نويسنده: جواد قاسمی قمی
چکیده
احیای کرامت انسان و احقاق حقوق بشر از دیرباز یکی از آرزوهای بشر بوده است. شاید بتوان گفت: موتور محرکه تاریخ بشریت و فلسفة متعالی تاریخ، بازگرداندن همین کرامت و حق انسانی است. اسلام که یکی از بزرگترین ادیان الهی است، در این زمینه مباحث دقیقی دارد که در جای خود بحث شده است. آیات و روایات فراوانی نیز در این موضوع به چشم میخورد. در عصر ظهور و حاکمیت امام معصوم که از نگاه شیعه امامیه زمام امور در دست مهدی موعود و امام زمان(عج) است، میتوان به خوبی دریافتهایی از این آموزهها داشت که به نوع خود بسیار دقیق و راهگشاست.
در این نوشتار، با تکیه بر مباحث انسانشناسانه عصر حاضر که در اعلامیه جهانی حقوق بشر تبلور یافته است، برآنیم با تکیه بر همین فهم عرفی از این آموزهها، به بیان این نکته بپردازیم که این حداقل کرامت و حقوق بشر در پناه حاکمیت امام زمان(عج) نه تنها برقرار خواهد شد، بلکه با تبعیت کامل از ایشان در چارچوب دولت مهدوی میتوان به تمام حقوق و ارزشها و کرامات انسانی در دنیا و آخرت دست یافت.
مقدمه
“وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً”؛
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم.
امروزه در عصری به سر میبریم که بشریت سرخورده از مکتبهای فکری و فلسفی و پس از جنگها و درگیریهای خسته کننده، به سوی مفاهیم و آموزههایی همچون احیای کرامت انسانی، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و... روی آورده است. مکاتبی مانند اومانیسم در پاسخ به این نیازها پدید آمده است. در ادیان، بهویژه ادیان الهی و ابراهیمی هم میتوان رهیافتهایی به این مسائل داشت. گذشته از مبنای زمینی و انسانی این آموزهها، میتوان اذعان کرد که این مفاهیم در ادبیات روایی و قرآنی در دین اسلام هم اهمیت ویژهای دارد.
براساس آموزههای شیعی، حکومت جهانی حضرت امام مهدی(عج) بر مبنای خدامحوری و کفرستیزی و عدالتمحوری بر سراسر گیتی سایه میافکند و در نهایت، بنیانکنی کفر و الحاد، تصحیح انحرافهای فکری و در یک کلمه خدامحوری و اصلاح معنوی حاصل میشود. بدینسان، هدف اساسی از زندگی آن عصر بر بنیان خداباوری استوار بوده و زندگی را نیز اینگونه سامان میدهد. بنابراین، کسی که با عالم ماورا ارتباط دارد، هیچگاه احساس تنهایی، پوچی و نیستانگاری نميکند و زیستی زیبا برای خویش ترسیم میکند. او که به افق روشن حیات دنیوی خویش رسیده است. ناامیدی و سرخوردگی را در خود راه نميدهد و با حضور خداوند در زندگی و ارتباط با آن غایت متعالی، خود حقیقی و هویت واقعی خویش را بازمییابد و به زندگی خود معنا میدهد. در آن عصر، بانگ رسای توحید و نبوت در سراسر عالم طنینانداز خواهد شد و دوران کفر جهانی خاتمه خواهد یافت. در نتیجه با حضور و ظهور خلیفه خدا در این کره خاکی، زمینه برای نايل آمدن به مهمترین هدف نهایی بشر یعنی تقرب به ذات باری تعالی و حضورش در حیات دنیوی محقق میشود. به این ترتیب، یک زندگی پرمعنا و ارزشمدار بر بشریت سایه میافکند.
بدینسان، فصلی نو در ارتباط میان جامعه بشری و ذات باریتعالی آغاز میشود و این پدیده بزرگ با احساس پوچی، ناامیدی، بدبینی به زندگی دنیوی و دیگر مصیبتهای زیست جهانی بشر تنافی کامل دارد. از اینروست که عصر ظهور را عصر زندگی واقعی مینامند؛ زیرا زندگی معنادار میشود و انسانها که به آن افق روشن رسیدهاند، ناامیدی، بحرانهای روحی و ادراکی و... را از مسیر زندگی خویش میزدایند. در نهایت انسان به پاسخ همه پرسشهای خود از زندگی دست مییابد که از کجا آمده است؟ به کجا میرود؟ چرا باید زندگی کند؟ و دیگر سؤالها که همگی گمشده یک انسان اندیشهور بودهاند.
البته در دوران ظهور اینگونه نیست که با اجبار، خداباوری و دین الهی بر زمین سیطره مییابد، بلکه به شکلهای گوناگون، زمینههای این واقعه عظیم پدید میآید و بشریت مسیر متعالی را میپیماید. بدینسان که اولاً بشریت بر فطرتی پاک نهاده شده است و گرایشهای طبیعی او سمت و سوی خداباوری دارد. آنگاه که حکومتهای فاسد و ناعدالتیها و خودکامگیهای مستکبران برچیده شوند و آدمی با عنایات الهی به هویت واقعی خویش دست یابد، به سوی گرایشهای طبیعی خود یعنی خداباوری و پروای الهی و تربیت و سرشت انسانی گام مینهد. ثانیاً قوه خرد آدمی به نهایت تکامل خود میرسد و توان تشخیص حق از باطل به بهترین شکل به او عرضه میشود. با این اوصاف «مردم با رغبت به عبادات و هدایت شرع و دینداری روی میآورند و نمازها به جماعت برگزار میشود.»
تاریخچة بحث حقوق بشر
حقوق بشر، آموزهای فلسفهای است که بر مبنای نظریه آرمانی جان لاک، فیلسوف انگلیسی مبتنی بر برابری نوع بشر به عنوان یک ایدهآل یا کمال مطلوب که میبایست انسانها روزی به آن برسند، پدید آمد. بعد از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد، بیانیه حقوق بشر را تصویب کرد و در آن بیانیه از نظریه حقوق بشر جان لاک اقتباس کرد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸میلادی در ضمن قطعنامه ۲۱۷ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. از ۵۶ دولت عضو سازمان ملل متحد، اعلامیه حقوق بشر با ۴۸ رأی مثبت، ۸ رأی ممتنع و بدون رأی منفی، به تصویب دولتهای عضو رسید.
اما در عین حال شرایط، حاکی از اتفاق نظر درباره مقبولیت جهانی اعلامیه نیست و در چشماندازی به جهان سوم برداشت میشود که آنها در تدوین، تصویب و حتی اجرای آن نقشی نداشتهاند. آنها این اعلامیه را یک اعلامیه غربی که تأمینکننده منافع غربیها و ابزاری برای سلطه آنها در شرایط جدید استعمار است تلقی میکنند. گفتنی است که دولتها موضوع حقوق بشر نیستند، بلکه فرد، مخاطب این اعلامیه است در حالیکه معمولاً برای اثبات مقبولیت اعلامیه به توافق دولتها استناد میکنند.
حقوق بشر با تصویب و لازمالاجرا شدن منشور ملل متحد، تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و معاهدات گوناگون، که در سطح جهانی و منطقهای بسته شده، مورد پذیرش دولتها قرار گرفته است.
متن اعلامیه حقوق بشر
شناسايي حيثيت ذاتي کليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يکسان و انتقالناپذير آنان، اساس آزادي و عدالت و صلح را در جهان تشکيل ميدهد. و نشناختن و تحقير حقوق بشر، به اعمال وحشيانهاي انجامیده که روح بشريت را به عصيان واداشته است. پس ظهور دنيايي که در آن افراد بشر در بيان عقيده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، بالاترين آمال بشر اعلام شده است. اساساً حقوق انسان را بايد با اجراي قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج، به قيام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد. مردم ملل متحد، ايمان خود را به حقوق اساسي بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کردهاند و تصميم گرفتهاند که به پیشرفت اجتماعي کمک کنند. آنان میخواهند در محيطي آزادتر، وضع زندگي بهتري به وجود آورند. دولتهاي عضو نیز متعهد شدهاند که احترام جهاني و رعايت واقعي حقوق بشر و آزاديهاي اساسي را با همکاري سازمان ملل متحد تأمين کنند، از آنجا که حسن تفاهم مشترک نسبت به اين حقوق و آزاديها براي اجراي کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد، مجمع عمومي، اين اعلاميه جهاني حقوق بشر را آرمان مشترکي براي تمام مردم و کليه ملل اعلام ميکند تا همه افراد و کليه ارکان اجتماع، اين اعلاميه را پیوسته مدنظر داشته باشند. آنها امیدوارند با تعليم و تربيت، اين حقوق و آزاديها توسعه يابد و با تدابير تدريجي ملي و بينالمللي، شناسايي و اجراي واقعي و حياتي آنها، چه در ميان خود ملل عضو و چه در میان مردم کشورهايي که در قلمرو آنها هستند، تأمين گردد.
ماده اول:
تمام افراد بشر آزاد به دنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد با یکدیگر با روح برادري رفتار كنند.
ماده دوم:
1. هركس ميتواند بدون هيچ تمايز خصوصاً از حيث رنگ، جنس، نژاد، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيدۀ ديگر و همچنین مليت و وضع اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر موقعيت ديگر، از تمام حقوق و كليه آزاديهايي كه در اعلاميه حاضر ذكر شده است بهرهمند گردد.
2. هيچ تبعيضي مبتني بر وضع سياسي، اداري و قضايي يا بينالمللي كشور يا سرزمين شخص به عمل نخواهد آمد. خواه اين كشور مستقل، تحت قيوميت يا خودمختار تلقی شود يا حاكميت آن به شكلي، محدود شده باشد.
ماده سوم:
هركس حق زندگي، آزادي و امنيت شخصي دارد.
ماده چهارم:
احدي را نميتوان در بردگي نگاه داشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد ممنوع است.
ماده پنجم:
احدي را نميتوان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد كه ظالمانه يا خلاف انسانيت و شئون انساني يا موهن باشد.
ماده ششم:
هركس حق دارد كه شخصيت حقوقي او در همهجا به عنوان يك انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده هفتم:
همه در برابر قانون مساوي هستند و حق دارند بدون تبعيض و بالسويه از حمايت قانون بهرهمند شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعيضي كه ناقض اعلاميه حاضر باشد و هر تحريكي كه براي اعمال چنين تبعيضي انجام شود از حمايت قانون بهرهمند شوند.
ماده هشتم:
در برابر اعمالي كه حقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق به وسيلۀ قانون اساسي يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد، هركس حق رجوع مؤثر به محاكم ملي صالحه را دارد.
ماده نهم:
احدي را نميتوان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود.
ماده دهم:
هركس با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش به وسيله دادگاه مستقل و بيطرف، منصفانه و علناً رسيدگي شود و چنين دادگاهي درباره حقوق و الزامات او يا هر اتهام جزایي كه به او وارد شده باشد، تصميم بگيرد.
ماده يازدهم:
1. هركس كه به بزهكاري متهم شده باشد، بيگناه محسوب خواهد شد تا وقتي كه در جريان يك دعواي عمومي كه كليه تضمينهاي لازم جهت دفاع او تأمين شده باشد، تقصير او قانوناً محرز گردد.
2. هيچكس براي انجام يا انجام ندادن عملي كه در موقع ارتكاب، آن عمل به موجب حقوق ملي يا بينالمللي جرم شناخته نميشده است محكوم نخواهد شد. به همين سبب، هيچ مجازاتي شديدتر از آنچه كه در موقع ارتكاب جرم بدان تعلق ميگرفت، درباره احدي اجرا نخواهد شد.
ماده دوازدهم:
احدي در زندگي خصوصي، امور خانوادگي، اقامتگاه يا مكاتبات خود، نبايد مورد مداخلههاي خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد. هركس حق دارد در مقابل اينگونه مداخلهها و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد.
ماده سيزدهم:
1. هركس حق دارد كه در داخل هر كشوري آزادانه عبور و مرور كند و محل اقامت خود را انتخاب كند.
2. هركس حق دارد هر كشوري از جمله كشور خود را ترك كند يا به آن بازگردد.
ماده چهاردهم:
1. هركس حق دارد در مقابل شكنجه، آزار و تعقيب پناهگاهي جستوجو كند و در كشورهاي ديگر پناه گزيند.
2. در مواردي كه تعقيب واقعاً مبتني به جرم عمومي و غيرسياسي يا رفتارهايي مغاير با اصول و مقاصد ملل متحد باشد نميتوان از اين حق استفاده كرد.
ماده پانزدهم:
1. هركس حق دارد كه داراي تابعيت باشد.
2. احدي را نميتوان خودسرانه از تابعيت خود يا از حق تغيير تابعيت محروم كرد.
ماده شانزدهم:
1. هر زن و مرد بالغي حق دارند بدون هیچگونه محدوديت از نظر نژاد، مليت، تابعيت يا مذهب با یکدیگر زناشويي كنند و تشكيل خانواده دهند. در تمام مدت زناشويي و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در كليه امور مربوط به ازدواج داراي حقوق مساوي هستند.
2. ازدواج بايد با رضايت كامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.
ماده هفدهم:
1. هركس منفرداً يا بهطور دستهجمعي حق مالكيت دارد.
2. احدي را نميتوان خودسرانه از حق مالكيت محروم نمود.
ماده هيجدهم:
هركس حق دارد كه از آزادي فكر، وجدان و مذهب بهرهمند شود. اين حق متضمن آزادي تغيير مذهب يا عقيده و نيز متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان است و همچنین شامل تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني است. هركس ميتواند از اين حقوق منفرداً يا اجتماعاً و به طور خصوصي يا عمومي بهرهمند شود.
ماده نوزدهم:
هركس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممكن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.
ماده بيستم:
1. هركس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيتهاي مسالمتآميز تشكيل دهد.
2. هيچكس را نميتوان مجبور به شركت در اجتماعي كرد.
ماده بيست و يكم:
1. هركس حق دارد در ادارۀ امور عمومي كشور خود، خواه مستقيماً و خواه از طريق نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند شركت جويد.
2. هركس حق دارد با تساوي شرايط، به مشاغل عمومي كشور خود نايل آيد.
3. اساس و منشأ قدرت حكومت ارادۀ مردم است. اين اراده بايد به وسيلۀ انتخاباتي ابراز گردد كه از روي صداقت و بهطور ادواري صورت پذيرد. انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با رأي مخفي يا طريقهاي نظير آن انجام گيرد كه آزادي رأي را تضمين نمايد.
ماده بيست و دوم:
هركس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است به وسيله مساعي ملي و همکاری بينالمللي حقوق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود را كه لازمه مقام و نمو آزادانه شخصيت اوست با رعايت تشكيلات و منابع هر كشور به دست آورد.
ماده بيست وسوم:
1. هركس حق دارد كار كند، كار خود را آزادانه انتخاب نمايد، شرايط منصفانه و رضايتبخشي براي كار خود خواستار باشد و در مقابل بيكاري مورد حمايت قرار گيرد.
2. همه حق دارند بدون هيچ تبعيضي در مقابل كار مساوي اجرت مساوي دريافت كنند.
3. هركس كه كار ميكند به مزد منصفانه و رضايتبخشي ذيحق ميشود كه زندگي او و خانوادهاش را موافق شئون انساني تامين كند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسايل ديگر حمايت اجتماعي تكميل نمايد.