نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: حقوق بشر و کرامت انسان در حکومت امام زمان (ع)

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض حقوق بشر و کرامت انسان در حکومت امام زمان (ع)

    نويسنده: جواد قاسمی قمی





    چکیده

    احیای کرامت انسان و احقاق حقوق بشر از دیرباز یکی از آرزوهای بشر بوده است. شاید بتوان گفت: موتور محرکه تاریخ بشریت و فلسفة متعالی تاریخ، بازگرداندن همین کرامت و حق انسانی است. اسلام که یکی از بزرگ‌ترین ادیان الهی است، در این زمینه مباحث دقیقی دارد که در جای خود بحث شده است. آیات و روایات فراوانی نیز در این موضوع به چشم می‌خورد. در عصر ظهور و حاکمیت امام معصوم که از نگاه شیعه امامیه زمام امور در دست مهدی موعود و امام زمان(عج) است، می‌توان به خوبی دریافت‌هایی از این آموزه‌ها داشت که به نوع خود بسیار دقیق و راه‌گشاست.
    در این نوشتار، با تکیه بر مباحث انسان‌شناسانه عصر حاضر که در اعلامیه جهانی حقوق بشر تبلور یافته است، برآنیم با تکیه بر همین فهم عرفی از این آموزه‌ها، به بیان این نکته بپردازیم که این حداقل کرامت و حقوق بشر در پناه حاکمیت امام زمان(عج) نه تنها برقرار خواهد شد، بلکه با تبعیت کامل از ایشان در چارچوب دولت مهدوی می‌توان به تمام حقوق و ارزش‌ها و کرامات انسانی در دنیا و آخرت دست یافت.
    مقدمه

    “وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً”؛
    و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب‌ها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى آشكار داديم.
    امروزه در عصری به سر می‌بریم که بشریت سرخورده از مکتب‌های فکری و فلسفی و پس از جنگ‌ها و درگیری‌های خسته کننده، به سوی مفاهیم و آموزه‌هایی هم‌چون احیای کرامت انسانی، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و... روی آورده است. مکاتبی مانند اومانیسم در پاسخ به این نیازها پدید آمده است. در ادیان، به‌ویژه ادیان الهی و ابراهیمی هم می‌توان رهیافت‌هایی به این مسائل داشت. گذشته از مبنای زمینی و انسانی این آموزه‌ها، می‌توان اذعان کرد که این مفاهیم در ادبیات روایی و قرآنی در دین اسلام هم اهمیت ویژه‌ای دارد.
    براساس آموزه‌های شیعی، حکومت جهانی حضرت امام مهدی(عج) بر مبنای خدامحوری و کفرستیزی و عدالت‌محوری بر سراسر گیتی سایه می‌افکند و در نهایت، بنیان‌کنی کفر و الحاد، تصحیح انحراف‌های فکری و در یک کلمه خدامحوری و اصلاح معنوی حاصل می‌شود. بدین‌سان، هدف اساسی از زندگی آن عصر بر بنیان خداباوری استوار بوده و زندگی را نیز این‌گونه سامان می‌دهد. بنابراین، کسی که با عالم ماورا ارتباط دارد، هیچ‌گاه احساس تنهایی، پوچی و نیست‌انگاری نمي‌کند و زیستی زیبا برای خویش ترسیم می‌کند. او که به افق روشن حیات دنیوی خویش رسیده است. ناامیدی و سرخوردگی را در خود راه نمي‌دهد و با حضور خداوند در زندگی و ارتباط با آن غایت متعالی، خود حقیقی و هویت واقعی خویش را بازمی‌یابد و به زندگی خود معنا می‌دهد. در آن عصر، بانگ رسای توحید و نبوت در سراسر عالم طنین‌انداز خواهد شد و دوران کفر جهانی خاتمه خواهد یافت. در نتیجه با حضور و ظهور خلیفه خدا در این کره خاکی، زمینه برای نايل آمدن به مهم‌ترین هدف نهایی بشر یعنی تقرب به ذات باری تعالی و حضورش در حیات دنیوی محقق می‌شود. به این ترتیب، یک زندگی پرمعنا و ارزش‌مدار بر بشریت سایه می‌افکند.
    بدین‌سان، فصلی نو در ارتباط میان جامعه بشری و ذات باری‌تعالی آغاز می‌شود و این پدیده بزرگ با احساس پوچی، ناامیدی، بدبینی به زندگی دنیوی و دیگر مصیبت‌های زیست جهانی بشر تنافی کامل دارد. از این‌روست که عصر ظهور را عصر زندگی واقعی می‌نامند؛ زیرا زندگی معنادار می‌شود و انسان‌ها که به آن افق روشن رسیده‌اند، ناامیدی، بحران‌های روحی و ادراکی و... را از مسیر زندگی خویش می‌زدایند. در نهایت انسان به پاسخ همه پرسش‌های خود از زندگی دست می‌یابد که از کجا آمده است؟ به کجا می‌رود؟ چرا باید زندگی کند؟ و دیگر سؤال‌ها که همگی گم‌شده یک انسان اندیشه‌ور بوده‌اند.
    البته در دوران ظهور این‌گونه نیست که با اجبار، خداباوری و دین الهی بر زمین سیطره می‌یابد، بلکه به شکل‌های گوناگون، زمینه‌های این واقعه عظیم پدید می‌آید و بشریت مسیر متعالی را می‌پیماید. بدین‌سان که اولاً بشریت بر فطرتی پاک نهاده شده است و گرایش‌های طبیعی او سمت و سوی خداباوری دارد. آن‌گاه که حکومت‌های فاسد و ناعدالتی‌ها و خودکامگی‌های مستکبران برچیده شوند و آدمی با عنایات الهی به هویت واقعی خویش دست یابد، به سوی گرایش‌های طبیعی خود یعنی خداباوری و پروای الهی و تربیت و سرشت انسانی گام می‌نهد. ثانیاً قوه خرد آدمی به نهایت تکامل خود می‌رسد و توان تشخیص حق از باطل به بهترین شکل به او عرضه می‌شود. با این اوصاف «مردم با رغبت به عبادات و هدایت شرع و دین‌داری روی می‌آورند و نمازها به جماعت برگزار می‌شود.»
    تاریخچة بحث حقوق بشر

    حقوق بشر، آموزه‌ای فلسفه‌ای است که بر مبنای نظریه آرمانی جان لاک، فیلسوف انگلیسی مبتنی بر برابری نوع بشر به عنوان یک ایده‌آل یا کمال مطلوب که می‌بایست انسان‌ها روزی به آن برسند، پدید آمد. بعد از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد، بیانیه حقوق بشر را تصویب کرد و در آن بیانیه از نظریه حقوق بشر جان لاک اقتباس کرد.
    اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸میلادی در ضمن قطع‌نامه ۲۱۷ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. از ۵۶ دولت عضو سازمان ملل متحد، اعلامیه حقوق بشر با ۴۸ رأی مثبت، ۸ رأی ممتنع و بدون رأی منفی، به تصویب دولت‌های عضو رسید.
    اما در عین حال شرایط، حاکی از اتفاق نظر درباره مقبولیت جهانی اعلامیه نیست و در چشم‌اندازی به جهان سوم برداشت می‌شود که آنها در تدوین، تصویب و حتی اجرای آن نقشی نداشته‌اند. آنها این اعلامیه را یک اعلامیه غربی که تأمین‌کننده منافع غربی‌ها و ابزاری برای سلطه آنها در شرایط جدید استعمار است تلقی می‌کنند. گفتنی است که دولت‌ها موضوع حقوق بشر نیستند، بلکه فرد، مخاطب این اعلامیه است در حالی‌که معمولاً برای اثبات مقبولیت اعلامیه به توافق دولت‌ها استناد می‌کنند.
    حقوق بشر با تصویب و لازم‌الاجرا شدن منشور ملل متحد، تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و معاهدات گوناگون، که در سطح جهانی و منطقه‌ای بسته شده، مورد پذیرش دولت‌ها قرار گرفته است.
    متن اعلامیه حقوق بشر

    شناسايي حيثيت ذاتي کليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يک‌سان و انتقال‌ناپذير آنان، اساس آزادي و عدالت و صلح را در جهان تشکيل مي‌دهد. و نشناختن و تحقير حقوق بشر، به اعمال وحشيانه‌اي انجامیده که روح بشريت را به عصيان واداشته است. پس ظهور دنيايي که در آن افراد بشر در بيان عقيده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، بالاترين آمال بشر اعلام شده است. اساساً حقوق انسان را بايد با اجراي قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج، به قيام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد. مردم ملل متحد، ايمان خود را به حقوق اساسي بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کرده‌اند و تصميم گرفته‌اند که به پیش‌رفت اجتماعي کمک کنند. آنان می‌خواهند در محيطي آزادتر، وضع زندگي بهتري به وجود آورند. دولت‌هاي عضو نیز متعهد شده‌اند که احترام جهاني و رعايت واقعي حقوق بشر و آزادي‌هاي اساسي را با هم‌کاري سازمان ملل متحد تأمين کنند، از آن‌جا که حسن تفاهم مشترک نسبت به اين حقوق و آزادي‌ها براي اجراي کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد، مجمع عمومي، اين اعلاميه جهاني حقوق بشر را آرمان مشترکي براي تمام مردم و کليه ملل اعلام مي‌کند تا همه افراد و کليه ارکان اجتماع، اين اعلاميه را پیوسته مدنظر داشته باشند. آنها امیدوارند با تعليم و تربيت، اين حقوق و آزادي‌ها توسعه يابد و با تدابير تدريجي ملي و بين‌المللي، شناسايي و اجراي واقعي و حياتي آنها، چه در ميان خود ملل عضو و چه در میان مردم کشورهايي که در قلمرو آنها هستند، تأمين گردد.
    ماده اول:

    تمام افراد بشر آزاد به دنيا مي‌آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد با یک‌دیگر با روح برادري رفتار كنند.
    ماده دوم:

    1. هركس مي‌تواند بدون هيچ تمايز خصوصاً از حيث رنگ، جنس، نژاد، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيدۀ ديگر و هم‌چنین مليت و وضع اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر موقعيت ديگر، از تمام حقوق و كليه آزادي‌هايي كه در اعلاميه حاضر ذكر شده است بهره‌مند گردد.
    2. هيچ تبعيضي مبتني بر وضع سياسي، اداري و قضايي يا بين‌المللي كشور يا سرزمين شخص به عمل نخواهد آمد. خواه اين كشور مستقل، تحت قيوميت يا خودمختار تلقی شود يا حاكميت آن به شكلي، محدود شده باشد.
    ماده سوم:

    هركس حق زندگي، آزادي و امنيت شخصي دارد.
    ماده چهارم:

    احدي را نمي‌توان در بردگي نگاه داشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد ممنوع است.
    ماده پنجم:

    احدي را نمي‌توان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد كه ظالمانه يا خلاف انسانيت و شئون انساني يا موهن باشد.
    ماده ششم:

    هركس حق دارد كه شخصيت حقوقي او در همه‌جا به عنوان يك انسان در مقابل قانون شناخته شود.
    ماده هفتم:

    همه در برابر قانون مساوي هستند و حق دارند بدون تبعيض و بالسويه از حمايت قانون بهره‌مند شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعيضي كه ناقض اعلاميه حاضر باشد و هر تحريكي كه براي اعمال چنين تبعيضي انجام شود از حمايت قانون بهره‌مند شوند.
    ماده هشتم:

    در برابر اعمالي كه حقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق به وسيلۀ قانون اساسي يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد، هركس حق رجوع مؤثر به محاكم ملي صالحه را دارد.
    ماده نهم:

    احدي را نمي‌توان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود.
    ماده دهم:

    هركس با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش به وسيله دادگاه مستقل و بي‌طرف، منصفانه و علناً رسيدگي شود و چنين دادگاهي درباره حقوق و الزامات او يا هر اتهام جزایي كه به او وارد شده باشد، تصميم بگيرد.
    ماده يازدهم:

    1. هركس كه به بزه‌كاري متهم شده باشد، بي‌گناه محسوب خواهد شد تا وقتي كه در جريان يك دعواي عمومي كه كليه تضمين‌هاي لازم جهت دفاع او تأمين شده باشد، تقصير او قانوناً محرز گردد.
    2. هيچ‌كس براي انجام يا انجام ندادن عملي كه در موقع ارتكاب، آن عمل به موجب حقوق ملي يا بين‌المللي جرم شناخته نمي‌شده است محكوم نخواهد شد. به همين سبب، هيچ مجازاتي شديد‌تر از آن‌چه كه در موقع ارتكاب جرم بدان تعلق مي‌گرفت، درباره احدي اجرا نخواهد شد.
    ماده دوازدهم:

