و بدون شرکت در کنکور کلاسها را اشغال کردند و به صرف بورسیه بودن مناصب را نیز تسخیر خواهند کرد.
    مثل 102 عزیز دردانه ای که بدون داشتن صلاحیت برای جذب شدن در هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معرفی شدند.
    تمام کسانی که از چنین فجایعی مطلع هستند و فریاد وااسلاما سرنمیدهند شریک دزدند و به ظاهر رفیق قافله ای که بی خبر, پای منبرها معجزه میشنوند و از ماجرای قالی منزل شیخ اطلاع ندارند.
    با سلام
    قنبر عزیز
    آنچه در مورد ولایت فقیه و حیطه اختیارات ایشان فرمودید میپذیرم.
    علیرغم مخالفتم با "تفوق و استیلای غیر دموکراتیک عده ای قلیل بر سرنوشت آحادی کثیر" اذعان دارم به اینکه پلورالیزم در نهایت به دیکتاتوری سکولارها خواهد انجامید و از سوی دیگر شهادت میدهم که آنچه جامعه را از سقوط در پلورالیزم بیمه میکند همان تفوق محافظه کاران بر مقدرات توده هاست.
    برای رفع این پارادوکس نیز نظر و عقیده ای ندارم و هر آنچه تجویز کنم حداکثر میتواند پاسخگوی یک نسل باشد و نه بیشتر.
    اما نقیصه ای که بر محافظه کاران وارد میدانم اینکه علیرغم ادعای عدالت محوری ایشان شدیدا انحصار طلبند و برخلاف ادعاهایشان برای حفظ بقای ایدئولوژیک خود وسیله را توجیه میکنند.
    مثالهایی که آورده ام در کنار سکوت ایشان(که معنایی جز رضا ندارد)بر ادعای من صحه میگذارد.

  9. #8
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hossein1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    نوشته ها
    343
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadkasravi نمایش پست ها
    سلام
    به عقیده بنده اگر دوستان در این اظهارات بجای کلمه ی ولایت یعنی شخص مداری کلمه ی قانون رو جایگذاری بنمایند کلیه تعارضات یحتمل از بین خواهد رفت-و اینکه می بینید در ممالک غربی بدون حضور شخص ولی امر هیچ امری به نا سامانی کشیده نمیشه این امر می باشد که که بر صغیر و کبیر جامعه یک قانون جاری و ساری می باشد البته این سخن به گواهی شاهدان متعدد است.ولی این شکل از کار مطمئنا بدلبل وجود داشت نزدیکانی بالطبع بی انصاف و چاپلوس مطمئنا باعث اجحاف حق سایرین در حفوق سایر افراد جامعه می شود.
    و اکنون نیز متاسفانه کم از این افراد نمی یابید که به هر وسیله ی ممکنه به کسب مدارج هرچه بالاتر امور می کوشند
    سلام.
    بنده یه چندتا سوال از شما می کنم.
    اگر در فتنه 88 در کشورمان هزارتا قانون دیگه هم وجود داشت و شخص ولی فقیهی وجود نداشت الان چه اتفاقی افتاده بود؟
    اگر در 8سال جنگ تحمیلی بهترین قوانین عالم وجود داشت ولی فقیهی وجود نداشت چه اتفاقی می افتاد؟
    قوانین هیچوقت نمی تواند جای شخص و جایگاه ولی فقیه در یک کشور بگیرند.

    ضمنا در کشورهای غربی مگر قانونی وجود داره که که بگه کسی که میخواد رییس جمهور شه به طور مثال باید حامی اسراییل باشه؟
    پس این دستور و قانون نانوشته تحت نظارت چه کسی و چطوری اجرا میشه که هیچ وقت نقض نمیشه ؟
    ساده اندیشی هستش که بگیم در غرب فقط قانون باعث شده که جامعه به تعادل مورد نظر برسه و هیچ دست پشت پرده و هدایت گری وجود نداره.
    ویرایش توسط hossein1 : 03-03-2014 در ساعت 03:19

  10. #9
    کاربر آشنا Illustrator آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    تهرانسر!
    نوشته ها
    107
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadkasravi نمایش پست ها
    سلام
    به عقیده بنده اگر دوستان در این اظهارات بجای کلمه ی ولایت یعنی شخص مداری کلمه ی قانون رو جایگذاری بنمایند کلیه تعارضات یحتمل از بین خواهد رفت-و اینکه می بینید در ممالک غربی بدون حضور شخص ولی امر هیچ امری به نا سامانی کشیده نمیشه این امر می باشد که که بر صغیر و کبیر جامعه یک قانون جاری و ساری می باشد البته این سخن به گواهی شاهدان متعدد است.ولی این شکل از کار مطمئنا بدلبل وجود داشت نزدیکانی بالطبع بی انصاف و چاپلوس مطمئنا باعث اجحاف حق سایرین در حفوق سایر افراد جامعه می شود.
    و اکنون نیز متاسفانه کم از این افراد نمی یابید که به هر وسیله ی ممکنه به کسب مدارج هرچه بالاتر امور می کوشند
    توصیه اکید میکنم به شما برای یادگیری زبان و رسم الخط فارسی!
    اینجا محل ولگردی لا مذهب های پان ترک و دموکرات نیست!
    ابد و الله لانَنسى حُسینا




    مِن العابس تَعَلّمْنا جُنوناً

    مِن العبّاس حُبّاً للجِهاد

    ...............
    {محتواي مخفي}

    علیرضا صدر
    A+-Mcitp-ISA-Tmg-Ceh
    طراحی و راه اندازی شبکه های اداری و خانگی
    طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 25-06-2014, 07:03
  2. سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در سینما فلسطین
    توسط گلنرگس در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-01-2014, 17:10
  3. آیا پناهیان در زمان تشکیل حزبالله در لبنان بود؟ + عکس
    توسط كنيزالزينب در انجمن حوزه و روحانیت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-11-2013, 15:43
  4. خط مقدم مقاومت برابر شیاطین
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 21-08-2012, 19:19
  5. حزب الله مبانی فكری خود را ازامام(ره)، بهشتی،صدر ومطهری كسب كرده است
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 19-12-2011, 16:30

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه