مشروب ضرر دارد ؟ از لحاظ علمی می توان اثبات کرد

ایا می توان از لحاظ علمی ضرر مشروب را اثبات کرد؟
قطعا ضرر مشروب مشخص است و از لحاظ علمی ثابت شده است و در مقالات مخلف نیست به بحث و گفتگو پرداخته شده است در رابطه بان آنچه مضرات الکل نامیده می شود
تقریبا در اکثر دریا مشروب حرام است و از آن نهی شده است ، و بسیاری از بزرگان جهان که مسلمان نیستند همگان را توصیه به عدم استفاده از نوشیدنی های الکلی کرده و مردم جهان را نسبت به ضرر مشروب متذکر شده اند
شما می توانید کامل این بحث را در لینک زیر بخوانید
اینجا : اثبات علمی ضرر داشتن مشروب(بدون استفاده از دین!)
بخش از آن چه که در لینک بالا آمده است به شرح زیر می باشد : ولین پیشنهاد می کنم با کلیک بر روی لینک بالا ( آبی ) بحث را کامل مطالعه فرمایید
سوء مصرف مواد و وابستگی به الکل
مشکلات عمدهای در ایالات متحده امریکا بوده و از جمله مخربترین اختلالهای روانی هستند. یک برآورد نشان میدهد که در ایالات متحده 9 میلیون نفر الکلی یا میخواره مشکلآفرین وجود دارد و به نظر میرسد که مصرف الکل بهطور مداوم رو به افزایش است. بیماریهای ناشی از الکل، هزینههای سرسامآوری را بهصورت کاهش تولید و مخارج مراقبتهای پزشکی به خود اختصاص داده است.
سایر عواقب اجتماعی آن عبارتند از بالا رفتن میزان جنایات(قتل و بهرهکشی از کودکان، هر دو با مصرف الکل ارتباط دارند)، اختلافهای خانوادگی، مرگ و زخمی شدن در بزرگراهها و خودکشی.[1] به دلیل شرایط مذهبی و فرهنگی در کشور ما شیوع اعتیاد به الکل بسیار کمتر از سایر کشورها و بهویژه غرب است.
در مورد اصطلاح الکلی و الکلیسم، مجادلههایی صورت گرفته و گروههای مختلف در گذشته آنها را به صورت متفاوتی بهکار بردهاند. سازمان بهداشت جهانی، دیگر اصطلاح الکلیسم را توصیه نمیکند بلکه اصطلاح نشانگان وابستگی به الکل را ترجیح میدهد. «نوعی حالت روانی و همچنین معمولا جسمانی، که از مصرف الکل ناشی میشود، با رفتارهایی مشخص میشود که همیشه وسواس مصرف کردن الکل به صورت مداوم یا گاه و بیگاه را به منظور تجربه کردن تأثیرات روانی و گاهی اجتناب کردن از ناراحتی ناشی از فقدان آن، شامل میشود؛ امکان دارد که تحمل وجود داشته باشد یا نداشته باشد».[2] با وجود این، چون اصطلاحات “الکلی” و “الکلیسم” هنوز در بیشتر نشریات علمی و سازمانها و انتشارات دولتی بهطور گستردهای بهکار میرود، در این مقاله نیز از آنها استفاده شده است.
عوامل مؤثر در سوء مصرف و وابستگی به الکل
افراد الکلی نه تنها از لحاظ فیزیولوژیکی به الکل وابسته میشوند، بلکه وابستگی روانی قدرتمندی را نیز در خود ایجاد میکنند. آنها از لحاظ اجتماعی به این داروی مخدر وابسته میشوند تا به کمک آن از موقعیتهای اجتماعی لذت ببرند. از آنجا که مشروبخواری افراطی در نهایت برای سازگاری فرد با زندگی مخرب است،
این سئوال مطرح میشود که چگونه وابستگی روانی آموخته میشود؟ چند عامل روانی – اجتماعی پاسخهای احتمالی را در اختیار میگذارند.[3] به نظر روانشناسان اجتماعی علت اصلی این امر، عوامل فرهنگی و اجتماعی است. کودکان و نوجوانانی که در اطراف خود، والدین و اقوام و دوستانی را مشاهده میکنند که برای سرخوش بودن و لذت بردن در میهمانیها مشروب مینوشند، از طریق یادگیری اجتماعی، میآموزند که مشروبخواری امری مثبت است. نوجوان، مشروبخواری را فعالیتی میبیند که بزرگترها آن را انجام میدهند و از آنها الگوبرداری میکند. بنابراین اگر اولیاء و اقوام و دوستان به نوجوانی لیوان مشروب تعارف کنند، او برای پذیرفته شدن در جرگه بزرگسالان آن را میپذیرد و گمان میکند که بر حیثیت اجتماعی او افزوده شده و هویت او مورد تأیید قرار گرفته است. همین دلایل باعث ادامه دادن مشروبخواری میشوند، اما علاوه بر آنها عوامل جدید نیز حضور پیدا میکنند. یکی از این عوامل نقش روزافزون همسالان نوجوان است. بهتدریج که میهمانیها و رفتوآمدهای نوجوان افزایش مییابد، احتمال دستیابی به مشروبات الکلی نیز بیشتر میشود.
براساس تحقیقات دیگر و بر پایه نظریه شرطی شدن عاملی، مردم زمانی به نوشابههای الکلی پناه میبرند که یا احساس مثبت کنند و یا از شدت احساس منفی مانند اضطراب کاسته شود. همچنین معلوم شده است که مردم به این دلیل زیاد مشروب مینوشند که از تفکرات منفی نسبت به خود رهایی پیدا کنند، ولی تأثیر الکل بر اضطراب انسانها امر سادهای نیست. گرچه مشروبخواران گزارش میدهند که مشروب اضطراب و تنش آنها را کم میکند و روحیه آنها را شادتر میسازد، ولی این وضع برای چند لیوان اول صدق میکند و هرچه شخص بیشتر مینوشد، سطح اضطراب و افسردگی او افزایش مییابد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که چرا بعضیها میتوانند در حد اعتدال بنوشند، ولی برخی دچار مشکل و افراط میشوند. یکی از دلایل این امر ادراک افراد نسبت به عواقب مشروبخواری است. کسانی که در نوشیدن مشروب افراط میکنند،
به احتمال قوی قادر به پیشبینی عواقب وخیم آن نیستند.
آنها همچنین شرایط تجربه کردن درجه استرس زیاد را دارند و محیط آنها نیز نوشیدن مشروب الکلی را تأیید میکند. ولی پاسخ کاملتر این قضیه در عوامل بیولوژیک نهفته است. تعدادی از پژوهشها با دوقلوها و نیز با حیوانات، به روشنی نشان داده است که زمینه ارثی برای ابتلا به الکلیسم وجود دارد. تحقیقات بر روی دوقلوها نشان داده است که اگر یکی از دوقلوهای همجنس الکلیک باشد، عوامل خطر برای همشکم دیگر دو برابر است، البته اگر دوقلوها یکسان باشند. بهعلاوه پژوهشها نشان میدهد که کودکانی که دارای اولیای الکلیک بودهاند، ولی از طفولیت به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند، چهار برابر بیشتر از آنهایی که اولیاء اصلی آنها الکلیک نبودهاند، دچار الکلیسم شدند، صرفنظر از اینکه پدر یا مادرخوانده الکلی بودهاند یا نه.[4]
آسیبپذیری روانشناختی
پژوهشگران دریافتهاند که بسیاری از سوء مصرف کنندگان بالقوه الکل، از لحاظ هیجانی ناپخته هستند، انتظار خیلی زیادی از دنیا دارند، به تحسین و قدردانی بیش از حد نیاز دارند، با احساسهای جریحهدار شدن و حقارت به شکست پاسخ میدهند، تحمل ناکامی کمی دارند و نسبت به تواناییهای خود در برآورده کردن نقشهای مورد انتظار مردانه و زنانه، احساس بیکفایتی و عدم اطمینان میکنند. افرادی که در معرض خطر مبتلا شدن به مشکلات مرتبط با الکل قرار دارند، خیلی تکانشیتر و پرخاشگرتر از کسانی هستند که کمتر در معرض خطر سوء مصرف الکل قرار دارند. در سالهای اخیر، پژوهشهای قابل ملاحظهای روی ارتباط بین اختلالهای سوء مصرف الکل و اختلالهای دیگری از قبیل شخصیت ضداجتماعی، افسردگی و اسکیزوفرنی تمرکز کردهاند. تقریبا نیمی از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، سوء مصرف یا وابستگی به الکل یا داروی مخدر نیز دارند. اکثر پژوهشهای مربوط به همایندی چند اختلال، شخصیت ضداجتماعی را با اختلالهای اعتیادی مرتبط دانستهاند. جالب اینکه، شخصیت ضداجتماعی، الکل و پرخاشگری ارتباط نیرومندی دارند. تحقیقات قابل ملاحظه دیگری نشان دادهاند که بین اختلالهای افسردگی و سوء مصرف الکل ارتباط وجود دارد و در ارتباط بین این اختلالها، تفاوت جنسیتی وجود دارد.
یک گروه پژوهشگر معلوم کردند که میزان ارتباط بین افسردگی و مشکلات سوء مصرف الکل در زنان قویتر است.[5]
تصویر بالینی سوء مصرف و وابستگی به الکل
الف. تأثیرات الکل بر مغز: الکل تأثیرات ظاهرا پیچیده و متضادی بر مغز دارد. در سطح کم، الکل برخی از سلولهای مغز را تحریک میکند و “مناطق لذت” مغز را فعال میسازد که مواد درونزاد شبه افیونی ذخیرهشده در بدن را آزاد میکنند. در سطح بالاتر، الکل عملکرد مغز را کند میسازد، یکی از انتقالدهندههای عصبی مغز به نام گلوتامیت[6] را مهار میکند که به نوبه خود فعالیت در قسمتهایی از مغز را کند میسازد. مهار شدن گلوتامیت در مغز، توانایی یادگیری ارگانیزم را مختل و بر مراکز مغزی بالاتر تأثیر میگذارد و قضاوت و سایر فرایندهای منطقی را مختل کرده و کنترل شخص را کاهش میدهد. وقتی که قید و بندهای رفتاری کاهش مییابند، امکان دارد که مشروبخوار تسلیم ارضای تکانههایی شود که معمولا تحت کنترل قرار دارند. طولی نمیکشد که درجاتی از ناهماهنگی حرکتی ظاهر میشوند و تشخیص و درک سرما، درد و ناراحتیهای دیگر ضعیف میشود.
ب. تأثیرات جسمانی مصرف الکل مزمن: هر بافت و عضوی از بدن در اثر مصرف طولانیمدت الکل تأثیر میگیرند. الکل بهطور مستقیم با سوء تغذیه مرتبط است که به وسیله نقص در جذب غذا و ویتامینها ایجاد میشود. افراد مبتلا به سوء مصرف شدید الکل، نقصی از کمبود ویتامینهای “ب کمپلکس” دارند که میتواند سبب سندرم فراموشی شود. سندرم فراموشی شامل زیان جدی به حافظه در مورد یادآوری حوادث گذشته و حال است. استفاده طولانیمدت از الکل همراه با کاهش جذب پروتئین است و منجر به سیروز کبدی[7] میشود. در این بیماری بعضی از سلولهای کبد با چربی و پروتئین پوشانده میشوند و عملکردشان به تعویق میافتد و بعضی از سلولهای آن میمیرند. الکل همچنین سبب کاهش تأثیرات سیستم ایمنی بدن میشود و نتیجه حاصله شامل کاهش مقاومت یا افزایش ابتلاء به بیماریهای بدن در مقابل عفونتها و سرطانها است. مصرف سنگین الکل در طی حاملگی فرد منجر به وضعیتی شناخته شده میشود که سبب عقبماندگی ذهنی جنین میشود. این بیماری به نشانگان الکل جنینی[8] مشهور است. حتی خوردنهای متوسط الکل نیز میتواند مضر باشد و عوارضی با شدت کمتر را تولید کنند.[9]
[1] اتکینسون، ریتا و دیگران؛ زمینه روانشناسی، ترجمه محمدنقی براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1378، چاپ هشتم، ج 2، ص 243.
[2] باچر، جیمز و دیگران؛ آسیبشناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ارسباران، 1388، چاپ اول، ج 2، ص 251.
[3] همان، ج 2، ص 267.
[4] بهداشت روانی، ص 224 و 225.
[5] باچر؛ آسیبشناسی روانی، ج 2، ص 269.
پرسش و پاسخ دینی و مذهبی صفحه 5
مدتيه با دختري در حد احوال پرسي رابطه دارم …آيا اين گناهه؟
چرا بى نماز ، كافر خوانده مى شود اما زناكار ، نه؟