صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 45

موضوع: گپ و گفتی با شیطان

  1. #31
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شنیده ایم در هنگام مرگ انسانها یارانت را به سراغ انها میفرستی منظور از این اعمال ان هم در ان لحظات حساس چیست ؟
    اینکه به شیاطین چنین دستوری داده ام درست است اما برای چه؟
    باید بگویم که هر انسان مومنی نسبت به حفظ عقاید خود حتی در حال جان دادن کوشش میکند وقصد ما این است در این لحظات اخر با وسوسه های خود او را به شک وتردید نسبت به باورهای دینی خود وادار سازیم
    ما میخواهیم او شهادتین خود را نگوید به خصوص نسبت به کسانی که به اهل بیت اعتقاد دارند حساسیت خاصی داریم که لازم است از این اعتقاد باز داشته شوند اما متاسفانه در این خصوص ناکامی های فراوانی داشته ایم
    این ناکامی ها هنگامی ظاهر میشود که مرده را تلقین میت میکنند
    گاهی با فرشته مرگ در ان لحظه کشمکش داریم چرا که اگر شخصی به نمازهایشاهمیت دهد ان فرشته مانع از انجام وظیفه ما میگردد
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #32
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    همانطورکه قبلا گفتی توویارانت از اجنه هستید وخلقت شما با انسانها فرق میکند واز دید انسانها مخفی هستید در حالی که شما انسانها را به خوبی میبینید سوال من این اس که ایا شماها میتوانید به شکل انسان ظاهر شوید ؟
    همانطور که قبلا گفتم یکی از پاداشهایی که از خداوند طلب کردم این بود که به هر شکلی که میخواهم درایم در جنگ بدر به صورت سراقه بن جشعم درامدم وبه مشرکان گفتم هیچ کس امروز نمیتواند بر شما چیره شود وتا توانستم انها را به نبرد تشویق نمودم اما دیری نپایید که خیل فرشتگان را دیدم که برای عذاب مشرکان وکمک به مسلمانان فرود امدند لذا پا به فرار گذاشتم وبه مشرکان گفتم که من چیزهایی میبینم که شما نمیبینید
    از اینها گذشته من در بیعت عقبه به صورت منبه بن حجاج در امدم وفریاد کردم تا مشرکان باخبر شوند اما پیامبر مردم را دلداری داد وگفت نترسید صدای او به کسی نمیرسد
    همچنین در دارالندوه وقتی مشرکان نقشه قتل پیامبر را میریختند من به صورت پیرمردی از اهل نجد وارد مجلس شدم تا به انها مشورت دهم وهمچنین پس از رحلت پیامبر اسلام به صورت مغیره بن شعبه در امدم وفریاد زدم نگذارید حکومت به بنی هاشم برسد شما خودتان حکومت را به چنگ اورید ومانند پادشاهان ان را به فرزندانتان به ارث بگذارید
    از اینها گذشته من بر پیامبران بسیاری به صورت انسان ظاهر شد وبا انها به گفتگو پرداخته ام
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  4. #33
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    برویم به سراغ پیامبران واولیا الهی در تاریخ به مواردی برمیخوردیم که تو با پیامبران ملاقاتهایی داشته ای وبا ان بزرگان سخنانی رد وبدل کرده ای اگر موافقی به این موارد اشاره ای داشته باش .
    بله در
    ست است در ابتدا اشاره میکنم به شکر گذاری بی اندازه ایوب که حسادت مرا بر انگیخته بود به همین خاطر من به خدا گفتم ایوب به خاطر خودت تو را شکر نمیکند بلکه به خاطر اموال ونعمت هایی است که به او داده ای واگر از او بگیری دیگر شکر نمیکند
    انگاه از خداوند خواستم که مرا بر اموال او مسلط سازد ووقتی چنین شد من ویارانم بر زراعت ایوب دمیدیم وانها را از بین بردیم اما بر شکر گذاری ایوب افزوده شد
    ما چارپایان او را از بین بردیم اما بر شکر گذاری او افزوده گردید این بار ساختمان را بر رسر 12 پسر ایوب خراب کرده وانها را کشتیم اما ایوب گفت خدایا شکرت روزی دادی وروزی گرفتی

    پس از ان به سراغ خودش رفتیم وکاری کردیم که تمام بدنش زخم برداشت تا جایی که نتوانست در شهر بماند چند روز بع من پیش ایوب رفتم وگفتم :چه گناهی کرده ای که خدا تو را اینگونه مبتلا کرده است ؟
    ایوب که از قصد ما برای ناامید کردنش از رحمت خدا اگاه بود با خونسردی ورضایت گفت :هیچ!!!
    باید اعتراف کنم که در این مبارزه شکست خوردم


    روزی هم وقتی موسی به کوه طور میرفت خودم را به او رساندم وگفتم میخواهم چند پند به تو بیاموزم در ابتدا که موسی به من گمان بد داشت تقاضای مرا نپذیرفت تا اینکه جبرئیل از موسی خواست که به حرفهایم گوش دهد وانگاه به موسی گفتم
    اولین پند من این است که در صدقه دادن عجله کن وگرنه پشیمانت میکنم
    دوم اینکه با زنان نامحرم خلوت نکن که من نفر سوم شما خواهم بود
    سوم اینکه خشم مکن که ان ارزوی من است در اولاد ادم
    چهارم اینکه به حرام نزدیک نشو که من تو را به درون ان می اندازم
    از این به بعد قصد داشتم سخنان فریب دهنده بزنم که جبرئیل از من بلافاصله موسی را اگاه ساخت وگفت :دیگر به سخنان او گوش نکن به خاطر این کار ازجبرئیل ناراحت شدم
    چرا که چند نصیحت بسیار مفید را به طور مجانی فاش ساختم بدون اینکه به مقصودم برسم
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  5. #34
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    روزدیگر در حالی که کلاه رنگارنگی بر سر داشتم به موسی برخورد کردم به من گفت :این چیست که برسرداری ؟
    گفتم با ان دل ادمیزاد را می ربایم .
    گفت:چه گناهی است که با ان بر انسان مسلط میشوی؟گفتم :از خود راضی وخشنود شود واعمال نیک خود را بزرگ وگناهانش را کوچک شمرد
    خاطره دیگری از موسی به یاد دارم وبرایم تلخ بود این است که پیش موسی امدم وگفتم :نزد خدا از من شفاعت کن که مرا بیامرزد
    موسی به خداوند گفت :وخداوند نیز پیغام داد که :به ابلیس بگو نزد قبر ادم رود وبر ان سجده کند
    من هم با همان تکبر همیشگی گفتم :ان روز که زنده بود بر ان سجده نکردم حالا که مرده است من هرگز چنین نمیکنم
    واما از یحیی بگویم که در میان پیامبران من بیش از همه با او مانوس بودم روزی که به دیدارش امده بودم به من گفت:ای ابومره دامهای خود را برای من بیان کن من فردای ان روز با وضع بسیار عجیبی پیش او امدم ویک به یک دامهایم را بیان کردم واز همه بیشتر روی زنان به عنوان تله بزرگم تاکید کردم
    در پایان به او گفتم :یک خصلت در تو وجود دارد که مرا امیدوار کرده وان این است که پس ا ز سیر شدن از غذا چند لقمه بیشتر غذا میخوری واین خصلت مرا به تو امیدوار کرده است
    ای کاش این حرف را نمیزدم زیرا یحیی در جوابم گفت :من قسم میخورم که دیگر سیر غذا نخورم ومن با ناراحتی گفتم :من هم عهد میکنم که دیگر کسی را نصیحت نکنم این را گفتم ورفتم ودیگر پیش او نیامدم
    واما از نوح بگویم که با نفرینش زحمت ما را کم کرد وبسیاری را به دوزخ فرستاد
    روزی پس از انکه همه غرق شدند وطوفان خوابید پیش او رفتم وگفتم:میخواهم تو را نصیحت کنم نوح در ابتدا از بیم گمراهی با من هم صحبت نشد تا اینکه ندای وحی به او این اجازه را داد
    پس به او گفتم ای نوح مبادا که از افراد بخیل,حریص ,حسود ,جبار و عجول باشی که اگر کسی این طور باشد مانند توپ او را به این سو وان سو میکشانم
    یکبار در ملاقاتی که با او داشتم به وی خاطر نشان کردم که مرا در سه جا یاد کند که در انجاها من به بنی ادم بسیار نزدیک هستم هنگام خشم هنگام داوری بین دونفر وهنگام تنها شدن با زن نامحرم .
    در مورد سلیمان که پادشاهی دنیا را بر عهده داشت جریانی دارم که ذکر ان جالب است روزی شیاطین که در دستگاه سلیمان اجبارا کار میکردند وبه حمل سنگ مشغول بودند پیش من امدند وشکایت کردند که خیلی در زحمت
    هستند من به انها دلداری داده وگفتم :حداقل در بازگشت چیزی حمل نمیکنید وراحت هستید
    باد این خبر را به گوش سلیمان رساند واو هم دستور داد که این شیاطین دررا ه بازگشت گل حمل کنند
    در ملاقات بعدی انها شکایت کردند که رمقی نداریم به انها گفتم:ناراحت نباشید حداقل شبها را استراحت میکنید واین یک غنیمت است بازباد این خبر را به گوش سلیمان رساند واو هم دستور داد که شبها هم کار کنند وبدین صورت کار انها خرابتر شد

    در خصوص ابراهیم واسماعیل هم جریان ما بازمیگردد به زمانی که ابراهیم اسماعیل را به قربانگاه می برد
    در ان حال برای منصرف کردن ابراهیم از این کار به او نزدیک شده وگفتم:چه شده که ی خواهی جوان زیبایت را بکشی ؟
    ابراهیم گفت: این دستور خداست که در خواب به من ابلاغ کرده است گفتم :این خواب اثر ندارد وخواب شیطانی است ابراهیم که مرا شناخته بود گفت:تو شیطان هستی وتمام انحرافها زیر سر توست ابراهیم پس از این سخن هفت سنگ به من زد ومن مجبور شدم ناپدید شوم وبه سراغ اسماعیل بروم به اسماعیل گفتم :پدرت برای کشتن تو را میبرد اسماعیل گفت :نه او چنین نمیکند گفتم:او چنین خواهد کرد زیرا خدایش گفته است اسماعیل هم در جواب قاطعانه گفت:پس چه بهتر که چنین کند
    از انجا به سراغ هاجر رفتم وگفتم که ابراهیم میخواهد به دستور خدایش پسر زیبای تو را بکشد
    هاجر که فهمیده بود من شیطانم گفت :اگر خدا گفته من هم راضی ام وانگاه در را بر روی من بست
    جرجیس پیامبر هم روزی از در موعظه در امد وبه من گفت :تو که میدانی حق چیست چرا به گمراهی مردم دست میزنی؟در جواب گفتم اگر تمام دنی وانچه در ان است به من بدهند تا دست از گمراهی بردارمهرگز نمیپذیرم چرا که گمراه کردن یک نفر را به لذت تمام دنیا ترجیح میدهم
    واما درمورد عیسی بگویم :یک بار قصد کردم او را مغرور سازم لذا پیش او رفتم وگفتم :تو ان بزرگی هستی که خدا تو را بدون پدر خلق کرد گفت:بزرگی از ان خداوندی است که چنین کرد گفتم:تو بزرگی هستی که در کودکی سخن گفتی گفت:خداوندی بزرگ است که مرا به سخن اورد
    گفتم :تو به مقامی رسیده ای که وریض را شفا وپرندگان گلی را به پرواز در می اوری
    گفت :بزرگی از خداوندی است که به اذن او شفا میدهم وبا قدرت او پرواز صورت میگیرد .

    روزی هم بر بالای کوه با عیسی ملاقات کرده وگفتم خودت را پرت کن اگر راست میگویی وخداوند تو را نگه میدارد
    گفت:سزاوار نیست بنده خدا را امتحان کند بلکه این خداست که بندگان را امتحان میکند

    واما در مورد پیامبر شما یعنی پیامبر اسلام .....
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  6. #35
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    من قصد داشتم سوال جداگانه ای را در این زمینه مطرح کنم چرا که انتظار این است که در مورد پیامبر اسلام بیشتر صحبت کنی؟
    اشکالی ندارد اول باید به این نکته اشاره کنم که هنگام ازدواج هاشم -جد پیامبر- با سلمی چندین بار به صورت انسانی در امدم وکار شکنی کردم تا بلکه این ازدواج سر نگیرد اما متاسفانه نشد که نشد
    هنگام تولد پیامبر اسلام من متوجه شدم که حادثه مهمی در حال وقوع است اطرافیانرا خبر کردم تا به جستجو بپردازند انها چیزی نیافتند لذا خودم به جستجو پرداختم ودیدم ملائکه بسیاری اطراف حرم را گرفته اند خواستم وارد شوم اما اجازه ندادند به صورت گنجشک درامدم تا بتوانم نفوذ کنم اما انها متوجه شدند ومرا برگرداندند کنجکاوی مرا بر ان داشت که از رییس ملائکه یعنی جبرئیل بپرسم که چه خبر است ؟گفت محمد که بهترین پیامبر خداست متولد شده است من که در مورد هر انسانی گمراهی او را مورد توجه قرار میدهم پرسیدم :ایا میتوانم در او اثر کنم گفت:نه گفتم در امت او چه طور ؟گفت :اری .از شنیدن این خبر خوشحال وراضی شدم
    زیرا با گمراه کردن امت او وی را در رسیدن به هدفش ناکام میگذارم (اما به احترام او چهل روز مرا در قلعه ای زندانی کردند )این تولد این ضرر را برایم داشت که دیگر نگذاشتند من حتی به یک اسمان نزدیک شوم این در حالی هست که وقتی عیسی به دنیا امد فقط از اسمان چهارم به بالا منع شده بودم .
    گذشت تا اینکه او به پیامبری مبعوث شد ومن از شدت ناراحتی ناله جانسوزی کشیدم من در مقابل عمل انجام شده ای قرار گرفته بودم لذا سعی کردم تا وحی اللهی خطاب به پیامبر را ردیابی کرده ودر ان وارد شده وان را تغییر دهم اما باید اعتراف کنم که (از هنگام نزول وحی از مبدا اعلی تا زمانی که به پیامبر میرسید ومراحل ضبط و ثبت ان در قلب او ودر مرحله بیان کردنش تا گوش شنوندگان در هیچ یک نتوانستم دخالت کرده وسخنی را القا کنم )
    سخن دیگری که در رابطه با سوال طرح شده دارم این است که روزی پس از بازگشت پیامبر از معراج پیش او رفتم وگفتم:تو حتما در اسمان چهارم سمت چپ (بیت المعمور )منبر سوخته وشکسته وبرو افتاده ای را دیده ای ان منبر زمانی از من بود که بر ان مینشستم وملائکه را موعظه میکردم پس از این سخن که یاد اور دوران پر شکوه وعزت من بود خطاب به پیامبر گفتم:ای محمد مبادا مغرور ومتکبر شوی که همین صفات مرا از اوج عزت به ذلت کشاندند
    اخرین صحبتی که در اینجا میتوانم به بیان ان بپردازم این نکته است که روزی که پیامبر از من به عنوان دشمن سرسخت خوبیها خواست تا ویژگی های صدقه رابیان کنم ومن هم بدون پرده پوشی در جواب گفتم :صدقه چند خصلت دارد :مال را زیاد میکند از مرگهای ناگهانی جلوگیری میکند فقر را از بین میبرد موجب سلامتی وتندرستی صدقه دهنده است ودیواری است در مقابل جهنم .
    این نکته هم یادم نرود که وقتی پیامبر اسلام رحلت کرد علی بن ابیطالب مشغول غسل دادن او شد -من برای بدعت گذاشتن -فریاد زدم پیامبر پاک است ونباید او را غسل داد
    اما علی بن ابی طالب گفت:خفه شو ای دشمن خدا پیامبر خود مرا دستور داده که او را غسل دهم واین یک سنت است
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  7. #36
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    فراموش نکن که حضرت ادم هم پیامبر بود او اولین پیامبر خداوند بود .مهمترین وجنجالی ترین رخدادی که در ارتباط با پیامبران داشتی ,داستان تو وحضرت ادم است .
    دوست داریم در این خصوص به تفصیل جریانات به وجود امده را تعریف کنی؟

    بله شما هم فراموش نکنید که اغاز گمراهی من وخروج من از درگاه خداوند با خلقت همان ادم همراه بود تاکنون جسته وگریخته مطالبی دراین مورد بیان کرده ام وسعی میکنم به جریانات اصلی اشاره کنم .
    (وقتی خداوند دستور سجده بر ادم را صادر کرد)به دلایلی که قبلا گفتم از این کار سرباز زدم ونتیجه این شد که خداوند مرا از درگاه خود راند ومورد لعن ونفرین ابدی قرار داد وبه دنبال ان فرشتگان نیز که روزی در میان انها عزیز بودم مرا لعن ونفرین کردند
    (پس از انکه از خداوند مهلت گرفتم)عزم خود را جزم کردم تا انتقام سختی از ادم وفرزندانش بگیرم مدتی بعد خداوند ادم وزنش حوا را داخل بهشت کرد وبه انها گفت :هر چه میخواهید بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید واز ان نخورید که اگر چنین کردید ستمکارید من که به هر دردسری بود خودم را وارد بهشت کرده بودم فرصت را غنیمت شمردم لذا خودم را به ان دو رساندم وگفتم :"اگر از این درخت -که خدا گفته نخورید-بخورید یا فرشته میشوید ویا عمر جاوید پیدا خواهید کرد "انگاه برای اینکه حرف مرا باور کنند سوگند خوردم که من خیر خواه شما هستم .
    بالاخره انها از درخت خوردند وخداوند هم به انها خطاب کرد:ایا من شما را از خوردن نهی نکردم وایا نگفتم شیطان دشمن شماست ؟ اما کار از کار گذشته بود ومن اولین انتقام خود را از او وهمسرش گرفتم این انتقام وقتی کامل شد که "انها به خاطر این نافرمانی ولغزش مجبور شدند از بهشت بیرون ایند .

    لذت این فریبکاری را هرگز فراموش نمیکنم به همین خاطر در فریب دادن فرزندان خدا حرص عجیبی دارم ."واصلا من قسم خورده ام که همه انسانها را گمراه کنم مگر افراد کمیکه می دانم از پس انها بر نمی ایم "
    البته خداوند به انسانها پیغام داده است که "ای بنی ادم شیظان شما را نفریبد انگونه که پدر ومادر شما را فریفت واز بهشت بیرون اورد ولباسشان را از تنشان بیرون کرد"اما من با شدت هر چه تمامتر کارهایم را دنبال کرده ومیکنم ومطمئنم که بسیاری از بنی ادم از من پیروی خواهند کرد چنانکه تجربه چنین نشان داده است وطمئنم این انسان از پدر ومادر خویش "عبرت بگیر نیست"
    این در حالی است که ان دو تنها یک کار مکروه را انجام دادند نه کار حرام را وپس از ان توبه کردند وخداوند هم توبه انها را قبول کرد .
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  8. #37
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خوب ,از برخی پیامبران سخن گفتی اما برویم سراغ اهل بیت محمد (ص)سخنی ,خاطره ای ومطلبی اگر داری برای خوانندگان ما بازگو نما؟

    ابتدا از علی بن ابیطالب بگویم وقتی در اسمانها بودم زمانی که نور او به وجود آمد همه ملائکه به سجده افتادند
    روزی هم به شکل یک پیرمردی از کنار علی وپیامبر پس از سلام کردن گذشتم شنیدم که علی ارزوی کشتن مرا کرد من برگشتم وبه او گفتم :یا علی !در حق من ظلم کردی چرا که من در نطفه کسی که تو را دوست داشته باشد شرکت نمیکنم .
    واما بگویم از روز قدیر وزمانی که پیامبر علی را جانشین خود کرد .در ان زمان بسیاری از شیاطین خاک بر سر خود ریختند وگفتند :گره ای بسته شد که تا روز قیات باز نخواهد شد .من انها را دلداری داده وگفتم :این طور نیست گروهی از این مردم وعده هایی به من داده اند که امیدوار کننده است .
    در مورد این خاندان اگر بخواهم صحبت کنم بحث به درازا می کشد اما این نکته نباید مخفی بماند که (من از به دنیا امدن اینان خیلی ناراحت میشوم -زیرا در برابر من که گمراه کننده ام پرچم هدایت را به دست می گیرند-اما از ان طرف هم من مایل نیستم انها را بکشم ونابود سازم زیرا به واسطه وجود انها ما موجود هستیم واگر انها نباشند قیامت بر پا شده وما زودتر به دوزخ میرویم)به لحاظ وظیفه ای که در هدایت انسانها دارند به شدت با انها دشمن هستم به همین خاطر "به شیاطین دستور داده ام تا کاری کنند که مردم با این خانواده دشمنی نمایند".
    زیرا دوستی با این خاندان وپیروی از انها بهشت را ضمانت میکند "تا جایی که خود من هم به شفاعت انها طمع ورزیده ام .
    یکبار که با خودم خلوت کرده بودم گفتم :خدایا اگر مرا داخل اتش کنی انگاه تو را به حق محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین می خوانم تا در اتش داخل نکنی وبا انها محشورم گردانی .
    در این حال یکی از زنان مسلمان از طائفه اجنه که شاهد حال من بود جلو امد واز من پرسید :تو با این اسامی درکجا اشنا شده ای؟ومن به او گفتم :که هفت هزار سال قبل از خلقت ادم انها را بر ساق عرش دیده ام ودانستم که انها گرامی ترین خلق خدا هستند .
    با این حال شما بامر کنید که من طاقت شنیدن فضیلت اهل بیت را ندارم .وندارم وندارم .
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  9. #38
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خوب حالا خوب است کمی به مسائل متفرقه بپردازیم.برای ما بگو ازشیطان پرستها چه میدانی؟
    عده ای مجسمه مرا درست کرده وان را عبادت میکنند ودلیلشان هم این است که معبودشان کسی است که همه لذتها راحلال شمرده است وزندگی را به کام انها خوش کرده است عده ای ازانها در نیویورک زندگی میکردند گروهی هم به نام (یزیدیه)مرا میپرستند وعتقدند که بالاخره من با خدا صلح خواهم کرد این نادان ها که البته مورد رضایت من هستند به من بیشتر از پیامبران اعتماد دارند تعدادی از انها در دو روستا در سوریه ساکن هستند اما محل اصلی سکونت انها در اطراف شهر موصل عراق است وخوشبختانه در سایر مناطق ازجمله ایران-کرمانشاه-وارمنستان با نام ها دیگر وجود دارند .
    اما از نظر من هر کسی که وسوسه های من ویارانم را بپذیرد ولحظه لحظه زندگی اش را با وسوسه های فریبنده من سپری کند شیطان پرست است هرچند در برابر مجسمه من به عبادت نپردازد همچنین من خبر دارم که گروه هایی در طول تاریخ قصد داشتند مرا از گناه تبرئه کنند.


    حتما نام "شیطان بزرگ" را شنیده ای نظرت چیست؟
    یکی از بندگان بزرگ خدا امریکا را شیطان بزرگ خواند .شیطان پرستها وقتی این حکایت را شنیدند ناراحت شدند که چرا به معبود انها اهانت شده است اما خودمن افتخار می کنم که از میان بنی ادم کسانی را تربیت کرده ام که گویا از خود من هم پیشی گرفته اند وکاسه داغ تر از اش هستند

    با اینکه خودت خداوند را قبول داری واعتراف کردی که او را نافرمانی کرده ای وتاکنون انسانهای بسیاری را گمراه ساخته ای ایا قصد توبه داری؟

    من بارها از اینده خودم ابراز نگرانی کرده ام به خصوص که خداوند قسم یاد کرده که مرا داخل اتش خواهد کرد ودوست دارم خداوند به واسطه رحمت خودش مرا وارد بهشت کند
    اما نکته اساسی اینجا است که توبه به معنی پشیمانی قلبی است وشرط توبه کردن من ان است که گذشته خودم را جبران کنم . به همین خاطر یکبار که صحبت از توبه شده بود خداوند به یحیی وحی کرد که به ابلیس بگو اگر راست میگویی بر سر قبر ادم برو وبر ان سجده بکن من هم گفتم:انروز که ادم بر مسند عزت بود چنین نکردم اکنون که زیر خاک است.
    بنابرین توبه من به این است که بر ادم سجده کنم ومن هرگز چنین نمیکنم !
    در هر صورت من هم از اتش دوزخ میترسم وگاه وبیگاه در پی امرزش می گردم چنانکه "یک روز به شکل پیرمردی درادم وپیش پیامبر اسلام رفتم اتفاقا علی بن ابی طالب هم انجا حاضر بود من از پیامبر خواستم که از خدا بخواهد که مرا بیامرزد اما او گفت:اعمال تو از بین رفته است.!
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  10. #39
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    حالا خوب است از مرگ خودت تعریف کنی کی وچگونه می میری؟

    همان طور که قبلا گفتم من از خدا مهلت خواستم که زنده بمانم .
    وقتی هلت من تمام خواهد وکار دنیا به اخر رسید "خداوند به عزرائیل دستور میدهد که جان مرا بگید از همه بدتر عزرائیل دستور می دهد که سختی وتلخی ومستی جان کندن که به اولین تا اخرین انسانها چشانده یکجا به من بچشاند
    البته بارها بر اثر کشمکش هایی که بین ما وفرشتگان پیش امده تا مرز تلف شدن پیش رفته ام اما هر بار به خاطر مهلتی که از خدا گرفته بودم جان سالم به در بردم .

    یک درخواستی داشتم که شاید تعجب کنی وان این است که تو به عنوان یک عالم ودانشمند هرچند گمراه هستی ما انسانها را نصیحت کن "شاید نصیحت دشمن کارگر افتد"

    همانطور که قبلا شرح دادم من در ملاقات با پیامبران سخنانی اظهار کردم که میتواند برای شما نصیحت باشد اما در هر صورت چند نکته دیگر را بیان میکنم :
    یکی اینکه با جماعت شیطان مانند غریبه ای باشید در برخورد با سگ گله که چون سگ حمله کند به صاحب سگ پناه میبرید بنابراین از شر ما به پروردگارمان یعنی خداوند متعال پناه ببرید تا در امان باشید.البته خداوند هم همین دستور را به بندگانش داده است
    دیگر اینکه در دنیا به انچه شما را کفایت میکند قانع باشید وبرای رسیدن به اخرتتان از دوستی علی بن ابیطالب کمک بگیرید وبا دشمنانش دشمن باشید من در هفت اسمان خدا را عبادت ودر هفت زمین معصیت کردم ودر همه اینها هیچ ملک مقرب وپیامبری را ندیدم مگر اینکه به وسیله علی به خدا نزدیک شده بود .
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

  11. #40
    کاربر جدید نور اسمانها آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    78
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تو در این مصاحبه پرده از مهارتها وراه ورسم فریبکاریت برداشتی ودر اخر هم انسانها را نصیحت کردی وبه طور کلی چیزهایی گفتی که واعظان همواره بر گوش خلق می خوانند فکر نمیکنی اینگونه سخنان نتیجه ای عکس دلخواه تو را بدهد وبعدها از اینکه با ما مصاحبه کردی پشیمان شوی؟

    اصلا" اینطور نیست شما مطمن باشید ما به کمک هوای نفس وچهره زیبای دنیا همه را فریب میدهیم "غیر از بندگان مخلص خدا"پرده پوشی هم نمیکنیم .
    اگر رحمت خدا به بندگانش نبود من ویارانم میتوانستیم همه را دوزخی کنیم من از ادمی در عجبم که مدعی است خداوند را می پرستد اما از او نافرمانی میکند واز انسو ادعا میکند دشمن من است اما از من اطاعت می کند .
    بنی ادم بسیار موعظه شنیده اما به راه من بازگشته وبسیار حوادث وعاقبت نابخیری از هم نوعانش دیده اما باز هم عبرت نگرفته وبه قول شخصیت بزرگ شما (حضرت علی)"عبرتها چه بیشمار وعبرت گیرندگان چه کم هستند" .

    البته ممکن است عده ای به خود ایند که در ان صورت ما با فشارهای بیشتر سعی در عادی کردن اوضاع خواهیم کرد در هر صورت این مصاحبه این امتیاز را برای ن داشت که توانستم خودم وبرنامه هایم را معرفی کنم .

    من هم در پایان این مصاحبه بسیار سخت خوشحال هستم که توانستم زوایای فریبکاری شیطان را اشکار سازم باشد که افرادی به خود این واز جمله خودمن .
    والبته از این جهت هم خوشحال هستم که لحظات انجام این مصاحبه از شر وسوسه های شیاطین محفوظ بودم .

    وصد البته اینطور نیست از کجا معلوم که این مصاحبه را من تشکیل نداده باشم ؟ همین قدر که شما با نوشتن این کتاب به غرور تازه ای میرسی برای من کافی است من برای انحراف شماها گاهی به اندازه عمر خودتان تلاش میکنم تا بتوانم به نتیجه مطلوب برسم واگر نتوان کسی راجهنمی کنم سعی میکنم با برنامه های خود شما را از درجه های بالای بهشت به پایین بکشانم ایا این یک موفقیت شیطانی نیست ؟
    اگر قرار باد انسانهای ضعیفی مانند تو از من حرف بکشند ومن نتوانم روی انها اثر منفی بگذارم پس باید دکانم را جمع کنم بنابراین خیلی هم خوشحال نباش !!
    وای وای وای....
    :rolleyes:الله نور السماوات والارض :rolleyes:

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه