چقدر ناز بود....خرم آنروز که ما عاکف میخانه شویم،از کف عقل برون جسته و دیوانه شویم
بشکنیم آینه ی فلسفه و عرفان را،از صنمخانه ی این قافله بیگانه شویم
فارغ از خانقه و مدرسه و دیر شده،پشت پایی زده بر هستی و فرزانه شویم
هجرت از خویش نموده سوی دلدار رویم،واله ی شمع رخش گشته و پروانه شویم
از همه قید بریده ز همه دانه رها،تا مگر بسته ی دام بت یکدانه شویم
مستی عقل ز سربرده و آییم به خویش،تا بهوش از قدح باده مستانه شویم
امم خمینی (ره)
مرسی پارادایس گل....