[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
اداره سرزمینی به گستردگی دنیا، کار دشواری است که تنها با برخورداری از رهبری الهی و کارگزارانی دلسوز ومعتقد به نظام الهی و حاکمیت اسلام امکانپذیر است. امام زمان (علیه السلام) برای اداره سرزمینها... وزیرانی را میگمارد که پیشینه مبارزاتی داشته، در تجربه و عمل، پایداری و قاطعیت از خود نشان دادهاند.
استاندارانی با شخصیتی قوی، اداره روش امور استانها را به عهده میگیرند که جز مصالح کشور اسلامی و خشنودی خداوند، به چیز دیگری نمیاندیشند. روشن است، کشوری که مسؤولانش دارای این ویژگیها باشند، بر دشواریها پیروز میشود و ویرانیهای حکومتهای پیشین با موفقیّت به آبادانی تبدیل میگردد و وضع به گونهای دگرگون میشود که زندگان آرزوی زندگی دوباره مردگان را مینمایند.
باید توجّه داشت که حضرت (علیه السلام) هنگامی زمام امور را به دست میگیرد که دنیا وارث انبوهی از نابسامانیهاست و میلیونها معلول و بیمار جسمی و روانی وجود دارد. هالهای از ویرانیها بر دنیا سایه افکنده است و ناامنی همهجا را فرا گرفته است. شهرها در اثر جنگ و نبرد به ویرانهای تبدیل گشته است و نابودی کشتزارها در اثر آلودگی محیط زیست، کمبود ارزاق را به دنبال داشته است.
از سویی، مردم جهان، دولتها، احزاب و سازمانهای بسیاری را دیدهاند که مدّعی بودهاند، اگر زمام امور را به دست گیرند، میتوانند به جهان و جهانیان خدمت کنند و آرامش و امنیّت و بهبودی وضع اقتصادی را به ارمغان آورند؛ ولی در عمل هر کدام از دیگری بدتر رفتار کردند و جز فساد وکشتار و ویرانی چیزی به ارمغان نیاورند.
کمونیسم متلاشی شد، مائوئیسم مغضوب سران خود قرار گرفت و دمکراسی غربی جز شعاری مردم فریب چیزی بیش نبود.
سرانجام روزگاری فرا میرسد که عدل و عدالت به دست توانای مرد الهی در روی زمین مرده از ستم پیاده میشود. او آنچنان در اجرای این شعار «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً؛ زمین را پر از عدل و قسط میکند». جدّی و مصمّم است که آثار آن در همهجا نمایانمیشود.
حضرت، حکومت را به گونهای سازماندهی میکند و مردم را به گونهای تربیت مینماید که دیگر واژه ستم از ذهنها رخت بر میبندد و به تعبیر روایات، دیگر کسی به دیگری ستم نمیکند؛ حتی حیوانات نیز دست از تعدّی و ستم بر میدارند و گوسفند همنشین گرگ میگردد.
امّ سلمه میگوید: پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان عدالتی در جامعه برپا میکند که زندگان آرزو میکنند، کاش مردگانشان زنده میبودند و از آن عدالت بهرهمند میگردیدند». (۱)
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (واعلموا أنّ اللَّه یحیی الأرض بعد موتها۲)؛ بدانید وآگاه باشید که خداوند، زمین را پس از مرگش زنده میکند)، میفرماید: «خداوند زمین را با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده میگرداند. آن حضرت در زمین به عدالت رفتار میکند و زمین را با گسترش عدالت زنده مینماید؛ پس از آن که در اثر گسترش ستم مرده بود». (۳)
نیز امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «به خدا سوگند، بهطور حتم عدالت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به درون خانهها و اتاقهایشان نفوذ میکند؛ همچنانکه سرما و گرما در آن وارد میشود». (۴)
از این روایت استفاده میشود که با وجود خواسته گروهی و حتی مخالفت آنان، عدالت همه جهان را بدون استثنا در بر میگیرد.
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (الّذین إن مکّنّاهم فی الأرضِ أقاموا الصلوةَ...؛ (۵) آنان که وقتی در زمین حاکمیتشان بخشیم نماز را بپا میدارند و ...) میفرماید: «این آیه در شأن مهدی و یارانش فرود آمده است. خداوند به وسیله آنان، دین خود را آشکار میکند و حاکم میگرداند؛ به گونهای که اثری از ستم و بدعت دیده نمیشود». (۶)
امام رضا (علیه السلام) در این باره میفرماید: «آنگاه که حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، ترازوی عدالت را در جامعه برقرار میکند و از آن پس، کسی به دیگری ستم نمیکند». (۷)
نیز اميرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: «حضرتش در میان کشاورزان و مردم به عدالت رفتارمیکند». (۸)
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: شخصی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید و عرض کرد: این پانصد درهم زکات اموالم را از من تحویل بگیر! امام (علیه السلام) فرمود: «خودت آن را داشته باش و به همسایگان و بیچارگان و نیازمندان مسلمان بده». پس فرمود: «هنگامی که مهدی ما اهل بیت قیام کند، اموال را یکسان تقسیم میکند و به عدالت با آنان رفتار مینماید. پس هر کس که از او پیروی کند، از خدا پیروی کرده است و کسی که نافرمانی او کند، خدا را سرکشی نموده است و بدین سبب نام حضرتش را مهدی گذاردهاند که به امور و مسائلی پنهان هدایت میشود». (۹)
عدالت در روزگار مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان فراگیر میشود که حتی اولویتهای شرعی رعایت میگردد و کسانی که میخواهند واجبات خود را انجام دهند، بر کسانیکه درصدد انجام مستحبات هستند، در بهرهگیری از امکاناتی که برای آن منظور است، مقدّم هستند. مثلاً در روزگار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه اسلام و حکومت الهی در سراسر جهان برقرار میشود، طبیعی است که شعایر الهی نیز با شکوهی وصف ناشدنی برگزارمیشود.
حج ابراهیمی یکی از شعایر الهی است که بر اثر گسترش حکومت اسلامی، دیگر مانعی برای رهسپاری به سوی حج بر جای نمیماند و مردم برای انجام حج، مانند سیلی خروشان به سوی کعبه میشتابند و در نتیجه گرداگرد کعبه شلوغ شده، برای همه حج گزاران کفایت نمیکند. امام (علیه السلام) دستور میدهد که اولویت را به کسانی دهند که حج واجب بر عهده دارند و به سخن امام صادق (علیه السلام) این نخستین جلوهگاه عدالت مهدی موعود است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «نخستین چیزی که از عدالت حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشكارمى، این است که اعلام میکند، کسانی که حج یا مناسک مستحب بهجامیآورند و حجر الاسود را استلام میکنند و طواف مستحبی انجام میدهند، آن را به کسانیکه حج واجب دارند واگذار کنند». (۱۰)
الف) حکومت بردلها
بدیهی است، حکومتی که در مدّتی کوتاه، بر دشواریها چیره گردد و نابسامانیها را از بین ببرد و با برچیدن نا امیدی از دلها، بذر امید در آنها بکارد، از پشتیبانی مردمی برخوردار خواهد شد. نظامی که آتش جنگها را خاموش کند و امنیّت و آسایش را چنان به جامعه باز گرداند که حتی حیوانات نیز از آن بهرهمند شوند، اینچنین حکومتی، حکومت بر دلها خواهد بود و آرزوی انسانها این است که در چنان حکومتی زندگی کنند. از این رو، در روایات از پیوند مردم با امام و علاقه آنان به حکومت آن حضرت با سخنان دلپذیری یادشده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت میدهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمانروایی او خشنودند». (۱۱)
نیز آن حضرت میفرماید: «مردی از امّت من قیام میکند که مردم زمین و آسمان او را دوست میدارند». (۱۲)
صباح میگوید: در روزگار حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خردسالان آرزو میکنند کهای کاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوی کودکی و خردسالی مینمایند». (۱۳)
شاید برای این آرزوی خردسالی میکنند که دوست دارند زمان بیشتری را در حکومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوی بزرگسالی دارند، زیرا میخواهند مکلّف باشند و در اجرای برنامههای حکومت الهی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقش داشتهباشند و به پاداش اخروی دست یابند.
حکومت حضرت چنان تأثیری دارد که حتی مردگان نیز از آن بهره میبرند.
حضرت على (علیه السلام) در این باره میفرماید: «مردی از فرزندانم ظهور میکند که در نتیجه ظهور و حکومتش هیج مردهای در گور نمیماند، مگر این که گشایش و برکاتی در گور برایش پدید میآید و آنان به دیدار یکدیگر میروند و قیام قائم را به یک دیگر مژدهمیدهند». (۱۴)
در کامل الزیارات(۱۵)، «الفرحة» به معنای شادی و خوش حالی آمده است و آوردن واژه میت در روایت، شایسته دقت است؛ زیرا میتوان نتیجه گرفت که این گشایش و آسایش همگانی است و ویژه گروه خاصی از ارواح نیست. اگر این روایت را در کنار روایاتی که میفرماید: «روح کافران در بدترین شرایط در زنجیر و زندان به سر میبرند» بگذاریم، معنای این روایت روشن میگردد؛ زیرا گویا با ظهور امام، حکم آزادی از عذاب به آنان داده میشود و یا حالت «گشایش و رحمتی که در رفتار فرشتگان عذاب نیست»، دگرگون شده برای مدّتی هر چند کوتاه به احترام تشکیل حکومت الهی بر روی زمین، از شکنجه روح کافران و منافقان دستمیکشند.
ب) پایتخت حکومت
ابوبصیر میگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابا محمد! گویا میبینم که قائم آل محمد با خانوادهاش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری؛ همانجا که منزلگاه ادریس پیامبر بوده است و هیچ پیامبری برانگیخته نشده، مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، مگر آنکه دلش بهسوی آن مسجد است. هر شب و روزی که میگذرد، فرشتگان الهی به آن مسجد پناهمیبرند و خدا را میپرستند. ای ابا محمد! اگر من هم نزدیک شما بودم، هیچ نمازی را جز در آن مسجد بهجا نمیآوردم.
آنگاه که قائم ما قیام کند، خداوند انتقام رسولش و همه ما را از دشمنان خواهد گرفت». (۱۶)
امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد و فرمود: «آن خانه صاحب ما (حضرت مهدی) است؛ زمانی که با خاندانش در آنجا سکونت گزیند». (۱۷)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام میکند و به سوی کوفه میرود و منزلش را آنجا قرار میدهد». (۱۸)
نیز آن حضرت میفرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سكونت میگزیند یا به آن شهر میآید». (۱۹)
حضرت امير (علیه السلام) در این باره میفرماید: «روزگاری فرا رسد که اینجا (مسجد کوفه) نمازگاه و مصلای مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردد». (۲۰)
ابوبکر حضرمی میگوید: به امام باقر (علیه السلام) یا به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا و حرم پیامبرش با فضیلتتر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خواندهاند و از آنجا عدالت الهی پدیدار میگردد و قائم خداوند و قیام کنندگان پس از او از همانجا خواهند بود. آنجا جایگاه پیامبران و جانشینان صالح آنان است». (۲۱)
محمدبنفضیل میگوید: قیامت بر پا نمیشود تا این که همه مؤمنان در کوفه گردآیند. (۲۲)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه یا ده سال حکومت میکند و خوشبختترین مردم نسبت به او مردم کوفه هستند». (۲۳)
از مجموع روایات چنین فهمیده میشود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّتها و مرکز فرمانروایی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
ج) کارگزاران دولت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
طبیعی است که در حکومتی که امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رهبرى آن را به عهده دارد، کارگزاران و مسؤولان حکومت نیز باید از بزرگان و نیکان امّت باشند. از این رو، میبینیم در روایات ترکیب دولت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار و امّتهای پیشین و از سران و بزرگان اصحاب پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان میکند که نام برخی از آنان بدین گونه است: حضرت عيسى (ع)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسى (ع)، مؤمن آلفرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی و قبیله همدان.
از حضرت عيسى (علیه السلام) در روایات با واژههای گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده و مسؤول در حکومت یاد شده است.
عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شدهام؛ نهامیر و فرمانروا. (۲۴)
حضرت عيسى (علیه السلام) وزیر حضرت قائم و پرده دار و جانشین آن حضرت است. (۲۵)
... آنگاه عیسی فرود میآید و مسؤول دریافت اموال حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى و اصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود. (۲۶)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هنگامی که حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده میگرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسى (ع)؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار میکنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آلفرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری و مالک اشتر». (۲۷)
در روایتی تعداد آنان بیست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسی را چهارده نفر بیانمیکندكند (۲۸) و در روایت دیگری از مقداد نام برده شده است. (۲۹)
حضرت على (علیه السلام) میفرماید: «... سپاهیان در پیشاپیش حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار میگیرند و قبیله همدان(۳۰) وزیران او خواهند بود». (۳۱)
باز هم در این باره چنین آمده است: «مردان الهی با مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه هستند؛ مردانی که به دعوت او پاسخ گفتهاند و او را یاری میکنند. آنان وزیران و دولتمردان اویند که بار سنگین مسؤولیتهای حکومت را بر دوش دارند». (۳۲)
ابن عباس میگوید: اصحاب کهف، یاران مهدی هستند. (۳۳)
حلبی میگوید: اصحاب کهف همگی از نژاد عربند و جز به عربی سخن نمیگویند. آنان وزیران مهدی هستند. (۳۴)
از روایات و سخنان بالا نتیجه میگیریم که بار سنگین حکومت و اداره سرزمینهای پهناور اسلامی را نمیتوان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایشهای گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، میبینیم که در رأس وزیران حکومت مهدى (عج)، حضرت عيسى (علیه السلام) قرار دارد که یکی از پیامبران اولواالعزم است. همچنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه و مالک اشتر میباشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اميرمؤمنان (علیه السلام) داشتهاند و قبیله همدان که برگهای درخشانی را در تاریخ اسلام و در روزگار حکومت علی بن ابیطالبطالب (علیه السلام) به خود اختصاص دادهاند، از مسؤولان این حکومتند.
د) مدّت حکومت
درباره مدّت حکومت مهدى (عج)، روایات گوناگونی از طریق شیعه و اهل سنّت وجود دارد. برخی از روایات، روزگار حکومت امام (علیه السلام) را به هفت سال محدود میکنند. برخی احادیث دیگر هشت، نُه، ده و بیست سال را یادآور میگردند و برخی اخبار، حتی تا هزار سال را نیز یادآور گشتهاند. آنچه مسلّم است اینکه حکومت حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كم از هفت سال نیست و در برخی احادیث که از ائمه (علیه السلام) رسیده است، بر آن تأکید فراوانی شده است.
شاید بتوان گفت: مدّت حکومت هفت سال است؛ ولی سالیان آن با سالهای روزگار ما متفاوت است؛ چنانکه در بعضی از روایات آمده است:
«حکومت حضرت، هفت سال است و هر سالی به مقدار ده سال از سالهای شما میباشد. پس سالیان حکومت آن حضرت به اندازه هفتاد سال شما خواهد بود». (۳۵)
حضرت على (علیه السلام) میفرماید: «حضرت مهدی هفت سال حکومت میکند که هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود». (۳۶)
حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست... و هفت سال سرپرستی کارها را به دست میگیرد». (۳۷)
نیز میفرماید: «آن حضرت هفت سال بر این امّت حکومت میکند». (۳۸)
همچنین آن حضرت میفرماید: «مدّت عمر - حکومت - مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفت سال، اگر کوتاه باشد و گرنه هشت یا نه سال خواهد بود». (۳۹) نیز آمده است: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه در این جهان حکومت میکند». (۴۰)
جابر بن عبداللَّه انصاری از امام باقر (علیه السلام) پرسید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال زندگی خواهد کرد؟ حضرت فرمود: «از روز قیام تا هنگام وفات، نوزده سال طول میکشد». (۴۱)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيست سال حکومت میکند و گنجها را از زمین بیرون آورده، سرزمینهای شرک را میگشاید». (۴۲)
نیز میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و بیست سال حکومت میکند». (۴۳)
همچنین آمده است: آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده سال حکومت میکند. (۴۴)
حضرت على (علیه السلام) در پاسخ این پرسش که مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال فرمانروایی خواهد کرد؟ فرمود: «سی یا چهل سال فرمانروای مردم خواهد بود». (۴۵)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و عمری برابر عمر ابراهیم خلیل الرحمن خواهد داشت و در هشتاد سالگی ظهور میکند و چهل سال فرمانروایی مینماید». (۴۶)
نیز آن حضرت فرمود: «مدّت فرمانروایی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوزده سال و چند ماه است». (۴۷)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سى و نُه سال حکومت میکند؛ چنانکه اصحاب کهف نیز در غار همین اندازه ماندند». (۴۸)
مرحوم مجلسى (ره) میفرماید: روایاتی را که درباره مدّت حکومت امام (علیه السلام) آمده است باید به احتمالات زیر توجیه کرد: برخی روایات بر تمام مدّت حکومت دلالت دارد و برخی بر مدّت ثبات و استقرار حکومت. بعضی بر طبق سالها و روزهایی است که ما با آشناییم و بعضی احادیث دیگر بر طبق سالها و ماههای روزگار حضرت است که طولانی میباشد و خداوند به حقیقت مطلب آگاه است. (۴۹)
مرحوم آیة اللَّه طبسی - پدر بزرگوارم - پس از گفتن این روایات، روایت هفت سال را ترجیح میدهد؛ ولی میفرماید: بدین معنا که هر سالی به قدرت خدا، به اندازه ده سال از سالیان ما خواهد بود. (۵۰)
نویسنده: نجم الدین طبسی
پی نوشتها:
۱. مجمع الزوائد، ج۷، ص۳۱۵؛ الاذاعه، ص۱۱۹؛ احقاق الحق، ج۱۳، ص۲۹۴.
۲. بقره (۲) آيه ۲۵۱.
۳. كمال الدين، ص۶۶۸؛ المحّجه، ص۴۲۹؛ نورالثقلين، ج۵، ص۲۴۲؛ ينابيع المودّه، ص۴۲۹؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۵۴.
۴. نعمانى، غيبة، ص۱۵۹؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۴۴؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۶۲.
۵. حج (۲۲) آيه ۴۱.
۶. تفسير قمى، ج۲، ص۸۷؛ المحجّه، ص۱۴۳؛ احقاق الحق، ج۱۳، ص۳۴۱.
۷. كمال الدين، ص۳۷۲؛ كفاية الاثر، ص۲۷۰؛ اعلام الورى، ص۴۰۸؛ كشف الغمّه، ج۳، ص۳۱۴؛ فرائد السمطين، ج۲، ص۳۳۶؛ ينابيع المودّه، ص۴۴۸؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۱؛ غاية المرام، ص۶۹۶؛ احقاق الحق، ج۱۳، ص۳۶۴.
۸. اثبات الهداة، ج۳، ص۴۹۶.
۹. عقد الدرر، ص۳۹؛ احقاق الحق، ج۱۳، ص۱۸۶.
۱۰. كافى، ج۴، ص۴۲۷؛ من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۵۲۵؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۴.
۱۱. ينابيع المودّه، ص۴۳۱؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۲۴.
۱۲. فردوس الاخبار، ج۴، ص۴۹۶؛ اسعاف الراغبين، ص۱۲۴؛ احقاق الحق، ج۱۹، ص۶۶۳؛ الشيعة و الرجعه، ج۱، ص۲۱۶.
۱۳. ابنحمّاد، فتن، ص۹۹؛ الحاوى للفتاوى، ج۲، ص۷۸؛ القول المختصر، ص۲۱؛ متقى هندى، برهان، ص۸۶؛ ابنطاووس، ملاحم، ص۷۰.
۱۴. كمال الدين، ج۲، ص۶۵۳؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۸؛ وافى، ج۲، ص۱۱۲.
۱۵. كامل الزيارات، ص۳۰.
۱۶. كافى، ج۳، ص۴۹۵؛ كامل الزيارات، ص۳۰؛ راوندى، قصصالانبياء، ص۸۰؛ التهذيب، ج۶، ص۳۱؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۸۳؛ وسائل الشيعه، ج۳، ص۵۲۴؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۱۷، ۳۷۶؛ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۴۱۴.
۱۷. كافى، ج۳، ص۴۹۵؛ ارشاد، ص۳۶۲؛ التهذيب، ج۳، ص۲۵۲؛ طوسى، غيبة، ص۲۸۲؛ وسائل الشيعه، ج۳، ص۵۳۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۱؛ ملاذ الاخيار، ج۵، ص۴۷۵.
۱۸. راوندى، قصصالانبياء، ص۸۰؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۲۵.
۱۹. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۸۵؛ طوسى، غيبة، ص۲۷۵ با اندكى تفاوت.
۲۰. روضة الواعظين، ج۲، ص۳۳۷؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۴۵۲.
۲۱. كامل الزيارات، ص۳۰؛ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۴۱۶.
۲۲. طوسى، غيبة، ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۰.
۲۳. فضل الكوفه، ص۲۵؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۶۰۹؛ حلية الابرار، ج۲، ص۷۱۹؛ اعيان الشيعه، ج۲، ص۵۱.
۲۴. ابنطاووس، ملاحم، ص۸۳؛ ابنحمّاد، فتن، ص۱۶۰.
۲۵. غاية المرام، ص۶۹۷؛ حلية الابرار، ج۲، ص۶۲۰.
۲۶. غاية المرام، ص۶۹۷؛ حلية الابرار، ج۲، ص۶۲۰.
۲۷. عياشى، تفسير، ج۲، ص۳۲؛ دلائل الامامه، ص۲۷۴؛ مجمع البيان، ج۲، ص۴۸۹؛ ارشاد، ص۳۶۵؛ كشف الغمّه، ج۳، ص۲۵۶؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۵۰؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۶.
۲۸. اثبات الهداة، ج۳، ص۵۷۳.
۲۹. مقداد از ياران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و على(علیه السلام) است. در بزرگى شأن او همين بس كه طبق يكى از روايات، خداوند به سبب هفت نفر - كه يكى از آنان مقداد است - به شما رزق و روزى مىدهد و به شما يارى مىرساند و باران مىفرستد.
او در موضوع خلافت و امامت اميرالمؤمنين(علیه السلام) پافشارى داشت و كوشش فراوان كرد.
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: على(ع)، مقداد، ابوذر و سلمان». در روايت ديگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است». (معجم رجال الحديث، ج۸، ص۳۱۴).
او دوبار هجرت كرد و در جنگهاى گوناگونى شركت جست و در جنگ بدر به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: ما سخن بنىاسرائيل به حضرت موسى را به تو نمىگوييم؛ بلكه مىگوييم در كنار تو و در ركابت با دشمن مىجنگيم. مقداد در روزگار حكومت امير(علیه السلام) جزء شرطة الخميس بود.
سرانجام مقداد در هفتاد سالگى در سرزمينى به نام «جرف» در فاصله سى ميلى از مدينه به سراى جاودانه شتافت و پيكرش را مردم بر دوش گرفته و تا بقيع تشيع كردند و در آنجا به خاك سپردند. (تنقيح المقال، ج۲، ص۲۴۵؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۰۹).
۳۰. همدان قبيلهاى بزرگ در يمن است. آنان پس از جنگ تبوك، نمايندگانى را به حضور پيامبر فرستادند و حضرت در سال نهم اميرمؤمنان(علیه السلام) را به يمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت كند. پس از قرائت پيام پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همه آنان اسلام آوردند. على(علیه السلام) در نامهاى خبر اسلام آوردن طايفه همدان را به پيامبر نوشت و در آن نامه سهبار بر همدان درود فرستاد و پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از خواندن نامه به شكرانه اين خبر، سجده شكر به جاى آورد. (كامل ابناثير، ج۱، ص۲۶، ۲۹، ۳۰).
على(علیه السلام) در مدح آنان چنين سروده است: «همدانيان صاحبان دين و اخلاق نيكند، دينشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رويارويى، آنان را زينت بخشيده است. اگر من دربان بهشت مىبودم، به همدانيان مىگفتم: به سلامت به آن وارد شويد». (عقدالفريد، ج۴، ص۳۳۹؛ وقعة صفين، ص۲۷۴).
آن حضرت در پاسخ به تهديدات معاويه، توانايى و نيرومندى قبيله همدان را به رخ او كشيد و فرمود: «هنگامى كه مرگرا مرگى سرخ يافتم، پس طايفه همدان را بسيج كردم و آنان نيز قبيله حمير را». (وقعة صفين، ص۴۳).
هنگامى كه على(علیه السلام) مردم را براى جنگ با معاويه بسيج میكرد، فردى به حضرت اعتراض كرد. و چون ممكن بود در گردآورى سپاه اختلال پديد آيد شاهدان واقعه با مشت و لگد به زندگانى او پايان دادند و حضرت ديه او را پرداخت. (همان، ص۹۴، ۹۵).
طايفه همدان يكى از سه طايفهاى بود كه بالاترين تعداد رزمندگان لشكر حضرت على(علیه السلام) را تشكيل میدادند. (همان،ص۲۹۰).
در يكى از پيكارهاى صفين آنان در جناح راست، پايدارى بىمانندى از خود نشان دادند؛ به ويژه هشت صد تن از جوانانهمدان كه تا پاى جان پايدارى كردند و صد و هشتاد نفر از آنان شهيد و زخمى شدند و يازده فرمانده از آنان بهشهادت رسيد. پرچم از دست هر يك از آنان كه به زمين مىافتاد، ديگرى آن را به دست مىگرفت و در پيكار با رقيب خود «اَزُد» و «بُجَيله» سه هزار از آنان را كشتند.
هنگامى كه در يكى از شبهاى جنگ صفين، معاويه با چهار هزار نفر قصد شبيخون زدن به لشكر على(علیه السلام) داشت، طايفه همدان از آن آگاهى يافت و تا صبح به صورت آماده باش به نگهبانى پرداخت. (همان، ص۲۵۲، ۳۲۹، ۳۳۰).
روزى معاويه با لشكريانش وارد جنگ با اين طايفه شد؛ ولى او نيز با شكستى چشمگير ميدان نبرد را ترك كرد و گريخت. معاويه، طايفه «عك» را به پيكار با آنان فرستاد و همدانيان چنان بر آنان هجوم آوردند كه معاويه چارهاى جز دستور عقبنشينى نداشت. على(علیه السلام) از آنان خواست تا سپاهيان سرزمين حمص را سركوب كنند. همدانيان بر آنان يورش بردند و پس از نبردى دلاورانه آنان را شكست داده تا نزديكى جايگاه و چادر معاويه به عقب راندند.
طايفه همدان هميشه فرمانبردار آن حضرت بودند و هنگامى كه با برافراشتن قرآنها بر نيزه در ميان لشكريان على(علیه السلام) اختلاف نظر پديد آمد، فرمانده اين قبيله به حضرت گفت: ما هيچ اعتراضى نداريم و هر دستورى بدهى، اجرا مىكنيم. (همان، ص ۴۳۴، ۴۳۶، ۴۳۷، ۵۲۰).
۳۱. عقد الدرر، ص۹۷.
۳۲. نورالابصار، ص۱۸۷؛ وافى، ج۲، ص۱۱۴؛ به نقل از «فتوحات مكيّه».
۳۳. الدر المنثور، ج۴، ص۲۱۵؛ متقى هندى، برهان، ص۱۵۰؛ العطر الوردى، ص۷۰.
۳۴. السيرة الحلبيه، ج۱، ص۲۲؛ منتخب الاثر، ص۴۸۵.
۳۵. مفيد، ارشاد، ص۳۶۳؛ طوسى، غيبة، ص۲۸۳؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۲۶۴؛ صراط المستقيم، ج۲، ص۲۵۱؛ الفصول المهمّه، ص۳۰۲؛ الايقاظ، ص۲۴۹؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۹۱؛ نورالثقلين، ج۴، ص۱۰۱.
۳۶. عقدالدرر، ص۲۲۴، ۲۳۸؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۶۲۴.
۳۷. الفصول المهمه، ص۳۰۲؛ ابنبطريق، عمده، ص۴۳۵؛ دلائل الامامه، ص۲۵۸؛ حنفى، برهان، ص۹۹؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۳۱۴؛ فرائد السمطين، ج۲، ص۳۳۰؛ عقد الدرر، ص۲۰، ۲۳۶؛ شافعى، بيان، ص۵۰، حاكم، مستدرك، ج۴، ص۵۵۷؛ كنز العمّال، ج۱۴، ص۲۶۴؛ كشف الغمّه، ج۳، ص۲۶۲؛ ينابيع المودّه، ص۴۳۱؛ غاية المرام، ص۶۹۸؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۲.
۳۸. عقد الدرر، ص۲۰؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۲.
۳۹. ابنطاووس، ملاحم، ص۱۴۰؛ كشف الاستار، ج۴، ص۱۱۲؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۳۱۴.
۴۰. ابنطاووس، طرائف، ص۱۷۷.
۴۱. عياشى، تفسير، ج۲، ص۳۲۶؛ نعمانى، غيبة، ص۳۳۱؛ اختصاص، ص۲۵۷؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۹۸.
۴۲. فردوس الاخبار، ج۴، ص۲۲۱؛ العلل المتناهيه، ج۲، ص۸۵۸؛ دلائل الامامه، ص۲۳۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۹۳؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۹۱؛ ر. ك: طبرانى، معجم، ج۸، ص۱۲۰؛ اسدالغابه، ج۴، ص۳۵۳؛ فرائد السمطين، ج۲، ص۳۱۴؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۳۱۸؛ لسان الميزان، ج۴، ص۳۸۳.
۴۳. كشف الغمّه، ج۳، ص۲۷۱؛ ابنبطريق، عمده، ص۴۳۹؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱، ابنطاووس، ملاحم، ص۱۴۲؛ فردوس الاخبار، ج۴، ص۶؛ دلائل الامامه، ص۲۳۳؛ عقد الدرر، ص۲۳۹؛ ينابيع المودّه، ص۴۳۲.
۴۴. نورالابصار، ص۱۷۰؛ الشيعة و الرجعه، ج۱، ص۲۲۵؛ ر.ك: فضل الكوفه، ص۲۵؛ اعيان الشيعه، ج۲، ص۵۱؛ ينابيعالمودّه، ص۴۹۲.
۴۵. ابنحمّاد، فتن، ص۱۰۴؛ كنز العمّال، ج۱۴، ص۵۹۱.
۴۶. اثبات الهداة، ج۳، ص۵۷۴.
۴۷. نعمانى، غيبة، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۹۸ و ج۵۳، ص۳.
۴۸. طوسى، غيبة، ص۲۸۳؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۹۰؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۵۸۴.
۴۹. بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۰.
۵۰. الشيعة و الرجعه، ج۱، ص۲۲۵.
منبع:چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (علیه السلام)