نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: عشق به پيامبر سبب نجات گناهكار

  1. #1
    حرفه ای SuNny آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    848
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عشق به پيامبر سبب نجات گناهكار

    مجموعه‏آثاراستاد شهيد مطهري ج 18 ص 479

    ماجراى علاقه مندى و عشق سوزان مردى كه كارش فروختن روغن زيتون بود نسبت به رسول اكرم، معروف خاص و عام بود.

    همه مى‏دانستند كه او صادقانه رسول خدا را دوست مى‏دارد و اگر يك روز آن حضرت را نبيند بيتاب مى‏شود. او به دنبال هر كارى كه بيرون مى‏رفت، اول راه خود را به طرف مسجد (يا خانه رسول خدا يا هر نقطه ديگرى كه پيغمبر در آنجا بود) كج مى‏كرد و به هر بهانه بود خود را به پيغمبر مى‏رساند و از ديدن پيغمبر توشه برمى‏گرفت و نيرو مى‏يافت، سپس به دنبال كار خود مى‏رفت
    .
    گاهى كه مردم دور پيغمبر بودند و او پشت سر جمعيت قرار مى‏گرفت و پيغمبر ديده نمى‏شد، از پشت سر جمعيت گردن مى‏كشيد تا شايد يك بار هم شده چشمش به جمال پيغمبر اكرم بيفتد.

    يك روز پيغمبر اكرم متوجه او شد كه از پشت سر جمعيت سعى مى‏كند پيغمبر را ببيند. پيغمبر هم متقابلا خود را كشيد تا آن مرد بتواند به سهولت او را ببيند. آن مرد در آن روز پس از ديدن پيغمبر دنبال كار خود رفت اما طولى نكشيد كه برگشت.

    همينكه چشم رسول خدا براى دومين بار در آن روز به او افتاد، با اشاره دست او را نزديك طلبيد. آمد جلو پيغمبر اكرم و نشست. پيغمبر فرمود:

    «امروزِ تو با روزهاى ديگر فرق داشت. روزهاى ديگر يك بار مى‏آمدى و بعد
    دنبال كارت مى‏رفتى، اما امروز پس از آنكه رفتى، دومرتبه برگشتى، چرا؟».گفت:

    «يا رسول اللَّه! حقيقت اين است كه امروز آن قدر مهر تو دلم را گرفت كه نتوانستم دنبال كارم بروم، ناچار برگشتم.».

    پيغمبر اكرم درباره او دعاى خير كرد. او آن روز به خانه خود رفت اما ديگر ديده نشد. چند روز گذشت و از آن مرد خبر و اثرى نبود. رسول خدا از اصحاب خود سراغ او را گرفت، همه گفتند: «مدتى است او را نمى‏بينيم.» رسول خدا عازم شد برود از آن مرد خبرى بگيرد و ببيند چه بر سرش آمده. به اتفاق گروهى از اصحاب و يارانش به طرف «سوق الزيت» (يعنى بازارى كه در آنجا روغن زيتون مى‏فروختند) راه افتاد. همينكه به دكان آن مرد رسيد ديد تعطيل است و كسى نيست. از همسايگان احوال او را پرسيد، گفتند: «يا رسول اللَّه! چند روز است كه وفات كرده است.».همانها گفتند: «يا رسول اللَّه! او بسيار مرد امين و راستگويى بود، اما يك خصلت بد در او بود.».- چه خصلت بدى؟.

    - از بعضى كارهاى زشت پرهيز نداشت، مثلا دنبال زنان را مى‏گرفت.

    - خدا او را بيامرزد و مشمول رحمت خود قرار دهد. او مرا آنچنان زياد دوست مى‏داشت كه اگر برده فروش هم مى‏بود خداوند او را مى‏آمرزيد



  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه