نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

  1. #1
    حرفه ای SuNny آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    848
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

    [align=center][size=large]إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[/size]

    إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ «1» الخ كلمه عبد بمعناى انسان و يا هر داراى شعور ديگريست كه ملك غير باشد، البته اينكه گفتيم (يا هر داراى شعور) بخاطر اطلاق عبد به غير انسان با تجريد بمعناى كلمه است، كه اگر معناى كلمه را تجريد كنيم، و خصوصيات انسانى را از آن حذف كنيم، باقى ميماند (هر مملوكى كه ملك غير باشد)، كه باين اعتبار تمامى موجودات با شعور عبد مى‏شوند، و بهمين اعتبار خداى تعالى فرموده:

    (إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً، هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر آنكه با عبوديت رحمان خواهند آمد). «2»

    كلمه عبادت از كلمه (عبد) گرفته شده و على القاعده بايد همان معنا را افاده كند، و لكن چه اشتقاقهاى گوناگونى از آن شده، و يا معانى گوناگونى بر حسب اختلاف موارد پيدا كرده، و اينكه جوهرى در كتاب صحاح خود گفته:

    كه اصل عبوديت بمعناى خضوع است، «3»

    معناى لغوى كلمه را بيان نكرده، بلكه لازمه معنى را معناى كلمه گرفته، و گر نه خضوع هميشه با لام، متعدى مى‏شود، و مى‏گويند: (فلان خضع لفلان، فلانى براى فلان كس كرنش و خضوع كرد)، ولى كلمه عبادت بخودى خود متعدى مى‏شود، و مى‏گوئيم: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ، ترا مى‏پرستيم) از اينجا معلوم مى‏شود كه معناى كلمه عبادت خضوع نيست.

    و كوتاه سخن، اينكه: عبادت و پرستش از آنجايى كه عبارت است از نشان دادن مملوكيت خويش براى پروردگار، با استكبار نمى‏سازد، ولى با شرك مى‏سازد، چون ممكن است دو نفر در مالكيت من و يا اطاعت من شريك باشند، لذا خداى تعالى از استكبار از عبادت نهى نكرده، ولى از شرك ورزيدن باو نهى كرده، چون اولى ممكن نبوده، ولى دومى ممكن بوده است، لذا در باره استكبار باين عبارت فرموده:

    (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ، آنهايى كه از عبادت من سر مى‏پيچند، و تكبر مى‏كنند، بزودى با خوارى و ذلت داخل جهنم خواهند شد)، «4»

    و در باره شرك فرموده:

    (وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً، واحدى را شريك در عبادت پروردگارش نگيرد) «5»

    پس معلوم مى‏شود شرك را امرى ممكن دانسته، از آن نهى فرموده، چون اگر چيزى ممكن و مقدور نباشد، نهى از آن هم لغو و بيهوده است، بخلاف استكبار از عبوديت كه با عبوديت جمع نميشود.
    [/align]
    [align=right]
    __________________________________________________
    1- سوره فاتحه آيه 5
    2- سوره مريم آيه 93
    3- الصحاح للجوهرى ج 2 ص 503
    4- سوره غافر آيه 60
    5- سوره كهف آيه 110
    [/align]
    [align=center]
    [size=large] ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 40[/size]

    [size=large]فرق بين عبوديت عبد در برابر مولى و عبوديت بندگان نسبت به خدا[/size]


    و عبوديت ميان بندگان و موالى آنان تنها در برابر آن چيزى صحيح است كه موالى از عبيد خود مالكند، هر مولايى از عبد خود بان مقدار اطاعت و انقياد و بندگى استحقاق دارد، كه از شئون بنده‏اش مالك است، و اما آن شئونى را كه از او مالك نيست، و اصلا قابليت ملك ندارد، نمى‏تواند در برابر آنها از بنده خود مطالبه بندگى كند، مثلا اگر بنده‏اش پسر زيد است، نمى‏تواند از او بخواهد كه پسر عمرو شود، و يا اگر بلندقامت است، از او بخواهد كه كوتاه شود، اينگونه امور، متعلق عبادت و عبوديت قرار نمى‏گيرد.

    اين وضع عبوديت عبيد در برابر موالى عرفى است، و اما عبوديت بندگان نسبت به پروردگار متعال، وضع ديگرى دارد، چون مالكيت خدا نسبت به بندگان وضع عليحده‏اى دارد، براى اينكه مولاى عرفى يك چيز از بنده خود را مالك بود، و صد چيز ديگرش را مالك نبود، ولى خداى تعالى مالكيتش نسبت به بندگان على الاطلاق است، و مشوب با مالكيت غير نيست، و بنده او در مملوكيت او تبعيض بر نميدارد، كه مثلا نصف او ملك خدا، و نصف ديگرش ملك غير خدا باشد، و يا پاره‏اى تصرفات در بنده براى خدا جائز باشد، و پاره‏اى تصرفات ديگر جائز نباشد.

    هم چنان كه در عبيد و موالى عرفى چنين است، پاره‏اى از شئون عبد (كه همان كارهاى اختيارى او است)، مملوك ما مى‏شود، و مى‏توانيم باو فرمان دهيم، كه مثلا باغچه ما را بيل بزند، ولى پاره‏اى شئون ديگرش (كه همان افعال غير اختيارى او از قبيل بلندى و كوتاهى او است) مملوك ما قرار نمى‏گيرد، و نيز پاره‏اى تصرفات ما در او جائز است، كه گفتيم فلان كار مشروع ما را انجام دهد، و پاره‏اى ديگر (مانند كشتن بدون جرم آنان) براى ما جائز نيست.

    پس خداى تعالى مالك على الاطلاق و بدون قيد و شرطها است، و ما و همه مخلوقات مملوك على الاطلاق، و بدون قيد و شرط اوئيم، پس در اينجا دو نوع انحصار هست، يكى اينكه رب تنها و منحصر در مالكيت است، و دوم اينكه عبد تنها و منحصرا عبد است، و جز عبوديت چيزى ندارد.

    [/align]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای SuNny آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    848
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

    [align=center]
    [size=large]وجه تقدم مفعول در" إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ"[/size]


    و اين آن معنايى است كه جمله: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ ...) بر آن دلالت دارد، چون از يك سو مفعول را مقدم داشته، و نفرموده (نعبدك، مى‏پرستيمت) بلكه فرموده: تو را مى‏پرستيم يعنى غير تو را نمى‏پرستيم و از سوى ديگر قيد و شرطى براى عبادت نياورده، و آن را مطلق ذكر كرده، در نتيجه معنايش اين مى‏شود كه ما به غير از بندگى تو شانى نداريم، پس تو غير از پرستيده شدن شانى ندارى، و من غير از پرستيدنت كارى ندارم.
    نكته ديگر اينكه ملك از آنجا كه (به بيان گذشته) قوام هستيش به مالك است، ديگر تصور

    [size=large] ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 41[/size]

    ندارد كه خودش حاجت و حائل از مالكش باشد، و يا مالكش از او محجوب باشد، مثلا وقتى جنابعالى به خانه زيدى نگاه مى‏كنى، اين نگاه تو دو جور ممكن است باشد، يكى اينكه اين خانه خانه‏ايست از خانه‏ها، در اين نظر ممكن است زيد را نبينى، و اصلا بياد او نباشى، و اما اگر نظرت بدان خانه از اين جهت باشد كه خانه زيد است، در اينصورت ممكن نيست كه از زيد غافل شوى، بلكه با ديدن خانه، زيد را هم ديده‏اى، چون مالك آن است.

    و از آنجايى كه برايت روشن شد كه ما سواى خدا بجز مملوكيت، ديگر هيچ چيز ندارند، و مملوكيت، حقيقت آنها را تشكيل ميدهد، ديگر معنا ندارد كه موجودى از موجودات، و يا يك ناحيه از نواحى وجود او، از خدا پوشيده بماند، و محجوب باشد، هم چنان كه ديگر ممكن نيست به موجودى نظر بيفكنيم، و از مالك آن غفلت داشته باشيم، از اينجا نتيجه مى‏گيريم كه خداى تعالى حضور مطلق دارد، هم چنان كه خودش فرموده:

    (أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ؟ أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ، أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطٌ، آيا همين براى پروردگار تو بس نيست كه بر هر چيزى ناظر و شاهد است؟ بدانكه ايشان از ديدار پروردگارشان در شكند، بدانكه خدا بهر چيزى احاطه دارد)، «1»

    و وقتى مطلب بدين قرار بود، پس حق عبادت خدا اين است كه از هر دو جانب حضور باشد.

    اما از جانب پروردگار عز و جل، به اينكه بنده او وقتى او را عبادت مى‏كند، او را بعنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت كند، و همين باعث شده كه در سوره مورد بحث در جمله (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) ناگهان از سياق غيبت به سياق حضور و خطاب التفات شود، با اينكه تا كنون مى‏گفت حمد خدايى را كه چنين و چنانست، ناگهان بگويد: (تو را مى‏پرستيم)، چون گفتيم حق پرستش او اين است كه او را حاضر و روبرو بدانيم.

    و اما از ناحيه بنده، حق عبادت اين است كه خود را حاضر و روبروى خدا بداند، و آنى از اينكه دارد عبادت مى‏كند. غايب و غافل نشود، و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد، و نيز عبادت خود را قسمت نكند، كه در يك قسمت آن مشغول پروردگارش شود، و در قسمت ديگر آن، مشغول و بياد غير او باشد.

    حال يا اينكه اين شرك را، هم در ظاهر داشته باشد، و هم در باطن، مانند عبادت عوام بت‏پرستان، كه يك مقدار از عبادت را براى خدا مى‏كردند، و يك مقدار را براى نماينده خدا، يعنى بت، و اينكه گفتيم عوام بت‏پرستان، براى اين بود كه خواص از بت‏پرستان اصلا عبادت خدا را
    [/align]

    [align=right]
    __________________________________________________
    1- سوره فصلت آيه 54
    [/align]
    [align=center]
    [size=large] ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 42[/size]

    نمى‏كردند، و يا آنكه اين شرك را تنها در باطن داشته باشد، مانند كسى كه مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غير خدا است و يا طمع در بهشت، و ترس از آتش است، چه تمام اينها شرك در عبادت است كه از آن نهى فرموده‏اند، از آن جمله فرموده‏اند:

    (فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ، خداى را با ديندارى خالص عبادت كن)، «1»


    و نيز فرموده:

    (أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ، آگاه باش كه از آن خدا است دين خالص و كسانى كه از غير خدا اوليائى گرفتند گفتند ما اينها را نمى‏پرستيم مگر براى اينكه قدمى بسوى خدا نزديكمان كنند، بدرستى كه خدا در ميان آنان و اختلافى كه با هم داشتند حكومت مى‏كند). «2»
    [/align]

    [align=right]
    __________________________________________________
    1- سوره زمر آيه 2
    2- سوره زمر آيه 3
    [/align]

  4. #3
    حرفه ای SuNny آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    848
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

    [align=center][size=large]شرائط كمال عبادت و اوصاف عبادت حقيقى‏
    [/size]

    بنا بر اين عبادت وقتى حقيقتا عبادت است كه عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص، همان حضورى است كه قبلا بيان كرديم، و روشن شد كه عبادت وقتى تمام و كامل ميشود كه به غير خدا بكسى ديگر مشغول نباشد، و در عملش شريكى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق بجايى نباشد،
    نه به اميدى، و نه ترسى، حتى نه اميد به بهشتى، و نه ترس از دوزخى، كه در اين صورت عبادتش خالص، و براى خدا است، بخلاف اينكه عبادتش بمنظور كسب بهشت و دفع عذاب باشد، كه در اينصورت خودش را پرستيده، نه خدا را.

    و همچنين عبادت وقتى تمام و كامل ميشود كه بخودش هم مشغول نباشد كه اشتغال به نفس، منافى با مقام عبوديت است، عبوديت كجا و منم زدن و استكبار كجا؟
    و گويا علت آمدن پرستش و استعانت بصيغه متكلم مع الغير (ما تو را مى‏پرستيم و از تو يارى ميجوئيم) همين دورى از منم زدن و استكبار بوده باشد، و ميخواهد بهمين نكته اشاره كند كه گفتيم مقام عبوديت با خود ديدن منافات دارد، لذا بنده خدا عبادت خود، و همه بندگان ديگر را در نظر گرفته ميگويد: ما تو را مى‏پرستيم، چون بهمين مقدار هم در ذم نفس و دور افكندن تعينات و تشخصات اثر دارد، چون در وقتى كه من خود را تنها ببينم، به انانيت و خودبينى و استكبار نزديك‏ترم، بخلاف اينكه خودم را مخلوط با ساير بندگان، و آميخته با سواد مردم بدانم، كه اثر تعينى و تشخص را از بين برده‏ام.

    از آنچه گذشت اين مسئله روشن شد، كه اظهار عبوديت در جمله (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) الخ، از نظر معنا و از حيث اخلاص، جمله‏ايست كه هيچ نقصى ندارد، تنها چيزى كه بنظر مى‏رسد نقص است، اين است كه بنده عبادت را بخودش نسبت ميدهد و بملازمه براى خود دعوى استقلال در وجود و


    [size=large] ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 43
    [/size]
    در قدرت و اراده مى‏كند، با اينكه مملوك هيچگونه استقلالى در هيچ جهتى از جهاتش ندارد، چون مملوك است.
    و گويا براى تدارك و جبران همين نقص كه در بدو نظر بنظر مى‏رسد، اضافه كرد: كه (وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)، يعنى همين عبادتمان نيز باستقلال خود ما نيست، بلكه از تو نيرو مى‏گيريم، و استعانت ميجوئيم.

    پس بر رويهم دو جمله: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) يك معنا را مى‏رسانند، و آن عبادت خالصانه است كه هيچگونه شايبه‏اى در آن نيست.
    و ممكن است بهمين جهت كه گفته شد، استعانت و عبادت هر دو را بيك سياق آورد، و نفرمود: (اياك نعبد اعنا و اهدنا الخ، تو را عبادت مى‏كنيم ما را يارى فرما و هدايت فرما) بلكه فرمود: (تو را عبادت مى‏كنيم و از تو يارى مى‏طلبيم).

    خواهى گفت: پس چرا در جمله بعدى يعنى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) اين وحدت سياق را رعايت نكرد؟ و نفرمود: (اياك نعبد و اياك نستعين و اياك نستهدى الى صراط مستقيم)؟، در جواب مى‏گوييم: اين تغيير سياق در خصوص جمله سوم علتى دارد، كه بزودى انشاء اللَّه بيان مى‏كنيم.

    پس با بيانى كه در ذيل آيه: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) الخ آورديم، وجه و علت التفاتى كه در اين سوره از غيبت به حضور شده روشن گرديد، و نيز وجه انحصار عبادت در خدا، كه از مقدم آوردن مفعول (اياك) از فعل (نعبد و نستعين) استفاده ميشود، و همچنين وجه اينكه چرا در كلمه (نعبد) عبادت را مطلق آورد، و نيز وجه اينكه چرا بصيغه متكلم مع الغير فرمود: (نعبد) و نفرمود (اعبد، من عبادت مى‏كنم)، و باز وجه اينكه چرا بعد از جمله (نعبد) بلا فاصله فرمود: (نستعين) و وجه اينكه چرا دو جمله نامبرده را در سياق واحد شركت داد، ولى جمله سوم يعنى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) را بان سياق نياورد، روشن گرديد.

    البته مفسرين نكات ديگرى در اطراف اين سوره ذكر كرده‏اند، كه هر كس بخواهد ميتواند بكتب آنان مراجعه كند، و خداى سبحان طلبكارى است كه احدى نميتواند دين او را بپردازد.
    [/align]

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه