نی قصه آن شمع چو گل بتوان گفت--- نی حال دل سوخته دل بتوان گفتغم در دل تنگ من از آن است که نیست--- یک (دوست) که با او غم دل بتوان گفت
نی قصه آن شمع چو گل بتوان گفت--- نی حال دل سوخته دل بتوان گفتغم در دل تنگ من از آن است که نیست--- یک (دوست) که با او غم دل بتوان گفت
رهایم کن!
خدایا رهایم کن.....مرا رها کن از گیر و داد زمانه
مرا رها کن از این دلهای بی تو.از این دنیای بی تو
نمیتوانم.....همانگونه نمیتوانم به تو دل ببندم نمیتوانم از غیر تو دل بکنم....بیا و این یک بار غصب کن....خانه ی دل را غصب کن....یا ارحم الراحمین...به همان رحمتی که تو خود میدانی عظیمتر از آنچه هست که من میپندارم..مرا بنده ی خود ساز.نه خویش
ای همه چیز.بی همه چیزم...فقط تو رادارم
ای صفای دل.بی صفای دلم...فقط تو را دارم
رهایم نکن!
________________________________________________
از ماموریت که برگشت خوشحال بود:پرسید: راستی فرمانده ! گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟ابلیس جواب داد : امام اینها که بیاید ، روزگار ما سیاه خواهد شد ، اینها که گناه می کنند امامشان دیرتر می آید....
************
مثل هر جمعه با یک بغل پرونده از اتاق زد بیرونهنوز قدم از قدم برنداشته با کنجکاوی پرسیدم : این هفته پرونده ها چطور بود؟یک نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و در حال که با سر به اتاق اشاره می کرد ، آرام گفت:صدای گریه آقا را نمی شنوی؟
خدایا دارم خسته می شم
خدایا خودت می دونی مشکل کجاست
خدایا خودت حلش کن
:rose:من که از مینای عشقت مست مستم یا علی:rose:لاف یکرنگی زنم چون حق پرستم یا علی :rose:شعله عشق تو و بغض عدویت دائماگشته مانوس دلم جانم فدایت یاعلی:rose:
خدایا .....
یه موقع ادم گناه نمیکنه چون توی موقیعت گناه قرار نگرفته .....ولی اگر در شرایطش قرار بگیره ....تا اون جایی که بتونه گناه می کنه !
یه موقع یکی اصلا گناه نمیکنه حالا چه تو شرایطش باشه چه نباشه ......
ایمانی به ما بده که توی شرایط گناه قرار گرفتیم گناه نکنیم .
امام علی میفرماید : بهترین میراٍث پدر برای فرزند ادب است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
سلام خدا جون
میدونم ازم دلخوری ،میدونم چند وقته بهت سر نزدم،میدونم چند وقته فراموشت کردم ،
میخوام از دلتنگیام بگم مثل همیشه سنگ صیورمی ،دلم گرفته این بار از خودم!
یه مدته بودنت تو زندگیم کمرنگ شده ،یه مدت از گناه ابایی ندارم ،یه مدت دیگه از سنگینی نگاهت شرم ندارم
یه مدته تو مرداب زندگی غرق شدم بنده ناسپاس شدم .مضطزبم ،اضطراب از فاصله افتاده بین من وتو،
خدایا نذار از تو تهی بشم
خدا جون دستمو بگیرو کمکم کن....
ویرایش توسط sarvenaz : 20-05-2012 در ساعت 23:35
زمان بازرگان به ما برچسپ چریک زدند ،
زمان بنی صدر هم برچسپ منافق
الان هم برچسپ خشک مقدس و تحجر
هرقدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم
برچسپ بارانمان کردند.
حالا روزی ده برچسپ دریافت می کنیم
اما بسیجیان دلسرد نباشید !حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند....
شهید همت
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم...
زمان بازرگان به ما برچسپ چریک زدند ،
زمان بنی صدر هم برچسپ منافق
الان هم برچسپ خشک مقدس و تحجر
هرقدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم
برچسپ بارانمان کردند.
حالا روزی ده برچسپ دریافت می کنیم
اما بسیجیان دلسرد نباشید !حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند....
شهید همت
خدای خوبم دیدی داشتن دعوا می کردن و بد و بیراه به هم دیگه میگفتن ، نمی دونم چقدر از حرفهاشون و قسم هاشون دروغ بود نمی دونم کدوم راست می گفت کدوم دروغ و شاید هم تهمتی که به هم میزدن.......نمی دونم چی بگم ...فقط یه سوال خدایا شما کجای این دعوا بودی؟ اگه شما اونجا می بودی باز هم این گناه ها پیش میومد چرا شما رو تو خلوتشون تو کارهاشون تو مشکلاتشون تو حرفهاشون راه نمیدن تا ببینن عظمتت رو بزرگیت رو تنها بودنت رو خدایا فکر میکردم من غریب و تنهام اما دیدم من شما رو دارم و شما هیچ کس رو نداری پس فهمیدم شما غریبتر از غریب های زمینی ها هستی.شما به من قریبی و من از شما دور............
خدایا مرا ببخش به خاطر در هایی که کوبیدم و خانه ی تو نبود...
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها !
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند ...
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ...
غریب آقام ...خدایا، با ظهورش غربتش را به پایان رسان...
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
بندهای نیست که به وقتهای نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت میکنم:
برطرف شدن گرفتاریها و ناراحتیها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش
سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲٫
خدایا...........
خسته شدم دیگه .........
می دونم گناه کارم میدونم.....
اما تو کمکم کن ...........
تو مشکلمو حل کن چون خودت میدونی من چم شده......
خدایا شکرت به خاطر حضور ... تو زندگیم.
خودت یاورمون باش تو همه مراحل زندگیمون:gol:
خدایا چه نعمتی دادی به ما خلق اشرف مخلوقات خدایا چه میشود که در جوانی غبار نسیان صعود را به سقوط می برد این دنیا که فریفته می کند ماراچه دیر می یابیم که چه ارزشی دارد این جایگاه اما می دانم که امتحانات سختی می دهیم اما طعع این سختی را حالا می چشم که هر لحظه تورا صدا می زنم نه برای حل ان برای اینکه هرگز حتی یک لحظه تورا فراموش نکنم
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)