اما روحانی ۹۲ که عضویت در جامعه روحانیت مبارز (نقطه مقابل مجمع روحانیون) و نایب رئیسی مجلس چهارم و پنجم که در اختیار جناح راست بود را داشت، با پنهان کردن هویت خود و با تغییر و شیفت کردن از جناح راست سنتی به سمت اصلاحطلبان رادیکال به مناظره با رقبای خود آمد.
جواد موگویی: مهمترین سوالی که این روزها درباره استیضاح فرجی دانا مطرح است این است که چرا روحانی حاضر نشد برای دفاع از وزیر خود در مجلس حاضر شود و ترجیح داد وزیر خود را در مجلس تنها بگذارد و به اردبیل سفر کند؟ امری که مورد اعتراض اصلاحطلبان نیز قرار گرفت.
روزنامه آفتاب یزد با تیتر «وزیر تنها ماند» به عدم حضور رئیسجمهور در حمایت از فرجی دانا اعتراض کرد. این روزنامه در سرمقاله خود با عنوان «آقای روحانی! فرزندانتان را تنها گذاشتید» نوشت: «دیروز دکتر فرجی دانا را همچون مبارزی سلحشور و شجاع یافتیم که با تمام توان در میان ۲۹۰ سرباز رقیب میجنگد و از خود و کیان وزارتخانهاش دفاع میکند اما هر چه چشم برمیگرداند فرماندهاش را نمیبیند، فرماندهای که در میان لحظات مرگ و زندگی یکی از حساسترین وزارتخانههایش، کیلومترها آنسوتر مشغول سخنرانی در جمع مردم اردبیل بود... چرا مجلس باید به وزیری رأی موافق بدهد که حتی رئیسش هم حاضر نیست برای او هزینه دهد و در مقام دفاع از او به مجلس بیاید؟»
روزنامه آرمان نیز در گزارشی نوشت: «یاران موافق (استیضاح) از وزیر و وکیل همه بودند اما رئیسجمهوری در اولین جلسه استیضاح کابینه، آنهم در آستانه هفته دولت غایب بود... عدم حضور رئیسجمهوری در اولین جلسه استیضاح کابینه آنهم با توجه به واکنشهای پرشمار و حساسیت مضاعف افکار عمومی با هر دلیل و پیشبینیای نمیتواند نقطه مثبتی در کارنامه آقای روحانی باشد بهخصوص که تغییر رأی تنها ۱۰ تن از نمایندگان میتوانست ماجرای استیضاح را کان لم یکن کند.»
روزنامه شرق نیز از قول صادق زیباکلام نوشت: «ایشان میتوانست سفر به اردبیل را اندکی به تأخیر بی اندازد نه آسمان به زمین میآمد نه زمین به آسمان میرفت. حضور ایشان در مجلس باعث میشد تا موافقان فرجی دانا باقوت قلب و حرارت بیشتری از وی دفاع کنند.»
برای پاسخ به چرایی عدم حضور روحانی در مجلس باید کمی به عقب بازگشت؛
روحانی از همان روزی که برای ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پای به ساختمان وزارت کشور گذاشت با سه بحران مواجه بود:
۱- آشکار شدن هویت خود
۲- نداشتن گفتمان
۳- نبود بدنه اجتماعی
روحانی پیش از انتخابات کوشید تا این بحرانها را پنهان کند به امید آنکه شاید بتواند در آینده راهحلی برای برونرفت از این بحرانها پیدا کند. دولت تدبیر و امید را بیش از آنکه محصول گفتمان ارائه شدهی روحانی دانست، باید آن را دولتی خواند که بر پایهی شرایطی فرصتطلبانه به قدرت رسیده است. روحانی در پیش از انتخابات بهمانند خاتمی در دوم خرداد ۷۶ و احمدینژاد در سوم تیر ۸۴ شانسی برای پیروزی نداشت. اما هرچه به روز انتخابات نزدیکتر شد شرایط به گونهای برای روحانی فراهم شد که وی آرای سرگردان جامعه را که چشم به مناظرهها داشتند را در دو روز باقی مانده به ۲۴ خرداد به سبد خود سرازیر کند.
اما روحانی تفاوتهای بسیاری با این دو داشت. خاتمی در دوم خرداد با شناسنامه و هویت اصلاحطلبی که عضویت مجمع روحانیون مبارز را با خود داشت، با ارائه گفتمان توسعه سیاسی به ساختمان پاستور آمد. احمدینژاد نیز با هویت اصولگرایی و با تکیهبر گفتمان عدالت بر رقبای خود پیروز شد.
اما روحانی ۹۲ که عضویت در جامعه روحانیت مبارز (نقطه مقابل مجمع روحانیون) و نایب رئیسی مجلس چهارم و پنجم که در اختیار جناح راست بود را داشت، با پنهان کردن هویت خود و با تغییر و شیفت کردن از جناح راست سنتی به سمت اصلاحطلبان رادیکال به مناظره با رقبای خود آمد.
تفاوت دوم روحانی با روسای پیشین جمهور نداشتن گفتمان مشخص و تعریف شده بود. روحانی بر خلاف هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد گفتمان مستقل نداشت. اعتدال تنها یک شعار بود. و روحانی با وام گرفتن از تکیهای از گفتمانِ توسعه اقتصادی دولت هاشمی و توسعه سیاسی خاتمی ظرفی از مخلوط این دو گفتمان را به مردم ارائه داد.
نداشتن بدنه اجتماعی سومین تفاوت و بحران پیشروی روحانی بود. اصلاحطلبان که بعدازآنکه دریافتند عارف نمیتواند ظرف مناسبی برای آرای آنها باشد با برگزیدن روحانی بدنهی اجتماعی خود را به وی قرض دادند. هاشمی نیز درنهایت به کمک وی آمد. البته بخشی از سبد رأی روحانی نیز متعلق به ناراضیان شرایط کشور بود که با وعدههای روحانی در حل بحران هستهای، شکسته شدن تحریمها و چرخیدن چرخ صنعت به وی رأی داده بودند. با این حال روحانی نتوانست بیش از ۵۱ درصد رأی مردم را کسب کند.
به واقع پیروزی روحانی در ۲۴ خرداد ۹۲ محصول شرکت «هاشمی- خاتمی» بود. البته روحانی با آمدن به پاستور با تقسیم کردن کابینه خود به کارگزاران و اصلاح طلبان سهم هریک را داد. اما بدنهی اجتماعی رادیکالِ روحانی که آشوبهای ۸۸ را آفریده بود حداقل سهم خود را آزادی موسوی اعلام کرد. این درحالی بود که روحانی در ۲۳ تیر ۷۸ بر علیه آنها بیانیه خوانده بود و علیه آشوب ۲۵ بهمن ۸۹ آنها که منجر به حبس خانگی موسوی شد موضع گرفته بود: «حرکت ۲۵ بهمن گروهی فریب خورده کاملاً محکوم است و قوه قضاییه باید بر اساس وظایف ذاتی خود نسبت به این حرکت ضدانقلابی اقدام نماید.»
پاسخ منفی روحانی به خواسته آنها در آزادی موسوی به سرعت به آنها فهماند که روحانی از آنان نیست. و این همان آشکار شدن هویتی بود که روحانی از آن هراس داشت. آن بخش از جامعه نیز که با وعدههای روحانی به وی رأی داده بود با شکست مذاکرات ژنو و برداشته نشدن تحریمها از وی روی برگرداندند. نداشتن گفتمان نیز موجب گشت روحانی بر خلاف خاتمی و احمدی نژاد در همان چند ماه آغاز کار دولت با منتقدین خود درگیر و آنان را بی سواد خطاب و در نهایت آنها را به رفتن به جهنم دعوت کند.
اما بحران اصلی روحانی عدم حمایت همه جانبه و احتیاط آمیز اصلاح طلبان از وی است. نیمهی چپ کابینه دولت که در دست اصلاح طلبانِ رادیکال است به دنبال بازگشت به دوران خاتمی است. به واقع اصلاح طلبان تنها براساس توافق موقتی و برای احیای اصلاحات با روحانی کنار آمده بودند و حال به دنبال برآورده شدن انتظارات خود هستند که همانا بازگشت به دوران اصلاحات است. اما رویکرد چند ماهه روحانی به اصلاح طلبان فهمانده که وی نمیخواهد هزینه بازگشت به اصلاحات را بپردازد. از این رو اصلاح طلبان نیز حاضر به حمایت همه جانبه از روحانی نیستند. چنانکه با وجود درخواستهای مکرر وی برای حمایت نخبگان دانشگاهی از توافقنامه ژنو آنان حاضر به دفاع از وی نیستند که راز آن «از خود ندانستنِ» روحانی است.
روحانی نیز همین رویکرد را نسبت به آنان دارد و قصد ندارد از این نیمهی چپ کابینه خود را که سهم بسیاری نیز در رئیس جمهور شدن او داشت حمایت کند. او نمیخواهد تاوان افراطی گریهای طیف «مشارکت» را پس دهد. از همین رو است که هنگامی که فرجی دانا عوامل مؤثر در فتنه سال ۸۸ مانند جعفر توفیقی، جعفر میلی منفرد، سعید سمنانیان و ... را در رأس وزارتخانه استفاده کرد، روحانی حاضر به دفاع بی چونوچرا از وی نشد و رئیسجمهور شخصاً در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه به وزیر علوم تذکر داد. روحانی از تجربهی خاتمی دریافته است که به هر میزان که از تندرویهای اصلاح طلبان حمایت کند به همان اندازه آنان او را به سقوط نزدیکتر میکنند و حتی اگر هم بتواند بر جبههی اصولگرایان فائق آید، در نهایت شعار «عبور از روحانی» سر میدهند. چنانکه طیف مشارکت شعار «عبور از خاتمی» سر داد. بنابراین روحانی عاقلانه تصمیم گرفته که از افراطیگری های فرجی دانا در انتصابات وی در عناصر فتنه در دانشگاهها حمایت نکند و حتی حاضر نشد چند دقیقه برای منصرف کردن استیضاح کنندگان در مجلس حضور یابد. البته این عمل روحانی حکم پیامی به دیگر اصلاح طلبان کابینهی خود هم داشت و آن اینکه که اگر بخواهند به افراطی گری دست زند او حاضر نیست هزینهی آن را بپردازد.