نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: اگر رقاصه ها را مسجدی کنم بردم ( خاطره ای خواندنی)

  1. #1
    کاربر فعال vatan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    282
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اگر رقاصه ها را مسجدی کنم بردم ( خاطره ای خواندنی)









    آنچه می خوانید خاطره ای است که شمس آل احمد، برادر جلال آل احمد، روشنفکر معاصر و نویسنده سفرنامه معروف حج،"خسی در میقات"، نقل کرده است:



    «زمستان بود. جلال با پیکانش انداخته بود تو جاده قدیم - شریعتیِ حالا - که مرا برساند خانه. یک روحانی ایستاده بود کنار جاده.
    جلال گفت: شمس! این پسرعمومان سید محمود طالقانی نبود؟
    گفتم: متوجه نشدم. او دنده عقب گرفت آمد بالا. من پیاده شدم و آقای طالقانی را تعارف کردم بنشیند جلو، بغل دست جلال. خودم عقب نشستم. طالقانی هم داشت می رفت منزلش در دروازه دولت.
    همین طور که می آمدیم جلال از او پرسید: آقا شما هم ما را بی دین می دانید؟
    او گفت: تو چرا این حرف را می زنی؟ پسرم! بی دین مرا می گویند، چون رفته ام شده ام امام جماعت مسجد هدایت، خیابان استانبول.
    خیابان استانبول کجاست؟
    راستۀ عرق فروش ها و کاباره ها و سینما ها! روحانی های دیگر به من می گویند لامصب؛ اما من دلم خوش است که اگر بتوانم پای یکی از این رقاصه ها و عرق خور ها را به این مسجد باز کنم و نماز خوان کنم اجرم را برده ام. تو کجا بی دینی با آن کتاب «خسی در میقاتی» که نوشته ای! تو حجّی کرده ای که من آرزو دارم بکنم.»




    جلال آل احمد/ حبیبه جعفریان/ سروش/ ص11
    نردبان این جهان ما و منی است
    عاقبت این نردبان افتادنی است

    لاجرم آنکس که بالاتر نشست
    استخوانش سختتر خواهد شکست
    «مولانا»

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه