نويسنده: نصرتاللّه آيتي
چکیده
این نوشتار، سیرة امام علی(ع) و امام مهدی(عج) را در رویارویی با اهل بغی به صورت تطبیقی بررسی میکند. براساس آنچه از سیرة امام علی(ع) در منابع تاریخی و حدیثی گزارش شده، آن حضرت ابتدا به دعوت و روشنگری پرداخت و به شبهههای اهل بغی پاسخ مناسب داد. پس از این، با کسانی جنگید که همچنان بر سرپیچی خود از امام مسلمانان اصرار داشتند. آن حضرت همسر و فرزندان آنان را به اسارت نگرفت و اموالشان را به آنان باز گرداند. در جنگ جمل نیز از کشتن فراریان و مجروحان و اسیران نهی فرمود.
براساس روایاتی که از همگونی سیرة امام علی(ع) و امام مهدی(عج) سخن گفتهاند، امام مهدی(عج) نیز پیش از کارزار با اهل بغی، به روشنگری خواهد پرداخت و به شبههها و ابهامهایشان پاسخ خواهد داد. درباره مصونیت همسر و فرزندان و اموال اهل بغی و نیز اسیران، فراریان و مجروحان آنان در پارهای از روایات چنین آمده است که سیرة امام مهدی(عج) در اینباره با سیرة امام علی(ع) متفاوت است و رفتار امام علی(ع) به سبب در نظر گرفتن مصلحت شیعیان در طول تاریخ بوده است، ولی امام مهدی(عج) به اعمال چنین مصلحتسنجیهایی نیاز نخواهد داشت. این روایتها که به پارهای از آنها از نظر سندی میتوان اعتماد کرد، پذیرفتة برخی فقیهان نیز قرار گرفتهاند.
مقدمه
دربارۀ اندیشۀ مهدویت آنچنان که شایسته است، پژوهشهای تخصصی انجام نپذیرفته است. در اینباره کتابها و مقالههای بسیاری نوشته شده و سخنان بسیاری گفته شده، اما هنوز عرصههای فراوانی وجود دارد که باید دربارۀ آنها پژوهشهای بیشتر و نگاههای عمیقتر صورت پذیرد. یکی از این عرصهها که آشنایی با آن هم معرفت ما به امام زمان(عج) را افزایش میدهد و هم زمینۀ مهدیزیستی را فراهم میسازد، سیرۀ امام مهدی(عج) است. بیگمان اسوهپذیری از امام عصر(عج) و مهدیزیستی از مهمترین رسالتهایی است که مؤمنان منتظر همواره باید دغدغه انجام آن را داشته باشند و این مهم جز در سایة آشنایی با سیرۀ امام مهدی(عج) امکانپذیر نیست. البته سیرۀ آن حضرت ابعاد گوناگونی دارد؛ ابعادی چون اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، مدیریتی، فردی و... .
از میان این ابعاد، سیرۀ سیاسی امام مهدی(عج) و به طور خاصتر سیرۀ آن حضرت در رویارویی با اهل بغی، محور این پژوهش انتخاب شده است. به تعبیری دقیقتر، این پژوهش سیرۀ امام علی(ع) و سیرۀ امام مهدی(عج) را در رویارویی با اهل بغی به گونۀ تطبیقی بررسی میکند، به تحلیل روایاتی میپردازد که به این موضوع اشاره کردهاند و میزان اعتبار آنها را روشن مینماید. آشنایی با ابعاد بیشتری از سیرۀ امام مهدی(عج) و کشف و استخراج پارهای از زوایای ناشناخته آن و دیگر، بازیافتن جایگاه واقعی روایات دربارۀ این موضوع که ناآگاهی از مفهوم واقعی آنها گاه باعث ایجاد شبهاتی شده و توضیح و تفسیر آنها و در نتیجه دفاعپذیری محتوای آنها، از برآیندهای این پژوهش
به شمار میرود.
تعریف واژگان
الف) سیره
سیره بر وزن «فعلۀ» از سیر به معنای رفتن گرفته شده است. برای این واژه چندین معنا گفتهاند، همچون نوعی از رفتن (مصدر نوعی)، سنّت، حالت و روش. وقتی میگویند: «سار الوالی فی رعیته سیرۀ حسنۀ» یعنی والی در میان رعیت خود به روش نیکویی رفتار کرد. این نوشتار واژۀ سیره را در این معنا بهکار میبرد. وقتی میگوییم بررسی تطبیقی سیرۀ امام علی(ع) و امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل بغی، یعنی بررسی روش امام علی(ع) در رویارویی با اهل بغی چگونه بوده و روش امام مهدی(عج) اینکه چگونه خواهد بود.
ب) اهل بغی
1. ریشۀ واژۀ اهل بغی
واژۀ اهل بغی برگرفته از قرآن کریم است. در سوره حجرات آمده است:
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمـُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْإُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّـهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّـهَ يحِبُّ الْمـُقْسِطِينَ ؛
و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آندو را اصلاح دهید، اگر [باز] یکی از آندو بر دیگری تعدّی کرد، با آن [طایفهای] که تعدّی میکند، بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خداوند دادگران را دوست میدارد.
بسیاری از مفسّران در شأن نزول این آیه نوشتهاند:
این آیه در مورد قبیله عبدالله بن ابیسلول خزرجی و قبیله عبدالله بن رواحه (طیّ) نازل شده است؛ زیرا پیامبر(ص) نزد عبدالله بن ابی توقّف کرد، در این حال الاغ آن حضرت سرگین کرد. عبدالله دماغ خود را گرفت و گفت از من دور شو! عبدالله بن رواحه گفت الاغ پیامبر خدا از تو و پدرت خوشبوتر است. پس قوم او خشمگین شدند و قوم ابنرواحه او را یاری کردند و میانشان نزاعی با آهن و دست و کفش در گرفت.
این آیه از تعدّی طایفهای از مؤمنان بر طایفهای دیگر سخن میگوید و همچنانکه خواهد آمد، فقها از اهل بغی نه گروهی از مؤمنان که بر گروه دیگر ستم میکنند که معنای خاصّی ـ کسانی که بر امام عادل خروج میکنند ـ را اراده کردهاند. دربارۀ چگونگی دلالت این آیه بر خروج بر امام و فهم و استنباط حکم اهل بغی به معنای مصطلح آن از این آیه چنین گفته شده است:
اگر ما به جهاد با طایفهای که با طایفه دیگر درگیر میشوند، مأمور باشیم، به طریق اولی وظیفه داریم با کسانی که بر امام خروج کردهاند، بجنگیم تا اینکه به امر خدا بازگردند.
2. تعریف واژۀ اهل بغی
فقهای شیعه واژۀ مورد نظر را در ظاهر گوناگون تعریف کردهاند. شیخ طوسی، ابنحمزه، علامه حلی، شهید اول و صاحب ریاض مختصرترین این تعاریف را چنین بیان نمودهاند: «هرکس که بر امام عادل خروج کند.» پارهای از فقهای پیشگفته و یا دیگر فقها به تعریف یاد شده، قید یا قیود دیگری افزودهاند. برای نمونه، شیخ طوسی چنین مینویسد:
بغاۀ کسانی هستند که بر امام عادل خروج میکنند و معصیت او را مینمایند و در زمین فساد میکنند.
و یا همو در جایی دیگر مینویسد:
هرکس بر امام عادل خروج کند و بیعت او را بشکند و مخالفت طرفین او را بنماید، باغی است.
و باز در جایی دیگر قید «قتال» را نیز افزوده و نوشته است:
باغی کسی است که بر امام عادل خروج کند و با او بجنگد و از تسلیم حق به او سرپیچی نماید.
و یا علامه حلی این واژه را چنین تعریف میکند:
منظور از باغی در عرف فقها عبارت است از مخالف با امام عادل که با سرپیچی از پرداخت حقوق واجب خود از اطاعت او سرباز زند.
اهلسنّت نیز برای اهل بغی تعریفی همانند ارائه کردهاند:
باغی کسی است که با امام عادل به مخالفت برخیزد و از اطاعت او سرپیچی کند به این صورت که از پرداخت حق واجب یا امثال آن به امام استنکاف ورزد.
باغی گروهی هستند که با امام به مخالفت برخیزند به این صورت که از پرداخت حق خود به او سرباز زنند و یا بخواهند او را خلع نمایند.
به نظر میرسد تعریف اصلی باغی همان تعریف نخست است و دیگر قیودی که در این تعریف اخذ شدهاند، مانند فساد در زمین، شکستن بیعت، سرپیچی از پرداخت حقوق و جنگ با امام عادل، قیودی توضیحی هستند که مصادیق خروج از اطاعت امام عادل و گونههای آن را بیان مینمایند.
براساس تعریف یاد شده، خروج کنندۀ بر امام عادل به هر صورت و کیفیتی در شمار اهل بغی خواهد بود، اما از کلمات پارهای از فقها همچون شیخ طوسی، ابنحمزه، و ابنادریس چنین استفاده میشود که عنوان اهل بغی در اصطلاح فقیهان مخصوص خروج کنندگان بر امامی است که دارای سه ویژگی باشند و با فقدان این ویژگیها اهل بغی مصطلح فقیهان تحقّق نخواهد یافت و در نتیجه، احکام مخصوص آن نیز مترتّب نخواهد شد. شیخ طوسی سه ویژگی یاد شده را چنین توصیف کرده است:
قتال با اهل بغی واجب نیست و احکام اهل بغی بر آنها مترتّب نمیشود، مگر به سه شرط: اوّل اینکه خروج کنندگان بر امام تعداد زیادی باشند، به اندازهای که پیشگیری از آنها و متفرّق ساختنشان جز با هزینۀ مالی، آماده ساختن سپاهیان و جنگ میسور نباشد، اما اگر تعداد اندکی باشند و ترفندشان ضعیف باشد، اهل بغی نیستند؛ دوم اینکه از دسترس امام خارج شوند و از او کنارهگیری نمایند و در شهر یا بیابانی مستقر شوند. پس اگر با امام باشند و از دسترس او خارج نشوند، اهل بغی نیستند. روایت شده است که هنگامی که امام علی(ع) در حال خطابه بودند، مردی از درگاه مسجد به عنوان تعریض به آن حضرت گفت: حکمی نیست جز از آنِ خداوند. امام(ع) فرمودند: «این سخن حقّی است که از آن معنای باطلی اراده میکند. شما بر ما سه حق دارید: اینکه شما را از مساجد خداوند برای ذکر خدا منع نکنیم، مادامی که با مایید غنایم را از شما دریغ نکنیم و آغازگر جنگ با شما نباشیم». این تعبیر حضرت «مادامی که با مایید» یعنی جدا نشدهاید؛ و سوم اینکه کنارهگیری آنها از روی دلیلی باشد که نزد خودشان موجّه است. پس کسانی که بدون چنین دلیلی از امام کنارهگیری کنند، قطّاع الطریق هستند و حکم محارب را دارند.
و البته پارهای دیگر از دانشمندان شیعه در صدق عنوان اهل بغی، پارهای یا هیچیک از شروط یاد شده را ضروری ندانستهاند. از میان فقیهان اهلسنّت بسیاری در ضرورت وجود سه شرط یاد شده با دانشمندان شیعی پیشگفته، همآوا شدهاند و برخی دیگر، افزون بر موارد یاد شده وجود رهبر را نیز افزودهاند.
بنابراین، فقیهان شیعه برای واژۀ اهل بغی دو تعریف محدود و گسترده ارائه کردهاند: بنابر تعریف محدود که قیود بیشتری دارد و از این رو، بر مصادیق کمتری صدق میکند، اهل بغی به کسانی گفته میشود که بر امام عادل خروج کنند، کثیر باشند، از دسترس امام خارج شوند و خروجشان براساس دلیلی موجّه باشد. اما براساس تعریف گسترده که قیود کمتری دارد، تنها خروج بر امام عادل برای صدق عنوان اهل بغی بسنده است.
تأسیس اصل
پیش از بررسی نسبت میان سیرۀ امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل بغی در مقایسۀ با سیرۀ امام علی(ع) باید دید گذشته از رفتارهای جزئی و خاصی همچون رفتار با اهل بغی و مانند آن، میان سیرت علوی و مهدوی به صورت مطلق و به وجه کلّی چه نسبتی برقرار است و از روایات پیشوایان معصوم(ع) در اینباره چه استنباط میشود. اهمیت این نکته از آن روی است که پاسخ آن حکم اصل اوّلی را خواهد داشت که در مقام فقدان دلیل معتبر و یا تعارض ادلّه در موارد جزئی به آن میتوان رجوع کرد و حکم موارد جزئی را از آن میتوان استنباط نمود، همچنانکه بر اهل تحقیق پوشیده نیست. بهرغم اینکه احادیث فراوانی دربارۀ اندیشۀ مهدویت از پیشوایان دینی به دست ما رسیده، بسیاری از زوایای این مسئله همچنان پنهان مانده است. با بهرهگیری از اصول و ضوابط کلّی که معصومان(ع) در میان نهادهاند، گنجهای پنهان این مسئله را میتوان کاوید. این اصول و ضوابط کلّی که گاه در قالب جملهای کوتاه بیان شدهاند، سرشار از مفاهیمی بلند هستند که از آنها بسیاری از جزئیات را میتوان استخراج نمود. اصل همانندی سیرت علوی و مهدوی، از اصول و ضوابط کلّی است که در صورت اثبات آن به بسیاری از زوایای پنهان سیرۀ امام مهدی(عج) میتوان دست یافت. بنابر این اصل، بسیاری از موارد جزئی را که نصّی خاص دربارۀ چگونگی سیرۀ امام مهدی(عج) در دست نیست، با توجه به سیرۀ امام علی(ع) میتوان کشف نمود.
خوشبختانه به نظر میرسد دربارۀ اصل همانندی سیرۀ علوی و مهدوی، در منابع کهن و معتبر حدیثی دو روایت معتبر وجود دارد. این دو روایت که بر همگونی همهجانبۀ سیرۀ امام علی(ع) و امام مهدی(عج) دلالت میکنند، بدین قرارند:
1. عن حماد بن عثمان قال: کنت حاضراً عند ابیعبدالله(ع) إذ قال رجل: اصلحك الله ذکرت ان علی بن ابیطالب(ع) کان یلبس الخشن یلبس القمیص باربعة دراهم و ما اشبه ذلك و نری علیك اللباس الجید؟ قال: فقال له: انّ علی بن ابیطالب(ع) کان یلبس ذلك فی زمان لا ینکرو لو لبس مثل ذلك الیوم لشهر به فخیر لباس کلّ زمان لباس اهله غیر انّ قائمنا إذ اقام لبس ثیاب علی(ع) و سار بسیرة علیّ؛
حماد بن عثمان میگوید: نزد امام صادق(ع) بودم. مردی به آن حضرت عرض کرد خداوند شما را به صلاح رهنمون گرداند. فرمودید که علی بن ابیطالب لباس خشن میپوشید؛ پیراهن چهار درهمی و مانند آن، اما شما لباسهای نیکو پوشیدهاید. امام فرمودند: علی بن بیطالب آنگونه لباس را در زمانی میپوشید که پوشیدن آن ناپسند نبود و اگر آن حضرت مثل لباسهای امروزی را میپوشید، به آن شهره میشد. پس بهترین لباس هر دورهای لباس مردم همان دوره است، ولی چون قائم قیام نماید، لباس علی(ع) را خواهد پوشید و به روش او رفتار خواهد نمود.
2. امام صادق(ع) فرمودند:
... یا ابا عبیدة انّه لایموت منّا میّت حتی یخلف من بعده من یعمل بمثل عمله و یسیر بسیرته و یدعوا إلی ما دعا إلیه...؛ ای اباعبیده کسی از ما چشم از جهان فرو نمیبندد مگر اینکه پس از خود کسی را قرار میدهد که مانند او عمل میکند و به روش او رفتار مینماید و به آنچه او میخوانده فرا میخواند.
براساس این روایت سیرۀ هر امام لاحقی همچون سیرۀ امام پیشین است. پس همۀ امامان معصوم(ع) از سنّت و سیرتی همگون برخوردارند و در نتیجه، امام علی(ع) و امام مهدی(عج) سیرتی یکسان خواهند داشت.
افزون بر دو روایت پیشگفته که بر همگونی همهجانبۀ سیرت علوی و مهدوی دلالت دارند، در جوامع روایی روایات دیگری نیز وجود دارد که بر همگونی سیرۀ علوی و مهدوی در بخشی از رفتارها دلالت میکند. از این روایات گرچه نمیتوان اصل کلی مورد نظر را برداشت نمود اما از آنجا که بر اهتمام امام مهدی(عج) به سیره امام علی(ع) و تلاش آن حضرت برای احیای سیرۀ علوی دلالت دارند، میتوانند مؤید دو روایت نخست باشند. روایات یاد شده بدین قرارند:
1. امام صادق(ع) فرمودند:
لو قدم قام قائمنا ما اقام الناس علی الطلاق الا بالسیف و لو قد کان ذلك لم یکن الا سیرة علی بن ابیطالب(ع)؛ اگر قائم ما قیام کند مردم را جز با شمشیر بر طلاق [صحیح] بهپا نخواهد داشت و اگر چنین شود نخواهد بود مگر سیرۀ علی بن ابیطالب.
2. آن حضرت باری دیگر فرمودهاند:
انّ علیاً(ع) کان عندکم فاتی بنیدیوان و اشتری ثلاثة أثواب بدینار. القمیص إلی فوق الکعب و الإزار إلی نصف الساق و الرداء من بین یدیه إلی ثدییه و من خلفه إلی الیتیه ثمّ رفع یده إلی السماء فلم یزل یحمدالله علی ماکساه حتی دخل منزله ثم قال: هذا اللباس الذی ینبغی للمسلمین ان یلبسوه قال ابوعبدالله(ع) و لکن لا یقدرون ان یلبسوا هذا الیوم و لو فعلناه لقالوا مجنون و لقالوا مرائی و الله تعالی یقول وَ ثِیَابَكَ فَطَهِّرْ قال و ثیابك ارفعها و لاتجرها و اذ قام قائمنا کان هذا اللباس؛
همانا علی(ع) نزد شما بود، او نزد بنیدیوان آمد و سه لباس به یک دینار خرید؛ یکی پیراهن تا بالای قوزک پا، دوم شلوار تا نیمۀ ساق پا و سوم رداء که از جلو تا سینه و از پشت تا دو باسن بود سپس دست به آسمان بلند کرد و پیوسته خداوند را بر آنچه به او پوشانده بود، شکر میکرد تا اینکه به منزل رسید. سپس امام صادق(ع) فرمود این همان لباسی است که سزاوار است مسلمانان آن را بپوشند. امام صادق(ع) در ادامه فرمودند: ولی امروز مردم نمیتوانند آن لباس را بپوشند و اگر ما چنین کنیم، میگویند دیوانه است یا میگویند ریا میکند، در حالی که خداوند میفرماید: لباست را بالا بگیر و بر زمین نکش و چون قائم ما قیام کند چنین لباسی خواهد بود.
3. امام صادق(ع) در روایتی با اشاره به درگیری سپاه امام مهدی(عج) با سپاه سفیانی میفرماید:
... و یولّون فیقتلهم فیدخلهم ابیات الکوفة و ینادی منادیه ألا لاتتّبعوا مولیا و لاتجهزوا علی جریح و یسیر بهم کما سار علی(ع) یوم البصرة؛ ... و سپاه سفیانی میگریزند و امام مهدی(عج) آنها را میکشد تا اینکه میگریزند و به خانههای کوفه پناه میبرند. منادی آن حضرت فریاد برمیآورد هیچ فراری را تعقیب نکنید و مجروحی را از پا در نیاورید و با آنان همچون سیرۀ امام علی(ع) در روز بصره رفتار مینماید.
از آنچه گذشت، میتوان حکمی کلّی را به منزلۀ اصل اوّلیه استنباط کرد که امام مهدی(عج) در همة جهات به امام علی(ع) اقتدا خواهد کرد و سیرهای مشابه آن حضرت خواهد داشت. این اصل کلّی معیاری مناسب است تا در موارد فقدان نص، یا تعارض نصوص و نیز موارد شک به آن رجوع کنند.
سیرۀ امام علی(ع) در رویارویی با اهل بغی
امیر مؤمنان امام علی(ع) نخستین کسی است که در دنیای اسلام با اهل بغی یعنی اصحاب جمل، سپاه معاویه و خوارج قتال کرد و از این رو، سیرۀ آن حضرت در این جنگها مستند بسیاری از فتاوای فقیهان شیعه و اهلسنّت قرار گرفته است. به فرمودۀ امام صادق(ع) اگر نبود سیرۀ امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی، کسی پس از ایشان نمیدانست با آنان چگونه رفتار کند. در این بخش احکام و آدابی خواهد آمد که از سیرۀ آن حضرت استنباط شدنی است.
الف) جواز قتال با اهل بغی
نخستین نکتهای که از سیرۀ امام علی(ع) میتوان آموخت، جواز قتال با اهل بغی است. از سیرة معصوم(ع) در صورتی که از هر نوع قرینهای خالی باشد، چه حکمی میتوان استنتاج کرد؟ اندیشهورزان دیدگاههای متفاوتی مطرح کردهاند: وجوب، استحباب و اباحه. اما همچنانکه برخی از دانشمندان شیعی تصریح کردهاند، اباحه قدر متیقّنی است که از رفتار معصوم استنباط میشود و افزون بر آن نیازمند قرینه است. بنابراین، از نبرد امام علی(ع) با اهل بغی میتوان جواز این کار را دریافت و البته دلایل دیگری نیز وجود دارد که افزون بر اباحه این کار بر حرمت ترک آن و در نتیجه وجوب قتال با اهل بغی دلالت دارند. بنابراین، نبرد با اهل بغی هم جایز است و هم واجب. دانشمندان شیعه و سنی چنین فتوا دادهاند. برای نمونه، علّامه حلّی در اینباره مینویسد: «قتال با اهل بغی به دلیل نص و اجماع واجب است.» و شهید اوّل مینویسد: «هرکس بر یکی از امامان معصوم(ع) خروج کند، باغی است؛ یک نفر باشد یا بیشتر و نبرد با او واجب است».
نووی از دانشمندان اهلسنّت نیز مینویسد: «تمام دانشمندان گفتهاند قتال با اهل بغی واجب است».
نویسندة کتاب المغنی پس از بیان راههای اثبات امامت مینویسد: «هرکس بر امامی که امامتش به سبب یکی از وجوه پیشگفته ثابت شود خروج کند، باغی است و قتالش واجب است».
بر این اساس، وجوب قتال با اهل بغی را از موارد اتفاق بین تمام فقیهان شیعه و اهلسنّت میتوان دانست که هیچکس در آن اختلاف نکرده است و البته جواز آن از سیرة امام علی(ع) و وجوب آن از دلایل دیگر استفاده میشود.