بانويى همچون آفتابکسى که پيامبر رحمت را ديده باشد، واز او جز خير ونيکى ومهربانى ودلسوزى نبيند، پس از زندگى او، نسبت به بازماندگانش چگونه بايد عرض ادب کند؟ کاش مى بوديد ومى ديديد که با تنها يادگار پيغمبر، تنها فرزند وتنها بازمانده او چه رفتارى کردند؟! تنها فرزند پيغمبر، دخترش بود. اما چه دخترى؟ دخترى که پيغمبر، او را مانند مادر خودش مى دانست. وقتى که او را مى ديد، آن قله عظمت، تمام قامت به پا مى خواست، به استقبال او مى رفت، دستش را مى بوسيد، ومى گفت: پدرت، به فدايت. بارها ديدم که آن بانوى بزرگوار در محراب عبادت ايستاده بود، تا آنجا که پاهايش از آن همه عبادت، ورم کرده بود. شبهاى جمعه تا سحر، او را در حال نماز مى ديدم، وصدايش را مى شنيدم که براى همسايگانش دعا مى کرد. نماز که مى خواند، نورش به آسمانها مى رسيد، همان گونه که نور ستاره ها به شما مى رسد. ومن بر ستارگان آسمان افتخار مى کردم که ميزبان چنين نور مجسمى هستم. ملائک، او را در محراب عبادت به هم نشان مى دادند. وخداى مهربان، او را به ملائک نشان مى داد ومى فرمود: هان! ببينيد بنده مرا... بارها ديدم که فرشته هاى آسمان براى تبرک به در خانه اش مى آمدند. ومن که به طفيل وجود آن بانوى بانوان، محل رفت وآمد ملائک شده بودم، بر خاک پاى او بوسه مى زدم، وبه اين بوسه زدن، غمها را از دل پر غصه ام پاک مى کردم. بارها ديدم که جبرئيل به محراب عبادتش آمد، وبرايش خواند: اى فاطمه! براستى خدا ترا برگزيد، مطهر ساخت، وبر زنان تمام عوالم برگزيد. اى فاطمه! براى خدايت خضوع کن، وهمراه با عابدان، سجده ورکوع گزار... بخشش هايش فصل عجيبى از زندگى او بودند. در خانه اش بر روى نيازمندان، همواره گشوده بود. آن سه روز که روزه بود وتنها نان افطار خود را به مسکين ويتيم واسير بخشيد، به قدرى در نظر خداى بزرگ اهميت داشت، که با ثبت اين حادثه در قرآن - سوره هل اتى - بدان جاودانگى بخشيد.
آن روز که يک گردن بند را - که يادگار مادر بزرگوار ووفادارش خديجه کبرى بود - را به فقيرى بخشيد - مرواريد اشک از چشم پيامبر رحمت سرازير شد. در شب عروسى که لباس عروسى خود را به زنى نيازمند عطا کرد، چشمان تاريخ، مات ومبهوت در برابر اين سخاوت، بازمانده بود. نامش فاطمه بود. اقيانوس لطف ورحمت واحساس در همين اسم هم موج مى زند. شعاع خورشيد رحمتش تا قيامت هم کشيده است. وبارها پدرش مى فرمود: او را فاطمه ناميدند، زيرا در روز قيامت، دوستداران وفرزندان خود را از آتش جهنم، دور نگاه مى دارد.(10) بانويى به درخشندگى وبخشندگى آفتاب بود، که نمونه او را - در ميان زنان - چه قبل از او وچه بعد از او نديده بودم...
(10) رجوع شود به کتاب: الزهراء عليها السلام (مجموعه مقالات)، جلد دوم، چاپ انتشارات ميقات.