    احدي در زندگي خصوصي، امور خانوادگي، اقامتگاه يا مكاتبات خود، نبايد مورد مداخله‌هاي خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد. هركس حق دارد در مقابل اين‌گونه مداخله‌ها و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد.
    ماده سيزدهم:

    1. هركس حق دارد كه در داخل هر كشوري آزادانه عبور و مرور كند و محل اقامت خود را انتخاب كند.
    2. هركس حق دارد هر كشوري از جمله كشور خود را ترك كند يا به آن بازگردد.
    ماده چهاردهم:

    1. هركس حق دارد در مقابل شكنجه، آزار و تعقيب پناهگاهي جست‌وجو كند و در كشورهاي ديگر پناه گزيند.
    2. در مواردي كه تعقيب واقعاً مبتني به جرم عمومي و غيرسياسي يا رفتارهايي مغاير با اصول و مقاصد ملل متحد باشد نمي‌توان از اين حق استفاده كرد.
    ماده پانزدهم:

    1. هركس حق دارد كه داراي تابعيت باشد.
    2. احدي را نمي‌توان خودسرانه از تابعيت خود يا از حق تغيير تابعيت محروم كرد.
    ماده شانزدهم:

    1. هر زن و مرد بالغي حق دارند بدون هیچ‌گونه محدوديت از نظر نژاد، مليت، تابعيت يا مذهب با یک‌دیگر زناشويي كنند و تشكيل خانواده دهند. در تمام مدت زناشويي و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در كليه امور مربوط به ازدواج داراي حقوق مساوي هستند.
    2. ازدواج بايد با رضايت كامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.
    ماده هفدهم:

    1. هركس منفرداً يا به‌طور دسته‌جمعي حق مالكيت دارد.
    2. احدي را نمي‌توان خودسرانه از حق مالكيت محروم نمود.
    ماده هيجدهم:

    هركس حق دارد كه از آزادي فكر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود. اين حق متضمن آزادي تغيير مذهب يا عقيده و نيز متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان است و هم‌چنین شامل تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني است. هركس مي‌تواند از اين حقوق منفرداً يا اجتماعاً و به طور خصوصي يا عمومي بهره‌مند شود.
    ماده نوزدهم:

    هركس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممكن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.
    ماده بيستم:

    1. هركس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيت‌هاي مسالمت‌آميز تشكيل دهد.
    2. هيچ‌كس را نمي‌توان مجبور به شركت در اجتماعي كرد.
    ماده بيست و يكم:

    1. هركس حق دارد در ادارۀ امور عمومي كشور خود، خواه مستقيماً و خواه از طريق نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند شركت جويد.
    2. هركس حق دارد با تساوي شرايط، به مشاغل عمومي كشور خود نايل آيد.
    3. اساس و منشأ قدرت حكومت ارادۀ مردم است. اين اراده بايد به وسيلۀ انتخاباتي ابراز گردد كه از روي صداقت و به‌طور ادواري صورت پذيرد. انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با رأي مخفي يا طريقه‌اي نظير آن انجام گيرد كه آزادي رأي را تضمين نمايد.
    ماده بيست و دوم:

    هركس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است به‌ وسيله مساعي ملي و هم‌کاری بين‌المللي حقوق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود را كه لازمه مقام و نمو آزادانه شخصيت اوست با رعايت تشكيلات و منابع هر كشور به ‌دست آورد.
    ماده بيست وسوم:

    1. هركس حق دارد كار كند، كار خود را آزادانه انتخاب نمايد، شرايط منصفانه و رضايت‌بخشي براي كار خود خواستار باشد و در مقابل بي‌كاري مورد حمايت قرار گيرد.
    2. همه حق دارند بدون هيچ تبعيضي در مقابل كار مساوي اجرت مساوي دريافت كنند.
    3. هركس كه كار مي‌كند به مزد منصفانه و رضايت‌بخشي ذي‌حق مي‌شود كه زندگي او و خانواده‌اش را موافق شئون انساني تامين كند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسايل ديگر حمايت اجتماعي تكميل نمايد.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    4. هركس حق دارد براي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشكيل دهد يا در اتحاديه‌ها شركت كند.
    ماده بيست و چهارم:

    هركس حق استراحت و فراغت و تفريح دارد و به خصوص به محدوديت معقول ساعات كار و مرخصي‌هاي ادواري با اخذ حقوق ذي‌حق است.
    ماده بيست و پنجم:

    1. هركس حق دارد كه سطح زندگاني او، سلامتي و رفاه خود و خانواده‌اش را از حيث خوراك و مسكن و مراقبت‌هاي پزشكي و خدمات لازم اجتماعي تأمین كند و هم‌چنین حق دارد كه در مواقع بي‌كاري، بيماري، نقص اعضاء، بيوگي، پيري يا تمام موارد ديگري كه به عللي خارج از ارادۀ انسان وسايل امرار معاش از دست رفته باشد، از شرايط آبرومندانه زندگي بهره‌مند شود.
    2. مادران و كودكان حق دارند از كمك و مراقبت مخصوصي بهره‌مند شوند. كودكان چه بر اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند، حق دارند كه همه از يك‌نوع حمايت اجتماعي بهره‌مند شوند.
    ماده بيست و ششم:

    1. هركس حق دارد كه از آموزش و پرورش بهره‌مند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودي كه مربوط به تعليمات ابتدايي و اساسي است بايد رايگان باشد. آموزش ابتدايي اجباري است. آموزش حرفه‌اي بايد عموميت پيدا كند و آموزش عالي بايد با شرايط تساوي كامل به روي همه باز باشد تا همه بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره گيرند.
    2. آموزش و پرورش بايد طوري هدايت شود كه شخصيت انساني هر فرد را به حد كمال رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادي‌هاي بشر را تقويت كند. آموزش و پرورش بايد حس تفاهم، گذشت و احترام به عقيدۀ مخالف و دوستي بين تمام ملل و جمعيت‌هاي نژادي يا مذهبي و هم‌چنین توسعۀ فعاليت‌هاي ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهيل نمايد.
    3. پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به ديگران اولويت دارند.
    ماده بيست و هفتم:

    1. هركس حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي اجتماع شركت كند، از فنون و هنر‌ها بهره گيرد و در پیش‌رفت علمي و فواید آن سهيم باشد.
    2. هركس حق دارد از حمايت منافع مادي و معنوي آثار علمي، فرهنگي يا هنري خود بهره‌مند شود.
    ماده بيست و هشتم:

    هركس حق دارد برقراري نظمي را بخواهد كه از لحاظ اجتماعي و بين‌المللي، حقوق و آزادي‌هايي را كه در اين اعلاميه ذكر گرديده است تأمین كند و آنها را به مورد اجرا گذارد.
    ماده بيست و نهم:

    1. هركس در مقابل آن جامعه‌اي وظيفه دارد كه رشد آزاد و كامل شخصيت او را ميسر كند.
    2. هركس در اجراي حقوق و استفاده از آزادي‌هاي خود فقط تابع محدوديت‌هايي است كه به وسيله قانون و منحصراً به منظور تأمین، شناسايي و مراعات حقوق و آزادي‌هاي ديگران و براي رعايت صحيح مقتضيات اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني در شرايط يك جامعه دموكراتيك وضع گرديده است.
    ماده سي‌ام:

    هيچ‌يك از مقررات اعلاميه حاضر نبايد طوري تفسير شود كه متضمن حقي براي دولت، جمعيت يا فردي باشد كه به موجب آن بتوانند هريك از حقوق و آزادي‌هاي مندرج در اين اعلاميه را از بين ببرند يا در راه آن فعاليتي نمايند.
    کرامت انسان و حقوق بشر

    «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در نخستین اصل خود، به دو مبنای اساسی برای تعریف حقوق بشر اشاره می‌کند: آزادی و کرامت انسان؛ چراکه انسان‌ها آزاد به دنیا می‌آیند و دارای کرامت انسانی برابر هستند. از میان این دو مبنای اساسی، آن‌چه جادویی است و همواره مصداق خود را حفظ می‌کند، نه آزادی، بلکه کرامت است!
    بیایید با دقت بیشتری این دو مبنا را در رابطه با حقوق بشر بررسی کنیم. در ابتدا یک توضیح مقدماتی درباره مفهوم واژه مورد بحث ضروری به نظر می‌رسد.
    درباره واژه کرامت و مفهوم آن

    پیش از توضیح درباره اهمیت کرامت انسان و برتری آن بر آزادی، ابتدا باید توضیح داد که این واژه‌ها همانند هر واژه دیگری، حاصل توافق انسان‌ها بر سر مفهوم آنهاست. واژه کرامت معادل فارسی «dignity» است؛ زیرا در حال حاضر، واژه بهتری در زبان فارسی نداریم و همین واژه و یا حیثیت و کرامت انسان توسط برخی بزرگان به‌کار رفته است. برخی دیگر پیش‌نهاد می‌کنند که آن را شأن و یا ارجمندی انسان بنامیم، ولی چون نباید تعصبی در انتخاب واژه‌ها داشت، به هر حال اجازه دهید تا واژه دیگری پذیرفته نشده، ما واژه کرامت را به جای «dignity» استفاده کنیم.
    نکته مهم این است که احترام به آزادی و کرامت انسان، حاصل رشد شعور اجتماعی و وجدان انسان‌هاست و چنان‌چه در اعلامیه جهانی حقوق بشر بازتاب یافته است، لزوم پذیرش همگان برای احترام به این مبانی ضروری است تا حقوق بشر محفوظ بماند و در عمل قابل احترام باشد. احترام به آزادی و کرامت انسان بدون آگاهی و پذیرش ما مفهوم نمي‌یابد و در نتیجه عملی نمي‌شود. اگر ما به اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقد هستیم و آن را می‌پذیریم، به ضرورت مفاهیم اصولی را که پیش‌فرض‌های پذیرش این حقوق هستند نیز می‌پذیریم. واژه کرامت در فیزیولوژی و ژن ما انسان‌ها ثبت نشده است، بلکه توسط وجدان جمعی بشر آگاه و مترقی پذیرفته شده است. اساسی شمردن مفهوم کرامت انسان در زمینه‌های گوناگون تعریف حقوق بشر در اسناد و اعلامیه‌های سازمان ملل متحد بر اهمیت درک همه ما از این مفهوم تأکید دارد و تلاش برای گسترش درک همگانی درباره آن را ضروری می‌سازد.
    واژه‌های مشابه در تعریف ارزش‌های انسانی و سوء تدبیر از آن

    نکته‌ای که شاید مانع از درک کامل مفهوم کرامت ذاتی انسان می‌شود، آن است که ما بر مبنای ارزش‌های جمعی در زمینه اخلاق یا رفتار اجتماعی مفهومی برای انسان تعریف می‌کنیم. انسانی که شایستگی اخلاقی و رفتار مناسب اجتماعی داشته باشد؛ یعنی برای اشاعه و حفظ ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی در جامعه، تعریفی از انسان ارائه می‌دهیم که در حقیقت انسانی نیک‌پندار، نیک‌گفتار و نیک‌کردار است. بی‌شک انسان معمولی، بی‌صلاحیت و مجرم در این دایره قرار نمی‌گیرد، اما باید به خاطر داشت که اعلامیه جهانی حقوق بشر درباره همه افراد بشر صادق است، و نه عده‌ای افراد برجسته که مورد احترام اجتماعی هستند.
    برای مثال، همه ما شنیده‌ایم که تن آدمی شریف است به جان آدمیت ولی آیا تن آدم‌هایی را که جان آدمیت ندارند، واقعاً بی‌ارزش می‌شماریم؟ خیر، درباره هر آدمی ما اصل نبودن شکنجه را می‌پذیریم، و قبول داریم که فرد نباید مورد رفتار خشن و بی‌رحمانه و توهین‌آمیز قرار گیرد و اصل حق زندگی و لغو اعدام را قبول داریم.
    ما این شعر را شاید به‌طور تمثیل‌گونه در تفسیر ارزش‌های اخلاقی شخصی خود برای انتخاب دوستان‌مان به‌کار گیریم، اما در زمینه عمل و احترام واقعی به تن آدمی، حقوق بشر را قطب‌نمای رفتار خود می‌دانیم.
    این‌که «نه هر آدمی‌زاده از دد به است/که دد ز آدمی‌زادۀ بد به است» تمثیل دیگری است که شاعری در چند صد سال پیش برای ترویج ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی به‌کار گرفته است. در مثل، جایی برای مناقشه نیست، اما طبیعی است که در زمینه حقوق بشر کاربرد ندارد؛ زیرا نافی کرامت انسان و ناقض حقوق بشر است.
    به طور سنتی ما در بزرگ‌داشت ارزش‌های اخلاقی خود، تا آن‌جا غلو می‌کنیم که فردی را که از این ارزش‌ها به دور است، انسان نمي‌خوانیم یا کرامت او را نفی می‌کنیم و او را انسان بی‌ارزشی می‌خوانیم. به همین ترتیب، ما انسان‌هایی را که عمل‌کرد اخلاقی یا اجتماعی مثبت دارند، باارزش می‌شماریم و از آنها تجلیل می‌کنیم، اما این شأن و ارجمندی که حاصل ارزش‌گذاری اجتماعی ماست و براساس اندیشه‌های والا یا عمل‌کرد مثبت و نیکوکاری انسانی به وی منسوب می‌شود، هرگز مترادف با مفهوم کرامت انسان که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر اسناد سازمان ملل متحد آمده است، نیست و نباید اشتباه شود.
    مفهوم انسان والا، فداکار یا قهرمان و از این قبیل مفاهیمی است که با توجه به ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی ما تعیین می‌شود و توسط جمعی از ما انسان‌ها به فرد یا افرادی نسبت داده می‌شود. این صفت‌ها اکتسابی است و ذاتی و همگانی نیست و متناسب با توانایی‌های افراد، شرایط و موقعیت‌های فردی و اجتماعی و ارزش‌ها و انتخاب‌های فردی و جمعی مفهوم و بروز می‌یابد. مهم‌تر از همه این‌که این ویژگی‌های اکتسابی، به حقوق بشرِ کسی نمي‌افزاید، یا به‌عکس، فقدان آنها دلیلی برای محدودیت و یا نقض حقوق بشر افراد نیست. گرچه ممکن است این ویژگی‌های مثبت اجتماعی به کسب برخی امتیازات اجتماعی بیانجامد. به بیان دیگر، رفتار براساس ارزش‌های اجتماعی، فقط باعث کسب امتیازات اجتماعی می‌شود و ربطی به حوزه حقوق بشر ندارد. برای نمونه، جایزه نوبل و دیگر جوایز اجتماعی، به افرادی که شایستگی‌های ویژه‌ای در فعالیت‌های خود نشان داده باشند، تعلق می‌گیرد، اما این ویژگی‌ها و شایستگی‌ها، ربطی به موارد مصداق یا نقض حقوق بشر ندارد. حقوق بشر جهان‌شمول است و ورای ارزش‌های اخلاقی و ساختارهای اجتماعی و در مورد همه انسان‌ها کاربرد دارد و این امر به‌ویژه در ارتباط با حقوق طبیعی بشر، همانند حق زندگی مصداق دارد.
    کرامت یا آزادی؛ کدام مقدم‌ترند؟!

    برخی حقوق بشر، حقوق طبیعی است و از هنگام تولد با اوست و تا دم مرگ با او خواهد بود به گونه‌ای که صرف‌نظر از روابط اجتماعی و شیوه زندگی فردی و جمعی، همواره توسط همه مورد احترام است، مانند حق زندگی. این حقوق براساس احترام به کرامت انسان استوار است و قابل سلب نیست. هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نمي‌تواند، ولو به نام منافع جمعی یا امنیت ملی، حق زندگی را از دیگری سلب و او را اعدام کند.
    دسته دیگری از حقوق بشر، حقوقی است که در اجتماع و براساس روابط مدنی و سیاسی تعریف می‌شود که در روابط بین انسان‌ها و در ساختار اجتماعی ـ سیاسی کاربرد دارد و تعریف می‌شود، مانند حق آزادی مطبوعات. حقوق اجتماعی ما بر اصل آزادی و برابری انسان‌ها استوار است. اما این آزادی‌ها در چارچوب روابط اجتماعی و با توجه به عمل‌کرد افراد در زمینه اجتماع تعریف می‌شود.
    بنابراین، نهادهای اجتماعی هم‌چون مجلس شورا می‌توانند محدوده‌ای برای این حقوق تعیین کنند و نهاد اجتماعی دیگری هم‌چون دستگاه قضایی، می‌تواند این حقوق را از برخی افراد سلب نماید.
    بدین ترتیب می‌بینیم که کرامت انسان بر آزادی او برتری دارد. بدین مفهوم که کرامت را نمي‌توان کاهش داد، محدود کرد، یا نفی نمود. در حالی‌که آزادی انسان‌ها را می‌توان کاهش داد، محدود کرد یا سلب نمود. افراد به خاطر ارتکاب جرم حتی به زندان انداخته شده‌اند و از بسیاری از حقوق و آزادی‌های خویش محروم می‌شوند، اما کرامت آنها خدشه‌دار نمي‌شود.
    نکته بسیار بااهمیت این است که حتی سلب آزادی افراد به کرامت آنها لطمه نمي‌زند؛ یعنی فرد جنایت‌کاری مثل صدام یا پینوشه، اگر به خاطر جنایت‌های خویش محاکمه و زندانی شود و از همه آزادی‌ها محروم شود، در زندان نیز بایستی کرامت انسانی وی حفظ شود. از همین روست که اصل اول از مجموعه اصول حمایت از افراد تحت بازداشت یا در زندان که در سال 1988 از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است، بیان می‌دارد که با همه افراد تحت بازداشت یا در زندان بایستی به شیوه انسانی با احترام به کرامت ذاتی فرد انسان رفتار شود.
    بدین‌سان، هر فردی، صرف نظر از اعمال و کردار یا اعتبار اخلاقی و وجهه اجتماعی وی، کرامت انسانی دارد و احترام به این کرامت انسانی، همیشه و تحت هر شرایطی باید حفظ شود؛ زیرا کرامت انسان ذاتی اوست و ربطی به محدودیت حقوق مدنی و سیاسی ندارد و با سوء رفتار مدنی و سیاسی خدشه‌دار نمي‌شود. این اصل پایه‌ای و اساسی، احترام به حقوق بشر همه انسان‌هاست. بدون درک اهمیت و ضرورت احترام به کرامت انسان نمي‌توان حقوق بشر را درک کرد و پذیرفت.
    حقوق بشر از منظر اسلام

    همان‌گونه که در فصل بعد خواهد آمد، انسان در حقوق بشر اسلامی و از منظر قرآن به عنوان مانیفست دین اسلام، از دو جهت با انسان حقوق بشر غربی تفاوت دارد:
    ۱. انسان در حقوق بشر اسلامی، مطلقاً آزاد نیست و آزادی وی در دو بُعد تعریف می‌شود:
    الف) آزادی وی در برابر افراد هم‌نوع خود و تکلیف و رابطه متقابل او در برابر آنها؛
    ب) آزادی و تکلیف او در برابر خداوند.
    مقایسه اشتباهی که تاکنون مکرر صورت گرفته این است که در مباحث فلسفی حقوق بشر، عده بسیاری آزادی بشر را در سنت اسلامی مقید و در فلسفه غربی مطلق انگاشته‌اند. این قیاس از آن حیث نادرست است که در غرب، حقوق بشر تنها در یک محور گردش و تعامل دارد و آن گردش حول محور رابطه بین افراد است، در حالی‌که حقوق بشر اسلامی، رابطه‌ای است با دو بُعد تکلیفی و حقوقی، نخستین بُعد آن در ارتباط با فرد تصویر می‌شود و بُعد دوم آن در ارتباط با خدا. از این‌رو، حقوق بشر در اسلام وجهی متعالی‌تر و مزید بر حقوق بشر غربی است. در بُعد مشترک حقوقی به نظر می‌رسد بین دو سنت تفاوتی در حجم، حدود، میزان و کارکرد آزادی‌ها، حقوق و تکالیف وجود نداشته باشد.
    به همان‌سان که انسان غربی در ارتباط با هم‌نوع خود حق و تکلیف دارد، انسان در سنت اسلامی نیز واجد حق و تکلیف متقابل است و نباید گرد تکلیف و حقوق متقابل او، هاله معنویتی خلاف واقع کشیده شود. به عبارت دیگر، انسان مسلمان در رابطه با فرد هم‌نوع خود مسلمان یا غیرمسلمان، حقوق و تکلیفی بیشتر از انسان غربی ندارد و در این نوع رابطه، بر عمل او نیز برتری مترتب نیست. خیانت نکردن، دروغ نگفتن، ادای دین، آزار نرساندن، آزاد بودن و سلب نکردن آزادی دیگران و مواردی از این دست از نظر موضوعیت در هر دو سنت مشترک‌اند. بُعد دیگر، برتری است. به عبارت دیگر، خواسته یا ناخواسته، وجه مغفول فلسفه حقوق بشر در غرب، رابطه انسان و حق و تکلیف او در برابر خداوند است. در سنت غربی، انسان آزاد است، بدون رساندن اضرار به غیر، به هر عملی که خواست دست بزند و تنها وجه بازدارنده رفتار وی همین اصل (ضرورت و الزام عدم اضرار به غیر) است. بر این مبنا، اگر در جامعه یا مراجعی به رفتار فرد و حریم او تعرض شود یا آزادی مطلق او سلب یا به آن تعرض شود، حقوق بشری وی با چالش روبه‌رو شده است و باید اعاده گردد. خلاف و افزون بر سنت غربی، در حقوق بشر اسلامی عمل فرد باید واجد حیثیت عدم اضرار به غیر باشد. هم‌چنین باید در راستای رابطه تعریف شده‌ای که با خداوند دارد و تکلیف طاعتی که بر عهده او نهاده شده است (مضر به احکام لا یتغیر الهی) نیز نباشد و به آنها صدمه‌ای نرساند. بُعد پنهان در این رابطه نیز، در حقیقت نه اضرار به احکام خداوندی که (اضرار به نفس خود انسان) است تا در گردونه کمال دچار ضعف و توقف نشود و بتواند مسیر معهود را تا حصول به کمال و رستگاری سپری کند. در سنت رعایت حقوق دیگران و عمل برخلاف قواعد اخلاقی، در صورتی که آسیبی برای حقوق دیگران نداشته باشد مجاز است، اما در سنت اسلامی و در فلسفه حقوق آن، عمل برخلاف قواعد شریعت، چون به خود فرد نیز آسیب می‌رساند، مجاز نیست و در محدوده یکی از وجوه (واجب، حرام، مستحب و مکروه) شکل داده می‌شود. در واقع به بیان حقوقی، اصل (عدم اضرار به غیر) به حقوق غربی، جواز عدم حرمت می‌دهد. در حالی‌که در اسلام، اصل دیگری نیز این اصل را تکمیل می‌کند و آن اصل عدم اضرار به نفس است. در غرب، شرب خمر چنان‌چه در ملأ عام نباشد و حقی را از کسی پایمال نکند، معترض و متذکری ندارد، اما در اسلام، حتی اگر در نهان‌ترین مکان‌ها نیز صورت گیرد، از این حیث که خود فرد را دچار آسیب می‌کند، نیازمند تذکر است.
    2. اخلاق نیز در غرب مانند حقوق، مبنایی جز قراردادهای مبتنی بر عرف ندارد و از این حیث الزام‌آوری آنها تنها به قدرت‌مندی حکومت باز می‌گردد؛ یعنی چون اخلاقی فاقد مبانی بشری است، لزوم عمل به گزاره‌های آن بسته به ضامن اجرایی آن است، نه این‌که در نهاد و وجود فرد الزام‌آور باشد. حتی می‌توان ادعا کرد که اخلاق غرب نیز اخلاقی صرفاً انسان‌محور است و گزینه‌های ماوراءالطبیعی، که حدی از تکلیف را برای آن مقدر دارند، دیده نمي‌شود. پس حذف مقتضیات دینی در فلسفه حقوق بشر، نه تنها دایره حقوق متقابل فردی را گسترش نداده است بلکه گریزگاه مهمی را در موضع تعارض حقوق و منافع از بین برده است. در حالی‌که اسلام با تکریم انسان به نفس خود وی، هم در مقام نتیجه‌گرایی و ارئه راه‌حل برای مواضع تعارض و هم در مقام عمل‌گرایی، همواره از غرب جلوتر بوده است.
    انسان‌شناسی و كرامت انسان در قرآن

    باید‏ بدانیم كه جایگاه و منزلت انسان در میان موجودات دیگر چگونه است. آیا برتر از بخشی از آنهاست یا برتر از همه موجودات یا اصلاً بر هیچ موجودی برتری ندارد؟ و اگر برتری دارد، آیا ذاتاً برتری دارد یا این‏كه اكتساباً می‏تواند برتری پیدا كند؟ برای بحث در این زمینه، باید آیاتی كه به نحوی خبر از برتری انسان می‏دهد را بررسی كنیم و بعد با نقل برداشت‏هایی كه از این آیات شده است، ببینیم جایگاه و منزلت انسان در قرآن چگونه است؟ برای این‏كه بحث از قرآن آغاز شود باید ببینیم انسانی را كه خداوند خلیفۀ خود معرفی می‏كند، اشرف مخلوقات و موجودات هم هست ‏یا خیر.
    “وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً”؛
    ما آدمی‌زاد را گرامی داشتیم و آنها را در خشكی و دریا [بر مركب‌های راهوار] حمل كردیم و از انواع روزی‌های پاكیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی كه خلق كردیم برتری بخشیدیم‏.
    آن‌چه علامه طباطبايی(ره) در المیزان به آن اشاره كرده است درباره علت گرامی داشتن انسان بر دیگر آفریده‌ها عبارتند از: قوه نطق داشتن؛ تعدیل‌القامه بودن، انگشتان دست انسان جوری است كه قادر است ‏خیلی كارها را انجام دهد، با دست غذا خوردن، خط نوشتن، حسن صورت، تسلط بر بسیاری از مخلوقین و مسخر كردن، آفرینش ابوالبشر به دست‏ خداوند، قرار دادن ـ محمد(ص) ـ از انسان‏ها.
    بعضی از این اوصاف نه‌‏گانه، متفرع بر عقل هستند مانند:
    نطق وحرف زدن، خط نوشتن، تسلط بر غیر پیدا كردن.
    بنابراین، عقل هم به عنوان دهمین عامل برتری شمرده می‏شود؛ زیرا همان‏‌طور كه علامه(ره) بیان فرموده‏اند، بخشی از این صفات، به عقل برمی‏گردند.
    نكته‏ دیگر كه در این آیه قابل توجه است آن‌كه مفسران، كلمه‏ «كثیر» را به معنی موجودات مادی كه حیوانات و جن هستند تفسیر كرده‏اند و شامل ملائكه كه تحت تأثیر نظام مادی نيستند نمی‏دانند.
    برخی گفته‌اند مراد از تكریم در آیه، بهره‌مندی از نعمت‌های دنیاست و مقصود از تفضیل در آیه نیز بهره‌مندی از نعمت‌های آخرت است.
    مسئله تفضیل در آیات دیگر نیز آمده، مانند:
    “يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى‏ الْعَالَمِينَ”.
    و در آیه دیگر باز تعبیر «علی العالمین‏» آمده است:
    “وَكُلّاً فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ”‏.
    مفسران، عالم را به معنی جماعتی از مردم گرفته‏اند مانند: عالم عرب، عالم روم و... و آیه دوم را چنین معنا كرده‌اند كه همه پیامران را از حیث منزلت‏ بر عالم‏های زمان خودشان برتری دادند؛ زیرا هدایت‏ خاصه‏ خداوند بلاواسطه شامل آنها شده بود، ولی دیگران به واسطه اینها، شامل هدایت شده بودند.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  4. #3
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    در‏ كتاب انسان در قرآن می‏خوانیم: چند احتمال در رابطه با این‌كه نوع انسان از نظر كرامت مادی در چه مرتبه‏ای است، وجود دارد.
    1. انسان از تمام مخلوقات پست‏تر است.
    2. انسان از همه مخلوقات برتر است.
    3. از بعضی از مخلوقات برتر و از بعضی پست‏تر است.
    4. انسان با مخلوقات دیگر مساوی است.
    مخلوقاتی كه در قرآن با انسان مقایسه می‏شوند عبارتند از:
    1. جن.
    2. فرشته.
    3. حیوانات.
    4. نباتات.
    5. جمادات.
    انسان بر سه گروه اخیر طبق آیات قرآن برتری دارد، مثلاً:
    “وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحـْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا...”؛
    او كسی است كه دریا را مسخر [شما] ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن [مانند مروارید] از آن استخراج كنید.
    در این آیه، قرآن، از برتری انسان بر دریا و آن‏چه در دریا از موجودات زنده هست، خبر می‏دهد. یا در آیه دیگر می‏خوانیم:
    “أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّـهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ”.
    طبق این آیه، آن‌چه در آسمان‏ها و زمین است مانند خورشید و ستارگان و معادن و دریاها و گیاهان و حیوانات، در خدمت انسان گماشته شده است.
    از مجموع این آیات استفاده می‏شود انسان بر سه گروه اخیر برتری دارد و ریشه این تكریم همان قوۀ عقل و اندیشه و اعضای بدن او از قبیل دست و زبان و انگشتان است.
    اگر انسان از این اعضای بدنی و عقل محروم بود، هرگز نمی‏توانست ‏با وسایل ابتدایی و قدیم یا مدرن امروز به مسافرت‏های دور و نزدیك برود.
    معلوم است كه تنها انسان است كه در شرایط زندگی ارضی چنین امتیاز‌هایی دارد و موجودات دیگر با این‌كه حركت، رفت‌وآمد، خور و خواب و شهوت دارند، ولی از این امكانات محرومند.
    درباره برتری انسان بر جن باید گفت جن هم مانند انسان نیك و بد، صالح و غیرصالح، دین‌دار و بی‏دین دارند. ولی از خود، پیامبر ندارند و ناچار از پیامبر انسان‏ها پیروی می‏كنند.
    “وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحـُونَ وَمِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً”.
    آیا قرآن، حكایت از این دارد كه جن‌ها هم مانند انسان‌ها به دو دسته صالح و نیكوكار و غیرصالح تقسیم می‏شوند. در آیه دیگر نیز خبر می‏دهد كه گروهی از آنها مسلمان و گروهی غیرمسلمان‌اند.
    برای مثال آیه “وَأَنَّا مِنَّا الْمـُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ”. و آیه دیگر از ایمان آوردن گروهی از آنها به پیامبر(ص) حکایت می‏کند:
    “قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجباً * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً”.
    براساس این آیه گروهی از آنها به وسیله قرآن به راه راست هدایت می‏شوند. پس نتیجه می‏گیرد كه انسان از جن هم برتر است.
    اما فرشته هم مأمور می‏شود بر آستان انسانیت ‏سجده كند. بنابراین، انسانیت واقعی سجود ملائكه‏ها می‏شود.
    نتیجه این است كه انسان بر همه موجودات ارضی (زمینی) اعم از جن و حیوان برتری ذاتی دارد، اما بر فرشتگان برتری ذاتی ندارد؛ چون در قرآن درباره فرشته‌ها می‏خوانیم:
    “بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ”؛
    همه بندگان مقرب خدا هستند كه هرگز پیش از امر خدا كاری نخواهند كرد و هرچه كنند به فرمان اوست‏.
    “وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَاماً كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ”؛
    البته نگهبان‏ها بر مراقبت احوال و اعمال شما مأمورند، آنها نویسندۀ اعمال شما و فرشته مقرب شمایند، شما هرچه كنید همه را می‏دانند.
    نتیجه آن‌كه از نظر ذاتی، انسان و فرشته رقابتی ندارند و از طرفی مانعی ندارد كه از لحاظ كرامت و شرافت اكتسابی حتی بر فرشتگان هم برتری پیدا كنند.
    حضرت آیة‌الله جوادی آملی در تفسیر آیه “ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخـَالِقِينَ”؛ «پس خلقتی دیگر انشاء نمودیم، آفرین بر قدرت كامل بهترین آفریننده»، می‏فرماید:
    خدای كه خود را خالق كل شی‏ء معرفی می‏كرد فرمود: “اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ”. چه مجردات مثل فرشتگان و چه مادی درباره هیچ‌كدام نفرموده: “تَبَارَكَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخـَالِقِينَ”. فقط در مورد انسان آن‌هم بعد از افاضۀ روح و خلق جدید فرمود: “ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّـهُ...” یعنی مبارك بودن خدا. آیا برای آن است كه نطفه را به صورت علقه درآورد؟ آیا برای آن است كه علقه را به صورت مضغه درآورد؟ آیا برای آن است كه مضغه را به صورت جنین درآورد؟ آیا برای آن است كه ماده جامد را به مرحلۀ نفس نباتی و سپس به مرحلۀ نفس حیوانی رسانید؟
    این‌طور نیست؛ چون این تحولات در بسیاری از حیوانات دیگر هم وجود دارد. حیوانات دیگر هم همین‏طورند؛ از این آیه معلوم می‏شود، مبارك بودن خدا از جهت افاضۀ جسم انسان یا نشئۀ نباتی او نیست و هم‏چنین مربوط به نشئۀ حیوانی او هم نیست، ‏بلكه مربوط به مقام انسانیت اوست و این مقام انسانیت است كه مسجود فرشتگان است و مكرم‏تر از موجودات دیگر و فی نفسه گرامی است. باز آیه “فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ” كه روح انسان را به خودش نسبت داده است و همین افاضه روح الهی، مایۀ مسجود شدن او بود.
    دلیل این‌كه انسانیت از ملائكه هم بالاتر است این است كه مقام انسان مسجود ملائكه شد. نظر آیة‌الله جوادی آملی هم در كتاب كرامت در قرآن همین است. در نتیجه، اگر مخلوقات منحصر در همین پنج گروه هستند، انسان اشرف مخلوقات است و اگر غیر از این پنج گروه، مخلوقاتی دیگری هم داشته باشیم، اشرف مخلوقات بودن انسان را نمی‏شود از قرآن استفاده كرد. البته نه این‌كه قرآن عكس آن را ثابت كرده است، ‏بلكه اگر فرضاً مخلوقی باشد، قرآن در مورد آن توقف كرده است.
    امتیازات انسان و ویژگی‌های انسان‌شناختی

    تفاوت انسان با دیگر موجودات بسیار آشکار است، ولی نکته مورد بحث این است كه وجه تمایز انسان با دیگر موجودات از دیدگاه قرآن چه چیزهایی است؟
    تفاوت انسان در تركیب ذات اوست كه دلیل آن‌هم در قرآن آمده است:
    “إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ”؛
    ما انسان را از نطفه‏ای آفریدیم كه در آن مخلوط‌های زیادی وجود دارد.
    مقصود استعدادهای زیادی است که امروز به آنها ژن می‌گویند. بعد می‏فرماید:
    انسان به مرحله‏ای رسیده است كه ما او را مورد آزمایش قرار می‏دهیم؛ یعنی به حدی از كمال رسیده است كه او را آزاد و مختار آفریدیم و شایسته‏ تكلیف و آزمایش و امتحان و نمره دادن، ولی موجودات دیگر چنین شایستگی را ندارند.
    بعد از این مقدمه ویژگی‌های انسان از دیدگاه قرآن كریم را ملاحظه می‏كنیم:
    نقاط قوت در انسان‌شناسی قرآن

    1. یكی از امتیازهای انسان در قرآن كریم، بیان اوست: «علّمه البیان؛ به او تعلیم نطق فرمود.»
    آن‌چه انسان به وسیله آن بتواند درون خود را و آموخته‏های خود را برای دیگران بازگو كند بیان نامیده می‏شود.
    2. یكی دیگر از معیارهای مورد توجه قرآن، خودشناس بودن انسان است:
    “بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ”.
    در آیه آمده است كه انسان: خودآگاه است؛ ‏یعنی از احوال و وضعیت روحی و اخلاقی خودش خبر دارد و این آگاهی او از امتیازهای او به شمار می‏آید.
    3. قدرت یادگیری و آموختن علم:
    قرآن در این‌باره آورده است:
    “عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ”.
    انسان می‏تواند چیزی را كه نمی‏داند یاد بگیرد و از جهل خود بکاهد. خداوند دامنۀ علم او را هم محدود نكرده است،‏ بلكه مرتب می‏تواند از جهالت و نادانی‏های خود پرده بردارد و هزار مسئله مجهولی كه در پیش رو دارد حل كند.
    4. متفكر بودن انسان:
    خداوند انسان را متفكر قرار داده است.
    “وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ”.
    با تفكر و تدبر است كه انسان می‌تواند به قیامت و حشر و نشر كه در آیات آمده است یقین یابد. هر چیزی را علت‏یابی كند و برای هر چیزی ابتدا و انتهایی، در نظر بگیرد... .
    5. فرستادن پیامبر(ص) از بین انسان‌ها نه موجودات دیگر:
    “يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي...”؛
    ای فرزندان آدم! چون پیامبرانی از جنس شما بیایند و آیات را برای شما بیان كنند.
    6. سجده ملائكه بر انسان:
    “وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ...”؛
    چون فرشتگان را فرمان دادیم كه بر آدم سجده كنند، همه سجده كردند مگر ابلیس‏.
    7. نماینده خدا بر روی زمین:
    یكی دیگر از امتیازهای انسان این است كه خداوند انسان را جانشین خود و نماینده خود بر روی زمین قرار داده است. این را خوب می‏دانیم که تا انسان مرتبۀ بلندی نمی‌یافت این لیاقت را پیدا نمی‏كرد كه نمایندۀ خداوند معرفی شود:
    “وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً”‏؛
    به یاد آر آن‌گاه كه پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت‏.
    8. خلقت زمین برای انسان:
    “وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ”.
    البته در این‌كه معنی انام چيست اختلاف است. گروهی آن را بر هر ذات روح‌داری اطلاق كرده‏اند و قول دیگر این‏كه انام به معنی انسان است.
    علامه می‏فرماید: «الانام یعنی الناس».
    قول دیگر نیز این است كه انام، یعنی انسان و جن. باید توجه داشت در صورتی‏ كه انام منحصراً به معنی انسان باشد، این آیه به عنوان امتیازهای انسان به شمار می‏آید.
    9. انسان و اختیار:
    “وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخـَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً”.
    البته باید توجه داشت كه این امتیاز هم نسبت ‏به بعضی از موجودات است نه همه آنها؛ زیرا مثلاً جن هم مانند انسان از روی اختیار، خیر یا شر را انتخاب می‏كند.
    نقاط ضعف در انسان‌شناسی قرآن

    البته تذكر این نكته ضرورت دارد كه بعضی آیات قرآن، انسان را بسیار تمجید کرده است. در مقابل برخی آیات هم به ذم او پرداخته ‌است. ظاهر این دو دسته با هم تنافی دارد، ولی هیچ منافاتی وجود ندارد؛ زیرا با توجه به این‏كه انسان موجود دو بُعدی است و یكی از دو بُعد او، او را به سوی خوبی‏ها سوق می‏دهد و بُعد دیگر آن را به طرف لذت‏های زودگذر می‏كشاند، پس هركدام از این آیات به یكی از ابعاد انسان اشاره دارد. اكنون به آیاتی كه در آن به ذم انسان پرداخته است اشاره می‌کنیم:
    1. بی‏صبری و شتاب‌زدگی:

    “وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخـَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً”.
    عجول در لغت ‏یعنی طلب و جست‌وجوی شی‏ء قبل از رسیدن وقت آن. در این‌جا هم انسان تا هوایش به چیزی تعلق گرفت آن را طلب می‏كند و ای بسا گاهی آن شر است و به ضرر انسان است.
    2. بخیل بودن:

    “كَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً”؛
    انسان طبعاً بخیل و ممسك است.
    3. آرزوهای طولانی داشتن:

    “أَم لِلْإنسَانِ مَا تَمَنَّى”؛
    آیا برای آدمی هرچه آرزو می‏كند حاصل می‏شود [نه هرگز].
    این آیه خبر از آرزوهای طولانی بی‏فایده‏ای می‏دهد كه انسان را به هلاكت می‏رساند و انسان هم به آنها نخواهد رسید. در فرهنگ قرآن هر آرزویی مدح نشده است؛ چه‌بسا بسیاری از آرزوها هستند كه انسان را به گناه و فسق می‏كشانند و برای انسان هم سودی ندارند. پس، قرآن شریف از آن به عنوان نكتۀ منفی یاد می‏كند.
    4. جدال با حق:

    “وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً”.
    این آیه خبر از این می‏دهد كه آدمی بیشتر از هرچیز، با سخن حق به جدال برمی‏خیزد. با این‌كه حق را می‏داند، اما از آن پیروی نمی‏كند.
    5. طغیان و سركشی:

    “كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى”.
    پیروی از كفر و طغیان یكی دیگر از امیال طبیعی انسان است كه به خاطر پیروی كردن از همین میل در طول تاریخ خون‏ها ریخته شده است و انسان‏ها به قتل رسیده‏اند. انسان‏های طاغی در طول تاریخ مردم را بسیار شكنجه کرده‏اند.
    6. ناسپاس بودن انسان:

    “إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ”.
    «لكنود»، از همان ناسپاسی انسان حكایت می‏كند.
    7. كم‌ظرفیت‏بودن انسان:

    “إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخـَيْرُ مَنُوعاً”.
    انسان آن‏قدر كم‌ظرفیت است كه اگر كوچك‌‏ترین گرفتاری برای وی پیش آید، فریاد او بلند می‏شود و دست ‏به ناسپاسی می‏زند و اگر كوچك‏‌ترین نعمتی را احساس كند و به آن برسد، مانع دیگران خواهد شد...

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  5. #4
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تجلی حقوق بشر در عصر ظهور

    با توجه به آن‌چه از انسان‌شناسی قرآن مجید و روایات اسلامی بیان شد، می‌توان نتیجه گرفت که در عصر ظهور و با حاکمیت مطلق امام معصوم(ع) تمام آرزوهای اسلامی در مورد حقوق مشروع انسان‌ها و کرامت آنها به منتهای غایت حفظ خواهد شد و حتی بیش از آن‌چه در فکر و تصور و انتظار بشر بگنجد، آخرین ذخیره الهی به آن جامه عمل خواهد پوشانید. در این‌جا به برخی اشاره می‌کنیم:
    1. عدالت و مساوات

    عدل، یعنی گذاشتن و قرار دادن هر چیزی در جای خود یا دادن حق هرکس و هر چیزی به او. در احادیث آمده است که امام زمان(عج) جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و این به این معناست که آن حضرت، عدالت طبیعی و اجتماعی را برقرار و جامعه، جهان، و روابط بشری را بازسازی خواهد کرد. درباره ثروت‌های ملی و عمومی که حق همه است روایاتی داریم که امام قائم(عج) آن را از دست متجاوزان و غاصبان گرفته و میان همه مردم به طور مساوی یا به هر صورت که عدل باشد تقسیم خواهد کرد یا این‌که احکام واقعی خداوند را بیان خواهد کرد. حکومتی مصداق عدل است که امام و حاکم آن جامعه در مسیر عدالت باشد و در زندگی فردی و اجتماعی عدالت را پیشه خود سازد. از این‌رو، قرآن با تکیه بر همین اصل، مأموریت اجرای عدالت را از رهبر آن خواستار شده و به او فرمان می‌دهد که این مأموریت را هم به مردم اعلام کند. پایداری حکومت منوط به عدل و دوری از ظلم است. امام موعود به عنوان رهبر معصومی که تحقق‌بخش عدالت در سراسر جهان خواهد بود، در بالاترین درجه عدالت قرار دارد و روش و منش او کاملاً بر عدالت منطبق است.
    2. بازسازی جامعه بشری

    در آن زمان، با ظهور حقایق، بشر از پراکندگی فکری و فلسفی و فرهنگی رهایی یافته و دین یا همان جهان‌بینی فلسفی واقعی برای مردم آشکار خواهد شد، فرهنگ آنها رشد یافته و عقل و شعور بشری تکامل خود را به دست خواهد آورد. در حدیث آمده که خداوند با ظهور امام زمان(عج) عقول مردم را کامل خواهد کرد و آنها را به آرزوهای‌شان خواهد رسانید. وقتی عدالت حقوقی (اجتماعی) دوران امام زمان(عج) را با آن‌چه که مزورانه و پوچ در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌ها و مقررات دیگر آمده مقایسه کنیم تفاوت هویدا خواهد شد.
    3. احقاق همه حقوق و بازسازی آنها بر مبنای دین الهی

    عدالت اجتماعی ـ چه در سطح کوچک و ملی و چه در سطح جهانی و منطقه‌ای ـ به خوبی به مرحله عمل و اجرا خواهد رسید. ممکن است تکامل فکری و فرهنگی مردم جهان که در حدیث از آن به کمال عقول بشر (و نه تنها مسلمانان) تعبیر شده سبب شود که خود مردم جهان داوطلبانه، مرزهای سیاسی ـ فرهنگی و نژادی را بردارند. بی‌شک حکومت الهی امام زمان(عج) با این درخواست مردم موافقت خواهد داشت.
    4. هم‌زیستی برادرانه، اصل احترام به اراده انسان و اصل مصلحت در اسلام

    اگر مصلحت خود مردم به سبب اختلاف‌های طبیعی و جغرافیایی (نه نژادی و عقیدتی) در نوعی استقلال به صورت حکومت یا دولتی تابع اصول عام اسلامی باشد، شاید بعضی از دولت‌ها باقی بمانند، ولی بر حسب ظاهر روایات، بشر در یک تحول و تجربه در آن دوران به جایی خواهد رسید که زیر بار هیچ حکومتی ـ به هر شکل ـ جز حکومت حضرت مهدی(عج) نخواهد رفت.
    در حکومت و دولت حضرت مهدی(عج)، نژادپرستی جایگاهی ندارد و دعوت حضرت براساس احکام اسلام است. اسلام هم نژادپرستی را به طور صریح نفی می‌کند. اسلام دین عموم مردم در عصر ظهور است و به قوم و دسته خاصی اختصاص ندارد. اسلام، ملاک‌های جدیدی را برای برتری‌جویی قرار داده است که هیچ ارتباطی با نژادپرستی و عنصریت ندارد:
    الف) علم: “قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ”
    ب) تقوا: “إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ”
    ج) جهاد: “لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمـُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمـُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّـهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّـهُ الْمـُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلّاً وَعَدَ اللّـهُ الْحـُسْنَى‏ وَفَضَّلَ اللّـهُ الْمـُجَاهِدِينَ عَلَى‏ الْقَاعِدِينَ أَجْرَاً عَظِيماً * دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللّـهُ غَفُوراً رَحِيماً”
    دعوت حضرت مهدی(عج) و دولت او، جهانی است و این نوع دعوت با نژادپرستی سازگاری ندارد. دولت‌شان دولتی متعادل و مخالف با نژادپرستی است و به سیره حضرت رسول(ص) عمل خواهند کرد. سیره حضرت رسول(ص) هم هرگونه نژادپرستی را نفی کرده است.
    پیش‌رفت‌ها در عصر ظهور، معلول عواملی است که یکی از آنها، وجود رهبری معصوم، پاک و منزه از هر نوع عیب است، او فقط وابسته به خداست و به همه ملت‌ها، جمعیت‌ها و نژادها با چشم مهربانی و برابری نگاه می‌کند و فرقی میان اقوام و قبایل قائل نیست. رهبران الهی وابسته به جمعیت ویژه‌ای نیستند و خود را وابسته به خدایی می‌دانند که خالق و رازق همه است و هدفشان آسایش عمومی، آزادی گسترده و تشکیل یک سازمان عدل الهی است که در سایه آن، بشر مانند افراد یک خانواده زندگی کنند و سفید و سیاه با هم برابر و برادر باشند. سرانجام اداره امور جهان در کف باعنایت صالح‌ترین افراد بشر قرار خواهد گرفت و به برکت وجود آن حاکم معصوم الهی، بشریت از آسیب ظلم و ستم نجات یافته و از ترس فقر، پریشانی، ناامنی‌های گوناگون و بی‌عدالتی‌ها آزاد خواهد شد.
    در جهان امروز، جهان‌خواران ظلم و فساد را اشاعه داده‌اند و دنیا را پر از بی‌عدالتی کرده‌اند که این امر بی‌شک ظهور منجی عالم بشریت را بشارت می‌دهد.
    به اعتقاد شیعه، عدالت واقعی و حقوق بشر تنها به وسیله امام زمان(عج) در جهان محقق خواهد شد و همه ما باید خود را برای این موضوع آماده نماییم.
    امتیازات حقوق بشر مهدوی

    ۱. حقوق بشر مهدوی، جهان‌شمول است و تمام انسان‌ها را شامل می‌شود؛
    2. اولویت‌مند است؛
    ۳. تخلف‌ناپذیر است؛
    ۴. اختلاف‌ناپذیر است.
    احیای کرامت انسانی در پناه حکومت امام زمان(عج)

    برخی معیارها و محورهای انقلاب جهانی مهدوی که روشن‌گر تجدید کیان بشری، و بازشناسی و بازیابی کرامت انسانی است:
    1. رشد آگاهی انسان

    پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:
    تاسعهم قائمهم الذی یملأ الله ـ عزّوجلّ ـ به الأرض نوراً بعد ظلمتها و عدلاً بعد جورها و علماً بعد جهلها؛
    نهمین (امام از فرزندان امام حسین(ع)) قائم است که خداوند به دست او سرزمین تاریک (زندگی) را نورانی و روشن می‌کند، و از عدل می‌آکند، پس از دوران ظلم، و علم و دانایی را فراگیر می‌سازد پس از دوران جهل و نادانی.
    انسان و کرامت انسانی و جایگاه مناسب انسان درآمیخته با انسانیت‌ها و ارزش‌های والای انسانی، تعبیرهایی است بس بزرگ و پر ژرفا. آیا ممکن است که زندگی بدون انسان، درخشندگی و زیبایی داشته باشد؟ آیا می‌شود که انسان، بدون سعادت و خوش‌بختی، به زیبایی جاودانی و زندگی آرمانی برسد؟
    آیا ممکن است انسان بدون شناخت پایگاه و جایگاه خویش و بازشناسی کرامت و ارزش خود و درک نیروها و استعدادها و شناخت مرز نهایی شدن انسانی خویش به کرامت انسانی دست یابد؟ آیا امکان آن هست که زندگی، به خودی خود کرامت از دست رفته انسان را به او باز گرداند و خوش‌بختی و سامان‌یابی آدمی را فراهم سازد؟
    انسان، برای دست‌یابی به این کرامت در گام‌های نخست به چند معیار (بینشی و شناختی) نیاز دارد:
    1. شناخت خود و درک درست از کرامت انسانی خویش؛
    2. راه رشد و تعالی بخشیدن به استعدادهای انسانی برای دست‌یابی به جایگاه و منزلت انسانی؛
    3. زدایش موانع راه انسان‌ها و انسانیت‌ها.
    این محورها نیاز به شناخت‌های اصولی دارد که در پرتو آن به دانش و آگاهی لازم برسد و راه انجام این محورهای حیاتی را کشف کند. از این‌رو، اسلام از انسان می‌خواهد تا با همه وجود درپی آگاهی و الهام‌گیری از همه چیز باشد تا بتواند هرچیز را انگیزه‌ای سازد برای آگاه‌سازی جان خویش و آماده کردن آن برای دست یافتن به سعادت راستین.
    انسان پوینده در سیر پویایی خود بدون شناخت، تکامل نمي‌یابد. نه در بُعد مادی و نه در بُعد معنوی نه در خودباوری و کرامت‌یابی و نه در دیگر باوری و انسان‌شناسی و نه در جهان‌شناسی.
    از این‌رو، قرآن و تعالیم حدیثی، همه نیکی‌ها، انسان‌شدن‌ها و کرامت‌یابی‌ها را برای انسان شناسنده و خردورز ممکن می‌داند و هرگونه کیان‌یابی و ماهیت‌جویی را برای انسان نادان دست نیافتنی می‌شناسد، حتی دین‌باوری و خداشناسی، در پرتو شناخت‌وری‌های ژرف ممکن است. اکنون ژرفای این سخن امام علی(ع) نیک روشن می‌شود:
    الإنسان بعقله؛
    انسان به عقل خویش انسان است.
    هم‌چنین معلوم می‌شود که نبود شناخت و عقلانیت اصولی و درست در حقیقت نبود همه ابعاد هستی و کرامت و ارزش آدمی است. امام علی(ع) می‌فرماید:
    ... فقد العقل فقد الحیات و لا یقاس إلاّ بالأموات؛
    فقط خرد به منزله فقدان حیات است و بی‌خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.
    بنابراین، نخستین گام‌ها در بازگردانی کرامت انسانی آگاهی بخشیدن و تعالی دادن به معرفت و شناخت اوست.
    انسان همواره در طول حیات خویش به انواع بردگی‌ها و پستی‌ها، تن داده است. این به خاطر جهل و نادانی به جایگاه و منزلت خود، و جهل به هویت متعالی انسانی خویش، و نیز جهل به پوچی و بی‌ارزشی همه سلطه‌طلبان و برده‌سازان انسان‌ها بوده است.
    اگر انسان به خودآگاهی برسد و بداند که چیست و کیست و در دستگاه آفرینش چه منزلتی دارد تن به هر کاری نمي‌دهد و به فرمان هر فرمان‌روایی گردن نمي‌نهد و نقدینه حیات و عمر خویش را برای دست‌یابی به هر کار و کالایی هزینه نمي‌کند.
    برای همین معیار حیاتی در بازآوری کرامت انسانی و زنده کردن شخصیت له شده و ساختن دوباره کیان انسانی است که سرآغاز دعوت پیامبران آگاهی و شناخت‌وری است. قرآن از این حقیقت انکارناپذیر چنین پرده برمی‌دارد:
    “هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ”؛
    اوست آن‌که فرستاده‌ای را در میان مردم، ناخوانا و نانویس برانگیخت تا آیات او را برایشان فرو خواند و افکار و کردارشان را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد هرچند پیش از آن در گم‌راهی آشکاری فرو بودند.
    امام علی(ع) نیز در تبیین راه کار اصلی پیامبران چنین فرموده است:
    فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیاءه، سیتادوهم میثاق فطرته... و ثیروا لهم دفائن العقول؛
    خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان برانگیخت و پیامبران خویش را پیاپی روانه کرد تا از آنان رعایت میثاق فطری (الهی) را باز طلبند... و نیروهای پنهان خرد آدمی را آشکار سازند... .
    آن‌گاه که انسان گنجینه خرد خویش و عقل مغفول و کنار نهاده شده خویش را کشف کرد و آن را به کار انداخت، چراغی فرا راه زندگی خویش می‌افروزد و انسان‌وار و آگاهانه به پهنه زندگی گام می‌نهد و پیروز و سربلند بیرون می‌آید.
    بازگشت کرامت انسانی، زمینه‌سازی‌های بنیادین می‌خواهد و تحولات شگرف می‌طلبد. به‌گونه‌ای که گاهی باید کلید زیرساخت‌های اجتماعی دگرگون شود و انقلابی راستین در ماهیت روابط اجتماعی پدید آید. این است که می‌بینیم امام بزرگ انسان و منجی راستین انسان‌ها، امام مهدی(عج) برای سامان‌بخشی به زندگی انسان و بازآفرینی کرامت نابود شده او بی‌درنگ به دگرگونی این زیرساخت‌ها در جامعه بشری دست می‌یازد و انقلابی شگرف در مجموعه روابط اجتماعی پدید می‌آورد تا موانع درونی و برونی تکامل انسانی برطرف گردد و زمینه‌های اصلی رشد و کرامت‌یابی انسان پیدا شود.
    از جمله مهم‌ترین زیرساخت‌ها در جامعه بشری، شناخت و آگاهی و رشد دانش و بینش توده‌های انسانی است که در پرتو آن، انسان نخست به بی‌کرانه عظمت و ژرفای ارزش انسانی خویش دست می‌یابد تا پس از این شناخت به بازسازی کیان خویش و جامعه بشری دست زند.
    در دوران ظهور و حاکمیت به حق امام مهدی(عج)، دامنه علوم گسترش می‌یابد و انسان‌ها به ژرفای حقیقت خود پی می‌برند. انسان‌ها در پرتو فروغ جهان‌گستر هدایت مهدوی، توان و نیروهای بالقوه درونی خویش را کشف می‌کنند، کرامت انسانی خویش را می‌شناسند، استعدادهایشان را هرز نمي‌دهند، رب و ارباب‌ها و مدیریت‌های دروغین جامعه را کنار می‌زنند، تاریک‌خانه زندگیشان را روشن می‌کنند، همه راه و روش‌های خالص را برای شکوفایی کرامت انسانی به خوبی می‌شناسند و با هدایت امام آن راه‌ها را طی می‌کنند و به اوج والایی و ارزش‌های فراموش شده انسانی می‌رسند.
    امام باقر(ع) در سخنی از گستره دانش و بینش در دوران ظهور چنین گفته‌اند:
    و تؤتون الحکمة فی زمانه، حتّی أن المرئة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی و سنّة رسول الله(ص)؛
    در زمان حکومت مهدی(عج) به همه مردم حکمت و علم بیاموزند تا آن‌جا که زنان در خانه‌ها با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) قضاوت کنند.
    2. عدالت‌گستری

    زندگی براساس بیداد و زور و تقسیم ناعادلانه منابع ثروت و توزیع ظالمانه امکانات و خدمات رفاهی از بزرگ‌ترین زمینه و عوامل نفی حقوق و کرامت انسان‌هاست. وقتی حق و حقوق‌ها پایمال گردد و هرکس به نصیب و سهم عادلانه خود نرسد، چگونه ممکن است منش و کرامت انسانی پایدار بماند؟ چه بها و کرامتی می‌توان به انسان‌ها ارمغان داد با این‌که همگی حقوق یا بیشر آن نادیده گرفته می‌شود؟
    انسان‌ها در پرتو عدالت است که از دام و بند هرگونه استثمار و استعمار می‌رهند و زنجیر هر نوع بردگی را می‌گسلند و به آزادی که از ارکان کرامت انسانی است دست می‌یابند.
    امام، منجی بی‌چون و چرای اصل عدالت در سراسر گیتی و همه اجتماعات بشری است که اندکی در اجرای آن فروگذار نمي‌کند و عدالت‌محوری را بر سراسر زندگی انسان حکم‌فرما می‌سازد و آن را حتی به درون خانه‌ها هم‌چون نسیم وارد می‌کند. انسان رنج‌کشیده دوران و له‌شده زیر بار سنگین بیدادگری‌های گسترده را آزاد می‌سازد و کرامت از دست رفته‌اش را دیگر بار به او باز می‌گرداند.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  6. #5
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    امام صادق(ع) می‌فرماید:
    ... أما و الله لیدخلنّ (القائم) علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرّ و القرّ؛
    مهدی عدالت را هم‌چنان‌که سرما و گرما وارد خانه‌ها می‌شود وارد خانه‌های مردمان کند و دادگری او همه‌جا را فرا بگیرد.
    جامعه بزرگ انسانی از جامعه‌های کوچک خانواده‌ها تشکیل می‌شود و اگر انسان چه زن و چه مرد و چه دیگر اعضای خانواده در خانه و کاشانه خویش ارزشی نداشته باشند و همواره مورد بی‌حرمتی و بی‌کرامتی قرار بگیرند و محیط آرامش و آسایش آنان کانون دلهره، بیم، ناامنی و ناسازگاری شود چگونه می‌توان بها و کرامتی برای انسان تصور کرد؟
    در کانون خانواده، بزرگ‌ترها به‌ویژه پدر و مادر باید کرامتی والا داشته باشند و حرمت آنان پاس داشته شود و حریم ارزش‌هایشان رعایت گردد. به راستی کرامت و منزلت پدرها و مادرها ریشه اصلی همه کرامت‌های انسانی است و پاس‌داری از حرمت و جایگاه آنان، پاس‌داشت حرمت و کرامت همه بشریت است؛ زیرا جامعه بشری بی‌استثنا از دامن پدرها و مادرها نشأت می‌یابد و گستره و پهنه زمین را فرا می‌گیرد و جامعه‌های کوچک و محدود و سپس جامعه‌های بزرگ جهانی را می‌سازد. بنابراین، ریشه و خاستگاه اصلی کرامت انسانی، اصالت یافتن خانواده و ارج نهادن به منزلت پدرها و مادرهاست.
    بی‌حرمتی به بزرگترها و دید سودجویانه به آنان، بسیار دردناک است و در اجتماعات غربی که از کرامت انسانی و حقوق بشر دم می‌زنند آنان را به عنوان مصرف‌کننده می‌نگرند تا تولیدکننده و این ادعا فقط دروغ و نیرنگ است.
    در جامعه‌های صنعتی و سرمایه‌داری غرب چندان رغبتی به تشکیل خانواده و داشتن فرزند ندارند. در برخی از این کشورها تفکر سودجویانه اقتصاد سرمایه‌داری چنان انسان‌ها را از درون تهی ساخته و نظام ارزش‌ها را متزلزل کرده و هر منزلت و کرامت انسانی را از درون اندیشه آنان زدوده است که حیواناتی چون سگ و گربه و... در نظر آنان از فرزندان انسانی باارزش‌تر است. آیا لگدمال کردن کرامت انسانی و ریشه‌سوزی همه ارزش‌های نوع بشری از این بیشتر و بالاتر ممکن است؟
    بنابراین، دلیل عدالت‌محوری در انقلاب امام موعود(عج) این است که همواره و در طول تاریخ معیشت و تأمین‌کننده کرامت انسان‌ها به عامل ویران‌گری شخصیت انسانی تبدیل شده است و به جای این‌که همه انسان‌ها را برخوردار سازد و زندگی آنان را تضمین کند به استثمار و ایجاد جامعه طبقاتی پرداخته و دست اکثریت را تهی کرده و جیب اقلیت‌ها را انباشته است.
    از مهم‌ترین برنامه‌ها برای زمینه‌سازی، پاس‌داری از کرامت انسانی، حل مسائل اقتصادی و اجرای عدالت دقیق در آن است. ولی غم‌نامه زندگی انسان در مسائل اقتصادی بسیار دردناک است و از عدل‌گرایی در آن خبری نیست. به‌ویژه در نگرش اکثری به اقتصاد که تنها به رشد تولید و افزایش سود می‌اندیشد و از ارزش‌های انسانی و باید و نبایدها در نظام اقتصاد کاملاً تهی است. اکنون با توجه به این سیل بنیان‌کن هستی، روشن می‌شود که چرا در انقلاب امام موعود(عج) بر محور عدالت تکیه شده است و امام انسان‌ها را در نخستین برنامه‌های خویش به عدالت فرا می‌خواند و به اجرای گسترده آن دست می‌یازد.
    امام صادق(عج) می‌فرماید:
    العدل أحلی من الماء یصیبه الظمئان؛
    اجرای عدالت از آبی که شخص تشنه‌لب به آن دست‌رس پیدا کند نوشین‌تر است.
    با توجه به ویژگی‌های عدالت مهدوی می‌توان ابعاد کرامت انسانی را روشن کرد؛ یعنی هر انسانی که به هر علتی دچار کاستی و نشیب‌گرایی شده و کیان و حیثیت انسانی خویش را از دست داده است با حل مشکلات او دیگرباره زندگی درخور می‌یابد و با منشی انسانی و سرافراز و شکوه‌مند، هم‌سان دیگران در جامعه گام می‌گذارد.
    3. رفاه اقتصادی و امنیت اجتماعی

    فقر پدیده‌ای ناهنجار و ویران‌گر است و همه اشکال و سطوحش بر ابعاد حیات انسانی تأثیرهایی ژرف می‌گذارد و به‌طور مستقیم بر کرامت انسانی مؤثر است و شخصیت و منش آدمی را دچار سستی و دگرگونی و یا نابودی می‌سازد.
    از پی‌آمدهای بسیار نکوهیده فقر، سلب شخصیت و انزوای اجتماعی است؛ چون فقر حیثیت آدمی و کیان انسانی اجتماعی او را نفی می‌کند و بینوایان را به گوشه‌های گم‌نام و به دور از مراکز اصلی اجتماعی می‌راند و عضو مفید و مؤثر جامعه را به عضوی کنارزده و فراموش شده بدل می‌سازد.
    امام علی(ع) می‌فرماید:
    فقر مایه فراموش شدن است.
    انسانی که کالاهای لازم زندگی را ندارد، همواره در اندیشه سیر کردن شکم و تهیه پوشش برای بدن و دست‌یابی به سرپناه و مسکن و درمان بیماری‌های خویش است و فرصت و فراغتی برای او باقی نمي‌ماند تا به مفاهیم برتر زندگی خود بیندیشد، یا به جست‌وجوی پایگاه انسانی خویش برآید و کرامت نوع انسان را در نظر آورد.
    فراموش شدن انسان و نفی کرامت او به انزوای دیگری نیز می‌انجامد و آن دور بودن از مراکز تصمیم‌گیری و مدیریت اجتماعی و دور ماندن از مسائل سیاسی است. تهی‌دستان در اثر جایگاه ناهنجار اجتماعی که بر آنان تحمیل کرده‌اند از حضور اجتماعی و تأثیرگذار در سرنوشت خود و جامعه بسیار فاصله دارند و عددی به شمار نمي‌آیند.
    امام علی(ع):
    الفقیر حقیر لا یسمع کلامه و لا یعرف مقامه؛
    فقیر حقیر است کسی به سخنش گوش نمي‌دهد و قدر و کرامت او را هیچ‌کس نمي‌شناسد.
    این خود بیشترین زمینه محرومیت از حقوق اجتماعی و دوری از کرامت و شأن انسانی است؛ زیرا نه می‌توانند حضوری در مراکز اجتماعی و سرنوشت‌ساز داشته باشند و نه زبانی برای اظهار حقوق خود دارند.
    امام علی(عج):
    الفقر یخرس الفطن عن حجّته؛
    فقر زبان انسان زیرک را در بیان برهان و حجت خود از کار می‌اندازد.
    فقر نه تنها کرامت انسانی در جامعه را نابود می‌سازد، بلکه کرامت و منزلت انسانی در خانواده خویش را نیز از میان می‌برد. امام علی(ع) می‌فرماید:
    من استغنی کرم علی أهله و من افتقر هان علیهم؛
    هرکس ثروتمند شود در نظر کسان خود کرامت یابد و هرکس فقیر شود در نظر ایشان خوار گردد.
    با این بررسی کوتاه، روشن می‌شود که چگونه فقر، ویران‌گر شخصیت، نااستقراری ایمان، سستی مبانی اخلاقی، خصلت‌های والای انسانی، سلامت جسمانی و نگرانی‌های عمیق روانی است. به این سبب و با توجه به این حقایق انکارناپذیر است که پیشوای آگاه و دل‌سوزی که برای احیای کرامت انسانی قیام می‌کند باید در رستاخیز الهی انقلاب خود، زندگی مادی انسان‌ها را تأمین کند و هرگونه نگرانی و دلهره را از این ناحیه برطرف سازد.
    قرآن کریم:
    “وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ”؛
    ما می‌خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکی کنیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین سازیم.
    امامت و وراثت مستضعفان، وراثت و امامت در همه بخش‌های اجتماعی است؛ امامت افرادی است که کیان خود را بازیافته‌اند و جایگاه اجتماعی خویش را به دست آورده‌اند و در همه بخش‌ها به‌ویژه بخش‌های اقتصادی امامت و زمام‌داری را از آنِ خود کرده‌اند. مفهوم جامع امامت و پیشوایی مستضعفان که در پرتو رهبری امام بزرگ انسان تحقق می‌یابد، به معنای امامت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و در همه بخش‌های مورد نیاز انسان است.
    قدرت‌های سلطه‌گر جهانی با برنامه‌ریزی‌های گسترده و عمیق و در سایه تهاجم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی، نخست آزادی فکر و عمل و سپس ارزش و کرامت انسانی را از توده‌های مردم سلب می‌کنند، ولی در حکومت مهدوی همه نیازهای مردم برطرف می‌شود و فقر و کم‌بود از جامعه‌های انسانی رخت برمی‌بندد. با هدایت آن امام بزرگ، انسان‌ها به خود می‌آیند و دیگربار خویشتن خویش را بازمی‌یابند و به کرامت و پایگاه شایسته خود می‌رسند.
    امام صادق(ع) فرمود:
    إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها... و یطلب الرجل منکم من یصله بماله یأخذ منه زکاته فلا یجد أحداً یقبل منه ذلك و استغنی الناس بما رزقهم الله من فضله؛
    هنگام رستاخیز قائم ما زمین با نور خدایی بدرخشد... و شما به جست‌وجوی اشخاص برمی‌آیید که مال یا زکات بگیرند و کسی را نمي‌یابید که از شما قبول کند و مردمان همه به فضل الهی بی‌نیاز می‌گردند.
    ۴. ارتقاء مدیریت اجتماعی

    در دوران زمام‌داری و مدیریت سراسر کرامت و خوش‌بختی انقلاب مهدوی و در نظمی نوین و انسانی، در پرتو هدایت‌های الهی امام بزرگ و تربیت گسترده و فراگیر او، وجدان توده‌ها بیدار می‌شود و انسان‌ها به خود می‌آیند و کرامت از دست رفته و مسخ شده خویش را بازمی‌یابند و انسانیت‌های گم‌شده در کتاب‌ها را هویدا می‌کنند.
    تردیدی نیست که انسان، کیان اجتماعی دارد و در جامعه باید به منزلت و جایگاه خود برسد و زندگی اجتماعی هم بدون مدیریت‌های سیاسی و حاکمیت زمام‌داران ممکن نیست. از این‌رو، در سازمان‌یابی کار انسان روی‌کردی جدی به تشکیل حکومت و تأسیس مدیریت ضرورت دارد؛ زیرا آنان که همواره کرامت انسان‌ها را پایمال کرده‌اند و انسانیت‌ها را نادیده گرفته‌اند یا به مسخ انسانیت و دگرگون ساختن انسان‌ها دست زده‌اند، از راه در دست گرفتن زمام مدیریت‌های اجتماعی وارد شدند و به ناحق و با ناشایستگی بر مسند زمام‌داری تکیه زدند و آن را با شیوه‌ها و شگردهای گوناگون راه‌بری کردند و به سمت‌وسویی که خواستند کشاندند. بدین‌گونه بر انسان‌ها حکم راندند و آزادگان را به فرمان‌بری و بردگی کشیدند. آنان با سازوکارهای فرهنگی، تربیتی، تبلیغی، اقتصادی و... انسان‌ها را از خود و کرامت و ارزش انسانی خویش غافل ساختند.
    با این توضیح کوتاه روشن می‌شود که از نقطه‌های اساسی در نفی انسانیت‌ و سلب کرامت و منزلت انسان‌ها، مدیریت‌های سیاسی و زمام‌داران بشری است که در دوران پیش از ظهور بر سراسر کره زمین حاکم است. از این‌رو، هیچ مذهب و مکتبی نمي‌تواند به کرامت انسانی بیندیشد و سعادت و منزلت او را بخواهد، ولی فلسفه سیاسی نداشته باشد و دولت‌ها و حکم‌فرمایان خودکامه و فاسد و دیگر مراکز قدرت اجتماعی را به حال خود رها کند.
    بنابراین، برای رهایی انسان از این همه بی‌هویتی و خودفراموشی باید اساس مدیریت‌های سیاسی و زمام‌داری‌های فاسد و غیرانسانی واژگون شود و مدیریتی الهی ـ انسانی جای‌گزین آنها گردد تا دو راه اصلی فراروی آدمیان بگشاید:
    الف) با شیوه‌های گوناگون منزلت و پایگاه ناشناخته و فراموش شده انسانی را به او بشناساند و معرفت او را در این زمینه تعالی بخشد و از انسان‌های بی‌هویت و خودباخته و برده‌وار انسان‌هایی باکرامت و هویت و خودباور و مستقل بسازد.
    ب) راه‌های رسیدن به انسانیت‌های راستین و ارزش‌های متعالی و کرامت از دست رفته انسانی را به او بنمایاند و موانع این راه دشوار و حیاتی را از سر راه او بردارد. این سخن والای امام علی(ع) به همین جهت ناظر است:
    ... فإنّ الرعیّة الصالحة تنجو بالإمام العادل ألا و إنّ الرعیّة الفاخرة تهلك بالإمام الفاخر؛
    بی‌گمان رعیت صالح به وسیله امام عادل نجات می‌یابد بدانید که رعیت فاجر به وسیله امام تبه‌کار هلاک می‌شود... .
    این دو امر مهم در دولت کریمه و انسانی امام مهدی(عج) به طور بنیادین برآورده می‌شود؛ زیرا آن امام بزرگ مانند همه پیامبران و رهبران الهی، نخست به گسترش آگاهی در سطح توده‌های بشری دست می‌یازد و همگان را آگاه می‌سازد و جایگاه انسان را به انسان‌ها معرفی می‌کند و مغزها را به تفکر و بازنگری وا می‌دارد. هم‌چنین شوکت جباران را درهم می‌شکند و سراب‌های دروغین ساخته نظام‌های سیاسی بشری و بافته‌های بی‌محتوای فرهنگ‌های شیطانی را برملا می‌سازد. پس به جای آن‌همه دروغ و خودفراموشی که به انسان‌ها تزریق شده بود، حقایق ناب و شناخت‌های راستین وحیانی را به بشریت عرضه می‌کند. در پرتو چنین شناخت‌هایی اصیل و باورهایی انکارناپذیر، بشریت به دانایی و توانایی دست می‌یابد و ارزش و بهای خویش را می‌شناسد و در راه رشد و تعالی بخشیدن به آن تلاش می‌کند.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  7. #6
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:
    الإئمّة بعدی إثنی عشر، أوّلهم أنت یا علیّ و آخرهم القائم، الذی یفتح الله عزّوجلّ علی یدیه مشارق الأرض و مغاربها؛
    امامان پس از من دوازده تن هستند. نخستین آنها تو هستی یا علی، و آخر ایشان قائم است که به دست او خاور و باختر زمین گشوده می‌گردد.
    تشکیل دولتی جهانی و فراگیر (دربر گیرنده همه بخش‌های کره خاکی) از اهداف اصلی و درنگ‌ناپذیر امام موعود است. در پرتو این حاکمیت الهی ـ انسانی، حاکمیت از آنِ صالحان و مستضعفان است. همه حاکمیت‌ها از اریکه قدرت به زیر کشیده می‌شوند و همه سیاست‌مداران خودکامه و یاوه‌گو و سلطه‌طلب و گماشتگان سرمایه‌داری جهانی کنار زده می‌شوند و راه برای هرگونه شکوفایی و آزادی گشوده می‌گردد. این‌همه در راستای اعتلای انسان و بازگرداندن انسانیت‌های اصیل و بازآفرینی کرامت از دست رفته انسان‌ها صورت می‌گیرد.
    ۵. رفع موانع پیش‌روی احیای کرامت

    کرامت بشریت از آغاز تا کنون به دست انسان‌نماها پایمال شده و انسان‌ها این چنین سقوط کرده‌اند و به زور بدسیرتان آدمی استثمار شده‌اند.
    بنابراین، انسان، تباه‌گر کرامت انسانی می‌شود. هیچ‌گاه موجود دیگری از کره دوردستی نیامده است تا کمر به نابودی انسان ببندد و او را از راه‌کار خویش باز دارد.
    با توجه به این واقعیت تردیدناپذیر که سراسر تاریخ انسان گواه آن است، مصلحی راستین باید ظهور کند و در گام نخست کار این انسان‌نماهای حیوان‌صفت را یکسره کند و همه موانع راه را با قاطعیت بردارد. وگرنه راه او و برنامه‌هایش از آغاز شکست خواهد خورد.
    با توجه به این حقایق، جنگ و نبرد، از انسانی‌ترین و حیاتی‌ترین و کرامت‌بخش‌ترین برنامه‌های امام بزرگ انسان حضرت مهدی(عج) است. او نخستین موانع راه را برمی‌دارد و انسان‌ها را آزاد می‌سازد. سپس آنان را به حرکت و پویایی در مسیر انسانیت فرا می‌خواند. پس جنگ و نبرد او با کرامت‌کُشان جامعه بشری است و رهایی‌بخش همه مظلومان و محرومان، و جنگ او با جنگ است.
    شمشیر امام مهدی(عج) برای انتقام است. انتقام از جانیان تاریخ، شمشیری است بر گردن همه ستم‌پیشگانی که چون گرگان درنده، خون انسان‌های نجیب و مظلوم را می‌مکند و همواره موانعی بر سر راه بشریتند و شمشیری است برای پاک‌سازی هر سره از ناسره و ناخالصی از سر راه انسان. و چنان است که امام علی(ع) فرموده است:
    و لیطهرنّ الأرض من کلّ غاش؛
    امام (مهدی(عج))... زمین را از هر نادرست و خائنی پاک می‌سازد... .
    ۶. آینده‌نگری

    امام صادق(ع) می‌فرمایند:
    ... إنّ من رجا شیئاً طلبه و من خاف شیئاً هرب منه؛
    آن‌کس که به چیزی (رخ‌دادی در آینده) امید دارد، (از هم‌اکنون) به جست‌وجوی آن برمی‌خیزد و هرکس از چیزی (و روی‌دادی) هراس‌ناک است (از هم‌اکنون) از آن می‌گریزد.
    ارزش‌مندترین بهایی که می‌توان به انسان‌ها داد، در تصویر آینده انسانی برای اجتماعات کنونی نهفته است.
    انسانی که با توجه به سقوط‌ها و نشیب گرایش‌های موجود، کار بشر را تمام شده بداند و انسانیت‌ها را پایان‌یافته بیندیشد، چگونه کرامت و جایگاهی خواهد داشت؟ چگونه می‌تواند بناهایی را که فروریخته یا در حال فرو ریختن است، بازسازی کند و یا آنها را ابقا نماید؟ به این جهت، بهترین راه برای احیای کرامت انسانی روشن کردن مشعل امید در درون او و تقویت حالت انتظار در اندیشه اوست. با انتظار و آینده‌بینی روشن، انسان‌ها نقطه مقاومت را از دست نمي‌دهند و باورهای خود را نسبت به نوع انسانی نگاه می‌دارند و ارزش‌های انسانی را تداوم‌پذیر می‌شناسد و بازآفرینی آن را دست‌یافتنی می‌شمارند.
    اگر در هر مکتب و مذهب و هر تفکر انسان‌گرا و انسان‌باوری، سرانجام کار انسان و جامعه‌های انسانی روشن نگردد و از این نظر به جامعه‌ها و افراد، روشنی و هوشیاری و آمادگی لازم داده نشود، بشریت به ناآگاهی و خودباختگی و بی‌اصالتی سوق داده می‌شود.
    این تفکر، بیشتر خیانت به بشریت است و بزرگ‌ترین ضربه را به کرامت انسانی وارد می‌کند؛ زیرا مرگ قطعی انسانیت را پیش‌بینی می‌کند و انسانی باقی نمي‌ماند تا کرامتی برایش فرض شود؟!
    امام علی(ع) می‌فرمایند:
    قتل القنوط صاحبه؛
    یأس، مأیوسان را کشته است.
    پس باید انسان را به شناختی قطعی از آینده‌بینی اصولی بهره‌مند ساخت و سمت‌وسوی حرکتش را روشن کرد تا کمترین سرگردانی و دودلی در کارش نباشد.
    پس تکامل حیات و ایمان به کرامت و ارزش انسان به تصویر آینده زندگی و چگونگی‌های آن بستگی دارد، هم‌چنین آمادگی برای تحولات آینده در حدود آگاهی و حس آینده‌بینی انسان است.
    باور آینده و ابعاد انسانی آن، انسان را از دشواری‌ها و رویارویی با ناشناخته‌ها مصون می‌دارد.
    یکی از ابعاد مهم انتظار و امید به آینده، نشان دادن گوشه‌هایی از چگونگی زندگی در آینده برای انسان‌های کنونی است تا آن چگونگی‌ها که برخی صددرصد با وضع فعلی متضاد است، قابل تصور و پذیرش باشد. حتی پیش‌آمدهای احتمالی یا آنها که اکنون برای نوع مردم ناممکن به نظر می‌رسد، باید گفته شود تا تحولات بنیادین آینده بیشتر به ذهن‌ها نزدیک گردد و عملی‌تر دانسته شود.
    امام علی(ع) فرمود:
    إلا و من أدرکها منّا سیری فیها بسراج منیر و یحذو فیها علی مثال الصالحین لیحلّ فیها ربقاً و یعتق رقّاً و یصدع شعباً... فی ستره عن الناس...؛
    آن‌کس از ما که دگرگونی‌های آینده را دریابد و مشعل به دست در آن گام نهد و پای در جای پای شایستگان گذارد تا بندها(ی پای انسان‌ها) را بگشاید و اسیران (بشریت) را آزاد سازد و باطل‌گرایان را در پریشانی فرو افکند، پنهان از دیده مردم است... .
    نتیجه

    باید گفت احیای کرامت و ارزش‌های انسانی در پناه حکومت امام زمان(عج) را می‌توان این‌گونه برشمرد و در این قلمروها بررسی کرد:
    1. احیای كرامت‌های ذاتي انسان

    موانع از سر راه احیای ویژگی‌هایی مانند عقل، فطرت، اختيار و آزادي اراده كه به گونه‌اي تكوينی در ذات و سرشت انسان نهاده شده و سبب برتري او بر ديگر موجودات هستي گشته است، برداشته می‌شود.
    براساس آموزه‌هاي مهدويت، اوج بالندگي و شكوفايي نهايي اين‌گونه كرامت را در روزگار ظهور می‌بینیم. آدمي به فطرت پاك خويش، آزادي واقعي و تكامل خرد دست می‌یابد و جلوه‌گرترين نمونه اين‌گونه كرامت، عقل معاد‌انديش است كه افزون بر اين‌كه غايت فرجامين بشر، يعني كمال معنوي را سرلوحه آمال خويش قرار مي‌دهد، به‌ بهبود زيست دنيوي و عمارت و آباداني دنيا نیز توجه می‌کند.
    امام باقر(ع) مي‌فرمايد:
    إذا قام قائمنا وضع يده علی رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها أحلامهم؛
    آن‌گاه كه قائم ما قيام كند، دست خود را بر سر بندگان مي‌نهد و بدين وسيله عقول بندگان را جمع مي‌كند و خردهاي آنان را به كمال مي‌رساند.
    2. احیای مکارم اخلاقی

    اين نوع كرامت براي انسان‌ها، از امور ارزش‌آفرين به شمار مي‌آيد و انسان در پرتو اداي تكاليف شرعي و فرايض الهي، مي‌تواند به آن دست‌يابد. بر اين اساس، هركس بيشتر در اين زمينه تلاش نمايد، با عنايت به آية “إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ” بيشتر از تكريم الهي بهره‌مند بوده و بر ديگران برتري مي‌يابد.
    در حالي‌كه در دوران حاضر و عصر غيبت، موانع بي‌شماري مانند حكومت‌هاي فاسد، عوامل تباه‌كننده شخصيت آدمي و...، پيش روي آدميان در رسيدن به اين‌گونه كرامت قرار گرفته است. در عصر ظهور، اسباب و عوامل گوناگوني بر بالندگي و شكوفايي آن تأثيرگذارند.
    بدين‌سان است كه توسعه و رشد آگاهي بشر، وجود رهبر و الگويي شايسته و آگاه به مكان و زمان، اجراي شايسته احكام و حدود الهي، رفاه اقتصادي و معيشتي انسان‌ها، مساوات، سازش‌ناپذيري حضرت در برخورد با انحرافات فكري و مفاسد اجتماعي و...، نيازهاي روحاني و دنيوي بشر را برآورده مي‌سازد و بسياري از موانع پيش‌روي انسان‌ها را در به‌جا آوردن فرايض و تكاليف الهي و درپي آن پويندگي و بالندگي آنها را فرو مي‌كاهد؛ غل‌ و‌ زنجيرهاي گناه، از دست‌وپاي آدميان گشوده مي‌شود، دروغ‌ و فساد و انحطاط اخلاقي تا مرز نابودي، از جوامع بشري رخت برمي‌بندد، انگيزه‌ انسان‌ها براي تصحيح اخلاق و حق‌جويي بالنده مي‌شود و آدميان با اختيار و اراده خويشتن به كرامت اكتسابي و مقامات عالي معنوي دست مي‌يابند.
    پيامبر اكرم(ص) ‌فرمود:
    ... به (بالمهدیّ) يمحق الله الكذب و يذهب الزمان الكلِب...؛
    خداوند به وسيله او [حضرت مهدي(عج)] دروغ را ريشه‌كن مي‌كند و حرص و طمع را از روزگار رخت برخواهد بست.
    3. كرامت اجتماعي و رفع ظلم و تبعیض و فساد

    خداوند منزلت و شخصيت هرانساني را ارج مي‌نهد و آدميان را به احترام و اكرام یک‌دیگر و رعايت حقوق مادي و معنوي هم فرامي‌خواند. انسان را سزاوار آن مي‌داند كه عدالت راستين دربار‌ه‌اش رعايت شود و هيچ‌گونه استعمار، استثمار، ظلم و ستمي زندگي دنيوي و حرمت او را تباه نسازد.
    همواره دوران زيست بشري با ظلمي سياه چون تباه‌سازي شخصيت و كرامت اجتماعي آدميان عجين بوده است. از اين‌رو، دغدغه بسياري از فيلسوفان همانند افلاطون، فارابي، آگوستين و تامس‌‌مور، ترسيم مدينه‌اي فاضله و اصلاح جامعه انساني و حفظ كرامات اجتماعي بشر بوده است، ولي هيچ‌گاه اين انديشه‌ها نتوانسته‌اند بحران‌هاي حوزه انساني را به شكل كامل و جامع پاسخ گويند. با وجود اين، براساس آموزه‌هاي انديشه مهدويت، در عصر ظهور، عدالت راستين در همة ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي، حقوقي تحقق خواهد يافت. درپي آن، حكومت‌هاي جور بنيان‌كن مي‌شوند، عقول بشر به نهايت كمال خويش مي‌رسد، اخلاق بندگان كامل مي‌گردد، تبعيض‌ و برتري دين‌ستيزان و ملحدان بر مؤمنان راستين، رو به افول مي‌نهد، شاخصه‌هاي عدالت اقتصادي چون مساوات، آباداني زمين و بازپس‌گيري ثروت‌هاي به يغما رفته، محقّق مي‌گردد. آن‌گاه همگان به يك اندازه، در رفاه و آسايش و امنيت به‌سر مي‌برند، قضاوت‌ها از هرگونه جفا و خطا، پيراسته مي‌شود، دادورزي امام، نيكوكاران و بدكرداران را دربر مي‌گيرد و مهرورزي‌ جای‌گزين كينه‌توزي‌ مي‌گردد. بدين‌سان زمينه‌هاي فساد و تباهي اجتماعي، ستم و حرمت‌شكني انسان‌ها به شدت كاسته مي‌شود و انسان‌ها با احترام به مقام و منزلت يك‌ديگر مي‌نگرند و كرامت اجتماعي براي تمام جوامع بشري حاصل مي‌شود.
    بنابراين، در عصر ظهور، اقسام كرامت احیا شده و انسان حقوق مادی و معنوی خویش را بازمی‌یابد. البته باید توجه داشت این‌همه در صورتی است که انسان به اوج بندگی و عبودیت رسیده و در پناه و سایه‌سار حکومت ولیّ خدا، به آن درجه از رشد و کمال و آگاهی رسیده باشد که مدنظر آن حضرت است.
    منبع: چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه