نظامی

از اتهام خیانت تا قهرمان جنگ، سرگذشت عجیب یک فرمانده !

از اتهام خیانت تا قهرمان جنگ، سرگذشت عجیب یک فرمانده !

از اتهام خیانت تا قهرمان جنگ، سرگذشت عجیب یک فرمانده! هجم آتشی که برای سیاوش شخصیت افسانه ای شاهنامه بپا شد ورای تصور بود .

سیاوش باید این بار دل رو نه به دریا که به آتش میزد تا بیگناهی خودش رو ثابت کند.

برای همین پا در زین گذاشت و با اسب به میان آتش رفت . آتشی که شعله هایش به آسمان زبانه می کشید .

این هجم عظیم آتش یرای آخرین بار نبود که دیده می شد .

چه در داستان ها و چه در واقعیت بارها شاهد بوجود آمدن کوهی شعله ور بودیم که افراد زیادی را به کام خودش کشیده است .

سرگذشت عجیب فرمانده

وقتی چهارم تیر 1367 ارتش بعث با تمام توانش به جزیره ی مجنون حمله کرد هوا بارانی نبود اما از زمین و زمان داشت گلوله و بمب شیمیایی می بارید .

علی به عنوان فرماندهی شجاع عرب زبان قرارگاه نصرت که مسئولیت دفاع از جزیره ی مجنون را به عهده داشت گفته بود :

تا وقتی که حتی یک نفر از بچه ها توی منطقه باشد جزیره را ترک نمی کند .

فشار دشمن بیشتر و بیشتر شد و سرانجام با هلی بورن خودشون رو به چند متری قرارگاه رسوندن.

دربرابر چند لشگر عراق فقط حدود 15 نفر از بچه ها باقی مونده بودن که چند نفر از این تعداد با مخفی شدن در بین نیزارها تونسته بودن خودشون رو به نیروهای خودی برسونن و چند نفر هم اسیر شدن .

اما هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی برای فرمانده افتاده است.

بچه ها از هم میپرسیدن سرنوشت علی چی شد؟ اسارت یا شهادت ؟

حتی اونهایی که تا لحظه ی آخر باهاش بودن نمی دونستن چه بلایی سرش اومده .

انگار همه چیز برای چند لحظه متوقف و علی هاشمی در زمان و مکان ناپدید شد .

اما داستان قرار بود عجیب تر هم بشه! کسی که به عنوان یک قهرمان مفقود شده بود چند سال بعد بعضی ها به چشم یک خائن بهش نگاه می کردند!

پچ پچ ها از گوشه و کنار به گوش می رسید:

پناهنده شدن ستون پنجم یا شاید … ارتباط با صدام .

ادامه را در کلیپ حتما ببینید:

تعدادی از مطالب مفید نورآسمان:

شرورترين مردم در قيامت

وقتی که پیامبر در جواب سوال می ماند

**كليد نجات**

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
کانال سپاه