خدایا من فقط تو رو دارم .خودتو از من نگیر!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، به تو سلام می دهم و با تو سخن می گویم، اما چگونه با تو حرف بزنم؟ در حالی که به گفته هایت پشت کرده ام؟ چگونه در اقیانوس عشقت غوطه خورم در حالی که در قلب کویرم؟ چگونه شمیم با تو بودن را استشمام کنم در حالی که در مزبله مادیات جان می سپارم؟ من با تو چه بگویم؟ چه دارم که بگویم؟ حال قلبم در کلام نمی گنجد، و در وصف نمی آید، سخن از بیان درونم عاجز است.
دلم شهپر عشق دراورد و قاف تا قاف جهان را گشت ولی دلپذیر تر از قله قاف تو جایی نیافت.
تو ای پرواز پروازم! تو ای اوج نیازم! تو ای پای رفتنم! تو ای دلیل بودنم! تو ای کلام گفتارم! تو ای منظر دیدارم! تو ای همه هستی ام! تو ای شراب مستی ام!
بیا که اسیر در زمینم، خشکیده در جایم، نیستم، گنگم، نابینا و هوشیارم! دل، رفت و دید و عاشق شد، اما تن نمی رود، می رنجاند، می آزارد.
خدایا! یاری ام کن.
معشوقا! عطشان عشقه عشقت بر شجرهه وجودم غوغا می کند، سیرابش کن.
خدایا! جاودان آتشبان آتش عشقت در وجودم باش، ضجه عاجزانه ام را بشنو و روحم را، که از فرط خستگی از انتظار دیدارت، سر به دیوار تن می کوبد، عروج، مژده ده.
مرا دریاب در منتهای فقر فضایل، مرا دریاب در انتهای کوچه های تنگ رذایل.
مرا دریاب در اعماق گندآب بی تو بودن و بیاموز به من سبز بودنرا، به من بیاموز جوانه زدن را.
خدای من! مرا دریاب در میان گردباد دلبستگیها که می شکند ساقه وجودم را، وجودی که هزار غنچه عشق دارد، هزار غنچه عشق.
مرا دریاب قبل از شکستن، پیش از آنکه در سیاهی همچون یلدای گناهان محو شوم.
ای ماندگار! ای ماندنی ترین عشق! ای رعناترین! ای یکتا یاور ناز! ای شیرین زیستن! ای باعث بزرگی! ای بزرگ! ای جدا از من و با من! ای بی نیاز از من و دوستدار من! ای استاد مهربانی! ای مهربان! ای صادقترین!
این صدای من است عاشقانه ترین صدایی که می خواند! صمیمانه ترین سخن ها را در دوستی ات، که بسی کمتر از دل است، می گویم: از دست رفتن را برای به دست آوردنت با تمام وجود استقبال می کنم و شادمان از مهر تو در سینه ام، به دنیا می خندم.
تو بگو چگونه سپاس گویم نعمات بی دریغت را، که بر من فرو ریخته ای! آه! زبانی نیست، عملی نیست، تحفه ای نست در سپاس این همه بخشایش.
این اشک های بی حساب، قصری از آینه خواهند شد نمایانگر تو در آسمان، برای عاشق ترین نادان! نادان ترین عاشق!
ای تواناترین عشق! توانی ده بسیار، در گذشتن از بندگانت که می توانی،و مهربانیی سرشار، بی کران، عظیم، بی نظیر، پاک، خالص چنان خودت. یاری کن زندگی را، نه آن گونه که هست، بلکه همان گونه که باید باشد، باور کنم.
پاکترینم! به صداقت احساسم سوگند به پاکی خودت، دوستت دارم. ای تو در امروز و فردای من! به خلوص کلامت سوگند، این عشق سرشار را تو در سینه ام نهاده ای.
شریفا! کار من به کارگیری تشبیه و استعاره نیست و مهارتی هم در نگارش ندارم. نمی دانم چه می گویم تنها از گرمی خوب نگاهت حرفهایی می گویم که نشان دوستی بی حد من است.
اما نه، نیست!
بگذار بارانت را بر خود احساس کنم آه، ای بارش مکرر نور!
بگذار به یقین در دوستی ات برسم و رود زیبایی شوم که از میان سبزه زاران به آرامی و طنازی و دلپذیری و رعنایی راه رسیدن به دریا را عاشقانه می پوید و شاید در انتظار رسیدن نیست که، شوق رفتن و در راه بودن، خود، شعفی عاشقانه است.
ید از تار و پودهای خوب بودن بگریزم و خوبی را چنان که تو خواهانی زنده گردانم.
آه، ای عزیزم! من در تو روییده ام، از تو نور و آب و خاک و استعداد رویش گرفته ام، سبز شده ام، گل کرده ام و از باغچه عشق تو هیچ دست هرزی جدایم نتواند کرد و اگر اندکی جدایی باشد دوباره رویشی سریع می آغازم. چه، من گیاهی خودرو هستم، پس لذت بالیدن را به من بچشان.
اندیشه هایم به بزرگی می گرایند و از چون دیگران بودن می گریزند. انگیزه هایم آینه تو هستند.
برگرفته از کتاب سجده دل از افشان صالحی
بسم الله الرحمن الرحیم
((عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک))
بسیاری گناهان از بنده ات و زیباترین بخشش از توست . . .
گفتم: خستهام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)
گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)
گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همهی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)
گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/5
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/159)
گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/۱۱)
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛
گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک بشوم
گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)
گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)
گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/104)
گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب" ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/3)
گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/53)
گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟
گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا كه نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)
گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! ... توبه میکنم
گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان كه] خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)
ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو كه را دارم؟
گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/36)
گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)
گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)
گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16)
با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشتههایش!... به ما درود میفرستند تا هدایت شویم؟! ...
پس باید ثابت كنم كه شایستهی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاك كنم...
ملتمس دعا
ویرایش توسط قلب سلیم : 23-07-2011 در ساعت 20:16
خداوندا ای آفریننده زیباترین ها ،ای آنکه بی تو مرا یارای زیستن نباشد
واگر دمی از این بنده حقیرت غافل شوی به آنی هلاک شوم
یاریم کن
یاریم کن تا نام زیبایت همیشه ورد زبانم،سرآغاز کارهایم با ذکرت
وبا یادت باشد
یاریم کن
یاریم کن تا از تو آنی غافل نشم چرا که اگر چنین شود مرا توان مبارزه
با مشکلات هزارویک رنگ دنیا نیست خداونداچشمانم رادر برابر دامهای
این دنیا بینا کن ومرا هدایت نما
آمین
خدايا گناهان ما را ببخش و به ما نيرو و توان خوب ماندن بده
خدايا بدنهاي ما ضعيف است خودت به ما توان و نيرو بده
خداوندا روح ما به آلودگيهاي دنيا دلبستگي پيدا كرده خودت زنگار از آن بردار
خدايا ما را دشمن شاد نكن
خدايا حوائج دنيايي ما را عنايت كن تا به نامردان متكي نباشيم
قلبم را؛
با سنجاق قفلی
آویزان کرده ام
روی ِ پیراهنم؛
به دادش برس...
+ أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ ( سوره نمل آیه ۶۲)
این روزها چقدر دلم نشستن زیر باران مهربانی ات را می خواهد ..
من ..
تو ..
یک روز اُردی بهشتی ..
زیر باران ../.
خـدایا ؛
تــنهام نــذار !
با تمام ِ بدیهام !!!
این روزها چقدر دلم نشستن زیر باران مهربانی ات را می خواهد ..
من ..
تو ..
یک روز اُردی بهشتی ..
زیر باران ../.
خدایا می ترسم که اگر به منوال پیش رود دیگر شعله های عشق تو دروجودمن هرروزبی فروغ وبی فروغتر شود.تاجایی که دیگر نه اشتیاقی
برای پروازداشته باشم ونه امیدی به رهایی …..
پس ای خدایا مهربان مراازاین تکرار ازاین یکنواختی که همه ی روزهای مرا فرا گرفته است رهایی ده .
خدایا به من اشتیاقی ده تا دوباره چشمانم قادربه دیدن شگوه تو درزیبایی گل ها باشد.
خدایا به من اشتیاقی ده که دوباره بتوانم صدای مناجات تورااززبان چکاوک ها بشنوم.
خدایا به عشقی ده که روزبه زور به تو نزدیک تر شوم……
دعا بکن؛ولی اگر اجابت نشد؛با خدا دعوا نکن؛میانه ات با او به هم نخورد؛چون تو جاهلی؛و او عالم و خبیر ...
چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)