بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته ها است
می ستایمش ، چون لایق ستایش است . . .
نمی دانم به کدامین قبله سجده ی شکرش را به جا آورم،نمی دانم به کدامین زبان ستایشش کنم.
آخر با کدامین آبرو به درگاهش روم و بر پایش بوسه زنم؟
چگونه جبران کنم این همه رحمانیتش را؟
چه تحفه ای به درگاهش ببرم، او که به من بارها و بارها نشان داد که تنهایم نگذاشته،و این بار بیش از پیش حضورش را در قلبم به اثبات رسانید.و در گوشم نجوا کنان گفت که همیشه با من است.
خدایم: قدر نعمتت را می دانم و به پاسش تا ابد پروانه می مانم.
گویند هر که عاشق به سویت آید شهید است.
خدایا این شهادت را به جان دل خریدم و بدون آن به سویت نخواهم آمد.
اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست...