تمام رئيس جمهورهاي کره زمين، خوب گوش بدهيد ببينيد چه ميگويم، تمام رئيس جمهورهاي کره زمين در يک کنگره جمع شوند بگويند ما يک ميتينگ دو ميليوني ميخواهيم، کجا؟ مکه، آب و هوا، همديگر را ميشناسند؟ نه، زبان هم را ميفهمند؟ نه، جاذبه دارد مکه؟ نه، يک مشت کوه داغ است. ميخواهي چه به آنها کني؟ ميخواهم حاجيها را سرشان را بتراشم، اه، زلفش، بله، ميخواهم سرشان را تيغ بزنم، ديگر ميخواهي چه کني؟ ميخواهم لختشان کنم، ديگر ميخواهي چه کار کني؟ ميخواهم کفن به آنها بپوشانم، ديگر ميخواهي چه کني؟ ميخواهم روي خاک بخوابانمشان، ديگر ميخواهي چه کني؟ ميخواهم بدونمشان. مرجع تقليد است، باشد، رئيس جمهور است، باشد، ميخواهم لختشان کنم، به آنها کفن بپوشانم، سرشان را هم بتراشم، آنجا بدوانمشان. همه رئيس جمهورها جمع شوند، بعد هم بگويد نه کارگرهاي عادي فقير، يا کارمندهاي فلان، يا بازاريها، يا خيابانيها، نه آدمهاي عادي نه، پولدارها، سالي دو ميليون پولدارهاي دنيا را خدا ميبرد آنجا سرشان را تيغ ميزند، لختشان ميکند، کفن به آنها ميپوشاند، بعد ميگويد تاب بخوريد، به راست راست، به چپ چپ، دو ميليون، فرق ميکند با يک تيمسار و سرداري که چهار تا ديپلمه را برده به راست راست، به چپ چپ ميکند، اين يک پادگان است اين هم با زور، ميبيند اگر پايان خدمت نداشته باشد نه کار به او ميدهند، نه زن به او ميدهند، نه ميگذارند برود از کشور بيرون، گير است، يک آدم جواني که پول ندارد گير کرده همچين ميکند که مهم نيست، هنر اين است که دو ميليون حاجي پولدار را با زبان خوش، با دل خوش، با پاي خودشان با اختيار، با عشق بروند يک جايي بد آب و هوا، لخت شوند، سرشان را تيغ بزنند. اين انرژي اتمي است، «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» (آلعمران/97) همه پولدارها واجب است بروند مکه، ميگويد چشم. هيچکس هم نميگويد اگر حاجي مکه نرود دلار به او نميدهيم، خانه به او نميفروشيم، آزادي آزادي، هرکه خودش ميخواهد برود. به يک نفر هم نميگويند چون شما مکه نرفتي پروانه ساختمان به تو نميدهيم، زن به تو نميدهيم چون مکه نرفتي، يعني هيچ جا هم، «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» (بقره/256) اکراه هم نيست. اين انرژي هستهاي است که يک «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ». حجت الاسلام قرائتی